https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/12/abasmanesh-18.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2020-12-20 10:03:142020-12-22 08:38:16پاسخ به سوالات تان درباره سریال زندگی در بهشت | قسمت 7
206نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
مرسی از شما بابت همه محتواهایی که برامون تهیه میکنید. 🌹❤️
راستش من زیاد اهل نوشتن نیستم، ولی سوال مهمی که داشتم این بود که شما خودتون همیشه به ارزش ابزار اشاره میکنید. میخواستم بدونم برای مثال در موضوع گیر افتادن تراکتور، استفاده از ابزار یعنی درگیر شدن خودمون با مسئله یا مراجعه به ابزار قویتر که شما نهایتا ازش استفاده کردین و مسئله هم حل شد. با این که ارزش درگیر شدن با مسئله و تجربه کردن خیلی برام واضحه، ولی یه ابهامی در مورد زمان و استفاده درست از ابزار و خصوصاً کمک دیگران برام پیش اومده که میخوام برام روشن بشه و تفاوت و جایگاه واقعی این دو تا رو دقیقتر بدونم. هر چند در کنار این سوال یه سوال تقریبا نزدیک به این سوال هم داشتم که قبلا یه نفر پرسیده بود و شما فرمودین به سریال زندگی در بهشت ربطی نداره و اون هم این بود که اگر ما هممون از ابزار استفاده کنیم، پس تکلیف حرفههای مختلف چی میشه. با این که خودم یه چیزایی تو ذهنم هست ولی ممنون میشم این موضوع رو هم شما برام باز کنید تا هم آگاهیام و هم باورهام عمیقتر بشن. حالا اگر سوال دوم رو باز هم صلاح ندونستید اینجا بگین، در یه فایل دیگهای ممنون میشم توضیح بدین.
از خداوند بزرگ، شادی، قدرت، بصیرت و هدایت روز افزون رو برای هممون آرزومندم و بسیار خوشحال و شاکرم که در چنین محیطی رشد میکنم. ❤️❤️❤️
از اقای صمدلی املی پرسیدن بلاخره سگ نجسه یا نه؟ گفت بستگی ب شما داره ک قدر کاسه اب هست رشد روحتون یا قدر دریا ! وقتی روحت توی مدار پایین باشه ،ارتعاشت پایین باشه،خیلی چیزا اره بهت ضربه میزنه حتی چون تو مدیریت ارتعاش نداری و جابجا میشی….ولی وقتی توی مدارای بالایی،واقعا بالا،در عمل بالا،نه اینکه فک کنی چون قانون روشنیدی یعنی مدارت بالاس،اونوقت داستان فرق میکنه،اونوقت حتی عدو شود سبب خیر میشه……..
شاید شما تراکتورت گیر کنه شهودت همون اول بگه زنگ بزن جرثقیل بیاد…چون شهودت میدونه شما کوجکترین تلاش فردی ای بکنی گند میزنی ب بدنت و ماشین و…..
شما توی مداری باشی ک مثلا کار سخت و رسیدن ب هدف رو حس کنی،یک سری هدایت ها بهت میاد،توی مداری باشز ک کار اسون و رسیدن ب هدف باشی،یک سری هدایتای دیگه…..
الان استاد قطعا چون توی پرادایس توی مدارِ تجربیات مختلف رو یاد گرفتن هستن و جزو خواسته هاشونه توی این دوره ک در پرادایس زندگی میکنن،خیلی طبیعیه ک بهشون هدایت بیاد ک سریع همه چیو با کمک گرفتن از مشاغل مربوطه حل نکن،یکمی ایده ب قلبشون الهام میکنه جهان تا تجربیاتشون بالا بره توی زمینه های جدید ک اصل هدفه این دوره از زندگیشون هست
سلام.وقتی دنبال این باشید ک بجای ندای قلبتون،طبق ی دستور العمل خاص رفتار کنید،این مشکل براتون پیش میاد….تنها دستور العملی ک باید بهش عمل کنید قانون ارتعاش ک حس شما و در کنارش شهود و هدایتی ک بر اساس حستون میاد هست….استاد رو خوب دقت کنید،وقتی حسش خوبه،هر هدایتی بهش میاد رو اجرا میکنه.نمیگه پیامبر توی قران ی بار از ابزار استفاده کرد یبار از تلاش خودش،حالا من الان مث کدوم رفتارش عمل کنم!
میبینه بر اساس حس خوب اون لحظه اش،قلبش بهش میگه اول خودت تست کن با این ایده ها،انجامش میده.حتی وقتی میدونه ک قلبش میگه جواب نمیدن ایده ها ولی اجراشون کن چون برات لازمه الان اجرا کردنشون…..بقول خانم شایسته،میگفت وقتی ب قلبم افتاد توی تاریکی برم وسط جنگل،خودش نتیجه خاصی نداشت،ولی باعث شد از نظر فرکانسی اماده بشم و تکامل طی کنم واسه فلان یکی کارم توی فلان حوزه…..
یا مثلا زمانی ک استاد مار رو کشتن،گفتن این حسی بود ک بهم گفت بکشش….
الانم مطمینم منظورمو متوجه شدین.
تنها مشکلی ک دارید اینه ک میخوایید تک تک رفتاراتون رو کپی برداری کنید ک این شدنی نیس.فقط میشه فرمول رو اجرا کرد ،و مثلا استاد رو دید ک از فرمول چطوری استفاده میکنه،مثلا بابته ارزش ابزار،ی جاهایی باهاش پیش میره،ی جاهایی برعکسش.اما معنیش این نیس ک ارزش ابزار رو دیگه قبول ندارن.معنیش اینه توی این لحظه،چیزی فراتر از ارزش ابزار باید اجرا شه…..
صفر و یک نباشید.حضور یعنی همین.یعنی هر چیزی در جای خودش صحیح هست نه برای تمام موقعیت ها……
کمک کردن یک جا خوبه یک جا ویرانگر
وغیره
تشخیص اصل از فرع.شبیه ب این هست ک میپرسن نماز بخونیم بلاخره یا نه!
سلام و خیلی ممنون بابت پاسختون. به نکته خوبی اشاره کردین. در حقیقت سوال من هم به همین خاطر بود تا منی که فرکانسم به قول شما پایینه، فرق بین یه دستورالعمل خاص رو با فرمول اصلی بدونم و بدونم که کدومشون فرمول اصلی هستن و او یکی فرع. در اینکه اصل، حس خوب و هدایت خدا هست شکی نیست، ولی خوب پس تمام راهنماییها، آموزشها و صحبتهای استاد در سریال درباره موارد مختلف مثل ارزش ابزار یا خیلی چیزای دیگه توجه کردن بهشون اضافه هست؟ یا اینکه هدف از همشون توجه به نکته اصلی اونم حس خوب و هدایت هست؟ پس اگر قرار باشه آموزشهای دیگهی استاد زیرمجموعهی یک یا چند اصل دیگه باشه که اینطور هم هست، پس به نظرتون خیلی از آموزههای استاد رو لازم نیست یاد بگیریم به نظرتون؟ پس آیا بهتر نیست استاد به جای خیلی از آموزهها، بیان فقط بگن که شما حستون رو با توجه کردن به نکات مثبت و شکرگزاری خوب کنید و در هر موقعیتی به ایدههای الهامی توجه کنید. آیا یک قانون در مورد کمک کردن وجود نداره؟ وقتی که حس خانم شایسته به هر دلیلی گفته بود که باید به پرنده وحشی غذا داده بشه و استاد هم قبول نکرد، مگر به غیر از اینه که استاد با یه فرمول و قاعده، نتیجه و ایدهی یک حس رو نپذیرفتن و رد کردن…؟ یا نه فقط از روی حسشون در اون لحظه گفتن؟ در حقیقت منظورم اینه که سوال من هم در راستای یافتن همون فرمول اصلی هست و دقیقاً هم به همین خاطر اینجا هستم و سر شما رو درد میارم.
شما زمانی ک توی مداری باشید ک لازم باشه مثلا ارزش ابزار رو اجرا کنید،ب اون کار هدایت میشید و ناخوداگاه حتی هدایت میشید اون فایل استاد رو ببینید…..یعنی مجیور نیستید از روز اول همه چیو باهم اجرا کنید وقتی ک اصن توی شرایطی نیستید ک ارزش ابزار لازمتون باشه توی قدمی ک هستید.
ولی اگر ب حالته کلی هر روز تماشا میکنید فایل های استاد رو،اینطور نباشه ک هر روز دارید نوت برمیدارید تا زمانی ک نوت برداری تموم شد شروع کنید! ب رفتارای استاد نگاه کنید و اجازه بدین در ذهن شما ب عنوان ی تجربه از زندگی ی شخص بمونن،و زمانی ک در زندگی خودتون توی شرایطی باشید ک مشابه باشه،خودِ ضمیرتون هدایت میکنه شما رو…..
این اشتباه شما رو خیلیا دارن،حتی مثلا کسایی ک انقلابی هستن،فک میکنن همه اشون باید برن مدافع حرم شن!
پس ریشه سوال شما در این نکته است ک خودجوش زندگی نمیکنید ،میخوایید واسه تک تک لحظات اینده از یکی الگو بگیرید،مگه استاد الان واسه کارای توی سریال،الزاما داره بر اساسه حرف الگوهای زندگیش اینارو انجام میده؟ حتی وقتی فیلم اموزشی میبینن،مث ی تقلید کننده اجراش نمیکنن،اصل شهودشونه ک اگر شهودشون بگه مث همونی ک دیدی رو وقتشه اجرا کنی،اجرا میکنن
در واقع اصل کاراشون روی شهودِ.ک باید برای شمام این باشه.خودِ من زمان هایی ک شهودم میگه فایل ببین میبینم و دقیقا متوجه هم میشم چرا گفته بوده،و اینجور نیس ک وقتی میگه فایل نبین،برم الکی ول بچرخم،میرم سراغ کارایی ک شهودم متمایل میکرد بجای فیلم دیدن….اگر قراره ول بچرخم و طبق شهودم پیش نرم،پس همون بهتر ک توی سایت عباسمنش ول بچرخم ک حداقل چرت و پرت وارد اگاهیم نشه…..
پس بشینید و تمرکز کنید روی عادت دادن خودتون ب انجام کاراتون بر اساس شهودِ هرلحظه اتون و تمرین کنید ب اعتماد ب جهان و خدا و شهودتون ک هر زمان لازم باشه اموزه هایی مث ارزش ابزار و امثالهم رو اجرا کنید،خیلی واضح متوجه میشید و اجرا میکنید…..ک بهش میگن خردی ک جاری میشه ک میبینید برای استاد جاریه چون اعتماد کرده
نترسید
وسواس نگیرید
نخوایید یکی برای هر موقعیت شما راه کار بیرونی بده
رفتار بیرونی ی بخش کوچیکی از عمل هست
اصل درونیه
اگر استاد کاراش نتیجه میده بخاطر اینه نمیگه پس اون حرفی ک از بیل گیتس شنیدم چی میشه! میگه اون درسته ولی الان خرد من میگه این کارو کنم پس میکنم…..
مثلا من هیچوقت برام مهم نیومد ک چرا استاد ی جا غذا دادن یجا غذا ندادن،وقتی ام این سوالو شنیدم حسی ک بم داد این بود ک چرا بعضی بچه ها شبیه کسایی هستن ک بداهه زندگی کردن بلد نیستن و مث کارای نظامی واسه نوعِ رفتار با بندکفش هم معیار ظاهری میخوان! ادم ی وقتی توی ی موقعیتی غذا میده ی وقتی نمیده….کل زندگی اینجوریه،ی وقت دزد میاد میگیری تحویل پلیسش میدی،ی وقت قلبت میگه ازش بپرس چ مرگشه ،و عمل میکنی میبینی یارو اصن متحول شد با گفت و گو و…..
استاد سریال گذاشتن ک اجرای قانون رو ببینید
نه اینکه اگر شهودشون میگه گوشت نخور شمام فک کنید برای افزایش انرژی جسمانی باید گوشت نخورد….بدن ایشون،موقعیت ایشون،برای افزایش انرژی جسمانیشون هدایت کرده ب گوشت نخوردن ،اگر کسی دنبال افزایش انرژی جسمانیه،و هدایت میشه ب کاری ک استاد کرده،پس اونم گوشت نخوره و این کارا،اره…..ولی اگه یکی اصن ب هدایت گوش نمیده و هی در ب در دنبال روش های مختلفه،اون ادمی هست ک بجای زندگی ب سبک خودش،میخواد سبک زندگی کسی رو تقلید کنه چون از مسئولیت پذیر بودن توی ضمیرش میترسه و خودشم خبر نداره….ته ذهنش توی بچگی انقد بابته کاراش توبیخ شده لابد،ک محتاط شده و نمیخواد در مسیر زندگی کاراش از روی حسی ک توی قلبش داره باشه،میخواد بگه خب عباسمنش گفت منم اجرا کردم ولی نتیجه نداد…..
این رو حل کنید،اصن همچین سوالایی نمیپرسید دیگه…..
حتی حسی ک ادما موقع دیدن سریال دارن فرق داره،برای من این حکم رو داره ک دارم زندگیه ی ادمی ک از قانون استفاده میکنه رو میببنم و لذت میبرم و ی جاهایی ک دلم فلان کارش رو بولد میکنه رو استفاده میکنم.
و همچنان خودم و شهودم مرکز اعمالم هستیم.
واسه همین هم ،من هم یک سری مسائل مث شناخت ابزار بلدم،ک اصن استاد نمیدوننش،ولی در کنارش متوجهم ک برای هر موقعیتی نیس….مثل همون مثال سگ نجس از صمدی املی……
همین غذا دادن ب حیوانات،اگر جلو در خونه باشه افتضاح تریک کارِ،توی پارک حیوانات باشه بهترین کارِ……
یک سری مسائل انقد واضحن ک شهود و ذهن استدلالی نظرشون یکیه ….یک سری مسائل ک ذهن ی چیز میگه،خرد یک چیز،حتما باید ب خرد عمل کرد
نمیدونم منظورمو رسوندم یا نه.لب مطلب اینه ک ، از انسان هایی ک ب جایی رسیدن مث استاد حتما یاد بگیرید ولی مث طوطی تقلید نکنید،بلکه مثل یک انسان ک ارزش الهی خودش رو داره و خداوند نیافریده ک تقلیدکار باشه بلکه افریده اونم سبک خودش رو داشته باشه،باشید و از تجربیات و سخنان انسان های بزرگ،استفاده کنید.چ عباسمنش باشه چ پیامبر و امام….
عزت نفس داشته باشید و فک نکنید حتی واسه غذا دادن ب حیوون باید ادای کسیو دراورد….
استاد رو بیین،فقط قران رو اجرا میکنه،و میگه،حجاب ماله اون شرایط عربستان بوده….اما ادمایی مثل شما ک نمیخوان سبک شهودی داشته باشن،میگن توی قران گفته حجاب پس همیشه همه جا باید حجاب داشت! درحالیکه استاد میگه این اصل نیس،اصل توحیدِ،این فرع توی قران هست.یعنی پیامبر داشته اصل رو اجرا میکرده یعنی توحید و حس خوب رو،توی اون شرایط ،برای اون موقعیت،بهش قلبش میگه ب زنان بگو روی سینه و سرشون روسری طور بندازن….و انواع فرعیاتی ک در قران هست….
حالا شمام باید اصل رو توی زندگی استاد ببینی ،و فرعیات رو ک مختص شرایط زندگی ایشون هست تشخیص بدی……
همش از اونجایی میاد ک الگو داشتن برای شما ب معنی زندگی کردن تک تک لحظات روز ب مدله ی فرد دیگه اس
اما الگو گرفتن یعنی اصلیات رو الگو بگیری،یعنی بگی بین چپ و راست،کدوم رو برم،حالا دیگه توی اون جهت سبک خودت رو باید پیش ببری ک از شهودت میاد…
عزت نفس یعنی این،ک عمیقا ب این درک برسی ک همونقد ک عباسمنش تشخیص میده کار درست در هرلحظه چیه،منم تشخیص میدم چون هرکسی در هر قرن از زندگی و زمان،ب هویت واقعی خودش پیوند بخوره،ب خرد عظیم الهی دست پیدا میکنه،و این باور ارامش و اطمینان و جسارت ایجاد میکنه…..و در کنارش میشه زندگی افرادی ک ب این خرد عظیم درونی وصل شدن رو تماشا کرد و لذت برد و اموخت حتی گاهی…نه اینکه تقلید کار شد!
ایشون توی فایل های مهاجرت هم تاکید کردن ک اقا من ب قانون عمل میکردم،اون اقدام ها بهم گفته میشد ک بزن ب جاده و اینکارا….ولی خیلیا ب اشتباه فک میکنن من میگم اگه میخوای مهاجرت کنی توام باید بزنی ب جاده و اون کارارو بکنی بجای اینکه اصلو بچسبن!
درکل اینم ی بخشی از تنوع ادمای سایت هست ک قطعا در جای خودش صحیحِ و در جای ناخودش ناصحیح
سلام بر گل مریم جان که هربار تحسینه من رو نسبت به خودشون برمی انگیزه.🌻🌻🌻
واقعا درسته، توانایی تشخیص اصل از فرع.
استاد عزیزم شما با سالها کار کردن روی خودتون به جایگاهی رسیدین که یه سری سوالات براتون ناراحت کننده هست ولی به نظر من خیلی عالیه که پرسیده بشن، مثل همون سوالی که اول فایل مطرح شد.
در مورد شخص خود من دائما نجوای شیطان در مورد اینکه داری وقتتو هدر میدی، برو بشین فایل گوش کن و تمرکز کن.بچه داری، تمیز کاری،کارهایی که داری برای دیگران انجام میدی داره وقتتو میکشه،داری عقب می افتی.
این برای خود من و شاید خیلی از بچه ها پاشنه آشیل هست و چیزی جز صبر و مرور قانون و صحبت با شما یا با دوستان بهشتیمون هربار بهمون کمک میکنه که ذهن نجواگر رو ساکت کنیم و این کار زمان میبره و باید مثل هر چیز دیگه ای تکامل طی بشه.
دقیقا یاد فایل بررسی موردی یک دوست افتادم.
من باید تکرار و تمرین کنم تا شخصیتم عوض شه و تا زنده ام روی این آشیل کار کنم که همزمان با بازی با فرزندم کلی میتونم روی باورهام کار کنم،شکرگزار باشم، تحسینش کنم و کلی رشد کنم.وقتی دارم کارای خونم رو انجام میدم میتونم کلی به سلامتی و آرزوهام فکر کنم و بازم کلی تجسم و شکرگزاری کنم و کلی رشد کنم.
تایم خوابم رو با آرامش سپری کنم و نگران کم آوردن وقت نشم.این فضاهای نگرانی که ذهنمون رو گرفته،وقتی آزاد بشه، چقدر جا برای احساس خوب، ایجاد میشه. البته که اینا تکامل میخواد.
اینکه من اعراض کنم از ناخواسته هام در هر زمینه ای،یا در حالی که در رابطه با خانواده ام هستم، اعراض کنم از ناخواسته هام، همین، کار کردنه عملی روی باورهاست.
غروب دل انگیز پارادایس از چشمان براقتون و شور وجودتون، هویداست و واقعا که در جهان هر چیز چیزی جذب کرد،گرم گرمی را کشید،سرد سرد.تجمع اون همه زیبایی، اون کلبه ی چوبیه زیبا و تمیز، آب گوارای پارادایس،ابر، آسمان و خورشید و درختان رنگین،همه و همه گواه این بیت شعر هستند و احساس فوق العاده ای رو در وجودم ایجاد میکنن. الهی هزاران مرتبه شکر.
واقعا باید سرمون رو از زندگی دیگران بیاریم بیرون و به خودمون برگردیم. که من واقعا دارم در این زمینه سعیم رو میکنم و چقدر خداوند زیبا و سریع الحسابه،چون از وقتی دارم توجهم رو روی خودم میزارم نه قضاوت دیگران، احساس آرامش رو خیلی بیشتر از قبل در خودم احساس میکنم و چه مزدی از این بالاتر که آرامش داشته باشی.
به نظرم اینکه کسی رو در زندگیمون بت نکنیم، خیلی میتونه جلوگیری کنه از اینکه نگاه کمالگرایانه به کسی داشته باشیم و در مورد اون شخص بخوایم مو رو از ماست بکشیم بیرون.
در پناه تک تکیه گاه هستی، شاد و سالم و سعادتمند دنیا و آخرت باشیم.🙏
بهترین الگوی من، سید جانه مقتدر و مهربان، ممنونم ازت، بنده ی خوبه خدا🌹🌹🌹
من یک چیز رو متوجه نمیشم شما همیشه میگید هدف زندگیتونو تعیین کنید بهشون فکر کنید بنویسیدشون و اهداف دقیقتونو مشخص کنید ولی خیلی جاها هم گفتید برنامه ای برای ایندم ندارم و در لحظه زندگی میکنم چطور میتونیم هم در لحظه زندگی کنیم و هم اهداف و برنامه زندگیمونو دقیق مشخص کنیم و براشون تلاش کنیم ؟
امروز تصادفی به این بخش از سایت هدایت شدم و این کامنت خودمو دیدم و باورم نمیشه که این من بودم سه سال پیش
خدای من
چقدر رشد کردم
چقدر تغییر کردم
چقدر موضوعاتی که اون موقع برام خیلی سوالای بزرگی بودن الان برام حل شدن و چقدر جالبه که آدم کامنتا و سوالای قبلی خودشو میبینه یادش میاد چقدر تغییر کرده و پیشرفتشو احساس میکنه و بهش یاد آوری میشه که قوی تر ادامه بده چون ما اگر از خودمون رد پا نزاریم خیلی زود یادمون میره که از کجا به کجا رسیدیم
دوره راهنمای عملی دستیابی به رویا ها خیلی در مورد این موضوعی که سه سال پیش سوالم بوده توضیح داده
حمد وسپاس خدای راست که انسان را فکرت آموخت،خدایی که آلام درمان بشر را در دامان طبیعت به ودیعه نهاد.
سلامی یلدایی به همه ی هم فرکانسی های عزیزم و پایه بالاتری هایی مثل استاد.
فایل “پاسخ به سوالات زندگی در بهشت (قسمت 7) ”
آخه من خودم سوال خاصی برام پیش نیومده بود و یه سری سوالهای جزئی هم که برام پیش اومد گفتم نمیپرسم دیگر دوستان مطمئناً می پرسند و من هم به جواب سوالم می پرسم ( البته سوالهایی بودند که خیلی بهم کمک نمی کردند.
حالا هم واقعا بعضی از سوالها ی دوستان رُ میشنوفم خندم میگیره. آخه….
وایی خدایا صد هزار مرتبه شکرت از این همه زیبای.
چه آسمون آبی.
چه ابرهای زیبایی.
چه درختهای با قد و قامتی.
چه دریا چه ی زلالی.
چه انعکاسی از درختهای زیبا در آب می بینم خدایا صد هزار مرتبه شکرت از این همه زیبایی.
خُب، پاسخ سوال اول:
استاد من این سوال برام پیش نیومده اما میخوام فقط نظرم رُ در مورد این سوال بگم.
به نظر من اکثرا فکر می کنند کار کردن روی باور ها به این معناست که یه گوشه ای بشینی و با استفاده از محصولات یا فایل های به ظاهر رایگان(خیلی بیش از اینها می ارزند) برای خودشون باور بسازن. و در واقع این جور کار کردن همراه با لذت رُ شاید کار کردن روی باورها ندانند.اما به نظر من اگه بخوام خودم رُ به جای استاد در حال انجام اون کارها ی لذت بخش _ که هم با قطع علف و درخت های هرز عرصه ی رشد برای درختهای مفید و مثمر ثمر باز میشه هم ورزش میشه هم ویوی زیبایی ایجاد میشه هم مسیر برای رفت و آمد موتر و ماشینها باز میشه هم پناهگاه حیوانات وحشی مضر از بین میره «هم باور سازی میکنه، هم باور سازی میکنه» هم خیلی کار های مثبت دیگه که فعلا به ذهنم نمیرسه(نمیدونم باید بگم به ذهنم یا به قلبم؟)
برای مثال وقتی من تراکتورم گیر کرد برای بار اول باز کردن اون بوش کات برام خیلی سخت باشه و ترجیح بدم که با همون حالت هی گاز بدم و هی گاز بدم ودر نهایت نتیجه اش این میشه که تراکتورم در گِل بیشتر فرو میره اما وقتی در نهایت تصمیم میگیرم که بازش کنم میبینم نَه بابا اصلا کار سختی نبود باز کردنش و در موارد مشابه بعدی از اونجایی که باور کردم باز کردن اون وسیله از پشت تراکتور خیلی راحته و به محض اینکه احساس ردم داره در جا میزنه اقدام میکنم به باز کردنش و قبل از اینکه تراکتور در گِل فرو بره را حت جابه جا میشم؛ اگه این باور ساختن نیست ،پس چیه؟؟؟؟
وایی خدای من استادعزیزم با چه دقتی گوش میده و درنهایت منظور سوال رُ دقیقِ دقیق متوجه میشه.
آخه این رُ دیگه کجای دلم بزارم؟؟!؟!؟!؟
چه ایراد های ملا نقطه ای؛
به نظر من استاد هدف داشته که گفته به اون داکه دون نده؛چرا چون وقتی اگه این کار رُ بکُنه روز بعد هم میاد و روزهای بعد هم مرغ و خروس ها رُ هم با خودش میاره و به قول من بد عادت میشن و کم کم ایین باور درونشون ساخته و تقویت میشه که هر وقت بریم پشت اون محل و سر وصدا به پا کنیم په چیزی گیرمون میاد. و اگر استاد در قسمت 26 سرسال سفر به دور اِمریکا با لذت به اون سنجاب ها و اون پرنده ها خوراکی میداد داشت لذت می برد از اون کار و می دونست داره چیکار میکنه یعنی اینکه فقط یک بار این کار رُ در اون مکان انجام داد و اون موجودات هم بد عادت نشدند .
پس این کور کورانه قضاوت کردن است که بگیم استاد اونجا یه جور عمل کرده و اینجا یه جور دیگه.
و در باره ماسک که استاد یه لحظه بهش اشاه کردند؛ نمیدونم ایراد اون دوستی که این سوال یا انتقاد رُ مطرح کردن چی بوده. اما؛ من اگه خودم صد درصد مطمئن باشم که ماسک زدن بی فایده است یه جاهایی ترجیح میدم از ماسک استفاده کنم حالا یا به دلیل اینکه اون مکان قوانین خیلی خاصی در نظر گرفته باشه یا خودم برای احترام به دیگران ترجییح میدم ماسک بزنم یا شاید برای تشویق دیگران ماسک بزنم آخه همه که مثل من نمیتونن با کنترل ذهنشون و عدم تمرکز بر بیماری ها سلامت بدونند یا در کُل بیماری را پدیده ای مخالف با شعور کیهانی بدانند. خلاصه خیلی دلیل ها میتونه وجود داشته باشه که من از ماسک استفاده کنم علیرغم اینکه خودم باور داشته باشم که بهش نیازی ندارم.
این یکی رُ دیگه کجای دلم بزارم گه کسی انتظار داشته باشه که من طبق سلیقه ی اون رفتار کنم اگه کسی هر جور که خودش دوست داره رفتار کنه بهش میکن خود خواه اما اگه کسی دوست داشته باشه دیگران طبق سلیقه ی او رفتار کنند به اون دیگه چی باید گفت آخه؟!؟!؟!
خدا حافظی میکنم؛چون می خوام برم قدم سوم دوره ی دوازد قدم رُ بخرم.
سلام خدمت استاد عزیز و مریم شایسته که شایستگی جایگاهی که داری دقیقا متناسبه فامیلی شما.
من از هر فایلی که روی سایت می ذارید کلی باورهای جدید بدست میارم که و زندگی رو هر دفعه از یه بعد دیگه بهش نگاه می کنم .
خب این اولین کامنتی هست که من توی سایت می نویسم و اصلا تجربه کامنت نویسی ندارم و هر چی که به ذهنم میاد فالبداهه اون رو می نویسم . و از امروز تصمیم گرفتم نسبت به فایل هایی که استاد عزیز در سایت می ذارن نسبت به اون واکنش نشون بدم و نظرم رو بگم.
من تا قبل از این اصلا به محیط اطرافم بی تفاوت بودم اما از وقتی که با خانواده صمیمی عباس منش آشنا شدم نگاهم نسبت به مساعلی که در اطرافم رخ می ده دقت بیشتری می کنم و کلا آدم اکتیو و ریز بینی شدم .
خدا رو شکر می کنم از این که توی این مسیر قرار گرفتم و خدا شرایطی برام ایجاد کرده که من بتونم توی این سایت فوق العاده کامنت بزارم و اولین تجربه کامنت نویسی رو توی سایت استاد عزیزم داشته باشم.
میدونید چیه استاد …. من به این نتیجه رسیدم که ما ادمها همیشه در تله ای هستیم به نام” انتظار”
همیشه منتظریم
دوستم کاری انجام نمیداد روی شغلش تمرکز خاصی نداشت ، ازش پرسیدم چرا ؟
گفت : ” منتظرم تکلیف انخابات آمریکا مشخص بشه ”
تعجب کردم و البه فکرم مشغول شد . بعد آگاهانه به رفتار خودم دقت کردم
دیدم من هم اتفاقا منتظرم ولی ….
منتظر مشتری که پولش رو تسویه کنه ، منتظر این بیماری که تموم بشه ، منتظر .. ، منتظر …
و در نهایت منتظر هزار تا چیز دیگه که بهانه شدن برای اینکه هیچ کاری نکنم
یعنی انتظار یه بهانه شده واسه کار نکردن
دقیقا مثل اون روز که تراکتور گیر کرده بود ، فرض کنید الان هستند آدمهایی که وقتی تراکتورشون گیر میکنه ، عملا هیچ کار دیگه ای نمیکنن تا تراکتورشون در بیاد این که گفتم دقبقا همینه ، یعنی رسما زندگی رو تعطیل میکنن تا تراکتور در بیاد .
واقعا وقتی یکسری از سوالات مردم رو گوش میدم، نمیدونم واقعا چیبگم که این افراد اول اینکه یکمی نمیخوان فکر بکنن و به قول استاد این همه فایل هست و گوش کردن چرا عمل نمیکنن بهش؟ خیلی از افرادی رو دیدم تا بحث قانون و تمرکز و انرژی میشه میگن بابا همش الکیه ما کلی وقت انجام دادیم و گوش کردیم چرا هیچ تغییری پس ایجاد نشد توی زندگیمون؟ خب اخه گوش کردن تا زمانی که شما اون باورهای قبلی رو دور نریزی و نخوای حرفی که زده میشه رو دقیق بهش فکرکنی ببینی اصل موضوع در چه موردیه چه فایده ای داره .برای همینم هست این همه ادم دارن به این فایلها گوش میدن ولی درصد خیلی کمی زندگشون تغییر میکنه و واقعا کمی تفکر میتونه کمک بزرگی کنه به این افراد🤦🏻♂️🙏🏻
استاد جانم در رابطه با افرادی که سوالات نامناسب پرسیدن و شما ازشون حرصی میشدین ( 😁) میخواستم بگم که این افراد کمال گرا نیستن بلکه منفی گرا هستن و اگر و فقط اگر خودشون بخوان یه روزی به راه درست هدایت میشن. وگرنه به نظرم ما نباید هیچ توجهی به نظر و بینش همچین افرادی داشته باشیم و یا اعصاب خودمونو خورد کنیم که چرا انقدر نگرش پایینی دارند. اگر دوست داشته باشند خودشون هدایت میشن.
ممنونم ازتون که انقدر شما دو نفر خوبین، بهترین اساتید من هستین در زندگی 😍😍
سلام استاد عزیز، درود خدا بر هر دوی شما عزیزان.
مرسی از شما بابت همه محتواهایی که برامون تهیه میکنید. 🌹❤️
راستش من زیاد اهل نوشتن نیستم، ولی سوال مهمی که داشتم این بود که شما خودتون همیشه به ارزش ابزار اشاره میکنید. میخواستم بدونم برای مثال در موضوع گیر افتادن تراکتور، استفاده از ابزار یعنی درگیر شدن خودمون با مسئله یا مراجعه به ابزار قویتر که شما نهایتا ازش استفاده کردین و مسئله هم حل شد. با این که ارزش درگیر شدن با مسئله و تجربه کردن خیلی برام واضحه، ولی یه ابهامی در مورد زمان و استفاده درست از ابزار و خصوصاً کمک دیگران برام پیش اومده که میخوام برام روشن بشه و تفاوت و جایگاه واقعی این دو تا رو دقیقتر بدونم. هر چند در کنار این سوال یه سوال تقریبا نزدیک به این سوال هم داشتم که قبلا یه نفر پرسیده بود و شما فرمودین به سریال زندگی در بهشت ربطی نداره و اون هم این بود که اگر ما هممون از ابزار استفاده کنیم، پس تکلیف حرفههای مختلف چی میشه. با این که خودم یه چیزایی تو ذهنم هست ولی ممنون میشم این موضوع رو هم شما برام باز کنید تا هم آگاهیام و هم باورهام عمیقتر بشن. حالا اگر سوال دوم رو باز هم صلاح ندونستید اینجا بگین، در یه فایل دیگهای ممنون میشم توضیح بدین.
از خداوند بزرگ، شادی، قدرت، بصیرت و هدایت روز افزون رو برای هممون آرزومندم و بسیار خوشحال و شاکرم که در چنین محیطی رشد میکنم. ❤️❤️❤️
از اقای صمدلی املی پرسیدن بلاخره سگ نجسه یا نه؟ گفت بستگی ب شما داره ک قدر کاسه اب هست رشد روحتون یا قدر دریا ! وقتی روحت توی مدار پایین باشه ،ارتعاشت پایین باشه،خیلی چیزا اره بهت ضربه میزنه حتی چون تو مدیریت ارتعاش نداری و جابجا میشی….ولی وقتی توی مدارای بالایی،واقعا بالا،در عمل بالا،نه اینکه فک کنی چون قانون روشنیدی یعنی مدارت بالاس،اونوقت داستان فرق میکنه،اونوقت حتی عدو شود سبب خیر میشه……..
شاید شما تراکتورت گیر کنه شهودت همون اول بگه زنگ بزن جرثقیل بیاد…چون شهودت میدونه شما کوجکترین تلاش فردی ای بکنی گند میزنی ب بدنت و ماشین و…..
پس شهود اصلِ
استاد قلبشون میگفته ایده هارو تست کنه،نه الزاما برای خروج تراکتور….
با اینکه از همون اول میدونستن میتونن زنگ بزنن.
شما توی مداری باشی ک مثلا کار سخت و رسیدن ب هدف رو حس کنی،یک سری هدایت ها بهت میاد،توی مداری باشز ک کار اسون و رسیدن ب هدف باشی،یک سری هدایتای دیگه…..
الان استاد قطعا چون توی پرادایس توی مدارِ تجربیات مختلف رو یاد گرفتن هستن و جزو خواسته هاشونه توی این دوره ک در پرادایس زندگی میکنن،خیلی طبیعیه ک بهشون هدایت بیاد ک سریع همه چیو با کمک گرفتن از مشاغل مربوطه حل نکن،یکمی ایده ب قلبشون الهام میکنه جهان تا تجربیاتشون بالا بره توی زمینه های جدید ک اصل هدفه این دوره از زندگیشون هست
سلام.وقتی دنبال این باشید ک بجای ندای قلبتون،طبق ی دستور العمل خاص رفتار کنید،این مشکل براتون پیش میاد….تنها دستور العملی ک باید بهش عمل کنید قانون ارتعاش ک حس شما و در کنارش شهود و هدایتی ک بر اساس حستون میاد هست….استاد رو خوب دقت کنید،وقتی حسش خوبه،هر هدایتی بهش میاد رو اجرا میکنه.نمیگه پیامبر توی قران ی بار از ابزار استفاده کرد یبار از تلاش خودش،حالا من الان مث کدوم رفتارش عمل کنم!
میبینه بر اساس حس خوب اون لحظه اش،قلبش بهش میگه اول خودت تست کن با این ایده ها،انجامش میده.حتی وقتی میدونه ک قلبش میگه جواب نمیدن ایده ها ولی اجراشون کن چون برات لازمه الان اجرا کردنشون…..بقول خانم شایسته،میگفت وقتی ب قلبم افتاد توی تاریکی برم وسط جنگل،خودش نتیجه خاصی نداشت،ولی باعث شد از نظر فرکانسی اماده بشم و تکامل طی کنم واسه فلان یکی کارم توی فلان حوزه…..
یا مثلا زمانی ک استاد مار رو کشتن،گفتن این حسی بود ک بهم گفت بکشش….
الانم مطمینم منظورمو متوجه شدین.
تنها مشکلی ک دارید اینه ک میخوایید تک تک رفتاراتون رو کپی برداری کنید ک این شدنی نیس.فقط میشه فرمول رو اجرا کرد ،و مثلا استاد رو دید ک از فرمول چطوری استفاده میکنه،مثلا بابته ارزش ابزار،ی جاهایی باهاش پیش میره،ی جاهایی برعکسش.اما معنیش این نیس ک ارزش ابزار رو دیگه قبول ندارن.معنیش اینه توی این لحظه،چیزی فراتر از ارزش ابزار باید اجرا شه…..
صفر و یک نباشید.حضور یعنی همین.یعنی هر چیزی در جای خودش صحیح هست نه برای تمام موقعیت ها……
کمک کردن یک جا خوبه یک جا ویرانگر
وغیره
تشخیص اصل از فرع.شبیه ب این هست ک میپرسن نماز بخونیم بلاخره یا نه!
سلام و خیلی ممنون بابت پاسختون. به نکته خوبی اشاره کردین. در حقیقت سوال من هم به همین خاطر بود تا منی که فرکانسم به قول شما پایینه، فرق بین یه دستورالعمل خاص رو با فرمول اصلی بدونم و بدونم که کدومشون فرمول اصلی هستن و او یکی فرع. در اینکه اصل، حس خوب و هدایت خدا هست شکی نیست، ولی خوب پس تمام راهنماییها، آموزشها و صحبتهای استاد در سریال درباره موارد مختلف مثل ارزش ابزار یا خیلی چیزای دیگه توجه کردن بهشون اضافه هست؟ یا اینکه هدف از همشون توجه به نکته اصلی اونم حس خوب و هدایت هست؟ پس اگر قرار باشه آموزشهای دیگهی استاد زیرمجموعهی یک یا چند اصل دیگه باشه که اینطور هم هست، پس به نظرتون خیلی از آموزههای استاد رو لازم نیست یاد بگیریم به نظرتون؟ پس آیا بهتر نیست استاد به جای خیلی از آموزهها، بیان فقط بگن که شما حستون رو با توجه کردن به نکات مثبت و شکرگزاری خوب کنید و در هر موقعیتی به ایدههای الهامی توجه کنید. آیا یک قانون در مورد کمک کردن وجود نداره؟ وقتی که حس خانم شایسته به هر دلیلی گفته بود که باید به پرنده وحشی غذا داده بشه و استاد هم قبول نکرد، مگر به غیر از اینه که استاد با یه فرمول و قاعده، نتیجه و ایدهی یک حس رو نپذیرفتن و رد کردن…؟ یا نه فقط از روی حسشون در اون لحظه گفتن؟ در حقیقت منظورم اینه که سوال من هم در راستای یافتن همون فرمول اصلی هست و دقیقاً هم به همین خاطر اینجا هستم و سر شما رو درد میارم.
باز هم خیلی تشکر میکنم بابت راهنماییتون 🙏
شما زمانی ک توی مداری باشید ک لازم باشه مثلا ارزش ابزار رو اجرا کنید،ب اون کار هدایت میشید و ناخوداگاه حتی هدایت میشید اون فایل استاد رو ببینید…..یعنی مجیور نیستید از روز اول همه چیو باهم اجرا کنید وقتی ک اصن توی شرایطی نیستید ک ارزش ابزار لازمتون باشه توی قدمی ک هستید.
ولی اگر ب حالته کلی هر روز تماشا میکنید فایل های استاد رو،اینطور نباشه ک هر روز دارید نوت برمیدارید تا زمانی ک نوت برداری تموم شد شروع کنید! ب رفتارای استاد نگاه کنید و اجازه بدین در ذهن شما ب عنوان ی تجربه از زندگی ی شخص بمونن،و زمانی ک در زندگی خودتون توی شرایطی باشید ک مشابه باشه،خودِ ضمیرتون هدایت میکنه شما رو…..
این اشتباه شما رو خیلیا دارن،حتی مثلا کسایی ک انقلابی هستن،فک میکنن همه اشون باید برن مدافع حرم شن!
پس ریشه سوال شما در این نکته است ک خودجوش زندگی نمیکنید ،میخوایید واسه تک تک لحظات اینده از یکی الگو بگیرید،مگه استاد الان واسه کارای توی سریال،الزاما داره بر اساسه حرف الگوهای زندگیش اینارو انجام میده؟ حتی وقتی فیلم اموزشی میبینن،مث ی تقلید کننده اجراش نمیکنن،اصل شهودشونه ک اگر شهودشون بگه مث همونی ک دیدی رو وقتشه اجرا کنی،اجرا میکنن
در واقع اصل کاراشون روی شهودِ.ک باید برای شمام این باشه.خودِ من زمان هایی ک شهودم میگه فایل ببین میبینم و دقیقا متوجه هم میشم چرا گفته بوده،و اینجور نیس ک وقتی میگه فایل نبین،برم الکی ول بچرخم،میرم سراغ کارایی ک شهودم متمایل میکرد بجای فیلم دیدن….اگر قراره ول بچرخم و طبق شهودم پیش نرم،پس همون بهتر ک توی سایت عباسمنش ول بچرخم ک حداقل چرت و پرت وارد اگاهیم نشه…..
پس بشینید و تمرکز کنید روی عادت دادن خودتون ب انجام کاراتون بر اساس شهودِ هرلحظه اتون و تمرین کنید ب اعتماد ب جهان و خدا و شهودتون ک هر زمان لازم باشه اموزه هایی مث ارزش ابزار و امثالهم رو اجرا کنید،خیلی واضح متوجه میشید و اجرا میکنید…..ک بهش میگن خردی ک جاری میشه ک میبینید برای استاد جاریه چون اعتماد کرده
نترسید
وسواس نگیرید
نخوایید یکی برای هر موقعیت شما راه کار بیرونی بده
رفتار بیرونی ی بخش کوچیکی از عمل هست
اصل درونیه
اگر استاد کاراش نتیجه میده بخاطر اینه نمیگه پس اون حرفی ک از بیل گیتس شنیدم چی میشه! میگه اون درسته ولی الان خرد من میگه این کارو کنم پس میکنم…..
مثلا من هیچوقت برام مهم نیومد ک چرا استاد ی جا غذا دادن یجا غذا ندادن،وقتی ام این سوالو شنیدم حسی ک بم داد این بود ک چرا بعضی بچه ها شبیه کسایی هستن ک بداهه زندگی کردن بلد نیستن و مث کارای نظامی واسه نوعِ رفتار با بندکفش هم معیار ظاهری میخوان! ادم ی وقتی توی ی موقعیتی غذا میده ی وقتی نمیده….کل زندگی اینجوریه،ی وقت دزد میاد میگیری تحویل پلیسش میدی،ی وقت قلبت میگه ازش بپرس چ مرگشه ،و عمل میکنی میبینی یارو اصن متحول شد با گفت و گو و…..
استاد سریال گذاشتن ک اجرای قانون رو ببینید
نه اینکه اگر شهودشون میگه گوشت نخور شمام فک کنید برای افزایش انرژی جسمانی باید گوشت نخورد….بدن ایشون،موقعیت ایشون،برای افزایش انرژی جسمانیشون هدایت کرده ب گوشت نخوردن ،اگر کسی دنبال افزایش انرژی جسمانیه،و هدایت میشه ب کاری ک استاد کرده،پس اونم گوشت نخوره و این کارا،اره…..ولی اگه یکی اصن ب هدایت گوش نمیده و هی در ب در دنبال روش های مختلفه،اون ادمی هست ک بجای زندگی ب سبک خودش،میخواد سبک زندگی کسی رو تقلید کنه چون از مسئولیت پذیر بودن توی ضمیرش میترسه و خودشم خبر نداره….ته ذهنش توی بچگی انقد بابته کاراش توبیخ شده لابد،ک محتاط شده و نمیخواد در مسیر زندگی کاراش از روی حسی ک توی قلبش داره باشه،میخواد بگه خب عباسمنش گفت منم اجرا کردم ولی نتیجه نداد…..
این رو حل کنید،اصن همچین سوالایی نمیپرسید دیگه…..
حتی حسی ک ادما موقع دیدن سریال دارن فرق داره،برای من این حکم رو داره ک دارم زندگیه ی ادمی ک از قانون استفاده میکنه رو میببنم و لذت میبرم و ی جاهایی ک دلم فلان کارش رو بولد میکنه رو استفاده میکنم.
و همچنان خودم و شهودم مرکز اعمالم هستیم.
واسه همین هم ،من هم یک سری مسائل مث شناخت ابزار بلدم،ک اصن استاد نمیدوننش،ولی در کنارش متوجهم ک برای هر موقعیتی نیس….مثل همون مثال سگ نجس از صمدی املی……
همین غذا دادن ب حیوانات،اگر جلو در خونه باشه افتضاح تریک کارِ،توی پارک حیوانات باشه بهترین کارِ……
یک سری مسائل انقد واضحن ک شهود و ذهن استدلالی نظرشون یکیه ….یک سری مسائل ک ذهن ی چیز میگه،خرد یک چیز،حتما باید ب خرد عمل کرد
نمیدونم منظورمو رسوندم یا نه.لب مطلب اینه ک ، از انسان هایی ک ب جایی رسیدن مث استاد حتما یاد بگیرید ولی مث طوطی تقلید نکنید،بلکه مثل یک انسان ک ارزش الهی خودش رو داره و خداوند نیافریده ک تقلیدکار باشه بلکه افریده اونم سبک خودش رو داشته باشه،باشید و از تجربیات و سخنان انسان های بزرگ،استفاده کنید.چ عباسمنش باشه چ پیامبر و امام….
عزت نفس داشته باشید و فک نکنید حتی واسه غذا دادن ب حیوون باید ادای کسیو دراورد….
استاد رو بیین،فقط قران رو اجرا میکنه،و میگه،حجاب ماله اون شرایط عربستان بوده….اما ادمایی مثل شما ک نمیخوان سبک شهودی داشته باشن،میگن توی قران گفته حجاب پس همیشه همه جا باید حجاب داشت! درحالیکه استاد میگه این اصل نیس،اصل توحیدِ،این فرع توی قران هست.یعنی پیامبر داشته اصل رو اجرا میکرده یعنی توحید و حس خوب رو،توی اون شرایط ،برای اون موقعیت،بهش قلبش میگه ب زنان بگو روی سینه و سرشون روسری طور بندازن….و انواع فرعیاتی ک در قران هست….
حالا شمام باید اصل رو توی زندگی استاد ببینی ،و فرعیات رو ک مختص شرایط زندگی ایشون هست تشخیص بدی……
همش از اونجایی میاد ک الگو داشتن برای شما ب معنی زندگی کردن تک تک لحظات روز ب مدله ی فرد دیگه اس
اما الگو گرفتن یعنی اصلیات رو الگو بگیری،یعنی بگی بین چپ و راست،کدوم رو برم،حالا دیگه توی اون جهت سبک خودت رو باید پیش ببری ک از شهودت میاد…
عزت نفس یعنی این،ک عمیقا ب این درک برسی ک همونقد ک عباسمنش تشخیص میده کار درست در هرلحظه چیه،منم تشخیص میدم چون هرکسی در هر قرن از زندگی و زمان،ب هویت واقعی خودش پیوند بخوره،ب خرد عظیم الهی دست پیدا میکنه،و این باور ارامش و اطمینان و جسارت ایجاد میکنه…..و در کنارش میشه زندگی افرادی ک ب این خرد عظیم درونی وصل شدن رو تماشا کرد و لذت برد و اموخت حتی گاهی…نه اینکه تقلید کار شد!
ایشون توی فایل های مهاجرت هم تاکید کردن ک اقا من ب قانون عمل میکردم،اون اقدام ها بهم گفته میشد ک بزن ب جاده و اینکارا….ولی خیلیا ب اشتباه فک میکنن من میگم اگه میخوای مهاجرت کنی توام باید بزنی ب جاده و اون کارارو بکنی بجای اینکه اصلو بچسبن!
درکل اینم ی بخشی از تنوع ادمای سایت هست ک قطعا در جای خودش صحیحِ و در جای ناخودش ناصحیح
سلام بر دل بیدار استاد نازنینم🌹🌹🌹
سلام بر گل مریم جان که هربار تحسینه من رو نسبت به خودشون برمی انگیزه.🌻🌻🌻
واقعا درسته، توانایی تشخیص اصل از فرع.
استاد عزیزم شما با سالها کار کردن روی خودتون به جایگاهی رسیدین که یه سری سوالات براتون ناراحت کننده هست ولی به نظر من خیلی عالیه که پرسیده بشن، مثل همون سوالی که اول فایل مطرح شد.
در مورد شخص خود من دائما نجوای شیطان در مورد اینکه داری وقتتو هدر میدی، برو بشین فایل گوش کن و تمرکز کن.بچه داری، تمیز کاری،کارهایی که داری برای دیگران انجام میدی داره وقتتو میکشه،داری عقب می افتی.
این برای خود من و شاید خیلی از بچه ها پاشنه آشیل هست و چیزی جز صبر و مرور قانون و صحبت با شما یا با دوستان بهشتیمون هربار بهمون کمک میکنه که ذهن نجواگر رو ساکت کنیم و این کار زمان میبره و باید مثل هر چیز دیگه ای تکامل طی بشه.
دقیقا یاد فایل بررسی موردی یک دوست افتادم.
من باید تکرار و تمرین کنم تا شخصیتم عوض شه و تا زنده ام روی این آشیل کار کنم که همزمان با بازی با فرزندم کلی میتونم روی باورهام کار کنم،شکرگزار باشم، تحسینش کنم و کلی رشد کنم.وقتی دارم کارای خونم رو انجام میدم میتونم کلی به سلامتی و آرزوهام فکر کنم و بازم کلی تجسم و شکرگزاری کنم و کلی رشد کنم.
تایم خوابم رو با آرامش سپری کنم و نگران کم آوردن وقت نشم.این فضاهای نگرانی که ذهنمون رو گرفته،وقتی آزاد بشه، چقدر جا برای احساس خوب، ایجاد میشه. البته که اینا تکامل میخواد.
اینکه من اعراض کنم از ناخواسته هام در هر زمینه ای،یا در حالی که در رابطه با خانواده ام هستم، اعراض کنم از ناخواسته هام، همین، کار کردنه عملی روی باورهاست.
غروب دل انگیز پارادایس از چشمان براقتون و شور وجودتون، هویداست و واقعا که در جهان هر چیز چیزی جذب کرد،گرم گرمی را کشید،سرد سرد.تجمع اون همه زیبایی، اون کلبه ی چوبیه زیبا و تمیز، آب گوارای پارادایس،ابر، آسمان و خورشید و درختان رنگین،همه و همه گواه این بیت شعر هستند و احساس فوق العاده ای رو در وجودم ایجاد میکنن. الهی هزاران مرتبه شکر.
واقعا باید سرمون رو از زندگی دیگران بیاریم بیرون و به خودمون برگردیم. که من واقعا دارم در این زمینه سعیم رو میکنم و چقدر خداوند زیبا و سریع الحسابه،چون از وقتی دارم توجهم رو روی خودم میزارم نه قضاوت دیگران، احساس آرامش رو خیلی بیشتر از قبل در خودم احساس میکنم و چه مزدی از این بالاتر که آرامش داشته باشی.
به نظرم اینکه کسی رو در زندگیمون بت نکنیم، خیلی میتونه جلوگیری کنه از اینکه نگاه کمالگرایانه به کسی داشته باشیم و در مورد اون شخص بخوایم مو رو از ماست بکشیم بیرون.
در پناه تک تکیه گاه هستی، شاد و سالم و سعادتمند دنیا و آخرت باشیم.🙏
بهترین الگوی من، سید جانه مقتدر و مهربان، ممنونم ازت، بنده ی خوبه خدا🌹🌹🌹
سلام استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
من یک چیز رو متوجه نمیشم شما همیشه میگید هدف زندگیتونو تعیین کنید بهشون فکر کنید بنویسیدشون و اهداف دقیقتونو مشخص کنید ولی خیلی جاها هم گفتید برنامه ای برای ایندم ندارم و در لحظه زندگی میکنم چطور میتونیم هم در لحظه زندگی کنیم و هم اهداف و برنامه زندگیمونو دقیق مشخص کنیم و براشون تلاش کنیم ؟
دوست عزیز
خودتون دارید میگید هدف
استاد منظورشون اتفاق های پیش رو هست نه هدف هاشون
ما هدف رو مشخص میکنیم ولی مسیرش رو میسپاریم به خداوند چون افکار ما محدوده و نمیتونیم راه خوبی رو انتخاب کنیم.
سلام دوست عزیز
ممنونم که راهنماییم کردید
امروز تصادفی به این بخش از سایت هدایت شدم و این کامنت خودمو دیدم و باورم نمیشه که این من بودم سه سال پیش
خدای من
چقدر رشد کردم
چقدر تغییر کردم
چقدر موضوعاتی که اون موقع برام خیلی سوالای بزرگی بودن الان برام حل شدن و چقدر جالبه که آدم کامنتا و سوالای قبلی خودشو میبینه یادش میاد چقدر تغییر کرده و پیشرفتشو احساس میکنه و بهش یاد آوری میشه که قوی تر ادامه بده چون ما اگر از خودمون رد پا نزاریم خیلی زود یادمون میره که از کجا به کجا رسیدیم
دوره راهنمای عملی دستیابی به رویا ها خیلی در مورد این موضوعی که سه سال پیش سوالم بوده توضیح داده
خدایا شکرت
سلام استاد خوشتیپ و هم قدم مهربون مریم دوست داشتنی
استاد این فایل بسیار برای من مفید بود چون نشانه های
زیادی در رابطه با هدایت رب داشت .
از پاسخهای جادویی شما بسیار سپاسگذارم
بدلیل اینکه متوجه شدم باید روی باورهای زنگار زده
خودم هنوز باید کار کنم و کار کنم و کار کنم .
حمد وسپاس خدای راست که انسان را فکرت آموخت،خدایی که آلام درمان بشر را در دامان طبیعت به ودیعه نهاد.
سلامی یلدایی به همه ی هم فرکانسی های عزیزم و پایه بالاتری هایی مثل استاد.
فایل “پاسخ به سوالات زندگی در بهشت (قسمت 7) ”
آخه من خودم سوال خاصی برام پیش نیومده بود و یه سری سوالهای جزئی هم که برام پیش اومد گفتم نمیپرسم دیگر دوستان مطمئناً می پرسند و من هم به جواب سوالم می پرسم ( البته سوالهایی بودند که خیلی بهم کمک نمی کردند.
حالا هم واقعا بعضی از سوالها ی دوستان رُ میشنوفم خندم میگیره. آخه….
وایی خدایا صد هزار مرتبه شکرت از این همه زیبای.
چه آسمون آبی.
چه ابرهای زیبایی.
چه درختهای با قد و قامتی.
چه دریا چه ی زلالی.
چه انعکاسی از درختهای زیبا در آب می بینم خدایا صد هزار مرتبه شکرت از این همه زیبایی.
خُب، پاسخ سوال اول:
استاد من این سوال برام پیش نیومده اما میخوام فقط نظرم رُ در مورد این سوال بگم.
به نظر من اکثرا فکر می کنند کار کردن روی باور ها به این معناست که یه گوشه ای بشینی و با استفاده از محصولات یا فایل های به ظاهر رایگان(خیلی بیش از اینها می ارزند) برای خودشون باور بسازن. و در واقع این جور کار کردن همراه با لذت رُ شاید کار کردن روی باورها ندانند.اما به نظر من اگه بخوام خودم رُ به جای استاد در حال انجام اون کارها ی لذت بخش _ که هم با قطع علف و درخت های هرز عرصه ی رشد برای درختهای مفید و مثمر ثمر باز میشه هم ورزش میشه هم ویوی زیبایی ایجاد میشه هم مسیر برای رفت و آمد موتر و ماشینها باز میشه هم پناهگاه حیوانات وحشی مضر از بین میره «هم باور سازی میکنه، هم باور سازی میکنه» هم خیلی کار های مثبت دیگه که فعلا به ذهنم نمیرسه(نمیدونم باید بگم به ذهنم یا به قلبم؟)
برای مثال وقتی من تراکتورم گیر کرد برای بار اول باز کردن اون بوش کات برام خیلی سخت باشه و ترجیح بدم که با همون حالت هی گاز بدم و هی گاز بدم ودر نهایت نتیجه اش این میشه که تراکتورم در گِل بیشتر فرو میره اما وقتی در نهایت تصمیم میگیرم که بازش کنم میبینم نَه بابا اصلا کار سختی نبود باز کردنش و در موارد مشابه بعدی از اونجایی که باور کردم باز کردن اون وسیله از پشت تراکتور خیلی راحته و به محض اینکه احساس ردم داره در جا میزنه اقدام میکنم به باز کردنش و قبل از اینکه تراکتور در گِل فرو بره را حت جابه جا میشم؛ اگه این باور ساختن نیست ،پس چیه؟؟؟؟
وایی خدای من استادعزیزم با چه دقتی گوش میده و درنهایت منظور سوال رُ دقیقِ دقیق متوجه میشه.
آخه این رُ دیگه کجای دلم بزارم؟؟!؟!؟!؟
چه ایراد های ملا نقطه ای؛
به نظر من استاد هدف داشته که گفته به اون داکه دون نده؛چرا چون وقتی اگه این کار رُ بکُنه روز بعد هم میاد و روزهای بعد هم مرغ و خروس ها رُ هم با خودش میاره و به قول من بد عادت میشن و کم کم ایین باور درونشون ساخته و تقویت میشه که هر وقت بریم پشت اون محل و سر وصدا به پا کنیم په چیزی گیرمون میاد. و اگر استاد در قسمت 26 سرسال سفر به دور اِمریکا با لذت به اون سنجاب ها و اون پرنده ها خوراکی میداد داشت لذت می برد از اون کار و می دونست داره چیکار میکنه یعنی اینکه فقط یک بار این کار رُ در اون مکان انجام داد و اون موجودات هم بد عادت نشدند .
پس این کور کورانه قضاوت کردن است که بگیم استاد اونجا یه جور عمل کرده و اینجا یه جور دیگه.
و در باره ماسک که استاد یه لحظه بهش اشاه کردند؛ نمیدونم ایراد اون دوستی که این سوال یا انتقاد رُ مطرح کردن چی بوده. اما؛ من اگه خودم صد درصد مطمئن باشم که ماسک زدن بی فایده است یه جاهایی ترجیح میدم از ماسک استفاده کنم حالا یا به دلیل اینکه اون مکان قوانین خیلی خاصی در نظر گرفته باشه یا خودم برای احترام به دیگران ترجییح میدم ماسک بزنم یا شاید برای تشویق دیگران ماسک بزنم آخه همه که مثل من نمیتونن با کنترل ذهنشون و عدم تمرکز بر بیماری ها سلامت بدونند یا در کُل بیماری را پدیده ای مخالف با شعور کیهانی بدانند. خلاصه خیلی دلیل ها میتونه وجود داشته باشه که من از ماسک استفاده کنم علیرغم اینکه خودم باور داشته باشم که بهش نیازی ندارم.
این یکی رُ دیگه کجای دلم بزارم گه کسی انتظار داشته باشه که من طبق سلیقه ی اون رفتار کنم اگه کسی هر جور که خودش دوست داره رفتار کنه بهش میکن خود خواه اما اگه کسی دوست داشته باشه دیگران طبق سلیقه ی او رفتار کنند به اون دیگه چی باید گفت آخه؟!؟!؟!
خدا حافظی میکنم؛چون می خوام برم قدم سوم دوره ی دوازد قدم رُ بخرم.
خدانگهدار.
وقت همگی خوش.
سلام استاد پاک نیت و هم قدم مهربون مریم دوست داشتنی
توی سفر کاری هم استاد دارم باورها رو تقویت
میکنم تا ریشه ها بیشتر و بیشتر توی افکارم گسترش
داشته باشن و ماندگارتر بشن .
استاد بحث ریشه ها که شما گفتین اگر من به روش شما
دست بعمل نمی شدم هرگز حتی یک میلیمتر هم در راستای
موفقیت و رشد و ثروتمند شدن حرکت نمی کردم .
و چون تجربه عملی تغییر ریشه ها رو دارم در باورها این مطلب
رو بصورت تاکیدی اومدم کامنت گذاشتم .
تغییر باورهای زنگار زده که به ارث رسیده بمن اولش بسیار سخت
و دشوار بود الان هم تا اون پیچکها رو با اره حرفه ای میلولکی ببرم
و ذهنم رو پاک سازی کنم سالها کار داره چون باید باورهای قدرتمندکننده
برای جایگزین کردن اون باورها بسازم و حتی در دنیای افراد موفق پیدا کنم
تا برام عادی بشه و مثل غذا خوردن بشه و ملموس بشه .
و آخر اون باورهای ساخته شده جدید رو باید تقویت کنی و کار کنی تا بشکل
قبل در نیاد و در حقیقت پست رفت نکنی و بعقب بر نگردی .
چون بقول استاد اون باورهای قبلی طی چندین سال با ما بودن
و خلاص شدن از اونا هم بسادگی نیست .
استاد سپاسگذارم از شما که به ساده ترین روش منو
هدایت می کنید .
سلام خدمت استاد عزیز و مریم شایسته که شایستگی جایگاهی که داری دقیقا متناسبه فامیلی شما.
من از هر فایلی که روی سایت می ذارید کلی باورهای جدید بدست میارم که و زندگی رو هر دفعه از یه بعد دیگه بهش نگاه می کنم .
خب این اولین کامنتی هست که من توی سایت می نویسم و اصلا تجربه کامنت نویسی ندارم و هر چی که به ذهنم میاد فالبداهه اون رو می نویسم . و از امروز تصمیم گرفتم نسبت به فایل هایی که استاد عزیز در سایت می ذارن نسبت به اون واکنش نشون بدم و نظرم رو بگم.
من تا قبل از این اصلا به محیط اطرافم بی تفاوت بودم اما از وقتی که با خانواده صمیمی عباس منش آشنا شدم نگاهم نسبت به مساعلی که در اطرافم رخ می ده دقت بیشتری می کنم و کلا آدم اکتیو و ریز بینی شدم .
خدا رو شکر می کنم از این که توی این مسیر قرار گرفتم و خدا شرایطی برام ایجاد کرده که من بتونم توی این سایت فوق العاده کامنت بزارم و اولین تجربه کامنت نویسی رو توی سایت استاد عزیزم داشته باشم.
با سلام و سپاس
میدونید چیه استاد …. من به این نتیجه رسیدم که ما ادمها همیشه در تله ای هستیم به نام” انتظار”
همیشه منتظریم
دوستم کاری انجام نمیداد روی شغلش تمرکز خاصی نداشت ، ازش پرسیدم چرا ؟
گفت : ” منتظرم تکلیف انخابات آمریکا مشخص بشه ”
تعجب کردم و البه فکرم مشغول شد . بعد آگاهانه به رفتار خودم دقت کردم
دیدم من هم اتفاقا منتظرم ولی ….
منتظر مشتری که پولش رو تسویه کنه ، منتظر این بیماری که تموم بشه ، منتظر .. ، منتظر …
و در نهایت منتظر هزار تا چیز دیگه که بهانه شدن برای اینکه هیچ کاری نکنم
یعنی انتظار یه بهانه شده واسه کار نکردن
دقیقا مثل اون روز که تراکتور گیر کرده بود ، فرض کنید الان هستند آدمهایی که وقتی تراکتورشون گیر میکنه ، عملا هیچ کار دیگه ای نمیکنن تا تراکتورشون در بیاد این که گفتم دقبقا همینه ، یعنی رسما زندگی رو تعطیل میکنن تا تراکتور در بیاد .
خداروشکر که متوجه این اشکال ریز در وجود خودم شدم
در پناه خدا شاد و سلامت باشید
واقعا وقتی یکسری از سوالات مردم رو گوش میدم، نمیدونم واقعا چیبگم که این افراد اول اینکه یکمی نمیخوان فکر بکنن و به قول استاد این همه فایل هست و گوش کردن چرا عمل نمیکنن بهش؟ خیلی از افرادی رو دیدم تا بحث قانون و تمرکز و انرژی میشه میگن بابا همش الکیه ما کلی وقت انجام دادیم و گوش کردیم چرا هیچ تغییری پس ایجاد نشد توی زندگیمون؟ خب اخه گوش کردن تا زمانی که شما اون باورهای قبلی رو دور نریزی و نخوای حرفی که زده میشه رو دقیق بهش فکرکنی ببینی اصل موضوع در چه موردیه چه فایده ای داره .برای همینم هست این همه ادم دارن به این فایلها گوش میدن ولی درصد خیلی کمی زندگشون تغییر میکنه و واقعا کمی تفکر میتونه کمک بزرگی کنه به این افراد🤦🏻♂️🙏🏻
سلام به استاد نازنین و مریم عزیزم
مرسی بابت این فایل فوق العاده پربار و آموزشی،
استاد جانم در رابطه با افرادی که سوالات نامناسب پرسیدن و شما ازشون حرصی میشدین ( 😁) میخواستم بگم که این افراد کمال گرا نیستن بلکه منفی گرا هستن و اگر و فقط اگر خودشون بخوان یه روزی به راه درست هدایت میشن. وگرنه به نظرم ما نباید هیچ توجهی به نظر و بینش همچین افرادی داشته باشیم و یا اعصاب خودمونو خورد کنیم که چرا انقدر نگرش پایینی دارند. اگر دوست داشته باشند خودشون هدایت میشن.
ممنونم ازتون که انقدر شما دو نفر خوبین، بهترین اساتید من هستین در زندگی 😍😍