اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چند هفته قبل اوضاع روابطم تو خانه دچار اشکال شده بود و میدونستم که دلیل وضعیت فعلی در درون خودم نهفته هست ولی نمیتونستم چیزی پیدا کنم،
یه روز که داشتم توی سایت کامنت میخوندم هدایت شدم به کامنتی از دوستان فعال سایت و براشون پاسخی نوشتم و ناخواسته ای که باهاش درگیر بودم رو به اون دوستمون گفتم، جالبه که کس دیگری برای پاسخ من پاسخ کوتاهی نوشتند و بهم پیشنهاد خرید دوره احساس لیاقت رو دادند. از اونجایی که فعلا شرایط خرید دوره رو نداشتم اومدم چندین بار فایلهای دانلودی مربوط به احساس لیاقت رو گوش کردم و بعد اومدم تو این صفحه و به صورت شبانه روزی و تمرکزی خودم رو بستم به خوندن نتایج دوستان و کامنتهای همین صفحه، از لحظه ای که این حرکت رو شروع کردم رابطه ام به طرز عجیبی بهبود پیدا کرد و از وضعیت قبلی کلا خارج شد و از این بابت خداوند رو شاکرم و از استاد عزیز و دوستی که واسطه هدایتم شد تشکر میکنم.
من هم به این باور رسیدم که شرط دریافت نعمات الهی داشتن احساس لیاقت درونی هستش
چرا که تا وقتی که من قلبا و درونن خودم رو لایق ندونم، نعمتی هم به سمتم جذب نمیشه.
کار کردن روی این آگاهی ها باعث شد امروز یه باگی تو شخصیتم پیدا کنم.
من وقتی که افرادی که از من دارای موقعیت کاری بالاتری بودن بهم احترام خاصی میزاشتن ، یه جوری میشدم و با خودم میگفتم چرا این فرد برام احترام ویژه ای قائل میشه، امروز عصر یه لحظه متوجه شدم که این حسم از عدم احساس لیاقت ناشی میشه و من درونن خودم رو لایق این حدِ از احترام نمیدونم و خدا رو شکر میکنم و خوشحالم که تونستم این باگ مهم رو پیدا بکنم و از این به بعد من خودم رو لایق بهترین احترام میدونم و خودم هم اینطور هستم چرا که سعی میکنم انسانها را به خاطر خودشان دوست داشته باشم و بهشون احساس مهم بودن بدم و با احترام باهاشون برخورد میکنم. مطمئن هستم که روابطم با دیگران با کشف این نشتی فرکانسی خیلی خیلی متحول خواهد شد و این رو از آموزه های استاد عزیزم میدونم.
خود من از وقتی با آموزه های استاد آشنا شدم خصوصا فایلهای دانلودی مربوط به آگاهی های احساس لیاقت، خیلی رهاتر شدم و آرامشم بیشتر شده.
رفتار دیگران هم نسبت به من داره تغییر میکنه.
یه مثالی که همین اواخر برام رخ داد و اون اینکه من با خانواده ام بیرون رفته بودیم بعد یکی از آشنایان بهم زنگ زد و گفت الان کجایین میخام بیام دنبالتون بریم خونه ما، من خیلی تعجب کردم چون اون فرد طی این 15سالی که باهاش آشنا شدم مطلقا چنین کاری برامون نکرده بود، خلاصه من گفتم الان شبه و بمونه برای بعد ولی ایشون اصرار کرد که حتما باید بیایین و اومد و رفتیم خونه شون، آخر شب هم که من میخاستم اسنپ بگیرم سریع بهم گفت خودم میبرمتون و با عشق ما رو رسوند.
همسرم خیلی تعجب کرده بود و ذوق میکرد ولی من پیش خودم میگفتم که این رفتار متفاوت اون فرد به خاطر تغییر فرکانس منه، چون موقعی که گفت بیام دونبالتون ، من با احساس لیاقت قبول کردم در حالی که اگه در گذشته این پیشنهاد رو به من میداد محال بود قبول کنم.
خدا رو شاکرم که در این سایت الهی و با استاد عباسمنش بزرگوار در مسیر رشد همه جانبه دارم قدم برمیدارم و از ایشان کمال قدردانی رو دارم و براشون آرزوی زندگی بابرکت و پر از نعمت رو خواستارم.
خداوند شکرت هر روز که میرم جلوتر درک وفهمم به لطف پرودگار از دوره احساحس لیاقت بیشتر میشه واز خداوند هزاران بار شکرت بابت ابن دوره چقدر شک وشبه های درونم رو کم رنگ کرده چقدر دارم به ذهن ارزشمندی که خداوند بهم داده وانرژی خودش رو بر وجودم دمیده سو تفاهوم های که برایم پیش اومده رو حل میکنه وصل میشوم به اون منابع خداوند منابعی که خداوند از یک مهدی ترسو یک مهدی شجاع واز یک مهدی کمال گرا یک مهدی که هر طور که هست ارزشمنده وخداوند از اون مهدی حاشیه دار وهمش دنبال ایراد گرفتن از خودش ودیگران بود داره شخصتی شکل میگره تمرکزم وروی اصل باشه خدایا خودت بهترین زمان وبهترین مکان بهترین مدار قرار بده
استاد من از پونزدهم خرداد ک این کلاسارو شرکت کردم اولا فقط دارم معجزه میبینم و بعد اینک کلا تو وجودم کلی تغییر ایجاد کردم…اعتماد بنفس داشتن یعنی بخودم بها دادن و شخصیت دادن..یعنی بیشتر درخدمت خودم بودن..یعنی خودمو پیدا کردن…به خودم ارزش دادن…من کلی رو خودم تغییر ایجاد کردم تغییری ک تا حدودن چن سال پیش با من بود و بنا به شرایط زندگیم از من دور شده بود…دوباره دارم خودمو میسازم منتهی ساختنی مقاوم با آگاهی با پایه های محکم ک هیچ زلزله ای درون من رو دیگ نلرزونه فقط من رو قوی تر از قبل بسازه…وااای ک چقدر خوشحالم ک خداوند بین تمام اساتید عباس منش رو سره راهم قرار داد…
من خیلی وقته عضو سایتم اما اونجوری که باید کار نکردم یعنی کار میکردم اما بعد مدتی دوباره اموزه ها فراموش میشد و به روال قبلی برمیگشتم .
میخاستم از دوستان بپرسم که من توی روابطم به شدت مشکل دارم و روابطم با هر ادمی توی زندگی خیلی مهمه
میخاستم دوره ی عزت نفس رو خرید کنم اما با دیدن دوره ی احساس لیاقت کمی دچار تردید شدم که کدومو تهیه کنم البته میدونم که هر کدوم از این دوره ها و عمل کردن بهشون میتونه چقدر توی زندگی کمک کنه و مهمه اما دوست دارشتم از دوستانی که این دوره هارو تهیه کردم بپرسم کدومو تهیه کنم با توجه به اینکه خرید دوره عزت نفس برام راحت تره اما به هر حال برای خرید هر دوره ای باید تعهد بدم که به اموزه ها عمل کنم.
بنظر من دوره احساس لیاقت رو اگر قبل از تمام دوره ها اساسی گوش کنیم و روش کار کنیم اثر بقیه دوره ها 10برابر میشه به شخصه دوره 12 قدم ،جهان بینی؟به صلح رسیدن و … یا تموم کردم یا درحال کار کردنم ولی جوری که احساس لیاقت از پایه احساس ارزشمندی و مفید بودن میده هیچ کدوم از دوره ها اینجور نیست
سلام به استاد عزیز خدارو شکر که این دوره را خریداری کردم وبا تمرین وتکرار جملات استاد رو تکرار میکنم به نظر من این دوره یعنی پر رنک کردن وجود خداوند در درون من خداوندی که به صورت روشنای در وجود من است،دوره احساس لیاقت یعنی حضور خداوند در درون خودت رو پیدا میکنی وبه همون اندازه خداوند تو رو دوست داره وتمام نعمت هایش در اختیار تو گذاشته به همون اندازه خودت را لایق نعمت های خداوند می دانی خدارو شکر که هرچقدر روخودم کار میکنم مقاومت ذهنم کمتر میشه وصدای خداوند در درونم پررنگ تر میشه من هدایت میشم به چیزهای خداوند برایم خواسته که من لیاقتشون دارم اینکه خودمو دوست داشته باشم هرطور که هستم خدا در درون من است هیچ ایرادی از خودش نگیره خودمو تحسین کنم دیگران تحسین کنم نکات مثبت خودم پیدا کنم انتظار از هیچ عامل بیرونی نداشته باشم وفقط متصل به قدرت رب باشم تا اون زنیت درونم را پررنگ کنه وجود همه ما از وجود خداوند هست یعنی ارزشمندیم
دوره احساس لیاقت رو دارم کار میکنم و تا فایل 8رفتم دوباره برگشتم وده ها بار اینارو گوش دادم ودارم به این نتیجه میرسم که من خیلی زیاد در همه ی موارد سرزنش کردم و حتی خودم رو لایق زندگی کردن هم نمیدونستم…
البته از این موارد چندسالی میگذره چون خیلی سال پیش این احترام بخود رو یاد گرفته بودم ولی با خرید دوره احساس لیاقت لایه های ریز این عدم خودارزشمندی رو دارم میبینم….
الان که متوجه شدم دلیل اینکه ده سال پیش سال 93 کسب وکارم رو از دست دادم عدم احساس لیاقت داشتم…
یعنی اینقد رشد داشتم که ظرف یکسال ونیم 10برابر کارمو ارتقا دادم و یادمه خودم ترسیدم از این حد رشد و خودم رو لایق نمیدونستم وبعدش استرس و فشار اومد روم که با این رشد شاید آدمهای شری مزاحم خودم و زن وبچم بشن و ازم درخواست پول کنن همچنانی که توفیلم ها هم دیده بودم که بچه یکی رو دزدن و از خونوادش اخاذی کردن…
خونه بودم دلهره کارگاه رو داشتم و تو کارگاه دلهره خونه رو داشتم …
ترس شدیدی وجودم رو فراگرفته بود وآرامشم به کل ازبین رفته بود…
میترسیدم آدما بهم حسادت کنن وبلایی سرم بیارن…تو فاز الان نبودم واقعا میترسیدم…
چون رشدم خیلی خوب بودو صد تمرکزم رو کار وارتقا کارم بود که رشد کردم…منی که از یک خونواده ضعیف از نظر مالی بعد از تولدی دوباره اتفاقی درگیر آموزشهای فوق العاده عالی وعملی شده بودم و شدید رو خودم کارکرده بودم وجهان منو هدایت کرده بود بسمت خواسته هام نتونستم خودم رو لایق اون حد بدونم وبرای اینکه آرامشم رو بدست بیارم اونا رو نابود کردم…
الان با شروع این دوره متوجه شدم چه بلایی سرخودم آوردم بخاطر عدم احساس خودارزشمندی….من روی خودم کار کرده بودم..روابط زیادی رو با همه ی پس لرزه های بعدیش کنارگذاشته بودم…خودم رو که اصلا لایق وارد شدن توی یک جمع عادی نمیدونستم وارد شرکتهای قدر و بزرگ کرده بودم و با اونا معامله میکردم…من مدرک مهندسی ندارم ولی همه بهم میگفتن مهندس دراین حد رفته بودم جلو ….ولی همون مثال استاد شد ک میگن اگه سگ رو دنبال کنی ازت فرار میکنه ولی اگه اون سگ حس کرد ترسیدی دنبالت میکنه ومنم تا زمانی که تونستم بر ترسهام غلبه کنم پیشرفت کردم و زمانی که ترسیدم باختم….
ترسم از این بود که من لایق رشدبالایی نیستم و اگر خودم جلوی خودمو نگیرم دیگران جلوی رشد منو میگیرن…
من واقعا هنوزم نمیدونم این ترس چرا تو وجودم بود وهنوزم بعضی وقتها احساش میکنم…
خب خونواده پدریم آدمهای محتاطی بودن و خیلی دست به عصا میرفتن هنوزم اکثرا این مدلی ان و همه با تربیت ترس بزرگ شدیم…اونجا نرو..اون کارو نکن..بااون دوست نشو..بااون معامله نکن…مراقب باش..باکسی دوست نشو…باموتور یواش برو…مراقب پولت باش…شب بیرون نرو…همش ترس بود….منم باهمه ی ترسهام میخواستم به چیزایی که میخوامم برسم اصلا کوتاه نمیومدم به حرف کسی گوش نمیدادم ولی ترس تو ناخودآگاه من کارخودشو کرد و همه چیو ازبین برد…پیرمردی داشتیم میگفت ترس که توجیبم نیست بندازمش بیرون لعنتی تو وجودمه…وهمه این ترس ها بخار عدم لیاقت بود…چون من اگه خودم رودلایق تمام نعمت های خداوند میدونستم و میتونستم توکل بخدا داشته باشم و درک کنم خداوند همه جا مراقب منه هیچ کدوم از این اتفاقات نبود…
دارم بعد همه این سالها یاد میگیرم که خدا همراه منه و میخواد بمن کمک کنه و این نیرو رو که حس میکنم ترسی ندارم وخودم رو لایق نعمتهاش میدونم…
گفتگوهای ذهنی من با فرمایشات و مثال های استاد متفاوت
گفتگوهای ذهنی من به صورت دیگه ای
گفتگوهای ذهنی من بیشتر مثل وسواس ذهنی و قدرت عمل رو از من گرفته من مدام مانند نوار ظبط شده عمل میکنم به صورتی که خیلی کم از روی اراده کاری رو انجام میدم . ذهنم موضوعی رو که من درگیرشم رو پیدا میکنه و از من سواستفاده
میکنه . مثال : من الان درگیر بیماری مادرم هستم و ذهنم شروع میکنه به حکم فرمایی به من آنقدر این موضوع رو پیش میبره تا جایی که هیچ کار مثبتی انجام نمیدم حتی نحوه راه رفتنم میره دست ذهنم بهم میگه اگه به این صورت راه نری مادرت خوب نمیشه اگه از این سمت نری حالش بدتر میشه و …
این فقط یک مثال بود ولی متاسفانه داره من رو هدایت میکنه .
ممنون میشم اگه استاد راهنمایی کنه که من چه کاری میتونم انجام بدم ضمنا چند تا سوال دیگه هم دارم که اگر بشه دوست دارم از استاد بپرسم تا راهنماییم کنه .
سلام براستاد عزیز خانم شایسته ودوستان هم فرکانسم….
اومدم فایل 11رو دانلودکردم و شروع که شد خواستم مطلب یادداشت کنم توی دفترم دیدم من بعد فایل 6 مطلبی تودفترم ننوشتم وفایل رو خاموش کردم اومدم برم فایل 7رو گوش بدم دیدم دوست دارم برم کامنتا رو بخونم و پشت سرهم تصمیمم رو عوض کردم تاهدایت شدم به سمت کامنت ها….
حدود نیم ساعتی کامنت خوندم و از کامنتا دوستان سیر نمیشدم وبعدی و بعدی….
چیزی که توی کامنتا نظر منو جلب کرد چه از کامنت خودم و چندنفر ازدوستان این بود که ما چندنفر اونجا اقرار کردیم که از آموزش های استاد بصورت غیر قانونی استفاده کردیم و بهای اونو توسایت پرداخت نکردیم…
وجالب تر اینکه وقتی توضیحات معرفی دوره احساس لیاقت رو مشاهده کردیم ازهمونجا احساس خودارزشمندی کردیمو اجازه ندادیم بخودمون اون روند رو ادامه بدیم و اومدیم بهای دوره رو پرداخت کردیم و خریدیم وازش استفاده میکنیم…
این نشون میده ما ازاول برامون مهم بوده که خودمون و موفقیت های آیندمون رو نخواهیم ازاساس برپایه ی نادرست بناکنیم
و این خیلی برام عالیه که وبخودم ودوستانم تبریک میگم که بهای محصول رو پرداخت کردیم و از شروع احساس لیاقت کردیم…
چند روز پیش دوستی ازمن درخواست مبلغ بالایی پول کرد براخریداش که فروشگاهش رو پرکنه و جنسش کامل باشه و خیال راحت بفروشه ولی بااینکه من خیلی بهش ارادت دارم وبرام باارزشه قبول نکردم و بهش گفتم تو مگه تصمیم نداری موفق بشی توکارت و بعد بگی که من با این مدل رفتار و کار این نتایج رو گرفتم؟؟ گفت دقیقا همینه…گفتم خب اگه من پول بهت بدم نمیتونی بگی روخودم کارکردم مشتری جذب کردم و به اینجا رسیدم…باید بگی یکیو پیداکنید بهتون پول بدد تا پیشرفت کنید واگه خواسته تو اینه من حرفی ندارم پولو بهت میدم….
گفت اولا ازت ناراحت نشدم و تازه منو آگاه کردی که بهای پیشرفتم رو خودم باید بدم تا مسیر اونو بتونم به دیگرانی که میخوام پیشرفت کنن بتونم یادبدم..وکلی ازم تشکر کرد…
منم خداروسپاسگزاری کردم بابت خرید دوره احساس لیاقت که هنوز اول راهم چه آگاهی های نابی بهم الهام شده و تاپایان دوره چه اتفاقات بزرگی قراره برامن رخ بدد…
سلام براستاد عزیزم من خیلی خالی شدم از نظرمالی صفر شدم تا احساس لیاقت رؤخریدم همسرم که دؤ سال بؤدکه منتظرش بؤدم هم شؤهر کرد اقا یکدفعه خالی شدم ؤتازه چهره اصلی خؤدم رؤ دیدم احساس بد ؤ ازدست دادن امد سراغم حالم بد تازه خؤدم شده بؤدم چیزی بیرؤن از من نبؤ د که من با هاش حالم خؤب بشه به این رسیدم که اؤن چیزهای بیرؤنی چقدر تاثیر گذار هستند با حال بد رفتم دفترم رؤ باز کردم ؤ نؤشتم حالا که حالم بد شده ؤچهره ؤاقعی خؤدم را میبینم ؤقت نؤشتن است این شرح حال من از دیرؤز بؤد امرؤز بهتر هستم خدارؤشکر نمیدؤنم چی میشه اما هر چی بشه باز من تؤمسیر خؤاهم ماند چؤن راه دیگه بلد نیستم این برداشت من بؤدازقسمت یک احساس لیاقت متشکرم از خ شایسته
سلام به همگی و استاد عزیزم من میخواستم خواننده شوم و دنبال این بودم که چه آهنگی بخونم امروز که در جلسه 6لیاقت بودم فهمیدم که من به دنبال این بودم که دیده شوم و حتی هدف من که خوانندگی هست هم هدف دیگران است ومن بخونم تا اونها خوششون بیاد نه برای خودم خیلی ممنونم استاد که این رو فهمیدم
باسلام و درود
چند هفته قبل اوضاع روابطم تو خانه دچار اشکال شده بود و میدونستم که دلیل وضعیت فعلی در درون خودم نهفته هست ولی نمیتونستم چیزی پیدا کنم،
یه روز که داشتم توی سایت کامنت میخوندم هدایت شدم به کامنتی از دوستان فعال سایت و براشون پاسخی نوشتم و ناخواسته ای که باهاش درگیر بودم رو به اون دوستمون گفتم، جالبه که کس دیگری برای پاسخ من پاسخ کوتاهی نوشتند و بهم پیشنهاد خرید دوره احساس لیاقت رو دادند. از اونجایی که فعلا شرایط خرید دوره رو نداشتم اومدم چندین بار فایلهای دانلودی مربوط به احساس لیاقت رو گوش کردم و بعد اومدم تو این صفحه و به صورت شبانه روزی و تمرکزی خودم رو بستم به خوندن نتایج دوستان و کامنتهای همین صفحه، از لحظه ای که این حرکت رو شروع کردم رابطه ام به طرز عجیبی بهبود پیدا کرد و از وضعیت قبلی کلا خارج شد و از این بابت خداوند رو شاکرم و از استاد عزیز و دوستی که واسطه هدایتم شد تشکر میکنم.
من هم به این باور رسیدم که شرط دریافت نعمات الهی داشتن احساس لیاقت درونی هستش
چرا که تا وقتی که من قلبا و درونن خودم رو لایق ندونم، نعمتی هم به سمتم جذب نمیشه.
کار کردن روی این آگاهی ها باعث شد امروز یه باگی تو شخصیتم پیدا کنم.
من وقتی که افرادی که از من دارای موقعیت کاری بالاتری بودن بهم احترام خاصی میزاشتن ، یه جوری میشدم و با خودم میگفتم چرا این فرد برام احترام ویژه ای قائل میشه، امروز عصر یه لحظه متوجه شدم که این حسم از عدم احساس لیاقت ناشی میشه و من درونن خودم رو لایق این حدِ از احترام نمیدونم و خدا رو شکر میکنم و خوشحالم که تونستم این باگ مهم رو پیدا بکنم و از این به بعد من خودم رو لایق بهترین احترام میدونم و خودم هم اینطور هستم چرا که سعی میکنم انسانها را به خاطر خودشان دوست داشته باشم و بهشون احساس مهم بودن بدم و با احترام باهاشون برخورد میکنم. مطمئن هستم که روابطم با دیگران با کشف این نشتی فرکانسی خیلی خیلی متحول خواهد شد و این رو از آموزه های استاد عزیزم میدونم.
شاد و خرم باشید
باسلام و درود به محضر استاد گرامی و دوستان عزیز
خود من از وقتی با آموزه های استاد آشنا شدم خصوصا فایلهای دانلودی مربوط به آگاهی های احساس لیاقت، خیلی رهاتر شدم و آرامشم بیشتر شده.
رفتار دیگران هم نسبت به من داره تغییر میکنه.
یه مثالی که همین اواخر برام رخ داد و اون اینکه من با خانواده ام بیرون رفته بودیم بعد یکی از آشنایان بهم زنگ زد و گفت الان کجایین میخام بیام دنبالتون بریم خونه ما، من خیلی تعجب کردم چون اون فرد طی این 15سالی که باهاش آشنا شدم مطلقا چنین کاری برامون نکرده بود، خلاصه من گفتم الان شبه و بمونه برای بعد ولی ایشون اصرار کرد که حتما باید بیایین و اومد و رفتیم خونه شون، آخر شب هم که من میخاستم اسنپ بگیرم سریع بهم گفت خودم میبرمتون و با عشق ما رو رسوند.
همسرم خیلی تعجب کرده بود و ذوق میکرد ولی من پیش خودم میگفتم که این رفتار متفاوت اون فرد به خاطر تغییر فرکانس منه، چون موقعی که گفت بیام دونبالتون ، من با احساس لیاقت قبول کردم در حالی که اگه در گذشته این پیشنهاد رو به من میداد محال بود قبول کنم.
خدا رو شاکرم که در این سایت الهی و با استاد عباسمنش بزرگوار در مسیر رشد همه جانبه دارم قدم برمیدارم و از ایشان کمال قدردانی رو دارم و براشون آرزوی زندگی بابرکت و پر از نعمت رو خواستارم.
سپاس از همه
خداوند شکرت هر روز که میرم جلوتر درک وفهمم به لطف پرودگار از دوره احساحس لیاقت بیشتر میشه واز خداوند هزاران بار شکرت بابت ابن دوره چقدر شک وشبه های درونم رو کم رنگ کرده چقدر دارم به ذهن ارزشمندی که خداوند بهم داده وانرژی خودش رو بر وجودم دمیده سو تفاهوم های که برایم پیش اومده رو حل میکنه وصل میشوم به اون منابع خداوند منابعی که خداوند از یک مهدی ترسو یک مهدی شجاع واز یک مهدی کمال گرا یک مهدی که هر طور که هست ارزشمنده وخداوند از اون مهدی حاشیه دار وهمش دنبال ایراد گرفتن از خودش ودیگران بود داره شخصتی شکل میگره تمرکزم وروی اصل باشه خدایا خودت بهترین زمان وبهترین مکان بهترین مدار قرار بده
استاد من از پونزدهم خرداد ک این کلاسارو شرکت کردم اولا فقط دارم معجزه میبینم و بعد اینک کلا تو وجودم کلی تغییر ایجاد کردم…اعتماد بنفس داشتن یعنی بخودم بها دادن و شخصیت دادن..یعنی بیشتر درخدمت خودم بودن..یعنی خودمو پیدا کردن…به خودم ارزش دادن…من کلی رو خودم تغییر ایجاد کردم تغییری ک تا حدودن چن سال پیش با من بود و بنا به شرایط زندگیم از من دور شده بود…دوباره دارم خودمو میسازم منتهی ساختنی مقاوم با آگاهی با پایه های محکم ک هیچ زلزله ای درون من رو دیگ نلرزونه فقط من رو قوی تر از قبل بسازه…وااای ک چقدر خوشحالم ک خداوند بین تمام اساتید عباس منش رو سره راهم قرار داد…
سلام عرض ادب خدمت دوستان و استاد عزیزم
من خیلی وقته عضو سایتم اما اونجوری که باید کار نکردم یعنی کار میکردم اما بعد مدتی دوباره اموزه ها فراموش میشد و به روال قبلی برمیگشتم .
میخاستم از دوستان بپرسم که من توی روابطم به شدت مشکل دارم و روابطم با هر ادمی توی زندگی خیلی مهمه
میخاستم دوره ی عزت نفس رو خرید کنم اما با دیدن دوره ی احساس لیاقت کمی دچار تردید شدم که کدومو تهیه کنم البته میدونم که هر کدوم از این دوره ها و عمل کردن بهشون میتونه چقدر توی زندگی کمک کنه و مهمه اما دوست دارشتم از دوستانی که این دوره هارو تهیه کردم بپرسم کدومو تهیه کنم با توجه به اینکه خرید دوره عزت نفس برام راحت تره اما به هر حال برای خرید هر دوره ای باید تعهد بدم که به اموزه ها عمل کنم.
خوشحال میشم که منتظر پاسخ دوستان باشم️
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام خانم رامی
بحث راحت خریدن کردن دوره نیست!
به قول خودتون تعهد به انجام آموزههای دوره مهم است.
اگر متعهدانه پای درس بنشینید و عمل کنید ، من دوره احساس لیاقت رو پیشنهاد میکنم
که پایهی همهی دورهها است.
و بعد اگه جایی در خودشناسی ضعف داشتید عزت نفس رو تهیه کنید
ولی مطمئنم اگه متعهد به انجام باشید و عمل کنید
دوره احساس لیاقت بس است و جوابگوی تمام مشکلات میباشد.
الله نگهدارتان
سلام خانوم رامی
بنظر من دوره احساس لیاقت رو اگر قبل از تمام دوره ها اساسی گوش کنیم و روش کار کنیم اثر بقیه دوره ها 10برابر میشه به شخصه دوره 12 قدم ،جهان بینی؟به صلح رسیدن و … یا تموم کردم یا درحال کار کردنم ولی جوری که احساس لیاقت از پایه احساس ارزشمندی و مفید بودن میده هیچ کدوم از دوره ها اینجور نیست
سلام به استاد عزیز خدارو شکر که این دوره را خریداری کردم وبا تمرین وتکرار جملات استاد رو تکرار میکنم به نظر من این دوره یعنی پر رنک کردن وجود خداوند در درون من خداوندی که به صورت روشنای در وجود من است،دوره احساس لیاقت یعنی حضور خداوند در درون خودت رو پیدا میکنی وبه همون اندازه خداوند تو رو دوست داره وتمام نعمت هایش در اختیار تو گذاشته به همون اندازه خودت را لایق نعمت های خداوند می دانی خدارو شکر که هرچقدر روخودم کار میکنم مقاومت ذهنم کمتر میشه وصدای خداوند در درونم پررنگ تر میشه من هدایت میشم به چیزهای خداوند برایم خواسته که من لیاقتشون دارم اینکه خودمو دوست داشته باشم هرطور که هستم خدا در درون من است هیچ ایرادی از خودش نگیره خودمو تحسین کنم دیگران تحسین کنم نکات مثبت خودم پیدا کنم انتظار از هیچ عامل بیرونی نداشته باشم وفقط متصل به قدرت رب باشم تا اون زنیت درونم را پررنگ کنه وجود همه ما از وجود خداوند هست یعنی ارزشمندیم
درود براستاد عزیز،خانم شایسته ودوستان هم فرکانسم…
دوره احساس لیاقت رو دارم کار میکنم و تا فایل 8رفتم دوباره برگشتم وده ها بار اینارو گوش دادم ودارم به این نتیجه میرسم که من خیلی زیاد در همه ی موارد سرزنش کردم و حتی خودم رو لایق زندگی کردن هم نمیدونستم…
البته از این موارد چندسالی میگذره چون خیلی سال پیش این احترام بخود رو یاد گرفته بودم ولی با خرید دوره احساس لیاقت لایه های ریز این عدم خودارزشمندی رو دارم میبینم….
الان که متوجه شدم دلیل اینکه ده سال پیش سال 93 کسب وکارم رو از دست دادم عدم احساس لیاقت داشتم…
یعنی اینقد رشد داشتم که ظرف یکسال ونیم 10برابر کارمو ارتقا دادم و یادمه خودم ترسیدم از این حد رشد و خودم رو لایق نمیدونستم وبعدش استرس و فشار اومد روم که با این رشد شاید آدمهای شری مزاحم خودم و زن وبچم بشن و ازم درخواست پول کنن همچنانی که توفیلم ها هم دیده بودم که بچه یکی رو دزدن و از خونوادش اخاذی کردن…
خونه بودم دلهره کارگاه رو داشتم و تو کارگاه دلهره خونه رو داشتم …
ترس شدیدی وجودم رو فراگرفته بود وآرامشم به کل ازبین رفته بود…
میترسیدم آدما بهم حسادت کنن وبلایی سرم بیارن…تو فاز الان نبودم واقعا میترسیدم…
چون رشدم خیلی خوب بودو صد تمرکزم رو کار وارتقا کارم بود که رشد کردم…منی که از یک خونواده ضعیف از نظر مالی بعد از تولدی دوباره اتفاقی درگیر آموزشهای فوق العاده عالی وعملی شده بودم و شدید رو خودم کارکرده بودم وجهان منو هدایت کرده بود بسمت خواسته هام نتونستم خودم رو لایق اون حد بدونم وبرای اینکه آرامشم رو بدست بیارم اونا رو نابود کردم…
الان با شروع این دوره متوجه شدم چه بلایی سرخودم آوردم بخاطر عدم احساس خودارزشمندی….من روی خودم کار کرده بودم..روابط زیادی رو با همه ی پس لرزه های بعدیش کنارگذاشته بودم…خودم رو که اصلا لایق وارد شدن توی یک جمع عادی نمیدونستم وارد شرکتهای قدر و بزرگ کرده بودم و با اونا معامله میکردم…من مدرک مهندسی ندارم ولی همه بهم میگفتن مهندس دراین حد رفته بودم جلو ….ولی همون مثال استاد شد ک میگن اگه سگ رو دنبال کنی ازت فرار میکنه ولی اگه اون سگ حس کرد ترسیدی دنبالت میکنه ومنم تا زمانی که تونستم بر ترسهام غلبه کنم پیشرفت کردم و زمانی که ترسیدم باختم….
ترسم از این بود که من لایق رشدبالایی نیستم و اگر خودم جلوی خودمو نگیرم دیگران جلوی رشد منو میگیرن…
من واقعا هنوزم نمیدونم این ترس چرا تو وجودم بود وهنوزم بعضی وقتها احساش میکنم…
خب خونواده پدریم آدمهای محتاطی بودن و خیلی دست به عصا میرفتن هنوزم اکثرا این مدلی ان و همه با تربیت ترس بزرگ شدیم…اونجا نرو..اون کارو نکن..بااون دوست نشو..بااون معامله نکن…مراقب باش..باکسی دوست نشو…باموتور یواش برو…مراقب پولت باش…شب بیرون نرو…همش ترس بود….منم باهمه ی ترسهام میخواستم به چیزایی که میخوامم برسم اصلا کوتاه نمیومدم به حرف کسی گوش نمیدادم ولی ترس تو ناخودآگاه من کارخودشو کرد و همه چیو ازبین برد…پیرمردی داشتیم میگفت ترس که توجیبم نیست بندازمش بیرون لعنتی تو وجودمه…وهمه این ترس ها بخار عدم لیاقت بود…چون من اگه خودم رودلایق تمام نعمت های خداوند میدونستم و میتونستم توکل بخدا داشته باشم و درک کنم خداوند همه جا مراقب منه هیچ کدوم از این اتفاقات نبود…
دارم بعد همه این سالها یاد میگیرم که خدا همراه منه و میخواد بمن کمک کنه و این نیرو رو که حس میکنم ترسی ندارم وخودم رو لایق نعمتهاش میدونم…
سپاسگزارم خداوندم
سپاسگزار استاد عزیز،خانم شایسته و این سایتم…
سپاسگزار دوستان هم فرکانسم..
دوستتون دارم
سلام
و
درود به همگی
گفتگوهای ذهنی من با فرمایشات و مثال های استاد متفاوت
گفتگوهای ذهنی من به صورت دیگه ای
گفتگوهای ذهنی من بیشتر مثل وسواس ذهنی و قدرت عمل رو از من گرفته من مدام مانند نوار ظبط شده عمل میکنم به صورتی که خیلی کم از روی اراده کاری رو انجام میدم . ذهنم موضوعی رو که من درگیرشم رو پیدا میکنه و از من سواستفاده
میکنه . مثال : من الان درگیر بیماری مادرم هستم و ذهنم شروع میکنه به حکم فرمایی به من آنقدر این موضوع رو پیش میبره تا جایی که هیچ کار مثبتی انجام نمیدم حتی نحوه راه رفتنم میره دست ذهنم بهم میگه اگه به این صورت راه نری مادرت خوب نمیشه اگه از این سمت نری حالش بدتر میشه و …
این فقط یک مثال بود ولی متاسفانه داره من رو هدایت میکنه .
ممنون میشم اگه استاد راهنمایی کنه که من چه کاری میتونم انجام بدم ضمنا چند تا سوال دیگه هم دارم که اگر بشه دوست دارم از استاد بپرسم تا راهنماییم کنه .
ممنون از راهنمایی ها و دوره عالیتون
سلام براستاد عزیز خانم شایسته ودوستان هم فرکانسم….
اومدم فایل 11رو دانلودکردم و شروع که شد خواستم مطلب یادداشت کنم توی دفترم دیدم من بعد فایل 6 مطلبی تودفترم ننوشتم وفایل رو خاموش کردم اومدم برم فایل 7رو گوش بدم دیدم دوست دارم برم کامنتا رو بخونم و پشت سرهم تصمیمم رو عوض کردم تاهدایت شدم به سمت کامنت ها….
حدود نیم ساعتی کامنت خوندم و از کامنتا دوستان سیر نمیشدم وبعدی و بعدی….
چیزی که توی کامنتا نظر منو جلب کرد چه از کامنت خودم و چندنفر ازدوستان این بود که ما چندنفر اونجا اقرار کردیم که از آموزش های استاد بصورت غیر قانونی استفاده کردیم و بهای اونو توسایت پرداخت نکردیم…
وجالب تر اینکه وقتی توضیحات معرفی دوره احساس لیاقت رو مشاهده کردیم ازهمونجا احساس خودارزشمندی کردیمو اجازه ندادیم بخودمون اون روند رو ادامه بدیم و اومدیم بهای دوره رو پرداخت کردیم و خریدیم وازش استفاده میکنیم…
این نشون میده ما ازاول برامون مهم بوده که خودمون و موفقیت های آیندمون رو نخواهیم ازاساس برپایه ی نادرست بناکنیم
و این خیلی برام عالیه که وبخودم ودوستانم تبریک میگم که بهای محصول رو پرداخت کردیم و از شروع احساس لیاقت کردیم…
چند روز پیش دوستی ازمن درخواست مبلغ بالایی پول کرد براخریداش که فروشگاهش رو پرکنه و جنسش کامل باشه و خیال راحت بفروشه ولی بااینکه من خیلی بهش ارادت دارم وبرام باارزشه قبول نکردم و بهش گفتم تو مگه تصمیم نداری موفق بشی توکارت و بعد بگی که من با این مدل رفتار و کار این نتایج رو گرفتم؟؟ گفت دقیقا همینه…گفتم خب اگه من پول بهت بدم نمیتونی بگی روخودم کارکردم مشتری جذب کردم و به اینجا رسیدم…باید بگی یکیو پیداکنید بهتون پول بدد تا پیشرفت کنید واگه خواسته تو اینه من حرفی ندارم پولو بهت میدم….
گفت اولا ازت ناراحت نشدم و تازه منو آگاه کردی که بهای پیشرفتم رو خودم باید بدم تا مسیر اونو بتونم به دیگرانی که میخوام پیشرفت کنن بتونم یادبدم..وکلی ازم تشکر کرد…
منم خداروسپاسگزاری کردم بابت خرید دوره احساس لیاقت که هنوز اول راهم چه آگاهی های نابی بهم الهام شده و تاپایان دوره چه اتفاقات بزرگی قراره برامن رخ بدد…
سپاسگزار خداوندم
سپاسگزار استادعزیز وخانم
شایسته …
سپاسگزار دوستان هم فرکانسم درسایت استاد
سلام براستاد عزیزم من خیلی خالی شدم از نظرمالی صفر شدم تا احساس لیاقت رؤخریدم همسرم که دؤ سال بؤدکه منتظرش بؤدم هم شؤهر کرد اقا یکدفعه خالی شدم ؤتازه چهره اصلی خؤدم رؤ دیدم احساس بد ؤ ازدست دادن امد سراغم حالم بد تازه خؤدم شده بؤدم چیزی بیرؤن از من نبؤ د که من با هاش حالم خؤب بشه به این رسیدم که اؤن چیزهای بیرؤنی چقدر تاثیر گذار هستند با حال بد رفتم دفترم رؤ باز کردم ؤ نؤشتم حالا که حالم بد شده ؤچهره ؤاقعی خؤدم را میبینم ؤقت نؤشتن است این شرح حال من از دیرؤز بؤد امرؤز بهتر هستم خدارؤشکر نمیدؤنم چی میشه اما هر چی بشه باز من تؤمسیر خؤاهم ماند چؤن راه دیگه بلد نیستم این برداشت من بؤدازقسمت یک احساس لیاقت متشکرم از خ شایسته
سلام به همگی و استاد عزیزم من میخواستم خواننده شوم و دنبال این بودم که چه آهنگی بخونم امروز که در جلسه 6لیاقت بودم فهمیدم که من به دنبال این بودم که دیده شوم و حتی هدف من که خوانندگی هست هم هدف دیگران است ومن بخونم تا اونها خوششون بیاد نه برای خودم خیلی ممنونم استاد که این رو فهمیدم