به رویاهایت باور داشته باش | قسمت 1 - صفحه 30

1703 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    لیلا سلحشورنیا گفته:
    مدت عضویت: 2850 روز

    باسلام وعرض ادب خدمت جناب عباس منش شایدباورنکنیدکه بنده سالهاست که بدون اینکه بدونم درمسیرعلمNLpحرکت کردم وازشرایطی بسیارسخت وحتی کشنده به چه موقعیت خوب ووالایی دسترسی پیداکردم هم اکنون درایران هستم ولی شهروندامریکایی هستم ودرشیکاگوساکنم فکرمیکنم که داشتن یک مزرعه بزرگ یکی ازبهترین ایده هاباشه چون هم خودم شادمیشم وهم سفره ای برای عده ای بازمیشودواماهدفم ازاین صحبتهاچیزدیگری است شماجناب عباس منش بسیارقابل تحسین هستیدبخاطررشدوپیشرفت خوبتان امادوانتقادبرشماوارداست البته امیدوارم که بپذیریدودرپی رفع ان باشیداولامن اساتیدزیادی رادیدم وازکتب ومطالب ودستونشته های انان بهره مندشدم بدون کمترین غروروتکبریعنی ازدکترمحتشمی تاجناب ازمندیان دکترحلت ودکترشمیساو……….ولی ولی ولی متوجه شدم که شماگرفتارغروروخودبزرگ بینی شدیدواین درچشم خالق قدرتمندمازیبانیست چراکه هرچیزی به خواست اوست وبعدازاوتلاش مابه ان ایده ویاهدف معنامیدهدوسعی کنیدکه درکنارقلب مهربانتان تواضع راهم کمی بیشترکنیدودوم اینکه شمابسیارسودجوومادی باانسانهایی که نیازمندیاریتان هستندرفتارمیکنیدایاشمابه خمس معتقدهستید؟ایامیدانیدکه بابت دانشتان بایددرراه خداوندی که این علم واگاهی رابه رایگان به شماهدیه دادیددرراه رضایتش انفاق کنید؟وان انفاق ان بااین مبالغ عجیب وغریب که شمابرای خودتان درست کردیدمقدورنیست!!!!!!چطورکسی که غرق درمشکلات است میتواندباپرداخت ده ملیون تومان به شماواردموفقیت شود؟شماباتحمل سختی ومشقت بسیاربه این اطلاعات دسترسی پیداکردیدقبول!امااگراندکی مروت وجوانمردی درقلبتان بودبه افرادی که درجامعه ایران سرگشته وحیران وگریانندبصورت خداپسندانه هدیه میدادی مگرچه چیزی ازشماکم میشود؟؟؟؟؟این که یک حرف است که شماازاموزش ان به دیگران دریغ میکنی نه کسی پولت راخواست ونه اموال واملاکت راخواست به یادبیاوران روزگارسخت تنگدستیت راواینقدرفخرفروشی نکن دنیاهمچون چرخ وفلک است هیچکس هرگزوبرای ابدفقیریاثروتمندباقی نمیامنداین قانون کاینات است اگربه عدالت خداوندباورداشته باشی این بخشی ازعدالت خداونداست مگرانکه ازاندوخته ات ودانشت به مردم خودداری نکنی !من شخصاروزهایی راتجربه کردم که درباورهیچکس نمیگنجدولی باهمان باورکردن رویاهایم زندگیم راتغییردادم والان که درایران هستم به تمام کسانی که بخواهندبصورت رایگان وبدون هیچ منتی هیچ تکبروبزرگنمایی یافخرفروشی دانشته هایم رااموزش میدهم والبته اگرکسی خودش طالب باشدونه به اجبار°°°°دوست خوبم اندکی تامل!!!!!!!لطفا!!!!!چون برایم عزیزوارزشمندهستیدحیفم امدکه درقالب خواهری دلسوزنصیحتتان نکنم!ماناباشیدوکامروا!!!خواهرشمالیلاسلحشورنیا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3062 روز

    درست است قانون تکامل نیاز به زمان دارد . زمان چیست همان است که مجموع تک تک لحظات ما را شکل می دهد . برای طی شدن باید باور داشت این لحظات در هماهنگی بود . من باور دارم که این لحظات خوش اند که مرا به رویایم می رسانند و این لحظات ناخوش فقط تصور هستند که قدرت خاصی ندارند فقط می ایند که نشان دهند در این لحظه چه کنیم که به مسیر رویا و خواسته برگردیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3364 روز

    سلام

    هر چند روز یکبار این فایل را حتما باید نگاه کنم با نگاه کردن به این فایل گویی تمام دوره های استاد برایم مرور میشود و الگوی من که استاد عباس منش هستند برایم محکم تر می شوند و باز تکرار میشوند ، بازم تشکر برای این فیلمی که صادقانه ارسال کرده اید آفرین به شما برای شهامت شما و اینکه از هر طریقی همیشه به یاری می شتابید. با دیدن این فایل هر چند روز یکبار ایمانم را بازم قویتر می کنم. شما بی نظیرید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    امیر گفته:
    مدت عضویت: 2859 روز

    سلام شب و روزتون خوش امیدوارم سرحال باشید استاد عزیز تازه به سایت خوبتون اومدم .ایمان دارم که بهترین استفاده ها رو از شما ببرم و نتایج خوبی کسب کنم .همیشه شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3062 روز

    امروز داشتم به مستندی که درباره کشتی سازی تفریحی بود و با دو نفر از بزرگترین شرکت ها مصاحبه می کردند. مصاحبه گر خانمی بود که همش تمرکزش روی حوادث و غرق شدن کشتی ها بود که انگار چندین نفر مرده بودند بعد رئیس شرکت گفت حدودد 99 درصد از کسانی که از این نوع خدمات استفاده می کنند راضی هستند و احتمال کمی در این حوادث است مثلا 1 در 100 درصد . اما خانم مصاحبه گر گفت اینها صدر اخبار نمی روند .

    چرا این مطالب صدر اخبار نمی روند چرا اگر میلیون ها نفر از خدماتی استفاده کنند و راضی باشند کسی در موردش حرفی نمی زند اما اگر حادثه ای در هر 100 سال یک بار رخ دهد می شود صدر اخبار . ؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    کیمیا صادر گفته:
    مدت عضویت: 3546 روز

    لطف حق

    پروین اعتصامی

    مادر موسی، چو موسی را به نیل

    در فکند، از گفتهٔ رب جلیل

    خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه

    گفت کای فرزند خرد بی‌گناه

    گر فراموشت کند لطف خدای

    چون رهی زین کشتی بی ناخدای

    گر نیارد ایزد پاکت بیاد

    آب خاکت را دهد ناگه بباد

    وحی آمد کاین چه فکر باطل است

    رهرو ما اینک اندر منزل است

    پردهٔ شک را برانداز از میان

    تا ببینی سود کردی یا زیان

    ما گرفتیم آنچه را انداختی

    دست حق را دیدی و نشناختی

    در تو، تنها عشق و مهر مادری است

    شیوهٔ ما، عدل و بنده پروری است

    نیست بازی کار حق، خود را مباز

    آنچه بردیم از تو، باز آریم باز

    سطح آب از گاهوارش خوشتر است

    دایه‌اش سیلاب و موجش مادر است

    رودها از خود نه طغیان میکنند

    آنچه میگوئیم ما، آن میکنند

    ما، بدریا حکم طوفان میدهیم

    ما، بسیل و موج فرمان می‌دهیم

    نسبت نسیان بذات حق مده

    بار کفر است این، بدوش خود منه

    به که برگردی، بما بسپاریش

    کی تو از ما دوست‌تر میداریش

    نقش هستی، نقشی از ایوان ماست

    خاک و باد و آب، سرگردان ماست

    قطره‌ای کز جویباری میرود

    از پی انجام کاری میرود

    ما بسی گم گشته، باز آورده‌ایم

    ما، بسی بی توشه را پرورده‌ایم

    میهمان ماست، هر کس بینواست

    آشنا با ماست، چون بی آشناست

    ما بخوانیم، ار چه ما را رد کنند

    عیب پوشیها کنیم، ار بد کنند

    سوزن ما دوخت، هر جا هر چه دوخت

    زاتش ما سوخت، هر شمعی که سوخت

    کشتئی زاسیب موجی هولناک

    رفت وقتی سوی غرقاب هلاک

    تند بادی، کرد سیرش را تباه

    روزگار اهل کشتی شد سیاه

    طاقتی در لنگر و سکان نماند

    قوتی در دست کشتیبان نماند

    ناخدایان را کیاست اندکی است

    ناخدای کشتی امکان یکی است

    بندها را تار و پود، از هم گسیخت

    موج، از هر جا که راهی یافت ریخت

    هر چه بود از مال و مردم، آب برد

    زان گروه رفته، طفلی ماند خرد

    طفل مسکین، چون کبوتر پر گرفت

    بحر را چون دامن مادر گرفت

    موجش اول، وهله، چون طومار کرد

    تند باد اندیشهٔ پیکار کرد

    بحر را گفتم دگر طوفان مکن

    این بنای شوق را، ویران مکن

    در میان مستمندان، فرق نیست

    این غریق خرد، بهر غرق نیست

    صخره را گفتم، مکن با او ستیز

    قطره را گفتم، بدان جانب مریز

    امر دادم باد را، کان شیرخوار

    گیرد از دریا، گذارد در کنار

    سنگ را گفتم بزیرش نرم شو

    برف را گفتم، که آب گرم شو

    صبح را گفتم، برویش خنده کن

    نور را گفتم، دلش را زنده کن

    لاله را گفتم، که نزدیکش بروی

    ژاله را گفتم، که رخسارش بشوی

    خار را گفتم، که خلخالش مکن

    مار را گفتم، که طفلک را مزن

    رنج را گفتم، که صبرش اندک است

    اشک را گفتم، مکاهش کودک است

    گرگ را گفتم، تن خردش مدر

    دزد را گفتم، گلوبندش مبر

    بخت را گفتم، جهانداریش ده

    هوش را گفتم، که هشیاریش ده

    تیرگیها را نمودم روشنی

    ترسها را جمله کردم ایمنی

    ایمنی دیدند و ناایمن شدند

    دوستی کردم، مرا دشمن شدند

    کارها کردند، اما پست و زشت

    ساختند آئینه‌ها، اما ز خشت

    تا که خود بشناختند از راه، چاه

    چاهها کندند مردم را براه

    روشنیها خواستند، اما ز دود

    قصرها افراشتند، اما به رود

    قصه‌ها گفتند بی‌اصل و اساس

    دزدها بگماشتند از بهر پاس

    جامها لبریز کردند از فساد

    رشته‌ها رشتند در دوک عناد

    درسها خواندند، اما درس عار

    اسبها راندند، اما بی‌فسار

    دیوها کردند دربان و وکیل

    در چه محضر، محضر حی جلیل

    سجده‌ها کردند بر هر سنگ و خاک

    در چه معبد، معبد یزدان پاک

    رهنمون گشتند در تیه ضلال

    توشه‌ها بردند از وزر و وبال

    از تنور خودپسندی، شد بلند

    شعلهٔ کردارهای ناپسند

    وارهاندیم آن غریق بی‌نوا

    تا رهید از مرگ، شد صید هوی

    آخر، آن نور تجلی دود شد

    آن یتیم بی‌گنه، نمرود شد

    رزمجوئی کرد با چون من کسی

    خواست یاری، از عقاب و کرکسی

    کردمش با مهربانیها بزرگ

    شد بزرگ و تیره دلتر شد ز گرگ

    برق عجب، آتش بسی افروخته

    وز شراری، خانمان‌ها سوخته

    خواست تا لاف خداوندی زند

    برج و باروی خدا را بشکند

    رای بد زد، گشت پست و تیره رای

    سرکشی کرد و فکندیمش ز پای

    پشه‌ای را حکم فرمودم که خیز

    خاکش اندر دیدهٔ خودبین بریز

    تا نماند باد عجبش در دماغ

    تیرگی را نام نگذارد چراغ

    ما که دشمن را چنین میپروریم

    دوستان را از نظر، چون میبریم

    آنکه با نمرود، این احسان کند

    ظلم، کی با موسی عمران کند

    این سخن، پروین، نه از روی هوی ست

    هر کجا نوری است، ز انوار خداست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    بانو ویسیان گفته:
    مدت عضویت: 2902 روز

    سلام استاد

    تو این فایل من خیلی ایمانم قوی تر شد و این وضعیت بد شمارو که دیدم خیلی خیلی به زندگی و به اینده امیدوار تر شدم.استاد من تمام فایل های رایگان شمارو دانلود کردم و ظرف این 1 ماه شاید هرکدوم رو چند بارر دیدم و خیلی خیلی بهم انرژی میدن ولی باید اعتراف کنم هیچکدوم به اندازه این فایل رو من تاثیر مثبت نزاشت و عالی بود عالی وقتی تلویزیونتون رو نشون میدادین تو فیلم من انگار چالش اب یخ رو انجام داده باشم! خیلی شکه شدم خیلی زاد.و خدارو سپاسگذارم که چنین قوانین بدون تغییری در دنیا گذاشته .ممنون بابت تهیه این فایل.خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    سیدالوالفضل حسینی پور گفته:
    مدت عضویت: 2894 روز

    سلام و درود خدمت استادبرگوارم جناب آقای عباسمنش.

    این اولین نظرسنجیه که دارم شرکت میکنم ولی بیشتر میخوام ازشماوسایردوستانتون تشکرکنم،چرا که بادیدن فایلهای صوتی وتصویری شما خیلی باورهامو تغییر دادم ودارم سعی میکنم که عادتهای جدیدوباورهای جدیدی نسبت به خودم را در خودم ایجاد کنم.

    من این باور راپیدا کردم که همه چیز ازخودم شروع میشه ولی هنوز نتونستم خودم راکامل بشناسم،چرا که بعضی عادتها ناخوداگاه به سراغم میان ومسیر منو دورتر میکنند.ولی من کوتاه بیا نیستم وسعی میکنم برآنهاغالب شوم.ازشماممنونم بخاطر این همه اطلاعات وتجاربی که بی دریغ دراختیار میگذارید.

    بهترینهاروبراتون آرزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: