برخی از تجربیات خریدارانِ دوره ۱۲ قدم - صفحه 2

44 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌ها
  1. -
    گروه تحقیقاتی عباس‌منش گفته:
    مدت عضویت: 4009 روز

    تجربه الناز عزیز از انجام چک آپ فرکانسی در قدم اول | دوره 12 قدم

    🌹🌹🌹🌹

    سلام خدمت استاد بسیار عزیزم وخانم شایسته مهربون

    استادعزیزم نمی دونم از کجا و چه جوری شروع کنم در این مدت که با شما آشنا شدم وآشنایی خودم هم یه جور هدایت خدا میدونم وشاکرش هستم که بعدا راجع به اون صحبت می کنم .اگه بهتون بگم که آمده بودم میلیاردر شوم عاشق وسر گشته خداشدم دروغ نگفتم .باورتون نمیشه من در این مدت کوتاهی که عضو سایت شدم انقدر باورهای غلط راجع به خدا داشتم که اصلا فکرشو نمی کردم ودر این مدت شاید باورتون نشه تغییرات زیادی در افکارم صورت گرفته که خودم هم باورم نمیشه ولی اینو زمانی که بیرون ویا در جمع فامیل یا دوستانم هستم متوجه میشم ودلم می خواد به همه بگم وفریاد بزنم که بابا این چیزی که شما می گید نیست ولی یاد حرف استاد می افتم که می گن بزارید هرکسی موقش که بشه هدایت میشه واقعا هم درسته چون بارها خودم بهش رسیدم .استاد دلم می خواد بهتون بگم که تکاملم اینقد نامحسوس بود که خودمم نفهمیدم .

    چند وقت پیش که دوره دوازده قدم روخریدم خیلی ذوق می کردم وبه خودم قول داده بودم همه ‌ی قدم‌ها رورماه به ماه تهیه می کنم که یهو ذهن نجوا گرم شروع کرد به حرف زدن که مگه تو چقدر نتیجه گرفتی؟

    می‌خواستم عقب نشینی کنم که یهو هدایت شدم به سمت چکاپ فرکانسی ونشستم با تمرکز به جواب دادن سوالات و متوجه تغییرات وسیعی شدن که در این مدت توی زندگیم ایجاد شده بود و اونقدر برام بدیهی شده بود که اصلا متوجه نشده بودم

    واین موقع بود که جواب ذهن منفی بافم رو دادم وگفتم خداروشکر که من این همه تغییر کردم و نتیجه گرفتم.

    نجام چک آپ فرکانسی‌، خیلی خوب پاشنه‌های آشیل آدم رو بهش می‌شناسونه و به خاطر کار کردن روی همین پاشنه‌های آشیل هست که نتایج اینقدر بزرگ و متفاومت می‌شه

    وقتی چک آپ رو انجام دادم‌، یه چیز دیگه که اصلا فکر نمی کردم پاشنه آشیلم باشه که حس ارزشمندی بود.

    من متوجه شدم که برای خودم ارزش قائل نبودم و فقط پول رو برای بچه هام می خواستم خرج کنم و راه حل این پاشنه آشیل رو فهمیدم که باید هم حس ارزشمندیمو قوی کنم وبرای خودم پول خرج کنم وهم با کمک دوره به خدای خودم بیشتر نزدیک شم وخودمو بیشتر بشناسم تا در نتیجه به اون ثروتی که می خوام برسم.

    الان به کمک این آگاهی‌ها‌، آرامشی دارم که نمی تونم توصیفش کنم و همین ذهن آرام هست که تو رو به سمت راهکارها و ایده‌های ثروت ساز هدایت می‌کنه و توی مدار ثروت قرار می‌ده.

    یه چیزی که برام خیلی جالبه اینکه نه فقط من بلکه تمام کسانی که تصمیم جدی گرفتن که روی باورهاشون کار کنن ودر این سایت هستن می بینن که هر سوالی که در ذهنمون بوجود میاد ظرف چند دقیقه فقط از طریق «مرا به سمت نشانه‌ام هدایت کن» در سایت به همون قسمتی هدایت میشویم که دقیقا جوابمون رو اونجا پیدا می کنیم.

    خدا جونم بسیار شاکر وسپاسگذارت هستم که از طریق استاد که یکی از دستان توست داری مارو اینجوری هدایت می کنی به زیباییها ؛به یکتا پرستی ؛به توکل کردن فقط به خودت نه به دیگران ودر آخر اینکه استاد هر چقدر هم ازتون سپاسگذاری کنم بازم کمه چرا که اینقدر زیبا واهسته اهسته خودمونو به خودمون میشناسونی ممنونتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    گروه تحقیقاتی عباس‌منش گفته:
    مدت عضویت: 4009 روز

    تجربیات مجید عزیز از عمل به آگاهی‌های دوره 12 قدم

    🌹🌹🌹🌹

    جلسه پنجم و ششم قدم هفتم یه طرف‌، 30 جلسه‌ای که از قدم اول تا حالا کار کردم هم یه طرف. و بهتره بگم اون 30 جلسه به من کمک کرده تا الان 1٪ از آگاهی‌های این دو جلسه رو درک کنم. یعنی درکی که بتونه به اقدام منجر بشه.

    تازه می‌فهمم وقتی میگین من دارم متفاوت از جامعه فکر میکنم و عمل میکنم و زندگی میکنم یعنی چی!

    وقتی مثال بازکردن حسابتون رو زدین تازه متوجه شدم برخلاف عقاید جامعه رفتار کردن و عمل کردن یعنی چی؟ تازه میفهمم ک چرا شما ثروتمند شدین و چطوری، اگه من بودم ب خودم میگفتم حتما این بهترین راهه ک کل ی کشور دارن انجام میدن وحتما باید از این روش زندگی کردیا وقتی نقدی خرید میکنین و بقیه میگن بیا همین پول رو بده بانک و کم کم قسطهاش رو بده و اعتبار کسب کن و شما قبول نمیکنی چون باور دارین ک این کار یعنی، کمبود رو باور داشتن، من اگه بودم حتما وسوسه میشدم و دنبال کسب اعتبار می‌رفتم و خوشحال از اینکه تونستم وام مُفت بردارم وووو

    وقتی گفتین خودتون رو محدود نکنین و اگه قبول کنین ک این تنها راه است و راه دیگه ای نیست شما هم میشین مثل بقیه مردم عادی و چ فرقی بین شماست ک دارین محصولات من رو میبینین و دیگرانی ک نمیبینن و یا می‌بینن و مسخره میکنن ک این حرفها چَرَنده ووووو

    وقتی گفتین، وقتی می‌ترسی و حرکت نمیکنی، تومُشرک هستی و ایمان نداری، خیلی حرفتون ب من بَر خورد، خیلی قاطی کردم، منی ک دارم رو باورهای توحیدیم کار میکنم و احساس می‌کردم توحیدی شدم، ولی حق باشماست حرکت نکردن یعنی ترس و انسان ترسو یعنی بی ایمان و مشرک.

    تازه دارم متوجه میشم فرق بین باورها و افکار و اعمال شما رو با کل افراد جامعه و خودم.

    استاد عزیزم ازتون درخواست دارم در قدمهای بعدی راجب همین فرقها صحبت کنین، همین افکار جامعه ک شما قبول نداری و برخلاف اونها داری فکر و عمل میکنی.

    این باورها و این شرک ها خیلی مخفی هستن وباید روشون کار کرد، خیلی باید زوم کنم روی گفتار و رفتار خودم و جامعه تا بتونم خودم رو مثل دیگران محدود نکنم.

    یک تجربه شیرین دارم بعد از گوش دادن ب جلسه 5 همین قدم هفتم میخوام با شما و دوستانم ب اشتراک بزارم.

    بعد از شنیدن اون جلسه ب شدت ب فکر فرو رفتم و 1 درصدش رو درک کردم و ب خودم قول دادم ب همین اندازه عمل کنم.

    چند وقت پیش توی مشهد کپسول کاز و پیک نیک ب شدت نایاب شده بود و من ب کپسول گاز نیاز داشتم برای کارم، زنگ زدم ب پدرم ک شما کجا پُر میکنین کپسول هاتون رو ک منم ببرم همونجا، و پدرم گفت الان یک هفته‌ای هست ک دنبال کپسول می‌گردیم و کلا هیچ جا نیست و تو هم الکی دنبالش نرو ک نیست و باید صبر کنی.

    خیلی ناراحت شدم و گفتم خدایا چکار کنم، خیلی لازم دارم وووو

    یکهو یاد صحبت های شما در جلسه 5 افتادم ک گفتین خودتون رو محدود نکنین و هر چیزی ک جامعه پذیرفته، شما نپذیرید.

    همونجا استپ کردم و ب خودم گفتم : برای این افراد کپسول نیست و محدود هستن، من ک دارم روی خودم کار میکنم با اینا فرق دارم وووو

    همونجا گفتم برای اونا کپسول نیست و برای من حتما وجود داره

    فرداش رفتم سراغ پر کردن و 2 جایی ک رفتم گفتن اقا کپسول نیست و دنبالش نگرد. دوباره همونجا ب خودم گفتم حتما جای دیگه ای باید برم و اصلا قبول نکردم ک نیست. فرداش رفتم سراغ مغازه سوم و اونجا هم نداشت.

    یهو ب خودم گفتم نکنه دارم تَقَلا الکی میکنم؟ بهتره منتظر باشم تا هدایت شم.

    شب رفتم مغازه خودم و داشتم با همسایه مغازمون صحبت می‌کردم ک صحبت از کپسول گاز شد و پرسیدم کپسول شما کجاست؟ گفت امسال لازم ندارم و گذاشتم خونه، گفتم پُره یا خالی؟ گفت پره از سال قبل و استفاده نکردم ووووو چنان ذوقی کردم و خوشحال شدم و خدا رو شکر کردم وووو

    همونجا ب خودم گفتم مجید همینه، قانون داره درست کار میکنه استاد راست میگه خودتون رو محدود نکنین ووو

    چیزی ک استاد میگه یعنی همین،👍 یعنی کل آدمهای مشهد پذیرفتن ک کپسول نیست و من نپذیرفتم و برای من پیدا شد.🙏😭🙏

    تازه فهمیدم ک استاد چی میگفت توی جلسه،

    فهمیدم خیلی از رفتار و گفتار و اعمال من همینطوریه و هرچی جامعه و دیگران میگن من هم باور کردم و پذیرفتم.

    (الان دارم تایپ میکنم هنوز قلبم داره از خوشحالی و ذوق اون لحظه تند تند میزنه و سرشار از شکرگزاریه)

    باید از این ب بعد خیلی دقیق باشم روی افکار عمومی، ک راجب چی صحبت میکنن و چ محدودیت هایی رو پذیرفتن و من اونها رو نپذیریم و ب خودم بگم منی ک دارم از قوانین خداوند پیروی میکنم و روی خودم کار میکنم هیچ محدودیتی برای من نیست ووووو

    سپاسگزارم ازتون و از شما استاد عزیز ک اینقدر ب فکر تغییر و پیشرفت ما هستین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    گروه تحقیقاتی عباس‌منش گفته:
    مدت عضویت: 4009 روز

    تجربیات دوست عزیزمان از عمل به آگاهی‌ها و تمرینات دوره 12 قدم

    🌹🌹🌹🌹

    داشتم با خودم فکر میکردم که تمرین این جلسه رو چطور انجام بدم که خودم از خودم راضی باشم که خودم بفهمم چقدر دارم اگاهی های فایل ها را در عمل بکار می گیرم. اولش گفتم برم توی قرآن بگردم و آیه های تسخیر رو پیدا کنم اما بعدش با خودم گفتم وقتی همه جای قرآن داره این رو میگه شاید نوشتن چند آیه نتونه حق مطلب رو ادا کنه. ی ندایی بهم می گفت که نه نه تمرین امروز من این نیست. من بقول مریم جان باید نمود عینی این آگاهی ها رو که دارم یاد می گیرم و عمل میکنم رو توی زندگیم پیدا کنم. ی دفه ذهنم رفت سمت کلاس آواز آخه چند روزی بود که می خواستم راجع بهش بنویسم اما نمی دونستم چطور . بذارین ماجرای کلاس آواز رو رو با زبان کلمات براتون بگم نه بقول مریم جان با زبان تصاویر :

    دختر قصه ی ما به آواز سنتی علاقه داشت و از وقتی کوچیک تر بود گوشش با این آواز آشنا بود با صدای زیبای اساتیدی مثل شجریان، ناظری، بسطامی، مختاباد و …… حال می کرد و لذت می برد و همیشه دوست داشت آواز سنتی بخونه اما چون ی دختر بود و خیلی از باورها توی ذهنش نقش بسته بود باورهایی مثل اینکه ی دختر توی ایران نمی تونه خواننده بشه و خوندن پیش ی مرد از لحاظ شرعی ایراد داره و مربی ها مرد هستن و موسیقی برای زن کراهت داره و خیلی از این باورهای غلط که پایه منطقی و محکمی نداشت .به خاطر این باورها دخترک قصه ما رویای خودش رو به فراموشی سپرد!!!!!!!!

    اما چیزی که مهمتر از همه ی این مزخرفات بود این بود که اون خودش رو باور نداشت اون احساس لیاقت خواننده شدن رو در خودش نداشت و وقتی احساس لیاقت نکنی یعنی ی جای کار ایراد داره که دختر قصه ی ما بعدا فهمید که سنگربان تا دندان مسلحی به اسم عزت نفس در وجودش نیست یا اونقدر ضعیف شده که یارای ایستادن در برابر نجواهای فلج کننده ذهن رو نداره برا همین هر از گاهی یادت میاد که ی رویای داری اما هر بار سرکوبش می کنی .

    خلاصه NS قصه ی ما هر وقت ی آواز سنتی می شنید با شنیدنش احساس لذت بهش دست می داد و یادش می اومد که ی رویایی داره اما آه حسرت بار بعد از اون هی اون رو از این رویا دورتر و دورتر می کرد. چرا؟؟؟!!!

    آخه اون:

    – با قوانین جهان آشنایی نداشت اون نمی دونست که تفاوت رسیدن به خواسته ها و نرسیدن به اونها در نگاه حسرت بار و امیدواره

    – اون نمی دونست که خواسته ها از دل تضادها به وجود میان

    – اون نمی دونست که خدایی که اونو خلق کرده قدرت خلق کنندگی خودش رو بهش داده

    – اون نمی دونست که هر چی بخواد می تونه داشته باشه هر کاری که بخواد میتونه انجام بده اگر فقط و فقط باور کنه که ” خودش خالق شرایط خودشه” اگر فقط و فقط ایمان داشته باشه که خداوند توانایی تغییر شرایط را بهش داده و برای بهبود شرایطش حتی از خودش هم مشتاق تره.

    – اون نمی دونست وقتی فضل خداوند و فراوانی جهان را باور کنه و ایمان بیاره که خودش قدرت ایجاد و تجربه شرایط دلخواهش رو داره دیگه محدودیتی وجود نداره و دیگه تردیدی باقی نمی مونه تنها کاری که باید بکنه اینه که خواستش رو مشخص کنه و با ایمان و توکل و اشتیاق قدم برداره اونهم قدم هایی استوار.

    جونم بگه براتون روزها و هفته ها و ماه ها و سالها گذشت تا اینکه با آشنایی با استاد تحولی در درون دختر قصه ی ما ایجاد شد:

    – اون با قوانین جهان آشنا شد و فهمید که خداوند هر چی که هست که مهم هم نیست که چیه با یک سیستم کاملا نظامند جهان رو اداره می کنه ی سیستمی که زمان و مکان و شخص رو نمی شناسه. حتما توی کتاب های درسیتون اسم مصدر رو شنیدین که نه زمان داره نه مکان و نه شخص اما همین مصدره ریشه هزاران هزار کلمه ای هستش که ما داریم روزانه از اونها استفاده می کنیم فرقی نمی کنه شما ایرانی باشی یا ژاپنی یا آمریکایی و …… همه و همه داریم از مصدر استفاده می کنیم دیگه حساب کنین این فقط ی مثال کوچیکیه از چیزیه که نه زمان داره نه مکان و نه شخص دیگه جهان چی هست!!!!!!!!!!!!!

    – فهمید که می تونه به هر چی میخواد برسه اگر خودش رو خداش رو و جهان اطرافش رو بشناسه

    – فهمید که اگر اینهمه آدم تونستن خواننده بشن پس اون هم میتونه و زن و مرد نداره چون همه اونها انسانن با همون سیتم تنفسی و آوایی

    – فهمید اگر آواز قشنگی رو میشنوه باید فقط و فقط تحسینش کنه تا جذبش کنه

    – فهمید که باید صدای خودش رو دوست داشته باشه و ازش لذت ببره چون تا صدای خودش رو به عنوان یک انسان دوست نداشته باشه نمی تونه صدای دیگران رو دوست داشته باشه

    – -فهمید که اگر نقصی توی خوندنش هست باید اون رو بپذیره تا راه حلش بهش گفته بشه

    – فهمید اگه ی چیزی رو در مورد کراهت موسیقی و آواز شنیده چشم و گوش بسته قبول نکنه بره قرآن رو بخونه ببینه نظر ربش چیه نه اینکه فلان مرجع و فلان کس چی گفته

    خانواده صمیمی عباس منش, [1/17/2020 6:13 AM]

    – و مهمتر از همه ی اینها فهمید تا عزت نفس و اعتماد به نفسش رو نبره بالا به هیچی نمی رسه و ی جنبه اصلی اعتماد بنفس توجه نکردن به حرف مردم در مورد موسیقی و آوازه

    خوب حتما با خودتون میگین خوب که چی؟؟؟ نتیجه اینهمه دونستن و ها و ندونستن ها چی شد؟؟؟؟ بیکار گیر آوردی خانم !!!!!

    نه دوست عزیز

    ی روز دخترک قصه ی ما ی تراکت تبلیغاتی رو توی خیابون دید : آموزشگاه موسیقی نوای سروش افتتاح شد( آموزش سه تار، گیتار، ویولون، و …………………………………… و آواززززززززززززززززززز

    سریع شماره رو یاداشت کرد و تماس گرفت : سلام ببخشید شما کلاس آواز دارین؟ بله خانم

    واسه کی میخواین ؟ واسه خودم

    شرمنده واسه خانم ها ندارییییییییییییییییییییییییییییییییییییییم

    باشه مرسی خداحافظ شما.

    دختر قصه ی ما اگه دختر قبلی بود کلی ناراحت میشد و بد و بیراه میگفت که این چه وضعیه و………

    اما نه اون اینجوری عمل نکرد خیلی راحت پذیرفت و با خودش گفت همین که آموزشگاه موسیقی اینجا باز شده خودش ی نشونه خوبه آخه یاد گرفته بود که برا رسیدن به ی خواسته نباید بهش چسبید چسبیدن همان و دور شدن همان. اون کار کردن رو خودش رو ادامه داد

    بعد چی شد؟!

    ی روز بعد از دیدن یکی از شاگردهاش که از کلاس موسیقی بر می گشت به ذهنش رسید که ی سر بزنه آموزشگاه موسیقی هم ی تجربه هس هم ی حسی بهش میگفت برو کلاس نی چون قبل توی ی شهر دیگه ی مدت کوتاهی رفته بود و نی و کتاب آموزشیش رو داشت و خلاصه ی جوری شرایط مهیا بود البته این رو هم بگم که ذهن دختر قصه ما هی میگفت بابا هزینش زیاده ولش کن اما اون به راهش ادامه داد تا بالاخره رسید آموشگاه. از دیدن وسایل موسیقی که به دیوار آویزون بود لذت میبرد. مدیر اونجا هم اونقدر با روی خوش برخورد کرد که اون مطمان شد که باید ثبت نام کنه. خلاصه اطلاعات رو گرفت و در خلال صحبت متوجه شد که کلاس آواز برا خانم ها برگزار شده. با تعجب از مدیر پرسید مگه من با شما تماس نگرفتم شما گفتین واسه خانم ها ندارین؟ ایشون گفتن اونقدر استقبال خانم ها خوب بوده که تصمیم گرفتن برگزار کنن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    باورش نمی شد کلاس آواز اونم تون این شهر کوچیک و …….

    بدون هیچ مقاومتی ثبت نام کرد و هزینش رو پرداخت کرد هزینه ای که واسه ی کار دیگه ای تو کیفش بود و ی هفته بعد کلاس آواز شروع شد اونم با ی مربی مرد!!!!!!! کسی که جنس حرفهاش خوب بود : اینکه هر کسی اراده کنه میتونه خواننده بشه اینکه هر کسی باید سبک شخصی خودش رو داشته باشه و تقلید نکنه اینکه آواز خواندن اعتماد بنفس رو میبره بالا و ……….

    الان واسه دختر قصه ی ما مهمتر از خواننده شدن اعتماد بنفس و عزت نفسی بود که پیداش کرده بود

    آره دختر قصه ی ما که ی روزی از صدای خودش بدش می اومد و دوست نداشت صداشو رو کسی بشنوه یا ضبط کنه الن جلوی ی مرد داره این کار رو میکنه و این برا اون یک نتیجه بزرگه و بقول استاد لذت بردن از مسیره که حال ما رو خوب میکنه نه رسیدن به خواسته و اگر ی وقت ی مسیری رو انتخاب کردی و رفتی بعد فهمیدی که باید برگردی باید با جرات و جسارت برگردی چون وضعیت اونقدر بد نیس که نتونی بچرخی.

    خودم که راضیم تا حدی از نوشتن خودم شما رو نمیدونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    گروه تحقیقاتی عباس‌منش گفته:
    مدت عضویت: 4009 روز

    تجربیات نجمه عزیز از عمل به تمرینات و آگاهی‌های دوره 12 قدم‌، خصوصاً انجام مرتب تمرین ستاره قطبی

    🌹🌹🌹🌹

    من شمسی هستم از نوع نجمه☺️

    استاد عزیز من حدود نه ماه است که صحبتا و آموزش‌های شما رو در دوره 12 قدم دنبال می‌کنم و میتونیم به جد بگم همونطور که شما فرمودید چرخ زندگیم خیلی خیلی رونتر شده و کارهام به راحتی انجام میشه و حتی دختر و پسر و خواهر و برادر و مادرم هم دارن مدام صحبتای شما رو گوش میکنن و هر کسی با ظرف خودش استفاده میکنه.

    تمرین ستاره قطبی برای من عالی عمل میکنه و خودمو موظف دونستم تا بیام تو سایت در موردش بنویسم

    استاد عزیز من با تمرین ستاره قطبی گوشی اپل برای خودم و پسرم خریدم .

    ارتوروزم کامل برطرف شد .

    موافقت همسرم برای کار کردن اون هم در زمینه هنر و مجسمه سازی که قبلا خیلی جالب نبود و الان حتی خودش منو کلاس میبره و میاره و دنبال کار هست برام که برم نقاشی دیواری تو تهران انجام بدم

    و صحبت کردن فقط در مورد آرزوها و زیبایی ها و سلامتی و اتفاقات خوب کار من شده

    استاد عزیز من فکر میکنم تمرین ستاره قطبی یه جور خودشناسی هست که تو اصلا برای امروزت چی میخوای که بهش برسی و انجامش بدی و در جهت خواسته های بزرگ ترت باشن و من با تمرین ستاره قطبی کار مجسمه سازی رو به راحتی و به شکلی معجزه اسا دارم پیش میبرم

    و میتونیم بگم با صحبتای شما دارم زندگی میکنم و خوابتون رو هم زیاد میبینم و در خواب به شما گفتم من دیگه میخوام جدی با قرآن همه چیره شروع کنم و لطفا به من قرآن معرفی کنید و شما لبخند زنان گفتید چشم چشم😊😊🌺🌺

    استاد عزیز این رو هم بگم من برای نوشتن تمرین ستاره قطبی صبح بعد از اینکه همه از خونه می‌رن یه موسیقی ملایم پخش میکنم یه عود هم روشن میکنم و روی میزم کنار پنجره با لذذذذذت تمام مینویسم و تقریبا هشتاد درصد و گاها نود درصد خواسته ها و کارهام انجام میشن و واقعا لذتبخش است و دختر و پسرم هم کمو‌بیش انجام میدن و دخترم حتی قانون درخواست و بلد شده و داعم از معلما مثبت میگیره😊😊😄🌺🌺

    اینبار من میگم امیدوارم هر کجا هستید شاد باشید در پناه اله یکتا و عاقبت به خیر باشید در دنیا واخرت🌺🌺🌺🌺🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    گروه تحقیقاتی عباس‌منش گفته:
    مدت عضویت: 4009 روز

    تجربیات مجتبی عزیز از عمل به آگاهی‌های دوره 12 قدم

    🌹🌹🌹🌹

    سلام

    آگاهی‌های جلسه پنجم | قدم هفتم‌، بجای اینکه پتکی باشه که تو سرم بکوبه، زمین زیر پام رو سفت تر کرد.

    چقدر خوبه که حالم خوبه و لیاقت شنیدن و درک این آگاهیها رو دارم. بسیار سپاسگزارم از این مهارت انتقال آگاهی به شیوه تکرار و بازگو کردن از زوایای مختلف.

    حسم اینه که علاوه بر دریافت آگاهیهای ناب، خط قرمزهای زندگیم داره پررنگ تر میشه و علامت گذاریهای زندگیم دقیق و دقیقتر میشه تا از اونها به هیچ وجه عبور نکنم. این خودش درک کردن و عمل به آموزه هاست برای من. بسیار سپاسگزارم که اینقدر کاربردی و اینقدر پیشرفته قوانین رو فریاد میزنید و برای خودم هم خوشحالم که بزرگ و بزرگتر میشوم. سپاسگزارم.

    سپاسگزارم که صحبتهای این فایل باعث شد تا زندگی خودمو مرور کنم و از اینکار، جز احساس خوب و احساس لیاقت و تکامل رو به رشد و تحسین خودم، چیزی بهمراه نداشت. دیدم که تا قبل از قدم هفتم، احساس خوبم فقط برای زمانهایی بوده که برای خودم خلوت میکردم، قدم میزدم، فکر میکردم و خلاصه زمانهایی که تنهایی برای خودم بودم. ولی از ابتدای قدم هفت به وضوح یادمه که هنگام کار و مکالمات روزانه و مراودات هر روزه هم، همین حس خوب با من بوده، یعنی حواسم بوده که این حس خوب رو برای تمام ساعات روز نگهش دارم. این برای من پیشرفت است چون در مسیر درستی که یاد گرفتم و ازش نتایج بزرگی رو هم گرفتم در حرکتم و باورم این بود و هست که چیزی غیر از درستی و پیشرفت و نتایج بزرگتر در انتظارم نیست. بسیار سپاسگزارم.

    یک نمونه از تغییراتی که در شخصیتم ایجاد شده که عمل به آموزه هاست، همین امروز برام اتفاق افتاد و بعد از اینکه انجام شد و به نتایج عالی رسید، با خودم فکر کردم که چقدر تغییر کردم من. چقدر اعتماد به نفسم زیاد شده. چقدر راحت رفتم تو دل ترسهام بدون اینکه به انجام ندادنش فکر کنم یا بترسم ازش… خیلی خوشحالم که کم کم بطور ناخودآگاه دارم از این قوانین استفاده میکنم. موضوع امروز از این قرار بود که مساله ای پیش اومد سر کار که برای من خوشایند نبود و به راحتی و بدون حس بد با همکارم صحبت کردم و بهش گفتم من به این دلیل از این موضوع ناراحتم و بهتر بود به شیوه دیگری عمل میکردید و این درحالی بود که با باورهای قبلی به هیچ وجه به خودم اجازه صحبت در این مورد رو نمیدادم و خودم رو راضی میکردم که به من چه ربطی داره. هرکاری بخواد میتونه بکنه و من اگر حرفی بزنم برای خودم خوب نیست و شاید باعث ناراحتی بیشتر بشه و حتی شاید باعث بشه که پول هم از دست بدهم چون روزی من گره خورده به این فرد و اگر این نباشه من بیچاره میشم دیگه.

    ولی با باورهای توحیدی ساخته شده در وجودم، بدون اینکه مقاومتی داشته باشم (که این موضوع رو بعدش که بهش فکر کردم فهمیدم) براحتی صحبت کردم و جالب اینجا بود که علاوه بر عذر خواهی همکارم از من باعث شد تا درآمدم هم زیادتر شود (25% سود تبدیل شد به 30% از همین امروز)

    بعضی از فایلهای 12 قدم مثل فایل جلسه 3 قدم هفت، خیلی قوی هستند. من نمیتونم برای اون فایلها کامنت بنویسم. اونقدر محکم و قدرتمندند که انگاری فریاد میزنند که تو فقط باید گوش کنی، تفکر کنی و سکوت. اون فایل حکم تمام کننده حجت بر من بود. این را برای من تداعی میکند که همین است و دیگر هیچ. نقطه، تمام.

    من هم با کمال میل طبق آموزه های شما سکوت میکنم و تسلیم هدایت هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    گروه تحقیقاتی عباس‌منش گفته:
    مدت عضویت: 4009 روز

    تجربیات دوست عزیزمان از عمل به آگاهی‌های دوره 12 قدم

    🌹🌹🌹🌹

    موضوع این جلسه از 12 قدم‌، دقیقا پاشنه آشیل من بود و چقدر آگاهی‌های این جلسه‌، مفهوم کنترل ذهن رو به من فهموند.

    تا قبل از این جلسه‌، انجام دادن بازی کامپیوتری رو یک کار بیهوده میدیدم و تازه فهمیدم به قدری تحت سلطه ذهنم هستم که اون نمیذاره من پای بازی بشینم و تا حالا هیییچ علاقه ای به انجام بازی کامپوتری نداشتم و نمیتونستم انجامش بدم.بعد از گفته شما انجامش دادم و دقیقا زمانی که یک ناخواسته پیش اومده بود و آگاهانه میدونستم تمام چیزایی که ذهنم داره به هم می بافه حرف مفته و هیچ مدل نتونستم کنترلش کنم رفتم یه بازی دانلود کردم و مشغولش شدم و خییلیی نتیجه داد.

    راجع به موسیقی هم فایل های بی کلامی که تو سایت هست عالیه

    هر روز تو مسیر کارم مثل یک نفر که میخواد زیبایی های اطرافشو وصف کنه شروع به صحبت کردن با خودم میکنم و از هیچ چیز زیبایی نمیگذرم و این تمرین هم خیلی خیلی بهم کمک کرده.

    استاد این کنترل ذهن به قدری برای من مسئله شده بود که جرأت نمیکردم کار جدیدی رو شروع کنم یا وارد یک رابطه بشم چون نمیتونستم از پس خودم بر بیام بنابر این میترسیدم کارای دیگه ای هم انجام بدم و توش بمونم.

    استاد خدا خیرتون بده من خیلی خیلی به رهایی رسیدم ، اصلا اسیر موضوعاتی میشدم که مثل آفت شیره جانمو میکشید و من از ادامه مسیرم منصرف نمیشدم بلکه هلاک میشدم. 30 سال ذهنم برای خودش پادشاهی کرد و الان خیلی براش سخته که به زیر کشیده بشه.ولی با چنان حریفی طرفه که خودشم نمیتونه تصور کنه.

    الگوی من هم شده اون مثالتون که گفتین اگه دنیا بهم بریزه و همه در حال فرار کردن باشن و دنبال جان پناه بگردند من یه گوشه میشینم و از زیبایی های اطرافم لذت می برم.

    وقتی دوره روانشناسی ثروت رو خریده بودم شما اومدین تو خوابم و فریاد میزدین: توحید تو رو به ثروت میرسونه و قبل از اینکه فایل این جلسه بیاد اومده بودین تو خوابم و بازم فریاد میزدین:طبیعی زندگی کن به همه چیز میرسی.

    هشت ماهه خواب و بیداری من شماهستید و من آگاهانه اجازه نمیدم به دره عمیق منفی بافی ذهنم سقوط کنم و با چنگ و دندان از هرچیزی که دم دستم باشه استفاده میکنم تا مغلوب نشم و به احساس خوب و آرامش برسم.

    اینجاست که زندگی برای من معنی پیدا کرده و با انگیزه ای تقویت شده عزم ادامه مسیر دارم.

    صمیمانه از خداوند بخاطر وجود شما و سایت فوق العاده عباس منش سپاسگزاری میکنم.

    روی ماه شما رو میبوسم و از خداوند برای شما بهترین ها رو میخوام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    گروه تحقیقاتی عباس‌منش گفته:
    مدت عضویت: 4009 روز

    تجربیات فردین عزیز از آگاهی‌های جلسه 2 | دوره روانشناسی ثروت 1 (نسخه جدید)

    🌹🌹🌹🌹

    بنام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عشق وخانم شایسته عزیز ودوستان همفرکانسم .

    تمرین شماره1جلسه2

    خدایاشکرت

    استاد عزیز واقعا این جلسه چقدر غوغا در درون من ایجاد کرد.چقدر دارم خوب خودم رو میشناسم .

    چقدرخوب دارم درک میکنم و فهمیدم که ذهن من چه ایرادهای داشته ودارد، اما من فقط گاز میدادم ومنتظر نتیجه عالی بودم .

    بااینکه خداوکیلی شما هم در دروره روانشناسی ثروت1 درقبل وهم در دوره هدف گذاری خوب توضیح داده بودید. اما من مدارم پایین بود درک نمی کردم فکر میکردم درک کردم،اگاهی های شما رو .

    خدایا شکرت که هرلحظه کمکم میکنید که بهتر قوانین بدون تغییرت رو درک کنم .

    من چندین بارگوش کردم این جلسه رو ،بازم باید زیاد گوش کنم تا بهتر درکش کنم. الان میفهمم که چقدر درذهن من ثروت مند بودن برابربودباسختی زیاد، قبلا هم بارها وبارها تعمق میکردم یه جورهای میفهمیدم ترمز شدیدی در ذهن من هست اما هرچی تلاش میکردم درک نمی کردم که ایراد ازکجاست. فکر میکردم همینی که دارم تکرار میکنم روانشناسی ثروت وفایلهای شما هرروز2-3ساعت گوش میدادم.ازروزی که با شما اشنا شدم وعضوسایت بودم مدتش مشخصه. اماکم وبیش تمرینات رو انجام میدادم .

    الان فهمیدم من، ثروت در ذهنم خیلی رنج اواره، که نتیجه به قول شما پایدار نیست چون این ترمز جلو من رو میگرفت که نمی گذاشت این انرژی بیکران به شکل پول وثروت وارد زندگیم شه.

    -ثروتمند بودن -خونه لوکس داشتم -ماشین لوکس داشتن -حساب بانکی میلیاردی در ذهن من خیلی رنج اور بود وهست .به این دلیل که به استقلال مالی نرسیدم طبیعی هم هست طبق قوانین جهان ،با این که من چند سال دارم هروز دورهای که از شما داشتم رو گوش میدادم وکلی از تمرینات رو انجام میدادم (البته یه جورای من ازجلسه6ثروت 1فراری بودم در مورد اهرم رنج ولذت بود )الان میفهم که چرا فراری بودم چون پاشنه اشتیل من بودو هست .خوب درکش نکرده بودم.

    کلی در این موضوع ایراد دارم ،خود شناسی .هنوز خودم رو خوب نشناختم .

    استاد من در شغلم که قبلا هم عرض کرده بودم، شغلم در حوزه املاک هست بامشتری برم خونه نشون بدم ،وبازدید ملک انجام بدم خیلی لذت بخش بود. وخداوکیلی کلی هم نسبت به همکارانم موفق بودم . وروزی چندین سرویس میرفتم باعشق خسته نمی شدم ازدرودیوار مشتری میاومد ومن بازدید میدادم.بعضی مواقع همکاران هم حال نداشتن من بجای اونها سرویس میرفتم .

    تا اخر وقت کار کردن ،روزهای تعطیل سرکار رفتن.همه از پشتکار وانرژی من تعجب میکردن ،البته این رنج هم توی ذهن من بود اگر سرویس زیاد نرم نمی تونم پول دربیارم در این شغل باید سرویس زیاد برم (سرویس یعنی بازدیدبه مشتری)اینها همش باورهای مخرب بوده که باور کردم.باید خیلی روی خودم کارکنم

    به قول استاد هرچی بیشتر فکر میکنم تازه میفهمم که چقدر ایراد دارم چقدر این اهرم در ذهنم برعکسه .

    اما در مورد روابط وسلامتی نه ،خیلی راحت بهش رسیدم از روزی که با شما اشنا شدم وحرفهای شما رو در مورد سلامتی درک کردم سلامتی کامل رو دارم. با اینکه قبل از اشنایی با شما متفاوت بود .خدارو شکر الان این نعمت ارزشمند با تغییر باورهام وارد زندگی ام شده،ودارمش.

    روابطم هم هرروز هم در خانواد هم با دوستان ومشتری هام هروز داره بهتر میشه خدارو شکر.

    اما در مورد موضوع ثروت خیلی کندم ،الان هم فهمیدم چون ذهنم خیلی باورهای ایراد داره که منو به خواسته هام نمی روسنه .

    با توضیحات این جلسه دارم درک میکنم چقدر ثروت وموفقیت در ذهن من برابره با رنج شدید.

    (استاد خواهشا در مورد این جلسه اهرم رنج ولذت وخودشناسی یه مقدار بیشتر بازش کن بیشتر ازخودت مثال بزن تابهتر درکش کنیم .چون پایه این دوره این جلسه است .میدونم شما اموزش ت رو درست وکامل انجام داده اید. اما من ،فردین شریفی دانشجوی دوره مقدس ثروت، این درخواست رو از استادم دارم .)

    خدایاااشکرت

    اماااا خبر خوب استاد جان

    نشانه خداوند در زندگی ام .

    توی این چند روزه که روانشناسی ثروت شروع شد. اتفاق مالی بسیار عالی برایم افتاد.

    خداروشکر یه نشانه عالی رو از طرف پروردگارم دریافت کردم .

    خواستم باشماها به اشتراک بزارم .

    من که هر روز با این اگهی ها زندگی میکردم ،حدود8ماه قبل من از خداوند درخواست درامد انلاین داشتم باتوجه به تضادهای زندگی ام این خواسته در وجودم شکل گرفت .

    اما نمی دونستم چطوری واز کجا به خواسته میرسم فقط دوست داشتم به اسانی وانلاین پول خلق کنم .

    خدارو شکر ارام ارام من به مسیری هدایت شدم که انلاین بود بعدا فهمیدم که خداوند چطوری واز چه دستانی منو هدایت کرد.به این درامد انلاین ،

    در روزها اول ازروزی 5هزارتومان درامد شروع شد من خیلی شور وشوق داشتم خیلیییی لذت میبردم .ارام ارام شد روزی 15هزارتومان و….. خداروشکر قبل از این دوره درامد انلاین من روزی رسیده بود حدود400-500هزارتومان .

    خانواده صمیمی عباس منش, [4/28/2020 6:50 PM]

    اما بعد از شروع این دور ،خداروشکر درامد من روزانه بالای 1میلیون تومان رو تجربه کرد .

    خیلی خوشحالم ،عالی بود خدای مهربانم عاشقتم که به اسانی منو هدایت کردی.

    خواستم این موفقیت عالی رو در زندگی ام باشما هابه اشتراک بزارم .

    البته من درامد افلاین هم دارم .

    من درامد انلاین تاحالا روزی بالای 1میلیون تومان تجربه نکرده بود خیلی حس وحالش لذت بخشه، درامد انلاین که تمام کارهارو فقط وفقط خداوند انجام میده از بینهایت دستانش .

    خدایاااااااااشکرت.

    وتوکل برخداوند حرکت به سمت روزی چندمیلیون تومان انشالله.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    گروه تحقیقاتی عباس‌منش گفته:
    مدت عضویت: 4009 روز

    تجربیات نبیل عزیز از عمل به آگاهی‌های دوره 12 قدم

    🌹🌹🌹🌹

    به نام خدای مهربان

    من نبیل بستکی زاده هستم وخیلی خوشحال وسپاسگزارم که عضو این خانواده صمیمی ودوست داشتنی هستم وبار دیگر به من این توفیق را داد که یک تجربه دیگر از موفقیتهایم را با دوستان عزیزم به اشتراک بزارم

    قدم نهم برایم حکم تیر خلاصی را داشت،گذر از برزخ (میان دوچیز)ساختن باورها ،امید ،یقین ،اطمینان از درست بودن مسیر وتجربه کردن فیزیکی تمام اون چیزهایی که برایش باورسازی جدید کرده بودم

    از روابط زیبا وفوق العاده ای که باهمسرم دارم که به جرات میگم بین اطرافیانم ندیدم

    از سلامتی فوق العاده ای که در تمام جسم وبدنم احساس میکنم که تنها وفقط تنها از طریق کار کردن روی باورهای سلامتی واستقامت روی آنها برایم رخ داده هست

    و بگم از ثروت وثروت وباز هم ثروت،که هدف بیشتر ماها حتی خود استاد هم بوده

    مطمئن بودم اگه این قانون در مورد روابط وسلامتی جواب داده پس در مورد ثروت هم مطمئنا جواب میده،حدود یکسال میشه که از کار اداری با سابقه 11سال بیرون اومدم وتو این یکسال به صورت متفرقه 1-خرید وفروش خرما2-صادرات موادغذایی به دبی و3- کار خرید وفروش ملک(که بیشتر بهش علاقه داشتم) انجام میدادم که نتیجه ای که من انتظار داشتم واز این مسیر زیبا میخواستم برایم نداشت ولی هر بار به خودم یادآوری میکردم وصد البته که هدایت میشدم که بیشتر روی باورهای ثروت ساز کار کنم وبه روانشناسی ثروت یک هدایت میشدم وسعی میکردم بیشتر اون باورهای زیبا رو تکرار کن و نمودهای عینی براش پیدا کنم

    تا یک هفته پیش که قدم نهم شروع شد ودو روز پیش که جلسه دوم رو سایت اومد به قول گفتنی آب پاکی روی دستم ریخت که میگفت این است وجز این نیست و من باتعهد واطمینان بیشتری روی این عبارات تاکیدی زیبا(با همسرم) کار کردم وبه قول استاد هنوز 48 ساعت کامل نشده هم کار فروش ملک یه هفته پیش قطعی شد وهم امروز یه ملک فروختم وصدالبته که خدای عزیزم تمام این کارا رو برای من انجام داد ومن فقط تماشا میکردم که چقدر راحت همه چیز انجام شد وپورسانت خیلی خوبی رو دریافت کردم

    من باور کردم که خداوند مشتاقتر ازمنه که من صاحب همه چیزهای زیبا(سلامتی،روابط زیبا وثروت بی انتها) باشم وباورکردم که همه انسانها وشرایط واتفاقهای که تو زندگی من هستن ماموریتشون اینه که من رو به خواسته هایم برسونن به همین خاطر دست خداوند رو باز گذاشتم که منو به بهترین مسیرها(پراز ثروت ونعمت وبرکت) وراحتترین راههاهدایت کنه واز هر طریقی که خودش صلاح بدونه این نعمتها وثروتها رو وارد زندگی من کنه

    پس نتیجه این باورهای زیبا این شده که خدای عزیزم منو در بهترین زمانها در بهترین مکانها قرار داده وجواب تمام مسائلم رو به بهترین شکل ممکن داده

    ومن مشتاقانه این مسیر رو ادامه میدم برای درک بیشتر این قوانین زیبایی که خداوند عزیزم بر این جهان زیبا وضع کرده که نتیجه این درک قطعا ثروت،روابط وسلامتی بیشتر خواهد بود،سپاسگذارم از استاد عزیزم وخانم شایسته بزرگوار(که با عشق مقاله های زیبایش رو میخونم)و تمام دوستانی که عاشقانه تو این جمع دوست داشتنی هستند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    گروه تحقیقاتی عباس‌منش گفته:
    مدت عضویت: 4009 روز

    تجربیات زهرای عزیز از آگاهی‌های جلسه دوم | قدم نهم

    🌹🌹🌹🌹

    به نام خداوند هدایتگر و مهربان

    خدایی که تواناست و بهتر میداند ،

    خدایی که مدیر است و مدبِّر

    خدایی که ناظر است و هرلحظه حاضر.

    خدایی که روز به روز به او،نیازمندتر،وابسته تر،ومتوکلتر هستم،

    خدای خوبم شکرت برای این حال ناب،اشک های بی اختیار،قلبی که باز است و درسکوت فریاد میزند،خدایاااااااامن به تو اجازه میدهم،مرا هدایت کنی،مسائلم را به تو میسپارم،در تک تک لحظاتم،اراده ات را جاری کن،و مرا به بهترین شرایط،بهترین مکان ها و زمان ها،بهترین موقعیت های نعمت و ثروت و سلامتی،بهترین عزت و محبوبیت و روابط عالی و عشق هدایت کن،

    خداوندا عزت و بزرگی از توست،

    راه های بی نهایت سعادت ،نزد توست

    ذهنم را خالی میکنم از منیت هایم،از تمام دانش های پوچم ،از تمام اشغالهای ذهنی و ترسهای بی جهتم،…راه را نشانم بده یارب،

    خدایا شکرت برای این حسی که الان دارم،و عمیقا احساست میکنم،

    صدای بارونی که الان داره میاد ،و شنیدن این صحبتهای ناب استاد که،یقین دارم کلام توست،هدایت توست،که اینچنین با قلب و روح من ،یکی شده،احساس عجیبی دارم،

    حس سپاسگذاری عمیق

    شادیه بی سبب

    ایمان و باور به اینکه باز هم خداوند کارو برای من راحت تر کرده،مسیر و باز تر هموارتر کرده،و قراره این چرخ زندگی روان تر بچرخه،

    اگه من اجازه بدم،

    اگه من ایمان با عمل داشته باشم

    اگه من قلبم و باز کنم،

    وگوشهام و تیز کنم وعمیق تر ببینم هدایت ها رو،شرایط رو،افراد رو ،که بی جهت سر راه من قرار نمیگیرند.ومیخواهند به من پیامی بدهند در باره ی رسیدن به خواسته هایم،

    استاد عزیزم،امروز این جلسه نیازه من بود،

    صبح زود من و همسرم بعد از بیدار شدن ،داشتیم راجب مسئله ای صحبت میکردیم که باید حل میشد و ما واقعا نمیدونستیم چیکار کنیم و همسرم هم واقعا به نقطه ی تسلیم رسیده بود،وباهم، دقیقا این جملات رو که، (خداوندا من به تو اجازه میدهم،که با دستان پرتوانت این مسیئله رو حل کنی.ومن آماده ام و منتظر هدایت های خداوند هستم و قلبم را باز میکنم تا دریافت کنم راه حل ها را…) بیان میکردیم، ولی احساس عمیقی نبود!وبا کمی ناامیدی از خدا میخواستیم که هدایتمون کنه،،و بعد که اومدم سراغ گوشیم و دیدم جلسه ی دوم وگذاشتید ،خوشحال شدم و دانلود کردم و بیست دقیقه ی اول و که گوش کردم ،داشتم دیوانه میشدم،و آنقدر اشک ریختم و به سجده افتادم که خدای من ،این نشانه است،نشانه ای قدرتمند،واضح ،که این کلامات و برای من عمیق تر کرد،الان باورش برام خیلی ریشه ای شدو فقط مینوشتم و اشک میریختم و بعد به همسرم زنگ زدم که ،عزیزم،خداوند به زودی مسئلمون و حل میکنه،و این و با اطمینان و اعتماد کامل گفتم و گفتم اگاهی های این جلسه فقط برای من و توبود ،چون از خدا خواستیم،خداوند هم پاسخ داد،

    وایشون هم خیلی متاثر شدو از خداوند سپاسگداری کرد و یک نوری در قلب هردومون روشن شده که ایمان دارم،و مسئلمون رو حل شده میبینم،

    ولی قبلش هدایت شدم که بیام در مورد این حس بنویسم و انشالله بعد در مورد نتیجه میام و مینویسم،

    خداوند و صد هزار مرتبه شکر،که بی شک استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز و بی جهت سر راه من قرار نداده،میخواد من به خواسته هام برسم

    وهمینطور شما دوستان خوب و هم قدمی ام،که واقعا ما همه خوشبخت ترین وخوش شانس ترینیم،

    استاد عزیزم خیلی برام باارزش هستید ،همیشه هرجا هستید شاد و سربلند درپناه رب بی همتا باشید،

    خیلی همتون و دوست دارم.

    ودر اخر یه بیت از مولانای عزیز رو مکتوب میکنم که در مورد همین جلسه است:

    هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر * آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم

    هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر * رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    گروه تحقیقاتی عباس‌منش گفته:
    مدت عضویت: 4009 روز

    تجربیات احسان عزیز از همراهی قدم به قدم با آگاهی‌های دوره 12 قدم و عمل به آنها

    🌹🌹🌹🌹

    به نام الله یکتا

    سلام عرض میکنم خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته و همه ی هم قدمی های عزیزم که تونستیم تا اینجا 12 قدم رو به لطف الله و با ایمان برداریم و تاتی تاتی کنان به این مسیر زیبا ادامه دهیم تا هر بار بزرگ‌تر بشیم و رشد کنیم.

    فکر کنم یکی دو قدم هست که هیچ کامنتی توی سایت نذاشتم به دلیل مشغله های بیزینسی، بیزینسی که خودش تماما هدایتی بوده و پر از اتفاقای معجزه وارده عالی که انشالا درباره ش خواهم نوشت اما به رسم تشکر از استاد عزیزم و سپاسگزاری از خداوند و این مسیر بی نظیری که ما رو توش قرار داده گفتم باید توی قدم 12 بیام و اکتیو بشم.

    کامنتم رو با پیام صمیمی ترین دوستم که چند روز پیش برام فرستاد شروع میکنم عین پیام رو اینجا کپی میکنم: « واقعا ترکوندی خیلی عوض شدی اصلا عجیب و باور نکردنی معجزه طور واقعا آفرین👍 کیف میکنه آدم اصلا حال آدم خوب میشه خداییش اصلا یه طوری خوبی آدم خجالت میکشه از خودش خداییش یعنی اینطور که حاجی تو رفیق صمیمیت تو اون مدار میچرخه، زشته انقدر پایین باشی عجیبه آقا عجیب»

    این پیام رو وقتی برای من فرستاد خودم هم خوشحال شدم چون ما در جریان تکاملی و آرام تغییراتمون شاید خیلی وقتا نفهمیم که چقدر اوضاع بهتر شده و چقدر تغییر کردیم و به قول شما که گفتید بچه ها حواستون باشه تغییرات کوچک رو ببینید و سپاسگزار باشید من میخوام بگم که ما ممکنه حتی تغییرات بزرگ رو هم گاها نبینیم، این پیام دوستم رو فرستادم برای شما برای یک خسته نباشید و خداقوت گفتن به شما، برای طراحی و اجرای دوره ی بینظیر 12 قدم و سپاسگزاری از خداوندی که این ایده ها رو به قلب شما الهام میکنه و شمایی که با ایمان قدم در این مسیر میگذارید.

    به دلیل شرایط کاری جدیدی که برام ایجاد شده بیشتر ویدئو های اساتید دیگر (به ظاهر موفقیت) ایران رو میبینم و هر بار که این اتفاق میفته بیشتر خداوند رو سپاسگزار میشم که ما رو در مسیر شما قرار داد و چند بار هم با همسرم راجع بهش صحبت کردم که کلا یه سری چرت و پرت و توهمات ذهنی رو دارن به خورد مخاطبین بدبختشون میدن (مخاطبانی که در همون مدارند) و انقدر در ذهن من همه ی کارهاشون خنده داره که میگم یا اینا خیلی عقب مونده هستند یا استاد عباسمنش خیلی جلوئه، از مدیریت کسب و کارشون از شکل بیزینسشون و فروش محصولاتشان و سایت نداشتنشون و… چون من از اول به لطف خداوند فقط با شما بوده ام و این مسیر رو هم تا اینجا ادامه داده ام و بسیار هم راضی ام، خیلی مدل دیگه ای ندیده بودم. استاد مثلا دوره ی موفقیت برگزار میکنن توی اینستاگرام با سقف هزار نفر، بعد به خودم گفتم اینا چرا خودشون رو محدود میکنن؟ چون چند جلسه رو به صورت لایو برگزار میکنن و مثلا چند جلسه هم فایل دانلودی، بعد فهمیدم که به خاطر مثلا پشتیبانی دوره شون هست، یعنی یه دفتر گرفتن با کلی کارمند که بتونن تلفنی هر بار اون هزار نفر رو پشتیبانی بکنن وبه سوالات پاسخ بدن و اینا. بعد گفتم خب اینا چرا مثل استاد عباسمنش سایت ندارن یا چرا یه سیستمی ندارن که خود سیستم کارها رو انجام بده و نیاز نباشه که این همه کارمند و محدودیت ایجاد بشه، بعد به خودم گفتم نه بابا اونا عادی ان، معمولی ان، تازه جزو موفقای جامعه ان، استاد عباسمنش خیلی جلو افتاد از اون تفکر متوسط و هر بار سپاسگزارتر میشم که ما هم توی این مکتب داریم یاد میگیریم و رشد میکنیم که البته اگر به اندازه ی شما ایمان نشان دهیم و به این آگاهی ها عمل کنیم ما هم نتایج همین شکلی خواهیم گرفت.

    یه چیز دیگه رو هم تحسین بکنم تا یادم نرفته چون یکی دو ماهی توی سایت به صورت جدی نبودم الان توی بخش نظرات این قسمت سرچ رو دیدم که اضافه شده واقعا دستمریزاد استاد بابت این رشد همیشگی این بهبود دائمی این بهتر شدن هرروزه و هرروزه و هرروزه. اینکه به عنوان اولین نفر دارید عمل میکنید به چیزایی که دارید آموزش میدید و آدم میبینه این نتایج عالی رو.

    توی جلسات دیگه انشالا میام در مورد نتایجم به مرور مینویسم نتایجی که اینطوری دوست خودم رو حیرت زده کرده بود.

    و اما تمرین ستاره قطبی که از تاکیدی که شما کردید و قدم 12 رو باهاش شروع کردید یکبار دیگه اهمیت این موضوع رو به ما انتقال دادید که اصل اینه. انصافا خوب این تمرین رو انجام دادم در کل مسیر و یه جورایی دیگه عادت و سبک زندگی شده به لطف الله البته که یه جاهایی گمراه شدم و مسیر رو اشتباه هم رفتم ولی خیلی زود برگشتم به اصل، به کنترل کانون توجه، کنترل ورودی ها و رسیدن به احساس بهتر و خیلی راضی ام از این مسئله خیلی سپاسگزارم از شما و خداوند، که با این قانون آشنا شدم، خیلی بیشتر از قبل بلد شدم این بازی رو که به هر چیزی عکس العمل نشون ندم و توی هر موقعیت و اتفاقی اون چیزی رو ببینم که باید ببینم و درسته و احساس خوب‌تر به من میده.

    همین چند روزه پیش رفته بودم اداره پست و وقتی رفتم جلوی باجه برای انجام کارم یه خانمی گفت که آقا نوبت منه، بعد من نشنیدم و یهو با یه لحن بدی گفت که مگه نمیشنوی میگم نوبت منه، خیلی جا خوردم و ناراحت شدم اولش، اولش که میگم منظورم چند ثانیه ست واقعا زیر یک دقیقه، چون معمولا این برخوردها باهام اتفاق نمیفته و خیلی برخوردها باهام با کیفیت شده، اگه قبلا بود جوابشو میدادم و شاید تا آخر روز حالم بد و اعصابم خورد بود، یعنی اینجا هم اومدم که جواب بدم ولی سریع دهنم رو بستم و چند قدم اومدم عقب، میگم چند ثانیه حالم بد بود و شیطان ذهن داشت میگفت که چیشد پس کار کردن روی خودت پس این برخوردها چیه و…. که سریع گفتم نه من که از این اتفاقات شاید بیشتر از یک سال هست ندارم این پس قطعا اتفاقیه، بعد ادامه دادم گفتم این خانم امروز براش یه اتفاق بدی افتاده که اینطور ناراحته وگرنه خیلی هم آدم خوبیه و بهدسرعت احساسم خوب شد و تمام و بعدش کلی سپاسگزارتر شدم به خاطر اینکه تونستم توی این اتفاق ذهنم رو کنترل بکنم که اگر گذشته بود هرگز نمیتونستم و یه دعوایی اونجا راه مینداختم و یکی دو روزی هم درگیرش بودم.

    کلی از این اتفاقا افتاده استاد که میام مینویسم، کلی رشد کردم توی برخوردهام توی نگاهم به مسائل توی اعتماد به نفس و روابط، توی احساس ارزشمندی م و پاکی م توی کم اهمیت کردن نظر دیگران توی اینکه نخوام تایید دیگران رو بگیرم توی کمالگرایی و طی کردن تکامل توی در صلح بودن با خودم و….

    خداوند رو واقعا از صمیم قلبم سپاسگزارم به خاطر این مسیر بی نهایت زیبا که واقعا قابل مقایسه نیست با 95 درصد انسان‌ها که وقت میبنمشون میگم اینا چرا اینطوری میکنن با خودشون، و بی نهایت بار ممنونم از شما و دعای خیر من و همسرم همیشه پشت سر شماست که این آگاهی ها رو دریافت کردین و از همه مهم‌تر اینکه با ایمان پا در میدان عمل گذاشتین که باعث این نتایج شد و باعث شد که ما هم حرکت کنیم

    دوستون دارم فعلا یا حق 🌹🌹🌹🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: