به رویاهایت باور داشته باش | قسمت 1 - صفحه 54

سلام

سفرنامه روز پانزدهم

خیلی وقت بود که میخواستم در سایت نظر بگذارم.اما چیزی به ذهنم نمی اومد.تا اینکه خدا هدایتم کرد به اشنایی های اول من با استادعباس منش

امروز که این فایل برای چندمین بار رو دیدم.یاد اولین روزهای اشنایی با عباس منش افتادم.

اون زمان فقط دو راه رو برای پولدار شدن دیگران می دیدم.

یکیش این بود که بابای پولدار داشته باشی.

یکی دیگه هم این بود که از مردم کلاه برداری کنی و کلا فقط از کارهای نادرست میشه پول در بیاری که باید توی اون هم خیلی زرنگ باشی.مگرنه تو ایران که نمیشه هم چین کاری کرد.

وقتی که فایل استاد رو دیدم که در مورد ثروت صحبت میکرد.

وقتی و بخشی از داستان زندگیش رو تعریف می کرد.

من هیچی نمی تونستم بگم.

وقتی فهمیدم که عباس منش نه بچه پولدار بوده.و نه از راه نادرست به ثروت رسیده.و تو همین ایران تونسته موقعیت عالی برای خودش بسازه. وقتی که عباس منش صحبت از خدا میکرد.و میگفت با خداوند من به همه جا رسیدم و شما هم می تونید به هر جایی که بخوابید برسید.

خیلی تعجب کردم.

همینجوری ماتم برده بود.تا چند روز فقط داشتم به اون حرفا فکرد می کردم.

از اونجا شد که رفتم تو سایت ثبت نام کردم.

و شروع کردم به دیدن فایل ها من فهمیدم که چقدر اشتباه فکر می کردم .

فهمیدم که به هر چی بخوام میتونم برسم.بدون اینکه کار نا درستی انجام بدم.حتی بتونم به دیگران هم کمک کنم.و به خواسته هام برسم.

فقط باید باور داشته باشم که اولا میشود.و باید باورهای مخرب رو جایگزین باورهای مثبت بکنم.

یکی از اون فایلی من از استاد دیدم همین فایل هست.که روی من بسیار تأثیر گذاشت.

اما نحواهای شیطان بعضی اوقات به سراغم می آید.

اما من در همین هنگام مثال هایی میزنم.

به خودم می گم.

ببین چقدر عباس منش شرایط سختی داشت.ولی تونست با استفاده از توکل و تغییر باورهاش و تغییر کانون توجهش به هر چی که در زندگیش میخواست برسه.

خوب من چی از عباس منش کم تر دارم.

باز هم یکی دیگر از باورهای مخرب من این بود که خدا فقط برای بعضی هاست.خدا که برای من کاری انجام نمیده.خدا برای یکسری ادم هاست نه برای تو..

این باور از احساس گناه من بود.

همیشه این احساس ناراحت کننده رو داشتم.و باعث دوری من از خدا میشد.

بخاطر همین مدتی دوباره از سایت جداشدم.و شروع به همون زندگی قبلی کردم.

اما واقعا دیگه خسته شده بودم.

یه حسی داشتم انگار خدا به من گفت بیا پیش من.

تو کانال هم عضو بودم.وقتی فهمیدم که روزشمار تحول زندگی من فصل دومش اغاز شده با خودم گفتم برم از فصل یک شروع کنم.همون اول کار ،فایل چند باور قدرتمند برای رفع احساس گناه

دانلود کردم.

و باز هم درون من دگرگون شد.

خدا رو شکر که تونستم به خدا نزدیک تر بشم.

البته نجواها به سراغ من می ایند.ولی من به این نجواها توجه نمی کنم.سریع میرم سراغ نکات مثبت.

سریع به فایل از استاد میزارم.بارها گوش می کنم.و این باعث میشه که دیگه به نجواهای شیطان عمل نکنم.

هر چی که میگذره این نجواها داره کم تر میشه.