https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/03/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2025-03-04 08:36:062025-04-30 07:36:19نتایج دانشجویان دوره «هم جهت با جریان خداوند» | بخش 2
92نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
و بر آنان سرگذشت نوح را بخوان، آنگاه که به قوم خود گفت: اى قوم من! اگر ماندن و موقعیّت من (در میان شما) و یادآورىام نسبت به آیات خداوند بر شما سنگین و تحمّل ناپذیر است، پس (بدانید که) من تنها بر خداوند توکّل کردهام (و از چیزى هراس ندارم) پس شما و شریکانتان فکرتان را جمع کنید تا چیزى از کارتان بر شما پوشیده نماند، سپس در بارهى من تصمیم بگیرید و مهلتم ندهید
پس او (نوح) را تکذیب کردند، آنگاه ما او و کسانى که در کشتى همراه او بودند را نجات دادیم و آنان را جانشینِ (در زمین) قرار دادیم و همهى کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، غرق ساختیم. پس بنگر که پایانِ کارِ هشدار داده شدگان چگونه بود!
===================================
خدایا شکرت که امروز فرصت زندگی دوباره و بندگی و انجام کارهای نیک بمن دادی
شکرت برای بیشمار نعمتهای زندگیم
الهی در برابر قدرت و عظمتت اعلام بندگی و خشوع وفروتنی میکنم و سر به سجده می گذارم، هیچ هم نیستم،ناتوان و نا آگاهم،تو مهربانتر از مادر بر منی وهمیشه دستمو گرفتی از حالا به بعد هم مواظبم باش دستمو محکمتر تو دستت بگیر نزار دستمو از بکشم بیرون
خدایا همیشه محتاج هدایت و کمکت هستم،میخوام کامنت بنویسم به کمکت نیاز دارم، تو بگو چی بنویسم و چطور بنویسم…
خوشا آنان که الله یارشان بی
به حمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنان که دائم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بی
سلام به استاد دائم در صلات و عزیزتر از جانم
و به استاد مریم جان عشقم
و به هم دوره ای های بسیار عزیز و متعهدم
خدا به همه ما قوت و برکت بدهد
استاد جانم دوست داشتم بعضی از نتایج خوبی که طی سه جلسه ی دوره گرفتم رو هم تو جلسه ی سه دوره بزارم و هم اینجا؛ بخاطر همین و برای صرفه جویی در وقت با اجازه تون میخوام حسن استفاده کنم و همون کامنت رو اینجا هم بنویسم.
نقطه های آبی خوشگل و دوست داشتنی تقریباً هر روزه دریافت پیام از دوستان نازنینم که خیلی وقتها دوتا و سه تا و حتی چهارتا بوده…
استاد جانم این کامتمو دیروز عصر شروع کرده بودم و چون اذان مغرب و هنگام افطار شد نیمه کاره موند امروز دارم ادامه شو می نویسم،نوشته بالا رو در مورد نقطه های دریافتی از دوستان جانم بروزرسانی کنم؛ برای اولین بار در تمام مدت حضور چهار پنج سالم در سایت دیشب پنج تا پاسخ از دوستانم داشتم !!! معجزه مومنتوم مثبت تقویت شده مو بارها و بارها تو این دو سه هفته به چشم دیدم باورم خیلی خیلی بیشتر و بیشتر شده، خدایا شکرت
نشانه روزانه ام بالای 95 در صد فایلهای مربوط به مباحث این سه جلسه است، یه جورایی تایید کننده و تکمیل کننده اینهاست مخصوصاً مخصوصاً جلسه 3…
یکشنبه شب 12 اسفند بطرز عجیبی هدایت شدم به پایین صفحه اصلی سایت، شاید از ابتدای عضویتم توی سایت تا بحال کلاً دو سه بار دیده بودم؛ صفحه رو اسکرول کردم و اومدم پایینتر، رسیدم به بخش نظرها با بیشترین امتیاز در محصولات در هفت روز گذشته و اسم خودم و عکس پروفایلم رو دیدم که رتبه پنجم بیشترین امتیازها شدم
اولین بار بود
خیلی خیلی شیرین بود
و خیلی خیلی خوشحال و راضی شدم از این نتیجه که بخاطر استمرار و بیشتر کار کردنم روی این دوره اتفاق افتاد و ازش عکس گرفتم
بصورت مضاعف و در دو جهت مومنتوم مثبتمو تقویت کرد، هم اولین بار بود میدیدم که طی هفت روز کامنتام جزو کامنتهای امتیاز بالا شده(چه بسا قبلاً هم بوده ولی من ندیدم) و هم اینکه خدا هدایتم کرد که پایین صفحه سایتو ببینم تا مومنتومهای مثبتم تقویت بشه، همونجا این حرف استاد بیادم اومد که
وقتی ما در مسیر درست حرکت می کنیم خدا هدایتمون می کنه و مسیر رو برامون روشن و هموار می کنه
یعنی اگر به عقل خودم بود اصلاً نمی دیدم
و خیلی خیلی جالب این بود که بعداً فهمیدم دقیقاً دقیقاً در زمان مناسب در مکان مناسب بودم!
چون دو سه ساعت بعد صفحه بروزرسانی شد و اسمم دیگه تو صفحه نبود!!!
چقدر خوب شد که خدا هدایتم کرد ازش عکس گرفتم بعنوان سند برای یکی از نتایج خوب و شیرینی که در این دو سه جلسه از این دوره گرفتم…
عاشقتم خدای مهربونم
فدات شم که بیشتر از خودم میخوای من خوشحال باشم و لذت ببرم و به خواسته هام برسم…
باز هم همون شب خودبخود هدایت شدم به ایمیلهایی که از سایت برام میاد و دیدم برای پاسخی که در عقل کل به یکی از دوستان داده بودم ایشون هم جواب تشکر خیلی زیبایی داده…
پریروز دوشنبه 13 اسفند دختر داییم که در دوبی زندگی میکنه، بعد از چندین ماه بهم زنگ زد و با حرفای بشدت خوبش و قربون صدقه هاش سرتاپامو پر از عشق کرد، و من هم نسبت به اون همینطور…
باز همون پریروز یکی از دو برادرام بعد از سه هفته بمن زنگ و کلی محبت و عشق با هم داد و ستد کردیم…
توی اپلیکیشن قرآن که چشم بسته صفحه فهرست سوره ها رو بالا پایین می کردم و بعد انگشتمو روی صفحه گوشی میزاشتم دو روز پشت سر هم سوره نصر اومد:
پس پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبه پذیر است
یه بار هم آیات سوره فجر بود.. و برای اینکه کامنتم طولانی نشه ننوشتمشون
پریروز داشتم کامنت می نوشتم دیدم نزدیک اذان مغرب و وقت افطاری خوردنه، با خودم گفتم فعلاً به همین اندازه بسنده می کنم و کامنتمو ارسال می کنم، و برای آیه های قرآنی ابتدای کامنتم از خدا هدایت خواستم و اپلیکیشن استخاره رو باز کردم و کلیک کردم، همون موقع صدای اذان مغرب از بلندگوی مسجد نزدیک خونه مون پخش شد، آیه ای که برام اومد شگفت انگیزناک بود!!!
عیسىبن مریم گفت: خداوندا، پروردگارا! مائدهاى از آسمان بر ما فرو فرست که براى نسل کنونى و آیندگان ما عید و نشانهاى از تو باشد و ما را روزى ده که تو بهترین روزى دهندگانى…
و از شوق بیحد گریه کردم
استاد جانم الانم با نوشتنش دوباره گریه ام میگیره
خدایا شکرت که با همزمانیها و هدایتهات سرگشته و حیرانم کردی(کجایی سعیده جان شهریاری عزیزم که اینجا شعر ای داد از عشق رو دوباره بنویسی)…
دو سه روز پیش داشتم سپاسگزاریها و تمرین ستاره قطبی رو توی دفتر پربرگ و خیلی قشنگم می نوشتم که جلد چرمی بژ رنگ داره و یه قلب بزرگ و خوشرنگ صورتی روی جلدش تیکه دوزی شده،چهار صفحه اول و آخرشم پر از قلبهای رنگارنگ کوچولو کوچولوه و دختر نازنینم سمیه جان مهر ماه امسال که من و باباش رفته بودیم ترکیه و اونا هم از آمریکا اومده بودن برام هدیه آورده بود، بطور اتفاقی(درستش اینه که بگم هدایتی)صفحه طرف آخر رو باز کردم، و این نوشته رو دیدم که چند ماه پیش یادم نیست کجا دیده بودم و تو آخرین برگ دفترم نوشته بودم:
اگر خدا را “باور” داشته باشی خدا نقطه ای زیر باورت می گذارد و “یاورت” می شود…
دیروز (سه شنبه) ظهر از ذهنم گذشت که به دوتا خواهرام زنگ بزنم، و درست همون موقع خواهرم سعیده زنگ زد، بقول دخترم یاسی جان فکرم هنوز کامل در ذهنم منعقد نشده بود که همزمانی اتفاق افتاد، و هر دو فقط و فقط حرفای خوب و قشنگ گفتیم و همدیگه رو لبریز از عشق و محبت کردیم…
چند روز پیش صبح تو دفتر شکرگزاری و تمرین ستاره قطبیم نوشته بودم خدایا کمک کن هر خیری رو از جانب خودت بدونم،خدایا قلبمو باز کن بسمت دریافت الهامات بیشتر، کمک کن تسلیمتر و رهاتر باشم، بدونم همه زندگیم همین نفس کشیدنم هم از خودته(برگرفته از یکی از کامنتهای چند ماه پیش فاطمه جانم،همون فاطمه و رسول)، بعد شب موقع خواب میخواستم بطری آب رو بغل تختم بزارم نمیدونم چیشد نتونستم تعادلمو حفظ کنم سعی کردم سر پا بمونم ولی نشد، خیلی نرم و آروم یه وری افتادم کف اتاق، استاد جانم خیلی واضح صدای خدا رو شنیدم عملاً بمن نشون داد همه چیز خودشه همه چیز از خودشه، یه حالت روحانی و معنوی با شکوهی بمن دست داد نشستم به گریه کردن و سپاسگزاری، خداجانم برای حفظ تعادلم شکرت میلیاردها بار
دیشب که بعد چهار پنج ساعت فایل گوش کردن سپاسگزاری کردن و کامنت خوندن و نوشتن نیمه کاره همین کامنتم رفتم نماز بخونم، آنچنان حال معنوی و روحانی بمن دست داد و گریه می کردم که شونه هام تکون میخورد و به جرأت می تونم بگم که یکی از با کیفیتترین نمازهای عمرم بود(با اینکه قبلن هم بارها و بارها شده بوده که در نماز بحال گریه بیوفتم)
استاد جانم بینهایت از شما سپاسگزارم که با آموزه هاتون منو هر روز بیشتر بیشتر عاشق خدا کردید، خداوند هر چه خیر در دنیا و آخرت وجود داره بشما بدهد
استاد شایسته جانم از شما هم خیلی خیلی سپاسگزارم و قدردانی می کنم
دوستان جانم از شما هم خیلی سپاسگزارم بخاطر کامنتهای خیلی خوب و زیبا و کاربردیتون
خودم و همگی را به دستان قدرتمند و حمایتگر خدای مهربان میسپارم
همیشه با خوندن کامنت هاتون از اعماق قلبم تحسینتون میکنم، و راستش یه کوچولو به خواهران عزیز زمانی غبطه میخورم به خاطر مامان عشق، باحال، پایه، بروز و کار درستی مثل شما. الحق که کارتون درسته. خانم سلیمی عزیز شما منو با این حد از پایه بودن و باحال بودنتون یاد مامان خدا بیامرزم میندازین. نمیدونین بعضی وقتا که دلم برا مامانم پر میکشه از دلتنگی، چقدر کامنت هاتون و ادبیاتتون منو یاد یه سری از حرف های مامانم میندازه.
خانم سلیمی عزیزم، فرکانس عشق و هم جهت شدن با خدای بخشنده و مهربون رو از توی تک به تک کلمات کامنتتون دریافت کردم، بخصوص با این جمله ای که نوشته بودین:
« اگر خدا را “باور” داشته باشی خدا نقطه ای زیر باورت میگذارد و “یاورت” میشود.
خدا شما رو برای همه ما حفظ کنه، و مومنتوم مثبتی که شکل دادین، هر روز با سرعت هر چه تمام تر همه زندگیتونو پر کنه از اتفاقات معجزه وار بیشتر و بیشتر. دوستون دارم در پناه خدا همیشه شاد و سلامت و ثروتمند باشید.
سپاسگزارم از کمنت زیباتون چقدر نرم ساده و بی آلایش نوشته بودین، مخصوصا که درباره ی جزییات دفتر نوشته بودین، خیلی کیف کردم.
اون تجربه تون رو که افتادین ،من درک میکنم با جان و دلم ،چون همین اتفاق برای منم افتاد خداوند بامنم اینجوری صحبت کزد و قدرت و ربوییت و عظمتش رو بهم نشون داد،
من چندماه پیش که داشتم روی خواسته ی مهاجرت کار میکرذم و روی ترمزم ک شرک بود، که قوانین مهاجرتی و قدرت آدما رو باور کرده بودم
همینطور ک داشتم روی توحید کار میکردم
یک روز خیلی کلافه شدم از خدا درخواست کردم واقعا کمکم کن دیگه، نشونم بده قدرتت رو
باورتون میشه، یکهو نصف شب از خواب بیدار شدم ،ب حالت هوشیاری کامل ، خواستم برم دستشویی ،همین که پاشدم راه رفتم ،یکجوری زانوم خالی کرد و افتادم زمین،، اصن توان ایستادن نداشتم، حس عجیبی بوذ تا حالا تجربه نکرده بوذم که چطور میشه نتونم وایسم روی پاهام و از حالت ایستاده بخورم زمین انگار فلجم،نتونستم وایسم و در آنی بیفتم زمین
همینطور ک گیج بوذم خدا گفت ببین تو من نخام توان ایستادن روی پاهاتو نداری، تمام این آدمایی ک تو بزرگشون کردی در مقابل من همینن
همین آدمایی ک تو بزرگشون کرذی از سفارت و وزارت مهاجزت و غیره ،من نخام نمیتونن رو پاشون وایسن حتی
همونجا گریه کرذم از عظمت خدا و چقدر ایمانم ب قدزت خدا بیشتز شذ
و چند وقت بعدش درهای مهاجرت برام باز شد
سپاسگذارم این تجربه تون رو گفنتین، برام یادآوری شد داستان خودم برای الان ک خیلی نیاز داشتم ب این
چه عکس پروفایل زیبایی! چه چهره زیبا و دلنشینی داری،نمی دونم چرا چهره ات بنظرم آشنا میاد؟!
خیلی خوشحال شدم از دریافت پیامت
خیلی ممنونم که به کامنتم پاسخ دادی
آره من عامدانه با جزئیات در باره دفترم نوشتم که آموزشهای استاد رو در عمل اجرا کنم و مومنتومهای خودم و کسانی که کامنتمو مطالعه میکنن تقویت کنم
چقدر خوشبختیم ما که خودمونو لایق همصحبتی با خدا میدونیم و خدا هم با ما صحبت می کنه چقدر جالب که شما هم تجربه ای خیلی مشابه من داشتی
هاجر جانم شما که اسمت هاجر و با مهاجرت عجینه
!!!CONSIDER IT DONE
من برای مهاجرت نبوده ولی دوبار برای ویزای توریستی رفتم سفارت امریکا و هر دوبار خدای بخشنده و مهربونم خیلی راحت و درجا بمن ویزا داد، حتی آفیسر هیچ مدرکی از من نخواست!!!
خدا رو میلیاردها بار شکر که به بهترین و برترین استاد دنیا هدایتمون کرد
دوسِت دارم یه عالمه
هرچی بگم بازم کمه
الهی که همیشه در دریای نعمتهای بیکران خداوند شناور باشی و هیچ راه نجاتی پیدا نکنی!!!
کامنت شما عطر و بوی خدا میداد چهره ی زیباتون همراه با اون لبخند زیبایی که خیلی نرم نشسته روی لبان تون بوی لطافتی از جنس خداگونه شدن هست این کامنت شما منو از درون نرمم کرد منو بیشتر برد توی فرکانس نزدیکی به خدا منو خیلی آرومترم کرد این ذهن نجواگر همون لحظه اول اومد سمتم گفت ولش کن برو شامتو بخور بسه اینقد کامنت خوندی! به خودم گفتم محمد یاد بگیر که خودتو آروم کنی یاد بگیر عجله نکنی یاد بگیر تمرکز کردن رو(چون دارم روی اینا کار میکنم مخصوصا عجله نداشتن در آرامش بودن)و با ادامه دار شدنم توی کامنت شما خودمو دیدم ،دیدم که خدا میخواد به من نشانه بده که در مسیر درست و صحیحی قرار دارم عجله ای نباید باشد چون زندگی یعنی لذت بردن از همین لحظه حال خودم هیچ رسیدنی وجود ندارد زندگی همین لحظه هایست که با توجه به زیبایی ها میتونه لذت بخشتر و شیرینتر باشه به قول یکی از دوستان ماهی آرزوی اقیانوس داشت اما نمیدانست که اقیانوس هم مثل همان آبیست که در آن شناور است
ما اومدیم توی این زندگی لذت ببریم از لحظه به لحظه ی این زندگی و هر چقدر بتونیم با روح خودمون یکی بشیم این لذتها بیشتر میشه هر چقدر با خودمون به صلح برسیم لحظه هامون عالیتر میشه و مهمترین رسالت هر انسانی به نظرم همین هست که من با خوندن کامنت شما متوجه شدم از فرکانسی که در نوشتن داشتید در مسیر زیبای یکی شدن با روح زیباتون هستید تبریک میگم به شما و آرزوی بهترینها رو دارم براتون
الله اکبر از این هدایت های خداوند رحمان، که کامنت من برای شما نشانه و پاسخ شما هم برای من نشانه است از سوی خداوند، در این بخش از کامنتتون
یاد بگیر که خودتو آروم کنی یاد بگیر عجله نکنی یاد بگیر تمرکز کردن رو(چون دارم روی اینا کار میکنم مخصوصا عجله نداشتن در آرامش بودن)
زندگی یعنی لذت بردن از همین لحظه حال خودم هیچ رسیدنی وجود ندارد زندگی همین لحظه هایست که با توجه به زیبایی ها میتونه لذت بخشتر و شیرینتر باشه
ما اومدیم توی این زندگی لذت ببریم از لحظه به لحظه ی این زندگی و هر چقدر بتونیم با روح خودمونیکی بشیم این لذتها بیشتر میشه هر چقدر با خودمون به صلح برسیم لحظه هامون عالیتر میشه و مهمترین رسالت هر انسانی به نظرم همین هست
رفتم پروفایلتونو مطالعه کردم؛ اون هم نشانه وهدایت دیگری بود برای من،قلبم روشنتر شد
بینهایت تحسینتون می کنم که فقط پس از 155 روز شاگردی استاد اونقدر با تمرکز و تعهد روی خودتون کار کرده بودید و چنین مقاله به تمام معنا زیبایی رو نوشتین
هزاران احسنت و آفرین بر شما از همون وقت هم جهت با جریان خداوند شده بودین و همچنان هستین
مجدداً از شما سپاسگزارم
مرسی که هستین
از خدا میخوام هرآنچه از خیر و خوبی در دنیا و آخرت هست نصیب شما باشه
من این دوره بینظیر و با خواهرم تهیه کردیم و چون روی پروفایل ایشون هست من با اکانت خودم همینجا مینویسم از نتایجم
تو همین چند هفته یه احساس شور و شوق و بینظیری در من بوجود اومده که احساس میکنم نگرانی هام از بین رفته البته که همیشه نجواهای ذهن هست ولی کار راحت تری شده بخصوص با تمرینات و اموزش های این دوره فوق العاده
من تو یه کار بینظیر قرارداد بستم که فاصله ش با خونمون یه خیابونه یعنی پیاده یربع بخاطر قانون سلامتی معمولا هوا سرد نباشه پیاده میرم و میام و با ماشینم کلن پنج دقیقه ست هرچقدر از انرژی مثبتش و فضاش و ادماش بگم کم گفتم انگار دقیق دقیق خداوند این انسانهای بینظیر و با من هم فرکانس کرده اصلا با یه شور و اشتیاقی صبح ها پامیشم
از راننده تاکسی ها تا سوپر مارکت ها تو مسیرم همه شون جنس رفتاریشون با من زمین تا اسمون هست تو ماهی که همه میگن نزدیک عید هست دیگه کسی الان نیرو نمیگیره من قرداد 3ماهه بستم
از لحاظ قانون سلامتی هم تو این مدتی که بیکار بودم خدا از جاهایی که فکرش و نمیکردم برام غذای مناسبم و جور میکرد و تو این چند هفته که اصلا عالی کافیه فقط مومنتومم و ادامه بدم همه چیز عالی داره پیش میره هوشیارتر شدم نسبت به مچ گیری افکار منفی
روابطم سلامتی م افتادن روی دور مالی همه اینها از نشانه های کار روی این دوره بینظیر هستش هدف امسالم که ثروت هستش و چه همزمانی عالی با این دوره مخصوصا تو دوره عید که بشینم حسابی روی خودم کار کنم بوجود اومده
واقعا سپاسگزار خداوند هستم که من و به طرز معجزه آسایی همراه کرد با این دوره الان تقریبا هر شب با خواهرم همزمان روی دوره کار میکنیم با هم مطالبش و یادآوری میکنیم و حتی یه جاهایی بهم کمک میکنیم با مثال هامون تازه تصمیم گرفتیم یه هدف کوتاه مدت مشخص انتخاب کنیم مومنتوم ش و شکل بدیم و دوتایی انرژی بزاریم که دو برابر بشه و تست کنیم باهم این روش قطعی و اصل و اساس قانون الهی و فیزیک رو
استاد بینهایت ازتون ممنونم خدایا شکرت که همراه ما هستین و استاد بینظیر مایین دوستتون دارم به امید نتایج بزرگتر و ملموس تر و خبر خوش و کامنت کردنم بوس بهتون
بازم وقتی نظراتو خوندم متوجه ترمز کمالگرایی در وجودم شدم و فهمیدم که بابا نتایجی که من گرفتم بیشتر از بچه هایی که نتایجشونو تو کامنت نوشتن نباشه کمتر نیس اما من با اینکه سپاس گزارشون بودم اما در واقع اونقدر براشون ارزش. و اهمیت قایل نبودم که به عنوان نتایج بنویسمشون
وقتی میخواستم بیام نتایح بچه ها تا این سه حلسه رو بخونم انتظار داشتم که الان همه نتایجشون در حد مهاجرت و ازدواج و خرید چندتا ملک و موفقیت چندصدمیلیار دلاری و ثبت برند ووو باشه
وخوب ترمزی که هفته ی پیش بازم خدا بهم گفت که نزاشت یه هفته کامل من برم دنبال کارام دوباره سر و کلش پیدا شد کمالگرایی لعنتی
که تو دوره ی خل مسئله چقددد قشنگ روش داره کار میشه
خوب نتایج من تا الان
مبلغ دوره که نتنها همون روز برگشت تا الان چندین و چندبار مبالغی در حد پول دوره به بهانه های مختلف وارد حسابم شد
یکیش همین دیشب بود که دقیقا وقتی اتفاق افتاد که من برخلاف همیشه که الگو ی فکری که سریع منو وارد ممنتوم منفی میکرد رو تا ته دنبال میکردم اینبار وقتی سر درسم بود دیدم اع داره. ذهنم میرم سمت اون الکو سریع بخودم گفتم پاشو پاشو برو یه دیشویی برو یه چایی بخور بعدم وارد تجسس نشو(همون الگوه)
وقتی برگشتم گوشیمو چک کردم دیدم بابا ی عزیزم 5 ملیون به حسابم زد گفت پول قالیچه که نداده ام بهت درصورتی که داده بودش و دوستمم بهم پیامی داده اش که دوست داشتم بده و وقتی این اتفاق افتاد که من نزاشتم وارد ممنتوم منفی و سنگین مقایسه بشم
از برخورد بقیه بگم که هیچی در حد پرستیدن منو دوست دارن
یکی از دوستامم میگفت من دوهفته اس هی میام منتظرتم چرا نیستی و خوب این فرد راجعه به یه سری مشکلات میخاست صحبت کنه و دوهفته با اینکه هردوتامون یه جا بودیم اما منو ندیده بود
یه دوست دیگمم که دقیقا در اجابت درخواست من الان رفته یه شهر دیکع و اینجوری تمرکز من بیشتر شده
من دیروقت میام خونه بابام ماشینه خودشو میزاره بیرون که من بزارم تو پارکینگ چیزی که قبلا اصلا سابقه تداشته
مامان و بابام رفتن برام گوشت و قلم خریدن تا من رژیمی که دارم رو رعایت کنم و از من پیگیر ترن
برای جشن فارغ التحصیلی خواستم این بود که داخل خود ددانشگاه باشه و بعد از 5 سال دوباره به وردیه ما این اجازه داده شد
یه دوره ی انلاین رو خریده بودم میخواستم لایسنشو به برادرمم بدم که گفتن باید چند درصد مبلغ کل که حدود 2/5 ملیون میشد رو بدهم که یه جوری اتفاقات رخ داد یعنی لایسنس من توی برنامه تحت نت که داشتم دیگه نخوند دیگه منم گفتم لایسنس میخوام با مبلغ 260 هزار تومن هم کل لایسنس دوره رو دادن و هم یع دوره اش به مبلغ 6-5 ملیونو بردارمم تونست تو ای پدش نصب کنه انگار سه ظرفیتی بود همش با همون 260 هزار تومن
تو اداراتی که کار داشتم اونا پیگیر کار من بودن که کجایی چیشد کارت ایشالاه درست شد یا نه
موقع فارغ التحصلی اینکه من هیچ وامی نداشتم و گفتم هیچی نگرفتم و یه حس پاکی و کیلیر بودن کردم و کارم زود انجام شد متوجه شدم یکی که وام مسکن گرفته بدون قسط بندی باید وامو تسویه کنه تا فارغ التحصیل بشه و بازم خداروشکر کردم
از اینکه یهو برادرم ماشینمو میبره بنزین و کاراشو انجام میده
جا پارک که گیر میاد
اینکه عین یه بچه شدم خیلییییی راحت و از ته دل میخندم
با زم سر نمره ی درسم دیروز از نمایندمون پرسیدم فلانی نفهمیدی اخر چی شد به من 19 دادن گفت نه من فک کردم دوباره امتحان دادی چون نمره تو از همه بالاترم شد حالا چه درسی درسی که گفته بودن افتادم
اینکه خدا چه الهامتی بهم سر گوش دادن به جلسات میکنه
اینکه سر نمره ی یه درس دیگم که اصلا امتحان ندادم فقط با توجه به نکات مثبت انگشتر استادم که اینم ایده اش از خدا بود و خوندن چندتا نمونه و گفتن اینکه استاد دیگه نمیبنیمتون با همینا 15 بهم داد استاد درسی که بقیه با امتحان دادن 8 شده بودن
یه ازمون دیگه ام شرکت کردم که توش مثه استاد بلند شدم رفت تقلب کردم و مانیتور همه رو دیدم و راحت دسشویی رفتم و اینور و اونر رفتم سر جلسه ازمون که دیگه مراقب گفت اگه ازمونتون تموم شده لطفا برید اگه نه بشینید سرجاتون و نمرم از نفر اول اون ازمون تو دوره قبل بالاتر شد
تاثیر گذاریم چقد بیشتر شده رو مادرم رو دوستم
چقدر عزت نفسم بالاتر رفته اینم در مسیر هدفمه که رفتم با بالاترین مقام اون سازمانی که باهاش کار دارم وقت گرفتم برای صحبت
از اینکه به زودی درامدم قراره خیلیی بیشتر بشه شاید حداقل 3-4 برابر حتی 5 برابر
مهمتر از همه این احساس رفاقتی که با خودم و خدا دارم و دیکه مثل قبل خودمو با ادامه دادن افکار منفی که انگار ناگاهنه بوده هم اذیت نمیکنم و هم بلا سر خودم نمیارم
درمورد خونه ام ماهر سال این موقع میریم دنبال خونه حالا هنوز یه مورد خوب با شرایط عالی پیدا شده که ما نمیریم ببنیمش اگه اونم اوکی بشه براتون مینویسم
به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگیست
با درود و سپاس خدمت استاد عزیزم و مریم جان و دوستان همفرکانسیم
چقدر نشونه برای خریدِ این دوره، که هر لحظه مثل رودخونه دارن وارد زندگیم میشه دریافت کردم.
یقین دارم این دوره ی استاد فوق العاده است، از همین فایل های معارفه و کامنت های دوستان هم کلی نتیجه گرفتم و مومنتوم های عالی شکل گرفتن امیدوارم هر چه زودتر بیام کنار دوستان و با هم این دوره رو پیش بریم.
وقتی داشتم نظرات را میخوندم لذت میبردم و خداروشکر میکردم و بیشتر هنگ کرده بودم از اینهمه روانی و روی غلتک بودن مسائلشون
وقتی یه نظر رو میخوندم ذوق زده و متعجججججب میشدم و ابروهام و چشمام هی بالا و بالاتر میرفت
واقعا به یجا که رسیدم گوشیمو گذاشتم کنار و گفتم واای خدایا من دارم دیوانه میشم یه کاری کن سرم سوت کشید که مسائل زندگی اینقدر زودقابل حل و فصل هستن یعنی خداوند اینقدر سریع الحسابه؟!!!
یعنی واقعا میشه آدم هرچیزی از خداوند بخواد خداوند بهش بده؟ آخه مسائل دوستان هم مسائل کوچیک و پیش پا افتاده ای نبودن آخه چطور این حجم از جواب گرفتن از خداوند؟
البته به شرطی که فقط از خودش بخوای و بخودش توکل کنی
اینو منم میدونم و میفهمم ولی یه خورده ذهنم مقاومت داره که نه برای بقیه میشه ولی برای من نه
چون من سالهای ساله که بزرگترین خواسته م که سلامتیمه بدست نیووردم با اینکه خیلی تغییر کردم اینو هم خودم احساس میکنم هم اطرافیانم بهم میگن ولی هنوز خواسته م محقق نشده و تو زندگیم مشکل دارم
وقتی یکی یکی نظرات دوستان عزیزم رو میخوندم خیلی خیلی خوشحال میشدم که به خواستشون رسیدن و غیرارادی شروع میکردم به سپاسگذاری از خداوندم انگار خواسته خودم محقق شده بود بعد میگفتم خدای رزاق و مهربون من همینطور که دوستانم به راحتی مسائلشون حل شد سلامتی منم ردیفش کن
خداوند را بینهایت سپاسگذارم برای تمام نعمت های فراوانش یکی از آن نعمت همین سایت الهی و استاد عزیز که چقدر آگاهانه تمام مسایل را بیان میکنند خدا را بی نهایت شکرررر و خانم شایسته گرامی که چقدر واضیح تمام متن ها را نوشته و ترتیب میکنن وقتی متن نتایج دوستان را میخاندم حس میکردم صدای شما را و وجود تمام هم دوره های عزیز که چقدر نتایج عالی گرفتن
فقط آن های که زیاد خود را سر زنش میکنن یک حرف در ذهن آمد خواستم اینجا بگویم
که نگوین چرا در این دوره نیستیم و هزاران موضوع را در ذهن خود نیارید درست است اگر من هم در جای شما بودم همین فکر ها را میکردم ولی تا زمانیکه در دوره اشتراک کردم همه قانون یکسان است فقط باید بیشتر روی موارد که میخایم کار کرد
و آن افراد که قبلا دوره های قبلی را تهیه کرده فقط همان دوره با جدیت کامل کار کنن و اگر هیچ دوره ای را تا هنوز تهیه نکردن فقط فایل های رایگان بهترین گذینه است
خدا را شکر در همین دوره هم جهت با جریان خداوند بسیار موضوعات را درک کردیم که قبلانمیدانستم چون در مسیر همین خواسته بودیم خدا را بی نهایت شکرررررر
فقط یک حرف را که قلبتان قبول میکند و از استاد مشنوید همان را عمل کنید دنبال هر مسیر و تهیه چندین دوره نباشید
چند ماهه پیش ک استاد از دوره جدید گفتن، خیلی دلم میخواست ک جز کسایی باشم ک همزمان با لانچ دوره پیش برم و داغ داغ اگاهی هارو بشنوم و عمل کنم.
و اولین باره که این رو تجربه میکنم چون معمولا از یه دوره چندین سال میگذشت تا بتونم پولشو تهیه کنم و یا وقتی برادرم میخرید من استفاده میکردم ک دسترسی به کامنتها هم نداشتم.
از اینهمه شور و شوق بچه های این دوره با این نتایج شون، خیلی خوشحالم. یاد گرفتم بهتر رو خودم کار کنم،انقدر کامنتها زیاده ک انصافا وقت نمیکنم همرو بخونم.
من دارم یاد میگیرم چجوری کنترل ذهن کنم،چجوری حالمو خوب کنم و نزارم حال بدم ادامه دار بشه این یکی از پاشنه اشیل های من بود ک با روبرو شدن با یه تضاد انقدر کش میدادم ک کلی اتفاقات بدتر میفتاد.
الان تو این دو سه هفته از چندین تضاد گذشتم،هرکدوم اینا ممکن بود چند هفته احساس منو وحشتناک کنه اما جلوی شکل گیری مومنتوم منفی رو گرفتم.
پارسال قرار بود مهاجرت تحصیلی کنم و علی رغم قبول شدن در چندین دانشگاه اروپا، اخرش به ویزا نرسید و کنسل شد چون نتونستم تمکن اکی کنم،این باعث شد انقدر گریه کنم با همه عالم و ادم جبهه داشتم،مریض شدم،درامدم به صفر رسید و کلا مومنتوم منفی با بالاترین قدرت اش تضادهای بیشتری برام خلق کرد.
اما با ورود به دوره 12 قدم، خودمو جمع و جور کردم و افتادم رو مومنتوم مثبت،همه چیز شروع کرد به قشنگ تر شدن،درامدم،روابطم، احساس ارامشی ک عمیقا تجربه کردم، ارتباطم با خدا چقدر زیباتر شد.
تا اینک چند ماهه پیش تصمیم گرفتم اینبار چند بورسیه شرکت کنم ک مسیر برام راحت تر باشه،گفتم ایلتس گرفتم،همه مدارک مو ترجمه کردم همه چیز اماده است، باز هم چندین پذیرش دانشگاهی از انگلیس گرفتم و منتظر اعلام نتایج بورسیه شدم.
دیروز به همه کسایی ک از ایران اپلای کرده بودن به دلایلی ایمیل ریجکتی فرستادن از جمله خودم.
بگم حالم گرفته شد و عملا امسال هم داستان مهاجرت من تموم شد. ولی میدونید فرقش چیه.
من جلوی ادامه دار شدن اون احساس بد رو گرفتم، یعنی ذهنم شروع کرد درست مثل پارسال،
تموم شد ببین اینهمه زحمت کشیدی، ایلتس ات وقتش چندماه مونده اونهمه پول حیف شد، حالا میخوای چیکار کنی،
دیدم قلبم داره میگیره، گرفتم خوابیدم.
سحر پاشدم سوره بقره رو خوندم همونطور ک استاد میگفت،ایه های شکرگزاری رو چندبارخوندم،معنی ها،افعال مضارع و…
انقدر اروم شدم
بابا خدای به این عظمت، اگ من بندگی شو کنم،از هزاران راه منو به هدفم میرسونه،مگ فقط تحصیلیه،
هر اتفاقی بیفته درجهت خواسته های منه، همه چیز در این جهان به نفع من درحال انجام شدنه.
چرا من راه تعیین میکنم؟
چرا اصرار میورزم و تقلا میکنم
رها باش دختر
زندگی در جریانه،قراره کلی اتفاقات خفن بیفته.
خلاصه الان ک این کامنت رو مینویسم حالم خوبه و به لطف اگاهی های استاد در این دوره جدید، یاد گرفتم چیکار کنم و الان بهترین فرصته برای عملی کردن انچه که اموختم و میدونم جهان پاداش این کنترل ذهن رو بمن میده.
با سلام به استاد عزیز و ممنون از زحمات خانم شایسته که تمرینات از دل صحبت های استاد به متن تبدیل می کنند
اتفاقی که تو این چند روزه که دوره رو شروع کردم، افزایش حس شکرگزاری بود. ی نجوا تو ذهنم میاد و من رو به کارهای مثبت تر هل میده، مثلا تو همین چند روزه نوشتن و خوندن کامنت ها خیلی برام بیشتر شده، بیشتر دارم زیبایی های شهر و محل کار و همکاران و همسر و دخترهام رو می بینم. به زمانم برکت داده، من صبح ها همیشه بیست دقیقه قبل از اینکه برم سوار سرویس بشم از خواب بلند میشدم و بغیر از سرویس و لباس عوض کردن وقتی نمیموند. اما الان بغیر از اینکار، حدود ده دقیقه ورزش هم میکنم، جوری که بدنم کاملا گرم میشه و به موقع هم به سرویس میرسم.
بغیر از نتایج عالی، از این جنس اتفاقات ریز هم بسیار زیاد برام داره اتفاق می فته و کارها برام راحت تر و لذت بخش تر شدند.
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامِی وَ تَذْکِیرِی بِآیاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّهً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ «71»
و بر آنان سرگذشت نوح را بخوان، آنگاه که به قوم خود گفت: اى قوم من! اگر ماندن و موقعیّت من (در میان شما) و یادآورىام نسبت به آیات خداوند بر شما سنگین و تحمّل ناپذیر است، پس (بدانید که) من تنها بر خداوند توکّل کردهام (و از چیزى هراس ندارم) پس شما و شریکانتان فکرتان را جمع کنید تا چیزى از کارتان بر شما پوشیده نماند، سپس در بارهى من تصمیم بگیرید و مهلتم ندهید
فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ «72»
پس اگر (به دعوت الهى) پشت کردید، من از شما اجرتى نخواستهام. پاداش من تنها بر خداست و من مأمورم که تسلیم فرمان او باشم.
فَکَذَّبُوهُ فَنَجَّیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ وَ جَعَلْناهُمْ خَلائِفَ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُنْذَرِینَ «73» سوره یونس
پس او (نوح) را تکذیب کردند، آنگاه ما او و کسانى که در کشتى همراه او بودند را نجات دادیم و آنان را جانشینِ (در زمین) قرار دادیم و همهى کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، غرق ساختیم. پس بنگر که پایانِ کارِ هشدار داده شدگان چگونه بود!
===================================
خدایا شکرت که امروز فرصت زندگی دوباره و بندگی و انجام کارهای نیک بمن دادی
شکرت برای بیشمار نعمتهای زندگیم
الهی در برابر قدرت و عظمتت اعلام بندگی و خشوع وفروتنی میکنم و سر به سجده می گذارم، هیچ هم نیستم،ناتوان و نا آگاهم،تو مهربانتر از مادر بر منی وهمیشه دستمو گرفتی از حالا به بعد هم مواظبم باش دستمو محکمتر تو دستت بگیر نزار دستمو از بکشم بیرون
خدایا همیشه محتاج هدایت و کمکت هستم،میخوام کامنت بنویسم به کمکت نیاز دارم، تو بگو چی بنویسم و چطور بنویسم…
خوشا آنان که الله یارشان بی
به حمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنان که دائم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بی
سلام به استاد دائم در صلات و عزیزتر از جانم
و به استاد مریم جان عشقم
و به هم دوره ای های بسیار عزیز و متعهدم
خدا به همه ما قوت و برکت بدهد
استاد جانم دوست داشتم بعضی از نتایج خوبی که طی سه جلسه ی دوره گرفتم رو هم تو جلسه ی سه دوره بزارم و هم اینجا؛ بخاطر همین و برای صرفه جویی در وقت با اجازه تون میخوام حسن استفاده کنم و همون کامنت رو اینجا هم بنویسم.
نقطه های آبی خوشگل و دوست داشتنی تقریباً هر روزه دریافت پیام از دوستان نازنینم که خیلی وقتها دوتا و سه تا و حتی چهارتا بوده…
استاد جانم این کامتمو دیروز عصر شروع کرده بودم و چون اذان مغرب و هنگام افطار شد نیمه کاره موند امروز دارم ادامه شو می نویسم،نوشته بالا رو در مورد نقطه های دریافتی از دوستان جانم بروزرسانی کنم؛ برای اولین بار در تمام مدت حضور چهار پنج سالم در سایت دیشب پنج تا پاسخ از دوستانم داشتم !!! معجزه مومنتوم مثبت تقویت شده مو بارها و بارها تو این دو سه هفته به چشم دیدم باورم خیلی خیلی بیشتر و بیشتر شده، خدایا شکرت
نشانه روزانه ام بالای 95 در صد فایلهای مربوط به مباحث این سه جلسه است، یه جورایی تایید کننده و تکمیل کننده اینهاست مخصوصاً مخصوصاً جلسه 3…
یکشنبه شب 12 اسفند بطرز عجیبی هدایت شدم به پایین صفحه اصلی سایت، شاید از ابتدای عضویتم توی سایت تا بحال کلاً دو سه بار دیده بودم؛ صفحه رو اسکرول کردم و اومدم پایینتر، رسیدم به بخش نظرها با بیشترین امتیاز در محصولات در هفت روز گذشته و اسم خودم و عکس پروفایلم رو دیدم که رتبه پنجم بیشترین امتیازها شدم
اولین بار بود
خیلی خیلی شیرین بود
و خیلی خیلی خوشحال و راضی شدم از این نتیجه که بخاطر استمرار و بیشتر کار کردنم روی این دوره اتفاق افتاد و ازش عکس گرفتم
بصورت مضاعف و در دو جهت مومنتوم مثبتمو تقویت کرد، هم اولین بار بود میدیدم که طی هفت روز کامنتام جزو کامنتهای امتیاز بالا شده(چه بسا قبلاً هم بوده ولی من ندیدم) و هم اینکه خدا هدایتم کرد که پایین صفحه سایتو ببینم تا مومنتومهای مثبتم تقویت بشه، همونجا این حرف استاد بیادم اومد که
وقتی ما در مسیر درست حرکت می کنیم خدا هدایتمون می کنه و مسیر رو برامون روشن و هموار می کنه
یعنی اگر به عقل خودم بود اصلاً نمی دیدم
و خیلی خیلی جالب این بود که بعداً فهمیدم دقیقاً دقیقاً در زمان مناسب در مکان مناسب بودم!
چون دو سه ساعت بعد صفحه بروزرسانی شد و اسمم دیگه تو صفحه نبود!!!
چقدر خوب شد که خدا هدایتم کرد ازش عکس گرفتم بعنوان سند برای یکی از نتایج خوب و شیرینی که در این دو سه جلسه از این دوره گرفتم…
عاشقتم خدای مهربونم
فدات شم که بیشتر از خودم میخوای من خوشحال باشم و لذت ببرم و به خواسته هام برسم…
باز هم همون شب خودبخود هدایت شدم به ایمیلهایی که از سایت برام میاد و دیدم برای پاسخی که در عقل کل به یکی از دوستان داده بودم ایشون هم جواب تشکر خیلی زیبایی داده…
پریروز دوشنبه 13 اسفند دختر داییم که در دوبی زندگی میکنه، بعد از چندین ماه بهم زنگ زد و با حرفای بشدت خوبش و قربون صدقه هاش سرتاپامو پر از عشق کرد، و من هم نسبت به اون همینطور…
باز همون پریروز یکی از دو برادرام بعد از سه هفته بمن زنگ و کلی محبت و عشق با هم داد و ستد کردیم…
توی اپلیکیشن قرآن که چشم بسته صفحه فهرست سوره ها رو بالا پایین می کردم و بعد انگشتمو روی صفحه گوشی میزاشتم دو روز پشت سر هم سوره نصر اومد:
إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ «1»
چون هنگام پیروزی با یاری خدا فرا رسد
وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجاً «2»
و مردم را ببینی که گروه گروه به دین خدا داخل می شوند(و تو را به رسالت تصدیق می کنند)
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً «3»
پس پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبه پذیر است
یه بار هم آیات سوره فجر بود.. و برای اینکه کامنتم طولانی نشه ننوشتمشون
پریروز داشتم کامنت می نوشتم دیدم نزدیک اذان مغرب و وقت افطاری خوردنه، با خودم گفتم فعلاً به همین اندازه بسنده می کنم و کامنتمو ارسال می کنم، و برای آیه های قرآنی ابتدای کامنتم از خدا هدایت خواستم و اپلیکیشن استخاره رو باز کردم و کلیک کردم، همون موقع صدای اذان مغرب از بلندگوی مسجد نزدیک خونه مون پخش شد، آیه ای که برام اومد شگفت انگیزناک بود!!!
قالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَهً مِنَ السَّماءِ تَکُونُ لَنا عِیداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آیَهً مِنْکَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ «114»
عیسىبن مریم گفت: خداوندا، پروردگارا! مائدهاى از آسمان بر ما فرو فرست که براى نسل کنونى و آیندگان ما عید و نشانهاى از تو باشد و ما را روزى ده که تو بهترین روزى دهندگانى…
و از شوق بیحد گریه کردم
استاد جانم الانم با نوشتنش دوباره گریه ام میگیره
خدایا شکرت که با همزمانیها و هدایتهات سرگشته و حیرانم کردی(کجایی سعیده جان شهریاری عزیزم که اینجا شعر ای داد از عشق رو دوباره بنویسی)…
دو سه روز پیش داشتم سپاسگزاریها و تمرین ستاره قطبی رو توی دفتر پربرگ و خیلی قشنگم می نوشتم که جلد چرمی بژ رنگ داره و یه قلب بزرگ و خوشرنگ صورتی روی جلدش تیکه دوزی شده،چهار صفحه اول و آخرشم پر از قلبهای رنگارنگ کوچولو کوچولوه و دختر نازنینم سمیه جان مهر ماه امسال که من و باباش رفته بودیم ترکیه و اونا هم از آمریکا اومده بودن برام هدیه آورده بود، بطور اتفاقی(درستش اینه که بگم هدایتی)صفحه طرف آخر رو باز کردم، و این نوشته رو دیدم که چند ماه پیش یادم نیست کجا دیده بودم و تو آخرین برگ دفترم نوشته بودم:
اگر خدا را “باور” داشته باشی خدا نقطه ای زیر باورت می گذارد و “یاورت” می شود…
دیروز (سه شنبه) ظهر از ذهنم گذشت که به دوتا خواهرام زنگ بزنم، و درست همون موقع خواهرم سعیده زنگ زد، بقول دخترم یاسی جان فکرم هنوز کامل در ذهنم منعقد نشده بود که همزمانی اتفاق افتاد، و هر دو فقط و فقط حرفای خوب و قشنگ گفتیم و همدیگه رو لبریز از عشق و محبت کردیم…
چند روز پیش صبح تو دفتر شکرگزاری و تمرین ستاره قطبیم نوشته بودم خدایا کمک کن هر خیری رو از جانب خودت بدونم،خدایا قلبمو باز کن بسمت دریافت الهامات بیشتر، کمک کن تسلیمتر و رهاتر باشم، بدونم همه زندگیم همین نفس کشیدنم هم از خودته(برگرفته از یکی از کامنتهای چند ماه پیش فاطمه جانم،همون فاطمه و رسول)، بعد شب موقع خواب میخواستم بطری آب رو بغل تختم بزارم نمیدونم چیشد نتونستم تعادلمو حفظ کنم سعی کردم سر پا بمونم ولی نشد، خیلی نرم و آروم یه وری افتادم کف اتاق، استاد جانم خیلی واضح صدای خدا رو شنیدم عملاً بمن نشون داد همه چیز خودشه همه چیز از خودشه، یه حالت روحانی و معنوی با شکوهی بمن دست داد نشستم به گریه کردن و سپاسگزاری، خداجانم برای حفظ تعادلم شکرت میلیاردها بار
دیشب که بعد چهار پنج ساعت فایل گوش کردن سپاسگزاری کردن و کامنت خوندن و نوشتن نیمه کاره همین کامنتم رفتم نماز بخونم، آنچنان حال معنوی و روحانی بمن دست داد و گریه می کردم که شونه هام تکون میخورد و به جرأت می تونم بگم که یکی از با کیفیتترین نمازهای عمرم بود(با اینکه قبلن هم بارها و بارها شده بوده که در نماز بحال گریه بیوفتم)
استاد جانم بینهایت از شما سپاسگزارم که با آموزه هاتون منو هر روز بیشتر بیشتر عاشق خدا کردید، خداوند هر چه خیر در دنیا و آخرت وجود داره بشما بدهد
استاد شایسته جانم از شما هم خیلی خیلی سپاسگزارم و قدردانی می کنم
دوستان جانم از شما هم خیلی سپاسگزارم بخاطر کامنتهای خیلی خوب و زیبا و کاربردیتون
خودم و همگی را به دستان قدرتمند و حمایتگر خدای مهربان میسپارم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
خانم سلیمی عزیزم سلام،
همیشه با خوندن کامنت هاتون از اعماق قلبم تحسینتون میکنم، و راستش یه کوچولو به خواهران عزیز زمانی غبطه میخورم به خاطر مامان عشق، باحال، پایه، بروز و کار درستی مثل شما. الحق که کارتون درسته. خانم سلیمی عزیز شما منو با این حد از پایه بودن و باحال بودنتون یاد مامان خدا بیامرزم میندازین. نمیدونین بعضی وقتا که دلم برا مامانم پر میکشه از دلتنگی، چقدر کامنت هاتون و ادبیاتتون منو یاد یه سری از حرف های مامانم میندازه.
خانم سلیمی عزیزم، فرکانس عشق و هم جهت شدن با خدای بخشنده و مهربون رو از توی تک به تک کلمات کامنتتون دریافت کردم، بخصوص با این جمله ای که نوشته بودین:
« اگر خدا را “باور” داشته باشی خدا نقطه ای زیر باورت میگذارد و “یاورت” میشود.
خدا شما رو برای همه ما حفظ کنه، و مومنتوم مثبتی که شکل دادین، هر روز با سرعت هر چه تمام تر همه زندگیتونو پر کنه از اتفاقات معجزه وار بیشتر و بیشتر. دوستون دارم در پناه خدا همیشه شاد و سلامت و ثروتمند باشید.
سلام مرضیه جانم عزیز دلم
خیلی خوشحالم کردی خیلی ممنونم از پاسخت و لطف و تحسینت
مرضیه جان چند روزه که میخوام برای اون کامنتت که از من اسم بردی پاسخ بزارم ولی گویا به فرکاست دسترسی نداشتم و شما پیش دستی کردی خودت برام پیام گذاشتی
هم از خدا و هم از شما تشکر می کنم برای این هدیه زیبا و دلنشین
خداوند مامان عزیز و بزرگوارت رو رحمت کنه و در بهترین جای بهشت برین باشه
از خدا خیلی خیلی زیاد تشکر کن که برای چند سال از نعمت مادر خیلی خوبی برخوردار بودی، و لحظه های قشنگ زیادی رو که باهاش داشتی با حس خوب بیادت بیار
خیلی دوسِت دارم و روی زیباتر از ماه و لطیفتر از گلتو می بوسم
دعا می کنم در تمام جنبه های زندگیت مومنتومهای مثبت نیرومند و تصاعدی داشته باشی و غوطه ور در معجزات زیبای خداوند باشی
سلام به خانم سلیمی عزیزم
سپاسگزارم از کمنت زیباتون چقدر نرم ساده و بی آلایش نوشته بودین، مخصوصا که درباره ی جزییات دفتر نوشته بودین، خیلی کیف کردم.
اون تجربه تون رو که افتادین ،من درک میکنم با جان و دلم ،چون همین اتفاق برای منم افتاد خداوند بامنم اینجوری صحبت کزد و قدرت و ربوییت و عظمتش رو بهم نشون داد،
من چندماه پیش که داشتم روی خواسته ی مهاجرت کار میکرذم و روی ترمزم ک شرک بود، که قوانین مهاجرتی و قدرت آدما رو باور کرده بودم
همینطور ک داشتم روی توحید کار میکردم
یک روز خیلی کلافه شدم از خدا درخواست کردم واقعا کمکم کن دیگه، نشونم بده قدرتت رو
باورتون میشه، یکهو نصف شب از خواب بیدار شدم ،ب حالت هوشیاری کامل ، خواستم برم دستشویی ،همین که پاشدم راه رفتم ،یکجوری زانوم خالی کرد و افتادم زمین،، اصن توان ایستادن نداشتم، حس عجیبی بوذ تا حالا تجربه نکرده بوذم که چطور میشه نتونم وایسم روی پاهام و از حالت ایستاده بخورم زمین انگار فلجم،نتونستم وایسم و در آنی بیفتم زمین
همینطور ک گیج بوذم خدا گفت ببین تو من نخام توان ایستادن روی پاهاتو نداری، تمام این آدمایی ک تو بزرگشون کردی در مقابل من همینن
همین آدمایی ک تو بزرگشون کرذی از سفارت و وزارت مهاجزت و غیره ،من نخام نمیتونن رو پاشون وایسن حتی
همونجا گریه کرذم از عظمت خدا و چقدر ایمانم ب قدزت خدا بیشتز شذ
و چند وقت بعدش درهای مهاجرت برام باز شد
سپاسگذارم این تجربه تون رو گفنتین، برام یادآوری شد داستان خودم برای الان ک خیلی نیاز داشتم ب این
کمنت و تجربه ی شما هدایت خداوند بزرگم بود برای من
بهترین رو براتون میخام در پناه رب باشین
سلام هاجر جانم
چه عکس پروفایل زیبایی! چه چهره زیبا و دلنشینی داری،نمی دونم چرا چهره ات بنظرم آشنا میاد؟!
خیلی خوشحال شدم از دریافت پیامت
خیلی ممنونم که به کامنتم پاسخ دادی
آره من عامدانه با جزئیات در باره دفترم نوشتم که آموزشهای استاد رو در عمل اجرا کنم و مومنتومهای خودم و کسانی که کامنتمو مطالعه میکنن تقویت کنم
چقدر خوشبختیم ما که خودمونو لایق همصحبتی با خدا میدونیم و خدا هم با ما صحبت می کنه چقدر جالب که شما هم تجربه ای خیلی مشابه من داشتی
هاجر جانم شما که اسمت هاجر و با مهاجرت عجینه
!!!CONSIDER IT DONE
من برای مهاجرت نبوده ولی دوبار برای ویزای توریستی رفتم سفارت امریکا و هر دوبار خدای بخشنده و مهربونم خیلی راحت و درجا بمن ویزا داد، حتی آفیسر هیچ مدرکی از من نخواست!!!
خدا رو میلیاردها بار شکر که به بهترین و برترین استاد دنیا هدایتمون کرد
دوسِت دارم یه عالمه
هرچی بگم بازم کمه
الهی که همیشه در دریای نعمتهای بیکران خداوند شناور باشی و هیچ راه نجاتی پیدا نکنی!!!
سلام خدمت شما خانم سلیمی عزیز
کامنت شما عطر و بوی خدا میداد چهره ی زیباتون همراه با اون لبخند زیبایی که خیلی نرم نشسته روی لبان تون بوی لطافتی از جنس خداگونه شدن هست این کامنت شما منو از درون نرمم کرد منو بیشتر برد توی فرکانس نزدیکی به خدا منو خیلی آرومترم کرد این ذهن نجواگر همون لحظه اول اومد سمتم گفت ولش کن برو شامتو بخور بسه اینقد کامنت خوندی! به خودم گفتم محمد یاد بگیر که خودتو آروم کنی یاد بگیر عجله نکنی یاد بگیر تمرکز کردن رو(چون دارم روی اینا کار میکنم مخصوصا عجله نداشتن در آرامش بودن)و با ادامه دار شدنم توی کامنت شما خودمو دیدم ،دیدم که خدا میخواد به من نشانه بده که در مسیر درست و صحیحی قرار دارم عجله ای نباید باشد چون زندگی یعنی لذت بردن از همین لحظه حال خودم هیچ رسیدنی وجود ندارد زندگی همین لحظه هایست که با توجه به زیبایی ها میتونه لذت بخشتر و شیرینتر باشه به قول یکی از دوستان ماهی آرزوی اقیانوس داشت اما نمیدانست که اقیانوس هم مثل همان آبیست که در آن شناور است
ما اومدیم توی این زندگی لذت ببریم از لحظه به لحظه ی این زندگی و هر چقدر بتونیم با روح خودمون یکی بشیم این لذتها بیشتر میشه هر چقدر با خودمون به صلح برسیم لحظه هامون عالیتر میشه و مهمترین رسالت هر انسانی به نظرم همین هست که من با خوندن کامنت شما متوجه شدم از فرکانسی که در نوشتن داشتید در مسیر زیبای یکی شدن با روح زیباتون هستید تبریک میگم به شما و آرزوی بهترینها رو دارم براتون
سلام به هم خانواده ای عزیزم آقا محمد شکری
بزرگواری کردین بمن پاسخ دادین
خوشحالم کردین خیلی ممنونم
الله اکبر از این هدایت های خداوند رحمان، که کامنت من برای شما نشانه و پاسخ شما هم برای من نشانه است از سوی خداوند، در این بخش از کامنتتون
یاد بگیر که خودتو آروم کنی یاد بگیر عجله نکنی یاد بگیر تمرکز کردن رو(چون دارم روی اینا کار میکنم مخصوصا عجله نداشتن در آرامش بودن)
زندگی یعنی لذت بردن از همین لحظه حال خودم هیچ رسیدنی وجود ندارد زندگی همین لحظه هایست که با توجه به زیبایی ها میتونه لذت بخشتر و شیرینتر باشه
ما اومدیم توی این زندگی لذت ببریم از لحظه به لحظه ی این زندگی و هر چقدر بتونیم با روح خودمون یکی بشیم این لذتها بیشتر میشه هر چقدر با خودمون به صلح برسیم لحظه هامون عالیتر میشه و مهمترین رسالت هر انسانی به نظرم همین هست
رفتم پروفایلتونو مطالعه کردم؛ اون هم نشانه وهدایت دیگری بود برای من،قلبم روشنتر شد
بینهایت تحسینتون می کنم که فقط پس از 155 روز شاگردی استاد اونقدر با تمرکز و تعهد روی خودتون کار کرده بودید و چنین مقاله به تمام معنا زیبایی رو نوشتین
هزاران احسنت و آفرین بر شما از همون وقت هم جهت با جریان خداوند شده بودین و همچنان هستین
مجدداً از شما سپاسگزارم
مرسی که هستین
از خدا میخوام هرآنچه از خیر و خوبی در دنیا و آخرت هست نصیب شما باشه
سلام بر همه عزیزان
من این دوره بینظیر و با خواهرم تهیه کردیم و چون روی پروفایل ایشون هست من با اکانت خودم همینجا مینویسم از نتایجم
تو همین چند هفته یه احساس شور و شوق و بینظیری در من بوجود اومده که احساس میکنم نگرانی هام از بین رفته البته که همیشه نجواهای ذهن هست ولی کار راحت تری شده بخصوص با تمرینات و اموزش های این دوره فوق العاده
من تو یه کار بینظیر قرارداد بستم که فاصله ش با خونمون یه خیابونه یعنی پیاده یربع بخاطر قانون سلامتی معمولا هوا سرد نباشه پیاده میرم و میام و با ماشینم کلن پنج دقیقه ست هرچقدر از انرژی مثبتش و فضاش و ادماش بگم کم گفتم انگار دقیق دقیق خداوند این انسانهای بینظیر و با من هم فرکانس کرده اصلا با یه شور و اشتیاقی صبح ها پامیشم
از راننده تاکسی ها تا سوپر مارکت ها تو مسیرم همه شون جنس رفتاریشون با من زمین تا اسمون هست تو ماهی که همه میگن نزدیک عید هست دیگه کسی الان نیرو نمیگیره من قرداد 3ماهه بستم
از لحاظ قانون سلامتی هم تو این مدتی که بیکار بودم خدا از جاهایی که فکرش و نمیکردم برام غذای مناسبم و جور میکرد و تو این چند هفته که اصلا عالی کافیه فقط مومنتومم و ادامه بدم همه چیز عالی داره پیش میره هوشیارتر شدم نسبت به مچ گیری افکار منفی
روابطم سلامتی م افتادن روی دور مالی همه اینها از نشانه های کار روی این دوره بینظیر هستش هدف امسالم که ثروت هستش و چه همزمانی عالی با این دوره مخصوصا تو دوره عید که بشینم حسابی روی خودم کار کنم بوجود اومده
واقعا سپاسگزار خداوند هستم که من و به طرز معجزه آسایی همراه کرد با این دوره الان تقریبا هر شب با خواهرم همزمان روی دوره کار میکنیم با هم مطالبش و یادآوری میکنیم و حتی یه جاهایی بهم کمک میکنیم با مثال هامون تازه تصمیم گرفتیم یه هدف کوتاه مدت مشخص انتخاب کنیم مومنتوم ش و شکل بدیم و دوتایی انرژی بزاریم که دو برابر بشه و تست کنیم باهم این روش قطعی و اصل و اساس قانون الهی و فیزیک رو
استاد بینهایت ازتون ممنونم خدایا شکرت که همراه ما هستین و استاد بینظیر مایین دوستتون دارم به امید نتایج بزرگتر و ملموس تر و خبر خوش و کامنت کردنم بوس بهتون
به نام خدای عزیز و مهربونم
سلام به همه گی
بازم وقتی نظراتو خوندم متوجه ترمز کمالگرایی در وجودم شدم و فهمیدم که بابا نتایجی که من گرفتم بیشتر از بچه هایی که نتایجشونو تو کامنت نوشتن نباشه کمتر نیس اما من با اینکه سپاس گزارشون بودم اما در واقع اونقدر براشون ارزش. و اهمیت قایل نبودم که به عنوان نتایج بنویسمشون
وقتی میخواستم بیام نتایح بچه ها تا این سه حلسه رو بخونم انتظار داشتم که الان همه نتایجشون در حد مهاجرت و ازدواج و خرید چندتا ملک و موفقیت چندصدمیلیار دلاری و ثبت برند ووو باشه
وخوب ترمزی که هفته ی پیش بازم خدا بهم گفت که نزاشت یه هفته کامل من برم دنبال کارام دوباره سر و کلش پیدا شد کمالگرایی لعنتی
که تو دوره ی خل مسئله چقددد قشنگ روش داره کار میشه
خوب نتایج من تا الان
مبلغ دوره که نتنها همون روز برگشت تا الان چندین و چندبار مبالغی در حد پول دوره به بهانه های مختلف وارد حسابم شد
یکیش همین دیشب بود که دقیقا وقتی اتفاق افتاد که من برخلاف همیشه که الگو ی فکری که سریع منو وارد ممنتوم منفی میکرد رو تا ته دنبال میکردم اینبار وقتی سر درسم بود دیدم اع داره. ذهنم میرم سمت اون الکو سریع بخودم گفتم پاشو پاشو برو یه دیشویی برو یه چایی بخور بعدم وارد تجسس نشو(همون الگوه)
وقتی برگشتم گوشیمو چک کردم دیدم بابا ی عزیزم 5 ملیون به حسابم زد گفت پول قالیچه که نداده ام بهت درصورتی که داده بودش و دوستمم بهم پیامی داده اش که دوست داشتم بده و وقتی این اتفاق افتاد که من نزاشتم وارد ممنتوم منفی و سنگین مقایسه بشم
از برخورد بقیه بگم که هیچی در حد پرستیدن منو دوست دارن
یکی از دوستامم میگفت من دوهفته اس هی میام منتظرتم چرا نیستی و خوب این فرد راجعه به یه سری مشکلات میخاست صحبت کنه و دوهفته با اینکه هردوتامون یه جا بودیم اما منو ندیده بود
یه دوست دیگمم که دقیقا در اجابت درخواست من الان رفته یه شهر دیکع و اینجوری تمرکز من بیشتر شده
من دیروقت میام خونه بابام ماشینه خودشو میزاره بیرون که من بزارم تو پارکینگ چیزی که قبلا اصلا سابقه تداشته
مامان و بابام رفتن برام گوشت و قلم خریدن تا من رژیمی که دارم رو رعایت کنم و از من پیگیر ترن
برای جشن فارغ التحصیلی خواستم این بود که داخل خود ددانشگاه باشه و بعد از 5 سال دوباره به وردیه ما این اجازه داده شد
یه دوره ی انلاین رو خریده بودم میخواستم لایسنشو به برادرمم بدم که گفتن باید چند درصد مبلغ کل که حدود 2/5 ملیون میشد رو بدهم که یه جوری اتفاقات رخ داد یعنی لایسنس من توی برنامه تحت نت که داشتم دیگه نخوند دیگه منم گفتم لایسنس میخوام با مبلغ 260 هزار تومن هم کل لایسنس دوره رو دادن و هم یع دوره اش به مبلغ 6-5 ملیونو بردارمم تونست تو ای پدش نصب کنه انگار سه ظرفیتی بود همش با همون 260 هزار تومن
تو اداراتی که کار داشتم اونا پیگیر کار من بودن که کجایی چیشد کارت ایشالاه درست شد یا نه
موقع فارغ التحصلی اینکه من هیچ وامی نداشتم و گفتم هیچی نگرفتم و یه حس پاکی و کیلیر بودن کردم و کارم زود انجام شد متوجه شدم یکی که وام مسکن گرفته بدون قسط بندی باید وامو تسویه کنه تا فارغ التحصیل بشه و بازم خداروشکر کردم
از اینکه یهو برادرم ماشینمو میبره بنزین و کاراشو انجام میده
جا پارک که گیر میاد
اینکه عین یه بچه شدم خیلییییی راحت و از ته دل میخندم
با زم سر نمره ی درسم دیروز از نمایندمون پرسیدم فلانی نفهمیدی اخر چی شد به من 19 دادن گفت نه من فک کردم دوباره امتحان دادی چون نمره تو از همه بالاترم شد حالا چه درسی درسی که گفته بودن افتادم
اینکه خدا چه الهامتی بهم سر گوش دادن به جلسات میکنه
اینکه سر نمره ی یه درس دیگم که اصلا امتحان ندادم فقط با توجه به نکات مثبت انگشتر استادم که اینم ایده اش از خدا بود و خوندن چندتا نمونه و گفتن اینکه استاد دیگه نمیبنیمتون با همینا 15 بهم داد استاد درسی که بقیه با امتحان دادن 8 شده بودن
یه ازمون دیگه ام شرکت کردم که توش مثه استاد بلند شدم رفت تقلب کردم و مانیتور همه رو دیدم و راحت دسشویی رفتم و اینور و اونر رفتم سر جلسه ازمون که دیگه مراقب گفت اگه ازمونتون تموم شده لطفا برید اگه نه بشینید سرجاتون و نمرم از نفر اول اون ازمون تو دوره قبل بالاتر شد
تاثیر گذاریم چقد بیشتر شده رو مادرم رو دوستم
چقدر عزت نفسم بالاتر رفته اینم در مسیر هدفمه که رفتم با بالاترین مقام اون سازمانی که باهاش کار دارم وقت گرفتم برای صحبت
از اینکه به زودی درامدم قراره خیلیی بیشتر بشه شاید حداقل 3-4 برابر حتی 5 برابر
مهمتر از همه این احساس رفاقتی که با خودم و خدا دارم و دیکه مثل قبل خودمو با ادامه دادن افکار منفی که انگار ناگاهنه بوده هم اذیت نمیکنم و هم بلا سر خودم نمیارم
درمورد خونه ام ماهر سال این موقع میریم دنبال خونه حالا هنوز یه مورد خوب با شرایط عالی پیدا شده که ما نمیریم ببنیمش اگه اونم اوکی بشه براتون مینویسم
خدای عزیرم شکرت
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
خوشحال هستم که خداوند عزیز من را به این راه فوق العاده هدایت کرد
چقدر خوشحال هستم که اکنون در حال شنیدن صحبت های استاد در مورد این دوره و جلسه ای آن هستم
به طور کل می توانم در این مورد دروه بصورت خلاصه اینجور بگویم که تمام این سه جلسه تا به اکنون در این خلاصه می شود که به حال خوب
اتفاقات مثبت
زیبایی های پیرامون خودمان
بیشتر و بیشتر اهمیت بدهیم
به آن انرژی بدهیم
هر چه بیشتر ببینیم بیشتر برای ما رخ می دهد
هر چه انرژی به خوبی ها و الگوهای خوب بدهیم همان الگوها باز برای ما بیشتر رخ می دهد
این دوره برای من این معنی را دارد که وقتی یکبار اتفاق افتاده است پس باز هم می تواند رخ بدهد
وقتی یکبار اتفاق افتاده است پس باز بیشتر از آن هم می تواند رخ بدهد
چقدر این باور به من کمک کرده است و چقدر برای من حس و حال امیدواری و حال خوب را در بر داشته است
سپاس از استاد عزیز
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
بنام خدای مهربانم
سلام به دوستای قشنگم
دلم میخواد این کامنت رو بزارم
دیروز صبح ک این نتایج دوستان رو خوندم
یه جریان قشنگی تا شب همرام بود
همراه با حس لیاقت و بخش اول قانون افرینش ،توجه.
یسری کارای ک پشت گوش انداخته بودم ، انجامش دادم
روز قبلش روزمه فرستاده بودم و دیروز رفتم مصاحبه
با اون شرایطی ک خودمو لایق میدونم فاصله داشت
اما من فقد به نکات مثبتش توجه میکردم
و کارفرما اصرار داشت همکاری داشته باشم باهاش ، شاید قبلا میپذیرفتم اما دوره احساس لیاقت، استاندارهامو بهم نشون داد
چیزی ک برام بولد شده
اگه همون خواسته م برآورده نمیشه اما شبیه ش یا بهتر بگم شکل نزدیکتری از اون انجام میشه
با معرفی دوره و کامنت های شما دارم تا حدی متوجه میشم؛ این مومنتوم ،این جریان خداوند ،
چجوری دارید در زندگی تون محقق ش میکنید،
وحسم میگه با تعهد و تمرکز به دوره های لیاقت و آفرینش این جریان برام پررنگ میشه و قابل درک .
و به مدار دوره میرسم.
کامنت های شما انرژی عجیبی داره و خیلی لذت بخشه،.
خداروشکر برای این دوره بینظیر
خداروشکر برای نتایج بینظیرتون
بسیار سپاسگزارم از استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم
به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگیست
با درود و سپاس خدمت استاد عزیزم و مریم جان و دوستان همفرکانسیم
چقدر نشونه برای خریدِ این دوره، که هر لحظه مثل رودخونه دارن وارد زندگیم میشه دریافت کردم.
یقین دارم این دوره ی استاد فوق العاده است، از همین فایل های معارفه و کامنت های دوستان هم کلی نتیجه گرفتم و مومنتوم های عالی شکل گرفتن امیدوارم هر چه زودتر بیام کنار دوستان و با هم این دوره رو پیش بریم.
سلام به استاد عزیزم و دوستان گلم
نتایج دوستانم واقعااااا شگفت انگیزه
وقتی داشتم نظرات را میخوندم لذت میبردم و خداروشکر میکردم و بیشتر هنگ کرده بودم از اینهمه روانی و روی غلتک بودن مسائلشون
وقتی یه نظر رو میخوندم ذوق زده و متعجججججب میشدم و ابروهام و چشمام هی بالا و بالاتر میرفت
واقعا به یجا که رسیدم گوشیمو گذاشتم کنار و گفتم واای خدایا من دارم دیوانه میشم یه کاری کن سرم سوت کشید که مسائل زندگی اینقدر زودقابل حل و فصل هستن یعنی خداوند اینقدر سریع الحسابه؟!!!
یعنی واقعا میشه آدم هرچیزی از خداوند بخواد خداوند بهش بده؟ آخه مسائل دوستان هم مسائل کوچیک و پیش پا افتاده ای نبودن آخه چطور این حجم از جواب گرفتن از خداوند؟
البته به شرطی که فقط از خودش بخوای و بخودش توکل کنی
اینو منم میدونم و میفهمم ولی یه خورده ذهنم مقاومت داره که نه برای بقیه میشه ولی برای من نه
چون من سالهای ساله که بزرگترین خواسته م که سلامتیمه بدست نیووردم با اینکه خیلی تغییر کردم اینو هم خودم احساس میکنم هم اطرافیانم بهم میگن ولی هنوز خواسته م محقق نشده و تو زندگیم مشکل دارم
وقتی یکی یکی نظرات دوستان عزیزم رو میخوندم خیلی خیلی خوشحال میشدم که به خواستشون رسیدن و غیرارادی شروع میکردم به سپاسگذاری از خداوندم انگار خواسته خودم محقق شده بود بعد میگفتم خدای رزاق و مهربون من همینطور که دوستانم به راحتی مسائلشون حل شد سلامتی منم ردیفش کن
بنام یاد خدا
خداوند را بینهایت سپاسگذارم برای تمام نعمت های فراوانش یکی از آن نعمت همین سایت الهی و استاد عزیز که چقدر آگاهانه تمام مسایل را بیان میکنند خدا را بی نهایت شکرررر و خانم شایسته گرامی که چقدر واضیح تمام متن ها را نوشته و ترتیب میکنن وقتی متن نتایج دوستان را میخاندم حس میکردم صدای شما را و وجود تمام هم دوره های عزیز که چقدر نتایج عالی گرفتن
فقط آن های که زیاد خود را سر زنش میکنن یک حرف در ذهن آمد خواستم اینجا بگویم
که نگوین چرا در این دوره نیستیم و هزاران موضوع را در ذهن خود نیارید درست است اگر من هم در جای شما بودم همین فکر ها را میکردم ولی تا زمانیکه در دوره اشتراک کردم همه قانون یکسان است فقط باید بیشتر روی موارد که میخایم کار کرد
و آن افراد که قبلا دوره های قبلی را تهیه کرده فقط همان دوره با جدیت کامل کار کنن و اگر هیچ دوره ای را تا هنوز تهیه نکردن فقط فایل های رایگان بهترین گذینه است
خدا را شکر در همین دوره هم جهت با جریان خداوند بسیار موضوعات را درک کردیم که قبلانمیدانستم چون در مسیر همین خواسته بودیم خدا را بی نهایت شکرررررر
فقط یک حرف را که قلبتان قبول میکند و از استاد مشنوید همان را عمل کنید دنبال هر مسیر و تهیه چندین دوره نباشید
این حرف ها آمد و منم کمپیوتر را گرفتم و نوشتم
در حفظ الله باشید !
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به همگی دوستان
و سلام استاد جان.
چند ماهه پیش ک استاد از دوره جدید گفتن، خیلی دلم میخواست ک جز کسایی باشم ک همزمان با لانچ دوره پیش برم و داغ داغ اگاهی هارو بشنوم و عمل کنم.
و اولین باره که این رو تجربه میکنم چون معمولا از یه دوره چندین سال میگذشت تا بتونم پولشو تهیه کنم و یا وقتی برادرم میخرید من استفاده میکردم ک دسترسی به کامنتها هم نداشتم.
از اینهمه شور و شوق بچه های این دوره با این نتایج شون، خیلی خوشحالم. یاد گرفتم بهتر رو خودم کار کنم،انقدر کامنتها زیاده ک انصافا وقت نمیکنم همرو بخونم.
من دارم یاد میگیرم چجوری کنترل ذهن کنم،چجوری حالمو خوب کنم و نزارم حال بدم ادامه دار بشه این یکی از پاشنه اشیل های من بود ک با روبرو شدن با یه تضاد انقدر کش میدادم ک کلی اتفاقات بدتر میفتاد.
الان تو این دو سه هفته از چندین تضاد گذشتم،هرکدوم اینا ممکن بود چند هفته احساس منو وحشتناک کنه اما جلوی شکل گیری مومنتوم منفی رو گرفتم.
پارسال قرار بود مهاجرت تحصیلی کنم و علی رغم قبول شدن در چندین دانشگاه اروپا، اخرش به ویزا نرسید و کنسل شد چون نتونستم تمکن اکی کنم،این باعث شد انقدر گریه کنم با همه عالم و ادم جبهه داشتم،مریض شدم،درامدم به صفر رسید و کلا مومنتوم منفی با بالاترین قدرت اش تضادهای بیشتری برام خلق کرد.
اما با ورود به دوره 12 قدم، خودمو جمع و جور کردم و افتادم رو مومنتوم مثبت،همه چیز شروع کرد به قشنگ تر شدن،درامدم،روابطم، احساس ارامشی ک عمیقا تجربه کردم، ارتباطم با خدا چقدر زیباتر شد.
تا اینک چند ماهه پیش تصمیم گرفتم اینبار چند بورسیه شرکت کنم ک مسیر برام راحت تر باشه،گفتم ایلتس گرفتم،همه مدارک مو ترجمه کردم همه چیز اماده است، باز هم چندین پذیرش دانشگاهی از انگلیس گرفتم و منتظر اعلام نتایج بورسیه شدم.
دیروز به همه کسایی ک از ایران اپلای کرده بودن به دلایلی ایمیل ریجکتی فرستادن از جمله خودم.
بگم حالم گرفته شد و عملا امسال هم داستان مهاجرت من تموم شد. ولی میدونید فرقش چیه.
من جلوی ادامه دار شدن اون احساس بد رو گرفتم، یعنی ذهنم شروع کرد درست مثل پارسال،
تموم شد ببین اینهمه زحمت کشیدی، ایلتس ات وقتش چندماه مونده اونهمه پول حیف شد، حالا میخوای چیکار کنی،
دیدم قلبم داره میگیره، گرفتم خوابیدم.
سحر پاشدم سوره بقره رو خوندم همونطور ک استاد میگفت،ایه های شکرگزاری رو چندبارخوندم،معنی ها،افعال مضارع و…
انقدر اروم شدم
بابا خدای به این عظمت، اگ من بندگی شو کنم،از هزاران راه منو به هدفم میرسونه،مگ فقط تحصیلیه،
هر اتفاقی بیفته درجهت خواسته های منه، همه چیز در این جهان به نفع من درحال انجام شدنه.
چرا من راه تعیین میکنم؟
چرا اصرار میورزم و تقلا میکنم
رها باش دختر
زندگی در جریانه،قراره کلی اتفاقات خفن بیفته.
خلاصه الان ک این کامنت رو مینویسم حالم خوبه و به لطف اگاهی های استاد در این دوره جدید، یاد گرفتم چیکار کنم و الان بهترین فرصته برای عملی کردن انچه که اموختم و میدونم جهان پاداش این کنترل ذهن رو بمن میده.
با سلام به استاد عزیز و ممنون از زحمات خانم شایسته که تمرینات از دل صحبت های استاد به متن تبدیل می کنند
اتفاقی که تو این چند روزه که دوره رو شروع کردم، افزایش حس شکرگزاری بود. ی نجوا تو ذهنم میاد و من رو به کارهای مثبت تر هل میده، مثلا تو همین چند روزه نوشتن و خوندن کامنت ها خیلی برام بیشتر شده، بیشتر دارم زیبایی های شهر و محل کار و همکاران و همسر و دخترهام رو می بینم. به زمانم برکت داده، من صبح ها همیشه بیست دقیقه قبل از اینکه برم سوار سرویس بشم از خواب بلند میشدم و بغیر از سرویس و لباس عوض کردن وقتی نمیموند. اما الان بغیر از اینکار، حدود ده دقیقه ورزش هم میکنم، جوری که بدنم کاملا گرم میشه و به موقع هم به سرویس میرسم.
بغیر از نتایج عالی، از این جنس اتفاقات ریز هم بسیار زیاد برام داره اتفاق می فته و کارها برام راحت تر و لذت بخش تر شدند.
خدایا شکرت