کلیپ انگیزشی شماره ۳ | استاد عباس منش - صفحه 26 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2014/10/angizeshi-tabestan7.jpg
400
510
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2014-10-09 06:36:072020-08-29 20:51:27کلیپ انگیزشی شماره ۳ | استاد عباس منششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بهنام خدای هدایتگرم که مرا با این کلیپ انگیزشی هدایت کرد به سمت بهترین استاد دنیا و بهترین مسیر دنیا خداروصد هزار مرتبه شکر که فرصتی دوباره بهم داد تا تعهد رد پای روز هشتمم رو به جا بزارم استاد عزیزم از اینجا براتون بگم که من اولین چیزی که از شما شنیدم همین کلیپ انگیزشی بود که چنان طوفانی در وجود من برپا کرد که مرا تا اینجا کشانده هر وقت گوشش میدم ایمانمو به مسیر بیشتر میکنه باعث میشه بند کفشامو محکم تر ببندم اگه یه جای خدایی نکرده سرد بشم یا ناامید منو بلند میکنه میگه نه بلند شو وادامه بده مسیرت درسته و خداروشکر الان خیلی آگاهیم بیشتره نسبت به اولین باری که این کلیپ رو گوش دادم من هدف گذاری جلسه شیش قدم اول رو دارم انجام میدم چندین ماهه ولی درآمدام بیشتر نمیشه اون عددی که مینویسم خیلی پایینه و به دست نمیارمش یا اگر هم بدست بیارمش هیچیش تو حسابم باقی نمیمونه امروز که این کلیپ رو گوش دادم دوباره تعهد مالیم رو نوشتم و گفتم من باید هر ماه درآمد رو افزایش بدم میدونم چرا اون نتیجهای که دلم میخواستو هنوز بدست نیاوردم چون پیوسته و بکوب کار نمیکنم رو باورهام به قول شما مث یه روزنامه دارم نگاش میکنم، من به عنوان یه خانم خونه دار که هزار تا کار تو روز هست تو خونه که باااید انجام بشه،پسرمو باید تکالیفشو باهاش کار کنم مسولیت این چیزا بر عهده من هست ذهنم هی بهونه میاره ولی امشب به امید خدا به خودم قول دادم و تعهد دادم که من کل باورهام توی روز۵ ساعت میشه من گفتم بااااید کارش کنم هیچ بهونه ای پذیرفته نیست واقعا وقتی دلیل میارم انرژیم برای ادامه مسیر هزاران برابر میشه و من باید کار کنم روی خودم وقتی پسرم چیزی ازم میخواد میگه برام بخر مث ماشین شارژی بزرگ که دوساله قولش دادم ولی هنوز برام جور نشده براش بخرمش و داره بهم میگه بغض تو گلوم جمع میشه به خودم میگم ببین این تضادیه که باعث میشه تو رشد بده و انگیزتو برای ادامه مسیر بیشتر کنه مث پدر پولدار که انگیزه رسیدن من به هدفام بچه ام هست که وقتی چیزی میخواد نمیتونم براش بخرم چقدر فشار بهم میاد به امید خدا من میتونم تا الان تونستم باز هم میتونم خدایا به امید خودت همه چیز رو خودم رو دنیا و آخرتمو سپردم دست خودت تو مرا هدایت کنم تو مرا کمک کن.
اینجانب زهراابراهیمی به خودم و خدای خودم تعهد میدهم و متعهد هستم که خودم مسئول تمام زندگی خودم هستم و تعهد میدهم که زندگی خودم رو اونجوری که دوس دارم بسازم از همه لحاظ و به قول دوستمون عسل بانو سال دیگه همین موقع بیام تو سایت رد پام رو بخونم و بنویسم بگم استاد من تونستم این مهاجرت منه این ثروت منه این سلامتی آرامش روابط منه خدایا شکرت من تونستم به تعهدام عمل کنم
و حالا اینجام خدایا شکرت به امید اون روز و روزهایی که الان توش هستم و هرروز داره بهترو عالیتر میشه و درکم از قوامین و عملم بهشوم داره بهتر میشه خدایا شکرت برای هدایتت به این سفر نامه زیبا و این همه آگاهی
سلام خدمت همه عزیزان
امروز ۱۴۰۰/۱۰/۰۲ غروب پنجشنبه ساعت ۱۷:۵۷دقیقه پای بخاری تو محل کارم هستم😄
امروز روز هشتم سفرم است
وقتی فکر میکنم من در زندگیم چندین بار هدف انتخاب کردم ولی بهشون نرسیدم البته نه اینکه قوانین مشکل دارن . مشکل من یکی اینکه واضح نمیدونم چی میخوام
و دوم اینکه من تعهد ندارم به کوچکترین چیزی ذهنم منحرف میشه
و سوم اینکه وقتی انتخاب میکردم بهش میچسبیدم
الان یاد گرفتم و دارم تمرینش میکنم که هدفهامو تکاملی انتخاب کنم دیگه عجله نکنم فقط روی باورهام کار کنم حالم خوب باشه نعمتها خودشون آرام آرام میان (قدمهای کوچک ولی متوالی یعنی اینکه از تغیرات کوچک تو شخصیتم مثل کمتر حرف زدن یا مثل چرت و پرت نگفتن یا مثل گله نکردن و….)
من راستش با تجسم خیلی مشکل دارم یعنی باهاش ارتباط برقرار نمیکنم
تنها کسی که میتونه باعث پیشرفت یا درجا زدن من میشه باورها و احساس خودمه که اگه خوب باشه معجزات رو میبینم اگه بد باشه هرروزم بد تر از روز قبل میشه
از امروز شروع کردم کمتر حرف زدن را
از امروز شروع کردم وابسته نبودن به افراد را
من خودم از اونا هستم که همیشه امروز فردا میکنم و تعهدم کمهولی باید روش کار کنم
الان استاد گفت در صورت بی هدفی مرده ای هستی که داره نفس میکشه انگار مخاطبش من بودم خیلی بهم برخورد که ۳۰ سال از عمرم مثل مرده متحرک بودم که اکسیژن هدر میدادم و داشتم با این کارم به خودم ظلم میکردم
🛑بزرگترین موفقیتها زمانی بود که به یه تضاد برخوردم
درسته من خودم وقتی توانستم مغازه بخرم که رنج مستأجری تبدیل شده بود به یه کابوس برای من رنج اینکه سر سال اومد و من استرس میگرفتم که امسال صاحب ملک چه خوابی دیده برام
انشالله همه مستاجرها مالک بشن
زخمی بشو ولی ناامید نشو
چه کسی ناامید نمیشه ؟ کسی که به فضل خدا و مدیریت خدا به حواس جمع بودن خدا (که خاسته هامون رو فراموش نمیکنه) ایمان و باور داره خدا همچین باور و ایمانی تو دل هممون قرار بده
سلام خدمت شما بهترین ها
خداراشکر این فایل طوری رو من اثر گذاشت که قشنگ حس کردم تو قلبم یه تکون خورد یه نوری وارد شد چون حس آرامش و سبکی میکنم من مدتهاس فایل های استاد دنبال میکنم اما پراکنده حدود یک هفته اس تصمیم گرفتم به صورت دقیق و منظم شروع کنم تصمیم دارم سال دیگه این موقع قدم های خوبی برداشته باشم .و کارای که دوست دارم و به اهداف و خواسته هام برسم با کمک خدا همیشه تو دلم میگم خدایا خودت کمکم کن راهنمایم باش براتون بهترین ها را آرزو میکنم ممنون که هستید …..خدایا شکرت
🍓به نام خداوند بخشنده ی مهربان🍓
روز هشتم
واقعا نیاز داشتم این فایل رو ببینم، نیاز داشتم که
بدونم چجوری به اهدافم متعهد بمونم ، برای من متعهد بودن سخته
همیشه وسط کار جا می زنم که نشانه کمبود عزت نفسه
و خب که دارم روی عزت نفسم کار می کنم .
واقعا خدا رو شکر می کنم😊 که منو به این فایل هدایت کرد چون همش می خواستم یه فایلی رو ببینم که این انگیزه رو به من بده که نرگس تو می تونی به خواسته هات برسی ، باید متعهد باشی ، باید بدونی چرا می خوای به این هدف برسی
بدبخت بودن ، تنبل بودن راحته ولی نرگس تو قرار نیست جزء این دسته از آدما باشی ، تو قراره متفاوت باشی
دلیلی پیدا کن تا بتونی به خواسته هات متعهد باشی ، چرا می خوای به این اهدافت برسی؟
هر روز سعی کن بهتر از روز قبلت باشی ، سعی کن که یه چیز جدید یاد بگیری یه کار جدید بکنی
🌸خدا رو شکر هر روز از این سفر یه چیز جدید به آدم یاد میده
یه آگاهی جدید، یه دلیل دیگه برای تغییر🌸
به نام خدای جاااان
سلاااامی پر شوق و انرژی به شما استاد عزیز و مریم بانو مهربون و همینطور همسفران هم فرکانس
💛هشتمین روز از روز شمار تحول زندگی من💛
این فایل انقدری واسم جذاب بود و ازش لذت بردم که چند مرتبه تماشاش کردم.
واقعا هدف هاست که به زندگی ما معنا میبخشه و شوق به حرکت رو در وجود ما ایجاد میکنه.
من پیش از این هدف هام رو یادداشت نمیکردم اما الان میخوام که کاملا هدفهام رو مشخص و اولویت بندی کنم. این کار هم ترس و اضطراب درونم که ناشی از سوال خب تهش میخوام چیکار کنم از بین بره و ایمان و اعتمادم به خدا بیشتر بشه و همینطور از تک تک لحظات زندگیم نهایت لذت رو ببرم بدون توجه به اینده و در واقع مهم هست که هرروز بهتر از روز قبل باشم و ادامه این رونده ک خواسته هام رو تبدیل به داشته هام میکنه.
خدا رو شکر میکنم بابت اگاهی های جدید امروز و از شما استاد عزیز و بانو مریم ممنونم.
زندگیتون پر از عشق، سلامتی، شادی، ثروت و سعادت💛
بنام خدای دوسداشتنی.سلام به خانواده ی بزرگ عباسمنشیم.وقتی استاد گفت هدف بزرگ داشته باشید اما با قدم های کوچیک شروع کنید من بیاد هدف بزرگ کاهش وزنم افتادم که سااااالها در آرزوش بودم وسال گذشته دی ماه با قدم کوچیک باشگاه رفتن شروع کردم وبعد رژیم غذایی سالم رو به برنامم اضافه کردم وبعد پیاده روی روزانه رو هم بهش اضافه کردم والان بعدازگذشت یک سال خیییلی به اندام ایده آلم نزدیک شدم اما چون با قدم های کوچیک شروع کردم وکم کم چیزهایی بهش اضافه شد که منو به خواستم راحت تر برسونه واسم مسیر لذت بخشی ساخت .در صورتیکه اگه از اول قراربود هم باشگاه برم وهم رژیم بگیرم وهم پیاده روی برم شاید هیچوقت شروع نمی کردم وفکر میکردم کار طاقت فرسا وغیرممکنی باشه وامسال بجای اینکه انقدر کاهش وزن داشتمو اعتماد بنفسم بالاتر میرفتو از همه ی جنبه ها زندگیمو تحت تاثیر قرارمیداد بجاش چاقتروافسرده تروبی اعتناد بنفس تربودم.حالا بارسیدن به این خواسته ی یزرگم ذهن منطقیم بهم میگه که عادله تو دیگه ازبس خیییلی از چیزها برمیای تو قدرتمندی با قدم های کوچیک شروع کن ونظاره گر نتایج بزرگ باش من باگوش دادن این حرفهای طلایی استاد عزیزم هدف بزرگ استقلال مالیمو مد نظر دارم واز همین امروز اولین قدم کوچیک رو در جهت رسیدن بهش برمیدارم تا سال دیگه بیام وبا ذوووق تمام از رسیدن به این هدف براتون بگم.
سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایستهی عزیز
کلیپ انگیزشی واقعا برام تاثیرگزار بود و چه جمله طلایی داشت : “باید از خودمون سوال کنیم…”
قدرت سوال بینظیره مخصوصا اگه سوال بجا و درستی باشه.
و من اینو وقتی فهمیدم که تمرین اهرم رنج و لذت رو انجام دادم. وقتی بهای نرسیدن به اهدافمو به خودم یاداور شدم و تلنگری شد برای فکر کردن بیشتر و تلاش برای تصمیم گرفتن
و وقتی پاداش و نتایج رسیدن به اهدافمو مرور کردم و راجع بهش فکر کردم و نوشتم، چنان اشتیاقی رو در من شعله ور کرد که تصمیم گرفتم دیگه دست دست نکنم و یک بار برای همیشه یه تصمیم جدی بگیرم، اگه قراره انجامش بدم ، زودتر کارمو شروع کنم، و اگه قراره اقدامی نکنم، کلا دیگه بیخیالش بشم و حتی سمت این موضوعات هم نیام و به روند طبیعی زندگیم (و جون کندن) ادامه بدم ، لااقل اینجوری روزگارم میگذره و بدتر نمیشه.
ولی تصمیم گرفتم به این سیکل مسموم زندگیم پایان بدم، نترسم و کمی شجاعت به خرج بدم ،
چون من هیچوقت نمیخواستم بازنده باشم، میخواستم همیشه در قله باشم و بدرخشم
هرگز دوست نداشتم یه زندگی معمولی داشته باشم، میخواستم یه زندگی مملوء از هیجان، لذت، شادی و ماجراجویی داشته باشم
نمیخواستم مثل بقیه ادما یه ادم معمولی باشم، میخواستم خاص و بینظیر باشم
این راهیه که شروعش کردم ، و حالا که شروع کردم دیگه تا تهش میرم ،
و این راهیه که خدا منو بهش هدایت کردم با کلی نشونه، پس حتما چیزهای عالی و بینظیری در انتظارمه.
با همه قدرتم ادامه میدم و تا تهش میرم.
با آرزوی بهترینها❤
به نام رب غفور رحیمم
سلام استاد عزیزم
سلام مریم جانم
سلام همه خانواده هم فرکانسی من
همه چیز طبق برنامه داره پیش میره
مو به مو
از این همه برنامه ریزی دقیق آموزشی پرودگار که به عزیزانم گفته تا برامون اینجا بچینن گریم گرفته
خدای من چقدر باید شکرگزارت باشم و چقدر باید به درگاهت استغفار کنم از ناامیدی ها ، از فراموشی ها
و تو چقدر بخشنده ای که هربار به سمتت برگشتم آگاهی های بیشتری ازت درک کردم
و این فایل که برای اینه که مدام گوشش بدم
مدام برای تقویت حال خوب گوشش بدم
که با سوالاتش خودم رو موشکافی کنم
چقدر کامنت آقای ساعی خوب بود
چقدر تفسیرهایی که از هر بخش کرده بود پراز آگاهی بود
چقدر کامنت آقای فتحی رو دوست داشتم
چقدر از کامنت های بچه ها میشه قدرت گرفت
وقتی از خودمو سوال کردم که آیا زندگیم همون چیزیه که می خواستم؟
دیدم قاطعانه می تونم بگم نه!
وقتی از خودم پرسیدم چقدر به خواسته هام رسیدم؟
دیدم هنوز نه!
و بعد باقی داستان جذابش کرد
اهدافی که برداشته شدن و اما قدم ها رو تا آخر نرفتم
چرا؟ قطعا چون ایمان نبوده
اون جایی که گفته میشه : هیچ وقت منتظر کسی نمون ! که اگه منتظر کسی باشی هیچ وقت به جایی نمیرسی و اگه حرکت کنی نیروهای غیبی به کمکت میان. شرایط ، آدم ها و اتفاقاتی که می تونن تورو به هدفت برسونن خودشون میان سراغت . تنها به این شرط که ایمان داشته باشی و منتظر کسی نباشی.
من از اینکه تو این سفر این طور ذره ذره وجودم داره آگاهتر میشه دارم حظ یا ( حض یا حز )می کنم. قشنگ می بینم که هر روز حواسم جمع تره. هی میرم کامنت ها رو دوباره از اول می خونم. نت برداری هامو می خونم. تو طول روز تو تضادها حواسم هست به شرک های ریز و درشت. و بعد از روز هفتم دارم دیوونه میشم از اینکه حواسم باشه چه غذایی به ذهنم میدم و این فایل امروز می دونی حکم چیو داشت؟ حکم دارو برای بیمار. و حالا امروز خوشحال ترینم. می دونم که از فردا گزارش های جالبی از هر قدمی که برای اهدافم برداشتم می نویسم.
ایده کسب و کار شخصی خودم که منو ی دختر مستقل می کنه به امید خدا.
و خوشحالم که دوباره کاری که بعد از یک هفته خواب و نا امیدی با اینکه به اوج رسیده بود اما به خاطر نداشتن گوگل ادسنس ناامیدانه رهاش کرده بودم رو ادامه میدم این بار فقط به خودش سپردم می دونم راهی برام باز میشه.
ورزش کردن و زبان ترکی و انگلیسی رو جدی تر ادامه دادن.
خدای من برای اون اهدافی که در دل دارم اینا رو انجام میدم.
باقیشو به خودت سپردم.
و تمام
این برگ هشتم از سفر زیبای ما
روز هشتم
تحول روز شمار زندگیم .
با سلام و عرض ادب خدمت اساتید محترم
و خانواده خوب و صمیمی ام
برگی دیگر از دفتر تحول روز شمار زندگیم را مینویسم در حالی که با گوش کردن این فایل تاثیر گزار خودمم را مصمم کردم با بستن تعهداتی در ارتباط با اهدافم که شاید در سالهای گذشته به آن ها اهمیتی نمیدادم. و برای رسیدن به آنها تلاشی نمیکردم ..دوست داشتم به آنها برسم اما به خاطر باور نداشتن خودم و نداشتن احساس لیاقتمندی در درونم خواسته هایم را به تعویق میانداختم..
اما امروز خدارو صد هزار مرتبه شکر از وقتی روی خودم کمی کار کردم و باورهامو تغییر دادم حس میکنم که به خواسته هایم نزدیکتر شدم ..و بدون اینکه کاری انجام بدهم .شرایط داره جفت و جور میشه و مسیر باز شده برای رسیدن به آنها..
من تعهد میبندم همینجا که من پذیرای تمام مسئولیتهای زندگی ام هستم..و تمام اتفاقهای زندگیم را خودم خلق میکنم و انتظار از دیگران ندارم ..با ایمان به خداوند و توکل کردن به او من مطمعن هستم که به هدفم میرسم ..اگر من یک قدم برای زندگی ام بردارم میدانم که جهان هستی صدها قدم برای من برمیدارد. مهم گام اول است که حرکت کنی به سمت خواسته هایت…بقیه راهها به ما گفته خواهد شد.
خیلی خوش حالم که با سخنان استاد عزیزم که با شنیدنش جان تازه ای به دلها میبخشه .وهر چه جلوتر پیش میرویم سطح آگاهیهای ما نسبت به قوانین جهان هستی بالاتر میره .
امیدوارم به این تعهدی که با خودم و خدای خودم بستم با کمک خداوند و دستان پر قدرتمند او بتوانم به تمامی اهدافم در زندگیم پایبند باشم و برای رسیدن به آنها تلاش کنم ..
ورزش کردن و رسیدن به تناسب اندام ..
مطالعه کردن روزانه یک ساعت کتابهایی که استاد معرفی کردند
برنامه ریزی کردن تمام امورات زندگیم
افتتاح یک مغازه شیک و لاکچری
ثبت نام برای گرفتن گواهینامه ام
آموزش شنا
خواندن قرآن با معانی آن ورسیدن به درک و مفهوم آن.
واهدافی دیگر که جنبه شخصی دارد ..و مطمئنم که با توکل به پروردگارم و یاری خواستن از او …به تمامی خواسته هایم میرسم…انشاا…
پیروز وشاد باشید…
🌺به نام خدایی که در هر لحظه داره ما رو هدایت میکنه 🌺
خیلی خوشحالم که تو این جمع هستم و دارم از این مسیر بهشتی لذت میبرم و خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که جواب سوال های منو از طریق فایل های ارزشمند استاد و کامنت های بی نظیر دوستان میده.
تشکر ویژه دارم از استاد دوست داشتنی و قدرتمندم که این آگاهی های ناب رو به رایگان در اختیار ما گذاشته و ممنونم از تمام اعضای این خونواده که با کامنت های فوق العاده شون به انتشار آگاهی ها و دیباگ شدن بقیه اعضا کمک می کنند.
من قبل از اینکه کامنت بزارم فایل رو برای چندمین بار دیدم و چند تا از کامنت هارو خوندم و یه اتفاقی افتاد که یه نشونه ی واضح بود برای اینکه ترمز خودمو پیدا کردم.
(همین الان دیگه اون نشونه کامل اتفاق افتاد و حال عجیبی دارم)
بهم ثابت شد که گره ی کار من اینجا بود 🥲
خب میخوام تعریف کنم.
تو این چند سال اخیر همیشه هدفگذاری میکردم و هدفامو می نوشتم و آخر سال نگاه میکردم که به کدوماش رسیدم و انصافا به اونایی که تو مسیرشون حرکت کرده بودم و باور های خوبی براشون داشتم رسیده بودم و اونایی هم که نرسیده بودم خداوکیلی خیلی بهتر شده بودن ولی حالا احتمالا اونقدی که باید روش کار نکرده بودم که نرسیدم.
همیشه هم روز تولدم هدفگذاری می کردن و چون روز تولدم تو ایام عید هست من ایام عید رو مثل همیشه رو باورام کار می کردم و روز تولدم رو اختصاص میدادم به هدف گذاری.
امسال روز تولدم دوستم منو سوپرایز کرد و برام تولد گرفت و من هم خداوکیلی خیلی خوشحال شدم و کلیت داستان اینکه وقت نکردم اون روز و اختصاص بدم به هدف گذاری و با دوستانم دور هم شاد بودیم و کلی خوش گذروندیم.
از فردای آن روز همش تو فکر این بودم که بشینم یه چند ساعتی با خودم خلوت کنم و اهداف امسالمو بنویسم ولی همش پشت گوش مینداختم و کلا امسال ننوشتم اهدافمو.
و فقط اونارو تو ذهنم یکی دو بار مرور کردم ولی همیشه با خودم میگفتم باید بشینم یه روز اینا رو بنویسم چون وقتی می نویسم بهتر در راستای اهداف حرکت می کنم و به قولی هوشمندانه کار می کنم.
خلاصه از خدا نشانه که اهدافتو بنویس و منم همش پشت گوش مینداختم ولی بقیه کارهامو واقعا انجام میدادم ، رو باورام کار می کردم ، ورزش میکردم ، چیزهایی که در راستای اهدافم بود و انجام می دادم و به قولی قدم های کوچیکو برمیداشتم.
تو این چند وقت به یه تضادی برخوردم که دنبال حلش بودم و همش داشتم دنبال یه ترمز میگشتم که ببینم چه عاملی باعث شده که جلوی ورود این نعمت به زندگیم گرفته بشه و همش هم دنبال خیریت توی این داستان بودم و میگفتم یه قطعه از پازل رو گم کردم باید پیداش کنم و ازش درس بگیرم.
شروع کردم و کامنت های بچه ها رو خوندم به این نتیجه رسیدم که من تمام چیزهایی که لازم بوده رو انجام دادم ، رو باورام کار کردم ، باورهای توحیدی رو اصلاح کردم ، قدرت رو از عوامل بیرونی گرفتم و به خدا توکل کردم و… ، تمام این کارها را انجام دادم ولی فقط یادم اومد که امسال هیچ هدفی رو نوشتم بعد تو فکر این بودم که ترمز اصلی من اینه (چون بر این باورم که اگه بنویسم و متعد بشم اتفاقات همه در راستای خواسته های من رقم میخورن) و باید هدفامو بنویسم متعهد بشم که امسال در راستای اهدافم اقدام کنم و قدم هایی را بردارم.
فقط وقتی که داشتم بهش فکر میکردم احساسم خیلی خوب شد و یهو تو واتساپ برام یه ویس فرستاده شد که محتوای ویس این بود «شماره شبا بده لطفا با کد ملی»
بعدش اومدم با ذوق و شوق شروع کردم به نوشتن کامنت، ۵-۶ خط از کامنت که نوشتم یهو به من خبر دادند که واریز شده 😍
و الان که دارم این کامنت مینویسم همین چند دقیقه پیش دوستم زنگ زد و گفت داره بار هارو بارگیری میکنه که بفرسته😊☺️
خدای من وقتی تو مسیر درست باشی و ترمز هارو برداری اتفاقات خودشون رقم میخورن 🥲
و من ترمزمو پیدا کردم
شاید هم ترمز نبوده ولی یه تیکه از همون پازل بوده که باید سرجاش میزاشتم.
نوشتن اهداف خیلی مهمه دوستان بنویسید من این درس رو از این اتفاق گرفتم ، اصلا تا ننویسید و واضح نکنید که هیچ اقدامی نمیکنید براش و همون رویه ی قبلی رو میرید و خدا را شکر می کنم که اینجوری منو هدایت میکنه
خداروشکر 🥲 خداروشکر 🥲 خداروشکر 🥲
😜🤪😜🤪😜🤪😜
خب بعد بعد از یه ساعت و ۵۰ دقیقه ادامه کامنتمو میخوام بنویسم و بگم که تو این فاصله زمانی چه اتفاقایی افتاد
😊☺️😊☺️😊😏😊
خب الان من رفتم بارمو تحویل گرفتم و اومدم حالا میخوام بگم چه اتفاقایی افتاد.
دوستم زنگ زد گفت میام دنبالت که بریم بارو تحویل بگیریم
(توی این پروژه به طور استثنا این دوستم ذینفعه و صرفا کارمند نیس)
با خودم گفتم حتما دلیلی داره که من باید برم چون اگه من نباید میرفتم خودش میرفت اوکی میکرد همه چیو (چون باورم اینه که خدا داره کار هارو انجام میده)
خلاصه رفتم و دیگه از اینجا به بعدش چقد باحال بود😜
تو راه رفیقم از یه آرایشگاهی حرف زد که من چند وقتی بود که میخواستم برم اونجا و حالا بنا به دلایلی نمیشد و من مردد بودم که دیگه اینبار برم یا برم همون جای قبلی که چند ماهی رفتم که تو یکی از هتل هاست و خیلی هم خوبه .
آقا این شروع کرد گفت فلان ارایشگاه اینجوریه بعد تا اینو گفت من گفتم عه چه جالب من میخواستم برم خوب شد نرفتم پس.
بعد همون لحظه تو ذهنم گفتم اون ارایشگاه تو مدار من نیس ، از خودم سوال پرسیدم کجا برم پس ایندفعه ؟🤔
بعد از چند دقیقه ما داشتیم میرفتیم سمت یه ادرسی ، خدای من ، اشتباهی رفتیم تو همون هتلی که من قبلا موهامو اصلاح میکردم و البته خیلی هم راضی بودم بعدشم یهو فهمیدیم این ادرسی که اومدیم اشتباهه باید بریم پشت هتل .
آقا من همون لحظه گفتم این یه نشونه ست که من بازم باید برای کوتاهی موهام بیام اینجا ، خدا داره بهم میگه آرایشگرتو فعلا عوض نکن 🤗
منم گفتم چشم 🙂😍
بعد رفتیم آدرسو پیدا کردیم ، جالبه که اون آدرس جایی نبود جز مرکز غواصی ، چیزی که من دلم میخواست برم مدرک غواصی رو بگیرم ولی دودل بودم که تو اهدافم بنویسم یا نه 😜
خب اینجا هم خدای هدایتگر من گفت که اینم تو حتما تو اهداف امسالت باشه🤗
و منم دوباره گفتم چشم 😍🙂
خلاصه آقا ما رفتیم بارو تحویل گرفتیم و همه چی اوکی بود و برگشتیم و من داشتم فک میکردم که ترمزو پیدا کردم که یهو راننده گفت ما ترمز نداریم 😜
شاید باید نگران میشدم که ترمز نداریم ولی تو دلم گفتم خدایا تو الان داری میگی من ترمزو پیدا کردم و فعلا ترمزی نیس 🥲دمت گرم خداجونم 😍
یه جایی پیاده شدیم و دوستم گفت بیا من موتورم اینجاس بریم که با موتور برسونمت.
رفتیم سوار موتور شیم دیدم این موتور دوستم نیس 🤔 گفتم این مال کیه ؟
گفت موتور خودمو داداشم برده ، اینو امانت از یه نفر گرفتم که به کارام برسم.
جالبه که من تو فکر خرید یه موتور شارژی بودم ، و جالب ترش اینه که این موتوری که دوستم آورده بود دقیقا همون مدل و همون رنگی بود که من میخواستم بخرم 🛵😍
بعدش تو راه داشتم به این فک میکردم که به دوستم بگم یه جایی بریم یه قهوه بخوریم ، چون همین امروز ظهر تو خونه قهوه تموم کردم بعد گفتم ولش کن میرم خودم امشب میخرم از بازار .
یهو از جلوی یه هایپرمارکت که داشتیم میرفتیم دوستم پرسید قهوه میخوری ؟
منم یهو گفتم آره آره 🤪😜
گفت دیرم شده ولی بزار یه قهوه باهم بخوریم.
من بیرون هایپرمارکت منتظر بودم که یهو صدام زد گفت بیا یه چیزی بهت نشون بدم.
رفتم داخل ، قرص جوشان بهم نشون داد و گفت که اینا خارجیه و قیمتش نسبت به داروخونه مناسب تره و این حرفا …
یهو دیدم بغل دست اینا ، قرص جوشان کلسیم و ویتامین D هم هست .
میدونی من تو این چند روز همش یه حسی بهم میگفت باید کلسیم بخورم و منم همش میگفتم هروقت خواستم برم داروخونه میخرم و اینم تو ذهنم بود که چند بار گذشته که رفتم اون چیزی که من میخواستم رو داروخونه ها نداشتن و یه چیز دیگه میدن به جاش ولی امشب من هدایت شدم به اون چیزی که انگار بدنم بهش نیاز داشت😍
حس عجیبی دارم ، این کامنت با اینکه زیاد طول کشید نوشتنش ولی کلا پر درس بود برام و دوس داشتم بنویسم و یادم بمونه .
تازه چه درس ها و نشونه های دیگه ای هم میتونه داشته باشه که من هنوز درکش نکردم و قراره بعدا بفهمم.
چقد قانون مرور شد برام
چقد رهایی رو بیشتر فهمیدم
چقد ترمز هارو بهتر پیدا کردم
چقد هدایت برام ملموس تر شد
چقد دیگه برام اوکیه همه چی و این اتفاق هارو عجیب و دست نیافتنی نمیبینم
چقد به اینکه خدا کار هارو انجام میده مطمئن ترم
چقد میتونم بفهمم که اگه در مسیر درست باشم ، خواسته های من خودشون وارد زندگیم میشن
چقد میتونم بهتر بفهمم که خداوند سریع پاسخ میده
چقد چیز یاد گرفتم که احساس میکنم به کلمات نمیتونم بکشمشون
🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️
یه چیز دیگه هم که به ذهنم الآن رسید که میخوام بگم اینه که شاید هدفگذاری نکردن ترمز به حساب نیاد ولی من دارم اینو یه ترمز خطاب میکنم.
دلیلش به باور هام و درخواست هام از خداوند برمیگرده.
من باورم اینه که نوشتن تاثیر فوقالعادهای روی من داره و به قول کتاب کیمیاگر وقتی یه چیزیو مینویسم ، مکتوبه و اون چیز دیگه مقرر شده برام.
(ولی خب امسال هیچی ننوشته بودم)
من باورم اینه که خداوند منو به مسیر خواسته هایی که اونارو برای خودم واضح کردم و باورهایی براشون ایجاد کردم هدایت میکنه.
(نه واضح کردم و نه باور براشون ساختم)
من باورم اینه که خدا نمیزاره من از مسیر اصلی دوربشم و منو به مسیر پر از نعمت و ثروت و پر از اتفاقات خوب هدایت میکنه و همه ی چیز هایی که میخوام رو با هم تو یه پکیج برام مهیا میکنه.
(به نظرم بی هدف بودن ، از مسیر اصلی دورشدنه ، مثل بدنسازی که بدون برنامه وزنه میزنه و اون انرژی و زمانی که میزاره نتیجه دلخواهش رو نداره براش)
و کلی برداشت دیگه ای که الان نمیدونم چطوری به کلمات تبدیلشون کنم.
💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸
از خدا میخوام هممونو به راه راست هدایت کنه.
از خدا میخوام کمکمون کنه که هدفمند زندگی کنیم.
از خدا میخوام کمک کنه که ایمانمون قوی تر بشه .