به رویاهایت باور داشته باش | قسمت 1 - صفحه 85

1703 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زینب گفته:
    مدت عضویت: 1472 روز

    سلااام به همه دوستان 🥰🌱

    روز پانزدهم.خدایا شکرت🙏🏻😇نیمی از سفرنامه ماه اولم گذشت و خدارو شکر تا اینجا منو هدایت کرد و قراره تاآخر سه ماه پیش بریم انشالله 🥰

    امروز تو این قسمت سفرنامه چیزی درونم خیلی درهم شکست…نمیدونم چجوری توصیف کنم ولی اونجا که استاد گفت من شخصیتم تغییر کرد همونجا میخکوب شدم.اونجا که استاد گفت من باور داشتم که میتونم زندگیم رو خلق کنم…اصلا به قول خانم شایسته من دیوانه شدم…

    خیلی جالبه.من دیروز داشتم باخدای خودم صحبت می‌کردم و ازش پرسیدم من چجوری باید بهای موفقیتم رو پرداخت کنم.من میخوام به خواسته هام برسم.میخوام که زندگی رو زندگیش کنم…بهم گفت باید تکاملت رو طی کنی اگه تکامل رو درکش نکنی اذیت میشی و به خواسته هاتم نمیرسی.بعد تو سریال سفر به دور آمریکا اونجا که رفتید لونه اسب ها…اونجا خانم شایسته دوباره راجب تکامل صحبت کرد…امروز هم اینجا شما گفتید من یه شبه نخوابیدم بعد پاشم اینجا چشمامو باز کنم آرام آرام پیش رفتم و تکامل رو طی کردم.

    خدا بهم راست گفت… من خیلی عجولم همش میخوام برسم به تهش ببینم اونجا چه خبره اما همین ها بدتر پرتم میکنه عقب.میخوام پله هارو چندتا یکی برم بالا اما سقوط میکنم ته دره👀فهمیدم این رفتار به خاطر باور کمبوده که تو وجودم ریشه دوونده و تو تمام ابعاد قشنگ میبینمش که نفوذ کرده

    مورد بعد که از خدا پرسیدم میخوام بهای موفقیتم رو بپردازم این بود که باید از ریشه تغییر کنم همون حرفی که استاد زد.شخصیتم باید عوض بشه که من فعلا دارم هی باورهای محدود کننده ام رو شناسایی میکنم اما برای تغییرشون هنوز ایده ای به ذهنم نرسیده.

    بخش عقل کل قسمت جواب های خانم شایسته هم عالیه اونجاهم باز چند تا نکته مهم فهمیدم.اونجا که میگفتن اگه نمیتونی به تنهایی دوره ای رو تهیه کنی یا اگه پولشو داری و تهیه نمیکنی یعنی هنوز تو مدار دریافت اون آگاهی ها نیستی.واقعا همین طوره من خیلی دوست دارم دوره عزت نفس رو بخرم اما احساس میکنم هنوز برام زوده من باید تکامل رو درکش کنم.دوست دارم همهههه دوره هارو بخرم و گوش بدم اما فهمیدم گوش دادنِ تنها فایده ای نداره باید بها پرداخت بشه نه فقط مالی به نظرم بهای مالی کم اهمیت ترینش هست بها به معنی تعهد به معنی تغییر واقعی به معنی جهاد اکبر بعد که از درون یه سری چیزها جفت و جور میشه خود بهای مالی میاد خودش به قول خانم شایسته جهان بده بستان میکنه اولش بهاشو میگیره بعد پاسخ میده…وای اونجا هم باز دیوانه تر شدم🤦🏻‍♀️نمیدونم واقعا داره چه اتفاقی میوفته اما خوشحالم و امید دارم.به خودم میگم وقتی خدا بعد از کلیییی اینور و اونور هدایتم کرده به این مسیر پس یعنی میخواد که بشه اون چیزهایی که خواسته منه.این حرفم به خودم خیلی دلگرمی میده بهم😇

    وقتی زندگی استاد رو تو اون شرایط دیدم البته من این فایل رو قبلا دیده بودم حتی قسمت دو رو و داشتم باااااااااال درمیوردم که خدااااایا چه میکنی تو…وعده های خداوند😍😍😍😍😍😍😍😍این سری انگار عمیق تر نگاه کردم…من قشنگ می‌فهمم که ذهنم نمیخواد قبول کنه همش راهشو کج میکنه میره سمت ناخواسته ها.تو این مدت به شدت درک کردم که ذهنم بااینکه میدونه اما مقاومت میکنه.شما گفتید ذهن و روح رو باید هم جهت کرد من دارم سعی میکنم اما انگار مثل تیکه های پازل بعضی قسمت ها هنوز نیستن تا پازلم تکمیل بشه و من باید پیداشون کنم مثل یه بازی😅😍شما گفتید(تو قسمت های قبل سفرنامه)هر کسی اندازه عطشش برای پیدا کردن حقیقت بهش پاسخ داده میشه.چقدررررر این حرف به دلم نشست و خدا به بی نهایت طریق و دست پاسخ رو به اون شخص میده….

    گفتید مسیر رسیدن به خواسته ها و موفقیت مسیر لذت بخشیه پس جایی که حالم خوب نیست یعنی از مسیر خارج شدم👌🏻

    توی قسمت نظرات بعضی از فایل ها میدیدم که بعضی ها گفته بودن سفرنامه زندگی مارو عوض کرد و حتی تونستیم باهاش محصولات رو بخریم😇خیلی خوشحال شدم و امیدوار تر و دارم تغییرات کوچک رو از درون خودم میبینم که همچنین دنیای بیرون خودم مثل یه بچه که تازه داره تاتی تاتی راه رفتن رو یاد میگیره دقیقا انگار مثل همون بچه شدم.واقعا از خدا هدایت و هدایت و هدایت میخوام.

    کوچولو کوچولو دارم حرکت میکنم و هرروز یه قدم در جهت خلق زندگی دلخواهم برمیدارم.خدایا شکرت.با تمام مقاومت های ذهنم باز هم پیش میرم چون فهمیدم با یکجا نشستن و فکر کردن از آسمون کیسه پول نمی‌افته پایین.همونطور که استاد گفت باید حرکت کرد.

    خدایا شکرت واقعا اینجا نوشتن خیلی احساسم رو خوب میکنه.انگار ذهنم آروم میشه و با قلبم همراه میشه.خدایا شکرت.واقعا آرامش میگیرم از بودن در این جمع و این خانواده🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰

    تصمیم گرفتم قسمت های سفرنامه رو از اول بشینم بنویسم اما باز ذهنم مقاومت میکنه میگه از محصولات شروع کن به نوشتن یا میگه اینکه بها نیست تو پرداخت میکنی نوشتن که فایده ای نداره اما نوشتن، و فقط گوش دادن زمین تا آسمون فرقشونه الان پونزده قسمت نانوشته دارم🤔🤔🤔

    خدایا خداوندا ازت هدایت و هدایت و هدایت میخوام.منو به راه راست هدایت فرما🙏🏻🌱

    و در آخر عاشقتونم و خدا یار و یاور و هدایتگر هممون باشه😘😘😘😘💙🧡💚💛❤🤍💜💙🧡💚💛❤🤍💜

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    Zahra گفته:
    مدت عضویت: 2208 روز

    سلام به همگی

    قشنگ مشخصه کارد به استخونتون رسیده بود و گفتین دیگه هرچی میخواد بشه این کارم امتحان میکنم و قانون حال خوب قانون کنترل ذهن و قانون اعراض از ناخواسته رو اجرا کردین و دیدین بله نتیجه داده چه جورم نتیجه داده، شما گرد و خاک بپا کردین تو تمام ادم هایی که حرف از تغییر میزنن، از اون وضعیتی که میتونست از شما بدترین ادم دنیا رو به خاطر فقر بسازه شدین هدایتگر انسانها در کمال شادی و عشق و ثروت و آرامش، این چیه اسمش واقعا؟؟ این حد از تعهد برای تغییر اسمش چیه؟؟ اون چه تعهدیه که فاصله تصمیم تا عملتون شده به باریکی تار مو، چی از این قوانین و حرفای خدا در قرآن درک کردید که جرأت موندن تو حال بد رو نداشتین حتی در شرایط به ظاهر خیلی خیلی بد؟؟ انقدر این قانون حال خوب و اعراض از ناخواسته راحته آدم باورش نمیشه اصل و اساس خوشبختی همینه، ذهن نکیزاره باور کنین والا بیلا همینه چیز دیگه نیست آخه خدا که واسه عشقاش قانون سخت نمیزاره مثل ما که دلمون نمیاد به بچه هامون سخت بگیریم حالا این خدا که هزار برابر عاشق ماست مگه دلش میاد؟؟ واقعا این تغییری که شما تو شخصیتت در تمامی جنبه ها ایجاد کردی یک جهاد بزرگ میخواد که حرف زدنش راحته عمل کردنش یه ایمان و توکل از جنس ایمان و توکل شما میخواد، این تسلیم شدنتون در برابر خدا باعث شده این همه اتفاق های عالی سالهاست هر روز و هر روز دارین تجربه میکنین، مشکل ما اینجاست نمیخوایم تسلیم خدا باشیم چون گفتن خدا امتحانت میکنه، خدایا تو کی هستی واقعا جوابمو بده، میخوام بهت وصل شم تا ارامش واقعی رو تجربه کنم، منم هر روز اتفاقای ناب تجربه کنم، منم طبیعی زندگی کنم طبیعی طبیعی، میدونم باید مثل استاد عمل کنم، باید قانون حال خوب رو مدتی امتحان کنم، والا وضعیت الان من بهشته واقعیه در مقابل زندگی قبلی استاد، ذهن برو کنار، بزار بهشتمو ببینم، خدایا کمکم کن که فقط تو میتونی….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    نیلوفر افشون گفته:
    مدت عضویت: 1477 روز

    سلام استاد جانم و مریم جان

    استاد با دیدناین کیپ یاد وضعیت تقریبی خودم افتادم اول بگم خدا هزاران مرتبه شکر من هیچ وقت بدبختی فقر تجربه نکردم ولی ما وقتی مهاجرت کردیم از یک استان به استان دیگه بخاطر یکسری شرایط ما تا تقریبا یک سال اول جز فرش مبل تلویزیون و اشپزخانه تکمیل پرده خلاصه این طور بگم فقط تو خونه ما اشپزخونه و حدود پذیرایی پر بود و خالم اینا امده بودن خونمون و ما اینجا تو این شهر فقط داییم اینا داریم ک هزار ماشاله خونه کاملا پر تکمیلی دارن با اینکه باهم امدیم وقتی خالم اینا امدن با تعجب می گفتن چرا اتاقهاتون خالیه هیچی نداره اینا بخدا استاد منمی ک اتاق اون شهرم از شدت وسیله داره منفجر میشه هیچ وقت روی زمین نخوابیدم این اتاقم فقط فرش داشت با افتخار می گفتم ببینید اتاقم چه خوشگله ایده کمد خودم دادما ببین چه خاصه اصلا برام مهم نبود هیچی نداره مهم حس حال خوب خودم بود بعد 3 یا 4ماه استاد من بهترین و گرون ترین پرده و سرویس خواب خریدم طوری چیزام چیدم ک همه تحسین می کردنند بنظرم دلیل این اتفاق فقط احساست عالی خودم بود و اینکه اصلا خجالت نمی کشیدم از اتاق خالی هیچی ندارم

    استاد واقعا شما به معنای تمام کلمه برای من الگو هسیتن و چقدر با دیدن این فایل تحسینتون کردم واقعا از حقم حق تره این ثروت عشقی ک دارین نوش جانتون و خدار هزاران مرتبه شکر

    واقعا استاد من کسیم ک همیشه از زمان حالم لذت نمی بردم و تو اینده خوش بودم و اصلا قدردان نعمتم نبودم ولی بادیدن این کلیپ هزاران مرتبه شکر گزاری کردم و گفتم نیلوفر تو الان نتونی شاد باشی خوش به جایی ک میخوایم برسی بازم خوش نیستی چون انقدر عجله کردی برای رسیدن ک هیچ لذتی نبری بعدش میگی این بود من از همه چیم زدم چیزی نفهمیدم

    استاد من فهمیدم خدا عاشق پیشرفت کردن ماست برای همین شما هدایت میکنه به استعفا دادن و بعدش کار بهتر پاداش گنده و بعدم شما به اینجا میرسونه واقعا مهمترین سخت ترین کار اینه تو بدترین شرایط زیبا ببینیم شکر گزار باشیم بخدا وقتی فیلم دیدم گفتم وای نگاه چقدر شادن نگاه چقدر راحت مهمانم دارن و اصلا خجالت نمی کشن ببین این یعنی زندگی ک من تو این شرایطم ن خجالت بشکم ن ناشکری کنم و استادیه چیزی ک من توی شما به شدت تحسین میکنم اینکه شما اصلا خجالت نمی کشین از گذشته بگین با افتخار حرف میزنید با افتخار میگید ببینید این یعنی تکامل از اینجا به اینجا رسیدن واقعا کمتر کسی دیدم ک با افتخار بگه البته پدر خودم روستا به دنیا امد بزرگ شد همیشه با افتخار میگه من از کجام من همیشه خجالت می کشیدم می گفتم مگه افتخاره الان ک شما دیدم دیدم بله به شدت افتخاره از روستا پدر مادر بی سواد فقیر دکتری دانشگاه تهران ریاست توی تمام سالهای کاری چندین تا خونه رئابط عالی موفقیت ثروت واقعا افتخاره و خیلی خوشحالم ک همچین پدری دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    عباس حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1428 روز

    بسیار زیباست این جمله ” به رویاهایت باور داشته باش ”

    شاید اگر همین جمله را کامل درک کنم و با ذهن منظقی که جاکعه برایمان ساختته فکر نکنم و ناامید نشوم و سقف ارزوهایم را پایین نیارم و به قول استاد به جای کوچک کردن ارزوهایت باور هایت را بزرگ تر کن .

    شاید همین متن کوتاه پراز فکر برایمان باشد ،امید که بیاندیشیم تا زندگیمان را بهتر کنیم

    دوست دار همه شما عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    مریم السادات هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1447 روز

    سلام عزیزان همسفر

    واقعا گفتن این موضوع که تضادها آمده اند که تو خواسته هایت رو مشخص کنی و دقیقا بگی که چی رو میخوایی آرامشی به من داده که نمیتونم بگم چقدره….البته گاهی یهو یادم میره که این تضاد هستش نه چیزی که اومده باشه تورو اذیت کنه بلکه اومده بهت کمک کنه عزیزم…وقتی خودت خواسته هاتو واضح و شفاف نمیکنی تضاد میاد که این کارو انجام بدی

    واینکه این فایل رویاهاتو باور کن بسیار عالی مثل همیشه..وقتی به خودم رجوع میکنم که مریم چه رویاهایی داره چه احساسی داره هرلحظه به جهان منتقل میکنه که اینها بسیار مهم هست برای رسیدن به آرزوها و اینکه چقدر باور داری برای رسیدن به خواسته هات و چقدر خوشحالی..حس خوب =اتفاقات خوب و این واقعا خودش یه فرمول راحت و عالیه..خداروشکر میکنن که در این مسیر ودر کنار عزیرانی هستم که اینقدر آگاه ودر مسیر خواسته هاشون ..واینکه من دیروز آنها و آنها فردای من هستن..خداروشکر🥰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    لیلا تیموری گفته:
    مدت عضویت: 1882 روز

    به نام خداوند یکتا و مهربان و قادر

    برگ پانزدهم از روز شمار تحول زندگی من

    سلام و هزاران سلام خدمت استاد عزیزم ، عزیز دلشون و جمع صمیمی و بزرگ عباسمنش

    نکاتی که از این فایل دریافت کردم و یادگرفتم از این قرارن :

    ولی قبلش یه نکته بگم ، استاد وقتی شما اول این فایل داشتین صحبت میکردین و گفتین که “به بندرعباس اومدم با یه عالمه رویا” خیلی به شوق اومدم و دلم لرزید ، چون ایمان ۱۰۰ درصد رو تو چشاتون دیدم و متوجه شدم که خودتون هم با گفتن این حرف ، اون مسیر ۲۰ ساله ای که طی کردین اومد جلو چشاتون .

    منم مثل شما به این باور رسیدم که محال وجود نداره

    نشدن محاله ….

    شدن کاملا طبیعی و بدیهیه .. بخواه تا به تو داده شود

    ✔✔ و اما نکات :

    همیشه قوانین را رعایت کنید

    حرکت کنید

    امید داشته باشید

    نترسید

    ایمان داشته باشید

    حالتان خوب باشد

    احساس خوب داشته باشید

    برای ساختن زندگیتان شور و شوق بی اندازه داشته باشید .

    فقط از مسیر لذت ببرید و پله های تکامل را دونه دونه طی کنید و به بهترین ها برسید . در هر شرایطی حالتان باید خوب باشید درد نکشید

    مسیر درست درد ندارد. لذت دارد

    هر وقت راحت نتیجه نگرفتید بدانید هنوز باور خواسته تان در درونتان نشست نکرده و به بدیهیات ذهنتان تبدیل نشده است .

    کلمه کلیدی : احساس خوب = اتفاقات خوب

    باور داشته باشید که به خواسته هایتان میرسید

    اگرم حالم خوب نباشه ، یعنی باورهام ایراد دارن و اگر باور هام ایراد داشته باشن ، اتفاقات خوب برام نمیوفتن .

    خدا رو شکر امروزم هم با آگاهی شروع شد

    استاد عزیززززززززززم خیلی دوستتون دارم .

    نمیتونم تصورش رو هم بکنم که یک روزم بدون دیدن و گوش کردن به آگاهی هایی که میدین بگذره .

    خدا رو هزاران بار شاکرم که با انرژی های مثبت شما و بچه های این سایت هم سو هستم و دارم از تک تک ثانیه هاش لذت میبرم .

    هیچ وقت فراموش نخواهم کرد این حس و حال رو

    به خصوص حسی که موقع دیدن قسمت ۱۳۱ سریال زندگی در بهشت بم دست داد …

    خدا رو و بهشت رو و عشق رو به چشمام دیدم

    خدا رو هزاران هزار بار شاکرم بابت اینکه تو زندگیمه ، کنارمه ، مراقبمه و دوستم داره . خدایا عاشقتم و بی نهایت سپاسگزارم ازت …

    در پناه الله یکتا ، شاد ، سربلند ، ثروتمند ، سلامت و سعادتمند باشید در دنیا و اخرت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    Ayda Zinati گفته:
    مدت عضویت: 1537 روز

    ردِ پای روز پانزدهم…

    وقتی دیدم استاد همزمان فیلمِ زندگی رویاییشون رو با گذشته ی خودشون پخش میکنن و فرسنگ ها فاصله ی فرکانسی توی این ویدیو موج میزد فهمیدم میتونه یه روزی فاصله ی من با تمومه آرزوهای بزرگم اینجوری رقم بخوره

    فاصله ای که فقط با احساسات خوب من پر میشه و اونقدرررر این ادامه پیدا میکنه و یه روزی که دور از دسترس نیست به خودم میام و میبینم من چیزی نیست که نداشته باشم

    اما وقتی حالت خوب باشه هرجای دنیا که باشی بهشته و اگر حال خوبی نداشته باشی وسط قصرم که باشی جهنمه محضه!

    یه روزی که من بشینم و فیلم زندگی امروزمو ببینم و فقط بار ها و بار ها بخودم بگم من از پسش براومدم

    من خوشبختیه ابدی رو مال خودم کردم

    وقتی میفهمی برای موفقیت بیشتر و یا نعمت های بیشتر فقط باید بیشتر لذت ببری دوست داری ساعت ها اشک بریزی که چه روزهایی رو تا صبح اشک میریختی چون فکر میکردی رویاهات همیشه رویا میمونن چون فکر میکردی خدا آفریدتت تا سختی بکشی و سالها سوالت از خدا این باشه خدایا چرا من؟ مگه چیکار کردم؟

    و حالا وسط رویاهات بشینی و بگی خدایا شکرت بخاطر تمومه *چرا من هایی که ازت پرسیدمو حالا جوابمو دادی چون باید میبود اگر اون روزا نبود هیچ وقت سوالای خوب از خدا نمیپرسیدم که در نهااایت به یه همچین مسیری هدایت بشم

    و هیچوقت انقدر قوی ادامه نمیدادم هیییچوقت

    مریم شایسته عزیز،استاد عزیز خیلی دوستتون دارم ❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    زهرا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 2435 روز

    سلام

    چندسال پیش در استانه اشنایی با قوانین .یادم هست بعد از به دنیا امدن فرزندم که دوران سختی بود ودر حالی که هنوز کوچک بود من تصمیم گرفتم برگردم سر کارم در حالیکه به شدت در تمام قسمت‌های زندگی .ثروت روابط وسلامتی به شدت مدارم پایین امده بود .

    وقتی به من از ارزوها هدف‌ها واینده درخشان صحبت میکردن درست مثل ادم سرما خورده‌ای بودم که درباره طعم غذاهای خوشمزه بهش میگن .در حالیکه اون نه طعم می‌فهمه نه بو .فقط نگاه میکردم

    روحم بیمار شده بود .حتی ارزوهای خودم را هم فراموش کرده بودم چه برسه بخوام در اندازه های جدید ارزو کنم .اونها باید برای همیشه رویا میموندن کم کم بعد از مدتها به خاطر اتفاقات خوب و ناخوب البته به ظاهر.حس کردم روحم داره دوباره جون میگیره .شروع کردم ارزو کردن اوضاع در حد میکرو سانت شروع کرد به تغییر کردن .همونها را پله کردم .به سر روی ارزوهای قدیمی دستی کشیدم اوردم گذاشتم روی طاقچه .جرات کردم ارزو های جدید بسازم البته اولش از خودم خجالت میکشیدم که خیال‌پردازی میکردم اما وقتی اثراتش را هر چند کوچک در زندگی می‌دیدم ازشون منطق می‌ساختم وجلو میرفتم الان هم با اینکه از خیلی از ارزوهام فاصله زیادی دارم .اما صدای پاشونو می‌شنوم بوشونو حس میکنم .هر روز خدا را شاکرم که بهم اجازه داده رویا داشته باشم ارزو کنم .الان توی این سن ارزوها و رویاهایی دارم که بیست و پنج سال پیش جرات فکر کردن بهشون را نداشتم بعضیاشون را حتی نمی‌دونستم وجود داره .این برای من که پنج سال پیش فکر میکردم هرگز دیگه زندگی خوبی نخواهم داشت .وهر لحظه با درد زندگی میکردم بزرگترین دست اورده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    سیده راضیه امینی گفته:
    مدت عضویت: 2007 روز

    سلام به همه دوستان عزیزم …

    خداروشکر که 15 روز استمرارم باعث شده که من به مداری برسم که آگاهی هایی رو که استاد بهم میده رو در ک کنم تا باعث بشه من وارد ترس هام بشم …

    آگاهیی هایی که اگه درمک بشه و وارد عمل بشه زندگی هر فردی تغییر میکنه …

    خدایا شکرت …

    خدایا شکرت که شب هست …

    خدایا شکرت که روز هست …

    خدایا شکر که خورشید هست …

    خدایا شکرت که ماه و ستاره هست …

    خدایا شکرت که ابر هست …

    خدایا شکرت که کوه ها هستن …

    خدایا شکرت که دریا ها و اقیانوس ها هستن …

    خدایا شکرت که کویر ها هستن …

    خدایا شکرت که دشت ها هستن …

    خدایا شکرت که جنگل ها هستن …

    از خدا ممنونم که تضاد رو تو دل جهان قرار داده تا همه چیز رشد کنه …

    آب ها ست برای درختان ، درختان هستن برای به وجود اومدن اکسیژن ، خاک ها هستن برای رشد درختان ، ابر ها هستن برای اینکه بارون بیاد و و و و و

    این چرخه طبیعت پر از تضاده که طبیعت به نکته مثبتش توجه میکنه و رشد میکنه …

    لذت میبره از رشد خودش و هی زیاد تر میشه …

    هرچیزیی هم نکته مثبت داره هم نکته منفی مثلا همین سرما …

    اگه از حدش بگذره همه چی نابود میشه …

    گرما …اگه از حدش بگذره همه چیز نابود میشه …

    پس باید همه چیز باهم یکسان باشه تا چرخه طبیعت درست بچرخه …

    پس وقتی این جهان طبق تضاد هایی که داره و به این زیبایی در حال رشده پس تضاد ها ، اتفاقات بدی که برای ما به وجود میاد هم باید باشه تا ما رشد کنیم تا ما خواسته هامون رو واضح تر کنیم …

    وقتی که ازدواج کردم و جهیزیه خریدم زمان خریدش به این فکر نمیکردم که جه امکاناتی باید داشته باشه فقط خریدم شاید گرون هم پول پاش داده باشم ولی اون خواسته منو اجابت نمیکرد یا اگر هم خواسته منو اجابت میکرد من اذیت میشدم و میگفتم کاش این مدل مثلا از جاروبرقی میگرفتم یا کاش جارو شارژی میگرفتم که برای تمیز کردن یه قسمتی از خونه مجبور نباشم جارو برقی به اون سنگینی رو بلند کنم و کلی بعد کیسه و فیلترشو بدنشو تمیز کنم و کلی از وقتم صرفه تمیز کاری یه جاروبرقی بشه که میشد راحت تر از این رو داشته باشم …

    من تازه بعد از اینکه از وسایلاتم استفاده کردم متوجه شدم که من چی رو میخواستم و یا اون وسیله باید کدوم از نیاز منو برطرف کنه …

    بخاطر همین برای خرید لوازم جدید خونم بیشتر خواسته هام واضح تر شد …

    قبلا میگفتن اسفند ماهی ها یا خیلی مثبتن یا خیلی منفی …

    درسته یه باور ساختن برای اینکه مردم رو گمراه کنن …

    ولی باور قشنگی بود بر ای من که وقتی این جمله رو شنیدم ناخود آگاه تمرکزم رفت روی کارای مثبت خودم و شدم یه اسفند ماهی مثبت اندیش …

    این باور من توی من ریشه کرد و الان هم راحت تر میتونم به هرچیزی با دید مثبت نگاه کنم …

    استاد یه جمله قشنگی گفت …

    گفت ما تو بدترین شرایط حالمون خوب بوده ، خوشحال بودیم …

    ولی الان ما نیستیم …

    من خودم اصلا …

    من قبلا که تو اینستاگرام پیج داشتم و دوستان و آشنایانم رو دنبال میکردم خودم رو مقایسه میکردم …

    همیشه حالم بد بود که چرا فلانی این وسیله رو تو جهیزیش داره چرا من ندارم …

    یا همش میگفتم منم میتونستم با یه پسر پولدار ازدواج کنم و اینطوری به خودم برسم …

    از وضعیتی که داشتم ناراضی بودم …

    همش به مامان تیکه مینداختم که تو تو خرید جهیزیه نسبت به خواهرم کم گذاشتی ، تو بین منو خواهر برادرم فرق میزاری و بیشتر به اونا میرسی …

    خب شاید اونو ناراحت میکردم ولی بیشتر به خودم ضربه میزدم …

    بیشتر حالم بد بود …

    از وسایلام حالم بد میشد …

    انرژیم میگرفت تا یجایی گیر میکرد به همه چیز و همه کس بد وبیراه میگفتم …

    همش اتفاقات بد برام رخ میداد و حالمو میگرفت …

    هیچ وقت هم پولش جور نمیشد که وسیله جدید بخرم و جاش بزارم …

    یسری از لوازمارو انداخته بودم انباری و میگفتم اینارو کی استفاده میکنه …

    ولی بعدش که رفتم سراغش بادیدگاه قبلم میخواستم بفروشم تا اینکه دیدم رو نسبت به اون وسیله عوض کردم وکراییش اومد جلو چشمم متنی که هیچ وقت نخونده بودم رو خوندم …

    من 5 سال از اون وسیله ای که برام کارایی داشت رو استفاده نکرده بودم و فقط با حال بدم به خودم سختی دادم و زجر کشیدم …

    فقط لذت با حال بدم لذت استفاده از اون وسیله رو از خودم محروم کرده بودم …

    الان بیشتر حال میکنم با لوازمام ، احساس بهتری دارم که بهتر از این ها وارد زندگیم میشه …

    وقتی که میخوام از میکسرم استفاده کنم برای داشتن جنس بهترش و کارایی که از میخوام رو هین استفاده از اون تجسم میکنم و میدونم و حس قلبیم به ممیگه که زود وارد زندگیم میشه …

    بیشتر با لوازمام خوشحالم و بیشتر مراقبت میکنم و رسیدگی میکنم بهشون …

    چون حس خوبی بهم میده …

    چون هین رسیدگی تمرکز میکنم روی بهترینش …

    روی کارایی ترینش ….

    من کلاس پنجم ابتداییم گوشیمو با تجسمو کردن و درست کردن کار دستی خلقش کردم و وارد زندگیم کردم و وقتی انواع گوشی هارو خریدم متوجه شدم که گوشی میخوام ک لمسی باشه دوربینش فلان باشه …

    الان به تضاددگ ای خورم ک هم لمسی باشه هم تبلت باشه هم لپ تاپ بشه ک همه چیزم همراهم باشه …

    تضاد تو زندگی منئ خواستم رو واضح تر کرد و با کیفیت تر …

    فقط دار م لذت میبرم از لوازمام و حالم باهاشون خوبه …

    و باورتون نمیشه که چقدر کارهام داره رشد میکنه و جلو هستم …

    .

    .

    .

    .

    .

    دوستتون دارم …. موفق باشید و شاد زندگی کنید …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    محبوبه گفته:
    مدت عضویت: 1436 روز

    به نام خدا مهربان

    روز پانزدهم

    برای شاد بودن و لذت بردن از زندگی نباید منتظر باشیم که تمام شرایط بیرونی مورد دلخواهمون باشه و بعد شاد زندگی کنیم، بلکه باید تو هر شرایطی ک هستیم شکرگزار باشیم و از زندگی لذت ببریم و امید داشته باشیم که یه روز به آرزوهامون میرسیم.

    البته من اینا رو به تازگی فهمیدم و دارم سعی میکنم اینجوری باشم

    برای رسیدن به خواسته هامون اولین قدم اینه که باور کنیم رویاهامون دست یافتنی هستن،

    و من باید روی همین یه مورد کلی کار کنم چون واقعا ذهنم محدوده و هی سعی میکنه محافظه کارانه خواسته هامو کوچیکتر کنه، ذهن من بهم میگه تو در اون حد دیگه نمیتونی داشته باشی و نمیزاره حتی بهش فکر کنم

    اما بادیدن زندگی استاد دارم میبینم که میشه و ممکنه و اگه یک انسان تونسته باقی انسانها هم میتونن

    میبینم که تغییر کردن امکان پذیره، اما ته ذهنم میترسم ازینکه من نتونم عمل کننده باشم، فک میکنم شاید بخاطر تنبلی به دانسته هام عمل نمیکنم، یا شاید چیزی که من فکر میکنم تنبلیه بازم یه باور بازدارنده پنهان درون ذهنمه …

    هر چی هست امیدوار هستم بفهمم و این محدودیت ذهنم و از بین ببرم،

    نمیخام عجله کنم میدونم باید مسیر تکاملم رو طی کنم و از تغییرات کوچک شروع کنم تا به تغییرات بزرگ برسم.

    خدایا سپاسگزارم بخاطر همه چی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: