به رویاهایت باور داشته باش | قسمت 1 - صفحه 22

سلام به استاد خیلی خیلی عزیزم و تمام دوستان عزیزم اول اش نمیخواستم که نظری بنویسم ام یک حس درونی گفت بنویس . پیش از اینکه بنویسم او ل نظرات را نگاه کردم و وقتی که نظرات را نگاه کردم اشک شوق در چشمام جمع شد وگفتم خدایا شکرت . من اصلا با عدل خدا مشکل داشتم بزار براتون یک مثال بگم: من در افغانستان زنده گی میکنم و در سال 1394 خیلی مهاجرت ها به سمت اروپا زیاد شد . و من هم خیلی دوست داشتم که بروم اما پول اش را نداشتم که برم.یکی از دوستان من گفت که میخواد به اروپا مهاجرت کنه و گفت که عمواش پول مهاجرت اش را حساب میکنم . و واقعا دلم شکست گفتم خدایا واقعا این عدل است خدایا با من درافتادی, ایا واقعا شوراش را در اوردی ,چرا خدایا من هیچ عدلی نمیبینم تو هم با این خدای ات . و وقتی که با استاد عباس منش اشنا شدم تازه فهمیدم که خدا برای زجر بردن من لذت نمیبرد بلکه خوداش نعمت ها را افریده است و لذت میبرد که ما ثروتمند ,سلامت ,خوشحال ……….. باشیم . وخداوند را هزاران بار برای این اشنایی سپاس میگم .خواهرم همیشه من را مسقره میکند که تو هم با این عباس منش ات , و میگه که ذهنت را حبنوتیزم کرده و به پدر این فایل ها را معرفی کرد که من را کوچک کند و پدرام گفت به خواهرم که برو تمام فایل ها را پاک کن این پسر دیوانه شده , من گفتم که اگر هم پاک کنید ده ها فایل گپی شده دارم .با تمام مشکلات خانواده گی , مالی , عاطفی که دارم میگم که هیچ عیبی ندارد این ها هم جزی از مسیر تکامل من است و بعضی موقع ها به حرف مسیر تکامل ام شک میکنم و میکم که دروغ است اما این فایل کار را تمام کرد . ومن مشکل کم ایمانی داشتم یعنی اینکه تصمیم میگرفتم که با تمام وجودم روی باور ها و قانون کار کنم و سه , چهار روزی کار میکردم اما ایمان ام کم میشود و دوباره به همان حالت نکبت برمیگشتم اما این بار یک ندای درونی که گفت این بار فرق میکند و این فایل واقعا به من احساس ایمان میدهد. و واقعا هر چیزی به وقت اش میرسد . و هر کاری شدنی است . این نوشته ها را با تمام وجودم با سلول سلول ام نوشتم . دوست ات دارم استاد خوبم