به رویاهایت باور داشته باش | قسمت 1

نکته مهم:
این فایل به دلایلی که در فایل صوتی و تصویری توضیح داده شده است‌، در تاریخ امروز 25 مهرماه‌ 1399 مجددا ضبط شده است.

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار ملیحه عزیز به عنوان متن انتخابی این فایل:

الله خیرا کثیرا

سلام

امروز هدایت شدم به سمت مقاله ای در قسمت سوالها که بسیار برام تکان دهنده بود. داشتم راجع بهش فکر میکردم و یه سری چیزهایی که به ذهنم میومد رو می نوشتم که بی اختیار اومدم سمت این ویدئو. و وقتی دیدم وشنیدم بهت زده شدم که چه همزمانی جالب و شگفت انگیزی!

وقتی داشتم متن قسمت “تفاوت باورها و دانسته ها” رو می خوندم چقدررررررر بیشتر از گذشته متوجه شدم که خیلی سخته باور کنم که برای داشتن یه زندگی عالی باید حالم رو همیشه خوب نگه دارم. این که اگر حالم خوب نباشه یعنی باورهام مشکل دارن. اگر باورهام مشکل داشته باشن اتفاقای خوب تو زندگیم نمیوفتن. خیلی سخته. الان که دارم دقیقتر نگاه میکنم می بینم واقعا “عالمی دیگر بباید ساخت، وز نو آدمی”. همینطور که استاد عباسمنش تو این ویدئو میگن که وقتی تصمیم به ساختن زندگیشون گرفتن کلا شخصیتشون تغییر کرد.الان دارم بیشتر حس میکنم که چقدرررررر باور محدودکننده احاطه م کردن. چقدرررررررر سالها بیخودی پارو به آب زدم و خودمو خسته کردم. واقعا سخته پذیرفتن این که برای رسیدن به خواسته حتما حتما حتما باید در مسیر و قبل از رسیدن به نتیجه، حالم خوب خوب خوب باشه. چقدرررررررر این باور از تمامی زندگی من دور بوده و این مدتی هم که به لحاظ منطقی پذیرفتمش هنوز اجراش سخته. چون همه ی چیزایی که قبلا ساخته بودی رو باید خراب کنی. انگار میمونی وسط یه بیابون خشک و بی انتها. اما فقط توکل میتونه این فاصله رو طی کنه و بس.

چقدرررررر من سالها حسرت خوردم و ناامید شدم و حسرتها و ناامیدی ها رو دیدم. جالبه از بچگی می شنیدم که میگفتن:اگر آدم خوبی باشی تو این دنیا، وقتی مردی و رفتی اون دنیا، میبرنت بهشت. بهشت جاییه که اصلا نیاز نیست زحمت بکشی. اصلا لازم نیست از جات بلند بشی و بری میوه بیاری و بخوری. سرت رو هر طرف بچرخونی میوه هست. تازه، برای اون میوه هم لازم نیست کار سختی بکنی تا بتونی بخریش. بهشت یعنی راحتی محض. بهشت یعنی خوشی مدام و بی پایان. اصلا همه ی چیزای خوب اونجان و هیچ وقتم تموم نمیشن. خلاصه که یه کمال مطلقی داشتم از بهشت که طبق گفته ی دیگران چون گنهکار درگاه خداوند بودم همیشه، پس قاعدتا بهش نمی رسیدم.

یه جمله ی سوالی توی متن بود که منو یاد حرف یکی از دوستام انداخت. اون جمله این بود:

“آیا فردی در جهان وجود دارد که از داشتن احساس خوب و لذت از زندگی، شاکی باشد؟”

یکی از دوستام روابط بسیار خوبی با خانواده ی شوهرش داشت و هفته ای سه چهار شب به عناوین مختلف مهمونی میرفت و هر کدوم از مهمونیا هم به گفته ی خودش خیلی خوش میگذشت. یه بار که داشت از یه مهمونی صحبت میکرد گفت: وای دیگه خسته شدم. چقدر خوش بگذرونیم؟؟!!!! من اون موقع که این آموزه ها رو بلد نبودم پیش خودم گفتم: مگه خوشگذرونی خستگی میاره؟! الان میفهمم که وقتی باورهای غلط ریشه دار باشن، یا ادای خوش گذشتن رو درمیاریم که ازمون خیلی انرژی می گیره و یا وقتی لذت می بریم اونقدر عذاب وجدان می گیریم که هرچی شیرینیه به کام خودمون زهر می کنیم که تلافی بشه و به سیاق سابق بگردیم و هیچ دینی به آدمای اطرافمون نداشته باشیم و خدای نکرده طردمون نکنن.

اما این مدتی که با آموزه های مسیر خودشناسی و خصوصا این سایت آشنا شدم ماجرا طور دیگه ای رقم خورد. آموزه های این سایت که یه عالمه دیدگاه من رو به دین و خدا و مذهب تغییر داد و من تونستم بدون هیچ جهت گیری و جانبداری با تغییر نگاهم، حالم رو باهاشون خوب کنم. و از این بابت بسیار شاکر و سپاسگزارم. هم از خدا و هم استاد عباسمنش که دست سعادتمند خداوند هستن. تصویری که آقای عباسمنش از زندگی درین دنیا با توجه به قرآن میدن همون بهشتیه که برای من از بهشت دنیای بعد از مرگ تصویر کرده بودن. همون بهشتیه که ایشون و خانواده شون همین الان دارن توش زندگی میکنن. با خودم میگفتم: یعنی میشه هرآنچه رو که میخوام داشته باشم؛ اونهم به راحتی. میتونم در هر حال و هر طوری حالم خوش باشه. چه در مسیر رسیدن به خواسته هام و چه زمان رسیدن؛ اونهم بدون نگرانی و دلشوره. حالا به لطف این آموزه ها و منطق الهی شون می بینم که همه چیز به وفور هست و هیچ وقت هم تموم نمیشه. اصلا و اساسا و واقعا سیستم دنیا همینه. باید اینگونه بود. یعنی اینگونه آفریده شدیم. این دنیا اینطور آفریده شده. قوانین این جهان به همین منظور طرح ریزی شدن. اما من خلاف اینها رو باور کرده بودم. همین امروز هم که داشتم برای چندمین بار متن میخوندم که : “زمانی به خواسته ها میرسی که باید حالت خوش باشه، باید لذت ببری وگرنه نمیرسی”؛ باز حالم دگرگون میشد. واقعا من همون طور که همیشه آرزو داشتم میتونم بازی کنم و خوش و بیخیال باشم؟ میتونم نگران نباشم؟ میتونم زجر نکشم؟ میتونم پول دربیارم اونهم با لذت؟ یعنی میشه؟ اینجا بود که فهمیدم منظور جمله ی این مقاله رو و دقیقا مثل همین جمله ی آقای عباسمنش که تو این ویدئو گفتن. که همون موقع که تو اون اتاق سیمانی زندگی میکردن حالشون خوب بوده. چون امید وافری داشتن. این که تونستن ایمان و دانسته هاشون رو با عمل همراه کنن و اینطور نتیجه بگیرن.

چه زمانهایی که تو تله ی دانسته هام افتادم و از مسیر قدرتمندکردن باورهام منحرف شدم. گفتم نه! جواب نمیده! هر کار میکنم جواب نمیده! در صورتی که نمیدونستم من اصلا روی باورهام کار نمیکنم. من دارم اطلاعاتم رو زیاد میکنم و خوب میتونم برای دیگران سخنرانی کنم. به جای این که این دانسته ها رو در زندگیم به کار بگیرم. من امید ندارم. من ایمان و توکل ندارم. این مقاله و بعدش این ویدئو حسابی دلم رو قرص کردن که چطور نبض باورهام رو تو دست بگیرم. چطور سرنخ رو رها نکنم و نترسم از بن بستهای راه. و بدونم که این بن بستها در درون من هستن نه بیرون. و خیلی راحت تر از برطرف کردن مشکل بیرونی از درون میشه حل و فصلش کرد. نه این که کار کردن روی باورها اونهم دراول راه، راحت باشه اما همین که من فقط و فقط با خودم طرفم و تکلیفم روشنه، خودش یه دنیا می ارزه. چون خیالم رو از حواشی میگیره و میده به نیرومندتر کردن هر روزه ی باورهام. این که فقط روی خودم متمرکز باشم و کلا با اطرافم که نشان از باورهای محدودکننده داره قطع ارتباط کنم.

این که تو این مقاله خوندم: “هر وقت راحت به نتیجه ای نمیرسی بدون هنوز باور اون خواسته در تو نشست نکرده و جزء بدیهیات ذهنت نشده”؛ برام فوق العاده نجات بخش بود.

این که : “فقط باید لذت ببری از مسیر و راه دیگه ای نیست”؛ خیلی حالمو خوب کرد.

این که تو این ویدئو شنیدم که استاد گفتن: “من شوق بی اندازه ای برای ساختن و آفرینش زندگیم داشتم و اصلا متوجه سختیها نبودم”؛ بیشتر مطمئنم کرد که ادامه بدم.

وقتی داشتم این باورها رو حلاجی میکردم این سوال برام پیش اومد که خب اگر ما اونقدر قانون رو خوب اجرا کنیم که اصلا گرفتار اتفاق ناخوشایند نشیم پس تکلیف نقاط تاریک وجودمون چی میشه؟! یا این که ما چطور به تضاد برمیخوریم؟ چون تضاد همراه همیشگی ماست و راهنمای خواسته هامون. از اونجایی که خداوند سریع الجوابه، جوابش اینطور اومد: وقتی ما نگاهمون رو طوری می چرخونیم که مدام لذت می بریم، اونهم در مسیر رسیدن به خواسته ها؛ این لذات از ساخته شدن باورهای قدرتمند تولید میشن.یعنی قدم به قدم؛ که همون قانون تکامله. و منو یاد یکی از جملات استاد در یکی از فایلهای قانون آفرینش انداخت. استاد میگفت: من وقتی دارم روی باورهام کار میکنم با عشق و شوق این کارو میکنم و لذت می برم. من به زور این کارو نمیکنم و سختی نمیکشم برای این که راحتی و آرامش در آینده داشته باشم. بلکه بدون نگرانی برای آینده از مسیر ساختن باورها نهایت لذت رو می برم. و این لذت ممکنه اینطور باشه که ما مدام به تضادها برخورد می کنیم و مدام نگاهمون رو بازآفرینی می کنیم. مدام تکرار و تمرین و تحسین. مثل رسم نمازهای یومیه. ما در طول شبانه روز در پنج مرحله، به شکل رسمی وارد خلوت با خدا و درون خودمون میشیم. البته ممکنه کسی به جای نماز، مراقبه یا عبادت دیگه ای و در کل “در خود فرو رفتن” داشته باشه. ولی به هر حال این ارتباط رسما برقرار میشه که اگر واقعا با تمام وجود انجامش بدیم به تمامی کارهای ریز و درشت روزمره مون رسوخ میکنه و همه ی اعمالمون خدایی میشه. و اگر با اجرای تمامی این اعمال تمام راه ها برامون هموار شدن، ما با مواجهه با مشکلات دیگران نقائص باورهامون رو می فهمیم. مثل برخورد ناگهانی با یک متکدی. یا برخورد با یه آدم عصبی. یا شنیدن حادثه ی ناگواری در اون سر دنیا از طریق اخبار بطور کاملا اتفاقی و … . یعنی این تضادها مستقیم اگر نباشن غیرمستقیم پیامشون رو می رسونن. درین لحظات دو کار بسیار حساس و شرنوشت ساز به شدت تاثیرگذارند. یکی شکرانه ی معجزه ی تضاد و دیگری اعراض به موقع از ناخواسته ها و عدم تمرکز بر اونها.

و آقای عباسمنش در همین ویدئو گفتن: میشد که به همین سختیها هم برنخورد اگر باورهای قدرتمندکننده داشت. و این که تجربیات ایشون در فایل های رایگان و محصولات میتونن خودبخود کلی از سختیها رو برای مخاطبین این برنامه ها در نطفه خفه کنن. البته به شرط ایمان!

فقط هشیاری ما لازمه که فرکانس سازه و سرنوشت ساز. این هشیاری چون مدام بین خالق بودن و اشرف مخلوقات بودن و حاکمیت مطلق بر زندگی و سرنوشت خود با ابراز بندگی بی چون و چرای خداوند همراهه، نه گرفتار کبر و غرور میشه و نه ایستایی و به قهقرا رفتن. چون افسردگی و ورشکستگی و بیماری و هر آنچه اتفاق ناخوشایند در عالم هست همه برای هشیار کردن ما از افتادن در مسیر غلطی خبر میدن که اونقدر برامون عادت شده و متوجهش نیستیم که هر لحظه ممکنه طوری سقوط کنیم که دیگه راه برگشتی نباشه و بزرگترین و سهمگین ترین سقوط تلف شدن عمر با باورهای محدودکننده و عزت قائل شدن برای سختی و رنج و عذابه.

خلاصه که این مقاله ی بسیار ارزشمند یکی از منابع من شده که هر روز مرورش کنم و این ویدئوی فوق العاده هم باعث شد من کلی سوال و جواب رو مرور کنم.

سپاسگزارم از استاد و گروه عباسمنش که این مقاله ها رو با دقت و سخاوت می نویسن و این فایلهای صوتی و تصویری رو با شوق بسیار مجددا ضبط میکنن. دست مریزاد و خدا قوت

خیلی زیاد خوشحالم و هربار با خوندن مقاله ها و دیدن و شنیدن فایلها شوقی هزاران برابر بیشتر از قبل در من می جوشه و تعهدم چندین برابر میشه. براتون آرزو میکنم هر آنچه خیر و برکت در کیهانه نصیبتون بشه.

و من الله توفیق

ایام به کام


به رویاهایت باور داشته باش | قسمت 2

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1703 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حمید امیری Maverick» در این صفحه: 3
  1. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1284 روز

    سلام و درود فراوان به استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته بزرگوار. امروز از صبح داشتم یه فایل صوتی رو بارها و بارها گوش میدادم . یادمه از کانال تلگرام دانلودش کردم ، ابتداش اینجوری شروع میشد. «در زندگی یاد گرفتم که روی آدمها حساب نکنم… » این فایل رو شاید شونصد بار گوش داده بودم. ولی امروز یه درک دیگه ای ازش فهمیدم.

    دیروز یه شخصی (آدم مذهبی متعصب) داشت در مورد یه کسی صحبت میکرد و از موفقیت های اون شخص تعریف میکرد که چطوری تونسته مهاجرت کنه به اتریش، اون شخص اینجا مریض شد و بعداً کلی کمک مردمی براش جمع کردن رفت اتریش دیگه برنگشت. از مسیر بسیار سخت و پر تقلا، پنج ساله زن و بچه اش رو ندیده نه میتونه برگرده و نه می‌تونه اینها رو ببره. هر بار یه جوری به مسئله میخوره. اما این شخص مذهبی داشت از روش اون آقا تعریف میکرد که فلانی به نوعی به موفقیت رسیده. برای من عجیب بود. باورهای شرک آلود که داشت موووووج میزد ، من بهش گفتم آمریکا بهتر از اتریشه. این بنده خدا چون هم از خانواده مذهبی و هم خانواده شهید از اسم آمریکا بدش اومد و به کنایه بهم گفت خب تو چرا خودت نمیری؟ من گفتم من که نگفتم قصد رفتن دارم.هنوز وقتش نشده. ولی از دیروز تا حالا این سوال داره توی ذهنم تکرار میشه «خودت چرا نمیری ؟؟» واقعاً حمید خودت چرا نمیری؟ اون فایلی که امروز گوش میدادم یه جاییش استاد جواب این سوال رو بهم داد. صبح که میام سر کار از خوابگاه تا پالایشگاه تقریبا بیست دقیقه راهه با سرویس. من این فضای خالی رو با فایل صوتی ،یا قرآن یا موزیک های بی کلام و تجسمی پر میکنم. امروز داشتم این فایل استاد عباس منش رو گوش میدادم. رسیدم به اینجاش که استاد گفتن: «چه به هدفمون برسیم و چه به هدفمون نرسیم داریم به رشد جهان کمک میکنیم. در هر صورت جهان گسترش پیدا می‌کنه. هر هدفی داشته باشیم در هر صورت به صلاح جهان هست. «ما در هر صورت باید مسئولیت کامل تصمیم و انتخابمون رو بر عهده بگیریم» اینکه بگیم خدایا من نمیدونم، تو انتخاب کن برام که به صلاحم هست یا نیست بر عهده خودت این عین یه شوخیه. باید در هر صورت مسئولیت رو برعهده بگیریم، خوب یا بد، خوشایند یا ناخوشایند مسئولش خودمم.» گفتم همینه، من هنوز 100% انتخاب نکردم. انتخاب نکردم به هر قیمتی هست من مسئولیت تصمیم و انتخابم رو بر عهده میگیرم. من میدونم و مطمئنم در مهاجرت درهایی از نعمت و ثروت و فراوانی به روی من باز خواهد شد،ولی هنوز مطمئن نیستم که میتونم از این کشور و سرزمین دل بکنم. یعنی ته دلم میگم خب پس خانواده ام چی ؟ اگه اونجا واقعاً اینجوری که برای استاد رقم خورده برای من رقم نخوره چی ؟…. ( با تعجب به خودم گفتم حمیییییید تو این همه وقت هنوز مردد بودی برای تصمیم گرفتن و اینکه تصمیم بگیری و عین مرد با شجاعت پاش وایسی ؟؟ خب معلومه خدا گردن نمیگیره برات.) انتخاب کن، تصمیم بگیر، مسئولیتش رو بر عهده بگیر، مرد و مردونه پای تصمیمت وایسا. شجاعانه قدم بردار. و پشت سرت رو نگاه نکن. چطوری خدا مسئولیت انتخاب تو رو برعهده بگیره وقتی خودت حاضر نیستی برعهده بگیری؟؟!! نه فقط مهاجرت ، بلکه هر کار دیگه ای. و واقعا ممنونم از اون شخص که با سوال به موقعش یه تلنگر بهم زد، یه علامت سوال توی ذهنم ایجاد کرد تا خدا از طریق فایلهای استاد عباس منش عزیز بهم پاسخ سوال رو بده. من تا حالا درخواست های زیادی از خدا داشتم. بعضیهاشون خیلی بزرگه. ولی هیچوقت هیچوقت 100% مسئولیت درخواستم رو بر عهده نگرفته بودم.

    امروز بعد از اون فایل داشتم جلسه دوم دوره «شیوه حل مسائل زندگی » رو کار میکردم. چقدر صفحات رو نوشتم و بارها صحبتهای استاد عباس منش رو برگردوندم‌ و دوباره و دوباره گوش دادم. یه جایی استاد مثال تکمیل کردن همه قطعات پازل رو میزد من توی دفتر نوشتم دونده ماراتن باید 42 کیلومتر و 195 متر رو بدوه تا از خط پایان عبور کنه، کسی که 42 کیلومتر رو دویده باشه ، مدال رو زمانی بهش میدن که از خط پایان هم عبور کرده باشه. 100% و نه 99,99%. ((پیام بازرگانی میان کامنتی؛ شاید به خودتون بگید این چه سر کار رفتنیه که همش من دارم فایل گوش میدم و کامنت مینویسم ، خخخخ، حق دارید ، لابلاش یه سری کارها و گشت زنی ها و چک‌ تجهیزات هم داریم ، ولی خب به برکت دوره دوازده قدم من الان در شرایطی قرار گرفتم هیچ کاری پیش نمیاد،در آرامش کامل هستم، اتفاقاً برای بقیه کار زیاد پیش میاد، برای منم یه وقتایی کار پیش میاد،من با لذت انجامش میدم، ولی چرخهای زندگی برام روغن کاری شده))

    امروز اومدم جلوی ایستگاه کمی قدم بزنم و به فایلهایی که امروز دیدم و شنیدم فکر‌ کنم. گوشی رو آوردم از آسمون آبی و ابرهای پفکی روی کوه های بکگراند پالایشگاه و ایستگاه آتش نشانی عکس بگیرم. چقدر زیبا بود. و خدا رو شکر کردم. ولی نیاز داشتم این احساس توحیدی تر باشه. جنس این ایمانه قوی تر باشه. نشانه امروزم رو هم دیده بودم قسمت 189 زندگی در بهشت بود. گفتم چیکار کنم. همینجوری زدم روی منوی دانلودی ها نخونده یه گزینه رو زدم. دسته «ایمانی که عمل می آورد» باز شد نگاه نکرده زدم روی یکی از صفحات صفحه 3 باز شد بالا همه همین فایل بود ، اسمش منو کنجکاو کرد که ببینمش، با اینکه میدونستم قبلاً دیدم. خودتون هم میدونید هزار بار یه فایل رو ببینی ممکنه برداشت سری هزار و یکم متفاوت باشه. و بله همینطور بود …

    و برام انگیزه ای شد که رویاهام رو باور داشته باشم. استاد خونه بندرعباس رو نشون میداد. استاد گفتن شرایط خیلی از شما از گذشته من بهتر بوده، منم میگفتم (آره خداوکیلی، خیلی هم بهتره)

    دیروز توی باشگاه آتش‌نشانی داشتم تمرین میکردم، آخر تمرین لباسمو درآورده بودم ،یکی از بچه ها که خیلی آدم مثبت و توحیدیه ، بهم گفت حمید بدنت خیلی خوب شده. تشکر کردم و بیاد آوردم روزهایی که با ناامیدی تمرین میکردم و میگفتم پس چرا نتیجه نمی‌ده. یهو به دلم افتاد خب تکامل همینه دیگه، قبلا تمرین میکردی ناراضی بودی،الان بالاخره خودش رو نشون میده، انتظار که نداری یه روزه نتیجه بگیری. ولی امروز میتونی کارتو به بهترین شکل انجام بدی. هدف بزرگه رو مشخص کردی حمید ؟ OK بیخیال مسیر، امروز کارتو عالی انجام بده. مگه مسیر رسیدن به خواسته چیه به جز همین یه روز یه روز عالی کار کردن ها. هر روز عالی ترین ورژن خودمو به خودم نشون بدم ، فقط همین.

    متن فایل که کامنت ملیحه خانم بود خیلی عالی بود، واقعاً چقدر ازش یاد گرفتم. و صد البته صحبتهای توحیدی استاد عباس منش عزیز.

    سپاسگزارم استاد عباس منش عزیز بخاطر این فایل و همه مجموعه این سایت توحیدی که برامون ساختین، و اینکه به الهامات تون عمل میکنید. و خدا رو شاکرم بخاطر این فرصت الهی برای استفاده از این مطالب توحیدی‌. راستی استاد عباس منش ازتون ممنونم که کامنت های سایت محدودیت نداره، قشنگ جا هست به اندازه یه کتاب پر حرفهای حمید امیری رو توش جا داد. خخخخ . سپاسگزارم از شما استاد عباس منش. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این سایت و بخاطر این حال و احساس خوب.

    در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    ( و اینکه کارم با این فایل تازه شروع شده ، ایموجی چشمک و قلب)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1284 روز

    سلام و درود به شما حمیدرضا عزیز. الهی که همیشه همیشه سلامت و شاد باشی و احساس خوب و مثبت و عالی و توحیدی داشته باشی که طبق قانون بدون تغییر خداوند احساس خوب مساویست با اتفاقات خوب.

    خیلی ممنون و سپاسگزارم از شما که لطف کردی برام کامنت نوشتی. خدا رو شاکرم بخاطر داشتن دوستان عزیزی چون شما توی این سایت. خدا رو شکر که در مدار دریافت آگاهی های دوره حل مسائل هستین و با شجاعت بهای رسیدن به خواسته تون رو پرداخت کردین و قطعا جهان بهترین پاداش ها رو به شجاعان میده.

    براتون از خداوند بهترین نعمت ها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1284 روز

    سلام و درود به شما

    سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون. خیلی ممنونم بابت این نکته که بهم یادآوری کردین. که در هر صورت موفقیت افراد رو تحسین کنیم. آره اون شخص با کلی تقلا و تلاش به یه سری نتایج و موفقیت های خوبی رسیده بود، و خدا رو از این بابت شکر. من هم تحسینش میکنم. انتقاد من بیشتر بخاطر باورهای شرک آلود بود. که همونم نباید مطرح میکردم. بقول دیل کارنگی انتقاد کبوتریست که هر بار به خانه باز میگردد. اما بهره من از اون گفتگو اون نکاتی بود که برای خودم داشت، اون سوالاتی که خودم از خودم پرسیدم.

    از شما سپاسگزارم بخاطر این کامنت تون و نکات طلایی که برام نوشتین.

    در پناه رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: