به رویاهایت باور داشته باش | قسمت 1 - صفحه 125

1703 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 3593 روز

    سلام به قلب مهربان استاد عزیز.

    دارم می نویسم ولی من نه ، خدا داره میگه و‌من می نویسم

    الان در شرایطی هستم که پر از ترس و دلهره و انگیزه هستم

    انگیزه از یک آینده عالی که الان وقتی تصورش می کنم تمام قلبم پر از امید و انرژی میشه و می دونم که میرسه اون روزی که در کشور آزاد آمریکا با آزادی مالی زندگی میکنم و سرشار از شوق و ذوق هستم و هر لحظه به هر جای زندگیم نگاه میکنم شکرگذار خداوند هستم همین الان هم شکرگذار هستم به خاطر سلامتی که دارم ، به خاطر پولی که دارم. به خاطر خانواده ام ،به خاطر همسر مهربانم‌, به خاطر پسر باهوش و با انرژی ، به خاطر شنیدن صدای هواپیما و…..

    خدای من چه زیباست تسبیح گفتن تو

    ازت می خوام هر روز و هر نفسی که می کشم شمر تو بگویم و قلبم سرشار از عشق تو بشه

    لحظه ای دلهره از نشدن ها ولی سعی می کنم ببینم که خیلی اوقات شده چیزی که من از ته قلبم بهش باور داشتم شده به راحتی شده

    یاد بگیرم که رویاهایم رو باور داشته باشم و به خودم یادآوری کنم اگر الان در این خونه هستم و این درآمد رو دارم و این روابط این ماشین این وسایل این دوستان و هر چیزی من خواستم که شده و اگر ناخواسته ای هم هست بازهم جذبش کردم و اونا هستم تا منو به مسیر درست هدایت کنن

    خدایا ازت می خوام همیشه در قلب و ذهنم باشی و به من آرامش بدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    فاطمه نوری گفته:
    مدت عضویت: 524 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جون دوست داشتنی..

    رسیدم به فایل پانزدهم از فصل اول با موضوع باورهایت را باور کن.

    خدارو هزار مرتبه شکر بابت این فایل پرمفهوم و پرانگیزه..

    مطمئنم با تکرار همین فایل باورهای بسیار قدرتمندکننده در ذهنمون شکل میگیره ….منکه دانلودش کردم و قصدم اینه که همیشه داشته باشمش و نگاهش کنم …

    واقعا اگه باورهای درستی داشته باشیم بدون زجر و نگرانی به خواسته هامون میرسیم ….مسیر به مراتب هموارتر از قبل خواهد بود برایمان….به شرط اینکه یادبگیریم روی خودمون کار کنیم….

    استاد زندگی شما سراسر درس داره برای ما…آنقدر پیشرفت های چشمگیری داشتید که دنباله روی مسیر شما بودن شده یکی از اهداف من…

    امیدوارم در این مسیر استمرار داشته باشم و به زودی نتایج بزرگم رو با شما درمیون بذارم هرچند که تا الان نتایج زیادی داشتم از قوانین اما میخام هدف بزرگم که تیک خورد بیام و براتون بگم….

    خداروشکر بابت قدرت بی نظیر ذهن که میتونیم باهاش سرنوشت مون رو رقم بزنیم …

    خداروشکر بابت تمامی اتفاقات زندگیم چه خوب و چه به ظاهر بد که همیشه مرا یک قدم ب سمت جلو هدایت کردند….

    خداروشکر بابت وجودتون استاد که نعمت بزرگیه …

    باورهای ما سازنده هستند حتی اگر قوانین کشوری قرار باشه عوض بشه که شما به خواسته ت برسی این اتفاق می‌افتد اگر باورهای شما در مسیر خواسته هاتون باشه ….قدرت باورهارو دست کم نگیریم …

    استمرار ،استمرار،استمرار…باور….باور….باور….

    دواصل مهمی که من در این مکتب یادگرفتم.

    بهترینها درسال جدید براتون آرزو میکنم ثروت ،سلامتی،خوشبختی،عشق،حال خوب ، ذهنیت مثبت و….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    زهراهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 460 روز

    به نام خدای مهربان که هرلحظه مراهدایت وحمایت میکند ..

    سلام به استادجان عزیزم ومریم نازنینم .

    امروز یک فروردینه امیدوارم سالی پرازخیروبرکت وهدایت خداوند وثروت بی نهایت خداوند باشه برای همه مون ونمازروزه های همه مون تواین ماه عزیزو پربرکت موردقبول حق باشه که حتماهست …

    چقدر خوبه این سال وبانگرشی مثبت شروع کنیم ومطمن باشیم که هرچی انتظارداشته باشیم همون میشه ..

    هرچقدر خداوند را باورکنیم همون اندازه انعکاسش رومیبینیم ..

    امسال هم هدف گذاری کردم رویاهام و باورکردم چون خدام وخیلی رزاق میدونم چون دنیارو خیلی فراوون وپرازثروت وبرکت میدونم وخودم ولایق بهترین ها وخدایی که به شدت عاشقمه وعاشق ثروتمندشدن منه چون من واقعا باثروت شکرگذارترم بخشنده ترم خداگونه ترم ..

    من قوی ترازپارسال باایمانی که قوی ترشده چون طی یه سال تواین سایت بودن کلی نتایج واحساس خوب همیشگی داشتم شروع میکنم بدون هیچ محدودیتی فقط احساس خوب فرکانس مثبت وشکرگذاری وتمرکز میکنم اینه فقط وظایف من به من ربطی نداره که خداوند ازکدوم راه به من اون هدف خوشگله رو برسونه خودش بلده بینهایت راه وجودداره من خدای عزیزم ومحدود نمیکنم به یک راه توکل کردم به خودش پس من قوی ترین مردمم چون وکیل من خداست …

    به رویاهم باوردارم چون الگوم استاده ؛چون توحیدی ام وفقط ازخودش میخام ..

    خداروشکر میکنم که باشما استادعزیزم هم فرکانس شدم ودراین مسیرم ..

    استادجان واقعا برام جالبه وخیلی باورنکردنیه که چراواقعا شمااینکارو کردید چون قبلا توفایل هاگفتید که همسرتون جهازیه ی عالی آورده بودن ولی شمادربندرعباس با کمترین امکانات زندگی میکردید با یخچال خیلی قدیمی ویه گاز دوشعله قدیمی و…

    همش میگم که حالامهاجرت به یه مدت قابل قبول ولی اون همه جهازیه چی میشه ،؟

    این همیشه توذهنم بود واینجابالاخره پرسیدم ‌..

    خداوندبه شجاعان پاسخ میدهد….

    خداروشکرمیکنم شماثابت کردیدکه میشود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 693 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 21 اسفند رو با عشق مینویسم

    خدای من بیکران سپاسگزارم

    امروز لذت بخش ترین روز زندگیم بود و من داشتم نهایت عشق رو از خدا دریافت میکردم

    بوم

    بووووووووم

    بووووووووووووم

    بوووووووووووووووووم

    نتیجه اعتماد به رب داره خودشو نشون میده

    خدایا شکرت

    یه دست جیغ هورای دیگه

    دومین دست جیغ هورا

    این دومین باریه که از وقتی این دوره ناب هم جهت با جریان خداوند رو خریدم ، خواسته ای که از پارسال داشتم و این بود که میخواستم تابلوهای سایز بزرگ اکریلیکم رو به فروش برسونم و فروش نمیرفتن ، حتی قیمت هاشون رو از بالاترین و پایین ترین قیمت میذاشتم و فروش نمیرفت

    حتی در اپلیکیشن دیوار میذاشتم و هیچ کس نمیگرفت

    هیچکس

    چرا تاکید میکنم هیچکس ؟!

    چون باورهای محدودی درمورد نقاشی داشتم و به حرف اطرافیانم گوش میدادم که میگفتن تو اپلیکیشن دیوار سرکار میذارن و نمیخرن و از این حرفا و یا در اینستاگرام و غیره

    و میدونم که باورهام محدود بود که فروش نمیرفت

    اما امروز از همین اپلیکیشن دیوار، فروش رفت

    تابلویی که یک سال پیش نقاشیش کردم ، امروز فروش رفت

    چی عوض شد؟؟؟!!!!

    اپلیکیشن که همون اپلیکیشن بود

    نقاشی که همون نقاشی بود

    من که همون طیبه ام ، البته از نظر طیبه بودن همون طیبه ام

    اما از یه نظر نه ،همون طیبه نیستم

    صبر کن طیبه

    یه چیز مهم عوض شده

    باور

    باور

    باور

    الان میفهمم که چرا استاد عباس منش تاکید میکرد که همه چیز باوره

    خدا به باورهای من همیشه داره پاسخ میده و اینبار باورهای خداگونه که مهم ترینش اعتماد به ربّ ،شکل گرفته و داره با این نشونه ها قوی و قوی تر میشه، خودشو نشون داد

    خودشم به جایی رفت که محل ثروت مند نشین شهر تهران بود

    جردن ،امانیه

    من تو عمرم همچین مشتری ندیده بودم

    یه مشتری خداگونه که بسیار بسیار مشتاق بود که تابلوی نقاشی منو داشته باشه و وقتی تلفنی صحبت کردیم بسیار مودب بود و با احترام و سپاسگزار

    که حتی علاقه داشت درمورد نقاشیم بدونه که چرا اون‌طبیعت رو نقاشی کشیدم

    و حرفش سبب شد به خودم بگم ،آره طیبه باورهات داره ساخته میشه و نشونه هاش داره میاد پس مومنتوم رو حفظ کن و ادامه بده

    من فقط از خوشحالی اشک ریختم و خندیدم ،فقط اینو گفتم ،

    خدا برای من همه کار انجام میده، خدا برای من مشتری شد

    مشتری اولم از جردن امانیه تهران

    وای یاد باورهایی که تکرار میکردم افتادم ،میگفتم مشتری های من انسان های ثروتمندی هستن که مشتاقن تابلوهای من رو خرید کنن و حتی مشتری های من بسیار بسیار ثروتمند هستند و به راحتی پرداخت میکنن

    اولین تابلوی نقاشیم در ابعاد 50 در 70 امروز 21 اسفند فروش رفت

    از سال 1400 تا به الان تابلوی بزرگ نفروخته بودم

    فقط یک بار در سال های قبلش فروخته بودم و همیشه وقتی میدیدم فروش نمیره علاقه ای به کشیدن تابلو در ابعاد بزرگ رو نداشتم

    و کارهای ریز مثل آینه دستی ،زیر لیوانی ،جاکلیدی ،بوم کوچیک انجام میدادم

    اما اونا هم خیلی فروش نمیرفت ،چون باورهای من در مورد درآمد از طریق نقاشی محدود بود

    کمی صبر کن طیبه، همین اول بگم که یادت باشه

    تو هیچی نداری طیبه ،تو هیچی نیستی ، خدا همه کارارو انجام داد ، خدا نقاشی رو کشید ، خدا خرید ،خدا فروخت ، خدا مشتری مودب و خداگونه شد

    تو فقط باید لذت ببری

    تنها کار تو در این جهان هستی اینه که با خدا حرف بزنی

    همین

    با خدا بری گردش

    با خدا بری غذا بخوری

    با خدا بری نقاشی بکشی

    با خدا نقاشی دیواری رو کار کنی

    با خدا لذت ببری از همه چیز

    با خدا هر لحظه ات رو سپری کنی

    با خدا با انسان ها صحبت کنی و خدا رو در وجودشون ببینی

    خدا خودش به وقتش برات عشق میشه ، مشتری میشه ،ثروت و فراوانی میشه ،سلامتی و شادی و آرامش میشه ، مشتری خداگونه میشه ،همه چی میشه

    و به هموار ترین شکل ممکن تو رو به خواسته هات میرسونه

    فقط باید این مومنتوم مثبت رو ادامه بدی و حفظش کنی

    و باورهای قوی رو تکرار کنی

    من دارم عمیقا هم میخندم و هم گریه میکنم و این رد پارو مینویسم

    ساعت 23:14 روز 21 اسفند خدایا شکرت

    تابلوی نقاشی منظره طبیعت ارفده سواد کوه رو که کشیدم و پارسال کار کردم و دومین تابلوی بزرگی بود که کشیدم و اون روزا به هرجا بردم ،به هرکی نشون دادم نخرید ، من خیلی درس ها از این جریان فروش تابلوهای بزرگ یاد گرفتم

    اولین درس من این بود ، وقتی تکاملم رو طی نکردم و حتی یک تابلو بزرگ نفروختم ،اصراری نداشته باشم که سریع در نمایشگاه حضور داشته باشم و به قیمت بالا نقاشیم به فروش برسه

    اون تجربه پارسال، که در نمایشگاهی که شرکت کردم در مجتمع دوقلوی الهیه ،صاحب گالری که نمایشگاه گروهی برگزار کرده بودن ، تابلوی نقاشیمو پاره کردن

    و کلی درس یاد گرفتم از این جریان و الان روند شکایتم به راحتی به نفع من رخ داده و جریاناتش رو در رد پاهام نوشتم و جزئیات رو نمینویسم

    و از این تابلویی که امروز فروش رفت بازهم درس ها گرفته بودم ،یادمه پارسال که کارش تموم شد مبلغ 20 میلیون قیمت گذاشتم و با اینکه میدونستم یکی از آشنایان خیلی دوست داره و اگر قیمت معقولی بذارم ،میخره ،اما حریص شدم و چون ثروتمند بود با این فکر گفتم این قیمت رو میذارم و ازم میخره و نخرید و خیلی از مولفه هارو نا دیده گرفتم

    و امروز همون تابلوی من رو، خدا خرید

    یک مشتری خداگونه شد برای من که به قدری مشتاق بود که بسیار بسیار مشتاق بود تا ازم خرید کنه و پیگیری میکرد

    بدون اینکه من پیگیری کنم

    آخه تا سال قبل همیشه من پیگیری میکردم از مشتری ها و نتیجه این بود که آخرین لحظه منصرف میشدن

    و من حاضر بودم تخفیف بدم و باز هم نمیگرفتن

    اما الان هیچ کاری نکردم ،هیچ کاری

    فقط داشتم از لحظه لحظه امروزم که نقاشی دیواری انجام میدادم لذت میبردم

    وای نمیدونم چجوری بنویسم و از کجا بنویسم

    چقدر همه چیز تغییر کرده

    حتی من دیگه دوست ندارم تخفیفی بدم ،قیمت همون قیمتیه که گذاشتم و مشتری ها حاضرن بیشتر از مبلغی که برای نقاشی هام گذاشتم ،پرداخت کنن

    هرموقع مشتری میاد تا جایی که میتونم سعی میکنم بگم ، خدا خودش مشتری میشه و از دوره هم جهت با جریان خدا یاد گرفتم که بگم ،خدایی که مشتری رو آورد ،همون خدا هم پرداخت میکنه

    من تابلومو که نقاشی ارفده سواد کوه هست و عکس منظره ابری و کوه سرسبز و خونه هایی که بسیار جذاب هستن و یه گاو بسیار زیبا وسط کادر وایساده که من عکسش رو از اینستاگرام یه دختر شمالی برداشتم که استوری کرده بود

    بارها و بارها تو این یک سال در اپلیکیشن دیوار میذاشتم حتی از قیمت 3 میلیون و به قیمت 600 هم گذاشتم و نمیخریدن

    بعد ها درسش رو گرفتم

    چون درس کیفیت کار رو گرفتم و اینکه با توجه به کیفیت کار و تکامل ،قیمت گذاری بشه و همون اول کار نیام به قیمت بالا برای فروش بذارم

    و من هم با توجه به کیفیت کار این تابلوم مبلغ 950 هزار تومان رو نوشتم و یک ماه پیش در بهمن ماه آگهی فروش رو در دیوار گذاشتم

    و امروز خدا به باورهایی که هر روز سعی کردم با احساس توب تکرار کنم ،پاسخ داد

    از این روز جذابم بنویسم و بگم که چجوری شد این تابلو فروش رفت

    صبح که بیدار شدم با عشق تمرین ستاره قطبیم رو انجام دادم و تجسم کردم ،با احساسی ناب و بهشتی

    خدایاشکرت

    الان میخوام ازت سپاسگزاری کنم که دستان زیبایی به من عطا کردی و تک تک سلول هایی که دست به دست هم میدن تا من بنویسم این رد پا رو

    امروز آقای نقاشی که زیر سازی کارهای پروژه رو انجام میده زنگ زد و گفت داره میاد و منم حاضر شدم رفتم از بلوار محله مون تا برسم به اتوبان ،وقتی رسیدم سلام دادم و قرار بود بریم خاور شهر تا من دیوار مدرسه پسرونه رو تنهایی کار کنم یه قسمتش رو

    آقای نقاش خداگونه ، گفت بیاید جلو شهرداری تا یه کاری هست اول بریم متر کنیم و بعد برید مدرسه

    ما وقتی رسیدیم ،همکارش گفت بشین من الان میام اما من پیاده شدم ،از استاد عباس منش یاد گرفته بودم که احترام بذارم به آدم ها ، پیاده شدم تا برم و به آقای خداگونه سلام بدم

    طیبه قبل هیچ وقت تو این جور مواقع پیاده نمیشد و نمیرفت یه سلام بده

    اما طیبه جدید که سعی داره رفتارهای محترمانه داشته باشه ،پیاده شد و سلام کرد

    وقتی برگشتم و نشستم صندلی عقب و آقای خداگونه اومد تا جلو بشینه و بریم دیوار یه منطقه رو ببینه و کار جدید بگیره ،برگشت گفت بفرمایید جلو بشینید

    خیلی مودب و با احترام بود تا به حال از کسی که بزرگتر از خودم باشه و غریبه باشه و آقا باشه که بگه شما بفرمایین جلو بشینید نشنیده بودم

    سپاسگزاری کردم و گفتم نه بابا این چه حرفیه بفرمایین

    قبلش با مسئول زیباسازی منطقه داشت صحبت میکرد در مورد پرداخت سفارشاتشون ،و همکارش هی میگفت پس چرا نمیاد دیرمون شد

    و یه چیز جالب گفت

    در عجبم ،این همه ثروت داره و هیچ نیازی به پول نداره ،اما هر روز صبح بیدار میشه و میره شهرداری و اینور و اونور تا سفارش نقاشی دیوار رو بگیره و تیمشو بفرسته تا کار کنن

    نیازی به پول نداره

    اما همچنان داره با عشق هر روز کار میکنه

    اصلا این مرد یه چیز دیگه هست آرامش و حال دیگه ای داره که نمیتونم بفهمم

    (من درک هایی از صحبت هاش داشتم

    اینکه گفت با عشق کار میکنه ،به خودم گفتم علاقه شدید به نقاشی داره و به خصوص نقاشی دیواری و این‌سبب شده که کار کنه و موفق باشه درکارش و یاد حرف استاد عباس منش افتادم که میگفت انسان های عاشق نمیتونن متوقف بشن ،علاقه شونو دنبال میکنن

    هر بار که درمورد آقای خداگونه صحبت میکنه ،همیشه میگه این مرد یه چیز دیگه هست ،به قدری حوصله بالایی داره و آرومه ،هیچ چیز ناراحتش نمیکنه

    چقدر این بشر آرومه

    و من دقیقا همون روز اولی که درخواست کردم که منم کار کنم و قبول کرد و دستی بود از دستان خدا ،گفت بیا و کار کن

    و من هم به وضوح این فرکانس آرامش رو دریافت میکردم)

    وقتی که اومد و نشست تا راه بیفتیم ،همکارش گفت پس کجا موندی ؟ با حالت اعتراض

    رابطه بینشون رو اینجوری فهمیدم که عین دوتا برادرن ،درسته غریبه هستن ،اما خیلی نزدیکن به هم و در عین حال احترام خاصی بینشونه

    یعنی من لحظه به لحظه ای که از 12 اسفند با این آقای نقاش خداگونه کار میکنم و در این یک هفته دیدمشون ،با هر رفتارشون فقط و فقط خدارو با یاد میارم

    جوابش این بود:

    الان اومدم، خودتو ناراحت نکن ،من باید با رئیس زیباسازی صحبت کنم که بتونم کارهارو درست انجام بدم یا نه

    و راه افتادیم

    اصلا آرامش از وجودش میبارید ،چقدر انسان با آرامشیه و با خودش در صلحه

    حتی وقتی صحبت کرد با صحبتش سبب شد همکارش آروم بشه و اعتراضی نکنه

    وقتی رسیدیم و دیوار رو متر کرد من بیرونو نگاه کردم و یه بنر خیلی بزرگ بود نوشته بودن

    سوره یوسف

    فَٱللَّهُ خَیْرٌ حَٰفِظࣰاۖ وَهُوَ أَرْحَمُ ٱلرَّـٰحِمِینَ(۶۴)

    البته خدا بهترین نگهبان و مهربان ترین مهربانان است

    خندیدم و گفتم میدونم‌که مراقبمی ربّ من

    ووقتی خواستیم برگردیم و بریم مدرسه پسرونه ،آقای خداگونه به همکارش گفت باور کن اگر افکارت رو تغییر بدی زندگی برات شیرین میشه

    و یهویی دیدم برگشت گفت خانم مزرعه لی ،یه سوال دارم از شما

    شما هم مثل این دوست و همکار من هی شکایت داری و امیدوار نیستی و همه اش نا امیدی و هی میگی نمیشه ؟

    خندیدم و گفتم نه ،اینجوری نیستم

    بعد یه صحبتی شد که درمورد کار بود ،من گفتم میشه جریان روزی که اومدم با شما صحبت کنم رو بگم

    گفت بله و گفتم بهش که من داشتم‌با خدا صحبت میکردم و میگفتم کار نقاشی میخوام و خودت بگو چیکار کنم و دیگه با جزئیات بیشتر نگفتم ، این رو گفتم که وقتی از خدا درخواست کردم یهویی دیدم شما دارین کار میکنین و دقیقا دیواری بود که من یک سال قبل دوست داشتم روش نقاشی بکشم ،که شما قبول کردین و خدا به خواسته من پاسخ داد و من شب فقط گریه میکردم که اجابت شد

    برگشت به همکارش گفت از ایشون یاد بگیر ببین داره میگه من رفتم اون روز بیرون و از خدا خواستم

    این نشون میده که ما وسیله ایم

    من و تو هیچ کاره ایم اون بالایی ،اون خدا داره به همه کار میده و همه کار انجام میده برای بنده هاش

    کافیه از خدا بخوای

    پس انقدر نگران نباش ،هی نگو نمیشه

    و فلان کارم جور نشد

    تو تا افکارت رو تغییر ندی اوضاعت همینه

    و اون لحظه داشتیم از جلو یه پل عابر پیاده رد میشدیم

    یه مثال جالبی زد که منو یاد استاد عباس منش انداخت

    گفت فکر کن این پل عابر رو خدا گذاشته

    خب ،برای چی گذاشته ؟

    همینجوری که نذاشته

    این یه راه ساده برای رسیدن به مقصده

    اینو درنظر بگیر ،که ماشینا و خیابون راه سخت هست

    خب ،خدا بهت گفته این پل ساده ترین راهه که هیچ خطری نداره که تو برسی به مقصد و کاملا ساده و راحت میرسی ،بدون هیچ سختی

    اما خدا عقل و انتخاب داده

    دیگه به تو بستگی داره که بخوای از خیابون بگذری و یا از پل عابر

    وقتی تو میخوای از خیابونی که پر از ماشین هست و هر آن ممکنه از اتوبانی که رد میشی یه ماشین بهت بزنه

    رد بشی

    تقصیر خدا چیه که تو نمیخوای

    خودت داری راهو سخت میکنی

    وگرنه راه خیلی خیلی ساده ، یعنی پل عابر رو هم گذاشته

    انتخاب کننده تویی

    پس خدا مقصر نیست این فکر تو هست که باید تغییرش بدی

    و ادمه داد که حالا اگر از اون راه ساده رفتی و این اتفاق رخ نمیده که پل خراب بشه ،اما اگر یک درصد احتمال داشت خراب بشه ،اون دیگه کار خداست و حکمتی داشته که باید شکر گذارش باشی و هر اتفاقی بیفته به راهت ادامه بدی

    انگار همه این حرفارو قرار بود من بشنوم ،چون همکارش درمداری نبود که حرفاشو بشنوه ،چون اگر در مدارش بود این همه سال دوست خداگونه اش کنارش بود

    و اون جوری که متوجه شدم و میگفت همیشه بهش میگه که کغییر کن

    این حرفارو گفت و ما رسیدیم جایی که باید پیاده میشد، قبل اینکه بره گفت خانم مزرعه لی دیگه وقتشه باهاتون قرار داد ببندیم برای نقاشی دیواری ،وقتی پیاده شد گفت یکم با این همکار من صحبت کن ،نصیحتش کن تا افکارشو تغییر بده

    من فقط خندیدم و تو دلم‌گفتم ،تا خودش نخواد هیچ کس نمیتونه براش کاری انجام بده

    حتی خدا هم نمیتونه کاری بکنه ،چون باید خودش بخواد و مثل من و خیلی از دوستانی که در سایت استاد عباس منش هستن و روزی هدایت خواستن از خدا و اجازه دادن وارد زندگیشون بشه ،خدا وارد زندگیشون شد

    خدا خیلی مودبه ،بدون اجازه ، در زندگی هیچ کس دخالتی نمیکنه

    و خودمو به یاد آوردم که عاجز بودنمو اعلام کردم و به خدا گفتم منو هدایت کن

    و به یادم آوردم که من عاجزم از تغییر دادن دیگران

    یادمه ازوقتی دوره هم جهت با جریان خداوند رو خریدم و هر بار یادآور میشم که من عاجزم و حتی نمیتونم تاثیری بر دیگران بذارم سبب شده که خیلی در ارتباط برقرار کردنم با آدم ها آرام باشه و همونجور که هست بپذیرم و دیگه نخوام تغییرشون بدم و این سبب شده که من آرام تر از روزای قبل باشم و مسیر خودمو برم

    وقتی داشتیم‌میرفتیم به مدرسه پسرونه

    قبلش ازش سوالایی پرسیدم و گفتم شما گفتین میخواین برین سراغ کار تابلو سازی ،سَردرِ مغازه ها

    که گفتین علاقه دارین

    گفت بله خیلی دوستش دارم و از اون شغلم خیلی راضیم و خیلی بیشتر از زیرسازی نقاشی درآمد داره و دوستش دارم

    اونجا بود که فهمیدم دلیل این همه اعتراضش چی بود

    در کاری که هیچ علاقه ای بهش نداشت ،داشت همراه دوستش کار میکرد

    و توی این یک هفته بارها میگفت من علاقه ای به نقاشی ندارم و 6 ماهه دارم این کارو انجام میدم و هی میخوام برم اما نمیشه

    چقدر من در این یک هفته درس گرفتم از این سه مرد نقاش

    تو رد پام‌نوشتم که یه سری باورها سبب میشد که احساس ناخوبی داشته باشم به دو تا از نقاش ها در جنبه های مختلف ، اما از روزی که تصمیم گرفتم با این نگاه هر روز با این سه نقاش همکاری که میکنم رو ادامه بدم که ازشون درس یاد بگیرم و بیشتر درک کنم و عشقم به نقاشی رو بفهمم که دقیقا از نقاشی چی میخوام ،سبب شد خدا کمکم کنه از صحبت هاشون درس بگیرم

    و هر روزی که باهاشون صحبت میکنم به دنبال نشونه از طرف خدا هستم

    و مهم ترین درس این بود

    ببین به چه کاری علاقه داری

    همونو ادامه بده

    3 نفر در یک شغل ،اما افکار متفاوت و نتایج متفاوت

    نقاش خداگونه :

    میگفت سال 80 نقاشی رنگ روغن رفته و فهمیده کسی نیست که با این تکنیک حالش خوب باشه و درآمد کسب کنه و رفته سراغ نقاشی دیواری

    مسیرش رو در علاقه اش پیدا کرده بود که نقاشی دیواری هست و عاشقانه داشت کار میکرد و به بی نیازی مالی رسیده و همچنان داره کار میکنه

    و بسیار آرام و خوشحاله

    همکارش و دوست چند ساله اش که زیر سازی انجام میده :

    هیچ علاقه ای به نقاشی نداره و به قاب سازی سر در مغازه ها علاقه شدید داره و مدام به فکر اونه ،اما نمیتونه به همکارش نه بگه و بره سراغ علاقه خودش

    نقاش مردی که روز اول باهاش کار کردم :

    عاشق نقاشیه ،اما در سبکی که علاقه داره و طبق گفته خودش که مثل من علاقه شدیدی به نقاشی و کشیدن تابلوهایی داره که تصویر ذهنی خودش باشه ،میخواد انجام بده نه نقاشی دیواری

    و طبق یک سری دلایل که میگفت نشد بره دنبال علاقه و عشقش

    همه این ها برای من درسه

    اینکه اول از همه حواسم باشه که از نقاشی چی میخوام؟

    درس دیگه هم داشت

    اینکه هرجا دیدم راه رو اشتباه میرم ،همونجا مسیرم رو عوض کنم و راه راست رو ادامه بدم ،راهی که حالم رو خوب میکنه

    و یه درسی هم گرفتم ،اینکه حتی خود نقاشی به قدری وسیع هست که میشه علاقه ات رو پیدا کنی یادمه استاد عباس منش میگفت که تو این مسیر تکامل ممکنه علاقه تون رو بعدا پیدا کنید

    جمله دقیقشون ،دقیق یادم نیست

    خدایا شکرت که انسان هایی که دارم کار میکنم باهاشون بسیار بسیار انسان های خوبی هستن و درس یاد میگیرم

    وقتی ما رسیدیم من باید 5 تا کادر از دیوار مدرسه رو گل میکشیدم و رنگ میکردم تا غروب کار کردم و تنها بودم

    بعد از ظهر دیدم‌آقایی که از اپلیکیشن دیوار پیام داده بود برای خرید تابلوی ارفده سواد کوه ، زنگ‌زده بود و پیام‌فرستاده بود و زنگ زدم‌ گفت امشب ارسال کنید خریدارم

    و قرار شد شب وقتی رسیدم خونه خبر بدم تا واریز کنه و ارسال کنم

    من خیلی خوشحال بودم و گفتم خدایا شکرت داره باورهای قوی جواب میده

    بعد مدام میگفتم با عجله کار کنم که تموم بشه و فردا دیگه نرم ادامه کار رو انجام بدم ، و این عجله من سبب شد که رنگ نقاشیام چرک بشه و خوب درنیاد

    به خودم‌اومدم‌و گفتم طیبه تو باید کیفیت کارت بالا باشه نه اینکه افتخار کنی بگی من سریع تموم کردم

    حواست به کیفیت و درست کار کردن باشه

    اینو گفتم و نزدیک غروب بود ،جمع کردم و برگشتم خونه

    وقتی برگشتم

    آقایی که دیروز از اپلیکیشن دیوار پیام داده بود ، پیام داد که واریز میکنه مبلغ رو و با اسنپ بفرستم

    ذهنم مدام خواست بگه الکیه و اینم مثل بقیه مشتری های دیوار الکیه و نمیخره

    اما نذاشتم ادامه بده و ساکتش کردم ،گفتم ببین ، خدایی که مشتری شد برام ،همون خدا هم واریز میکنه

    و سعی کردم کنترلش کنم و نذارم مومنتوم مثبت قطع بشه

    و چند دقیقه بعدش دیدم پیام بانک اومد 950 هزار تومان به حسابم واریز شد

    خیلی خوشحال بودم

    اولین نشونه این خواسته ام که دیشب و روزهای قبل تجسم میکردم که تابلوهام دلاری به فروش میرسه و برای یه تابلوم 974 میلیون دلار قیمت گذاشتم و فروش رفته و میدیدمش

    که این پیام اومد که این تابلو رو میخوام و امروز واریز کرد

    جالب اینجاست مشتری وقتی زنگ زد، ازم پرسید ،چی شد این نقاشی رو کشیدید

    گفتم از اینستاگرام دیدم و خوشم اومد و طرحش رو کشیدم

    وگفت میخواد به مادر زنش هدیه بده و به قدری مودب بود که بی نهایت حس خوبی گرفتم

    و جالب تر اینکه موقع تشکر کلمه سپاسگزارم رو استفاده میکرد

    این یعنی چی؟ یعنی انسان های سپاسگزار در اطرافم حضور دارن و من نتیجه سپاسگزار بودن خودم رو داشتم میدیدم

    منم دور تابلو رو حباب دار کشیدم و با اسنپ‌فرستادم و تو یه برگه نوشتم که

    این تابلو با عشق بی نهایت نقاشی شده

    به شادی استفاده کنید و سپاس از خرید شما

    و تاریخ امروز رو نوشتم

    خیلی حس خوبی داشتم

    فقط میخندیدم و وقتی تحویل دادم تو آسانسور خونه مون از خودم فیلم گرفتم و سپاسگزاری کردم و نمیدونستم بخندم و یا گریه کنم

    خدایا شکرت

    وقتی به پاسخ دوستی در سایت فکر میکنم و متوجهش شدم که فامیلیشون خانم الهه سواد کوهی هست

    و دقیقا همون روز خدا ، مشتری برای تابلوی سواد کوه ارفده من شد

    و چقدر لذت بخش بود امروز ،داره باورها جواب میده

    خدایا شکرت

    امروز من بی نهایت سرشار از عشق بود و یادگیری و تلاش

    و از خدا میخوام ذهنم رو آروم و هماهنگ کنه تا هر لحظه به یادش باشم

    خدای من ،بی کران سپاسگزارن

    الان 00:04روز 24 اسفند هست که مینویسم به قدری این روزها از صب تا شب بیرونم ‌که رد پاهامو که طولانی میشن رو سعی میکنم برسم و بنویسم ،چون این نوشتن سبب میشه که به رشد ظرف وجودم کمک بشه

    چون وقتی مینویسم یه سری درک های خاصی دارم

    خدایا شکرت

    ازت ممنونم که امروز به من این باور رو دادی که از این به بعد بیشتر و بیشتر تلاش کنم ، برای تکرار باورهای قوی

    و مومنتوم رو سعی میکنم حفظ کنم

    من تمرین جلسه 4 رو و جلسه 5 که جدید اومده ر نشده بنویسم ،اما سعیمو میکنم بنویسم

    این روزا از صبح که میرم برای نقاشی دیواری و میام رد پای روزم رو مینویسم خیلی طولانی میشه و میبینم ساعت ها نشستم دارم به تک تک اتفاقات روزم توجه میکنم و درسهایی که میگیرم برام لذت بخشه و من در عمل سعی میکنم این تمرینات رو اجرایی کنم و نتایجم رو مینویسم

    و میدونم که نتایج بیشتر هم رخ میده کافیه که مومنتوم رو با سپاسگزاری بیشتر حفظ کنم و سرعت ببخشم

    سعی میکنم این دو جلسه رو دوباره با دقت گوش بدم و تمریناتش ر بنویسم

    خدایا شکرت

    استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاسگزارم

    نور خدا به شکل شادی و سلامتی و آرامش و عشق و ثروت و نعمت جاری باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    میدیا گفته:
    مدت عضویت: 1632 روز

    با سلام و درود خدمت همه ی عزیزان

    من هر سری که داستان تحویل زندگی استاد رومیشنوم تنم مورمور میشه اون مورد که گفتند یه ندایی اومد و گفت برم دست فروشی مطمئنم هممون این لحظاتی رو داشتیم که خدا با ما حرف زده و بعدش که جواب این ندای درونی و دادیم و نتایجومیبینیم با خودمون میگیم بله صدرصد این ندای درونی خداست ولی حیف که یادمون میره و میذاریم نجوا های شیطان قاطی این ندا هاباشه و نتونیم اصل رو از فرع تشخیص بدیم کار ما همینه خدا رو باورکنیم باورکنیم خدا همراهمونه خدا به دلمون الهام میکنه و هر لحظه بیشتر از هرکسی هوای مارو داره ما فقط نباید با ذهنمون جلوشو بگیریم من امروز تصمیم خودموقطعی کردم ودوره ی دوازده قدم رو شروع میکنم باشد که نداهای خدا در دلم ماندگار تر و درخشان تر شود امین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    دنیا از آن من است گفته:
    مدت عضویت: 2189 روز

    به نام خدایی که هر چه دارن از اوست و من هیچ هیچ ام

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان ️

    چقدر این فایل عاالی بود چقدر این فایل رو الان درک میکنم

    من نزدیک به 7 سالی هست به قانون جذب آشنا شدم ..و کم و بیش خواسته هایی که نوشتم و تجسم کردم با حس خوب بهشون رسیدم ولی با ذهن کوچیکم، کوچیک خواستم

    اما امروز با این حس و حال قشنگی که دارم با درک زیبای قانون افکار ما و باورهای ما زندگیمون رو خلق میکنن میدونم که معجزه ها در راهن و من به تمام آنچه که در ذهنم ساختم و همین الانم بهشون رسیدم براحتی آب خوردن میرسم

    چون لذتی که از تجسم آنها میبرم و حس قشنگ الانم با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست .

    آگاهی هایی که از فایل روز پانزدهم فصل اول دریافت کردم

    اتفاقات و شرایط تغییر می‌کند وقتی باورهای مت تغییر می‌کند

    رویاهایت را باور داشته باش زیار چنان قدرت عظیمی دارد که قادر است هر پیش بینی و حساب و کتابی را غلط از آب درآورد

    باور کن که تو خالق زندگی ات با فرکانس هایت هستی ، باور کن که تضادها هرچقدر تلخ و پیچیده و از حد تحمل خارج بنظر برسند نه تنها کمر به نابودی ات نبسته اند ، بلکه بخشی از برنامه جهان هست تا بدانی دقیقا چه می‌خواهی

    شرایط سخت می‌گذرد اگر نه تنها ناامید نشوی بلکه بخاطر واضح شدن خواسته ات ، سرشار از شور و شوق شدی تا از انرژی آن تضاد ، خواسته هایت را محض نمایی

    احساس خوب = اتفاقات خوب

    احساس بد = اتفاقات بد

    توانایی اعراض از ناخواسته

    فرصتی شگفت انگیز به نام تضاد ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مریم رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 518 روز

    به نام خدای مهربان

    صدودوازدهمین تعهد

    باورکنیم که میشود به رویاهامون رسید

    نگیم که من به خاطر این شرایط مالی عاطفی یا سنم یا جایی که زندگی میکنم یا فلان مشکلی که دارم و هزاران بهونه دیگه نمیشه به ارزوهام برسم نریم ‌سراغ بهونه ها و بگیم میخوام زندگیمو انجور که دوس دارم خلق کنم

    از خدا کمک بخوام خدا منو هدایت میکنه به خدا اعتماد کنم برخلاف بدنه جامع حرکت کنم باور کنم که زندگیمو خودم خلق میکنم خدایا ایمانمو به خودت قوی کن و منو به مسیر درست هدایت کن امین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مریم الماس گفته:
    مدت عضویت: 546 روز

    بنام خداوند آرزوهای من

    روزشمار تحول زندگی : تعهد پانزدهم

    سلام

    میخواستم بگم زندگی استاد معجزه ست از کجا به کجا رسیده ولی بعد یادم افتاد معجزه رو وقتی میگن که یک اتفاق باور نکردنی بیوفته ولی استاد باور کرده بود ایمان داشت ایمانی که همراه با عمل بود و همراه باحرکت … و طی کردن مسیر با تکامل … در بهترین کشور دنیا و دربهترین ایالت و با بهترین کیفیت و با بهترین روابط و…

    من خیلی اساتید رو دیدم و شنیدم ولی همه حداقل در یجایی از زندگیشون مشکل دارن ولی استاد نتایجشون در تمام جنبه ها فوق العاده ست

    بجای بهانه و تعلل و شک و تردید بهتره عمل کنیم ایمان ایمان ایمان عمل عمل عمل

    خدایاشکرت برای این آگاهی

    دوستت دارم خداجونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    ساناز نوری زاده گفته:
    مدت عضویت: 1193 روز

    به نام خدای وهاب و رزاق و هدایت کننده ام

    روز شمار تحول زندگی من روز پانزدهم از فصل اول

    سلام خدمت استاد عباسمنش جان و استاد شایسته ی عزیزم و دوستان همیشه همراه و هم فرکانسم

    سپاسگزارم از استاد و خانم مریم شایسته جانم بابت این سایت بی نظیر

    بریم سراغ نشانه های امروزم:

    خدایا شکرت بابت اینکه دو تا مشتری برای پودر زعفران تماس گرفتند و یکیش 3 بسته سفارش داد خدایا شکرت

    خدایا شکرت بابت ناهار خوشمزه ای که درست کردم و خوردم و لذت بردم

    خدایا شکرت بابت نون لواشی که مادرم صبح  خریده بود و خوردم و لذت بردم

    خدایا شکرت بابت شام که آش سوپ بسیار خوشمزه و رایگان خواهرم فرستاده بود و خوردم و لذت بردم

    خدایا شکرت بابت شیرینی های قشنگی که همسایمون برامون آورد دقیقا در زمان درستش ک من درو باز کرده بودم برم بیرون آوردند

    خدایا شکرت بابت اینکه با اینکه میترسیدم تو برف رانندگی کنم از خواب بیدار شدم قرار بود لباسی که دیشب دوستم برام خریده بود رو تعویض کنم گفتم خودم رانندگی میکنم نباید بترسم و به مامانم گفتم بابا دیگه نبره مارو من خودم میخوام برونم که رفتم تو دل ترسم و خداروشکر عالی بود و دیگه نمی‌ترسم از رانندگی تو برف همش میترسیدم ماشین سر میخوره

    فهمیدم که ترس ها توهمی بیش نیستند

    و من قوانین رانندگی تو برف رو رعایت کردم و عالی بود و رفتیم و تعویض کردیم لباسارو خدایا شکرت

    خدایا شکرت بابت اینکه به جای اون لباس که قیمت 635 تومن بود دو عدد مانتوی خوشگل و یک عدد کیف کارت بانکی که 8 تا کارت داخلش جامیشه رو خریدم فقط 15 تومن دادم بقیش چون کادو بود رایگان افتاد کیف کارت هم 45 تومن بود 38 تومن حساب شد با تخفیف خدایا شکرت و اینم بگم یه مانتوی سبز تیره ی کتان خوشگل 360 تومن و یه مانتوی بارانی کرمی رنگ 280 تومن خریدم و تعویض شد خدایا شکرت

    خدایا شکرت بابت بستنی بیسکویتی خوشمزه ای که رایگان دریافت کردم

    اینا همش نعمته

    خدایا شکرت بابت سلامتیم

    خدایا شکرت بابت حال خوبم

    خدایا شکرت بابت اینکه خداوند امروز هم یه عمر و فرصت دوباره بهم داد

    و اما بریم سراغ آگاهی های فایل قشنگ امروزم:

    رویاهایت را باور داشته باش قسمت اول

    استاد قشنگم چه فایلی رو ضبط کردید

    چقدر داره برای ما بچه های سایت باور میسازه

    که داریم میبینیم زندگی قبلیتون چطور بوده و الان چطوره زندگیتون

    از کجا به کجا رسیدین

    این باور را در من میسازه که ببین میشود از کجا به کجا رسید میشود از صفر مطلق به هر آنچه که خواسته شو داری میتونی برسی

    این باور که من خالق زندگی خودم هستم

    من میتونم بسازم من میتونم خلق کنم

    با دیدن این ویدئو باور میتوانم در وجودم جوانه زد و این باور رو باید بهش برسم تکرارش کنم تا به ثبات برسه و اتفاق بیفته خواسته هام

    و همه چیز زندگی شما تغییر کرده

    جز یک چیز اونم احساستونه

    یعنی شما اونجا هم احساستون خوبه

    یعنی ثروت تورو به حال خوب نمیرسونه

    حال خوب احساس خوب تو رو به ثروت و خواسته های بیشتری میرسونه این یک قانونه

    شما از داشته هاتون اونموقع هم لذت می‌بردید و هدایت شدید به خواسته های بیشتر

    اون حال خوبتون مشخصه تو تصویر

    خدای من دیگه هیچ بهونه ای نمیتونه ذهنم بیاره که تویی ک الان تو این شرایطی و نمیتونی

    نه این ویدئو به من میگه میشود رسید

    میشود ثروتمند شد

    استاد قشنگم تحسینتون میکنم که از کارگری وخونه ای که 20 نفر توش زندگی می‌کردند هر خونواده تو یه اتاق و حموم و دسشویی شم مشترک بوده رسیدید به بهترین و با کیفیت ترین زندگی که داریم میبینم که مهاجرت کردیدو از اون ملک 20 هکتاری گرفته تا خونه ای که 8 تا اتاق خواب داره و چند تا حموم دسشویی و یه واحد از برج زیبا در تمپا که ویوش خلیج مکزیکه و کلی ماشین و خونه و رابطه عالی و فوق العادتون و سلامتی تون حال خوبتون و….

    استاد میگه خیلی از شماها اوضاعتون از اونموقع من بهتره راست میگن

    این یه انگیزه عالی هست برای حرکت کردن

    که استاد با اون وضعیت رسیدند به اینحای که داریم میبینم

    ولی اوضاع الان من بهتر از اوضاع اونموقع استاد هست

    هرچند که اگه وضعیت هرچقدر هم بد باشه ما میتونم خودمونو تغییر بدیم خلق کنیم آنچه را که میخوایم

    استاد جان راه ثروتمند شدنشون و تغییر شرایط زندگیشونو میگن که روی باورهاشون کار کردند و آروم آروم شرایطشون تغییر کرد ایده ها اومدند و هدایت شدند آروم آروم و این نبوده که یه شبه تغییر کنند تکاملی بوده آروم آروم با بهتر شدن باورهاشون با تغییر کانون توجهشون اوضاع بهتر شد

    استاد وقتی روی باورهاشون کار کردند و ادامه دادند از یه کارگر ساده رسیدند به سوپر وایزری و چندین برابر شدن حقوق با یه اتفاق به ظاهر بد تو یک شب

    این اتفاقای خوبی که تو یک شب میفته این حاصل کار کردن ما روی باورامونه که انقدر رو باورامون کار کردیم و تکامل طی کردیم و اون آمادگی رو کسب کردیم و یهو یک اتفاق خیلی خوب بزرگی میفته

    مثلا طرف ازدواج خوبی میکنه یا ثروتمند میشه و … نگیم این چطوری یهویی اینجوری شد ما میوه ها رو میبینم این شخص کار کرده رو باوراش عمل کرده ادامه داده و نتیجه گرفته هیچ چیز یک شبه اتفاق نمیفته باید باور آماده باشه ما باید آمادگیشو به دست بیاریم ظرفمونو بزرگ کنیم برای دریافت نعمت ها و رسیدن به خواسته ها با تغییر مداوم و مستمر باورامون

    استاد هر چقدر که تغییر می‌کرد باوراشون، اوضاع کمی بهتر میشد و بهتر و بهتر تا اینکه مهاجرت کردند به تهران و اون همه نتیجه به دست آوردند که حاصل تغییر باورشون بوده

    و سپس مهاجرت به آمریکا و رسیدن به خواسته های بزرگتر

    کلی کشور های دنیا رو مسافرت کردند و کلی خونه و موتور و ماشین خریدند آروی خریدند و …..

    همه اینا موقعی اتفاق افتاد که استاد تصمیم گرفتند زندگیشونو تغییر بدند و باور کردند که زندگیشونو میتونن خلق کنند و حرکت کردند نه اینکه بشینن حرف بزنن ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است

    خیلیا فقط حرف میزنند که من به اینجا میرسم و اینکارو میکنم و …. ولی فقط حرف میزنند عمل نمی‌کنند چون باور ندارند میتونند زندگیشونو خلق کنند

    استاد باور کرده حرکت کرده عمل کرده و این شده نتیجه اش

    استاد ایمان به غیب داشته میدونسته اگه حرکت کنه خداوند درهارو بازمیکنه هدایتش میکنه

    استاد شخصیتش عوض شد

    از کارگری شروع کردند از امکاناتی که داشتند شروع کردند

    چقدر الگوی خوبیه واسه من نجواهای ذهنم رو داره خاموش میکنه الگوی بی نظیری مثل استاد

    استاد از اون شرایط به اینجا رسیدنا یعنی آمریکایی ها می‌بینن زندگی استادو باور نمیکنن که میشه اینطور زندگی داشت

    استاد به آزادی زمانی و مکانی و مالی و سلامتی کامل و ثروت نامحدود و مسافرت به هر جایی که دلشون میخوان و حال خوب و روابط عالی و همه چی رسیدند تحسین میکنم استاد عزیزم رو که باور کردند حرکت کردند عمل کردند به ایده هاشون و برعکس نگرش اکثریت جامعه عمل کردند

    این سایت سرشار از آگاهی و کسب و کار عالی و پردرآمد و این فایل های هدیه رایگان با ارزش که آگاهی هاش اصلا رایگان نیست و محصولات پر از نتیجه در تمام جوانب زندگی رو خلق کردید این زندگی رو خلق کردید این به من میگه ساناز تو خالق زندگیت هستی تو مثل استاد اگه باور و عمل کنی شکی توش نیست که ب تمام خواسته هات میرسی

    پس میتونه شرایط از صفر کلوین تغییر کنه

    پس باور کن که میشود استاد همه بهونه هارو داشتند که حرکت نکنند ولی بهونه هارو کنار گذاشتند و باور کردن و عمل کردند و الان توی بهشت دارند زندگی میکنن و داریم میبینیم تو فایل های قشنگشون کیفیت زندگیشون رو که قابل تحسینه

    میشود تو این دنیا بهشت رو تجربه کرد فقط با تغییر باورها

    تو باور کن که میشود

    تو باور کن که میتونی خلق کنی خودت زندگیتو

    تو باوراتو شخصیتتو تغییر بده

    تو هدایت میشی

    استاد هدایت شدند توهم هدایت میشی

    پس رویاهایت را باور داشته باش

    نه با حرف

    بلکه با عمل

    خدایا ازت میخوام که این آگاهی هارو در عمل استفاده کنم

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    محمدرضا حسینوندپناهی گفته:
    مدت عضویت: 675 روز

    بنام الله یکتا

    حمدوسپاس مخصوص خداونداست که پروردگارجهانیان است

    خدایاتنها تورو می پرستم وتنهاازتویاری میخوام

    مارابه راه راست هدایت کن راه کسانی که به انان نعمت داده ای نه کسانی که برانان غضب کرده ای ونه گمراهان

    سلام خدمت استادعباسمنش خانم شایسته وهمه همراهان عزیزم

    روزشمار تحول زندگی من روزپنجاهو پنجم

    فایل:

    رویاهایت راباورداشته باش قسمت اول

    مابه تمام خواسته هامون می رسیم، اگه باورداشته باشیم، همه چیزباوره هرانچه راکه باورداشته باشی اتفاق می افتد، ماباساختن باوربه تمام خواسته هامون می رسیم، اگرباورهای درستی داشته باشیم درست فکرکنیم وحرکت کنیم درمسیر خواسته هامون، بجای کوچک کردن خواسته ها باورهامون روقوی وقدرتمندکنیم، ایمانمون راقوی کنیم

    ماخالق شرایط زندگی مان هستیم، بایدباورکنیم که میشود، زندگی ماحاصل افکاروباورهای ماست درگذشته واگر می خوام که شرایط زندگی مان راتغییردهیم باید افکارمون، باورهامون، شخصیتمون راتغییر بدیم تانتایج تغییر کند

    خدایا شکرت ماراهدایت کن به راه راست، خدایاکمک کن تابتوانیم باکارکردن روی خودمون وتغییر باورهامون ایمانی پولادین بسازیم

    خدایاشکرت

    باتشکرازهمه، سالم، وسعادتمند وثروتمند باشیددردنیا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: