برنامه نویس زندگی خودت باش - صفحه 23
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-60.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-10-03 05:16:352024-07-14 12:13:14برنامه نویس زندگی خودت باششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام امیدوارم همه ما توی این مسیر سرشار از آگاهی و ثروت باشیم. در رابطه با این ویدیو من میخواستم بگم که چقدر این ورودی ها مهم است و از زمانی که من توانستم ورودی های ذهنم را کنترل یا شاید بگم تربیتشون کنم تونستم کد نویسی بهتری داشته باشم… نکته ای که استاد گفتن در صورتی که خواسته ات محقق نشد یکم کد ات رو دستکار کن…
سپاس
ندا نیاکان
سلام به همه خانواده صمیمی عباسمنش
این یک قانونه هر چیزی توی دنیا قبل از اینکه ساخته بشه اول برنامه نویسی میشه یعنی تعیین میشه که دقیقا باید به چه صورت در بیاید ، خب حالا خداوند به ما این امکان رو داده تا هر لحظه بخواهیم زندگیمون توسط فرکانس هایی که به جهان میفرستیم بسازیم این فرکانس ها هر لحظه که داره میره حالا بیاییم با تغییر باورهامون فرکانس هایی رو بفرستیم که به نفع ما باشه ، چون طبق قانون تبدیل انرژی به ماده ما هر فرکانسی بفرستیم جهان اون رو تبدیل به اتفاقات زندگیمون میکنه خب بیاییم اتفاقات مثبت و عالی رو برای خودمون ایجاد کنیم ، همه چی که در اختیار خودمونه
در پناه الله یکتا ❤
سلام استاد خیلی خوبین من خیلی شما رو دوست دارم من از وقتی با شما اشنا شدم زندگی ام عوض شد خیلی عالی هستین من هنوز هیچ دوره پولی بر نداشتم ولی با دوره های رایگان شما نشانه هاشو دیدم و زندگی ام بهتر شده و خیلی ازتون ممنون فقط مم میخوام بهتر بشم من ۱۵ سال سن دارم و میخوام در اینده برنامه نویس تحت وب بشوم و من الان قبلا فکر میکردم بهترین برنامه نویس شدن در دنیا یک ارزو به دست یافتنی نیست ولی از موقعی که صوت های رایگان شما را وش کردم و عمل کردم انرژی و الان به اون ارزو هم هر روز به خودم میگم میشود و میشود من الان یک سایت دارم میسازم که دارم روش کار میکنم و من مطمئنم بهش میرسم خدا بزرگه من هرروز یک فیلم درست کردم ۵ دقیقه فیلم ادیت کردم از مناظر و ماشین و موتور و سلامتی و ثروت و عکس های برنامه نویسی و هرروز نگاه میکنم و خیلی لذت مبرم یک اهنگ هم روش گذاشتم که خیلی بهم انرژی میدهد استاد من همه ی ارزو ها یا درخواست هایی که از خداوند داشتم رو مکتوب کردم و نوشتم من از هیچ کدام از محصولات شما استفاده نکردم این اتفاقات برایم پیش اومده من فقط از فایل های رایگان استفاده کردم ممنون استاد که خیلی انرژی داری ایول ممنون خداخیرتون بده انشا الله در فیلم زندگی در بهشت خدا بهتون بیشتر بدهد
ای جاااانم دوست عزیزم
خدارو سپاس بخاطر اینکه شما در این سن با استاد جان آشنا شدین، چقدر ازین بابت لذت بردم، این خیلی عالیه، من الان ۳۷ سالمه و یکی دو ساله با استاد و آموزه هاشون آشنا شدم، خوشا به احوال شما که در این سن کم شایستگی آشنایی با ایشونو داشتین و چقدر عالی که در این مسیر فوق العاده قرار دارین…
به به، به به، بسیار لذت بردم از خوندن کامنت بی آلایشتون…
براتون و برای همه هم فرکانسیای عزیرم آرزوی سعادت و خیر و برکت فراوان دارم و برای همه اونایی که تو این مسیر نیستن از جمله اعضا خانواده عزیزم از صمیم قلب آرزو میکنم به این مسیر هدایت شوند.
استاد جان دوستتون دارم که انقدر تو دنیا مفید واقع شدین 😍😗
وای استاد قربونتون برم،قربون اون تیپ و رنگایی که استفاده کردین و تازه با قاب گدشی مریم جان همرنگه.استاد استاد چقد هر روز به حرفاتون میرسم چقد به فرکانس معتقدتر میشم.الان دارم دوره چک و لگدها و عملی پاس کردنه حرفهایی که از شما با غرور میزدم را پاس میکنم که اینگار تازه همان سال اول اشناییمونه یعنی۲سال پیش.یعنی از هر روز نصفیش را خوبم نصفیش را بظاهر ناخوش،درصورتیکه دو سال اخیر همش را خوب بودم یا کلا یک ساعت در روز را ناخوش.دیشب حال خوبی خوابیدم و صبح برای هدایت به نشانه ام این ویدئوی خوش آب و رنگ و زیبا را دیدم.استاد واقعا لیاقتتون همین زندگیه،واقعا حقتونه،اینهمه قدرت و اراده و تلاش و ناامید نشدن لیاقتش همینه.استاد من همش فکر میکردم به حرفای شما عمل میکنم و حالم خوبه اما بعد دو سال پاشنه آشیلهام را ادمهای سمی سرراهم به طرز بدی به رویم اوردن.من حس لیاقت نداشتم بااینکه راه میرفتم میکفتم من بهترینم و سزاوار بهترینها،واقعا استاد یه جمله خالی و تلقین اثر نداره،از درون باید بهش معتقد باشم.استاد این دو سال هر چی میگشتم ببینم کدندیسی یعنی چه پیدا نمیکردم،باور کنید الان وقتش بود بفهمم.استاد شما واقعا کی هستید؟حضرت محمد هم اومدن یه کتاب ارائه دادن و رفتن ولی شما اومدید جزییات کتاب را گفتید،استاد تازه امسال که احساس لیاقت کردم هم پول پکیجها داره جور میشه،آره قبلا هم پول بود ولی اصلا جمع نمیشد هرکاری میکردم اخرش کم میوردم.استاد نتایجم خیلی بزرگ و خفن مثل شما و مریم جان و سپیده و حامد و طناز نیست ولی در حد خودم الان راضیم چون میدونم قراره بیشتر بشه منی که میون یه جمع منفی و سمی بزرگ شدم که از همشون ممنونم که رشدم دادن.استاد کاش یه بار مریم جان از کدنویسیشون برای داشتن شما میگفتن.ای کاش.دوستت دارم عشقم،شمس زندگیم،خوشتیپه خوش سلیقم.وای استاد دلم اون کفشاتونا خواست،یکساله تو فکرم این مدل آلستار قرمز و سبز بخرم.الان دیدم تو پوشیدی عشقم.همش تو تصوراتم اینه که شما دو تا را تو امریکا میبینم و ۲۴ساعت سفت بغلتون میکنم و ولتون نمیکنم.عاشقتونم.به همین زودیا به امید دیدارتونم اگه جهان دهن سرویسی هاش را یکم برام کمتر کنه و همینجوری رشدم بده نه با سرویس شدن🤗
سلام به استاد، مریم خانم و همه دوستان عزیزم
میخوام ماجرای دانشگاهمو براتون تعریف کنم
من خودم عاشق کامپیوترم و رشته کامپیوتر هم خوندم. با وجود اینکه به رشتم علاقه داشتم اما به بعضی از درسای دانشگاه علاقه نداشتم و سعی میکردم اونارو برندارم. اگر برمیداشتم و خوشم نمیومد معمولا نمیرقتم سر کلاس و حذف میکردم
تا ترم ۴ یا ۵ همه چیز خوب بود ولی کم کم ارتباطم با دانشگاه ضعیف شد و بیشتر سمت بازار کار رفتم اما بخاطر باور های اشتباه، اصرار خانواده و کمی هم حرف مردم به سختی ترمی حدود ۱۰ واحد پاس میکردم
بعد از حدودا ۸ یا ۹ ترم دانشگاهمو عوض کردم و به یه دانشگاهی رفتم که تنبل خونه بود و میتونستم راحت تر درسامو پاس کنم. یه ترم معدلم ۲۰ خالص شد 😂
اما بعد چند ترم ارتباطم با اونجا هم کمرنگ شد و علاقه به درسها نداشتم. بعد با استاد آشنا شدم و باورهام اصلاح و قوی که شد و از طرفی دیدم استاد هم دانشگاه رو ادامه نداده با وجود اینکه فقط یک درس تربیت بدنی مونده بود، اما الان خیلی موفق و ایده آل زندگی میکنه، تصمیمم قطعی شد و دیگه دانشگاه نرفتم.
اولش خانواده مخالفت میکردن و باعث اعصاب خوردیم میشدن. اما بعد یه مدت که باورام خیلی بهتر شد و بین من و خانواده فاصله فرکانسی افتاد خود به خود شرایطی بوجود اومد که مستقل شدم و دیگه پیش خانوادم زندگی نمیکنم. پسرخاله عزیزم که دستی از طرف خدا بود و من بسیار ممنونش هستم، بهم اجازه داد تو یکی از خونه هاش زندگی کنم ☺️
حدود ۳ ماه گذشت و بخاطر اینکه من رژیم و سبک غذایی خاصی رو برای لاغر شدن شروع کرده بودم، پسرخالم هم گفت منم میخوام باهات این رژیم رو بگیرم و این شد که پسرخالمم اومد تو اون خونه پیش من زندگی کرد و باعث شد کمک بسیار موثری تو مخارج بکنه. چون تازه مستقل شدم تامین مخارج زندگی هنوز برام چالشیه ولی شکر خدا هرروز داره بهتر میشه.
داشتم از دانشگاه میگفتم 😄از اونجا که مستقل شدم و آزادی خیلی خیلی خیلی بیشتری بدست آورده بودم، دیگه هیچ کسی نمیتونست برای دانشگاه رفتن بهم فشار بیاره
الان ۱ ساله که کامل دانشگاه رو رها کردم و خیلی راضیم. چون به جایی رسیده بودم که فکر میکردم دیگه اونجا چیزی برای من نداره. چیزایی که یاد میگرفتم یه سری مطالبی بود که به دردم نمیخورد.
همه درسای مورد علاقمو پاس کرده بودم و فقط حدود ۴۰ واحد مونده بود اما حاضر بودم درسای قبلی که دوست داشتمو ۳ بار دیگه پاس کنم ولی این ۴۰ واحدو پاس نکنم.
این نکته رو تاکید میکنم که تا زمانی که دانشگاه برام جذاب بود یعنی حدودا تا ترم ۵ همه چیز عالی بود و خیلی راضیم که تا اون مرحله پیش رفته بودم. چون به شدت باعث پیشرفت من شده بود. اما بعد از اینکه ارتباطم با دانشگاه ضعیف شد، دستآورد خاصی هم برام نداشت و فقط وقتمو با حضور تو کلاس ها تلف میکرد.
امیدوارم این مطلب به دوستانی که میخوان دانشگاه رو ترک کنن و دلشون به دانشگاه وصل نیست، کمک کنه
با آرزوی موفقیت و شادی برای همه عزیزان ❤️😘
به نام الله یکتا
سلام به استاد جان و خانم شایسته عزیز
سلام به آقا رضای عزیز
دوست عزیزم، من از استاد یاد گرفتم که لازم نیست که مسیر موفقیت رو از همدیگه کپی کنیم. الزامی نداره که چون استاد مثلا دانشگاه رو رها کرده، دوستان بگن خب پس راه درست اینه و من باید دانشگاه رو رها کنم. هر کسی با توجه به قوانین جهان باید مسیر خودش رو پیدا کنه. شاید مسیر یه نفر از دانشگاه بگذره، شاید هم نگذره. اون چیزیکه مهمه اینه که ما از افراد موفق الگو بگیریم. ما باید باورهای مناسب رو در مورد خواسته هامون ایجاد کنیم. از بچه های زرنگ این سایت و از استاد و مریم جان الگو بگیریم، اما یادمون باشه که مسیر موفقیت ما ممکنه با مسیر دیگران فرق کنه، چون ما علایق مختلفی داریم، گذشته متفاوتی رو تجربه کردیم. تواناییهای متفاوتی داریم، الهاماتی رو هم که دریافت میکنیم با هم فرق داره.
برای مثال استاد توی فایل گفتگو با دوستان قسمت 12 ام داستان سربازیشون رو تعریف کردن و گفتن چطور شد که خدمتشون رو خریدن. همونجا میگن که این داستان یه درسهایی برام داره، به این معنا نیست که این مسیریه که همه باید برن، چه بسا افرادی سربازی رفتن چقدر براشون خوب و عالی شده.
از شما دوست عزیزم ممنون و سپاسگزارم و تحسینت میکنم که رفتی سراغ علاقه ات و الان مستقل شدی عزیزم، بهت تبریک میگم و بهترینها رو برات آرزو میکنم.
امیدوارم همه دوستان گلم در پناه خدای بزرگ همیشه شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام اقا رضا،
من ترم اخر ارشد روانشناسی اسلامی هستم این ترم باید پایان نامه بگذرونم اما اصلن خوشم نمیاد از کار تحقیق و کتاب و نشستن و درس خوندن و… و بااینکه همیشه شاگرد درس خونی بودم و نمرات بالایی در طول دوران تحصیلم کسب میکردم تازه فهمیدم که کلن علاقه ای به درس خوندن ندارم و فقط طبق یک عادت و کسب تایید دیگران بوده یا بخاطر اینکه کل خواهرام معلم هستن و یک خواهرم پزشکه و… انگار من هم به همین مسیر کسیده شدم ناخواسته.
من متوجه شدم بازار کار و تجارت و فروش و مغاره داری رو دوست دارم.
شما توی صحبت هاتون یکجا گفتید: « بعد با استاد آشنا شدم و باورهام اصلاح و قوی که شد و از طرفی دیدم استاد هم دانشگاه رو ادامه نداده با وجود اینکه فقط یک درس تربیت بدنی مونده بود»، میخوام بدونم خود استاد این رو گفتن؟ و آیا این واقعیت داره؟ چون من تا الان حدود 23 ملیون هزینه کردم توی این چند ترم و بخاطر اینکه مردم نگن مدرک فلان رو نداره خودم رو به تحصیل در این رشته قانع کردم. اما وقتی واردش شدم متوجه شدم اون چیزی که فکر میکردم نیست چون خیلی داخلش درس های بی ربط و نامربوط داره که ربطی به این رشته نداره با اینحال با تلاش و سختی همه رو پاس کردم، اما باید 6 ت دیگه برای این ترم هزینه کنم و تازه اگه بخوام خودم پایان نامه بنویسم که باید کلی وقت بزارم و کله ام رو خالی کنم ولی اگر هم بخوام بیرون بدم بنویسن باید حدود 4 ت دیگه هم هزینه کنم جمعا میشه 10 ت.
با خودم میگم مگه از رو زمین پیدا کردم این پولا رو که مفت مفت بریزم تو حلقوم دانشگاه اونم فقط بابت یک مدرک.بااینکه میشه با همین پول خیلی کارای مفید تر کرد.
همش این نجوا میاد توی ذهنم که گاو رو به دمش رسوندی حالا اگه ادامه ندی دوروز دیگه ممکنه پشیمون بشی که کاش تهشو تموم میکردی یا عزت نفست زیر سوال بره و به خودت بگی کارو ناتموم گذاشتی و…
باورتون نمیشه اصن احساس خوشحالی عمیق ندارم چون این مسله مثل یک چنگکی وصل شده بهم و نمیگزاره با خیال راحت از زندگیم و حتی کار جدیدی (سوپر مارکت) که ب تازگی با شوهرم استارتش زدیم لذت ببرم.
من الان بی نهایت از شروع کار جدیدمون ( که البته با حمایت و هل دادن اطرافیانمون اتفاق افتاد و استارتش رو زدیم) خوشحال هستم و ذوق و شوق دارم همش به فکر ایده هایی هستم که بهترش کنم.
دوستان لطفن اگه میتونین راهنمایی کنین تحربیاتتون بگید بهم.
سلام راهله خانم عزیز
گرفتن این تصمیمات به شرایط خودتون و شناختی که از خودتون دارین برمیگرده.
من باید حداقل 3 ترم دیگه درس میخوندم تا درسم تموم بشه. یعنی بیش از 1 سال. شما ترم آخر هستین و شرایطتون خیلی فرق میکنه. من از 2 سال قبل از انصراف دادن همش تو فکر این موضوع بودم. یه تصمیم یه دفعه ای برای من نبود. فقط میترسیدم این تصمیم رو بگیرم. آشنا شدنم با استاد و شنیدن حرفاش، کمکم کرد که این شجاعت در تصمیم گیری رو پیدا کنم.
مورد بعدی اینه که من سال 93 وارد دانشگاه شدم و از همون سال 93 تو رشته خودم کار میکردم. کد میزدم، اپلیکیشن درست میکردم، تو شرکت ها کار میکردم. وقتی میخواستم انصراف بدم کلی رزومه و دست آورد کاری داشتم. هدف من این بود که انصراف بدم تا بتونم تمام انرژی و تمرکزمو بزارم روی کاری که چند ساله دارم پاره وقت انجامش میدم.
استاد هم به همین صورت عمل کرد. همزمان با درسش کار پاره وقت هم میکرد. بعد وقتی کلی نتیجه گرفت و مطمئن شد، انصراف داد. هرچند اینم اضافه کنم که استاد چند سال بعد دوباره رفت پیگیر شد و اون 1 واحد رو اوکی کرد و مدرکش رو گرفت :) اینا چیزایی هست که خودش تو فایلا میگه. جزئیات بیشترش رو خبر ندارم.
درکل از همه اتفاقاتی که رخ داده راضیم. همون زمانی که رفتم دانشگاه کلی دوست پیدا کردم. درسایی که خوندم یه سریاش الان تو کارم داره به کمکم میاد. از اتفاقاتی که بعد از انصراف دادن رخ داد هم بازم راضیم :) تونستم فول تایم کار کنم. بیشتر روی باورام زمان بزارم و درآمد و کیفیت زندگیم خیلی بیشتر شد.
درنهایت دلیل راضی بودن من از تصمیمم اینه که کاری که خودم فکر میکردم درسته رو انجام دادم. برای همین الان رضایت دارم. اما 2 سال طول کشید تا شجاعت عملی کردن تصمیمم رو بدست بیارم. دیدن استاد به من این شجاعت رو داد. نه اینکه چون استاد انصراف داده، منم خواستم که ازش تقلید کنم.
پس فرمول کلی نداریم که انصراف دادن از دانشگاه خوبه یا بد، مدرک گرفتن خوبه یا بد. هم کسایی رو داریم که انصراف دادن و بعدش به هیچ جایی نرسیدن، هم کسایی که مدرک گرفتن و به جایی نرسیدن. برعکسشم هست. کسایی هستن که انصراف دادن و بعدش خیلی موفق شدن و کسایی هستن که مدرک گرفتن و بعدش خیلی موفق شدن.
هرکسی خودش میدونه چی به نفعشه چی به نفعش نیست. مهم اینه تصمیمی که خودش میدونه درسته رو انجام بده. البته این رو هم باید مدنظر داشت که تصمیم احساسی نباشه
امیدوارم براتون مفید باشه
هر اتفاقی رو که میخوایم ( هر اتفاقی بدون استثناء ) بیوفته برامون میتونیم باورهای اون اتفاق رو ایجاد کنیم و بدون شک و تردید اون اتفاق برامون میوفته و اگرم نیوفتاد یعنی یه سری باور های مخرب داریم که باز باید با باورهای خوب جایگزینشون کنیم و اون اتفاق رو به وجود بیاریم
یکی از اصلی ترین قدم های ایجاد باورهای مناسب درمورد هر موضوعی ، کنترل ورودی های ذهن هستش . چون ورودی های ذهن همون خروجی هاش هستن . اگه ورودی ها بد باشن خروجی ها هم افکار و نگرش بد هستن . ورودی ها میتونه دوست باشه میتونه گوشی باشه میتونه تلوزیون باشه میتونه خانواده باشه میتونه مردم باشه هرچیزی که سم باشه ورودیه خوبی نیست
اگر ورودی هارو کنترل کنیم میتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم و اگه ذهن رو بشه کنترل کرد و باورهای مناسب خودت رو توش نصب کنی هرکاری میتونی انجام بدی .
هر اتفاقی که داره رخ میده با باورهای ما مطابقت داره
هرچیزی و اصلن هم استثنا نداره . پس تموم چیزهایی که میبینیم و اتفاق میوفته تو زندگیمون این یعنی با باورهامون هماهنگ بوده . اگه نمیخوایمش بیایم دستکاری کنیم باورهامون رو و یه کد دیگه روش نصب کنیم
مهمنیس بقیه چیکار میکننچی میگن راجب چه موضوعی یا میگن چی درسته چی غلطه . اونا با باوراشون دارن تایین میکنن . اقا این جهان اصن غالب نداره . این جهان هیچ فرم و شکلی نداره . این جهان هرچیزی داره و هرچیزی میتونه تو خودش جا بده . فقط باید باورهای متناسب و هماهنگ با اون چیزی که ما میخوایم رو به وجود بیاریم بعدش دیگه اصن موضوع حل میشه . اقا به خدا همینه
نحوه اجرای عملی این موضوع توی زندگی من چیست ؟
اول اینکه بیام ورودی هام رو کنترل کنم . چطوری ؟
حواسم باشه که ناخواسته هارو نشنوم و هرجا هروقت که حرف از ناخواسته ها شد دور بشم ازونجا . و همیشه این سوال رو از خودم بکنم که ایا این چیزی که من دارم میشنوم یا میبینم جزء خواسته هام هستش یا جزء ناخواسته ها ؟ اگه جزء خواسته ها بود که بیشتر توجه میکنم روش ولی اگه جزء ناخواسته ها بود زود پامیشم میرم ازونجا
سلام و عرض ادب خدمت استاد و عزیزان
بلافاصه بعد از اینکه به ترس از چگونگی پرداخت پول ماشین فکر میکردم اومدم تو سایت و مرابه سوی نشانه ام هدایت کن زدم و دیدم استاد میگه کدنویسی و واقعا پی بردم که وقتی چیزی نوشتم یعنی بهش میرسم و اااصصللاااا نباید نگران چگونگی اش باشم.
تا چند دقیقه ای که لذت موتوره بردم و دوباره زدم از اول که ببینم استاد چی میگن البته با تمرکز بیشتر
ایجاد باور و نوشتن یا به قول استاد عباس منش عزیز کدنویسی ممععججزززههههه میکنه و من بهش رسیدم حتی تاجایی که یادم رفته بود من یکروز چنین درخواستی نوشتم و بعد ها که رجوع کردم دیدم ووااییی آره من این رو نوشته بودم و اتفاق افتاده دقیقا ععیینننن هدایت که شرایط و آدم ها و همه چیز همه چیز فراهم میشه تا به نوشته ها برسیم.
الان که ساعت 57 دقیقه بامداد و در اویل روز 26ام به سر میبرم یادمه دقیقا سال 98 حدودا 2 سال پیش داخل یاداشت گوشیم نوشتم که کجاها میخوام برم، چندماه پیش دنبال لیست محل هایی که میخوام برم بودم پیدا نشد یادم افتاد تو گوشی نوشتم، حالا من گوشی فروختم گوشی جدید دارم خداروشکر و خخخیلی خوب یادمه که من نوشته بودم برج میلاد تهران(الان که دور ایران با ماشین آفرودی و سفر های خارجی تو لیست هستن) ، و بعد دوسال ددققییققااا دوبار رفتم حالا اینکه من چجور هدایت شدم چقدر خوش گذشت یک دوست صمیمی مثل داداش پایه شد بریم و…. بماند ولی شد چون نوشته بودم.
خلاصه که چیزهایی که نوشتم الان ماورای تصور اطرافیانم هست و خخخیلی وقته اخبار دنبال نمیکنم تلویزیون هم فقط فوتبال اونم برسم واتس آپ و اینستا هم فقط حیطه کاری و انگیزشی دنبال میکنم.
خیلی ها از زندگیم حذف شدن افرادی وارد زندگی و ارتباطاتم شدن که روزی آرزو داشتم باهاشون در ارتباط باشم در حد دیدنشون الان بیشتر از این ارتباط کاری و شغلی و… دارم باهاشون.
فقط کافیه باور کنید که محدود نیستیم و طبق حرف استاد به منطقه و شهر و کشور هم مرتبط نیست ففقققطططط خودمون
به عنوان پیشنهاد یک سررسید بذارید ففقققطططط و ففقققطططط بنویسید کم نذارید و کم نخواهید، بنویسید چی میخواید.
و طبق معمول که هیچ وقت تکراری نمیشه سپاسگزارم از خدایی که اینقدر جهان زیبا آفرید، درختان و خیابان ها و ماشین و استاد و حرف عاشقتم داخل اینه موتور و رنگ خوشگل موتور که هرکدومش قابل تحسین هستند و خداروشکر که نشونه هایی هست که منه سجاد بفهمم منم میتونم و ققططععاااا میرسم بر هرآنچه باور دارم مینویسم و هدایت میشوم توسط خدا و قوانین جهان هستی اش
حال دلتون شششااادددد باشه دوستان، ممنونم از استاد و خانم شایسته عزیز ❤️❤️❤️❤️
سلام به استاد عزیزممممممم و دوستان هم فرکانسی
اول از همه یه تحسین خیلی ویژه کنم مریم جونو چقدرررر خوب فیلم میگیرن بدون ذره ای لرزش اونم پشت موتوررر خدایی هرچی فکز میکنم میبینم عالیه کارش واقعا احسنت ک نظیر نداری تو فیلمبرداری زیبارو
استاد بامزه ی من منم عاشق شمام ک اینجوری مسیر مارو عوض کردی هیچوقت هیچروزی فکر نمیکرم زندگی انقد رو قانون باشه یا اصن من باورام زندگیمو رقم بزنه همیشه فکر میکردم ک خدا ازقبل سرنوشت منو رقم زده و جالبه هیچوقتم بهش فکر نکردم گفتم خب خدا یچیزی میدونسته دیگه من دخالت نکنم ولی از وقتی ک فهمیدم باورای منه ک داره زندگیمو میسازه و به قول شما وقتی تو زندگیمم دیدم برام باورپذیر شد این باور ک اره منم خالق زندگی خودم پس بیام باورامو تطبیق بدم با قانون خیلی جالبه ک دید بازی با ریاضی بهش پیدا کردم یعنی حالا ک من فرمول جلومه یا به قولی حالا ک گام به گام جلومه بیام زندگیمو یجوری بسازم ک خوش بگذره هرچند ک الان با قانون احساس خوب اتفاقات خوبی ک یاد گرفتم خیلی داره خوش میگذره همه چی ولی میخوام دیگه هرچی میخوام بشه استاد مرسی خدایا شکرت از وعده ای ک دادی راست بود❤
به نام خدای عشق
درود به همه ی عزیزان
استاد جانم، مریم جااانم چرا اینقدر شما جانید آخه،، یعنی عشقی که بینتون هست رو می بینم کلی حظ می کنم و هی می گم منم می خواااام، اونجا که تو آیینه استاد گفت من عاشقتم، گفتم خدایا چقدر قشنگ شنیدن این کلمه از طرف کسی که دوسش داری، و با تمام وجودم منتظر شنیدن این کلمه از طرف کسی که عاشقانه همدیگرو دوست داریم و هم فرکانس هستیم، هستم، خدایا همش برام صبر میاد، صبر می کنم و لذت می برم چون می دونم سوپرازهای زیادی انتظارمو می کشه
خدایا عاشقتم♥️♥️♥️
سلام.
من یه چیزی رو میخوام بدونم اونم درباره روابط هست.درباره آدمها باید کاری کنیم؟مثلا باید رابطه با افراد منفی رو کم یا قطع کنیم؟
یا باورهامون رو درست کنیم،خود افراد از ما دور با به ما نزدیک میشن؟
در روابط چه باورهای مناسبی باید ایجاد کنیم؟
سلام خانم مرضیه جان محمدی
🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈
امیدوارم حالتون خوب باشه🏖 و سرحال باشید..
استاد در یک فایل گفتن خودشون بخاطره اینکه رو خودشون و باور هاشون کار میکردن خود به خود جهان اون آدم ها رو از مسیرشون حذف کرد.
به طور کلی وقتی شخصیت انسان تغییر میکنه و افکارش تغییر میکننه به طور واقعی و نه ادا ،قطعا مسیرش از انسان های منفی متفاوت میشه ،چون دیگه در مسیر هم نیستن و هم مدار نیستن،
به شخصه خودم یه تجربه ای دارم از تغییر نگرش در مورد ارتباط که امیدوارم بهتون در درک اینکه (چقدر ارتباطات ما مهم هستن )کمکتون کنه.
من خودم در گذشته با چند نفر از دوستانم ارتباط داشتم اما به مرور زمان که کمی بیشتر فکر کردم به این نتیجه و باور ها رسیدم که:
۱ من برای خودم ارزش بیشتری قائل بشم و وقتم رو با انسان های منفی “تلف نکنم” که صبح تا شب در شکایت و ناله از همه چیز( با وجود نعمت های فراوان خدا در زندگیشون ) هستن….و صحبت کردن در مورد اتفاقات بد و شرایط بد دیگران و هر گفتار نامناسبی و غیره….چون واقعا منفی گرایی مداوم علاوه بر حال بد ،اتفاقات بد هم به همراه داره.ورودی های ما مهم هستن ..یعنی وقتی برای خودم ارزش بیشتری قائل شدم فهمیدم یکسری اقدامات عملی هم در جهت قطع ارتباط_ با افراد منفی بد نیست،
مثلا دیگه باهاشون هر چند وقت یکبار بیرون نمیرفتم و یا بهشون زنگ نمیزدم و حتی خونشون هم نمیرفتم.چون اگر تفکر جدیدی به وجود بیاد در خصوص یک موضوع، طبیعی هست که مسیر شما از اون آدم ها عوض بشه ،
پس در جمع بندی صحبت هام بگم::
۱_باور اینکه من برای خودم ارزش بیشتری قائل میشم و وقت خودم رو با انسان های منفی تلف نمیکنم ،وقتمو با موارد مفید و مثبت جایگزین میکنم که به من سود میرسونه رو ،میتونید باور خودتون قرار بدید ،پس از خودتون بپرسید که آیا من اونقدر برای خودم و وقتم و ذهنم و جسمم و زندگیم ارزش قائلم که ارتباطات نامناسب رو قطع کنم ؟
۲_اگر من به این تفکر نمیرسیدم که اون آدم ها صبح تا شب دارن از همه چیز گله و شکایت میکنن و( شکرگزاری نمیکنن بخاطره نعمت هایی که خداوند در اختیارشون گذاشته) و رفتارهاشون مثله ۹۹ درصد جامعه هست. پس دلیلی هم نداشتم که ارتباطم رو ادامه بدم و( چرایی کارم رو فهمیدم.)
و از خودتون بپرسید که چه اقداماتی انجام بدهم که به هدفم یعنی (قطع ارتباط با اون اشخاص )برسم؟
نکته :تا زمانی که ما صحبت ها و افکار و رفتار و گفتار افراد منفی گرا رو تایید میکنیم و از درون قبولش داریم و وقت ارزشمندمنو رو تلف میکنیم با اون آدما، پس آیا دلیلی وجود دارد که ما ارتباط رو قطع کنیم ؟،یعنی همگام با اونها مسیر رو میایم( از لحاظ ذهنی و عملی)
و نکته دوم: خیلی مهمه که انسان عزت نفس و اعتماد به نفس بالا داشته باشه چون در روابط انسان هم تاثیر مستقیم خواهد داشت ،وقتی اونقدر احساس لیاقت داری و خودتو میشناسی و برای خودت ارزش قائلی و در جهت ارتقاء خودت هر روز قدم ور میداری و واقعا شخصیتت تغییر میکنه مطمئن باش با تغییر باور ها و در نتیجه افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس ،خودت رو لایق بهترین ها در روابط برای خودت میدونی و به کمتر از بهترین ها به قول استاد راضی نمیشی،اما ابتدا تا خودت افکار و رفتار و گفتار و کردار و شخصیتت بهتر نشه امکان نداره آدم های نامناسب حذف بشن و آدم های بهتری در مسیرت قرار بگیرن،ما که نمیتونیم الکی ادا در بیاریم،این نیازه که رو خودمون کار کنیم و ذهنمون رو برای موفقیت بیشتر (در هر زمینه)آماده کنیم ،گذشته رفته و برنمیگرده و آینده رو هم کسی ندیده و نخواهد دید پس نقطه قوت ما در لحظه حال و اکنون هست، پس از الان شروع به کار کردن روی افکار کنیم نتایج خودش میاد، تا اینکه به بعدا موکول بشه زمین تا آسمون فرقشه،پس شروع کن و از الان روی خودت کار کن و سرمایه گذاری کن ،وجود ما ارزشمنده و ما لیاقتتومو بهترین هاست .چرا که نه؟؟
مگه چیمون کمه ؟
ما به اندازه دیگر افراد موفق لیاقت داریم به اهداف و خواسته هامون برسیم چرا که نه؟؟؟؟
خواسته های ما انسان ها هستن که این دنیا رو پیشرفت میدن و بهترش میکنن
ما انسان ها ممکنه اشتباه کنیم اما اشتباهات ما تجربه یادگیری ما هستن و در آغاز هر سوره خداوند خودش رو بخشنده معرفی کرده و گفته به نام خداوند بخشنده مهربان ،پس چرا خودمون رو نبخشیم و رها نشویم از انتقاد از خودمون؟؟؟از سرزنش؟؟؟؟؟
روزی ۱۰۰ها بار بگو بنویس و تکرار کن که من لایق بهترین هام کسی نمیتونه ارزش منو تایین کنه من خودم میدونم کی هستم نیازی به تایید دیگران ندارم
ممکنه اشتباه کنم اما درس میگیرم ،و بهتر عمل میکنم به جای اینکه خودمو با انتقاد و سرزنش از موفقیت تو هر چیزی دور کنم،شروع میکنم به خودم ارزش میگذارم و در مسیر بهتری حرکت میکنم .
خدایا شکرت که زنده ایم و فرصت داریم اینجا و توی این دنیا باشیم و نفس بکشیم
خدایا شکرت که چشمامون میتونه طبیعتو ،آسمونو ،و و عزیزانمون رو ببینه
شکر.
در پناه خدا سالم و زنده و در جریان زیبایی ها باشید☀️☀️☀️☀️☀️😁
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی