فرصتی عالی برای به صلح رسیدن با خود - صفحه 22
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-10.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2021-03-22 11:31:312021-11-09 07:34:17فرصتی عالی برای به صلح رسیدن با خودشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
خداروشکر واقعا فایل عالی بود چقدر زیبایی اون جمع شدن حیوونا دور هم و غذا خوردنشون باهم بازی کردنشون چقدر عالی بود خدایا شکرت من خودم خیلی عاشق حیواناتم خداروشکر بازم زیبایی بازم آگاااااااهی رب من شکرت❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
سلام به استاد عزیز
قبلا گفتم باز هم میگم که این نشانههای روزانه فوق العادهاس😍 هر روز دقیقا اون چیزیه که بهش نیاز دارم
اول بگم که من تصمیم دارم از سال جدید دوره 12 قدم رو تهیه کنم و سالم رو با اون بگذرونم😍 خیلی جالبه دیشب خواب میدیدم دوره رو تهیه کردم دارم گوش میدم و تمرین مینویسم😇
نشونه امروزم هم این فایل بود که دقیقا با اخر سال 99 هماهنگ شد😍 و همونطور که گفتین وقتشه بشینم اتفاقای خوب سال 99 رو برای خودم بشمارم و بنویسم، هدف اصلی سال جدیدم هم که تهیه دورهها و تغییر اساسی خودم و زندگیمه، ایشالا که حتما موفق هستم تو این مورد😍 خدا رو هزار مرتبه شکر میکنم که عضوی از این سایت هستم و با شما آشنا شدم، هیچ اتفاقی قشنگتر از این نیست که به جای گشتن تو شبکههای اجتماعی و ورودیهای نامناسب، بیشتر وقتم رو اینجا بگذرونم و حس و حالم عالی باشه، خدایا شکرت😍 مرسی از استاد بزرگ و تیم عزیز عباسمنش❤️🌻
سلام به همگی
خدایا من وقتی این فایل رو دیدم انقدر حواسم به این گوسفندها و بازیگوشیهاشون بود که حد نداره. اونقدر به غذا خوردن برونی و فراری دادن گوسفندها حواسم بود که نگو….
خدایا اونقدر این فایل رو عقب میزدم تا دوباره مطالب استاد رو گوش کنم :)))
استاد خیلی ممنون از نکاتی که در این جلسه اعلام فرمودید. حتما حتما نکات مثبت امسال رو در دفترچه ام مینویسم . پیشنهاد بسیار خوبی است.
کمتر از تقریبا 37 روز به پایان سال نمونده و چه بهتر که اتفاقات و خواسته های خوبی که امسال بهشون رسیدم رو یادداشت کنم و خواسته های جدیدم رو برای سال 1400 در نظر داشته باشم.
مثل نوشتن تمرین ستاره قطبی می مونه منتهی با این تفاوت که بجای نوشتن خواسته های روزانه ام، خواسته های سالانه ام رو مینویسم .
از مریم عزیز و دوست داشتنی بابت ثبت این لحظات زیبا، پر انرژی و بیاد ماندنی بسیار ممنونم.
دمت گرم مریم جان. کارت حرف نداره .
خدایی خیلی لذت بردم از این فیلم . خیلی انرژی گرفتم و این انرژی رو به خانواده ام و اطرافیانم منتقل خواهم کرد.
درود بر شما.
خدا پشت و پناهتان باشه و همیشه سلامت و عزتمند و ثروتمند باشید
به نام آفریدگار جهان هستی.
خدمت استادعزیز و خانم شایسته دوستداشتنی
دوستان هم فرکانسی ارزشمندم سلام عرض میکنم.
امروز که دارم این نظر رو مینویسم این فایل نشانه قدم بعدی من است.
این روزها سرشار از انرژی خدا هستم خدا قدم به قدم هدایتم میکند. هرروز صبح با تمرین ستاره قطبی به همراه شکرگزاری روزم را آغاز میکنم کم تر میخوابم بیشتر نیایش میکنم .هرروز روابط بهتر. عزت نفس بالاتر . درهر مسیری برای هرقدمم اسم خدا را می آورم . خدا را باعشق در درون خودم وارد میکنم و لرزه وارد شدن خدا راحس میکنم. نشانه های واضحی از ثروت هرروز در زندگی ام دریافت میکنم
امروز که قدم ۶ دوازده قدم رو خریدم هنوز حقوقم رو دریافت نکرده بودم اما چون روز آخر تخفیف بود دلم رو زدم به دریا و باحس خوب دوره رو خریدم. جالبه الان ۸۰۰ تومان جایگزین همان خرید قدم ۶ شد. خدا به من برگرداند نمیدانم از طریق کدام دستان خدا مهم فقط از طرف خدا بودنه. هذامن فضل ربک🤲
اتفاق جالب امروز قبض برق منزل بصورت جادویی عدد صفر آماده بود و من میدانم این هدیه دیگری از طرف خداست. 😍
و نشانه های ریز و درشت دیگر که ایمانم را بیشتر میکند.
دوره فوق العاده دوازده قدم داره زیر و رو میکنه تمام باورهام رو. مهمترینش نزدیکی بی نهایت با خدا و آرامش بی حد و اندازه و دریافت اتفاق های عالی هرروزه در سایه آرامش است. نتایج فوق العاده در راه هستند تازه اول راه هستم . من پاره ای از خدا هستم میرسم به بینهایت و باعث گسترش جهان میشوم.
سپاسگزارم از استادم برای این فایل فوق العاده با انرژی بالا با موزیک فوق العاده … و آگاهی هایی که هرلحظه به این سایت ارزشمند وارد میشود. خدایاشکرت.
داستان جدی تر از اونی هست که دارم بهش توجه میکنم
این جمله ی استاد عباسمنش انگار بیشتر بهم آگاهی داد : همونطور یه سری قوانین در مورد حرکت سیارات به دور خورشید و کهکشان ها و چسبندگی مولوکلی و شیمی و فیزیک و …. وجود داره ، یه سری قوانین هم در مورد زندگی ما آدمها وجود داره که اساسش اینه به هرچی توجه کنی (توجه مداوم) جهان اتفاقات زندگیت رو با اون رشته افکار و توجه تکراریت هماهنگ میکنه و اتفاقاتی رو در زندگی تجربه میکنی که متناسب و همسنگ اون افکار تکراریت هست…
به این افکار تکراری میگیم باور و این موضوع تکرارهای تناوبی هم بهش میگیم فرکانس
پس وقتی داریم میگیم فرکانس هامون باید تغییر کنه به این معنی هست که دیدگاهمون نسبت به جنبه های مختلف زندگی باید تغییر کنه و این تغییر دیدگاه قدرتمند کننده باید لایف استایلمون باشه یعنی اونقدر تمرین کنیم و ماهر بشیم که هر اتفاقی میافته جوری بهش نگاه کنیم که احساس بهتری داشته باشیم ، اجازه ندیم اتفاقات زندگی احساسمون رو بد کنه و به ورطه ی افسردگی و غم و اندوه ببردمون ، این همون مهارت و قدرتی هست که خداوند در قرآن با اصطلاح ایمان و عمل صالح بهش اشاره کرده ، پس کار کردن روی باورها مهم ترین کار زندگی ماست ، توی این دوره ای که الان هستیم بیشتر از هر زمان دیگری این موضوع لازم و ضروری هست ، قبلا شاید این موضوعات جزء تجملات زندگی میبود ، اما الان جزء ضروریات هست و اگر روی باورها کار نکنیم در برابر مسائل دنیای امروز دوام نمیاریم و فشارها و رنج ها بیش از هر زمان دیگری به انسان وارد میشه ، چون ذهن انسان تکامل پیدا کرده و قدرتش اینقدر زیاد شده که اگر کنترلی روش نداشته باشیم خیلی زود و زیاد به سمت افکار منفی و چیزایی میره که احساس آدم بد میشه ، در این دوره از تکامل بشریت ابزارهای خیلی زیادی هم هستند که به آدم ورودی میدن ، مثل تکنولوژی و اینترنت و … ، قبلا این حجم از ورودی ها در دسترس آدمها نبود ، آدمها در یک محیط کوچیکی مثل روستا یا شهر محل زندگیشون بودند و خیلی از اتفاقات جهان خبر نداشتند ، اما امروزه هر اتفاقی در هر گوشه ی جهان بیافته ، هر گونه دیوانه بازی و جنونی که توسط آدمهای ناآگاه صورت میگیره با یک کلیک از طریق اینترنت منتشر میشه و این ناآگاهی ها ، وجود اهریمنی هزاران آدم دیگه رو برانگیخته میکنه و توجه ها و تمرکزها و واکنش ها به سمت اون اساس منفی و انحراف میره ، بنابراین در دنیای امروز ما خیلی خیلی مهم هست انسان روی باورهاش کار کنه ، اگر در دسته ی آدمهای ناآگاه باقی بمونی و روی خودت کار نکنی تبدیل به کود زندگی میشی و آدمهایی که روی خودشون کار میکنن میشن گل زندگی ، پس تصمیم با خودته میخوای کود زندگی بشی یا مثل گل شکوفا بشی ، آدمهای ناآگاه هم به پیشرفت و تکامل جهان کمک میکنن ، منتهی در جهتی پیش میرن که رنج میکشن و رنج تولید میکنن ، این باعث میشه اشتیاق برای رهایی از رنج بیشتر بشه و کلیت بشریت به سمتی پیش بره که خواسته اش آرامش و خوشبختی باشه ، آدم های نا آگاه مثل کودی میشن که سرعت رشد گلها را بیشتر میکنه…
مقدمه
خیلی عجیبه! یادمه روزهای آخر شهریور بود که با صدای «دعای تحویل سال» از خواب بیدار شدم در حالی تو ذهنم مشغول خوندنش بودم. اومدم سراغ سایت و هدایت شدم به یکی از فایلهای سال جدید، مشابه همین فایل. شروع کردم به بررسی عملکرد و افکارم طی ماههای گذشته و یه سری تغییرات دادم. انگار که از نو سال جدید شده باشه! همین باعث شد دوباره انرژی بگیرمو و دوباره زنده بشم و به خوبی پیش برم.
امروز وقتی با این فایل روبرو شدم، از خودم پرسیدم چه پیامی در این فایل هست؟! یهو متوجه شدم که امروز آخرین روزه پاییزه! یاد خاطره بالا افتادم و به این نتیجه رسیدم که …
«چه خوبه به جای اینکه منتظر رسیدن بهار و آغاز سال جدید باشم تا کیفیت افکار و عملکردمون رو بررسی کنم، همین الآن انجامش بدم! به جای اینکه وضعیت عملکردم رو هر ۱۲ ماه یکبار به بهانهی آغاز سال جدید و نوروز و این بحثا انجام بدم، با پایان هر فصل، یعنی هر سه ماه یکبار وضعیت خودم رو چک کنم! پس این فایل میخواست بگه زمان آنالیز رسیده!»
ــــــــــــــــــــــــــــــ
اول از همه میخوام بررسی کنم ببینم طی سه ماه گذشته چه اتفاقات خوبی برام افتاد …
+ یکی از مهمترین و بهترین اتفاقات خوبی که رقم خورد، «جوششِ مجدد چشمهی خشک شدهی درس و دانشگاهم» بود. دیگه عاشقانه عشق میورزم به درسام، به طوریکه بدون قید و شرط و فقط برای اون لذت آگاهی که از خوندن درسها بهم دست میده سراغشون میرم! این عالیه! حتی کلی ایده برای تحقیقات و کارای پژوهشی به ذهنم رسیده که حاکی از این عشق و علاقست! دقیقا از زمانی که شروع کردم جور دیگه به درسهام نگاه کنم و دیدگاهم رو بهشون عوض کنم. و اینطوری شد که با تکرار دیدگاههایی که حس بهتری به من میداد و نوشتن هروزه شون، یواش یواش باورم عوض شد و این جوری داره عملکردم هم عوض میشه به طوری که اگه یک روز مطالعه نکنم انگار چیزی رو گم کردم!
+ طی همین پاییز بود که نقطه عطفی در زندگیم رخ داد و «مسیرم رو تصحیح کردم.» طی اتفاقات سریالی (شامل تضادها و حل کردن تضادها) فهمیدم که چقدر از مسیر قانون رو به اشتباه درک کردم و چقدر به خیال خودم داشتم به قانون عمل میکردم در صورتی که قانون رو کج متوجه شده بودم! فکرشو بکن … ! قانون رو اشتباه درک کرده باشی و مُصَمم باشی که حقیقت محضه و نخوای تغییر کنی، واویلا میشه! نتیجش چیزی جز دعواهای مستمر و مکرر با خانوادم نبود! و دُرُست در اون شبِ رویایی -که اتفاقا کامنتش رو در سایت ثبت کردم- مسیرم رو تصحیح کردم و حالِ خوب، خودبهخود اومد! رابطم با خانواده خوب شد و بزرگترین ترمز(ها) رو در زمینه مالی پیدا کردم.
+ «زمینه مالی!» آره! اینم یکی دیگه از دستاوردهای مهم منه! فهمیدم که با وجود چه ترمزی این همه تلاش فیزیکی میکردم و چرا نتیجه هی کمرنگ و کمرنگتر میشد. فهمیدم که حتی برای ورود جریان طبیعی ثروت به زندگیم، باید این اجازه رو بهمش بدم! با سبکِ طبیعی و شخصی زندگیم!
آره! مورد مهم بعدی همین «سبک زندگی منه!» خدا میدونه چقدر سبکِ زندگی من بهتر و شخصیتر و صد البته طبیعیتر شده! عاشق این سبک زندگی طبیعی هستم که به صورت خودجوش فوران میکنه!
+ آره این مورد مهم بعدیه! خودجوش! «علمِ خودجوش!» چقدر به صورت خودجوش علم و آگاهیم افزایش پیدا میکنه! چقدر نگاهم، دیدگاهم، باورهام دارن بهتر میشن! نه با تکرار جملات تاکیدی که بدون پایه و اساس باشه! بلکه به صورت درکِ خودجوش! یهو یه اتفاقی میفته و با قانون ترکیبش میکنم و عصارش رو به عنوان آگاهی بیرون میکشم و برای خودم ثبت میکنم!
+ گفتم «ثبت»، این مورد مهم بعدیه! حواسم نیست یک دفتر بیشتر از ۱۰۰ برگ رو با خط ریز و خوش و خوانا، به صورت متراکم پر کردم. اما از چی؟! از درکهای هروزهی من! هربار چیزی ذهنم رو درگیر میکرد، روی کاغذ بردم و حلش کردم و عصارهشو بیرون کشیدم. شبا قبل از خواب، صبحا بعد از بیدار شدن، هر بار که بخوام تمام ذهنم روی کاغذ بردم و به درک های زیادی رسیدم و زمانی این درکها هروز به عنوان گفتگوهای ذهن تکرار میشد، ثبت و به عمل تبدیل میشد! الآن هم میخوام اون دفتر رو که تموم شده دور بندازم. چون من رها شدم!
+ مورد مهم بعدی همین رهاییِ منه! خدا میدونه جقدر نسبت به همه چی دارم رها و رهاتر میشم. مثلا این دفتر رو دور میندازم چون میدونم حقیقتِ من، روح و آگاهی منه نه داشتههام! به هردرکی رسیدم، مثل سرمایه گذاری، روی خودم و روح خودم بوده و باید یادم باشه. اگه یادم بره، پس طبق قانون جهان محکوم هستم به تکرار دوبارهی اون درس از طریق تضادی مشابه. ایرادی نداره. باید ثبت بشه. نگه داشتن اون دفتر هیچ کمکی نمیتونه بهم بکنه و مثل باقی دفترهام فقط خاک خواهد خورد! من رها شدم به صورت خود جوش نسبت به حتی اهدافم! من عاشق تمامی اهدافم هستم اما نیازمندشون نیستم. خدا میدونه چقدر درمورد اصلاح دیدگاهم نسبت به خواستهها و اهدافم کار کردم و برای خودم چه دستورالعملی برای رسیدن به خواستهها تنظیم کردم. همین باعث رهایی من شد تا جایی که نه نگران رخ دادن و رخ ندادنش باشم و نه زمانش و نه نحوهی رخ دادنش.این رهایی یکی از بزرگترین دستاوردهای من بود چون ذهنم آرام تر شده.
+ آره! مورد مهم بعدی همینه «آرامش و سکوت ذهنه!» چقدر ذهنم آرامتر و ساکتتر شده! دیگه میشنامسش! عاشقشم! تا چیزی داغش میکنه، میبرمش رو کاغذ و بیرونش میکشم و اینبار دسته بندی شده سرجاش میذارم. یعنی چندین بار در روز، انبار ذهنم رو مرتب و منظم میکنم و دادهها رو در قفسهی خودش میذارم. عاشق این نظم ذهنی هستم چون، زمانی که ذهنم آرام، منظم و ساکته، لاجرم و ناخودآگاه، توجهم جلب زیباییها میشه. یهو پرواز پروانه و پرنده رو میبینم. یهو بخار کتری منو مات میکنه، یهو حتی توجهم جلب گل های قالی میشه! این سکوت ذهن، ساکتی زبان رو هم برام به ارمغان آورده! تا جایی که خیلی از حاشیهها و شاخهها مثل شبکههای اجتماعی رو بستم و سکوت بیشتری اختیار کردم. اصلا خیلی جالبه! من هیچ کاری نمیکنم و فقط با سکوت ذهنم، صدای قلبم رو بیشتر میشونم و اجراش میکنم. نتیجش این میشه که بدون اینکه حواسم باشه تمامی کارهای عقب افتادم رو انجام میدم و به درک ها و آگاهی های جدیدی در تمام زمینه ها میرسم و در تمامی جوانب زندگیم، با سبک زندگی طبیعیتری که پیدا کردم، به صورت طبیعیتر رشد میکنم.
+ کمتر به ساعت نگاه میکنم و کمتر «برنامهریزی» میکنم. عوامل محدود کننده رو میبندم و اجازه میدم جهان خودش بهم بگه چیکار کنم و نکنم. و جالبه، روزهایی که بیشتر این مِتُد رو اجرا میکنم، روزی پربارتر خواهم داشت! دقیقا روزهایی که من کنار میکشم و اجازه میدم تا استادِبرنامهریزیها کارم رو انجام بده.
با وجود این همه اتفاق خوب و این همه دستاورد، که طی سه ماه زیبای پاییز رخ داد، چه طور شکرگزارش نباشم؟! عمداً دستاوردهای غیرمادی رو برای خودم مرور کردم تا ذهنم بیشتر منطقی کنم که زندگی، و دستاوردهای زندگی، مشروط به چیزهای قابل رویت یا به اصطلاح مادیات نیست. این بحث مادیات یک شمشیر دولبه ی تیز خطرناکه! هر کسی با هرنگاهی از جانب خودش میتونه یه طور برداشت کنه اما این احساس ماست که گویای حقیقت اونه.
+ یکی از کج فهمی های که گفتم و تونستم درستش کنم همین بحث بود! به اشتباه موفقیت خودم رو به رقمهای حساب بانکی خودم مشروط میدونستم و میگفتم فقط ثروت نشانهی پیشرفته ولاغیر. این کج فهمی در وجود خیلی از ما ها هست! همین مایی که فکر میکنیم قانون رو درست فهمیدیم! ولی وقتی فهمیدم این تعداد رقم های حساب بانکی من نیست که ثروته رو میاره، بلکه تناسب بین لذت و رقم هاست که ثروته، خیلی رهاتر شدن نسبت به پول! ما تفاوت پول رو با ثروت میدونیم؟! فهمیدم به همون اندازه که بتونم با همین داشتهام، همین ارقام، همین امکانات لذت بیشتری ببرم، بدون اینکه نداشته بخواد حال منو بد کنه، خوشبختترم تا اینکه روز و شب تجسم اهداف و خواستهها سپری بکنم در حالی که از لحظه الان خودم غافل بمونم!
گفتم «لحظه حال»، یکی دیگه از مهم ترین نقاط عطف زندگیم درک روز تولدم -که اتفاقا کامنتش رو در سایت منتشر کردم- بود! با خودم فکر کردم و از خودم سوال پرسیدم هدف از نفس کشیدن و زنده بودن چیه؟! چندین روز طول کشید تا بتونم به جواب کاملی برسم و با جواب دادن به این سوال دید من خیلی وسیع تر شد نسبت به زندگی.
– یه جور دیگه بکم … همیشه هر کاری کردیم، کسی اومد و طعنه زد که این کار برات نون و آب میشه؟! که چی!؟ مطمئنم این دیدگاه هنوزم در وجود خیلی از ما وحتی خود من هست چون یک باور نامناسب هیج موقع از بین نمیره و فقط کمرنگ میشه. این باور نامناسب باعث شده که خیلی از ما به صورت پیشفرض، هدف از زندگی رو پول دراوردن بدونیم! وقتی هدفم رو از زندگی کردن، لذت بردن از لحظهی حال قرار دادم، با بودن در لحظه و درک حضور در لحظه، خیلی رهاتر شدم. هر بار که که کاری کردم و نجوا اومد که این کار نون و آب نمیشه، سریع هدف اصلی زندگیم رو به یاد اوردم. هدفی که وقتی انجامش میدی، احساس غفلت نخوری از گذر عمرت! به جرئت میگم فقط در یک صورت از گذر لحظات عمرم غفلت نمیخورم و اونم در صورتیه که بتونم لذت ببرم. منظور من رو از لذت بچه های این سایت خوب میدونن. لذت به صورتی متفاوت، با دوز شدیدی از احساسات به طوریکه به هیچ وجه حتی نتونی بروزش بدی! جز با اشکِ چمات!
– وقتی هدفم رو از زنده بودن مشخص کردم و رهاتر شدم، بیشتر وارد حال شدم و ازش لذت بردم. هر کاری که انجام میدادم، سعی کردم جوری انجامش بدم بهم لذت بیشتری بده نه برای رفع تکلیف. سعی کردم غذای من، حتی اگر یک اُملت باشه، حتی اگر یک ساعت زمان براش بذرم، بهم لذت بده. اما زمان!
+ خیلی نسبت به «زمان» گذاشتن روی کارهای مختلف مقاومت داشتم و دارم اما به این درک رسیدم که زمان فقط در این دنیا معنی داره و در دنیای دیگه بیمعنیه. پس چرا اینقدر نگران یک چیز بی معنیام! اصلا اگه زمان رو برای لذت بردن نذارم برای چی بذارم؟! از وقتی کمتر به ساعت نگاه میکنم، زمانم به طرز معجزه آسایی بیشتر شده و بیشتر کارامو انجام میدم و بیشتر هم لذت میبرم و احساس خوشایندی هم دارم. اما احساس رضایت!
+ گفتم «احساس رضایت»، این حس رضایت، هدفی تکاملیافتهتر از زندگی کردن شده برای من. یعنی اگر از خودت رضایت داشته باشی، بزرگترین خوشبختی رو ساختی! خوشبختی برای من یعنی رضایت از خودم! رضایت از خودم یعنی رضایت خداوند! خیلی مهمه که بتونی از خودت رضایت داشته باشی چون زمانی به حس لذت و شادی و میرسی که درونت مملو از رضایت باشه! اما برای رسیدن به رضایت لازمه ترمزهایی برداشته بشه. مثل گرگ درنده ی کمالگرایی که توی هر لباسی ظاهر بشه، همیشه رد پای مشترکش اون احساس بده!
+ گفتم «کمالگرایی»، این گرگ درنده از بچگی در تمامی کارهام بوده و هست و خواهد بود. اما اخیراً به طرز ناخوداگاه خیلی بیشتر و سریعتر دارم شناساییش میکنم و به محض شناسایی، فرار میکنه و زمانی که فرار میکنه، رضایت و لذت خاطر هم خود نشون میده. یعنی این دوتا، احساس رضایت و احساس بد کمالگرایی مثل دو قطب مخالف هستن که به هیچ وجه نمیتونن باهم یک جا باشن. از وقتی کمالگرایی رو بیشتر شناختم و نسخههای شخصی خودم رو، که برای خودم با درک قانون پیچیدم، اجرا کردم، به احساس رضایت و لذت بیشتری در زندگی رسیدم. و این برای من بینهایت ارزشمنده!
گفتم «نسخههای شخصی»، نمیدونم چی شد که از جایی به بعد، ذهنم شروع کرد به داد و بیداد! بهم گفت تو که میدونی من هرچیزی رو کاربردی میخوام! اگه این همه مدت به خیال خودت داری روی قانون کار میکنی من ازت کارکرد میخوام. خلاصه ما نشسستیم با ذهنمون روی کاغذ حرف زدیم و باهم به تفاهم رسیدیم که با چیزایی که درک کردم، برای خودم نسخه بپیچم. انگار که تو دانشجوی طبابت باشی و بخوای با توجه به علومی که یاد گرفتی، برای خودت و وضعیت خودت نسخه بپیچی. خب اول از همه باید تشخصی بدی دردت چیه تا نسخه بپیچی! هر بار ذهنم درگیر موضوعی میشد، روی کاغذ میاوردمش و سعی میکردم راه حل بسازم.
– طی همین گفتگوهای مختلف ذهنی، تونستیم یک سری دستورالعملها به صورت شخصی تنظیم کنیم. مثلا دستورالعمل رسیدن به خواستهها رو برای خودم تنظیم کردم و همین باعث شد ذهن من خیلی خیلی کمتر درگیر خواستههای آینده بشه.
– برای همین کمالگرایی هم دستورالعمل تعیین کردم و فهمیدم ریشه اصلیش برای من حرف مردمه! فهمیدم کمالگرایی زمانی میاد که قرار باشه کاری رو برای مردم، یا انتشار بین مردم انجام بدم. حتی اگر جزوهای باشه که قراره بعدا به سایر همکلاسی هام بدم! همین باعث شد با خودم سعی کنم هر کاری رو، در اوج خودخواهی فقط برای خودم انجامش بدم و نه برای دیگران! در پایان کار، اگه خواستم میتونم به دیگران هم هدیش بدم اما باید برای خودم انجامش بدم. هر بار که قبل از انجام کاری این دستورالعمل رو برای خودم مرور میکنم، کمتر کمالگرایی رو میبینم و بیشتر کارام رو با رضایت خاطر انجام میدم و بیشتر لذت میبرم.
– در همین راستا حتی شبکههای اجتماعی رو بستم. حتی به همین خاطر فعالیتم در سایت کمتر شده! چون حس کردم منه انسان، ممکنه بین نوشته هام ناخالص به جلب توجه باشه و مثل یک نشتی کشتی منو غرق کنه!
اگه االان دارم این متن رو مینوسنم، برای خودمه و هنوزم نمیدونم که منتشرش میکنم یا نه! بارهارها و بارها متونی رو تایپ کردم اما منتشر نکردم! ولی خیلی مهمه که اول برای خودم بنویسنم و درپایان اگه دلم خواست، منتشرش کنم. چون معمولاً تایپ کردن رو دوست دارم و خیلی از نوسته هام تایپ میشه برای خودم.
میتونم این درک کاربردی قانون، به نحوی که بتونم برای خودم تمرین و نسخه طراحی کنم، رو مهمترین دستاورد اعلام کنم هرچند ممکنه کم لطفی در حق باقی دستاوردها باشه.
چه دستاوردی بالاتر از این که من، همون یزدان پارسال پیارسال هستم. با همون خانواده، همون شهر و همون وضعیت مادی، اما تونستم به جایگاهی در درونم برسم که گاهی اوقات از شدت شعف و شادی و خوشبختی، دلم میخواد فریاد بزنم!
این رهایی، این بی نیازی و این عاشقی، یک خوشبختی بینظیر رو برام رقم زدن، فارغ از نداشتهها، فارغ از قید و شرط، فارغ از هرچیزی که الان ندارم و دلم میخواد داشته باشم، بلکه با همین داشتهها! با دیدنشون! لذت بردنشون! سپاسگزاریشون!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همونطور که گفتم شک داشتم متنی که برای خودم تایپ کرده بودم رو منتشر کنم یا نه اما انگار باید منتشر میشد. چون حواسم نیست دارم در بخش کامنتها تایپش میکنم! پس با یک ویرایش املایی و ساختاری جزئی تقدیم شمایی که باید این متن رو میخوندی!
سلام آقا یزدان عزیز از نوشته زیبا و پر مفهموت بسیار لذت بردم دوس دارم چندین بار متن نوشته هات رو بخونم چون حس میکنم درسهای خوبی برام داره خدارو هزاران بار شکر میکنم ک تو این سایت هستم وبا دوستای خوبی مثل شماهم فرانکسم ازاینکه نوشته هات رو به اشتراک گذاشتی ازت تشکر میکنم و خدارو سپاسگزارم از اینک به اینجا هدایت شدم🌹 در پناه خداوند مهربان شاد و ثروتمند وسعادتمند باشی🌹
باسلام به استادعزیز
چه طبیعت بینظیری خدایا شکرت
استادوقتی صحبت میکنید در مورد قوانین ورسیدن به خواسته هاواقعا لذت میبرم وبه خودم قول دادم که مثل شما روی باورهام کارکنم
واینکه همیشه سپاسگزاری میکنم از نعمتهایی که خداوند بهم داده ودر طول روز تمرکزم روی زیباییهاست وسعی میکنم احساسم رو خوب نگه دارم وبه نکات مثبت زندگیم توجه کنم
وبا نوشتن انچه را که میخواهیم به جهان دستور میدیم برامون مهیا کند
وبه هرچه توجه کنیم از اصل واساس اون واردزندگیمون میشه
وسعی کنیم از داشته هامون لذت ببریم
ومن چون چهار ماه است که وارد سایت شدم وکارکردن روی باورهام روشروع کردم روز اول یه دفتر مخصوص پیشرفتهایی که میکنم وچیزهایی که از خداوند میخوام در دفترم نوشتم وبه خودم متعهد شدم که باتغییر باورهام به انچه که میخواهم برسم چون من خودم خودم خودم خالق زندگیم هستم والان که دفترم رو دیدم کلی ذوق کردم که روند صعودی دارم خدایاشکرت
واین قانون تکامل رو خیلی ازش استفاده میکنم وقدم قدم دارم جلو میرم
توپای در راه بنه هیچ مپرس خودراه بگویدت که چون باید کرد
وایمان ویقین واطمینان دارم که اگر جدی روی باورهام کارکنم خداوند از بینهایت طریق به من میبخشد
واین موضوع رو باورکردم که دنیای ماباافکار ما وباورهای ما خلق میشود وجهان به باورهای ما واکنش نشان میدهد
خدایاسپاسگزارم به خاطر اینهمه فراوانی ونعمت بیکران
در پناه خداوند باشید
سلام و درود بیکران خداوند بر شما نازنین ها
اینقدر این سایت حال خوب کنه که اصلا دوست ندارم بخوابم😍 (ساعت 11 و 2 دقیقه شب)
در حال سرچ کردن در سایت بودم که به اینجا هدایت شدم. عجب همه چیز زیباست اینجا.
چقدر خوبید همگی
چقدر عشق، چقدر محبت، چقدر احترام، چقدر صمیمیت، چقدر زیبایی، چقدر آرامش، چقدر شادی، چقدر شگفتی، چقدر احساس فوقالعاده اینجا موج میزنه
💖❤️💖❤️💖❤️💖❤️❤️💖❤️
سلام به همه دوستای خوبم
امیدوارم پر از احساس خوب باشید
الان که اینو مینویسم پاییزه و بارون قشنگی میاد:)
خب من دارم خودمو عادت میدم به دیدن زیبایی ها و امروز که بارون اومد یک نفر چند بار گفت بارون اومده و اینترنت ها دچار مشکل شده و من هر بار که ایشون این حرف رو میزد بارون رو نگاه میکردم و میگفتم خدایا شکرت که بارون اومد وگیاهان رو سیراب کرد و صبح منو قشنگ تر کرد❤️
بعدم که هدایت شدم به سمت این فایل و چقدررر انرژی مثبت گرفتم
خداروشکر چون اول میخواستم فایل صوتی رو گوش بدم ولی چه خوب شد که فیلم رو دیدم و موجی از حال خوب روانه شد سمتم☺️
چقدر گوسفند ها خوشگل و نازن و چقدر قشنگ دنبال هم میکنن و با هم غذا میخورن
سیر نمیشم از نگاه کردن بهشون:)
و فهمیدم که چقد اسب دوست دارم😃
چقدر با ارامش غذاشو میخورد و فارغ از همه چی سرگرم خوردن سبزه ها بود
واقعا اصل زندگی همین بیخیالیه
بیخیالی و لذت بردن از همه چیز☺️
کاری که همه این حیونا داشتن میکردن لذت بردن بود و منم از دیدن شادی اونا شاد شدم
چقد قشنگه این حال خوب..حال خوبی که با کوچکترین چیز ها به وجود بیاد…ذوق و شوق زیاد اونا واسه غذا منو به خودم اورد😊
چطوری من بعضی وقتا واسه غذا غر میزنم….اما اینا با یه غذای ساده انقدر شاد میشن و دنبال هم میکنن و با ذوق میخورنش:)
چقدر زندگی اینطوری ساده و زیباس و با این رفتار هر روز غذای بهتر و شادی بیشتر به زندگی میاد
یاد گرفتم شکر گزار باشم! بابت کوچکترین چیز ها
خب امروز هدایت شدم چون دنبال راه واسه شادی و حس خوب بودم:)
و چقدر زیبا هدایت میکند پروردگار جهانیان
خدایا شکرت❤️
به نام خدای هدایتگر مهربان
خداجونم عاشقتم
سلام خدمت همه دوستان عزیزم در این سایت ارزشمند
این فایل نشانه امروز من بود. من تقریبا کمتر از دو سال هست که با مباحث استاد اشنا شدم و همیشه سعی می کنم در زندگی به خاطر داشته هایم سپاسگزار باشم و تقریبا به کسی حسادت نداشته باشم و او را به خاطر موفقیتش تحسین کنم. دیروز در محل کارم با مسئولم یه کم بحث داشتم ولی تو راه که داشتم میرفتم خونه کاملا با احساس خوب با خودم صحبت می کردم و از خدا به خاطر داشته هایم سپاسگزاری می کردم. در خانه هم اصلا با همسرم در این مورد صحبت نکردم آخه ما همیشه هر اتفاقی طول روز برایمان می افتاد شب برای هم با جزییات تعریف می کردیم و به خیال خودمان با شادی و ناراحتی هم شریک می شدیم. ولی من چون تصمیم گرفته بودم که اتفاقات بد را دیگه تعریف نکنم با ذهنم جنگیدم و خوشحالم که موفق شدم و خودم را تحسین کردم که توانستم موضوع را مطرح نکنم.
صبح هم قبل از اینکه به محل کارم بیام در دفترم از مزایای محل کارم نوشتم و خیلی جالب بود که 20 مورد من تونستم بنویسم و نکته منفی بغیر از مسئولم هیچی به ذهنم نرسید.
صبح هم به محض اینکه پشت میزم رسیدم یه حسی بهم گفت برو نشانه امروزت را چک کن اینم بگم که من تقریبا خیلی کم به نشانه من برای واضح شدن قدم بعدی سر میزنم. چیزی که خیلی برام جالب بود اینکه خدا جوابم را داد، من باید با خودم در صلح باشم نه اینکه دیگران را مقصر بدانم و سعی کنم دیگران را تغییر بدم من با اینکه این قانونها را می دانم ولی چون هنوز باورهای اشتباه ذهنم که به قول مریم جان مثل علف هرز میمانند اگر یه روز روشون کار نکنم دوباره بزرگ میشن. چون به صورت ریشه ای و اساسی قطع نشدن دوباره بزرگ شده بودن. یه چیز جالب دیگه اینکه من دیروز صبح با یکی دیگه از همکارام داشتیم در مورد همین مسئولمون بد حرف میزدیم و به غرزدنش توجه کردم قانون ثابت جهان هم کمتر از چند ساعت به توجه من جواب داد.
خداجونم خیلی ازت ممنونم که قانون بدون تغییر را به من یادآوری کردی و بهم ثابت کردی که مصمم تر از قبل ادامه بدهم، و حواسم به توجهاتم باشد.
از شما استاد عزیز و مریم جان خیلی سپاسگزارم
در پناه الله یکتا شاد و موفق و سربلند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید.