آگاهی های این فایل زنگ های هشدار دهنده و بیدار کننده ای را در وجود ما به صدا در می آورد تا “اصل را از فرع” و “راه را از گمراهی” تشخیص دهیم و با این تشخیص، مسیر خود به سمت آسان شدن برای تجربه خوشبختی را دوباره تصحیح کنیم.
این آگاهی ها به قول قرآن رفتارهای جاهل گونه را به ما می شناساند تا به جای اتلاف انرژی خود در مسیر ناهماهنگ با قوانین خداوند، این انرژی خلاق را در مسیر هماهنگ با قوانین برای خلق زندگی دلخواه بکار ببریم.
این آگاهی ها را با دقت گوش دهید، در آگاهی های آن تعمق کنید، از کلیدهای این فایل نکته برداری کنید و در پایان، برای ماندگاری این آگاهی ها در ذهن خود، مواردی را در زندگی خود بیاد بیاورید و در بخش نظرات این فایل بنویسید که:
الف) از این آگاهی ها به نفع خود استفاده کردید و نتایج حاصل از این “عملکرد هماهنگ با قوانین خداوند” را بنویسید؛
ب) همچنین مواردی را به یاد بیاورید که بر خلاف این آگاهی ها عمل کردید و عواقب حاصل از این “عملکرد خلاف جهت با قوانین خداوند” را بنویسید؛
منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم.
آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1298MB41 دقیقه
- فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 140MB41 دقیقه
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گل که شایسته بهترینهایید.
استاد جان میرم مستقیم سر اصل مطلب .من کلاسی دارم که مربوط به آموزش خودشناسیه .که تمام این سالها به قول شما ،،تمام تلاشم برای تغییر بچه ها بود.و زور میزدم تا کمک کنم.و راه راست رو به سمت بچه ها کج کنم.
و واقعا خودم از راه راست خارج شده بودم.به یکی از بچه های کلاسم خیلیییی کمک میکردم ومشاوره میدادم.بعدش این دوستمون رفت پیش یه روانکاو و دقیقا همون صحبتهای من رو به این دوست گفته بودن و ایشون مدام کارش اعتبار دادن به خانم دکتر بود واین وسط خشم من بیشتر میشد و با خودم میگفتم پس من چی.چرا منو نمیبینه؟ و کلافه بودم به خاطر تلاشهایی که بی ثمر شده بود.با خودم میگفتم منم همین حرفا رو میزدم که.پس چرا منو ندید.و نقصهام رو شده بود برام.وقتی به خودم رجوع میکردم ،متوجه خلا های خودم میشدم.احساس بی ارزشیم خیلی پر رنگ شده بود تا جایی که دقیقا توسط همین دوست ،،توهین های زیادی شنیدم و درسم رو گرفتم.از سال 95 تا الان ،،با وجود شنیدن این صحبتهای شما, انگار که من درک نکرده باشم ،،به این رفتار کمک کردن و نجات انسانها،،ادامه دادم تا بالاخره به قول شما ،چون تغییر نکردم و فکر میکردم که تغییر کردم،چک و لگدهای جهان شروع شد
.و من توسط صمیمی ترین دوستانم ،،،له شدم.و الان که چند ماه ازین داستان گذشته ،، فهمیدم که دقیقا چون نیاز داشتم به دیده شدن و تو قالب کمک به افراد این دیده شدن منو ارضا میکرد،،جهان هم به این نیاز من پاسخ میداد و تمام این سالها یه عالمه آدم نیازمند به من رو،،، به سمتم ارسال میکرد.ماها تو یه مدار بودیم،(اونا نیاز به سطل زباله داشتن من نیاز به جمع کردن زباله) و الان دقیقا 4 ماهه که قید دوستام رو زدم و شروع کردم به تغییر اصولی خودم و تمرین سکوت،،،،به قول شما استاد جانم،،اینقدر قشنگ انرژی هام ذخیره میشن که نگو.توجهم به خداوند خیلی بیشتر شده و مدتیه فقط دارم رو قسمت سوم از روانشناسی ثروت یک کار میکنم که در مورد توجه هست.به هر چیزی توجه کنم جهان از اصل همون وارد زندگیم میکنه.و من دارم به اصل خودم و خداوند توجه میکنم فقط .ممنونم از خداوند که به من فرصت داد تا توی مسیر آگاهی قرار بگیرم و ممنونم از شما استاد جانم که راهنمای من توی تمام این سالها بودید.خیلی دوستتون دارم…عشق به قلب خودتون و خانم شایسته عزیزم.