«الخیر فی ما وقع» در شعر پروین - صفحه 47 (به ترتیب امتیاز)

803 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیر تابع گفته:
    مدت عضویت: 3634 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و همه دوستان

    روزشمار تحول زندگی من روز 46

    خداروشکر امروز هم با این شعر پروین اعتصامی که استاد برامون نقل کردن آگاهی خودم رو شروع کردم و چقدر این شعر با معنی و پر از درس بود که باید فقط از خدا خواست و صبر کرد و کنترل ذهن داشت تا خدا کارش رو انجام بده و اگر بعد از دعا و درخواست ما از خدا اتفاق به ظاهر بدی مثل فرو ریختن گندم پیرمرد و حتی بدتر برای ما بیفته بدونیم که حتما خیریتی از جانب خدا توش هست و بعد از اون نعمت به ما رو میاره و حکمت و کرم خدا رو درک خواهیم کرد .فقط کافیه که گله و شکایت نکنیم و به هر اتفاقی که میفته آگاهانه توجه کنیم و بگیم که الخیر فی ما وقع و احساسمون رو خوب نگه داریم چرا که این قانون حتمی خداونده که احساس خوب بعدش اتفاقات خوب و احساسمون رو تا ظاهر شدن اتفاق خوب . خوب نگه داریم و شکر گزاری کنیم و کم کم اتفاقات به نفع ما رخ میده و مشکلمون حل میشه.

    خدایا شکرت

    درپناه الله یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    امین گفته:
    مدت عضویت: 1931 روز

    استاد عاشقتم و خدا میدونه چه دری از آگاهی رو هر روز در زندگی من باز میکنید و فقط میخوام آرزو کنم براتون آگاهی بیشتر و بیشتر رو چون استاد تعلیم و نشر و گسترش آگهی هستد و شیرین ترین استاد دنیا – خدارو سپاسگزارم برای شنیدن و دیدن شما و من میخوام شما رو از نزدیک ببینم یه روزی به امید خدا و دیدن از نزدیک شما یکی از اهدافم هست به امید اون روز …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    احسان چیانی گفته:
    مدت عضویت: 2691 روز

    سلام

    استاد واقعا دیدن نشانه های هدایت الهی و عمل کردن به اون ها سخت ترین کاری است که تا حالا انجام دادم و در برخی اوقات حتی به اون الهامی که به من میشه نتونستم فکر کنم چه برسه عمل کنم اخ.. از نظر ذهن من واقعا غیرعاقلانه و درکش برام سخت بوده ، استاد زمانی که به سمت بندرعباس حرکت کردم هزینه سفرم هزینه های صبحانه نهار شام همه را تو برایم فراهم میکردی خیلی برام هیجان انگیز بود که کسی که تا حالا ندیدم یک ایرانی دوتابیعتی هزینه نهارم را میده ،یا حتی پول کرایه تاکسی تا از ترمینال تا نفت ستاره واقعا مسافت زیادیه من که نرفته بودم قبل از این و وقتی اونجا رسیدم میگه نمیخواد بری تو شرکت با همین ماشین برگرد برو کنار ساحل بشین میگم بابا این همه راه من را اوردی یعنی چی خوب برمیگردم میام میگه برو از فلان دکه یه نوشابه واسه خودت بخر و برو لب ساحل بشین و از دیدن این منظره لذت ببر خوب آقا این تا اینجا حالا چیزی که خیلی برام عجیب به نظرم میرسه در امتداد ساحلی قدم میزدم گفت برو از این مغازه ای که داخل پارک اون یکی که بستنی میفروشه بستنی بخر میرم میبینم بستس میگم این که بستس میگه حالا که تو اومدی باز میشه میگه در رو هل بده برو تو رفتم داخل یه آقا اومد گفت همین الان باز کردیم از در پشتی اومده بود خدایا بزرگ ، شیر موز بگیر و بیا بیرون روی تخت دراز بکش و با آرامش بخور و لذت ببر یکی دونفر کنارم نشسته بودن خوب میخواستم سره صحبت باهاشون باز کنم میگه این کارو نکنی حرف نزن فقط شیرموزت بخور و لذت ببر ، خوب تا اینجای کار که من فقط زیبایی ها را میدیدم و لذت میبردم خوب پیش خودم داشتم فکر میکردم که خدایا اگه پول نداشتم چی !؟ واقعا اینجا همین فکر ایمان من را محک میزد که من متوجهش نبودم که داره از لایه های زیرین خودشو نشون میده از ترس ها و نگرانی ها حرف میزنه ولی من کلا تو زندگیم اصلا نگران هیچ چیز یعنی واقعا هیچ چیز نبودم و تا 90درصد اوقات احساسم عالی نگه داشتم حالا تو این فکرها بودم فقط میخواهم درک کنید فقط 5ثانیه به این فکر ها توجه کردما یه پ سره ای اومد نار ما نشست بستنی میخورد خیلی مختصر حرف زد کجا میشه شنا کرد تو این هوا باید یه تنی به آب بزنیم منم یه اشاره به سمتی که میدونستم آب تمیزتره کردم و نگاهش کردم بعد همین طور که نگاهش میکردم فک کردم خودمم یه تنی به آب بزنم بد نیستا من هم سریع کوله پشتی را بر داشتم و دنبالش رفتم اون موقعی که من رسیدم دیدم که تا گردن رفته داخل آب و منم رفتم نزدیکش تقریبا 10متریش اومدم کوله را بزارم کناره خودم گفتم بی خیال بابا همین الان برمیگردما آقا ما رفتیم تو آب رفتم جلو جلو و جلو تر ونزدیک همون پسری شدم که همین 5 دقیقه پیش دیده بودمش گرم حرف زدن شدیم یه باره دیدم کوله را داره آب میبره آقا من بدو اون پسره بدو رفتیم دوتامون لباس و کوله خلاصه تموم مدارک همچی پر از آب شد این دقیقا همون چند ثانیه فکرکردن به نگرانی هستا بعد من با توجه به قانون سریعا افکارم را تغییر دادم اون اقا رفت تو یکی از آلاچیق ها بالا دستی من و من هدایت شدم دقیقا پیش مدیریت کل پارک ها و فضای سبز بندرعباس که دونفر صدا زد شیلنگ را بیارن آب را باز کردن و من خودم را شستم و همچنین لباس هام رو بعد خودم را خشک کردم و لباس هام رو تو آفتاب پهن کردم خشکید در حال پوشیدن بودم که دوباره اون پسره اومد که یییییییییک ناله ای میکرد که گوشیم ای داد ای بی داد گفتم گوشی منم تو آب رفته و روشن نمیشه خوب که چی گفت یعنی چی بابا شمار هام گفتم شماره ها که داخل سیمکارت و سیمکارتم خراب نمیشه بعد یه کم آروم شد و باز بازم مینالید که این طور تفهیمش کردم که دوست عزیز همین الان اگر راجب اون چیزهایی که نمیخوای بیشتر فک کنی بیشتر بدست میاری یقینن خیری در پیش بوده که در این شکل مارو به سمت ساحل هدایت کرده ، زمان را برایش به عقب برگردوندم و بهش گفتم عزیزم تا همین 1ساعت پیش داشتی از خوردن بستنی لذت میبردی و هوا چقدر عالییه همین الانم یه لحظه فکر کرد گفت فکر کردم گفتم بازم فکر کن فکر کن تا جایی رسیدیم که اونم به نتیجه توجه کردن به احساس خوب را فهمید بعد من هدایت شدم به اسکله حقانی ها اینا قبلش بگم خیلی جالبه یه چندجا خودم دنبال کار میگشتم که هدایت هام و حس درونیم به شدت مخالفت میکرد و وقتی مثلا وارد هتل امین شدم گفت تو نرو یا همچنین وارد هتل هرمز که شدم گفت برو یه سفارش بده هرچی میخوای میگم بابا اینجا شبی یک میلیون نیم هزینه داره آخ .. چی میگی میگم که هدایت ها واقعا غیرعاقلانست حالا رفتیم سوار شناور شدیم رفتیم قشم اونجا جا تا جا رفتم هتل های مختلف این نه اون این نه اون تا به یک هتل رسیدم که مدیر هتل چنان از من پذیرایی کرد و احترام گذاشتن که یقین کردم که این جا همون جایی است که باید باشم ولی بعد فهمیدم نه به این خاطر نبوده چون من از زبان پرسنل هتل داران مامور شدم که حرف هایی در مورده اضافه کردن حقوق این بنده خدا ها بزنم که اینم جزویی از هدایت های الهی بود ، بعد باز ما اومدیم گفتم حالا چی خدا جونم بگو خسته شدم پاهام دیگه یاریم نمیکنه گفت مگه کار نمیخوای گفتم بله گفت بیا دنبال من باز برگشتیم بندر برو داخل این ساختمان ستاره جنوب نه بیا بیرون برو اون سمت بیا این ور به این صورت چندین روز گذشت ، نه دیگه واقعا کف پاهام تاول زده بود نای راه رفتن نداشتم دقیقا با همین فایل قبل از به آب افتادن گوشیم توجه کردم بودم هی همچین افکار عجیبی سراغم میامد ها مگه کار نمیخوای گفتم بابا نمیخوام کار نمیخوام گفت حالا شد کولت را بردار بیار رفتم دنبال هدایتم دوباره یه غروب فوق العاده زیبا و جادویی بود بعد گفت حالا که پسره خوبی شدی برو اون طف خیابان رفتم یه رستوران شیک بود یک خورشت قورمه سبزی سفارش دادم که واقعا عالی بود که ده بار از آشپز به خاطر این غذای فوق العاده عالی و کامل همراه با انواع سبزیجات نوشیدنی واقعا مثل یک هتل 5 ستاره بود ولی من به اون ها گفتم مثل یک هتل 3 ستاره که حالا میفهمم چرا این گفتم خلاصه استاد وقتی به الهامات گوش کنیم میگه آقا تو برو لذت ببر تو برو عشق و حال تو بکن کاری به هیچ چیزه دیگه نداشته باش فهمیدی عزیزم منم شروع کردم به لذت بردن در سفر خیلی لذت بخش تره تا این که خونه بشینی و بگی خدایا هدایتم کن

    دوست دارم استاد عزیزم خیلی از الهامات را نگفتم شاید چون یادم نمیومد اینار میخواهم از خدایم که طوری من را به کشور مورده علاقه ام هدایت کند و تمام هزینه های سفرم و مهم تر از همه اینکه فقط و فقط روی خودش حساب کنم را در اعماق باورهایم نهادینه کنه درکش رو که به قول استاد عزیزم به غیر از خدا روی هیچ کسی حساب نکنیم این هایی که به ما کمک میکنند فقط دستان بی شمار خدای خودمون هست

    استاد واقعا دمه شما گرم که با تموم وجود به هدایت های خداییتون عمل کردید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    آرین عبّاسی گفته:
    مدت عضویت: 1765 روز

    درود خدمت تمامی دوستان امیدوارم در پناه پروردگار عزیز شاد و سلامت باشید

    خدا قوت آقای عباسمنش و خانم شایسته و بقیه اعضای سایت

    بسیار بسیار عالی و تایر گذار بود و احساسات آدم رو بر انگیخته میکرد

    همیشه در حق باز و خداوند همیشه ما رو میبینه و حواسش به ما هست

    تا اینجا یادگرفتم که به وجود آمدن مانع و تضاد چند تا دلیل داره

    ۱ خداوند در قرآن گفته ما حتما شما رو آزمایش خواهیم کرد با گرسنگی، ترس، از دست دادن ثروت یا جون عزیزان

    ۲ سختی ها و مشکلات دوستان ما هستند و به خاطر اینکه ما بهتر و راحت تر بفهمیم خواستمون چی این تضاد ها بوجود آمدن

    ۳ ما از فرکانس خداوند خارج شده و در فرکانس ناخواسته ها قرار گرفتیم

    ولی با این حال همیشه دیگ حق در حال جوشیدن و ما هر لحظه تغییر میکنیم و میتونیم به اهدافمون نزدیکتر بشیم و به آنها برسیم

    یک عبارت تاکیدی هم از دل این فایل صوتی بیرون آوردم که بسیار عالی هست خداوندا بی نهایت سپاس که من رو در این مسیر قرار دادی

    در پناه خداوند شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    امیر بهاری گفته:
    مدت عضویت: 2349 روز

    سلام میگنم خدمت دوستان همفرکانسی و استاد عزیزم ،،من هم اکنون دارم دوره عزت نفس رو کار میکنم ولی یکی دوروزه یه ذره احساس کردم حالم خوب نیس و هدایت شدم به این صفحه از سایت و قبل از این فایل هم چندین بار فایل نشانه هایقانون جذب در قرآن رو دیدم وبه لطف خدا تونستم حالمو بهتر کنم با این دوتا فایل بینظیر و نجواهارو ساکت کنم و البته که باید قوی تر بشم و بتونم ذهنمو کنترل کنم و خودمو در حالت سپاسگزاری و هماهنگ با نیروی برتر قرار بدم و بتونم با حس خوب و شادی دوباره اتفاقات خوب رو جذب کنم و بازم از خدا خیلی خیلی ممنونم که همیشه ودر همه حال با منه و منو رها نمیکنه وهدایتم میکنه به شرط باور و ایمان من

    ممنون از همه شما عزیزان این سایت بینظیر

    مهر ماه ۱۴۰۰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    علی اکبر ویزواری گفته:
    مدت عضویت: 1435 روز

    بنام خدای مهربان و بخشنده

    سلام به همه عزیزان خانواده بزرگ عباس منش

    بینهایت زیبا بود و آموزنده ، واقعا گاهی در زندگی به جاهایی رسیدم که فکر کردم دیگه کار تمامه و به بن بست رسیدم ولی همش بعدش با لبخندی مواجه شدم که نه عزیزم این فقط یه پیچه و راه هنوز ادامه داره . چقدر جاها شده که به مو رسیده ولی پاره نشده ولی امان از دل فراموشکارم که بعد از هر گشایشی فراموشش کردم . خدارو بینهایت سپاسگزارم که همیشه آغوشش برایم باز هست و هر لحظه پذیرای مت است و منو هر لحظه هدایت میکنه . خدایا هزاران شکرت که بعد از مدتها غفلت و ندیدنت بیدارم کردی و کاری کردی که ببینمت پیدات کنم البته با بردن در دل تاریکی و ناکامی ها ، کاری کردی که درس بگیرم بفهمم بزرگ بشم پیدات کنم ببینمت باهات هر لحظه عاشقی کنم زندگی کنم و تنها به تو پناه بیارم و تنها تورو بپرستم و تنها از تو یاری بخوام . خدایا بینهایت سپاسگزارم بابت تمام نعمتهایی که بهم دادی که الان میدونم حتی اون روزهای تاریک هم نعمتی برای من بوده که بزرگی اون نعمتها رو الان درک میکنم و ایمان دارم بیشتر هم درک خواهم کرد .خدایا بینهایت سپاسگزارم که منو به این مسیر پر از آگاهی هدایتم کردی تا آگاهانه تر بشناسمت و زندگی کنم

    سپاس از استاد عزیز برای اینهمه آگاهی که به ما میرساند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      معصومه صادقى گفته:
      مدت عضویت: 1810 روز

      بنام خدای قدرتمندم ❤️❤️

      سلام به استاد عزیزم ، مریم جانم و همه اعضای خانواده صمیمی ام 🌹

      روز ۴۶ از سفرنامه ام

      من از همون اول گوش دادن به فایل گریم گرفت و همون لحظه قانون فرکانس اومد تو ذهنم که فرکانس این فایل به اسن صورت بود چون خود استاد هم گفتن بعد گوش دادن به این شعر تا یک هفته گریه می کردن

      گریه ای از سر احساس نزدیکی با خدا ، احساس شناخت خدا که انقد بخشنده هست و….

      خدایا شکرت من تو همین لحظات هست که همه وجودم از احساسات و افکار منفی خالی میشه

      این لحظات من رو با فرکانس خداوند یکی میکنه و یک آن همه ذهن و وجودم سبک میشه

      واقعا وزن افکار و احساسات منفی رو میشه احساس کرد

      هر وقت که بهت نزدیک میشم منو مثل خودت میکنی و این همه ترس و نگرانی ها و استرس های بی خودی رو از وجودم میبری و منو صفر مطلق میکنی

      قبلا این فایل رو گوش داده بودم

      و

      چند روز بعدش همچین اتفاقی واسم افتاد ،،،، چطور میتونم باور کنم که خدا آدرس گنج رو بهم داده ، یه گنج واقعی تو دل زمین !

      خدایا انقد راحت میدی که من اصلا باورم نمیشه اصلا باورم نشد که بخوام اقدام کنم

      امروز که این فایل رو گوش دادم باز اون ندا اومد که من قبلا بهت ادرسو داده بودم

      چقد نکات عمیق تو این فایل بود

      این که وقتی به تضاد می خوریم که قطعا تو زندگی پیش میاد باید ایمان ، ایمانمون و حفظ کنیم اون لحظات مهمه …. مهم‌ترین وظیفه ما کنترل ذهن و احساسمونه

      من قبلا این رو زیاد قبول نداشتم ولی از وقتی که چنیدین بار تجربه کردم که با احساس بد کارهامو خراب میکنم دیگه با گوشت و پوست و ….. مهم‌ترین وظیفه خودم تو زندگی رو ایجاد و حفظ حال خوبم می دونم

      قبلا مهم‌ترین کار واسم دوندگی بود …..

      خدایا شکرت من رو با قانون فرکانس آشنا کردی وگرنه تا آخر عمر من باید میدویدم …..

      خدایا کمک کن تو چالش های زندیگیم ایمانمو حفظ کنم و می دونم این چیزیه که ازم توقع داری اعتماد به تو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    رضا بهزادی گفته:
    مدت عضویت: 1277 روز

    سلام به استاد عزیزم و سپاس گذارم از رب و خدای خودم که مرا به این مسیر زیبا هدایت کرد

    استاد عزیز این فایل بی نهایت روی من تاثیر مثبت گذاشت البته با صدای گرم شما که بسیار دلنشین است

    من قبلا همش فکر و ذهنم فقط پول و ثروت بود و همش مثل همین پیرمرد داستان رفتار میکردم وای بر من که چقدر اشتباه زندگی کردم اما الان بسیار خوشحالم که توسط شما و این فایل زیبا از خانوم پروین و هدایت خداوند کاملا بیدار شدم

    و تعهد میدم به طور جدی این مسیر سراسر قشنگ و زیبا رو دنبال کنم و به همه موفقیتها برسم چون این لیاقت را در خودم میبینم

    ارزوی سلامتی برای شما استاد عزیز و همه ی عباس منشیها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    سهیلا سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 1041 روز

    سلام بر استاد عزیزم خانم شایسته ی مهربانم وهمفرکانسیهای عالی ودوست داشتنی ام چقدر خوشحالم از وجود شما عزیزان

    چقدر خوشحالم از اینکه هرروز که میگذره آگاهی ام وایمانم بیشتر میشه ایمان اون هم ایمان وتحید عملیم استاد وقتی فایلتون را دیدم وکامنت بچه ها راخوندم باز هم دیدم جایی از گوشه های ذهن من باورهایی داره که بیشتر از قبل باید روشون کار کنم وچقدر مخفی هستن

    استاد من یک مادری هستم که همیشه فکر میکردم معنای مادر بودن یعنی همیشه نگران بچه هاش باشه نمیخواهم واقعا نمیخواهم فرافکنی کنم اما زمانی بود که من آره خود من بودم که طرز فکر اطرافیانم را قبول کردم که باید قید خیلی چیزها را بزنم چون مادرم چون باید همه جوره ساپورتشون کنم باید نگران همسرم باشم باید نگران آینده ی خواهرها وبرادرم باشم باید سنگ صبور همه باشم چون من فرزند ارشد خانواده ام من عروس بزرگ خانواده ام وخلاصه باید وباید وباید

    استاد هرگز نمیخواهم به گذشته ها فکر کنم یا کسی را مقصر بدانم یا از کسی گله وشکایتی داشته باشم

    زمانی که وارد این مسیر زیبا شدم چقدر بهتر شدم چقدر ایمانم تغییر کرد من آدمی به ظاهر با ایمان ومومن بودم اما الان میفهمم که اینگونه نبوده اما الان با آموزه های شما هر روز رهاتر میشوم استاد انگار باری سنگین که سالها بر دوش میکشیدم والان دارم به زمین میگذارم از گذشته ها اشلا ناراحت نیستم بلکه تغییر هر روزه مرا به وجد میاره تازه میفهمم زندگی واقعی چیه حالا معنی توکل را میفهمم وهنوز اول راهم ومیدانم به لطف ویاری خدا واون قدرت عظیم هر لحظه مرا هدایت میکنه واز من انسانی بهتر وبهتر میسازه

    استاد من الان که توکل میکنم وفقط وفقط از خودش میخوام چند مورد بهم خیلی خیلی واضح نشون داده که چقدر هواما داره

    استاد ازتون ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    محمدرضا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1306 روز

    بنام خدای هدایتگر و مهربان

    سلام به همه دوستان عزیز و استاد خوبم و خانم شایسته

    وقتی در گوشه گوشه های ذهنم این باشدکه :

    خدواوندهمه چیز است.

    یعنی خداوند خالق همه جهان است.

    خداوند هدایتگرتمام جهان است.

    خداوند نیروی خیر قدرتمندی است که بر جهان حکومت می‌کند.

    یعنی خداوند همان فرمانروای است، بدون اذن او حتی برگ از درخت نمی افتد.

    خداوندهمان است که باران را از آسمان نازل می‌کند.

    خداوند همان است وقتی دونفر با صحبت می‌کند او همانجا به عنوان نفر سوم حضور دارد.

    میگن عالم محضر خداست. یعنی ما هیچ موقع تنها نیستیم. یعنی خداوند در وجود ما هست. من و تو ذره‌ای از خداوند هستیم. من وتو یکی هستیم.

    تمام اتفاقات زندگی من حاصل کانون توجه من است.

    زمان حال زندگی من نتیجه توجهات و فرکانس‌های است که قبلاً فرستادم.

    تمام اتفاقات زندگی من نتیجه اجابت درخواست‌های من است که قبلاً از خداوند در خواست کرده‌ام.

    تمام اتفاقات الان من فرکانس من و هدایت خداوند است.

    الخیر فی ما وقع یعنی ایمانی است به تمام این جریان دارم.

    یعنی اعتماد به خداوند به‌ عنوان رب العالمین.

    یعنی اعتماد به جریان هدایت.

    یعنی اعتماد به اجابت درخواست‌هایم.

    یعنی اعتماد به حضور خداوند در تمام لحظه های زندگی ام و در وجود خودم.

    یعنی خداوند خداوند در جزئی ترین در خواست من پاسخ می‌دهد.

    خداوند توانای طراحی و اجرای ساختمان زندگی من را دارد بدون سر سوزنی خطا و مطابق با بالاترین استاندارد های ممکنی که در ذهن ها باشد.

    خداوند قادر به اداره کردن این ساختمان برای ابد دارد.

    خداوند سیستمی است که تمام این خدمات را به درخواست من انجام می‌دهد و آنرا بیمه هم می‌کند. یعنی سود و زیان (جزای)آنرا به خودم می‌دهد.

    الخیر فی ما وقع

    یعنی معاد فرکانس‌های که من قبلاً ارسال کرده‌ام.

    یعنی نتیجه بما قدّمت ایدیهم لحظات و روزهای گذشته‌ام.

    یعنی هر روز معاد من و هرروز بهشت من است و هدیه خداوند که تا کنون تجربه نکرده‌ام.

    یعنی من 45 بهشت قبل را تجربه کرده‌ام و الان در 46 مین مرحله از بهشتم هستم .چه تجربه زیبای است. امروز لطف خداوند را بسیار بسیار زیاد در بهشتم درک می‌کنم.

    من در بهشتم به دنبال هدایت خداوند هستم و عاشقانه از این باغ زندگی‌ام با این هوای دل انگیزش لذت می‌برم.

    آره استاد خوبم.

    خوب به فهماندی که

    جور دیگر باید دید

    چشم‌ها را باید شست

    تو سیب آورده‌ای

    سیب سرخ امید.

    چه کنم دلم از سنگ که نیست

    گریه در خلوت دل ننگ که نیست

    من عاشق همین نسیمی هستم که صورتم را نوازش می‌دهد.

    استاد

    خیلی ممنون و سپاسگزار هستم از شما که حوصله کردید و شاهد بیرون زدن جوانه دلم از خاک هستید و هر لحظه به آب و آفتاب خداوند هدایت می‌کنید.

    این 46مین روز سفرنامه جهان گردی درونی من است و من بسیار بسیار از خداوند سپاسگزارم که مرا به این احساس لذت هدایت کرده است و هرلحظه هدایتگر من است.

    درپناه خداوندمهربان آرام و سلامت وثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 717 روز

    بنام خدای رزاق

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربان

    روز 46 ام

    اگر میبینیم که در شرایط بدی هستیم اگر مدام با ناخواسته هامون روبرو میشیم به خاطر اینه که از فرکانس خداوند فاصله گرفتیم و این چالش‌ها به وجود میاد که ما به یاد بیاریم برای اینکه بتونیم زندگی بهشتی برای خودمون بسازیم باید به اصلمون به خداوند وصل بشیم

    باید فقط از خودش کمک بخواهیم و امیدمون رو از همه قطع کنیم

    این اواخر یه مشکل مالی برامون پیش اومد که حاصل طی نکردن تکاملمون برای پولدار شدن بود با قرض گرفتن از کسی(البته من به شدت مخالف بودم ولی همسرم این کار رو انجام داد) یه کار بزرگی شروع کردیم قبل از اینکه باورهای مخرب رو از خودمون برطرف کنیم ،که اول خیلی برامون سود میداد که ما حتی ماشینمون رو فروختیم که عوضش کنیم بعد فروش ماشین یه شرایطی پیش اومد که مجبور شدیم پول ماشین رو هم بابت اون مشکل بدیم، اگر این مشکل قبلاً برامون پیش میومد واقعاً نمی‌دونم چه فشار روحی زیادی برام به وجود می آورد،اولش خیلی برام سخت بود ولی هر روز سعی میکردم ذهنم رو کنترل کنم و واقعاً خدارو شکر میکردم که تا قبل اینکه اوضاع خیلی بدتر بشه ایست کردیم و جلوتر نرفتیم شاید اگر این وضعیت خیلی دیرتر به وجود میومد واقعاً ما شرایط بدتری رو تجربه می‌کردیم هر روز به خاطر این خدارو شکر میکردم و تجربه های خیلی زیادی از این جریان هم من و هم همسرم گرفتیم،و در این میان که واقعاً کنترل ذهن خیلی سخت بود واقعاً فقط به تجربه هایی که کسب کردیم فکر میکردم هر روز از خدا میخواستم که خودش که وعده ی روزی بی حساب رو به بنده هاش داده بهمون کمک کنه که این مشکل رو حل کنیم و فقط امیدم به خودش بود که خیلی زود یک مشتری که خیلی هم پیگیر بود پیدا شد برای زمینهایی که خرید و فروش میکردیم و یکیش رو خرید و بار عمده ای از مشکلاتمون حل شد خدارو شکر

    و من باز هم از خود خدا کمک می‌خوام و ایمان دارم که بقیه ی مشکلاتمون رو حل می‌کنه به اضافه ی اینکه یه عالمه تجربیات جدید کسب کردیم که مطمئنم در آینده خیلی به کمکمون میاد

    و خیلی خوشحالم که تونستم ذهنم رو کنترل کنم هر چند خیلی وقتها نجواهای ذهنم میخواستن حالم رو بد کنند ولی خیلی زود جلوی این نجواهای شیطانی رو می‌گرفتم و خودم رو آروم میکردم

    و خیلی وقتها بی دلیل آرامش عجیبی رو احساس میکردم یک شور و شعف خاصی داشتم و در اینجا به خودم یادآوری میکردم که این خداست که داره منو آروم می‌کنه شاید به خاطر اعتمادی که بهش کردم و همه چیز رو دست خودش سپردم

    خدارو شکر که خداوند من رو به اینجا هدایت کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: