باوری که تغییرش، درهایی از نعمت را به زندگی ام گشود - صفحه 70
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2016/11/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-11-08 08:17:172024-06-08 21:14:20باوری که تغییرش، درهایی از نعمت را به زندگی ام گشودشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام در چندین ماه اخیر دو خواستگار داشتم و چون سنم بالاست همه اصرار داشتند ازدواج کنم ولی من امروز تو مسیرم و یاد گرفتم باور قوی داشته باشم بدون ترس و با جرات جواب رد دادم خوشحالم که بدون نگرانی و با احساس ارزشمندی که بخودم داشتم درست و راحت تصمیم گرفتم من باور لیاقت رو در خودم پیداکردم و تاحد زیادی در همه شرایط این مدلی شدم خیلی خوشحالم که در انتخابهایم شهامت دارم و بدون ترس به رویاهایم نه تنها فکر میکنم بلکه باور دارم اونارو جذب و دریافت میکنم.استاد عباسمنش عزیز متشکرم که امروز من و خیلی ها به لطف خدا و شما عزت نفس و باور قوی داریم .
سلام عزیران،سفرنامه روز 25 ام،من نمیدانستم انقدر تزمزهای دهنی نصب به پول دارم،یکی همون باور کمبود و عدم لیاقت،و تک تک حرفهای استاد درباره ادمهای پولدار دقیقا من این طرز فکرهارو داشتم و یکیش اینکه ترس از پولدار شدن و اختلاف سطح مالی با خانواده ام مشکل پیش نیاد،یکیش اینکه اگه پولدار بشم سطح توقع دیگران ازم بالا میره و ازم سواستفاده میکنن،یا برای پول دراوردن باید کل آرامش و وقتتو بذاری در نتیجه روابطم با همسرم و خانواده ام بهم میخوره و خیلی موارد دیگه،یه زمانی کلا شغلم و پول درآوردن رو گذاشتم کنار با این طرز فکر که من ادم پولکی نیستم با همین که هست میسازم عوضش روی رشد روحانیم کار میکنم و به خدا نزدیک میشم و نتیجه همه این باورهای اشتباه و پوسیده این شد که حتی چیزهایی که میخام و ضروری هستن رو نمیتونم تهیه کنم یا برای کسانی که دوستشون دارم با ترس و لرز پول خرج میکردم،وقتی صحبتهای استاد رو شنیدم که با پولدار بودم چقدر بیشتر میتونم مفید باشم و چقدر عشق به خانواده ام اطرافیان و دیگران بدم،مثلا مادربزرگم رو با هواپیما به شهرهای زیارتی ببرم،یا با مهمانی دادن خانواده مو دور هم جمع کنم،یا زمانی که نیاز دارم تنها باشم یه خونه مستقل داشته باشم چند روز با خودم خلوت کنم و خیلی چیزهای دیگه که با پول میشه لذتشو برد،پس پول خیلی باارزشه خیلی کارگشاس و برعکس تمام باورهای اشتباهی که از بچگی از طریق خانواده،تلویزیون،فیلم و… تو ذهنم حک شده.همیشه چیزی که تو فیلمها میدیدم پدرخانواده بعد کار زیاد تا دیرقت برمیگشت کلی اختلاف توی خانواده و بعدش بچه هاش نااهل میشدن و خیلی موارد دیگه،الان یه مقدار زمان میخاد این باورها رو در جهت مثبت تغییر داد باز به لطف خداوند و استاد همینکه آگاهیش میاد تغییر هم میاد،الان پول برای من مقدسه،بدست آوردنش لذت بخشه،توانگر بودن یعنی از لحاظ مالی،سلامتی،روحی،جسمی در همه زمینه ها تغییر کرد،اگه فقط در جنبه مالی تغییر کنیم اما خوشحال نباشیم حال خوب نداشته باشیم این توانگری نیست،زمانی پول به زندگی ما معنامیده براساس باورهای توحیدی و یکتاپرستی باشه و خدا راس همه امورات زندگی باشه.خدایا شکرت امروز خونه دوستم دعوت بودم،خدایا شکرت به خاطر پول و وفور نعمت و ثروت بود که ما دور هم جمع شدیم و لذت بردیم،خدایا شکرت که دوستان خوبی دارم،خدایا شکرت که امروز خیلی بهم خوش گذشت،خدایا شکرت که زیبا هستم،خدایا شکرت که تونستم شیرینی بخرم،خدایا شکرت رانندگی بلدم،خدایا شکرت ماشین دارم،خدایا شکرت که تحصیلات دارم،خدایا شکرت رشته پولساز دارم،خدایا شکرت که تورو دارم.
بنام خداوند تنها قدرتمند و ثروتمند جهان هستی.
بنام خداوندی که وهاب است و رزاق.
سپاسگزارم از استاد عباسمنش عزیزم که الگوی عملی برای من در شناخت و درک و عمل به قوانین جهان هستی هستند.
سپاسگزارم از خانوم شایسته مهربان و قدرتمند و خانواده صمیمی عباسمنش که حامی من در درک بهتر قوانین هستن.
سپاسگزارم از خداوندی که تمام این خانواده صمیمی عباسمنش رو از دل خواسته های استاد خلق کرد تا محیطی امن و ایزوله برای باورهای قدرتمند کننده باشد.
سپاسگزارم از خداوندی که حامی من و هادی من به سمت بهترین ها هستند.
امروز روز 25 سفرم و روز 3 اردیبهشت ماه است.
نکاتی که تو گوشم خیلی زنگ میزد اینها بود.
اول معنوی ترین کار جهان نزد خداوند ثروتمند شدن است.
دوم اینکه همه افراد به یک اندازه به نعمت های خداوند دسترسی دارن.
سوم اینکه اینجایی که هستم جای درست من هست و هرجایی که میخوام برم باید حرکت کنم و ایمان داشته باشم.
چهارم وقتی ثروتمند میشم من بخشنده تر میشم مهربون تر میشم صبورتر میشم و خیرخواه تر میشم.
یه جایی خوندم پول واقعیت شخصیت آدمها رو نشون میده ولی الان متوجه میشم وقتی رو باورهام کار میکنم شخصیتم رو از اول می سازم و اونی که میخوام باشم هستم و با قدرت باورهای اون شخصیتی که میخوام باشم رو می سازم.
امروز تصمیم گرفتم شخصیتی که میخوام باشم رو ویژگی هاش رو بنویسم و همین حالا باشم و هر روز اون شخصیت رو زندگی کنم تا کاملا تو ناخودآگاهم بشینه.
باور فکری هست که زیاد تکرار میشه.
امروز تصمیم گرفتم سه تا باور رو در سال 1402 تو ریشه وجودم بکارم.
اول خدا میخواد من ثروتمند باشم چون معنوی ترین کار جهان هستش.
دوم باور احساس لیاقت چون من اشرف مخلوقات خدا هستم.
سوم باور فراوانی چون خدا خالق تمام جهان هستی است و هر روز جهان داره گسترده تر میشه.
استاد نمیدونم چطوری سپاسگزارتون باشم فقط تعهد میدم جوری زندگیم رو تغییر بدم که لایق شاگردیتون و بندگی خدا رو داشته باشم.
خدایا عزیزم سپاسگزارم بابت اینکه خدای من هستی و منم بنده تو.
سپاسگزارم سپاسگزارم و سپاسگزارم
به نام خالق زیبائیها
سلام به استاد عزیزم
ازشنیدن این فایل استاد چیزهای زیادی یاد گرفتم ومینویسم تا در ذهنم ماندگارتر بشه
بادیدن انسانهای موفق وخواندن زندگینامهاشون ما انگیزه میگیریم وبه حس خوبی میرسیم واطمینان پیدا میکنیم که اگه برای او شده برای ماهم حتما میشه وبه خواستهامون میرسیم
اگه ما هر کجایی که هستیم باورهامون را تغییر بدیم وهماهنگ با محیطمون بشیم وبه احساس خوبی برسیم جهان ما را به سمت شرایط وموقعیتهای بهتر هدایت میکنه.
هر کسی هرجایی هست الان در جای درستشه واگر بخواد جاش عوض بشه باید باورهاش تغییر کنه.
اگر در هر جایی که هستی توانستی به آرامش وهماهنگی برسی ورشد وپیشرفت کنی وقانونش رایاد گرفتی همه جای دیگه هم مینوتی موفق باشی واگه نتوانستی فکر نکن که باتغییر جایگاهت همه چی عوض میشه
هجرت یعنی ایمان بخداوند وفقط توکل به الله به ماکمک میکنه.وتاریخ مبدا اسلام از هجرت پیامبر از مکه به مدینه است وهجرت موضوع مهمی است.
تنها راهی که می توانید فراوانی خداوند را دریافت کنید تغییر باورهایتان است
این باور سرسخت وعمیق را تغییر بدیم که اگر من ثروتمند بشم از خداوند دور میشم.
ممنون وسپاسگزارم از استادعزیز ومهربانم برای این آگاهیهای بینظیرشون
به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن بر زبان آفرین
سلام استاد جان
سلام خانم شایسته
سلام دوستان همفرکانسی
یکی از عوامل انگیزشی و انگیزه دادن به من هم، استاد خود خودتان هستید .
من سالهای سال است که دارم با شما زندگی می کنم بهتر است بگویم و در هر روز زندگی من هستید.
تنها کسی که توانست باور من را در راه ثروتمند شدن و رابطه آن با خدا در ذهن من تغییر دهد، شما بودید و شاید برای خیلی از دوستان نیز به همین شکل بوده است. این باور به همان دلایلی که شما بسیاری از آنها را در دوره روانشناسی ثروت گفته اید، باور دوری بین خدا و ثروت ریشه در دین و خانواده و جامعه و دوستان و مدرسه و همه و همه دارد و چقدر این باور مخرب است.
استاد جان من صفحه ها نوشتم و ساعتهای زیادی با خودم صحبت کردم تا این باور کمی تغییر کرده است به نسبت زمان قبلی که با خودم مقایسه میکنم .
البته بهتر است که بگویم خدا در ذهن من مدتهاست که تغییر کرده است و اون خدای قبلی نیست در ذهن من که همه اش را مدیون مداومت در مسیر و بودن با شماست.
استاد من یه زمانی یه حدیثی در ذهنم از منبرهایی که می رفتم در کودکی مانده بود که به نقل از حضرت علی بود و من هم از بچگی شنیده بودم و اصلا فکر نمی کردم که این حدیث جعلی و نادرست اینقدر عمیق در ذهن من ماندگار شده باشد ولی شده بود .
یک شب نشستم و سرچ کردم دیدم که این حدیث اصلا اونجوری نبوده و اینکه اصلا از اساس اشتباه بوده است و به من اشتباه گفته شده بود و متاسفانه به همان شکل در کودکی بر ذهن من نقش گرفته بود و حتی تا سن 43 سالگی به شکل یک ترمز در ذهنم مانده بود.
هدایتی که شدم این بود که بگویم به دوستان که خیلی از باورهای ما از کودکی است و این کاملا درسته که شخصیت ما در کودکی شکل میگیرد و همین شخصیت ادامه پیدا میکند .
من اصلا و ابدا به این فکر نمی کردم که یک حرفی که یه روزی پای یک منبر شنیده بودم و خیلی خاطره ضعیفی بود اینقدر در ذهنم به شکل یک ترمز عمل کند، ولی کرده بود و مانده بود و یک شب با هدایت الله مهربان که خالق زیبایی ها و نعمت هاست هدایت شدم که این خاطره در ذهنم زنده شود و این ترمز در ذهنم اصلاح گردد و خدا می داند که چقدر از این دروغ های به ظاهر مذهبی به ما گفته شده است که در ناخودآگاه ما مانده است و دارد در آن لایه های زیرین ناخودآگاه ما بر ما حکمرانی می کند و افکار ما را اداره می کند .
این فایل را گوش کردم هدایت شدم که این موضوع را بنویسم و یه دوستان خودم یادآوری کنم که چقدر می تواند این ترمزهای ذهنی ما ریز باشد در این حد که یک خاطره از یک منبر به صورت گنگ و نامفهوم.
الله و اکبر
در پناه الله یکتا شاد باشید و سربلند
باسلام به استاد عزیزم وهمفرکانسیهای دوست داشتنی من
خداراشکر که این روزها روی باورهای خودم کار میکنم وخداراهزاران مرتبه شکر که فرصت برایم پیش میاد که بتونم فایل گوش بدم ود دفتر زیبا وعیاردارم بنویسم وبنویسم استاد بنده هم باورداشتم ثروت میتونه آدمها را از خدا دور کنه اونها را بی رحم خوشگذران بی فکر وسنگدل بار بیاره واینها برای من نبود وحس بدی بهم میداد اما چقدر عالی شد که من اینها را فهمیدم که قضیه میتونه کاملا برعکس باشه ومن زمانی میتونم به دیگران کمک کنم که به ثروت دست پیدا کنم وباور اینکه مومن فقط کافیه توی دلش بگه اگر من هم داشتم فلان کار را برای فلان شخص انجام میدادم مثلا خرید یک خانه
وهمین گفتن توی دلت خداوند ثواب اون کار را برات مینویسه اما اصلا کاری به درست بودن یا غلط بودن این مسئله ندارم فقط چیزی که الان باورش کردم اینه که چرا حسرت کمک کردن را باید داشته باشم من میخوام واقعا داشته باشم واونقدر توان مالی کسب کنم که هم خودم از زندگی لذت ببرم وهم کمک کنم به دیگران وای که چقدر عالیه
مسئله دیگه اینکه از اطرافیانم خیلی میشنیدم که چرا اوضاع مردم اینقدر بده چرا مسئولین به اوضاع مردم فقیر خصوصا لب مرز رسیدگی نمیکنن چرا جوانهای مملکتمون کار ندارن و00000
الان متوجهم از اینکه قانون جهان به درستی داره عمل میکنه وهمه چیز سر جای خودش هست ومن فقط با کار کردن روی خودم میتونم به جهان کمک کنم خداراشکر بابت آگاهی های هرروزم چقدر حالم خوبه وچقدر درونم پر از ارامشه استاد ای دست پر مهر خدا همیشه پایدارباشی مهربان
سلام استاد قشنگم مریم عزیزم.خدایا شکرت
خدای خوبم خیلی خیلی ازت ممنونم
استاد مهربونم منم فکر میکنم ی جورایی امروز غروبی هجرت کردم
خونمون دقیقا 50 متری ی پیاده روی سلامته و ی طرف این پیاده رو به سمت رودخونه ست که اغلب سال هایی که بارون میاد رودخونه آب داره و مخصوصا الان که فصل بهاره و همه جا سرسبزه و امسال سال فوق العاده پر باری بودش خیلی اینجا سرسبز شده یک سالی بود تصمیم گرفته بودم بیام پیاده روی نگفته نماند در طول این دوسالی که خونمون اومده اینجا فقط ی بار اومدم .خلاصه عصری یهو یکی بهم گفت بدو برو پیاده روی سریع پوشیدم و هندزفری زدم و راه افتادم
وای خدای من هیچکس نمیتونه تصور کنه چقدر سمت رودخونه سرسبز و عالی شده خدایا هزاران بار شکرت
اینقدر سبز بودش که فقط چشمای آدم رنگ سبر میدید .چندتا کوچ عشایر هم بودن و مشغول جمع آوری گوسفنداشون به سمت چادرشون بودن وقتی به علفای کنار پیاده رو دست میزدم دقیقا هم قد من شده بودن و گاها ی جاهایی دستمو بالاتر هم میبردم و قد من 160 سانته یعنی اینقدر قد علفا رشد کرده خدایا صد هزار مرتبه شکر
این فایلو پلی کردم و راه افتادم حدود نیم ساعت پیاده روی کردم وای خدایا چه لذتی چه لذتی خدای من
خدایا شکرت
بعد ی جا نشستم مابقی فایل گوش بدم و تعهد دادم تا تموم نشده و کامنت نزاشتم نرم خونه
استاد قشنگم جایی که نشستم ی مورچه هی می اومد رو پاهام هی من مینداختم پایین دوباره بعد چند دقیقه پیداش میشد قشنگ گفتم خدایا این موجود به این ریزی چقدر استقامت داره چقدر داره تلاش میکنه با اینکه ما انسان ها حاضر نیستیم یک قدم بردارم ببینیم بعدش چخبره .
ی پدر مهربانی بچشو آورده بود پیاده روی شاید بچه نهایت دوسالش بود اصلا حرف که نمیتونست بزنه هی میگفت آ آ آ البته پدره میفهمید چی میگه
با اون کفشای جیغ جیغوش همه آدما رو به خودش جلب توجه میکرد هنگم هنوز اخه ی بچه 2 ساله چی میدونه که اینقدر استقامت داشت ی جاهایی باباش دستشو میگرفت این دستشو از باباش میکشید هی میرفت سمت وسایلای ورزشی هی باباش می آورد اینور دوبارع میرفت سمت وسایلا فقط میگفت آ آ آ
اشکم داره درمیاد چرا منی که این همه سن دارم این استقامت رو برای باورهام ندارم؟
منی که اشرف مخلوقاتم و خدا بهم عقل و منطق داده ی روز نمیتونم رو تعهد باورهام بمونم؟
خدایا منو ببخش
خدایا منو ببخش که بنده ناسپاس تو بودم اما کمر همت بستم که ی روزی افتخار کنی من بنده توام و پوزمو بدی
خدایا شکرت خدایا سپاس گذارم که تو خدای منی و من بنده توام
خدایا شکرت که امروز هم فرصت سپاس گذاری داشتم
خدایا شکرت که اجازه دادی دوستت بدارم
به نام خدای مهربان
سلام و درود خدمت استاد عزیزم و مریم جان نازنین
استاد گفتید باور اشتباه دوری انسانها وقتی ثروتمند میشوند از خداوند و معنویت ،،، من هم این باور را داشتم خصوصا وقتی درباره یک چیزی که خریده بودم یا مکان زیبایی که رفته بودم و دوست داشتم صحبت کنم اطرافیانم بلافاصله به من گوشزد میکردن که سریع استوریتو پاک کن،،، ممکنه دل کسی بسوزه ممکنه نتونه بخره ویا به اون. مکان بره
حتی وقتی از غذای جدیدی که خورده بودم وبرام جالب بود و تعریف میکردم به من به شدت احساس گناه میدادن ،،،، که تو داری گناه میکنی ومن به شدت پشیمون میشدم از گفتن اون اتفاقات عالی حس میکردم دارم از خدا دور میشم حس میکردم اصلا چرا من باید خوش بگذرونم وقتی فلان فرد در فامیل به دلایلی نمیتونه بخره حتی اگر خبر دار هم نبود از شرایط من ،ولی من مدام. چهره اون فرد جلوی چشمم میاومد و خرج کردن پول به دهنم زهر میشد ،،،، وقتی با صحبتهای استاد. که گفتید اونها در جایگاه خودشون هستن که باید باشن وفایلی که درباره اون پسر 19,ساله ای که صحبت کردید که خانم و آقای همسایمون کمکش کرده بودن ، فامیلشون بود واون بجای استفاده از این امکانات فقط با تلفن صحبت میکرده و اصلا به اون رشد و تکامل نرسیده بوده ،،،تا ببینه ،،،،این شرایط عالی را که براش فراهم شده و رشد کنه ودست آخر خانم و آقا آدم بده داستان شدن ،،،،، و فرمایش استاد عزیزم که ما باید روی خودمون کار کنیم اگر میخواهیم به کسی کمک کنیم تا الگو باشیم برایشان ،،،، به جرات میتونم بگم چنان آرامشی به من داد که به یکباره این باور در من از بین رفت که اگر میتوانم به مکان زیبا سفر کنم اگر شرایط مالی خوبی دارم که فلان چیز را ب راحتی بخرم ، شرایطی را پشت سر گذاشتم که اون فامیل دراون لحظه در خواب بوده ،،،،جیک جیک مستونه داشته و نتایج الان فرق میکنه،،، بنابراین لزومی ندارد احساس گناه داشته باشم ،،،،، رفتار متفاوت مساوی ست با نتایج متفاوت این قانونه،،پس من اینجا باید به خودم بگم من سیر تکاملی خودم را طی کردم در این مرحله واین حق منه ،،،پاداش منه از تلاشهای که کردم ،صبر هایی که کردم ، مراقبت از ورودی های که داشتم ،، این نتایج و متفاوت میکنه والان لیاقت این حسهای خوب واین شرایط عالی را داشتم که بدستشون آوردم
مورد دیگه استاد عزیزم ،،، تعریف کردن از نتایج عالی که فرمودین ،،،، من مدتهاست که خواسته هامو سعی میکنم با جزی ترین ویژگی های یادداشت کنم و خدا را سپاسگزار باشم وازهمه مهمتر حسش کنم ،مدتی بود بشدت علاقه داشتم که مکانمون تغییرکنه وجا بجا بشویم در شهر خودمون،،،،و من ابتدا از محله وخانه ای که در آن بودیم تشکر میکردم و بعد از آن یک،،،، ولی ،،،می آوردم که اکنون من لیاقتم بیشتر از اینه واکنون باید به راحتی عزتمندانه و به زیبایی به مکانی با مشخصات که مینوشتم جا ب جا شویم و یک روز در کمال ناباوری همسرم وقتی از سر کار بخانه اومد ، بدون اینکه اصلا صحبتی از جا ب جایی شده باشه ،،،، پیشنهاد داد که بهتره از این خونه و محله برویم و من کاملا گیج شده بودم ولی در دلم میگفتم هورااااا جواب داد ،شکر گذاری ،حس خوووب ،احساس لیاقت ،ارسال فرکانس جواب داد ،،،، بصورت بسیار عجیب خانه ای دقیقا با همان لوکیشن با همان ویژگی ها حتی رنگ نمای بیرونی ساختمان و…… دقیقا همانی بود که نوشته بود حتی مبلغ اون خونه …. برامون پیدا آن هم بسیار آسون و یکروزه
همسرم اصلا از نوشته های من با خبر نبود و معمولا به کسی اجازه دیدن وخواندن دفتر شکر گذاریم را نمیدهم،، و وقتی ما جا ب جا شدیم به همسرم گفتم که من تمامی اینها را مینوشتم ، چقدررررررر حس خوبیه ،خودم خالق زندگی خودم هستم چقدررررر خدای من عشقه ،مهربونه،، و وقتی برای خانواده تعریف کردم همه ایمان آوردن به این موضوع ،، مادرم در کلاس قرآن به خانمها گفته بود داستان جذب زیبای من را و این برای من بسیار شیرین بود که من با کار کردن روی خودم و بدست آوردن نتایج و شدن الگو برای آنها ب دوستان مادرم و خانواده ام کمک کردم که این کمک بسیار شیرینتر و جذاب تره برای من تا اینکه خوشی را برای خودم حرام کنم تا به دیگری کمک کنم
الهی صد هزار مرتبه شکرت ، از استادم و مریم عزیزم تشکر میکنم که دستی از دستان خداوند هستن برای آگاهی بیشتر ما
به نام الله مهربان
روز 25سفرنامه
همه چیز بستگی به خودمان دارد اگه ما خوب باشیم جهان هم جای خوبی میشه واسمون اگه بد هم باشیم جای بدی هر کسی در هر جای هست جای درستی هست
اگه ما بخوایم تغییر کنیم دنیای ماهم تغییر میکنه وجهان بهترین شرایط رو برامون آماده میکنه.
ما باید فقط روی باورهامون کار کنیم خصوصا باور عدم لیاقت وباور فراوانی وباوراینکه خدا از ما بیشتر دوست داره ثروتمند بشیم.
در پناه الله
بنام خدای که هم اولین و هم آخرین است.
بنام خدای که پروش میدهد.
بنام خدای که هدایتگر است.
بنام خدای کبوتر با کبوتر، باز با باز.
بنام خدای که سابقه طولانی در داشتن نعمت ها دارد.
بنام خدای فرمانروای تمام جهان.
بنام خدای که صاحب گنجینههای زمین وآسمان است.
بنام خدای که هرچقدر ببخشد از ثروتش کم نمی شود.
بنام خدای که نزاییده و زاییده هم نشده است.
بنام خدای که از همه بینیاز است.
بنام خدای قدرتمندان عالم همه محتاج او هستند.
بنام خدای که اگر کسی از او سوالی و خواستهای داشته باشد،از دیگری و خواسته اوغافل نمی شود.
بنام خدای که به هرکس ببخشد ،از ثروتش کم نمیشود.
بنام خدای که خسی بی اجازهاش نمی جُنبد.
بنام خدای که بادهایی به حرکت در میآورد.
بنام خدای که نزدیک است.
بنام خدای که هم پاک میکند و هم میبخشد.
استاد!
آمده بودم ثروتمند شوم، خداوند را چنین برایم معرفی کردید.
از بی پولی به تنگ آمده بودم، مرا غرق خداوند کردید.
از نگرانی و اضطراب فرار کرده بودم، مر در باغ آرامش و آسایش و نسیم خنکش رها کردید.
من از رابطه بد در خانواده و اجتماع نگران بودم، مرا در آغوش پر مهر عشق رها کردید.
استاد!
من از دین زده شده بودم، تو برایم کمیل خواندی و دیدگاه توحیدی آقام علی (ع)را به من معرفی کردید.
استاد!
من از بهشت زورکی فرار کردم، تو دنیا برایم تجربه بهشت معرفی کردید و مرا آماده کردی تا بهشت دیگری را تجربه کنم.
من از احساس گناهان فراوان غمگین بودم، تو خدا را شکر، خدای را معرفی کردی غم را از دلم گرفت.
من از بی لیاقتی ،خودم را در آینه نمی شناختم، توتذکر دادی،و مرا خلیفه خداوند گفتی ولایق هم صحبتی خداوند و لایق تمام ثروت های خداوند خواندی و یاد آور شدی که خداوند جهان را مسخر من کرده است.
استاد!
چیز های بدست آوردم که گاهی فراموشم میشود به دنبال چه چیزی اینجا آمده بودم. من از بی پولی به این جا آمده بودم، ولی خداوند چیز های در اینجا به من داد که بسیار بسیار ارزشمندتر است.
استاد خوبم!
البته که فهمیدم که کودک هستم و باید تلاش کنم تا بزرگ شوم.
تکاملم را طی کنم.
امتحانم را پس بدهم.
ایمانم باعث آرامشم و آسایش شود، و در من احساس خوب از خداوند ایجاد کند.
باید خودم را لایق خداوندی که ثروت ونعمت مطلق جهان ببینم.
ایمانم ،نهادینه شود و با نسیمی ابرهای ثروتمند و پراز باران پخش نشود.
استاد!
میدانم خدای من بینهایت بخشنده است.
استاد!
نمی دانم این چه احساسی بود که نوشتم.
ولی احساس بینهایت خوبی دارم.
چند روز است که بیکارم ولی احساس میکنم روزهای تمرین من است، تا روی خودم کار کنم.
استاد!
میدانم که خداوند برای من بهترین را میخواهد.
خوشحالم که روزهای تحول زندگی من به 25 رسیده است.
خداوند را بینهایت سپاسگزارم که این روزها با هم صحبتی با خداوند میگذرانم.
البته که روزه میگیرم و توجه به نکاتی میکنم که حالم را خوب میکند.
این روزها بیشتر از قبل خودم را محتاج خداوند میبینم. من به هر خیری از خداوند به من برسد محتاجم.
این رد پای 26مین روز سفر نامه تحول زندگی من است.