دیدگاه زیبا و تأثیرگزار حسین عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
نام الله که تنها روزی دهنده اوست …
سلام …
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و بچه های سایت …
امروز میخوام از یک زاویه دیگه به این فایل نگاه کنم …
خب همه ما داریم هرروز با فعالیت در این سایت پیشرفت میکنیم و تکامل مون رو طی میکنیم …
حتی با نگاه کردن و گوش دادن و خوندن کامنت بچه ها …
دیروز یه مطلبی از یه پروفسوری میخوندم که میگفت : انسانها با دیدن ……….مدار مغزشون سیم کشی میشه …
و خدا میدونه که همین دیدن خشک و خالی سریال زندگی در بهشت چقدر میتونه به ورودیهای مغزمون کمک کنه و خروجی خوبی داشته باشیم …..
بقول اون پروفسور مدار سیم کشی مغزمون با ورودیها ی جدیدی که پر از احساس قشنگ و زیباییهاست سیم کشی جدید میشه ..
اما در این قصه ما آدمی رو میبینیم ………..که در راس هرم قرار گرفته و خودش رو وارد یک چالش جدیدی قرار میده …چالشی که داوطلبانه ست ..
بعد از تولید ۹۵ قسمت از سریال زندگی در بهشت تصمیم میگیره که به سوالات بچه ها پاسخ بده هر سوالی که بود
ویه جورایی شجاعت و شهامت رو به مبارزه می طللبه ……..
خیلی از سوالات بی ربط هست …
خیلی از سوالات با ربط هست ..
بیشتر سوالات از سر کنجکاوی هست ..
بعضی از سوالات هم چالشی هست ……اما هیچ تاثیری بر ادم قصه ما نداره ….. که یه دفعه نکنه ی سوالی رو نتونه جواب بده یا دست پاچه بشه ….یا بترسه …و دوربین رو قطع کنه …..خیلی زیبا و ریلکس میشنه سوالات رو میخونه و پاسخ میده ….
چون خیلی ابدیده تر از این حرفهاست و اینا براش کوچولو اند
که بخواد با مطرح کردن انها از کوره به در بره …..
خیلی ریلکس میاد میشینه رو صندلی کنار اتیش در کنار عشقش به سوالات پاسخ میده و میگه میخوام تجربه جدیدی از زندگی داشته باشم …
میخوام درونم رو بشناسم …..
.خیلی خوشگل و شیک مجلسی ….
این خاکی بودنش رو دوست دارم ….
.حس خوبی میگیرم …
میگه میتونم الان هواپیما یا هلی کوپترم بخرم اینجا بذارم و مثل خیلی های دیگه که میخوان یه فایلی رو ضبط کنند هزارتا مدرک دکترا و غیره رو پشتشون میذارن تا نشون داده بشه ….
اما من اینجام که خودم رو تجربه کنم …خودم و خدایم رو بهتر بشناسم ….
این حرفاش برام ارزش بالایی داره ….احساس میکنم این ادم یه جورایی داره کامل میشه ………..و برام الگوی زیبایی از یک انسان درست کار و صادق هست ….
من به شخصه تحسینش میکنم ……
این یعنی شجاعت ….
ادم قصه ما زندگی راحتی داره و نیازی به این داستانها نداره که حالا بر فرض مثال بخواد معروف بشه ….
یا با این حرکت اسمش رو سر زبونها بیوفته ….کلاسش خیلی بالاتر از این حرفهاست ….
اما از انجایی که میخواد بعد جدیدی از زندگی رو تجربه بکنه …
دل به دریا میزنه …
اون زندگیش رو داره میکنه و بسیار هم از زندگیش راضیه …اما در برهه های از زندگیش تصمیم میگیره که بیاد این چالش رو هم امتحان بکنه …..کمتر کسی هست که دنبال چنین داستانهایی بره ….چون شهامت میخواد …..
من مطمئن هستم که سوالات رو قبلا مطالعه هم نکرده ……..
این ادم یه نفره و اما خودش رو هدف آماج کامنتها و سوالات ریز ودرشت بچه ها قرار میده ..
.حتی دوستانی هم که تا الان سروکله اشون توی سایت پیدا نبود و هیچ فعالیتی نداشتند …..الان پیداشون شده …. که ایشون رو هدف قرار بدند…
البته تعداد شون کمه ….
این یعنی شهامت طلبیدن …..
یعنی شجاعت …..
خیلی از مربیان در این حوزه ……..حتی حاضر نیستند اجازه چنین کاری رو به مخاطب خود هم بدند……….. چه برسه که بیان ب سوالات ریز و درشت مخاطبینشون جواب بدن حتی سوالات خصوصی زندگیشون …
درسی که این فایل برای من داشت ………درصلح بودن این ادم با خودش هست ….
تمرکز بر اصل قانون ….. نرفتن تو حاشیه ها …
میدونید چی برام جالبه اینکه ….این ادم خیلی با خودش در صلح هست که میاد دست به چنین کاری میزنه
خیلی ریلکس میاد میشینه و کامنتها رو میخونه و پاسخ میده …این نشان از شناخت بالای درونی و بیرونی این ادم از خودش و خدای خودش میده ….
یعنی رسیدن به هماهنگی بالای ذهن و روح…
.این یعنی داشتن کنترل ذهن بالا…
یعنی مهارت داشتن در توانایی کنترل ذهن …..
میدونید خیلی بر دیدگاه من نسبت به این ادم تاثیر گذاشت ….باور کنید حقیقت رو میگم …..
خیلی من رو تحت تاثیر قرار داد ………..فارغ از اینکه میخواد هر پاسخی به سوالات بده ..
.همین شهامت و مردانگیش برام خیلی درس داشت که به راحتی و داوطلبانه خودش رو در معرض چالشهای جدید قرار میده و هیچ ابایی هم از کسی نداره ….
اگر من بتونم همین یه کارو از استاد یاد بگیرم و بهش عمل کنم بیش از ۷۰درصد مسیرو رفتم ……
اینکه با خودت در صلح باشی و از زندگیت لذت ببری …
برات مهم نباشه که دیگران راجع بهت چی میگن و مهمتر ….عمل کنی به ادعایی که میکنی … و مستند هم بسازی …..
با چیزهای ابتدایی شادی رو تجربه اش کنی … بازم میبینیم که عمل میکنه …..
چیزی که در هر کشور و یا شهر و محله ای بهش دسترسی داری ….
برای رسیدن به خوشحالی منتظر کسی یا چیزی نباشی ….
و بدونی که رسیدن به خوشحالی راحتر از رسیدن به اشیا ست …..
کما اینکه داریم در سریال میبینیم که با چیزهای ساده هم میشه شاد بود نیاز به ماشین گرون قیمت یا خونه و ویلا و پول فراوان نیست ….
باید یاد بگیریم و بدونیم که خوشحالی یک پاسخ درونی ست که باید روی ان کار کنیم ……نیازی نیست به چیزهای خارجی برسیم برای اینکه شاد باشیم …..
بلکه کاملا بر عکس وقتی که شاد هستیم چیزهای بیرونی از راه میرسن و وارد زندگیمون میشند ..چون فرکانسشون رو داریم پیشا پیش میفرستیم ….
اما به اشتباه خیلی از ماها فکر میکنیم که این چیزها هستند که مارو شاد میکنند ….
این یک توهم هست که فکر کنیم موفقیت ….یعنی داشتن یک شی …یا ماشین …یا خونه … و ویلاست …موفقیت ان است که مارو خوشحال کنه ….نه اینکه رسیدن به اون مال یا شی …کما اینکه خیلی از ادمها اون مال یا اون شی رو در زندگیشون دارند اما خوشحال نیستند…
همانطور که استاد بارها توضیح دادند که موفقیت یک مسیر هست نه مقصد …..
شادی چیزیست که میتوانید انرا بدون نیاز به اشیا بسازید ….
به دنیایی که در ان هستید ببینید که چقدر زیباست …..
به طبیعت پرادایس نگاه کنید …
به انرژی که در این فضا هست دقت کنید کاملا با دیدن قابل حس کردن هست …
احساس میکنم مداری که استاد در اون هست با مدار ما بچه ها خیلی تفاوت فرکانسی داره …
ما بچه ها بعضی اوقات استاد و کارهاش رو درک نمیکنیم ….شاید نیاز به زمان بیشتری داره …….
و این موضوع رو به وضوح میشه از چهره و خونسردی ایشون جلوی دوربین دید …
کاملا مشخصه که ایشون هیچ استرس یا نگرانی از هیچ بابت نداره ….
در خاتمه میخوام با این جمله تمام کنم که من از استاد یاد گرفتم که بیشتر بر رو ی اصل تمرکز کنم تا فرع …
این اتفاق هم از فایل سوالات تان را در باره سریال زندگی در بهشت بپرسید افتاد ….
اصل رو پایه قرار بدم بقیه ماجراها همه حاشیه ان …..
این رو من از نوع پرسیدن سوال بچه ها از استاد بهش رسیدم ….
هر چی باشه استاد هم مثل ما ادمند و امکان اینکه بعضی اوقات از مسیر خارج بشن و جود داره ….
من سعی میکنم که وارد حاشیه نشم و با توجه به اصل ….نگاهم همیشه به قانون باشه مثل زمانیکه پشت فرمان اتومبیل نشستم و دارم رانندگی میکنم در تمام طول شبانه روز حواسم به قانون جهان هستی باشه ….و ادامه بدم و به مسیر خوشبین باشم …
برای استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و بچه های سایت بهترینهارو ز خداوند مهربان خواستارم …
با تشکر ….
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD447MB38 دقیقه
- فایل صوتی پاسخ به سوالات تان درباره سریال زندگی در بهشت | قسمت 221MB22 دقیقه
خدای من چقدر حس خوب در این فایل فراوانه🤗
چقدر تکامل در این فایل دیده میشه ☺️
چقدر آرزوهای قشنگ و زندگی شیرین حس میشه 😍
چقدر من خوشبختم که در این مسیرم 🤗
چقدر من خوش شانسم که موفق به دیدن این فایل شدم🤗
خدا را صد هزار مرتبه شکر 🙏💙❤️💙
وقتی استاد شروع کرد به فیلمبرداری از آشپزی مریم جان و دیگه مریم جان با زحمت، همزمان فیلمبرداری و آشپزی نکرد. انگار یک جورایی خیال من از راحت تر پیش رفتن کارهای آشپزی و فیلمبرداری بصورت همزمان، راحت شد…
یک اقتدار خاص، ارزشمندی خاص، محبوبیتی خاص، در وجود مریم عزیز هست با اینکه در شرایطی بود که همسرش یا همسفر زندگیش، بین هزاران نفر محبوب و بین میلیونها نفر معروف بود، ولی ایشون از خود بیخود نشد و هیچ وقت نخواست از این مسیر و از این فرصت استفاده کنه و بخواد ایشون هم مشهور بشه. اصلا نمیتونم جمله بندی کنم و اصلا نمیدونم چطور منظورمو بیان کنم. خلا مشهور شدن یا خودنمایی یا ابراز وجود در ایشان نبود. یک باور کمبود و یا عجله و یا طمع در وجودش نبود که بخواد این فرصت را غنیمت بشمارد و سریعاً خود را معرفی کند. و حتی ابراز افتخار کند که با چنین مردی زندگی میکند. زمانی ایشون در کادر تصویر قرار گرفتند که هزاران نفر در طی سال ها این درخواست را داشتند و این نشان دهنده ی این است که ایشون شاگردی ممتاز در مکتب عباس منش است…🌹 مریم عزیزم بهت افتخار میکنم که وجودی این چنین در صلح با خود داری و نسبت به هم سن و سالهای خودت اینقدر عمیق هستی، اینقدر سنجیده، اینقدر آرام، اینقدر متین عزیزدلم…اون بای بای کردن هات در اول و آخر فایل قبلی(پاسخ به سوالات۱) دل منو برد😘😘😍🤗
عاشق اون لباس پوشیدن های متنوعت، اون حس کودک زنده ی درونت هستم…چقدر دوست داشتنی و لطیف هستی خدای من🤗😊😘😍
زمانی که داشتید آتش را آماده می کردید و خودتان آماده میشدید خیلی برایم خوشایند و لذت بخش بود طبق درخواست یکی از دوستان، یک جورایی مثل پشت صحنه بود و چقدر ایده ی به ظاهر ساده ولی هیجان انگیز بود.
این فضای بیرون، کنار آتش، در تاریکی شب، چقدر چقدر چقدر لذت بخش بود.
وقتی در انتهای فایل قبل، گفتید قصد دارید بقیه قسمت ها را داخل خانه فیلم برداری کنید با خودم گفتم حیف باشد چقدر این بیرون حس خوب و مثبت داشت و چقدر تجربه جدیدی بود اما خیلی درگیر و ناراحت نشدم چون حال خوب من وابسته به محل فیلمبرداری شما نیست و نباید هم باشد، و وقتی این قسمت دیدم باز هم در فضای بیرون قرار داشتید، خیلی ذوق زده شدم و بسیار سپاسگزارم.💙
در مورد راضی کردن دیگران: چرا تا به حال به اشتباه بودن این کار اینقدر عمیق پی نبرده بودم؟ چرا تفکر نکرده بودم؟ چرا فکر میکردم این کار خیلی طبیعی و عادی است و در تمام روابط ها وجود دارد؟
یکی از هیجان انگیزترین لحظاتی که در این مسیر عباس منشی میگذرانم همین است، همین موشکافی ها، همین پیدا کردن اشتباهات رفتاری که آنقدددددر عادی و طبیعی است که اصلا فکر نمیکنیم ممکن است اشتباه باشد. و این سبک آگاه شدن و و رشد کردن، مرا هیجان زده می کند.
در مورد گروکشی و جبران کردن هم همینطور تا یادم میآید از دیگران، پا به سن گذاشته ها، با تجربه ها، شنیده ام که می گویند زندگی زناشویی همین است یک جایی باید زن کوتاه بیاید و یکجایی مرد. و این چنین می شود که در زندگی، همین تفکر را در زندگی اجرا می کنیم.
گاهی خودمان کوتاه می آییم و گاهی انتظار داریم طرف مقابلمان کوتاه بیاید. گاهی ما راضی می شویم گاهی انتظار داریم طرف مقابلمان راضی شود. گاهی این کوتاه آمدن و راضی شدن را بیان می کنیم و گاهی بیان نمی کنیم. مهم نیست که آن را ابراز می کنیم یا نه مهم این است که این تفکر در وجودمان است و خودآگاه یا ناخودآگاه داریم به آن عمل می کنیم.
و بخاطر اینکه فکر میکنیم گاهی ما باید کوتاه بیاییم چقدر پاروی خواسته هایمان گذاشتیم….
چقدر خوشحال و راضی ام از خودم که ناخودآگاه(ناخودآگاه اصلاح است، در واقع طبق هدایت خداوند) تا حد زیادی گروکشی در زندگی ام وجود نداشته و چقدر خوشحالم که با هدایت خداوند و آگاهی های شما دوعزیز، همان مقدار کم را هم به صفر خواهم رساند.
یک رفتار غلط هم در جملات بالا بیان کردم و آن انتظار داشتن است. انتظار داشتن به این معنا است که وقتی طرف مقابلمان طبق خواست ما رفتار کرد حالمان خوب میشود و اگر مخالف آن بود حالمان بد.
تصور کنید بارها خودمان کوتاه بیاییم، بارها خودمان گذشت کنیم و حالا که از طرف مقابل انتظار چنین رفتاری را داریم، آن کوتاه آمدن ها، آن گذشت کردن ها، اجرا نشود چه می شود؟؟ چه آسیب بزرگی به خودمان وارد می کنیم؟!
در حین صحبت تان، آنجا که می گفتید در این سال ها، شاید دو بار هم بحث جدی نداشتید، میدانید چه جمله ای، چه باور مخربی در ذهنم گذشت؟ ««««دعوا نمک زندگی است، همین دعواها زندگی را شیرین میکند، بعد از بحث و جدل و دعوا طرفین همدیگر را بیشتر دوست خواهند داشت و بیشتر قدر هم را خواهند دانست.»»»»
شما درست میفرمایید استاد، وقتی ما الگوی در زندگی نداشتیم یک درصد هم فکر نمی کردیم ممکن است یک زندگی بدون بحث و دعوا باشد و در عین حال بتوان زندگی شیرین همراه با عشق و لذت بخش را تجربه کرد.
استاد بزرگوارم بی نهایت متشکرم که زندگی خود را این گونه به نمایش می گذارید.🌹
اینگونه افکار درونی و ریشههای خود را برای مان بازگویی می کنید.🌹
متشکرم که یک روزی تصمیم گرفتید که زندگی متفاوتی با دیگران داشته باشید.🌹
متشکرم که تصمیم گرفتید تمام آموخته ها و آگاهی های خود را منتشر کنید.🌹
مریم نازنینم چقدر قشنگ مسئله را باز گردید که کار کردن روی رابطه بی معناست در واقع درست این است که ما فقط روی خودمان کار کنیم نه روی روابط. وقتی روی خودمان کار میکنیم در اصل به روابط بهتری هدایت می شویم…
دوست دارم تجربه خودم را در مورد کار کردن روی روابط بیان کنم، طی این یکسال و نیمه که در سایت و در این مسیر حضور داشتم، سعی می کردم تا روی روابطم هم کار کنم تا رابطه شیرین تری را تجربه کنم، اما باورتان نمی شود نه تنها بهتر نشد بلکه به خاطر توجه و تمرکز زیادم روی نیمه خالی لیوان، بدتر هم شد. و دیگر رها کردم با خودم گفتم همین زندگی که در حال حاضر دارم واقعا خیلی رضایت بخش و آرام است پس تصمیم گرفتم روی خودم و کسب و کارم کار کنم تا به موقعش به من گفته شود چه باید بکنم و الان که شما این جمله را گفتید مطمئن شدم که دقیقاً باید چه کنم.
آنقدر آگاهی در این فایل برایم وجود دارد که نمیدانم کدام یک را اول بیان کنم، ««خصوصیت تجربه کردن در مریم جان»»
خدای من چقدر سخت است چقدر کلمات محدود اند تا هرآنچه به قلبم الهام شده جاری کنم.
چقدر قانون بی عیب و نقص عمل می کند. مریم عزیز از کوچکترین موقعیت برای تجربه کردن استفاده می کند. کدام یک از ما سعی داشتیم با تمیز کردن محیطی پر از جک و جونور تجربه کسب کنیم؟
کدام یک از ما سعی کردیم در این حالت چندش و ترس آور و دردسر ساز بمانیم و غلبه کنیم بر نیمه های تاریک وجود مان و تجربه کنیم؟
این موضوع هنوز هم برای ذهن من گنگ و خام است. من به عنوان یک خانم خانه دار، بارها محیط اطرافم را تمیز کرده ام، چه می شود که مریم جان هم که بارها این کار را انجام داده باز هم تصمیم می گیرد شروع به تمیز کاری کند تا تجربه کسب کند؟
چه چیزی را تجربه کند؟
پاکسازی که همیشه انجام می شده چه تجربه جدیدی را می تواند برای ما به ارمغان بیاورد؟
من هنوز به درک درستی از این قضیه نرسیدم ولی به وضوح درک کردم تفاوت مریم عزیز با خیلی از ماها را.
اینکه مریم جان از کوچکترین موقعیت ها شروع میکند به تجربه کردن و جهان پاسخ می دهد به شخصی که مشتاق تجربه کردن است. به جایی هدایت میشود که می تواند شرایط و زندگی فوق العاده و مختلفی را تجربه کند. از تجربه پاکسازی و تمیز کاری خانه شروع شده و الان ما ثمره آن اشتیاق به تجربه کردن را می بینیم.
ثمره آن تجربه کردن کشورهای مختلف است.
تجربه کردن غذاهای مختلف است.
تجربه کردن زندگی های مختلف است.
جهان حمایت میکند از این هدف و اشتیاق. جهان مردی را در سر راه مریم عزیز قرار می دهد تا دستی از خدا شود تا مریم جان تجربه کند.
جهان ثروت بی انتها در زندگی او جاری میکند تا برای تجربه کردن دستش باز باشد، تا بی پولی مانع تجربه کردن او نشود.
چقدر آگاهی عظیم در همین یک بخش وجود داشت. در این مورد هم تکامل دیده می شود، اگر به تجربه کردن زندگی در امریکا و مسافرت به کشورهای مختلف علاقه مندیم می بایست همین تجربه کردن ها را در محیط زندگی خودمان اجرا کنیم، منظورم از محیط زندگی، همان خانه خودمان است، همان اتاق خودمان است و لاجرم به تجربه های بزرگتر هدایت خواهیم شد.
آگاهی بعدی اعتماد کردن به طرف مقابل، اینکه در نهایت چه کسی تصمیم بگیرد…
چقدر زیبا و معقول آنرا توضیح دادید. برای داشتن یک زندگی خوشایند، حتما اینطور نیست که همیشه و به طور ثابت یک نفر تصمیم گیرنده باشد و دیگری اجرا کننده و گوش به فرمان.
حتماً هر دو طرف در یک سری موارد قابل اعتمادتر و آگاه تر هستند و در آن مورد آن شخص باید تصمیم گیرنده باشد.
برای رسیدن به آن هم، ابتدا باید بیندیشیم در چه مواردی ما خودمان آگاه تریم و در چه مواردی طرف مقابلمان. آن وقت وقتی باور میکنیم که در یکسری موضوعات آگاهی خودمان بیشتر است، جهان پاسخ میدهد و تصمیم گیرنده خودمان خواهیم بود و طرف مقابلمان اعتماد میکند.
اگر خودمان به علم و آگاهی خودمان ایمان نداریم پس چطور انتظار داریم طرف مقابلمان به ما اطمینان کند و طبق تصمیم ما عمل کند؟
باز هم در اینجا به آن گفته مریم عزیز میرسیم که برای داشتن روابط بهتر باید روی خودمان کار کنیم. یکی از موارد روی خود کار کردن، همین است. همین که مطمئن باشیم به خودمان. خودمان به خودمان اعتماد کنیم و ایمان داشته باشیم که تصمیم مان درست است.
و حتی برخی ممکن است از آن سمت بوم بیافتند، و بخواهند که در این مسیر باشند تا طرف مقابلشان را مطیع خود کنند. آن هم به شکست می انجامد. و این سبکی که استاد و مریم عزیز در زندگی دارند، لذت بخش برای هردو طرف است…
باید بارها این قسمت را گوش کنم تا هرآنچه آموختم بیشتر و بهتر در وجودم رخنه کند…
بی نهایت از شما ممنونم
شاد و سلامت باشید.🌹