نتایج دانشجویان از دوره «هم جهت با جریان خداوند» | بخش 3 - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

به نام خـــداوند که صاحب عقل وخردم اوســت

همـــه چی ام را به او ســپردم سروپاه تسلـــیم خودش هسـتم.

ســلام وعرض ادب دارم خدمت اســتادی بزرگوارم

خـدمت بانو شایســـته بندی دل

و خدمـت دوستـان عزیزانم در این خانواده توحــیدی،

امیدوارم هرجای هســتیم دل مون غرق نــور الهی باشـه

میــخوام منم با افتخــار نتایج و روان شدن چرخ زندگـیم را بعد از کارکردن چند روزم به دوره بی نظـیری هم جهت شدن با جریان خداوند بگــم،

تا یادآوری باشه برای خودم که جـلوی ذهن منفی نگــیرم را بگـیرد و دیگه نتواند منو در مومنتوم منفی قرار بیده،

اینـم بگـم هر وقت نتایج دوسـتان عزیزم را در سـایت میخوانـم اول خوشـحال میشم وبعد میبینـم ذهن نجواگرم دوباره شـروع میکنه به مقایــسه کردن من با آن دوسـتانم، که نتایج شان واقعآ قابل قدر اسـت

وقتی نتایج را خواندم احسـاس میکنم بجای تحسیـن کردن، ذهن میخواد حسـادت بکنه، بجای خوشـحال شدن، ذهن میخواد مقایـسه را شـروع کنه که بیبن اینا این نتایج را گرفـت از این دوره،

پس نتایج تو کو؟

ولی منی که آگاهانه و با عظـم و اراده قوی دارم روی خودم کار میـکنم و دارم تمـرین میکنم که جـلوی مومنتوم منفی را بگیـرم به کمـک خدا احسـاس میـکنم میـتونم قویتر جـلوش را بگـیرم

1 یکی از مثال هام همین کمنت نوشتن الانم هسـت که در اول نمیدونـستم چی بینوسـم ولی خدا گفت بیا شـروع کن من هستـم خودم ردیف میکنـم،

وقتی شروع بنوشتن کـردم خداوند برام این پاشنه اشیل را یادآوری کرد که بیبن هنوزم ذهنـت داری چموشی میکنه هـنوزم در ذهنت بوی حسـادت ومقایـسه کردن میاد، اینا را بینویس که بهتـر بیتـونی ذهنت را بیشناســی

در حین نوشتن ذهن انکار میکرد که این پاشنه اشیل را ننویسـم چون منو به سمت گمالگرایی تشـویـق میکرد. ولی من که دارم روی شناخت ذهن وقلـبم کار میکنم میدونم کـدام نجوای ذهن است انجام نـدم، وکـدام ندای قلـب اسـت انجامـش بیـدم، خداراشکر موفـق شدم از ذهن جـلو بیزنم دراین مورد،

2 یکـی از نتـایج که در این مدت که از این دوره گرفتم افزایش حـقوقم بود که حـقوقم از مقدری اولی خود افزایـش پیـدا کرد

3 یکـی از نتـایجم اینـکه تمام افـرادی که در اطـرافم هسـت دستـی خداوند شده هر کـدام شان به اندازه پذری. ش ذهنم دارد کارام را انجام میده تا من راحت تر و آسـوده تر باشم

(مثلآ یک چند شب هست که یک دونفر آمده هرشب بجای من آشپزی میـکنه آشپزی که قبلآ همیشـه من باید میـکردم را الان دیگـرا میکنه این یعنی روان آسوده شدن در زندگـی،

مثلآ که من دوشـب پیش ایرپادم از گوشم افتـاد زمین بعد به تعمیر نیاز پیدا کرد، و در آن وقـت ذهن میخواسـت با نجواهاش احـساسم را منفی کنه، ولی من با تغییر زاویه دیدم ذهنم را کنترول کردم واجازه ندادم احساسـم بد بیشه،

بعد یکی از دوستا وآشنایا آمد ازش پرسیدم که این نزدگیا تمیرگاه داره که ایرپادم را بیبرم تعمیرکنم؟

خداشاهده بدون اینکه ازش بخوام خودش گفت بیدی من میبرم به پسرم میدم آن بیبره تعمیرگاه برات درست کنه میـارم بعد منم قبـول کردم بعد فرداش آن دوست آمد گفت پسـرم ایرپاد خودش را داد که به راضیه خانم بیدین تا ایرپادش درست بیشه ازاین استفـاده کنه این یعنی جهان ومردمان نازنین همه به کمک من آمده

مثالهای زیادی این این قبیل دارم)

4 تغییر زوایه دیدم، امروز زمانی که میخواستم استـراحت کنم، ماشین لباسشـویی روشن بود اول ذهنم آمد که احسـاس منفی ایجاد کنه با این حـرفا که چقـدر صدا بلنده، این صدا نمیذاره استـراحت کنم، چند دفه بهم گفت برو ماشین که هنوز کارش تمام نشده را خاموش کن،

ولی در حین حال یک ندای آمد که راضیه جان خداراشکر کن که شنـوایی ات سـالم هسـت که صدا را میشنـوی

خداراشکر کن که این وسیله را برای راحتـی خودت داری وازش استفـاده میکنی

خداراشکر کن که میتونی جلوی این نجواه هارا بگیـری،

ومنم این کاره کردم بعدآن نه تنها که آن صدا مره اذیت نکرد بلکه دیگه اصلآ توجه ام از آن صدا برداشته شد وقتی متوجه شدم که ماشین کارش تمام شده خاموش است

بعد آن چقدر احساسـم خوب بود ازاین که توانستم آگاهانه زوایه دیدم را تغییر بیدم

5 یکی دیگه از نتایج کسـب کردن احترامات بیشتر از اطرفیانم اسـت هر روز احسـاس میکنم رفتار واحترام گشتن اطرافیانم متفاوتر بسمت بهتر شده میره،

6 نزدیکتـر شدنم یا خدایم این روزا بیشتـر با خدایم صحبـت میکنم بیشتـر سپاسـگزارتر هستـم واقعآ احساسـم بهتـر هست

7 دیروز وامروز بخاطره که روزه دارم بعدظهر کمی احساس ضعف و بی حالی میکردم در صورتی که جز یک سال دیگه یادم نمیاد که من در روزه ضعف ویا بیحالی داشته باشم

ولی این دو روز زمان که نجواه ها شروع میکرد که احساسم را منفی کنه یا بهم احساس قربانی شدن بیده، من آگاهانه از خدایم قدرت وانرژی بیشتر میخواستم، الله اکبر خداشاهده همون لحظه انقدر حالم بهتر انرژی ام بیشتر میشود که خودم تعجب میکردم که چقدر خدا زود جوابم را داد باز بلند میشدم با عشق اگه کارداشتم انجام میدم اگر نه یا فایل گوش میدادم یا کمنت میخواندم،

8 یکی از نتایج که خیلی خیلی خوش حالم بخاطرش اینکه در این دوره من بیشتر وبهتر کمنت های دوستانم را میخوانم ودر ضمن از خواندش بی نهایت لزت میبرم، آن وقت یادی حرفی استاد میافتم که هربار میگه که من کمنت های شما را با عشق میخوانم، خداشاهده تاقبل از این دوره این حرف استاد را باور نمیکردم چون خودم نمیتونستم کمنت دوستام را باعشق بیخوانم، اگر قبلآ کمی هم میخواندم انقد عشق نمیکردم انقدر لزت نمیبردم ولی حالا انگار ذهنم به خواندن کمنت روی سایت معتاد شده هر روز میشینم کمنت ها را با عشق میخوانم ولزت میبرم وهرچند بیشتر میخوانم انگار تشنه تر میشم که باز بخوانم باز بخوانم

واقعآ بابت این دستآوردم صدهزاربار از خدایم سپاسگزارم

واقعآ با این دوره ودیگه دوره های استادی برزگوارم زندگی ما به بهشت تبدیل شده

که بابت این دوره ها از استادی عزیزم هم بی نهایت سپاسگزارم

انشالله هرجای هستیم در رحمت ومرحمت خداوند

شاد، سلامت، ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشیم

الله پشت وپناه همه ما باشه.