آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 28

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سهیلا امینی گفته:
    مدت عضویت: 516 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم عزیز

    استاد گرامی چقدر فایل ها عالیه وقتی ارائه میشه که من شدید بهش نیاز دارم

    قبلاً من از خودتون شنیدم که هرکس مسئول زندگی خودشه وشکر خدا تونستم با همین دیدگاه دیگه نخوام کسی رو راهنمایی بکنم

    چون من فقط میتونم خودمو تغییر بدم من 13سال تلاش کردم که شوهرمو تغییر بدم و نصیحت میکردم و نتونستم کاری بکنم بعد از آشنایی با شما تصمیم گرفتم فقط روی خودم کار بکنم شوهرمو رها کردم و به خدا سپردم و به خدای خودم گفتم که از تغییر شوهرم عاجزم و به خودت میسپارم

    من بعد هفت ماه کار کردن رو خودم تغییرات رو کم کم احساس کردم شوهرم دقیقا تغییر کرد و زندگی ما بهشت شوده و از شما ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    هادی زارع گفته:
    مدت عضویت: 3745 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم

    چقدر این موضوع مهمی هست که اگه حواسمون نباشه باز ممکنه توی دامش بیوفتیم

    من خودم هیچوقت آدمی نبودم بخاطر درباره قوانین با اعضای خانواده و دوستان صحبت کنم و یا کلا راهنمایی کنم کسیو ولی بازم توی دامش افتادم توی شرایط خاصی

    عزیزدلی بود که من خیلی دوسش داشتم و عاشقش بودم و فردی بود که همیشه با هم درباره این مسائل صحبت میکردیم.بخاطر اینکه حالش خوب نبود و حرفهاشو بهم میزد. فکر کردم با توجه به علایقی که بینمون هست و اینکه سفره دلش رو برام باز کرده،میتونم تاثیری بذارم روی زندگیش و درخواست داره از من برای کمک

    خیلی تلاش کردم بهش کمک کنم اما هیچ تاثیر ثابتی نداشت. و اون بخاطر این موضوع آرام ازم سرد شد و یسری سوتفاهم ها رخ داد و کلا تمام رابطه قشنگمون از هم پاشید

    و من دیدم نتیجه شرک رو زمانی که بشدت باهام بد شد و حرفایی که زد.

    و رفتارهایی که من با دشمنم نمیکنم اون با بهترین دوستش کرد

    و به خودم گفتم بچش نتیجه شرک رو

    و تعجب کردم همون موقع که با اینکه این همه این موضوع رو شنیده بودم بارها ولی بازم حواسم پرت شد

    و چه آسون ذهنم این موضوع که من ناتوان هستم که زندگی کسو تغییر بدم رو از یادم برد

    چه راحت شرک ورزیدم بدون اینکه حواس باشه به این موضوع

    و این شد یک درس بزرگ که بهیچ عنوان به کسی نخوام کمک کنم. حتی موقعی که طرف سفره دلش رو باز میکنه

    حتی موقعی که کسیو دوست دارم

    مهم نیست چقدر نزدیک هست بهمون

    عشقمون هست

    خواهر یا برادرمون هست

    چقدر شباهت داره اشتباهات و وجه های مشترکمون

    و…

    و هر دلیلی که ذهن میاره باید جلوش بگیرم.

    از خدا میخوام که منو یاری کنه در این مسیر

    تا در مسیر درست بمونم.

    الهی شکر. این چنتا فایل آخر واقعا منو وارد مدار جدیدی از آرامش و نعمت کرده

    خدارا سپاس گزارم بخاطر وجود شما

    بخاطر این آگاهی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    زیبا قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 594 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلام

    این دومین کامنت من تو این فایله

    کامنت قبلی نوشتم که من میخواستم زندگی دخترم و حال دخترمو خوب کنم.

    دخترم که ١۴ سالشه به خاطر شخصیتش ضعیفش هر روز بیشتر غرق میشد تو وابستگی به دوستش.

    طوری که سر مسئله ای خیلی بیخودی رابطش با دوستش بهم خورد

    و دختر من شد یه ادم افسرده

    حالا منه دلسوز چندین روز شروع کردم از قانون گفتن و عزت نفس و ….

    از دیروز که این فایل و گوش کردم و قبلش کلی درس از این قضیه گرفتم که دیگه به من ربطی نداره

    هر وقت زمانش برسه خدا هدایتش میکنه

    و دیگه به طور کامل خودمو کشیدم کنار

    خدا میدونه چقدر این چند روز از لذتی که هر لحظه از زندگیم میبردم دور شده بودم .

    باور نمیشه

    یکی از دوستای مشترک دخترم و دوستش

    بین این دو داوری کرده و باهم اشتیشون داده

    یعنی انگار نه انگار اتفاقی افتاده و همه چیو فراموش کردن

    بارم حرفای گوهر بار استاد عزیزم

    من چندین روز خودم و کشتم و خیلی واضح و دقیق براش صحبت کردم

    ولی با یه حرف دوستش سریع تحت تاثیر قرار گرفتن

    دقیقااااااااا زمانش برسه طرف خودش راهشو پیدا میکنه

    نیازی نیست من کاری بکنم

    ختی اگه عزیز ترین ادم زندگیم باشه

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت که کاری میکنی ایمان من به قانون جهان بیشتر بشه و بهتر قوانین و درک کنم

    خدایا شکرت با دادن این درس و اگاهی بزرگ ظرف منو بزرگتر کردی برای دریافت نعمتهای بیشترت

    خدایا شکرت که مسیر و برام هموار کردی تا بیشتر رشد کنم

    خدایا شکرت که کمکم کردی ارامشم پایدار باشه

    خدایا شکرت که هستی و دارمت

    خدایا عااااااااشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 848 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار

    من به هیچ عنوان توانایی تعقیر زندگی دیگران را ندارم ولی صد در صد توانایی تعقیر زندگی خودم را دارم این یک قانون است نقطه سره خط تمام

    خداوند بارها به پیامبر تاکید می‌کند که تو مسئول هیچ کسی نیستی تو فقط بشارت دهنده هستی

    این باور باید تو ذهنم حک کنم‌ چراکه من در این مدت که در سایت الهی بودم اون اوایل سعی می کردم که با همسرم به جای برنامه های تلویزیونی سریال زندگی در بهشت را ببینیم ولی با تمام سعی ام نه‌ تنها هیچ تاثیری نداشت بلکه بعضی مواقع باعث ناراحتی هم می‌شد من الان درک می کنم که وقتی کسی در مدار آگاهی ها نباشه به هیچ وجه نمی شود که او را تعقیر داد این هم بگم وقتی من سریال زندگی در بهشت را می دیدم کلی ذوق و شوق داشتم ولی همسرم در ظاهر داشت مثلا نگاه می کرد ولی هیچ گونه شوقی نداشت و تازه به بهانه یه کاری اون محیط ترک می کرد

    خدا من این قانون فرکانس چقدر دقیق است بعد وقتی محصولات را خریدم بارها شما از شما شنیدم که به هیچ عنوان این آگاهی ها را با دیگران مطرح نکنید اگر اعضای خانواده به اسرار و التماس از شما خواستند ایرادی ندارد الان دیگه اون نشتی انرژی را ندارم یعنی در واقع خیلی در این مورد خسیس شدم که البته با این کارم خیلی به پیشرفت خودم کمک کردم و همچنین دنیای اطرافم هم کلی تعقیر کرده این قانون جهان هستی است که هر کسی هر جایی هست جای درستش همان جاست پس دیگه نباید کاری به کاره خداوند داشته باشیم

    وقتی من آگاهانه کانون توجهم را روی زیبایی ها بگذارم لاجرم به زیبایی های بیشتری هدایت می شوم و محیط اطرافم هم ایزوله و تمیز می‌شود

    وقتی که قانون بلد نبودم من شده بودم سنگ صبور خانواده هر کسی هر درد دلی داشت هر ناراحتی داشت صدای تلفن ما به صدا در می آمدم و اون طرف حسابی اول صبح تخلیه انرژی می کرد من بودم با کلی حس بد تا اینکه خداوند هدایتم کرد به این مسیر الهی و الان خدا را شکر دیگه هیچ خبری از اون آدام نیست من اون موقع با اون افراد همفرکانس بودم و جهان کاره خودش انجام می‌داد ولی الان خدا را صد هزار مرتبه شکر که خودم شدم و تمرین و تغییر شخصیت خودم الان دارم با جهادی اکبر تمامی اون باور های قبلی را از بین می برم و فقط وفقط دارم روی خودم کار میکنم و باورهای مناسب را جایگزین باورهای های نا مناسب می‌کنم

    من همیشه نگران خوشبختی فرزندم بودم با این کارم هم خودم از مسیر خارج شدم و هم باعث ناراحتی فرزندم شدم تا اینکه به این نتیجه رسیدیم

    که من مسئول زندگی خودم هستم نه فرزندم نه همسرم نه دیگران

    خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم

    ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده‌ای نه راه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 416 روز

    سلام به استادعزیزم وهمه دوستان عزیزم

    خداجونم کلام خودتو برزبانم جاری کن

    هستن گاها افرادی که بلاسرمون بیارن بدبختمون کنن اونکه بخداباور داره چه نیازی داره که شماتحریمش کنیدشماراه رابراش ببندین شمابلایی نمیتونیدسرش بیارید باورش داره کاروبراش انجام میده اغلب انها ازقران روی برمیگردونن ونمیشنون چون تومدارنیستن چون اعراض میکنن ازحقیقت

    چون تومارابه چیزی دعوت میکنی دلهای ما بران چیزی که دعوتمان میکنی پوشیده وگوشهایمان سنگینه بقول استاد یک گوش در یک گوش دروازه

    میان ماوتوحائلی است توبکارخودمشغول باش مانیزبکارخودمیپردازیم مانمیفهمیم توچی میگی اصلا ازلحاظ مداری بین من وگمراهان بینشون دیواره ازلحاظ فرکانسی دوتا دنیای متفاوت دارن تجربه میکنن گمراهان میگن مانمیفهمیم توچی میگی ماجای دیگه تومدار دیگه ایم

    بهت ستم میشد چرامهاجرت نکردی چراحرکت نکردی مگه ایمان نداشتی به خداوند مثل پیامبرت ابراهیم شوهرم اینکاروباهام کرد فلانی اونکارو باهام کرد جوابش اینه پس دوزخ بدتره

    اگرایمان داشته باشی فضای بدیه میگی نه اقامن اینجانمیمونم میرم جای دیگه توسرت دارن میزنن حقتو دارن میخورن میگی من میرم وارد فضای بهتری میشم من دلیلی نداره اجازه بدم حقموبخورن توسرم بزنن مگه من بخدا ایمان ندارم مگه رزق وروزیمو ازخدانمیگیرم مگه رب من خدانیست پس چرامن دارم ازایناحساب میبرم

    خدابمن الهام کرده

    هروقت احساس میکنم عزیزی نیازبه راهنمایی داره البته فقط خانوادم ودوستام یک کوچولو به الهاماتم اشاره میکنم وبطرف میگم وحتی دراین سایت به افراد درجه یک خیلی تعدادمحدود درحد سه نفر الهاماتمو یک کوچولو بهش اشاره میکنم

    نمیخام همه چیزو که خودم درقران بهش رسیدمو بیام به شمابگم دوستدارم یک زمانی بزارم دونه به دونه به شمابگم مسایلی که توقران بهش رسیدمو بیام به شمابگم احساس میکنم شمارا ازتحقیق پژوهش دورکردم احساس میکنم کاری که بقیه دارن انجام میدنو منم دارم انجام میدم (چقدر افتخارمیکنم الهاماتم قویه )

    من میخام فکرکنید نتایجی که ازقران گرفتمو من یک کوچولو اشاره میکنم به یک موضوع افرادی که میخان واقعا حقیقتوپیداکنن برن بگردن وپیداکنن من قصد تغییرهیچ کس راندارم فقط اب درهاون کوبیدنه این راه درست نیست

    اگرواقعا علاقه دارین اگرواقعا میخاین زندگیتون زندگی قشنگتری بشه اگراون دنیا براتون مهمه اگرقران براتون مهمه اگرباور دارید اگر نه که اصلا باهم صحبتی نداریم

    من ایناروبخودم میگم وقتی مینویسم باقدرتتر وباانگیزه تر(عمل) میکنم همش بخاطرخودمه سرسوزنی برای تغییر دیگری نیست

    یه حسی بهم گفت بیا کامنت بزار منم گفتم چشم

    من اینقدر تمرکزم روی خودمه وکاری به تغییرکسی ندارم اصلا وقت نمیکنم وقت وانرژی با ارزشمو بزارم برای تغییرافراد برای اب درهاون کوبیدن گاهی همسرم بمن میگه توخودخواهی چون تمرکزم فقط ب خواسته هامه باشکرگزاری واحساس خوب وثابت ماندن درفرکانس خدا میخام خدامنو به راحتترین وسریعترین راه هدایتم کنه سوارماشین حرفه ای بابچم پیش بسوی خوشبختی برم

    من تا عید دارم تغییرمیکنم چون باجوابهایی که ازفایلهای استادمیگیرم درعمل وتمرین عادت هروزمیارم در شخصیتم که تا ابد سبک زندگیم هروزبهتربشه الان که درفرکانس خداوندم اموزشهای استاد رو جلوترش خدابمن اموزش داده اموزش استادکه میبینم میگم خداجونم توایناروبمن گفتی که پس راهم درسته اموزش استاد شده برام نشانه که راهم درسته

    من بشدت همیشه دوری میکنم ازمشاوره دادن استرس میگیرم کسی بامن درددل کنه

    البته استاد من باشماهمزادپنداری میکنم در دوره جاهلیت من خیلی روهمسرم تمرکز داشتم تغییرش بدم کلابی فایده بوده در زمینه شغلی واخلاقی اصلا تغییرنکرده ولی درخیلی کارها هم بدون اجازه من اب نمیخوره شایدم بدلیل دوران جاهیلیتم که چندسال پیش بود که میخاستم اخلاق وشغلش راتغبیربدم تغییرنکرده که هیچ رفته ده نفر بدبخت بیچاره هم برام اورده بود ومثل رودجاری شدن سرم وتموم نمیشدن اون ده نفر رفتن فامیلهاشونم اوردن همشونم خانواده وفامیلای همسرم بودن ازدم بدبخت بیچاره ادمای مشکل دار بودن منم که خانوادم خیلی موفق ومثبت بی حاشیه وخودم بی حاشیه ومثبت افتادم وسط باتلاق اینا روی خودم کارکردم ازدم جهان خداروهزارمرتبه شکر همشون حذف شدن فقط باید شوهرمم حذف کنم

    چندشب پیش خواب دیدم بک خواستگارازامریکا برام اومده متوکل ثروتمند خوشتیپ وعالی و خدا زیرگوشم توخواب بمن میگه این الهامه این الهامه

    بعدخواهرم بمن توخواب گفت ببین عزیزم اگرالان بخاطرهمسر سابقت ازخجالت پیش ما گونه هات سرخ میشد که همسرت ادم مزخرفیه اگربا این خواستگارت که ازامربکا اومده تو وبچت ببره امریکا با این ازدواج کنی کل صورتت ازخجالت قرمز میشه چون خیلی مواردی هست که باید تغییرش بدی وتغییرم نمیکنه ونخواهدکرد

    خداهدایتم کرد به فایل شما که دربالا هست

    معنی الهام خداجونم رو درخواب فهمیدم

    شمامیگی کسی روتغییرنده که افرادمناسب فقط جذب کنی

    اگرکسی روبخای تغییربدی اون طرف تغییرنمیکنه میره ده نفر ادم دردسرسازباخودش میاره

    خدابمن گفتش ببین عزیزم توخیلی باهمسراولت سختی کشیدی تووبچت لایق بهترینیها هستین

    بیا دقیقا اون همسری که کوچکترین نیازی ندلشته باشه برای تغییرازمن بخواه ازمن بخواه که متوکل باشه ثروتمند باشه تمیزباشه مجردباشه تابحال باکسی ازدواج نکرده باشه پدر ومادرش به رحمت خدارفته باشن خواهرنداشته باشه داداشاش خارج باشن خوشتیپ باشه موهاش پرپشت باشه تهرانی باشه اروم ومتشخص باشه بالاشهری

    باشه کارخونه دارباشه سرش درزندگی خودش باشه مشهورنباشه و اقامت امریکاداشته باشه برای رفت وامدباخانوادت محدودت نکنه وکمکت کنه در کار وشغل ارایشگری که بتونی درارایشگری بینهایت ثروت داشته باشی سرسوزنی نیاز نباشه تغییرش بدی ازاول همونی که میخای باشه که تا ابد باعشق باهم زندگی کنید همشو هروزخدامیگه بعدش میگه افرین دخترخوبم

    عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    شیوا ۶۷ گفته:
    مدت عضویت: 874 روز

    سلام دوستان.روزتون پراز عشق.

    من یه سوالی داشتم.امیدوارم از راهنماییتون بتونم استفاده کنم.چرا دیگه کسی عاشق نمیشه،مشکل از منه یا از بقیه.من توو روابط قبلیم به سرعت رابطه عاطفی و طولانی شکل میدادم.الان وارد رابطه میشم فقط هفته اول هیجان داره زود اتیشش خاموش میشه.البته از سمت طرف مقابل.دلیلش چیه اخه.نگرانم دیگه نشع معشوق کسی بشم و عاشق.چون اعتقادم بر اینه که بدون عشق زندگی بی معنیه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1750 روز

    به نام خداوند بخشنده ی هدایتگر

    سلام مجدد به استاد گرانقدرم و مریم جان عزیز

    هر چقدر این آگاهیای فایل رو گوش میدم بیش تر مهر تأیید میزنم بر حرفهای استاد که وقتی کسی آماده ی دریافت این آگاهیا نباشه هرچی میخوای تو‌فریاد بزنی،بقول قرآن اونها رو بر گوشها و چشم هاشون مهر زدیم که چیزی رو نبینند و نشنوند

    این فایل منو یاد یکی از اتفاقاتی انداخت که چند ماه پیش یکی از افراد فامیل برای خودش رقم زد

    ایشون یک خانمی هستند که وزن بسیار بالایی داشتند و ازینکه روز بروز ولع خوردنش به همه ی خوراکی ها بیشتر میشد نگران بود،تااینکه یک روز تصمیم گرفت که معدش رو عمل کنه و بقول معروف اسلیو کنه!

    وقتی من این ماجرا رو شنیدم از سر دلسوزی بهشون دوره ی قانون سلامتی رو معرفی کردم و گفتم بجای اینکه هفتاد ملیون تومن هزینه ی این عمل کنی بیا و این دوره رو بخر و قانون درست سلامتی رو اجرا کن،مطمئن باش در کمتراز شش ماه به وزن دلخواهت میرسی

    ایشون ازمن پرسید رژیمش به چه شکله؟

    وقتی که گفتم در طول روز چیزی به غیراز آب نمیتونی بخوری و وعده ی غذای اصلی گوشتو پروتئینه،به شدت مقاومت کرد و گفت اگه من گوشت بخورم یه شبه خودمو خفه میکنم و بیماری های وحشتناک میگیرم…

    خلاصه ایشون اصلا حتی نخواست که یک هفته این دوره رو اجرا کنه و بلاخره موفق شد این عمل رو انجام بده و یک چهارم معده ی اون رو براش گذاشتند و بقیه ی اون رو از بدنش خارج کردند!

    حالا بماند که چه زجرهایی کشید و چه دل نگرانی ها که نکنه بدنش آمبولی کنه…

    و بماند که با چه مشکلات گوارشیی برخورد میکنه و به اندازه ی یک بچه ی شش ماهه در روز بیشتر نمیتونه غذا بخوره…

    و تازه کلی هم ذوق میکنه که تونسته تو چهار ماه بیست کیلو وزن کم کنه

    بعد باخودم گفتم چقدر خیلی از آدما فکر میکنن به یک موفقیت رسیدن اینهمه باید زجرکشید،یا اینهمه هزینه بابت اون موفقیت باید پرداخت کنند تا براشون لذتبخش باشه

    درسته که باید برای موفقیت بها پرداخت کنی ولی دیگه خیلی از افراد خیلی خودشون رو گمراه میکنند و فکر میکنند پرداخت بها،یعنی دارو ندارت رو بفروشی تا بتونی به اون موفقیت برسی…

    بعد یچیز جالب اینکه دکترش بهش گفته هرچی پروتیین بخوری بهتره تااینکه مواد کربوهیدرات دار،یعنی دقیقا حرفایی که من یک ماه قبل از عمل بهش گفتم اون هم با منطق هایی که استاد میگفتن براش توضیح میدادم،و الان دکترش دقیقا حرفای منو بهش زده که برای سریعتر لاغر شدن باید کربوهیدرات رو از غذات حذف کنی

    خیلی این شخص برام درس مهمی شد که نخوام به زور حتی برای سبک غذایی به کسی تذکر بدم،چون وقتی کسی در مدار درک این قانون نباشه،هرگز نمیتونه بهش عمل کنه

    واقعا استاد تازه دارم بیشتر درک میکنم که چقدر این دوره ی قانون سلامتی نسبت به بقیه ی سبک های غذایی داره ازهمه لحاظ نتایج بی نظیری رو رقم میزنه

    کشور ایران تازه این عمل مُد شده و چقدر انسانهایی بودند که یا جانشون رو ازدست دادن،یا بابیماری های روحی و جسمی عجیب غریب تری روبرو شدن!

    واقعا این دوره بسیار بی نظیره و شمااستاد عزیز رو بی نهایت تحسین میکنم که باهدایتهای الهی تونستید این حد از موفقیت رو در همه ی حوزه ها کسب کنید…

    هرکجا هستید شادوپیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1805 روز

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ

    ای مؤمنان! چرا چیزی را می گویید که خود عمل نمی کنید؟

    کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ

    نزد خدا به شدت موجب خشم است که چیزی را بگویید که خود عمل نمی کنید

    إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ

    خدا کسانی را دوست دارد که صف زده در راه او جهاد می کنند [و از ثابت قدمی] گویی بنایی پولادین و استوارند.

    ———————–

    سلام استاد عزیزم..

    سلام دوستان

    استاد شما درست میفرمایید، یکی از این علمای بی عمل من بودم!

    بعد از کلی نتیجه از یه جایی به بعد نتایجم متوقف شد.

    بخاطر منبرهایی که مدام میرفتم و حرف میزدم..اما نه بیرون از این سایت الهی…

    ذهن من فریبم داده بود و من مدام فعالیتم رو بیشتر کردم بخاطر اینکه فکر میکردم با نوشتن هم آگاهیم بیشتر میشه و هم به خودشناسی بیشتر میرسم..

    اما بعد از یه مدت که این روند ادامه داشت و نتایج رشد کمتری داشت متوجه شدم دیگه اون حال عالی که داشتم رو ندارم و رابطم با خدا داره ضعیف میشه تا این فایل ارزشمند سندی شد بر اشتباه بودن مسیرم..

    و خداوند میفرماید حرف و عمل نقطه مقابل هم هستن، کسی که کمتر حرف میزنه و به همون کم عمل میکنه به جایی میرسه که به قول خداوند بنیان مرسوس میشه..و خدا به این مدل بنده هاش فخر میفروشه..

    نکته جالب دیگری که خدا به قلبم الهام کرد این بود که من بخاطر جلب توجه دیگران کامنت میزارم نه اون موضوعاتی که ذهنم القا میکرد و برام سوال پیش اومد که چی میشه که انسانی که دنبال موفقیته، راهش و به دیگران میگه اما خودش با علم به درستیش عمل نمیکنه..و خدا به قلبم الهام کرد که دلیلش اینه که همون موفقیت ها رو که دنبالشم رو هم واس جلب توجه دیگران میخوام و ذهن من که تحمل تلاش نداره از راه نزدیک تر این نیاز رو ارضا میکنه، یعنی ادای موفقیتو درآوردن و لاف موفقیت زدن..و اینجوری دیگه به خودش اجازه تلاش هم نمیده واس تغییر..

    بخوام مثال بزنم مثل کسیه که مدام به بقیه میگه میخوام به فلان جا برسم و دارم مثلا زبان میخونم برای تافل که مثلا مهاجرت کنم‌…همین گفتنش برای ذهن مثل رسیدن تداعی میشه و چون هدفش جلب توجه دیگران بوده صرفا با گفتن اون موفقیت های نسیه، جلب توجه نقد دیگران رو به دست میاره و از طرفی چون حس رسیدن داره از تلاش دست میکشه..اینقدر ذهن ما پیچیده و فریبکاره..

    خوب حالا اقدام عملی من به قرار زیره..

    1-از این لحظه به استاد جان لبیک میگم و زیپ دهان رو میکشم و تا رسیدن به موفقیت مطلوبی که اینجا کامنتش کنم دست از کامنت نوشتن برمیدارم…

    2-دیگه دنبال رضایت خودم خواهم بود نه جلب توجه دیگران.

    زان نشان هم زکریّا را بگفت

    که نیابی تا سه روز اصلاً بگفت

    تا سه شب خامش کن از نیک و بدت

    این نشان باشد که یحیی آیدت

    دم مزن سه روز اندرگفت و گو

    کین سکوتت آیت مقصود تو

    هین میاور این نشان را تو بگفت

    وین سخن را دار اندر دل نهفت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  9. -
    حسین عبادی گفته:
    مدت عضویت: 1837 روز

    بنام خداونده بخشنده و مهربانم…

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو قشنگ قلب ….

    سلا م به همه دوستان پر از عشق و عزیز کرده خدا…

    خدایا شکرت سپاس از تو برای این هم زمانی قشنگ…

    من دیروز این فایلو دیدم گفتم بعد نگاهش میکنم…

    الان حله مسایل رو میخوام کار کنم…

    دیشب یه اتفاقی برام افتاد که الله اکبر الله اکبررررر….

    به خدا گفتم من تسلیم تو هستم من هیچ نمیدونم تو میدونی منئ کار نمیتونم بکنم تو میتونی…

    امروز اومدم و این فایل رو دیدم الان دقییقه 22 این فایل هستم من دیشب از مدار خارج شدم توری که به خودم نگاه کردم دیدم برگشتم به سالهای قبلم که خود زنی میکردم…

    بابت چی ایجور شدم چون کمک خواستن ازم و من هم گفتم کمک میکنم تویه جمع یه بحثی پیش اومد که من فقد اتیش گرفتم و اتیش گرفتم که چرااااا من باید اینکار کنم…

    و به درگاه خداوند توبه کردم و گفتم خدایا منرو ببخش من تسلیم تو هستم من تسلیم هستم من رو ببخش که من فراموش کارم خدایا من رو ببخش….

    استاد دمت گرم .من همینجا داد میزنم …

    که استاد درست میگه من همین دیشب تجربش کردم در تاریخ 19.9.1403 اره من تجربش کردم هنوز 24 ساعت نشد…

    خدایا سپاس گزارم ازت خدایا ممنونم ازت خدایا بینهایت شکرت خدایا بینهایت سپاس از تووووو الهی شکرت رب من شکرت رب نازنینم….

    باهام حرف زدی شکرت رب من

    من هیچ توانایی در تغییر زندگی دیگران ندارم من ندارممممممم….

    حسین اینو یادت باش خطر ناک که تو فکر میکنی کار خدارومیخوای برای دیگران انجام بدی حسیننننننننننننن

    خطر ناککککککککککککککککککککککککککککککککککککک

    کسی که امده نباش تایید میکنه و بعد از نیم ساعت نیم ساعت متوجه میشی که بابا ایجور نیست که فکر میکردی..

    خدایا شکرت برای این اگاهی و این هم زمانی الهی شکرت رب من شکرت…

    خدارو صد هزار بار شکر استاد بیصبران منتظر حرفهای خداوند هستم در مورد این موضوع استاد بینهایت ازت ممنونم بینهایت از بانو شایسته ممنونم که باز هم مثل همیشه سنگ تمام گذاشت ممنونم ازتون عشقهااااااااااااا دوستتون دارم

    در پناه جان جانان رب العاالمین شاد سلامت و ثروتمد باشید …

    با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    سولماز ستاری گفته:
    مدت عضویت: 2267 روز

    با سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته گل و همه دوستان خوبم

    چقدر این فایل مناسب حال من هست،یعنی چند سال هس که در این سایت الهی هستم،اوایل هر از گاهی سر میزدم،تا حالا که تقریبا هر روز میام تو سایت،خلاصه جسته و گریخته یه چیزایی رو درک کرده بودم،حالا شده بودم سوپر من ،البته در مورد تعدادی از اعضای خانواده ،مطمئن بودم که اگر خود خدا هم بیاد این حرف یا حرفای منطقی دیگه رو بهشون بگه هیچ فایده ای نداره و اونا همچنان بر کارهای قبلی خودشون هستند،اما در مورد خواهرم و خواهرشوهر و دیگران فرق میکرد،یعنی خواهرم میومد و دردل میکرد،از بچه و زندگی و فلان،منم شروع میکردم به نصیحت که این کار رو بکن و این کار رو نکن،اینم بگم خواهرم بزرگتر از من هستند،خلاصه فقط انرژی من هدر میرفت و دریغ از اینکه اون حرفا رو گوش کنه،و جالب اینکه عین همون مسایل رو من در زندگی ام تجربه میکردم،دیگه از وقت گذاشتن برای همسر،که اخرش فقط دلسرد شدن خودم از ادامه مسیر بود،بارها و بارها به این نتیجه رسیدم که وقتی طرف خودش نخواد،هیچ فایده نداره،مثلا به خواهرم میگفتم این فایلی که برات میفرستم گوش کن،جواب اینجاست که میگفت تایمش زیاده و حوصله ندارم،یا میگفتم بیا داخل سایت و از مطالبش استفاده کن،میگفت بلد نیستم ،خودم براش اکانت درست میکردم و باز هم هیچ جواب نمیداد،واقعا دیگه با گوشت و پوستم به این نتیجه رسیدم که مهم نیس من چقدر میخوام طرف راه درست رو بره،تا خودش نخواد و درخواست نکنه فایده نداره،خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: