کلیپ انگیزشی شماره ۳ | استاد عباس منش - صفحه 71
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2014/10/angizeshi-tabestan7.jpg
400
510
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2014-10-09 06:36:072020-08-29 20:51:27کلیپ انگیزشی شماره ۳ | استاد عباس منششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
سلام به استاد عزیز و دوستان♥️
روز هشتم سفرنامه
اولین قدم برای تغییر وقتی هست که بدونی هیچکسی مسئول زندگی تو نیست و دیگه منتظر کسی نباشی که بهت کمک کنه،هیچکسی نه میتونه مانع تو بشه نه میتونه تورو به خواسته هات برسونه👌🏻
و بعد از اون باید خواسته هامون رو واضح و مشخص بنویسیم، امروز این کلیپ بهم انگیزه داد که بازم دقیق تر بنویسم چیزهایی رو که میخوام و قدم به قدم حرکت کنم،منتظر نباشم که شرایط محیا بشه حرکت کنم همین الان بهترین زمانه و تمام چیزی که برای رسیدن به هدف لازم دارم الان دارم فقط باید اولین قدم رو بردارم و حرکت کنم.
ممنونم استاد این کلیپ رو هروقت میشنوم کلی انرژی میگیرم که بیشتر و بیشتر روی خودم کار کنم و مطمئنم به زودی به خواستههایی که میخوام میرسم.
سلام خدمت استادعزیز و مریم شایسته مهربان که زحمت میکشین خیلی ممنونم ازتون ❤⚘
مهم ترین هدفم رو احساس عالی گذاشتم اصل رو این گذاشتم و بعد هدف هام از این فیلتر رد میکنم که اگر حالم رو عالی میکنه پس بسم الله
وگرنه ارزشش رو نداره
نتیجه کارهم خیلی مهمه ممکنه ترس داشته باشه اولش و یا بنظر سخت بیاد اما اون حس درونت که موافق باشه انجامش بدی میفمی که نجوای ذهنت داره میگه انجامش نده ولش کن و بشه اینا رو تشخیص داد
تشخیص کلا خدا و کلام شیطان که اینم یک روند تکاملیه و خب انشالله هرروز هممون بهتر از قبل تشخیص بدیم و بهش عمل کنیم.
قدم ها: ورزش، یادگرفتن مهارت تازه، تفریح مناسب و رفتن به طبیعت، افزایش ایمان، خواندن قران، یافتن ترس ها ورفتن تو دلشون، ارتباط صمیمانه و خوب با اعضای خانواده، کمک کردن به دیگران، منظم و مرتب بودن، توجه به رژیم غذایی، گوش دادن به فایل سایت، توجه به خواسته هاو…
سلام به خدای مهربان و دوست داشتی که داره روح منو سیغل میده که زندگیم در جریان باشه به نام خدایی که یکیست رب پادشاه جهانیان پادشاه روح من حال من بنام قلبم خدارو شکر
خدارو شکر که امروز نسبت به دیروزم بهتر بودم زودتر بیدار شدم تو دفتر یک سری چیزها نوشتم
و یه برگه از سفرنامه خودمو شروع کردم چغدر این فایل برام بجا بود
چغدر درس گرفتم ازش
چغدر واقعا نرسیدن به خواسته راحت هست و پر از درد و رنج و پشیمانی
خداروشکر که حمید میرزایی قبلی دیگه زنده نیست و وارد بهشتی شده که داره آموزش میبینه به بهشتی بهتر بهشت برسه و به توحیدی دست پیدا کنه که بشه همه چیزش خدایا شکرت
واقعا وقتی به آینده خودم فکر میکنم میبینم چغد حالم خوب میشه وقتی تیک خوردن تمام هدفام رو میبینم و چه لذتی داره رسیدن به هدفهای خودم اول باید من خدامو پیدا کنم و میدونم تو مسیر پیدا کردن خدا به بقیه هدفهام هم میرسم
خدایا شکرت بابت این همه قوانین درست که واسه من گذاشتی
روز هستم سفرنامه
خداوند رو سپاس بابت این حال خوبی که به من انتقال داده شد و تونستم برای عزیزدلم ارسال کنم و باعث حال خوب اون هم بشه
قدم های کوچک و مستمر ومنظم قطعا همیشه باعث پیشرفت های بزرگ میشه
قوانین ثابت وبدون تغییرن
با باید آگاه باشیم به اون ها یا اگه قبلا هم یاد گرفتیم مدام برای خودمون یادآوری کنیم
ذهن انسان به شدت فراموش کاره
پس آگاهانه عمل میکنیم و نتیجه میگیریم
سلام
روز هشتم سفرنامه
واقعا امروز به این فایل نیاز داشتم.
چیزهایی که توی این فایل بود رو میدونستم، ولی نیاز داشتم کسی تاییدش کنه
نمیدونم چرا….
همه جملات این فایل،واقعا روم تاثیر داشتن
ولی یکی از جملات فکر میکنم همه رو به فکر فرو میبیره
آیا تو به دنیا اومدی که معمولی باشی؟
سلام دوستان. با انگیزه ای که از استاد گرفتم میخام برم تو دل بزرگترین ترس هام همون هایی که چندین سال از ترس انجام دادنشون پشت گوش انداختم و این ترس هام رو تو دلشون میرم و این ترس ها ازدواج و پیشرفت دادن کارم هستش و از همین لحظه این فرکانس عمیق رسیدن به این دو خاسته رو از عمق وجودم میفرستم و تو مسیر رسیدن به اهدافم حرکت میکنم و دوست دارم بهترین الگو برای خودم باشم و زمانی که به گذشته ام نگاه میکنم واقعا شادی و لبخند رو روی لب هام داشته باشم. این تعهد رو میدم که بزرگترین تغییرات رو من در زندگیم ایجاد میکنم و مسیولیت صد درصدی زندگیم رو در دست میگیرم و ایمان دارم که بهار زندگی ام رو خودم میسازم. ممنون بابت این احساس و روز های قشنک زندگیم.
به نام تنهارب جهانیان
به عنوان ردپایی ازخودم بایدبگم که،حالم خوبه وبه تضادهایی هم میخورم ولی ازشون سربلندبیرون میام،احساسم درطول روزبهترازقبله ،بیشتردرلحظه ام وامروزکه حسم بسیارمتفاوت است وتصمیم گرفتم که شروع کنم به یک قدم حتی کوچک درمسیررسیدن به هدفم،وبامهاجرتم میخوام کارموردعلاقه ام راهرطوری که شده باموجودی ام شروع کنم ومی کنم به امیدالله،وایمان دارم درمسیربه من گفته می شود وراه هاگفته میشود،ومن وظیفم قدم اوله وبعدوظیفه خداونده که بهم بگه ومن هم ازمسیرم لذت می برم وپیام خداوندرادریافت وبه آن عمل می کنم وایمان بهترینهادرزندگی ام رخ می دهد،من به خداونداعتماددارم.
به نام خدا
دیدگاه روز هشتم
مشکل بزرگ زندگی من اینکه هنوز نتونستم هدفم رومشخص کنم چیزی که شدیدا بهش علاقه داشته باشم وباتمام جان ودل براش تلاش کنم واز این تلاش نهایت لذت رو ببرم امامطمینم راهی که به اون هدایت شدم راه درستی هست وسفت وسخت به این مسیر چسبیدم ورهاش نمیکنم تا بالاخره به چیزی که میخوام برسم واز بودن دراین جمع صمیمی وهدفمند وموفق عباسمنش لذت میبرم وخدارو شاکرم برای این هدایت بینظیر
الحمدوالله رب العالمین
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
به نام خالق زیبایی ها
که هر چه آفرید زیبا بود و من چشم دیدن زیبایی ها را نداشتم و حمد و سپاس او که نخواست از نابینایان باشم
روز هشتم سفر:
من نمونه کسی هستم که خیلی بهتر میتوانستم باشم ولی هیچ وقت مداومت در کارم نداشتم در هر زمینه ای میتوانستم موفق بشوم ولی تمرکزی رو کارهایم نداشتم . جدی نبودم تعهد کاملی نداشتم .
برای شروع دوباره تعهد داده ام به دوست و دشمن درونم که فایلهای سفر نامه را تا آخر بشنوم بنویسم توی دفتر . توی سایت کامنت بذارم .
من پسر متفاوت ۹ ساله ای دارم که ذهنش متفاوت کار میکند . متمرکز بر خواسته هایش هست . یک روز به فکر ماشین کامارویی می افتد که استاد میخواست بخرد روی ماشین کامارو تحقیق میکند فایل میبیند عکس دانلود میکند . از من هم میپرسد که تو هم کارمارو میخری . من هم میگویم بللللله…
بعد توی ذهنش موانعی نیست که مثلا پول نداریم من گواهی رانندگی ندارم و … کلا زندگی مان را با کامارو تجسم میکنم آنهم خیلی با جزئیات. تا شب در مورد ماشین کامارو و خرید رفتن ،سفر رفتن ، دنبال عمه اینا رفتن خونه پدربزرگ رفتن کجا پارک میکنی عقب عقب میآیی پارکینگ یا جلو جلو و… صحبت میکند انگار ما کامارو را واقعا داریم .میپرسد کلیدش را کجا میگذاری چه آهنگی باز میکنی توی ماشین و… مجبورم میکند خودم را توی کامارو تجسم کنم یا فکر کنم به اینکه کلیدش را واقعا میخوام کجا بگذارم . اوایل خودم مقاومت داشتم برای این بحثها . اما حالا همراهی میکنم و تجسم میکنم که داریم و جوابهای درستی میدهم . یا مثلا ویلای کنار دریا . یک روز به فکر خرید کشتی می افتد و برای کشتی تحقیق میکند برای همه افراد فامیل تخت خواب در نظر میگیرد تا کم نیاید و … یک روز خانه ی هشت خوابه میخرد برای همه اتاق مشخص میکند .در طبقه ی بالای خانه ی استاد در برج تمپا خانه میخریم از من میپرسد چطوری بخریم و من مراحل را توضیح میدهم و هر دو تجسم میکنیم . تتها مشکلش این است که صبح قصد مهاجرت به آمریکا را دارد . ظهر میآید و میگوید ببخش من آمریکا نمیام . آنهم به خاطر وابستگی عاطفی به افراد فامیل هست. فقط میرویم آروی میخریم بر میگردیم . و من گوش میدم و تصور میکنم .
وقتی درگیر خرید آروی بود دو روز به یک فیلم نگاه میکرد بدون توقف که در مورد خانه های چرخدار بود . و از همه میپرسید کدام را دوست داری بعد نظر خودش رو میگفت . ما با هم فیلمها رو نگاه میکنیم فیلمهای سفر نامه و زندگی در بهشت رو . با پول کادوهای تولدش میخواست deron بخرد و …
ذهنش پاک پاک است باورهای محدود کننده و کمبود ندارد . ترس از تاریکی و تنهایی و موجودات خیالی ندارد .
به راحتی میتواند تصور کند که من تراکتور برانم در حالی که من هزار تا باور غلط دارم که زن تراکتور نمیراند و…
یکی از موهبتهای بزرگ زندگی من همین پسرم هست که وجود اون خیلی زندگی منو تغییر داد و یکی از دلایل بزرگی هست که باید جلو بروم و به خاطر اون به اهدافم برسم . من قانونهایی رو که در حد درک اون هست رو بهش میگم تا باورهای درست وارد ذهنش بشه . و سعی میکنم باورهای غلط خودم رو به خوردش ندم .
کارتونهای ناراحت کننده را نگاه نمیکند . سریع برای صحنه های ناراحت کننده واکنش نشان میدهد و میگوید نمیخواهم نگاه کنم . اما همیشه ما خودمان را مجبور میکنیم صحنه های ناراحت کننده را نگاه کنیم و طوری برخورد کنیم که انگار تاثیری روی من نداشت ولی واقعا تاثیر میگیریم چراغ هشدارمان را شکسته ایم .
سال قبل برای کلاسهای مجازی مشکل توضیح دادن درس داشت اما اونقدر به فایلهای استاد نگاه کرده که الان مثل یک گزارشگر به راحتی همه چیز رو توضیح میده.
فایل انگیزشی شماره ۳ کلا عملکرد من رو برای نرسیدن به هدفهام نشون میده و همچنین راه رسیدن رو . حالا منم که اما شاکرا و اما کفورا باشم.
هر چی سپاسگذار آموزشهای استاد عزیزم باشم کم است
به خاطر راهی که توش اومدم سپاسگذار خداوندم
سلام به دوست عزیزوهم فرکانسی ام ،چقدرماوجه مشترک داریم وقتی درمورد پسرماهت گفتی خواستم بگم پسرمنم دقیقا سن پسرشماست وخیلی هم عاشق رشدوپیشرفت وتمام فایل هارامیبینه وکیف میکنه،وچقدرراحت وقشنگ به خواسته هاش میرسه ومن شاهدش هستم براش جورمیشه وزمین وزمان دست به دست هم میدن تابه سادگی وبه راحتی به خواسته هاش میرسه،واقعااگه قانون رایادنمیگرفتیم وچیزی ازاون نمی دونستیم من باپسرم درگیرمیشدم .
اماالان نه تنهامشکلی ندارم،لذت میبرم که به خواسته اش انقدربه راحتی میرسه ،میگم نوش جونش،نون باوراشومیخوره،وهمینطورآدمهای موفق دوروبرم که نوش جونشون بهترینها.
فقط فرق مابااون آدمهاباورهای مخرب گذشتگانمونه،ومامتعهدترازهرلحظه ای که میگذردبایدروی باورهامون کارکنیم،خداماراخیلی دوست داره که پسرتواین سن وسال داریم که تواین مسیره، که خیلی بیشربرای ماقوانین روبه وضوح میرسونه،من هم امروزاینویه نشونه دیدم که بیشترریزبشم توخواسته های پسرم ورسیدن آن به خواسته،چیزهایی که تاالان توجه ام راجلب کرد اینه که: اولااون خواسته داره
دوماخواسته اش روبیان میکنه کاری به پولش وهیچ چیزش نداره.
سوما دیگه اونوبه دست آورده میدونه حتی اگرنه صددرصدروازمابشنوه،دیگه توخونه یاهرجایی کلاداره بااون خواسته اش زندگی میکنه،توحرفهاش،توبازیهاش،حتی عکسش روتوگوشی میبینه وموقع خواب هم باتجسم اون میخوابش میبره،چون وقتی میره روتختخوابش شروع به صحبت درمورداون میکنه،تاخوابش ببره وفرداصبح شروع میکنه😄
من ایمان دارم که خداخیلی دوستم داره که داره به صورت عملی تربهم نشون میده،باورکنیم که میشود،
خداراصدهزارمرتبه شکر
سلام به نام خالق یکتا
امروزروز هشتم سفرنامه است خدایاشکررت که من هدایت میکنی وسعی می کنم حس ام راخوب نگه دارم و په نکات مثبت توجه کنم
میدانم ازنظرثروت به اوج می رسم واز خداخواسته ام ثروت بی نهایت حضرت سلیمان را به من عطاکند
خدایاشکرررت