آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 35 (به ترتیب امتیاز)

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حمیده کرمانی گفته:
    مدت عضویت: 1231 روز

    استاد سلام. خدارو با توصیف شما شناختم اما نه در مسجدی که بیشتر کودکی و نوجوانیم رو در آنجا صرف کردم. بله فقط زندگی رو مصرف کردم. نیاموختم. نشناختم طریقم را. ..

    شما پس از سالها راه زندگی توحیدی رو نشانم دادید بگذریم که روزگار گوشمالی محکمی داد

    و من درخواست کردم وآماده بودم و شما رو شنیدم و پای گذاشتم در مسیر شما. همراه شدم با گفته های تان. شکر.

    جو گیر شدم در مسیر.

    شاد بودم از یافتنم. اری فریاد می زدم من یافتم

    من هم همین اشتباه رو بارها انجام دادم اما مدتی ست به نصیحت‌های شما جان دل می سپارم. واقعا که چقدر به دل می نشیند و چقدر منطقی و صحیح می نماید. قوانین خداوند از زبان شما چقدر چذاب و منطقی ست. سپاسگزارم استاد سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سید عبداله حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2013 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان.

    سلام به استاد بزرگوار.

    من تو کامنت قبلم تو قرآن با آیه‌های بسیار زیادی برخورد کردم که حتی پیامبر را هم هر موقع از اصل دور می‌شد خداوند بهش هشدار می‌داد،

    (سوره‌ طه آیه 2)

    ما این قرآن بر تو نازل نکردیم تا خویشتن را به رنج افکنی!

    من هم مثل خیلی های دیگه قسمتی از مسیر زندگی ام را به همین روال رفتم به خاطر بلد نبودن

    قوانین حاکم، همیش خواستم با نیت خیر ملا

    غلط گیر بقیه از جمله خونواده ام باشم خواستم که

    اونا هم موفق باشند ولی همیشه خودم از اصل دور شدم هم اونا رو ضعیف تر کردم‌.

    من از وقتی با قوانین آشنا شدم الان خیلی کم

    احساساتی می‌شم و یه جورایی دیگه از این کار لذت نمی‌برم که بخوام بقیه را تغییر بدم و تغییر دادن دیگران برام تبدیل به یه اهرم رنج شده به این دلیل که هر موقع خواستم وقت بزارم این کار را بکنم اون موقع مثل یه قرص مسکن براشون

    کار کردم اما تو رفتارهای بعدی می‌دیدم که انگار

    تمام اون حرفام باد هوا بوده و مورد تمسخر قرار

    می‌گرفتم .

    من هر چی پیش میرم بهتر میفهمم که باید برا خودم وقت بزارم تمرکزم باید رو خودم باشه من خودم را صد درصد را می‌تونم تغییر بدم اما از تغییر دادن دیگران عاجز و ناتوان هستم چون دیگران اگر خواستند به بی بی نهایت طریق خداوند اونا رو هدایت خواهد کرد و نیازی به من ندارند و به خواسته هاشون می‌رسند.

    موفق و سربلند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    زهرا فلاحتی گفته:
    مدت عضویت: 791 روز

    سلام به خانواده عزیزم

    من بعید میدونم که در هیچ مسجد و کلیسایی به اندازه سایت abasmaneh.com نام خداوند برده نمیشه …لرزه به تن آدم میفته در محیطی هر روز داریم سیر میکنیم که نام خداوند با عشق و لذت همواره یادآوری میشه

    موضوع صحبت امروز استاد دقیقا پاشنه آشیل منه

    من هم زیاد چک و لگد این اشتباهم رو خوردم دو مورد که بودن و من شده بودم سنگ صبورشون و خیلی هم خوشحال بودم که روز قیامت اگه گفتن جوانیت رو در چه راهی خرج کردی میگم این دو نفر رو تغییر دادم و تهش چنان این دو نفر سرکوبم کردند که پشت دستم رو داغ کردم که هرگز و هرگز نخوام منجی آدمها باشم و نخوام برای هیچ کس خدایی کنم اونها خودشون خدا دارند و هدایت وظیفه خداست و گفتم اگه خدا دلش برای اونها نمیسوزه دلیلی نداره که من دلم بسوزه

    و اوایل که با قانون جذب آشنا شده بودم مدام به همسرم میگفتم اینطور باش به جایی رسید که اگه من سر درد میشدم همسرم میگفت پس کو قانون جذب؟ اگه حتی بچه هام تند صحبت می‌کردند اون مسخره من میکرد و میگفت تو که میگفتی قانون جذب و استاد عباسمنش همه چی رو درست می‌کنند پس چرا بچت داره اینجوری حرف میزنه در هر موردی دنبال این بود که من رو مسخره کنه و ازم ایراد بگیره و این سه چهار سال اخیر هم اگه بفهمه که من دارم قانون جذب و استادعباسمنش رو دنبال میکنم چنان عصبانی میشه که انگار مثلا من رو تو فاحشه خونه پیدا کرده و تمام اینها برمیگرده به اینکه میخواستم اون رو به مسیر خودم هدایت کنم

    و البته تمام اینها برام یه درس بزرگ داشت چون من الان مربی یوگا هستم و شاگردان طوری به مربیشون نگاه می‌کنند انگار این علامه دهره و خیلی آدم مقدسی هست و انتظار دارند که ما راه حل تمام مشکلاتشون رو بدونیم از همون اول که مربی شدم به خودم گفتم که تو مسئول زندگی آدمها نیستی سر وقت برو کلاس و به محض اینکه کلاس تموم شد برگرد خونه و نخواه که پای درد دلهای شاگردات بشینی انصافا هم رعایت کردم و چقدر خودم لذت بردم هر کس هم که سوالی میکنه میگم برو سایت استاد عباسمنش،

    البته به قول استاد چون این مورد پاشنه آشیلم هست هر از گاهی دوباره خودش رو نشون میده و استاد چقدر خندیدم زمانی که گفتید الان دارید تو ذهنتون میگید که این فایل رو بفرستم برای فلانی ،دقیقا من هم داشتم این رو میگفتم و ممنون که منصرفم کردید

    سپاس از این فایل فوق العاده که به نظرم خیلی جدید بود مطالب

    رزق کریمانه در زندگیتون جاری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    سید محسن فاطمی گفته:
    مدت عضویت: 2292 روز

    سلام ب استادجانم و خانم شایسته‌عزیزو دوستانم

    از اینجا شروع کنم ک این حس مسئولیت پذیری

    نسب ت ب افراد

    تجربش کردم من باعث‌شد پول قرض بدم ک

    بد از اون یه درسی جهان بهم داد ک تا آخر عمر

    یادم نمیره دوست ندارم بازش کنم ولی آویزه

    گوشم کردم ک تا آخر عمر به هیچکس قرض ندم

    و بعد از اون افراد گفتند خیلی قاطع گفتم ن

    استاد تا حالا یادم نمیاد تو این چندین سال تو

    سایت هستم در مورد این مطالب با کسی صحبت

    کنم خداراشکر افراد نزدیک مثل خانواده گاهی

    اوقات کنجکاو میشن ک چی مینویسی سریع

    دفترا جمع میکنم میگم خصوصیه نمیتونم نشون

    بدم یا گاهی اوقات هم ب لفظ شوخی میگن

    محسن داره مَشق هاش را مینویسه و تا ننویسه

    از اتاقش بیرون نمیا با همه این تفاسیر یه کلمه

    از این مطالب نگفتم چه خانواده چه دوستان

    صمیمی ام خداراشکر

    چندر روز پیش ک جلسات 9،10 دوره احساس لیاقت

    را گوش میدادم و می‌نوشتم با تمرکز بالا درکم بیشتر

    شد نسبت ب احساس گناه و این باور مهم هرکسی

    هرجایی هست باعدل خداوند سازگاره خود طرف با

    افکار و باورهاش ب جود آورده پس ن حسادت کنیم

    موقعیت روابط خوب و ثروت داره ن احساس گناه کنیم

    موقعی ک بیماری و بدبختی داره اگر برخلاف این عمل کنم

    فرکانس بی لیاقتی و بی ارزشی میفرستم و آرام آرام همون

    نعمت هایی ک دارم ازمن گرفته چون ناسپاس شدم

    به همین راحتی صفرتاصد کار دست خودمه من خلقش

    میکنم هر مسیری برم خدا هم کمکم میکنه چه مسیر

    درست برم چه اشتباه

    من تجربش کردم با افرادی هیچکدوم احساس مسئولیت

    ب هم نداریم و نمی‌خواهیم همدیگرا تغییر بدیم اینقدر

    روابطمون عالی پیش میره و شاد هستیم ک حرف نداره

    پر برکت و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1321 روز

    بنام خداوند هدایتگرم

    خدایا هرآنچه در زندگی دارم تو به من دادی و همه از آن توست

    خدایا قادر مطلق تویی، عالم مطلق تویی، خالق مطلق تویی، تویی ک از تمام نیازهای من آگاهی و تمام راه حل های آنها میدونی

    خدایا سپاسگزارم ک هر لحظه در حال هدایت من و تمام موجودات هستی

    من در ابتدای مسیر ک مفاهیمی ک استاد میگفتن دست و پا شکسته شنیده بودم و بیشتر در دوره های حضوری افرادی شرکت میکردم ک میخاستن کپی استاد باشن و با کوهی از کج فهمی

    چقدر خودم را سالها اذیت کردم، اطرافیانم از خودم رنجوندم تا بیان تو مسیر مستقیم، مسیری ک هنوز خودم دو قدم داخلش نزاشتم و هیچ نتیجه ای نداشتم

    من هنوز تکامل طی نکرده خواستم تمام اطرافیانم ثروتمند کنم و فرشته نجات زندگی اطرافیانم باشم

    سال های سال از وجود خودم کندم، از بهترین لحظات عمرم برای دیگران گذاشتم اما دریغ از کوچکترین تغییر در زندگی اونها و ذره ای تشکر

    درسی که از تمام این تضادها گرفتم :

    خدایی ک توانایی انجام هرکاری داره، خدایی ک توانایی دادن هر نعمتی به موجودات داره،، من کی باشم ک بخام تو کار خدا دخالت کنم

    هرکسی در هر لحظه اراده کنه خداوند هدایتش خواهد کرد و این کار من ک بخام دیگران نجات بدم مصداق شرک و دخالت در کار خداست، هرکس آماده باشه خداوند از بی نهایت طریق هدایتش میکنه

    از همه مهم تر، تمام انسانها یکبار فرصت زندگی کردن دارن و خداوند بی نهایت نعمت داده، و همه به این افراد دسترسی دارن، چرا من باید لحظات عمرم ک نمیدونم تا کی فرصت دارم؟ برای دیگران هدر بدهم وقتی ک هیچ کمکی به من نمیکنه

    من باید از ثانیه های عمرم استفاده کنم و لذت ببرم

    اینها آگاهی های من بود اما تا اینکه بخام این آگاهی ها تو عمل اجرا کنم حالا حالا فاصله دارم

    استاد عزیزم و مریم جان و دوستان نازنینی ک کامنت های زیباتون میخونم بی نهایت سپاسگزارم

    خدایا شکرت برای بنده های ارزشمند و ثروتمندت ک در مسیر زندگیم قراردادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    مهندس مافی گفته:
    مدت عضویت: 389 روز

    سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز و پر تلاش که فایلهای رایگان بسیار مفید را آپلود می کند ممنون از هر دو شما . بنده در اوایل که فایلهای رایگان شما را گوش میدادم با افراد دیگر صحبت می کردم با آنها بحث می کردم. بالاخره این کار را ترک کردم و به آموزه های استاد عزیز گوش دادم و بحث و متقاعد کردن دیگران را کنار گذاشتم. اوایل که با بقیه بحث می کردم بقیه منتظر بودن که نتیجه نگیرم و منو مسخره کنن وقتی که این روش را کنار گذاشتم بسیار راحت شدم و روز به روز بقیه افراد شاهد موفقیت های بنده در زمینه های مختلف هستند و به یاری الله روزهای بسیار زیبا را پشت سر می‌گذارم من بسیار کنجکاوانه و بسیار علاقه وار تمام قسمتهای سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا را دیدم بخصوص از سفر به کلورادو که تقریبا شبیه منطقه خودمان طالقان هست بسیار لذت بردم و از شما استاد گرامی و مریم خانم شایسته بسیار سپاسگذارم و از خداوند هزاران بار تشکر می کنم. جالبه من حدود یک سال هست که کربوهیدرات را کنار گذاشتم و 13 کیلو کم کردم راقب شدم محصول قانون سلامتی را بخرم و از آن اسفاده کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    اعظم جم نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2661 روز

    سلام به خانواده ی عزیزم .عاااشقتونم .چطور سپاسگذار تون باشم بابت این همه لطفتون بابت این فایل های آسمونی که ارزششون به اندازه ی دنیاست .سپااااس مریم جونم ،سپااااس استاد جونم.

    چه زیبا هدایت شدم با این فایل ، الان دارم از شهرستان برمیگردم خونمون .

    مونده بودم با مسئله ای که الان توی خانواده م پیش اومده چطور برخورد کنم .بابام 90 سالشه و دیگه توی شرایطی قرار گرفته که پوشک میشه و غذا دهنش میکنن مسئولیت نگهداریش تا حد بسیار زیادی به عهده ی مادرمه که خودش هم 75 سالشه هست و واقعا براش راحت نیست

    پارسال که این مسئله برای بابام پیش اومده بود با مادرم خیلی صحبت کردم که این قدر خودتو آزار نده ،بیا یه پرستار براش بگیر و …ولی هر چی میگفتم یه دلیل می آورد ،حقوق بازنشستگی داشتند و یه باغ بزرگ انجیر ،ولی این قدر که به فکر ما بچه هاش بود و دلسوزی بیش از حد داشت به فکر خودش نبود .

    مدام میخواست سریع تر سهم ارثی که به ماها میرسه رو جدا کنه تا بعد از یک سال هر کدوممون که دوست داشتیم سهم انجیرمونو به همدیگه بفروشیم و خرج چیزایی که نیاز داریم بکنیم و در مورد خونه شون هم همین کار رو کردن اما با این تفاوت که گفتن هیچ کس اجازه ی فروش نداره تا وقتی که زنده هستند و هم برای خونه شون و هم باغ انجیرشون سهمیه ی ما بچه ها رو جدا کردند و سند جدا برای هر کدوم از ما صادر شد .

    من یه برادر دارم و 7 تا خواهر دارم البته هنوز هیچ کدوم از ما درخت ها رو نفروختیم

    قبل از اینکه این کار انجام بشه ،من هر چقدر با مامانم صحبت می‌کردم که بیا یه پرستار برای بابا بگیر از همین پول انجیر ها و …و اینهمه خودتو زجر نده به خاطر نگهداری از بابا ،اونم در حالی که هیچ وقت با بابام رابطه ی خوبی نداشته و ندارند .ولی هیچ جوره قبول نمیکرد

    خلاصه که به جایی رسید که مامانم به اندازه ی چند سال پیرتر شده و جسمش و روحش بسیار آزرده تر

    حالا این چند روزه 3 تا از خواهرام که شیراز هستند هر چند روز یکبار نوبتی میرن کمک میدن و کارای بابامو انجام میدن .

    و اونا هم از کار و زندگی خودشون می افتن .من مونده بودم چکار کنم باید مثل اونا یکی دو روز در هفته میومدم شهرستان و کارای بابا رو انجام بدم ؟؟؟؟

    از یه طرف وظیفه خودم میدونستم خدمت به پدر مادرمو و اینکه باید منم مثل اون خواهرام رفتار کنم

    از طرفی من هر کار میکنم اصلا نمیتونم مثل اون خواهرام باشم که پوشک بابامو عوض می‌کنند من هم خیلی سختمه که قسمت ممنوعه بدن بابامو ببینم هم اینکه اصلا نمیتونم خودمو راضی کنم که گلاب به روتون ، دستشویی بابامو تمیز کنم واقعا خییییلی بدم میاد و نمیتونم این کار رو بکنم .

    چند بار هم توی روزهای گذشته با مادرم تماس گرفته بودم که اگر نیازه من هم بیام شهرستان برای مراقبت از بابا ولی اصلا قبول نمیکرد .

    نمیدونستم باید چکار کنم ؟همسر و دخترم سر کار میرن و باید هر روز غذاشون آماده باشه که ببرند سر کار و همسرم خیلی روی غذاش حساسه و واقعا هم تقصیری نداره ،

    و اینکه دارم سعی میکنم هر روز به صورت تمرکزی زبان بخونم و روی فایل ها کار میکنم و مراقب افکارم هستم ولی فضای اونجا به شدت منفی هست و غیبت و حرف های منفی و ….که واقعا وقتی میرم دوست دارم زودتر برگردم خونه با اینکه عااااشق پدر و مادرم هستم

    مادرم واقعا به خودش ظلم کرده و هرگز به فکر خودش نبوده و نیست

    امروز چند بار خواستم به خواهرام بگم که من هم یکی دو روز در هفته رو میام شهرستان و کمک میدم ولی دیدم واقعا برام آزار دهنده و سخته هر چند که واقعا مادرم خیلی گناه داره و دلم براش میسوزه ،اما از خدا خواستم تا هدایتم کنه و راه درست رو نشونم بده

    سپاسگذارتونم استاد به این نتیجه رسیدم که باید به زندگی و کارهای خودم برسم و احساس بد نداشته باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    اکرم مومنیان گفته:
    مدت عضویت: 2994 روز

    سلام استاد نازنین

    چقدر به این فایل احتیاج داشتم من دقیقا در برهه ای از زندگیم قرار دارم باید یه تصمیم مهم بگیرم و کلی هم پول مشاوره دادم ولی بازم مرددم حالا می فهمم که هنوز آماده نیستم

    همین اشتباهها بارها انجام دادم چه در زندگی عاطفیم چه در محل کارم چقدر انرژی می ذاشتم هرچی یاد می گرفتم برای همسرم توضیح می دادم اونم مثل من عمل کنه اما بیفایده بود و ایشون همون کار خودشو انجام می داد

    در محل کارم کلی انرژی و وقت می ذاشتم با انگیزه برای دیگران صحبت می کردم ولی فرداش می دیدم ای بابا باز دارن همون کارو انجام میدن دیگه بیخیال شدم گفتم من چقدر از وقتمو و انرژیمو برای دیگران هدر بدم و دقیقا هرچی دوست و همکار منفی باف و بی انرژی دور من جمع شده و من باید هر روز برای اینا وقت بذارم

    با شنیدن این فایل تصمیم گرفتم دیگه این رفتار اشتباه انجام ندم

    به قول شما استاد عزیز هر کسی در هرجایی قرار داره جایی درستشه

    در پناه خدا شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    سید محسن مصطفوی گفته:
    مدت عضویت: 1064 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته

    سپاسگزارم که این فایل رو گذاشتید این فایل دقیقا مناسب من بود

    من با اینکه این قانون رو می دونستم که نمی توانم زندگی دیگران رو تغییر را تغییر دهم ولی چون احساس خوبی به من میداد وقتی در مورد قوانین صحبت میکردم این کار رو می کردم و افراد هیچ تغییری نکردند ولی من بعد از اون صحبت ها که با انهاه داشتم پاک از مسیر خارج می شدم وبه طرز عجیبی سطح انرژیم میومد پایین و یه چیزی درونم میگفت چرا دو باره در مورد قوانین حر ف زدی تا اینکه تصمیم گرفتم روزی یه صفحه این جمله را بنویسم تا ذهنم بر نامه ریزی بشه خیلی دارم سعی میکنم ولی باز بعضی وقتها یه سری از افراد میان و دوست دارند در باره این قوانین صحبت کنیم و من واقعا میبینم که اونها هیچ قدمی در عمل به این قوانین بر نمی دارند و فقط من چند ساعت انرژی میزارم و اخرش هم هیچ برای هیچ و اونهها فقط یه مسکن پیدا کردند اونم منم به خودم گفتم محسن تورو خدا قول بده فقط روی خودت کار کنی و حتی این قوانین رو با نزدیکترین فرد تو خونه هم مطرح نکنی

    زمانهایی که بهداهداف خودم و برای خودم به این قوانین گوش میدم و عمل می کنم به طرز جادوییی کارهم ردیف میشه ولی بر عکس هر وقت می خوام بقیه رو درست کنم خودم نابود شدم و هم احساسم و هم انرژی از بین رفت

    یه جمله طلایی از استاد شنیدم اونو هر روز تکرار میکنم

    بجای اینکه حرف بزنی بزار فرکانس ها و نتایجت حرف بزنه

    با تشکر از استاد عزیز و بچه های سایت

    روزتون طلایییی در پناه خداوند دانا و بصیر به هر انچه در این جهان هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    آتوسا رضائی‌پور گفته:
    مدت عضویت: 1474 روز

    آتنا :

    سلام به استاد عزیزم و تمام دوستان این خانواده ی صمیمی

    توی این مسئله خداروشکر من هیچوقت مشکلی نداشتم و هیچ علاقه ای هم به تغییر زندگیه دیگران نداشتم و کلا کاری هم به زندگیه بقیه حتی خانوادم و نزدیکانم نداشتم

    و به چشم دیدم که چه ضربه های بزرگی به زندگیه کسایی که میشناختم وارد شد سر این مسئله

    من اون زمانی که بار اول با این قوانین آشنا شدم در حد شاید یک ماه اول یا کمتر حتی به خاطر اینکه خیلی هیجان داشتیم و با خواهرم حرف میزدیم مدام مادرم متوجه شد ما راجب به توجه نکردن به هرچی که حالمون رو بد کنه و درواقع اعراض از نازیبایی ها حرف میزدیم و به مادرم توجه نمیکردیم چون به شدت منفی نگره و کلا مسیرش خلاف مسیر مستقیم خداونده و هرچی که شما میگین عملکرد اون برعکسشه و به معنی واقعی به قول قران در گمراهیه اشکاریه

    وقتی دید ما داریم متفاوت رفتار میکنیم و دلیلش رو فهمید هروز به یه شکلی با سعی میکرد مسخره کنه یا ذهنمون رو منحرف کنه هیچوقت یادم نمیره یبار گفت فرض کن میری توی خیابون یه ادمی افتاده جیغ میزنه گریه میکنه التماس میکنه کمکش کنی تو روت رو میکنی اونور و میری ؟؟!

    و من چون با قوانین اشنا نبودم و اول مسیرم بود حرفاش ذهنم رو درگیر میکرد و سعی میکردم کلا نبینمش یا باهاش حرف نزنم من که توی خونه نمیموندم ولی اجیم که توی خونه بود روزها روزه ی سکوت میگرفت که با مامانم حرف نزنه و بحث نکنه

    از اون موقع حرف ها ی مامانم رفت توی ذهنم که حتی نمیزارم کسی بفهمه من دارم چیکار میکنم

    این چند سال گذشته که من روی خودم مار میکردم حتی اجازه ندادم شریک عاطفیم کسی که بیشترین تایم رو باهاش میگذرونم بفهمه چیکار دارم میکنم

    میدونه همیشه مینویسم و فایل گوش میکنم و حدس زده که روی ذهنم و خودم کار میکنم ولی حتی یکبار از دهن من اسم شمارو نشنیده یا راجب به قوانین باهاش حرف بزنم و میدونه وقتی میگم میخوام بشینم پا کارام یعنی میخوام بنویسم و یسری چیزا گوش بدم ولی نمیدونه که چین و این مسئله رو جا انداختم که این ها کارای خصوصی من هستن و دوست ندارم راجبشون صحبت کنم

    و اون خودش برای اکثر کارها ازم مشورت میگیره و همیشه گوش میده به حرفایی که بهش میگم و خیلی ادم معنوی ای هست و توی وجودش خودش به اکثر این اگاهی ها رسیده بدون اینکه قوانین اصلی رو بدونه و حرفایی میزنه که تعجب میکنم از کجا به این اگاهی ها رسیده

    حتی توی محیط کارم تا شروع میکنم به نوشتن همه دورم جمع میشن و کلی سوال میپرسن که دارم چیکار میکنم و اینا چین ولی هیچوقت نگفتم و حتی اشاره هم نکردم که چیکار میکنم

    حتی یه خانمی توی محیط کارم بود شمارو میشناخت ولی از نتایجش مشخص بود که هنوز رشدشخصیتی ای نداشته من حتی نزاشتم اون بهم نزدیک بشه و باهام راجبش صحبت کنه چون میدونستم هنوز توی یه عالمه افکار و مسائل اشتباهه و من رو هم ممکنه پایین بکشه و حتی زمان هایی که سعی میکرد سر صحبت رو باهام باز کنه‌ راجب به این مسئله من بهونه میوردم و میرفتم چون توی یک دفتر بودیم و دیده بودم چقدر افکاره اشتباه داره انگار میترسیدم ورودی بد بهم بده

    الان توی ذهنماین اومد که این هارو مینویسی حالا فکر میکنن تو سنگدلی و خودت رو بالاتر میبینی و بیا توضیح بده که رفتارت با اون کلا چجوری بود و به لطف این کامنت من فهمیدم که هنوز چقدر از قضاوت شدن و حرف مردم میترسم و این یک باگ توی وجود منه با اینکه فکر میکردم بهتر شده

    اما توضیحی نمیدم تا با این ترس مواجه شم و جلوی این نجواها رو بتونم بگیرم

    من تنها نسبت به زندگی خودم مسئولم

    من تنها باید به خواسته های خودم اهمیت بدم

    من باید خودخواه باشم چون نه میتونم خیری به کسی برسونم و نه میتونم بدی ای به کسی بکنم

    حتی یک برگ بی اذن خداوند از درخت بر زمین نمی افتد و همه چیز به صورت کاملا دقیق مطابق قوانین بدون تغییر اون داره مدیریت میشه

    الهی شکرت بابت این جهان زیبا و این قوانین زیباتر ️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: