به رویاهایت باور داشته باش | قسمت 1 - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)

1703 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شیرین حمزه ای گفته:
    مدت عضویت: 2741 روز

    سلام استادوبانوشایسته ی عزیز🌹❤️

    سلام به اعضای عزیزخانواده ام🌹❤️

    چندمدته که به این فکرمیکنم که چرامن هنوزنتونستم باوربسازم جوری که غیرازاین فکرنکنم که خواسته های من آسان تحقق پیدامیکنن.. ودوم اینکه چرامن همیشه نمیتونم باقلبم سپاسگزارباشم وازهمین لحظه ام راضی وخوشحال باشم،. چرانوسان دارم.. 🤔

    متوجه یه ترمزبزرگ شدم درون خودم، اونم این هست که چون توخانواده ام من بچه سومی بودم وهمیشه اولویت چیزای خوب برای خواهروبرادربزرگترم بود، من بایدنارضایتیم رونشون میدادم تابه خواسته ی منم توجه میشد،وانگارهمه چیزبرای من باتاخیروبه سختی انجام میشد، این شده بودجزعادت وباورمن، بزرگترشدم باعث شدبه سمت نارضایتی بزرگترهدایت بشم توسن خیلی کم ازدواج اجباری به سلیقه خانوادم برام رقم خوردومن بازاین احساس قربانی شدن ونادیده شدن روبیشترحس میکردم وهمیشه همه جامیگفتم که زندگی من نابودشدتادیگران بهم توجه کنن ودردونیازم روبفهمن، چقدروحشتناکه این احساس قربانی شدن، 😑امامیدونین چون روح ادم نمیتونه یه چیزایی روبپذیره گاهی وقتابدون اینکه خودت بفهمی ایمان به نیرویی که میتونه همه چیزرودرست کنه پیدامیکنی ومیزنی دلت روبه دریاومیری به دل تضادها، منم همینکاروکردم توسن ۲۲سالگی بدون اینکه کسی حمایتم کنه تصمیم گرفتم جدابشم وزندگی دلخواهم روبسازم بدون پس اندازخاصی حتی شغلی هم نداشتم امایه چیزی ته دلم میگفت همه چی درست میشه والبته که شد… اونروزامن یه خواسته که خیلی شدیدبوددرونم باعث شدکه ایمانم روقوی کنم وپاروی ترس هام بزارم اماهمچنان احساس قربانی شدن وجلب توجه کردن بوددرونم، وباعث شدکه به چالش های سختی بخورم، این احساس قربانی شدن وعدم رضایت ازلحظه ی حال همه جابامن بود، تومحل کارم، توی زندگی روزمره ام، واماجایی که تصمیم میگیری تغییرکنی وباتمام وجودت ازخدادرخواست میکنی هدایت میشی، یادمه ۴سال پیش توشرایط واقعاسختی بودم یه شب به خداگفتم خدایادیگ نمیخوام ناراحت باشم غصه بخورم گریه کنم، میخوام شادباشم میخوام جوری موفق باشم که فقط ازت تشکرکنم خواهش میکنم کمکم کن یادمه سجده کردم وکلی زارزارگریه کردم وازخداطلب کمک کردم، ویه جورعجیبی تویه کانالی یه فایلی دیدم ازیه استادجذب رفتم عضوکانالش شدم تودوره آموزشی اون شرکت کردن وتواون گروهی که تشکیل دادن فایل چندبرابرکردن درآمداستادیکی فرستاده بودتوگروه من ازش پزسیدم این فایل ازکجاآوردی گفت سایت داره میتونی عضوبشی، وجالبه که اون گروه همون شب منحل شد، وانگارفقط واسه آشنایی من باشمابوداستاد، دیگ من جوری عاشق شماواین خانواده شدم که نتونستم واسه یه روزهم جدابشم ازفایلای شماوسایت☺️واین پاسخ به درخواست من بود👍

    برگردم به ترمزی که کشفش کردم،.. این جلب توجه کردن واحساس قربانی بودن جوری دروجودمن شکل گرفته که فکرمیکنم اگه اززندگیم راضی باشم وسپاسگزاری کنم همیشه ممکنه خدابگه دیگ این که راضیِ نیازی نیست بهش توجه کنم وچیزتازه ای بهش بدم،این مشکلی نداره پس چیزی نمیخواد😬

    میدونین من تاحالا فکرمیکردم سیستمی بودوانرژی بودن خداروباورکردم اماامروزفهمیدم که چه ترمزای مخفی دارم که وقتی متوجهش شدم هنوزهنگم که یعنی چی آخه این چه باوریه دیگ😧!!

    همین باورباعث شده که ذهن من مانع شکرگزاری واحساس شادی ورضایت مداوم من اززندگیم باشه وجالبه که یه وقتایی که خیلی تضادشدیدی داشتم باورداشتم که اگرسروصداوگله وشکایت کنم ازخداحتمازودحل میشه وخیلی مواقع هم همینطورمیشد، دقیقامثل زمان هایی که به بابام یاصاحب کارم، ویاهرکسی دیگ.. اعتراض میکردم وبهم توجه میشد😬

    من این باورروداشتم که نبایدکاملا هم راضی باشی وبایدازبعضی چیزاهم ناراضی باشی اگرکسی میگه همه چی خوبه نبایدبگی خوبه بایدنارضایتیتونشون بدی تاشایدکمکی بهت بکنه، خدایاچه شرک وحشتناکی داشتم😑درموردخداهم همینه باورم که اگه راضی باشی وسپاسگزاروخوشحال خدامیگه این دیگ راضیِ چیزی نمیخواد😬😐خدایااا… واسه همینم باورندارم که بااحساس خوب وسپاسگزاری نعمت های بیشتری به من داده میشه… انگاریه قسمت ذهنم نمیخوادانرژی بودن خداروبپذیره، چون دوست داره که بهش توجه بشه واحساس قربانی شدن داشته باشه…

    بقول استادکه تودوره کشف قوانین میگه من همین که ترمزی رومتوجهش میشم ازخوشحالی سرازپانمیشناسم، منم بااینکه هنوزنمیدونم چطوربایداینومنطقیش کنم اماهمین که فهمیدم این یه ترمزهست خیلی خوشحالم خیلی😍👏حتماراه حلش هم گفته میشه بهم.. ممنونم استادوخانم شایسته که دونه دونه این فایلای رایگان واقع یه محصول کامل هست دیدن سبک زندگی شما درزندگی دربهشت یه محصول بینظیره که واقعاسبک زندگی منو۱۸۰درجه تغییرداده، سبک غذاخوردنم، سبک نظافت کردنم، سبک خریدکردنم، سبک لباس پوشیدنم، لذت بردن داره میشه جزئی اززندگی روزمره ام توی کارهام.. خدایی من هیچ شباهتی باآدم قبل ازسریال زندگی دربهشت ندارم چه برسه به چندسال قبلم، اینقدرتغییرات زیادبوده بادیدن سبک زندگی شمادوعزیز🙏❤️

    اماخب ازاونجایی که ازشماشنیدیم که هرروزبایدبهتروبهتربشیم دیگ به همین اندازه تغییرراضی نیستیم وهرروزدنبال بهبودهستیم

    من همین الانم خیلی چیزاکه سال های قبل جزء رویاهای بزرگی بودبرام به طورطبیعی دارمشون اماحالا فهمیدم که بیشترمیخوام واینم نشانه ی اینه که دارم خداروجوردیگه ای میشناسم وباورمیکنم، بودن توی این خانواده واقعانعمت وبرکته، خدایاشکرت🙏❤️

    ازدوستانی که زحمت میکشن وکامنت های فوق العاده مینویسن بینهایت ممنونم من به لطف کامنتای شماعزیزانم دیگ نیازی نیست برم بگردم دنبال الگویی که نتیجه گرفته ویاکتابی بخونم که جواب سوالم روپیداکنم، این کامنتای شمابینظیرترین کتابِ برای من👌👍

    به خدامیسپارمتون🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    یاسر آزادی خواه سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 2844 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به استاد دلها به خانوم شایسته مهربان و دوستان هم فرکانسیه گل

    برگ ۱۵سفرنامه

    امروز تصمیم گرفتم یه خاطره از خدمت سربازیم بگم و الان که طبق قوانین جهان هستی به اون خاطرات نگاه میکنم هیجان زده میشم

    بماند که من از شهرم کرج با کلی امیدوآرزو افتادم شهر بوشهر و اونموقع چون قانونو نمیدونستم خیلییی ناراحت شده بودم

    اما یه روز به خودم اومدمو گفتم دیگه این اتفاق به ظاهر بد افتاده و حالا وقته درست کردنشه، وقتشه اینجا که هستم حداقل جام خوب بشه

    هیچوقت نمیتونستم تصور کنم که ۱۴ ماه پست شبانه روزی بدم

    انقدر این فکرو کرده بودم که دیگه باورم شده بود با اینکه تو پاسدار خونه بودم و باید تو بیابون پست میدادم با این حال باورم شده بود که هرگز تا اخر اینجا نمیمونم

    تا اینکه باورهام با خواسته هام هماهنگ شد

    و چند روزی از پست دادنم نگذشته بود که فرمانده گردانمون اومد تو پاسدارخونمون تو بیابون، یادمه شب بودو ساعتم حدودا ۱۱شب بود

    یه دوری تو قسمته ما زدو کانکسه کوچیکی که توش زندگی میکردیمو یه نگاهی انداختو بعد شروع کرد سوال پرسیدن که نفرات جدید چیکاره انو چه درسی خوندنو….

    رسید به من

    منم که خیلی اونروز تو گرما و زیره افتاب مونده بودم یکم صورتم خسته به نظر میرسید

    گفت تو سیگار میکشی؟ گفتم نه جناب سروان من ورزشکارم و بهم الهام شد که یاسر بهش بگو طبق تجربیاتت میتونی مربی خوبیم باشی

    منم این جملرو گفتم بهش، بعد گفت ا.. جدی؟ منم دنباله یه مربی بودم بینه سربازا که باهاش برم باشگاه ظهرا تمرینم بده باهام کار کنه وزنمو کم کنم

    گفت چند روز دیگه میارمت گردانه منشیا دیگه نمیخواد پست بدی تا ۲ظهر منشی باش بعدشم میریم باشگاه

    وااای خدااا منیکه تازه ۳،۴روز بود اومده بودم منشی شدم

    رفتم گردانه منشیا تا ۲ظهر تو گردان میچرخیدم زیره باده کولر نامه مینوشتم

    بعدش میرفتم باشگاه با فرماندمون بعد میرفتیم دریا تا ۷ غروب بعد میومدم شامو میخوردم، گوشیم کلا دستم بود راحت هرکاری میخواستم میکردم، به جرعت میگم اگه بغله خونمون تو کرج هم میوفتادم انقدر راحت سربازی نمیکردم

    من قبول نکرده بودم که پاسدار باشم من قبول نکرده بودم که ۱۴ماه زیره آفتاب عرق بریزم

    من سربازی راحتو بی دغدهو با کلی مرخصی میخواستم، من آزادیه زمانی و مکانی تو سربازی میخواستم من آزادیه استفاده از باشگاهو گوشیو میخواستم…

    خدا همشو بهم داد به قدری تو سربازی دریا رفتم شنا کردم که شنام عالییی شد، به قدری باشگاه رفتم که با بوشهریا رفیق شده بودم به قدری مرخصی اومدم که اصلا نفمیدم چه طوری گذشت

    اتفاق به ظاهر بد باعث شد به بهشت تو سربازی هدایت بشم

    هرموقع میخواستم میرفتم تو شهر تا هرموقع از شب

    به خاطره اینکه با فرماندمون بتونم از گردان خارج شم یه کارت ورود خروج بدونه مانع برام گرفته بود که من شب ها هم راحت میرفتم باهاش بیرون

    انگار یه هتلی شده بود که فقط قرار یه مدتیو اقامت داشته باشم

    آخرای خدمتم حدودا یک ماه مونده بود که کلا تموم بشه، بیماری وارد کشورها شد همه ماسک میزدنو…

    فرماندها میگفتن سربازا نباید برن بیرون نباید برن مرخصی چون میرن بیماری با خودشون میارن و هیچکس حق مرخصی نداره

    این اتفاق به ظاهر ناامید کننده باز هم منو ناراحت نکرد چون نپذیرفته بودم که نرم مرخصی نپذیرفته بودم که با شرایط کنار بیام

    بچه ها میگفتن وای تموم شد دیگه نمیتونیم بریم خونهو فلان

    هرروز میومدن میگفتن سربازا نرنو نرن…

    تا اینکه همین اتفاق به ظاهر بد باعث شد سربازیم به بهترین شکله ممکن تموم بشه

    یه نامه از مرکز اومدو توش نوشته شده بود، سربازایی که یک ماه مونده خدمتشون تموم بشه برن دیگه ام نمیخواد برگردن، خودمون کارای پایان خدمتشونو درست میکنیم

    واااای خدا رفتم بلیط هواپیما گرفتمو برای همیشه سربازیم تموم شد، امضاهامو جمع کردن خودشون، کارتم اومد دمه در خونه

    سربازی مثله آب خوردن تموم شد

    من خدارو هیچوقت فراموش نکردم

    هیچوقت به قدرتش شرک نورزیدم

    هیچ وقت نگفتم خدا تو مقصری

    هیچوقت نپذیرفتم که باید زجر بکشم

    خدارو تو لحظه به لحظه احساس کردم

    اون روزی که توکل کردم به خودش و گفتم خدا من دیگه توانی ندارم من هیچکاری از دستم برنمیاد تو قدرتت بینهایته برام درست کن چیزی که بهش میگیم تسلیم شدن در برابر امر پروردگار

    به هرکی میگفتم اینطوری خدمت کردم میگفت دوروغ میگی اینجوری میگی مثلا بگی سخت نگذشته مگه میشهو فلان…

    ولی من به خدا فکر میکردمو تو دلم میخندیدم

    خدایه من قبل از اینکه بیوفتم بوشهر اونجا بود

    خدایه من وقتی رسیدم بوشهر یک دقیقه دیر نکرد

    خدایه من اجابت کرد درخواست درخواست کنندرو که من بودم

    خدا بی حساب بخشید بی حساب

    برای تمام عمرم خدا کافیست برای تمامه رویاهام خدا کافیست

    باید تا ابد پارو نزد وا داد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1743 روز

    بِسمِ الله اَلرَحمنِ اَلرَحیم

    وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ ﴿بقره 186﴾

    هنگامی که بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] یقیناً من نزدیکم، دعای دعا کننده را زمانی که مرا بخواند اجابت می کنم؛ پس باید دعوتم را بپذیرند و به من ایمان آورند، تا [به حقّ و حقیقت] راه یابند [و به مقصد اعلی برسند]

    درود بر استادِ جان و خانم شایسته زیبا و دوستانی که در حال خواندن کامنتم هستند…

    الله جاری سازد کلامم را…

    چقدر خوش وایب بود این فایل، چقدر حال خوب کن بود، انداخته بودمش رو tv و همه خانواده در حال دیدن این فایل بودند و هممون احساسی شدیم و حال و هوای هممون خوب شد

    ممنونم ازت استاد

    باور های فوق‌العاده‌ای که از این فایل دریافت کردم ک روزی 100 ها بار باید تکرارشون کنم:::

    • به وعده خداوند که اول این کامنتم گذاشتم باور داشته باش و شک نکن که به همه رویاهات خواهی رسید

    • اگر خواهان موفقیت و پیشرفت و سعادت هستی، در هر شرایطی که هستی و هر اوضاعی که داری خوشحال زندگی کن که راز موفقیت حال و احساس خوبه

    • توی هر شرایطی که هستی، هرگز ناامید نشو و همواره امیدوار باش و باور داشته باش که به اهدافت میرسی

    • توی هر شرایطی که هستی، بدان میشود بهتر و بهتر شد، در روابط عاطفی، در کار و بیزینس، در کسب درآمد، در سلامتی، در روابط دوستانه‌و… بدون میشه بهتر و بهتر شد و به سمت بهتر شدن حرکت کن

    • نشانه تغیر کردن باورهات، تغیرِ شخصیتته، تغیر رفتارته، تغیر کلامته، تغیر نگرش و دیدگاهت به مسائل مختلفه، حتی تغیر طرز راه رفتن و ایستادنته، و اگر همون آدمی، همون شخصیتی، همون رفتارهارو داری یعنی باورهات تغید نکردن

    • اگر خواهان موفقیت در همه حوزه ها هستی، هرگز عوامل بیرونی رو در موفقیت و شکستت دخیل ندون، که این نشانه شرک به خداونده..

    عوامل بیرونی شامل خانواده، شهر و کشور، روابط، آب و هوا، خانه و محل زندگی، دوست و رفیق و….

    باور کن ک خودت میتونی شرایط زندگیت رو اونجوری که دوست داری تغیر بدی، و براش حرکت کن و از خدت هدایت بخواه که او هدایت بندگانش را بر خود واجب کرده است..

    • از وقتی که به خداوند وصل بشی، از وقتی که باورهات رو درست کنی، از وقتی که تغیر کنی، از وقتی که به قوانین عمل کنی، از وقتی که دنبال رو بدنه جامعه نباشی، از وقتی که به خداوند اعتماد کنی، از وقتی که باور کنی زندگیت رو خودت خلق میکنی…

    در بهشت زندگی خواهی کرد…

    در پناه زیبایی مطلق باشید..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    پریسا بینش آرا گفته:
    مدت عضویت: 2952 روز

    درود به شما استاد عزیز…نمیدونم چطوری بگم ولی از وقتی با شما آشنا شدم مدام رو فرکانس موفقیت و ثروت هستم…و مطمئنم با خرید بسته روانشناسی ثروت این فرکانس قوی تر هم میشه.

    الان که این ویدیو رو دیدم واقعا شوکه شدم از اینکه قدرت باور چیکار که نمیکنه…،خیلی ها شرایط الانشون بهتر از شرایط قبل شما هست پس با یه کم کار کردن رو باور ها و تمرکز روی خواسته هاشون میتونن موقعیت الانشون رو تغییر بدن و به سمت موفقیت قدم بردارند….

    مثل همیشه عالی و پر انرژی بودین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    گلبرگ اکبری گفته:
    مدت عضویت: 3561 روز

    سلام به استاد عباسمنش و همه ی دوستان این گروه.

    کمک نیاز دارم

    من بخاطر باورهای خانوادم و مخالفت های همیشگیشون برای هرکاری که میخوام انجام بدم، تا حالا به هیچی تو زندگیم نرسیدم. این بار عزمم رو جزم کردم که برای تحصیل در رشته ی دندانپزشکی به روسیه برم، با توجه به اینکه لیسانس پرستاری دارم شانس خیلی خوبی برای پذیرش دارم. حالا که پدرم راضی شده، مادرم شروع به غر زدن کرده و تقریباً هر روز گریه میکنه و میگه من راضی نیستم که بری. تا قبل از این میخواستم برای کار برم تهران که با اون هم مخالفت شدید میکردن(ساکن اصفهان هستم). حالا که همه چی برای رفتن من به روسیه مهیا شده مخالفت های مادرم باعث شده پدرم هم زیر حرفش بزنه و اونم مخالفت کنه، مادرم پاشو تو یه کفش کرده که استخاره کنیم، اگر بد بیاد به هیچ عنوان به من اجازه نمیدن که برم. توی این گیر و داد یه خواستگار هم واسم اومده که شرایطو سخت تر کرده.

    به نظر شما باید چیکار کنم؟ من باور کردم که دارم میرم، از همه قانونای آفرینش استفاده کردم، ولی این مخالفت خانواده خیلی اذیتم میکنه، هر روز تو خونه دعوا داریم و من حوصله ی این بحثا رو ندارم.

    شما منو راهنمایی کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ملیحه توان گفته:
      مدت عضویت: 3477 روز

      سلام. گلبرگ جان

      وقتی شما فقط روی خواسته تون تمرکز کنید ودر موردش احساس خوب داشته باشی و مداومت کنی .زمین و زمان به شما کمک میکنند .شما با احساس خوبتون نسبت به خواسته تون قدرت تأثیر گذاری بسیار زیادی دارید . یعنی میتونید تأثیر بگذارید روی نظر پدر و مادر .و به هدفتون می تونید برسید .

      یه باور بساز برای رسیدن به خواسته ات

      و هزار بار تکرارش کن تا احساس ات به وجود بیاد .ما با باور های منفی که برای خودمون ناخواسته ساختیم . و مارو از هدفمون دور میکنه .حالا یه جورایی پاد زهرش رو بساز با جمله ای که حال دلت رو خوب میکنه (باور مثبت)ممکنه بعضی موقع ها به این باور مثبت هیچ احساسی نداشته باشی ولی اینقدر تکرارش کن که احساس خوب به وجود بیاد .

      موفق باشید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Ahoura979 گفته:
      مدت عضویت: 3649 روز

      با سلام خدمت استاد عزیزم و گروه تحقیقاتی محترم عباس منش

      خانم اکبری سلام و با آرزوی سلامتی ، شادی ، ثروت و سعادتمندی در دنیا وآخرت برای شما و همه همگروهی های دوستداشتنیم

      سرکار خانم ، شما با توجه کردن به نگرانی های خانواده تون ( ناخواسته ها تون ) اونا نگرانی ها و ناخواسته ها رو بیشتر جذب می کنین و فقط وظیفه شما توجه کردن و تمرکز کردن بر روی خواسته یا خواسته هاتون با احساس خوب است.

      طبق قانون : احساس خوب = اتفاقات خوب

      موفق باشین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    هدا پویان گفته:
    مدت عضویت: 2568 روز

    سلام به عزیزای دلم

    اومدم از خودم و داشته هام و ثمرات استفاده از قانون بگم

    تا یه جایی ناآگاهانه و از یه جایی به بعد آگاهانه بوده ولی الان میدونم که همش با استفاده از قوانین بدون تغییر خداوند بوده

    من مرتضی پویان از یه مداری در نظر بگیرید ۱۰ درجه زیره صفر با دست خالی و بدون بودن هیچ پشتوانه ای زندگیمو شروع کردم من یه روزی تو عالم بچگیم دیدم کسی نیست که بخوام روش حساب کنم و شرایطم یه طوریه که دوسش مدارم

    نپذیرفتم

    و با همون باورهای داغون هدایت شدم به اینکه مهاجرت کنم به تهران و مشغول کار بشم که الااقل خرجم رو خودم دربیارم سربار خانواده نباشم

    گذشت و گذشت و من یواش یواش یه مقدتری از حرفه ای که انتخاب کرده بودم رو یاد گرفتم

    و باز هدایت خداوند از طریق عشق منو هدایت کرد

    من از بچگیم دوست داشتم تو اندیمشک زندگی کنم و تو یه شب که خودمم نمیدونم چطور شد ولی الان فقط میتونم بگم هدایت خداونده

    من ندیده عاشق شدم😅

    و اون عشق منو کشوند به این شهر

    و باز مهاجرت کردم چند وقتی تو خونه اقوام زندگی کردم

    مادرمم دوست داشت اینجا زندگی کنه و بعد تز چند وقت خونه پدری به اندیمشک اومد و شرایطم بهتر شد

    ولی من تو اون چند وقتم حالم خوب بود چون عشقمو میدیم برام کافی بود کارم میکردم و خرجم درمیومد ۱۸ سالم بود

    بعد شروع کردم برای خودم یه کاسبی رو شروع کردم و یواش یواش گسترشش دادم

    الان خداروشکر چندسالی هست بدنی سالم دارم

    تو روابط رابطه ثابت و خوبی دارم اون کسی که عاشقش شدم باهامه تو مسیر

    ۲تا فرشته هم تو زندگیمن یه دختر زیبا و یه پسر خواستنی

    از نظر روابط اجتماعی خداروشکر روابط خوبی با انسانها دارم و مورد احترامم و کینه و حسد و نفرت از کسی تو وجودم نیست

    در آرامشم و به خودم عشق میورزم و با خدای خودم در ارتباطم

    از نظر مادی الان راحت پول میاد تو زندگیم و ۲تا ملک از خودم دارم

    یه کارگاه مجهز برای کار و یه نمایشگاه و دفتر شیک

    و دستانی از خداوند تو زندگیم هستن که هر روز با عشق برای زندگی خودشون تلاش میکنن و کمک کننده من تو این مسیر هستن

    بیزینسی و برندی معتبر دارم و اسم و رسمی که به خوبی ازش صحبت میشه

    ایمان به خدا و آینده ای روشن زیاده و گذشته پشت سرمه

    اینا رو گفتم که تمرکزم بیشتر رو داشته هام باشه

    و از اعماق وجودم از خداوند سپاسگزارم که اینچنین دنیای بینظیری خلق کرده و همه چی در اختیار ماس

    ما خالق زندگی خودمون هستیم

    من هرجیزی رو بخوام میتونم خلق کنم

    و الانم هر روز بیشتر از خداوند میخوام و با استفاده از قوانین سعی میکنم بهشون برسم

    خدایا بینهایت شکرت❤️

    اره استاد باید به رویاهامون باور داشته باشیم و به خودمون و خداوند که همیشه پاسخگوه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      وحید گلباف گفته:
      مدت عضویت: 2326 روز

      خدا را شکر به جایگاهی که حقتون هست رسیدین ودر حال پیشرفت هستین کیف میکنم ولذت میبرم از این برای عزیزانم اتفاقهای خوب میوفته انشاالله هرروزتون پر از عشق خدا باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      حمیده اسماعیلی گفته:
      مدت عضویت: 2126 روز

      سلام دوست عزیز….بهتون تبریک میگم واسه این اراده ایی که باعث کارکردن روی باورهاتون شده و رسیدن به این نتایج عااالی….امیدوارم روزهایی بسیار درخشان رو پیش رو داشته باشین…ممنون از اینکه موفقیت هاتون با ما به اشتراک گذاشتین….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    میثم جبلی گفته:
    مدت عضویت: 3014 روز

    – در هر شرایطی حتی غیرخوب حالمون رو خوب نگه داریم

    – همیشه با امید و باور زندگی کنیم

    – همیشه با ذوق به سمت اهدافمون حرکت کنیم

    – قانون رو رعایت کنیم بر خلاف عرف جامعه حرکت کنیم

    – باور کنیم که شرایط میتونه تغییر کنه

    – میتونیم همه بهانه ها را انتخاب کنیم و به مسیرهای اشتباهی بریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1436 روز

    سلام استاد و خانم شایسته جان

    روز پانزدهم و تعهد من!

    اونقدر این فایل زیبایی داشت ک چندبار صوتی و تصویری گوش دادم

    وقتی تصویری میدیدم،تمرکزم پشت استاد،ویو اشپزخونه و اون برقی ک روی کابینتا و ترتیب و‌نظم چیدمان شده بود،بود و چندبار فایلو عقب جلو کردم تا تمرکزم برگرده روی فرامین استاد

    تیپ و لباسای استاد کلاه و تیشرتو شلوارک،که یکی از استایل ها ی مورد علاقه ی منه

    اون ابپاشی ک روی میز بود و تصورم اینه ک گلی ک اونجاست طبیعیه و چقدر توجه شما به اون گلها قابل ستایشه

    عروسک های روی دیوار

    اون قدر زیبایی و جذابیت هست که نمیشه همرو نوشت

    یا اون اخر فایل،اون جوجه ها که نوک میزدن و استاد اصلا به روشون نمیاره

    کلی خنده به لبای من اورد

    با ی حس عالی داشتم نگاه میکردم

    صدای خنده هاتون،توی اون خونه بندرعباس

    چقدر خوبه ک توی شرایط به ظاهر بد،حال دلمون خوب باشه و شاد باشیمو رها باشیم و ایمان داشته باشیم ک حل میشه و رویاهامون محقق میشه

    و چقدر زییا شما ،با این فیلما ایمانه‌منو قوی تر کردین

    چقدر این‌جمله ی کامنت برتر«که یوقتایی اطلاعاتمون بیشتر میشه به جای باورها،و‌فکر میکنیم باورهامون قوی شدن» به دلم نشست و خودمو بیاد اوردم

    ک قبلا فکر میکردم،دارم روی خودم کار میکنم وحتی منتظر نتیجه بودم

    ولی همون لایف استایل همون روش ها و همون رویه ی قبل رو‌داشتم…

    همون مدل فکر کردن،همون مدل قدرت دادن به ادما و خدا،همون مدل توجه به نازییایی ها،همون مدل نگرانی و ترس ،همون مدل عجله ،همون مدل بی مسئولیت نسبت به زندگیم و اتفاقاتش…

    ولی منتظر ی نتیجه ی متفاوت

    ولی حالا،چقدر حسم خوبه ک این روزها،باورهامو،رویه ها مو…تغییر دارم و نتیجه ها توی همه ی ابعاد زندگیم داره تغییر میکنه…

    تازه اول راهه.. و میدونم چه روزهایی در انتظارمه

    به قول استاد،قانون یکیه و وقتی انجام میدیمش،جز همین نتیجه ها،اتفاق دیگه نباید بیفته

    فقط این ماییم ک با قویتر کردن باورها،سرعت رسیدن به خواسته هامون بالاتر میره با حفظ روند تکامل

    این روزها،دیگ مثل قبل نگران راه حل ها نیستم

    به لطف فایلای شیوه حل مسائل و باور جدیدم ک تو حرکت کن وقدم اول بردار قدمهای بعدی گفته میشه و چقدر قشنگ دارم نتایج این مدل باورو میبنیم این روزها که با هیچی دارم قدم برمیدارم برای باشگاه زدن

    و هرروز ک میگذره،ایمانم باورم برای تحقق همه ی خواسته هام بیشتر میشه

    وقتی میبینم نتیجه های کوچیکم داره میاد،انگار خیالم برای بزرگتراش راحته

    خدایا شکرت که اینقدر واضح داری باهام حرف میزنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    مجید عزیزی پیردوستی گفته:
    مدت عضویت: 1545 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به همه‌ی عزیزانم

    ((گام 15 روز شمار تحول زندگی من ))

    ــ خدایا شکر بابت این هدایت‌های حرفه ای و برنامه های که برای ثبت اتفاقات زندگی ما میریزی و همه جوره خودت مدیریت می‌کنی مثل همین فایل قدیمی که از خونه‌ی استاد توسط پسرعموش گرفته شده و حالا در زمان مناسب به دستشون رسیده

    خدایا شکر بابت زندگی استاد که این چنین به هرچی که خواسته رسیده و رویاهاش را باور کرده و ایمان داشته و عمل کرده به آنچه که بهش گفته شده و حرکت کرده و اینم نتیجه ی شگفت انگیزش که داریم میبینیم .

    ــ خیل خیلی خیلی مهم که در هر شرایطی هستیم حالمون خوب باشه و امید داشته باشیم که اوضاع می‌تونه از این هم بهتر بشه .

    اوایل که با استاد آشنا شدم وقتی میشندیم که استاد در چه شرایطی بودن به دنبال این بودم که بدترین اوضاع زندگیم را با اون شرایط استاد مقایسه کنم که بگم من بدتر بودم و خیلی افتخار می‌کردم که اینطوری باشم ( واقعا الان خندم میاد ) اما الان بهتر متوجه قوانین هستم و اینو می‌دونم که اصلا مهم نیست تو چه شرایطی بودم در حال حاظر تو چه شرایطی هستم و چقدر تغییر کردم و به نسبت سال قبلم به نسبت ماه قبلم به نسبت هفته ی قبلم چقدر تغییر کردم و خودم را با قبلا خودم مقایسه کنم و به دنبال این باشم که هر روز یه قدم کوچک ولی مستمر بردارم و تکاملم را برای رسیدن به خواسته هام طی کنم و خدارا شکر که جز شخصیتم شده و مدام دارم اصل را تکرار میکنم که کامنت نوشتن خیلی بهم کمک کرده و چقدر به نسبت قبل بهتر شدم و در همه ی جوانب تغییر کردم و دارم با عشق و علاقم کسب درآمد میکنم و دارم لذت میبرم از زندگیم و خیلی احساس خوبی دارم و این قانون بدون تغییر خداوند که وقتی در مسیر درست هستم و احساس خوبی دارم اتفاقات بهتری واسم می‌افته .

    ــ خدایا شکر بابت این نتایج شگفت انگیزتون استاد واقعا تحسینتون میکنم این حجم از عمل به قوانین و قدم برداشتن و این تغییر شخصیتی که منجر شده به این نتایج برسید

    استاد جان شخصیت من هم خیلی تغییر کرده و در حال حاظر در یک اتاق ده نفره زندگی میکنم و یک بهشتی را واسه خودم ساختم که خیلی لذت میبرم و کیف میکنم و در همین جا به چند خواسته کوچولو به لطف الله رسیدم و از علاقم کسب درآمد دارم و این درحالی که ماه گذشته در بدهی بودم و تمام بدهی هام پرداخت شده و تغذیه ی خوبی میخورم در حالی که ماه گذشته از مجبوری روزه می‌گرفتم خیلی احساسم نسبت به ماه گذشته بهتر شده و کلی عادتهای بدم را شناسایی کردم و گذاشتم کنار .

    آفرین به خودم که در حال پیشرفت و یادگیری و بهبود هستم و با همین شرایطی که دارم کافی و ارزشمندم

    خداجون سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    MEHDI RAD گفته:
    مدت عضویت: 3124 روز

    سلام به مهربونیات سید حسین عباس منش گل و عزیز

    سلام به آرامشی که از وجودت بلند میشه

    دوست دارمت و بینهایت از لطفت سپاسگزارم

    باور دارم که ما نوری از خداوند برای ایمانمان خواستار شدیم و تو با رشد در ایمانت سزاواری و فراوانی را الگو شدی

    در هر لحظه از زمان و مکان فقط زیباییهاست که می‌درخشد

    سید جان 4 سالی هست که آزمون و خطاهای زیادی در امر موفقیت انجام دادم و پیروزی ها و شکست های زیادی رو تجربه کردم تا اینکه با شما آشنا شدم از همون اول حرفهاتون کاملا به دلم نشست چون اکثر تجربیاتی که شما از طریق فایل های رایگان مطرح کردید رو بصورت مشابهی تجربه کرده بودم ولی خطا هایی دارم که بصورت عمیقی در باورهام ریشه کرده و بسیار تلاش کرده ام تغییرشون بدم ولی بارها و بارها شکست خورده ام یه جورایی خسته ام از طولانی شدن این راه و برای کسب انرژی فقط دلم میخواد بیام یکی از فایلهای تصویری شما رو ببینم که واقعا شگفت انگیزه که دوباره تلاشم رو شروع میکنم امشب با دیدن همین فیلم به رویاهات باور داشته باش بسیار بسیار انرژی عجیبی گرفتم لحظاتم سرشار از عشق و محبت شده چون خودت سرشار از عشق و زیبایی هستی و این لطف خداوند متعال رو هیچ کسی نمی فهمد مگر فقط با ایمان خالصانه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: