شکارچی نکات مثبت باشیم

به‌نام خدای خوبم

سلام استاد عزیزم خانم شایسته نازنینم وهمه دوستان گلم تواین سرزمین رویایی

خواستم یه تجربه تو زمینه کنترل ذهن وتوجه به نکات مثبت روابنجا بذارم که یه ردپا باشه برام شاید برای بقیه دوستام هم نکته ای داشته باشه

همسایه ما سالهای زیادی بودکه یه درخت سپستون داشتن که کنار دیوار کاشت شده بود و تقریبا یک سوم درخت به سمت حیاط مامتمایل شده بود وفصل برگریزان اونفدربرگ میریخت توی حیاط که باید روزی دوتا سه بار جارو میزدم تا تمیز بمونه اما بازهم تقریبا همیشه برگ داشتیم وفصل ثمرش هم که میشد چون یه میوه لزج چسبناکی داره میریخت پایین دیوار وبه کاشیها می‌چسبید و تمیزکردن اونا دوباره یه کار مضاعف بود وهمسایه هم فصل چیدنش که میشد دوستاشو فامیل و خبر میکردکه بیان بچینند و بارها میشد میومدم بایه لباس‌باز تو حیاط یهو میدیدم یه آقایی روی درخته حالا از قبل هم هماهنگ کرده بودیم که هروقت کسی میاد میره روی درخت بامن هماهنگ کنه اما بعضی وقتا میگفت بعضی اوقات هم نه خلاصه من فصل برداشت اصلا راحت نیودم که بیام تو حیاط همچنین همسرم ایشون هم ازاینکه همیشه حیاط برگ ریخته شاکی بود وچندبارهم شوخی وکمی جدی گفته بود که همسایه یکم هواسش باشه اما خب هرازچند ماهی یکبار میومدن درخت روهرس میکردن وسمت مارو اره میزدن که کمتر برگ بریزه واذیت نشیم اما همچنان برگ و گل و ربخت وپاش داشتیم تا اینکه من گفتم که اگه استاد میگه تو سمت خودتو انجام بده جهان سمت خودشو انجام میده بیام اینحا امتحانش کنم گفتم بیام دست از گلابه و خودخوری بردارم توجهم روبذارم روی نکات مثبتش اولش یکم سخت بود درخت برگریزی که میوه دوست داشتنی هم نداشت وتقریبا هبچ سودی نداشت که هیچ کلی هم برام زحمت داشت

شروع کردم ودبدم چقدر نکته مثبت داره ومن بیخبرم اینکه این درخت سایه زیادی داره و علاوه بر حیاط خودشون برای ماهم سایه شده وروی قسمتی از کولرما هم سایه انداخته اینکه چقدر پرنده شبها توش میخوابن وصبحها آواز میخونن که بعضی هاشون خیلی صدای قشنگی دارن اینکه اینهمه میوه میده واین برکت ونعمته وکلی هم ازاین میوه خوششون میاد واتفاقا ترشیش هم کلی طرفدار داره اینکه بواسطه چیدن این میوه تو فصل باردهیش دوستها دورهم جمع میشن بگو بخند دارن و میوه هم میچینن اینکه این درخت یه پوششی بین ما و خونه همسایه ایجاد کرده که راحتتر هستیم چون دیوار بینمون کوتاه هست و کلی هم از خوددرخت تشکرکردم نازش کردم برگهای تازه شو گرفتم بوس کردم و باهاش رفیق شدم هربار ازکنارش رد میشدم باهاش حرف میزدم و بهش لبخندمیزدم دستی به شاخه‌هاش میکشیدم ونازش میکردم وواقعا احساس میکردم که دیگه این درخت مزاحمم نیس وکلی دوستش دارم یکی دوماهی به این روال ادامه دادم تا اینکه یه مسافرت بیست روزه رفتم یه شهر دیگه ووقتی برگشتم فکرمیکنین باچه صحنه‌ای روبرو شدم بععععععله درخت رو قطع کرده بودن

خدااااای من چی شده بود پرسیدم گفتن بخاطر حساسیتی که بابوی گلهای درخت پیدا کردن تصمیم گرفتن کلا قطعش کنن این همه سااااااال خانم همسایه آلرژی داشت همیشه هم فصل گلدهی حالش به شدت به هم میریخت اما هیچوقت به قطع درخت فکر نکرده بودن اما حالا چی شده بود هیییییچ فقط من تغییر کرده بودم دید من عوض شده بود من به نکات مثبت توجه کرده بودم خداااااای من صدای استاد توی گوشم مرتب می پیچه که (چیزی که من دارم تجربه میکنم‌و مننننن دارم خلقش میکنم ),

امیدوارم بتونم ازاین تجربه کوچیک که شاید خیلی هم مهم نباشه برای کارهای بزرگتر استفاده کنم

درپناه الله یکتا باشید عاشقتونم