آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 2
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-07 20:50:572024-12-10 22:32:30آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام ملیکای عزیزم
دختر خوب وعزیزم چقدر دوستت دارم
نمیدونی وقتی کامنتتو خوندم تمام وجودم پرشد ازحس خوب
به خودم کلی افتخار کردم
توباعث حس خوب من شدی
روزمو ساختی دختر
وقتی کامنتتو که با چه حس خوبی نوشتی رو میخوندم تنم مورمور شد
من بهش میگم جرقه روحانی
من ارتعاش تورو دریافت کردم وخیییلی برات خوشحالم
تحسینت میکنم برای این حد از اکاهی
چقدر خوشحال شدم برای رابطه ت با مادرت که خوب شده
برام جالب بود که من به عنوان مادر دنبال راهی برای بهتر شدن رابطه م با دخترم هستم
وتو به عنوان دختر داری تلاش میکنی رابطه ت با مادرت بهتربشه
واین تضاد شده تجربه مشترک من وتو
عاشقتم که منو به عنوان کسی که بیاد وداستان به این قشنگی رو بااین ذوق وشوق تعریف کنه انتخاب کردی
تحسینت میکنم دختر منم ازحرفهای تو کلی چیز یاد گرفتم
ملیکای عزیزم دقیقا مساله بین من ودخترم هم این بود هیچ کدوم ازدید اون یکی به قضیه نگاه نمیکردیم واین باعث شده بود حق به جانب رفتار کنیم ومساله ساده ای که با حرف حل میشد بشه معظل
ازاینکه تونستی بدون حق به جانبی گوش کنی ودرک کنی مادرها دلیل عصبانیتشون احساس خطر کردنه چون این تجربه رو داشتن
وازروی عشق میخوان ضربه گیری باشن برای اینکه بچه شون دردی رو تجربه نکنه اونا اخر داستان میبینن
البته اینکه اجازه بدن عواقب کارهای خودتونو ببینید خیلی بهتره ولی واکنش احساسی مانع میشه
من دارم روی این قضیه کار میکنم
خیییلی خوشحالم برات ملیکای عزیزم که تونستی به حس خوب رابطه با مادرت برسی
وخوش به حال مادرت برای داشتن دختر خوبی مثل تو
دوست دارم برام از موفقیت وتجربه های قشنگت بگی عزیزم
تولایق بهترینهایی اینو یادت نره