آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2 - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-10 22:21:532024-12-11 22:35:54آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله یکتا
همین که مقاومتی ندارم در برابر این حرفها خدا رو هزاران بار شکر میکنم،همین که بر قلبم مینشیند و میدونم که استاد داره درست میگه حتی اگر در عمل بهش ضعیفم،خدا رو صد هزار بار شکر…
چقدر خوشحالم که این حرفها رو شنیدم،چه بارهای سنگینی که از روی دُوشم برداشته شد،بارهایی که میتونست کمرم رو بشکنه و منو از گمراهان قرار بده…اگر یه گوشه بشینم و بدون قضاوت و تعصب به این حرفها فکر کنم چقدر متوجه آزاد بودنم میشم،چقدر احساس رهایی میکنم از مسئولیت پذیری نسبت به خانواده و جامعه و حیوانات و طبیعت،هر جا رفتیم ما رو مسئول دونستن و به ما این باور رو دادن که شما مسئول نگهداری از والدین پیرت هستی،تو مسئول مراقبت از خانوادتی،تو مسئول بچه ات هستی،تو در قبال همسایه ات مسئولی و اگر تو با شکم پر بخوابی و همسایه ات گشنه باشه خدا شکمت رو پر از آتش میکنه و نماز و روزه ات قبول نیست،تو مسئول پاک کردن طبیعت هستی،تو مسئول هوای پاکی،تو مسئول مراقبت از لایه اُزون هستی و ….
حالا درک میکنم که در قرآن خداوند از همون اول فرموده که هیچکس بار دیگری رو بر دوش نمیکشه و این آسانی رو برای من میخواسته اما من نمیدونستم و از گمراهان بودم،الان درک میکنم…چون قبلا هزاران بار این آیه ها رو خونده بودم اما نفهمیده بودمش و درکش نکرده بودم…
کور و کر بودم و الان پرده ها رو خدا برام زده کنار تا باز کنه غل و زنجیرهایی که منو از پرواز کردن به سمت خودش منع میکنه،غل و زنجیرهایی که خودم به خودم زدم با گوش دادن به چرت و پرتهای بقیه و باور کمبود و باور های گمراه کننده و ترسها و نگرانی ها و نجواهای شیطان رانده شده…
خداوند تنها منبع نور است و اگر من در تاریکی هستم من باید از اون غار تاریک متعفن بد بوی مرطوب لجنزار بیام بیرون تا نور گرم لذت بخش پر نعمت خداوند رو حس کنم و جهان زیبا و کوهها و رودخانه ها و طبیعت زیبا رو ببینم
واقعا هر چی پیش میریم بیشتر میفهمم که هیچی نمیدونم،به نظرم اگر هزار سال هم عمر کنم بازم آگاهی هایی هست که من با رسیدن بهش و گوش کردنش بگم وای من تو این زمینه مشکل دارم،خودم رو یک آدم بسیار ضعیف و محدود و جاهل میبینم و هر موفقیتی هست از خداست و صبح که داشتم راه میرفتم به این نتیجه رسیدم که نه تنها هیچ کردیتی نسبت به دستاوردهام و نعمتهایی که دارم به من نمیرسه بلکه من یک مقاومتم،دیدم هر جا که نعمت ها داشت به آسانی میومد مقاومت من باعث شد که نعمت ها قطع بشن،اگر فروش خوبی در کارم داشتم مقاومت من باعث شد که فکر کنم من آدم خفنی هستم که اینقدر مشتری دارم یا جنس های من عالیه یا من خوش برخوردم یا خوش سلیقهام ،همون جا که کردیت رو به غیر خدا دادم نعمت ها کم نشد قطع شد،من اون همه نعمت ها رو به همه چی ربط میدادم الا خدا….خدایا منو ببخش و از من بگذر….خداوند به من لطف کرد و منو از هدایت شدگان قرار داد.
چقدر من به خودم ظلم کردم چقدر من مغرور شدم چقدر فکر کردم کسی هستم و از همون نقطه ضربه خوردم و چقدر لحظاتی رها بودم و تسلیم از سر ناچاری،و درهایی که از نعمت باز شد،چون اونجا من نیومدم مثل یک سد مقاومت ایجاد کنم جلوی نعمت ها بلکه میدونستم که من تمام تلاشم رو کردم و نه تنها کار پیش نرفته بلکه اوضاع بدتر هم شده و در نهایت مثل موسی گفتم ای الله به هر خیری محتاجم و رحمت خداوند وارد شد
چقدر فکر میکردیم که بشینیم فاتحه بخونیم برای رفتگانمون،چقدر گفتن خیرات بدین برای اموات اونا چشم انتظارن،چقدر الکی هزینه های سوم و هفته و چهلم و مسجد رفتنها و غذا دادن ها ملت دادن و میدن و خواهند داد،پول قرض میکردن تا هزینه های کفن و دفن بدن تا آبرومندانه باشه،طرف خودش بخاطر فقر و نداری مُرده بود بعد خانوادش قرض میکردن تا مراسمش با شکوه باشه تا هم آبروداری کنن و هم مثلا مرده خوشنود باشه،چقدر در گمراهی آشکاری هستیم و هزاران بار خداوندم رو شکر میکنم که قلبم رو برای درک این قوانین باز گذاشته و بر من منت نهاده تا از بندگانش باشم و هر خیری که هست از خداست و من هیچ هیچم در برابرش…
وقتی من بپذیرم که تنهام و نه میتونم شفاعت کننده باشم و نه شفاعت شونده که دیگه کاری به کار بقیه و خانواده و زن و بچه ندارم و افسار زندگیم رو به آدمها و عوامل بیرونی و راضی کردن بقیه نمیدم،کار درست رو انجام میدم و ثابت قدم میمونم و بر خدا توکل میکنم و همین بس که خدا وکیل من باشد.وقتی من خودم رو مسئول فقط زندگی خودم بدونم و دلسوزی نکنم و باور کنم من هیچ توانایی برای تغییر هیچکسی رو ندارم با کسی بحث و جدل نمیکنم و میرم دنبال لذت بردن و علاقه هام و بندگی کردن و در نهایت هدایت میشم به مکان و زمان و ثروت و سلامتی و آرامش بیشتر و بندگی کردن خالص تر و رهایی از رنج ها و بدبختی ها و جهنم
خدا رو شکر میکنم که من رو در این سایت الهی قرار داده و به من لطف کرده تا اینجا باشم تا من از فضل مالکم و صاحب اختیارم نعمتهای بی انتهایش رو برداشت کنم تا سعادتمند بشم در دنیا و آخرت
ای مالک من به من ایمانی بده تا از عمل کنندگان به این قوانین الهی باشم و مرا به راه راست هدایت کن
سپاس بی کران از استاد عزیزم بابت این فایل سراسر توحیدی و سجده به تنها قدرت جهان خدای عالمیان ربّ العالمین
همین نوشته ها هم از من نیست از خدای منه
ما رمیت اذ رمیت لکن الله رمی
خدایا کمکم کن تا مقاومت نباشم بلکه پذیرنده پاک و آماده دریافت نعمتها باشم و من رو خالی کن از این همه غرور و تکبر و ادعاهای پوچ…
به نام الله یکتا
من بیشتر وقتها میگفتم خداوند برای من کافیه و الان فهمیدم که خداوند برای من کافی نیست!!!
مگه میشه اقیانوس رو در قطره جا داد…باید نوع نگاهم رو به خالقم عوض کنم به خالقی که یک منبع بی انتها از انرژی هست که در جریانه و کل کیهان و تمام هستی و نیستی از آن خودشه…در آب در نور در هوا در آتش در خاک در جسم من در طبیعت در پول در سلامتی در اتم در کهکشانها و در عالم غیب و …
وقتی همه چی خودشه و همه از آن خودشه چطور میتونم بگم خدا برای من کافیه،به نظرم باید بگم من با بودن با اون از هیچ میشم همه چی
وقتی یک قطره به اقیانوس وصل بشه اسم اون قطره هم میشه اقیانوس و حل میشه در اون آب بی نهایت…خدایا شعور و درکی بده تا درکت کنم و بتوانم بندگی خالص بکنم برای خودم تا من سعادتمند بشم و تو بی نیازی از بندگی من
سبحان الله….
به نام الله یکتا
چقدر خوب نوشتی که:اشتباه من اینه که بجای فکر کردن به خودم دائما به خانوادم فکر میکنم…و یا اینکه اگر من نباشم اونا آسیب میبینند…
واقعا که چقدر این صفت در من هم وجود داشته و داره و ریشه زده در تمام وجودم…
قبلنا برای پدر و مادر و برادر و خواهر و الانا برای همسر و دختر،یعنی همیشه اونا در اولویت هستند حتی در ذهنم،یعنی اگر بخوایم بریم تفریح و سفر و یا مجتمع رفاهی من در ذهنم اولویت رو اول به دختر 5 ساله ام و بعد به همسرم میدم یعنی خودم اصلا اولویت نیستم و این حرفت قشنگ حکم همون چرخ دنده رو برای من داشت که رفت جای درستش نصب شد،ممنونم ازت که از تجربه ات نوشتی تا درسش رو بگیرم و سپاسگذار خداوندم هستم که قلبم رو برای درکش باز گذاشت و امیداورم هدایتم کنه برای عمل به قوانین الهی
به نام الله یکتا
چقدر قشنگ نوشتی مثل یک نم بارون ادامه دار نم نم بر قلبم نشست
چقدر خوبه که از این زاویه به موضوع نگاه کنیم که هر کسی هر جایی در ظاهر داره درد میکشه اون درد دقیقا همون چیزی هست که الان براش خوبه تا یاد بگیره و این یادگیری همون هدایت الله است،ولی خیلی وقتها ما میپریم وسط و اجازه نمیدیم شخص تکاملش رو طی کنه و با بر چسب کمک کردن و ترحم و دلسوزی میایم و هم به خودمون ضربه میزنیم و هم به اون…بارها من فکر کردم خودم در زندگیم چقدر بالا و پایین شدم و به قول شما دوست عزیز چقدر دورهام رو زدم تا رسیدم به الانم،پس چرا اجازه نمیدم بقیه هم برن دوراشون رو بزنن،چرا الکی اینقدر مراقب بچه ام هستم و هی دلسوزی میکنم و هی میخوام نقش خدا رو براش بازی کنم و یا برای بقیه…خداوند هدایتم کنه به جای توجه کردن به بقیه به خواسته های خودم و بندگی کردن خالص ترم توجه کنم،باشد که رستگار شوم
هر خیری که هست از خداست و هر شری که هست از منه،به الله پناه میبرم تا سراسر بشه خیر و برکت و رحمت
مرسی عزیزم بابت این کامنت توحیدی که گذاشتی…
به نام الله یکتا
سپاسگذارم بابت این کامنت زیبا مخصوصا اون تیکه آخر که فرمودین که بخاطر دلسوزی پول میدن به بقیه،من این احساس دلسوزی رو دارم نسبت به دختر 5 ساله ام،یعنی بیشتر وقتها خیلی درخواست داره و من یه جاهایی از خودم میکنم و از خواسته خودم میگذرم تا به اون بدم و نه تنها سیر نمیشه بلکه سریع خواسته بعدیش رو میگه،من فکر میکردم اینکه هر چی خواست براش بخرم خوبه و نذارم چیزی تو دلش بمونه،خدا رو صد هزار مرتبه شکر که متوجه اشتباهم شدم
مرسی ازشما دوست عزیز و خداوند رو صد هزار بار شکر
به نام الله یکتا
سجده میکنم به درگاه پاک و مقدس خداوند که هدایتگر و با گذشت است
من هر موقع به این آیه برخورد میکردم درک نمیکردم منظور الله از دو بهشت چیست و الان شما نوشتی که بهشت دنیا و بهشت آخرت،یعنی اگر در مسیر درست باشیم هم در دنیا سعادتمندیم و هم در آخرت و این است کامیابی بزرگ
خیلی خوشحالم که منظور خداوند رو متوجه شده ام در این کامنت زیبای شما دوست عزیزم واقعا شکرگذار الله یکتا هستم که اینطوری و به این آسانی هدایتگری میکنه و اوست خدای عالمیان ربّ العالمین
به نام الله یکتا
دختر من اول بنده ی خداست و بعد فرزند من
چقدر زیبا نوشتی،چقدر آرامش بخشه،ما یادمون میره که این بچه مثل خودمون بنده ی خداست و همونطوری که الله ما رو در بچگی حفظ کرد قطعا هدایتگر،مراقب و ایمن کننده اون هم هست…خدایا به تو پناه میبرم از کج فهمی و از جهل و شکرت بابت این آگاهی های ناب و پاک
خدایا شکرت
ممنون از کامنت زیبایی که نوشتی
به نام الله یکتا
این گوشزد کردن برای بقیه شده خوراکمون مخصوصا برای بچه مون
مسواک زدی،دستشویی رفتی،کلاهتو بپوش سرده،اینجا برو،اینجا نرو،غذاتو خوردی،سلام کردی،خداحافظی کردی،در رو بستی و هزاران هزار حرف مسخره که الان که دارم مینویسم حالم بد شد که چقدر بد کردم تا الان،یک نفر فقط یکی از این حرفها رو هر روز به من یاداوری کنه چقدر میتونم بهش پرخاشگری کنم…بخاطر همینه که هر چقدر بچمون رو نصیحت میکنیم و کارهاش رو بهش گوشزد میکنیم اتفاقا برعکس عمل میکنه و اصلا گوش نمیده و به نظرم کاملا حق داره،خدایا شکرت که آگاهم کردی و منو ببخش و منو از هدایت شدگان قرار بده
الهی آمین
ممنونم از شما دوست عزیز بابت این کامنت زیبا
به نام الله یکتا
این جمله که:
چرا ما فقط و فقط مسئول تغییر و بهبود زندگی خودمان هستیم؟
به این دلیل که جزء قوانین غیر قابل تغییر خداوند است
باید هر روز به خودم بگم که سُنت خداوند غیر قابل تغییره و اگر من بپذیرم که تلاش من برای تغییر دیگران و نصیحت کردنشون مثل این هست که هر روز بشینم با یک تکه سنگ حرف بزنم و نصیحتش کنم و توقع داشته باشم که اون آدم بشه و تائید کنه و عمل کنه این احمقی من رو میرسونه و نه احمقی سنگ رو…وقتی خواست خداوند این هست من بنده چه قدرتی دارم،هیچی،هیچی آقا،ول کن،بپذیر که هیچ توانایی نداری و اگر فقط همین یک جمله رو باور کنیم کُلاً همه رو ول میکنیم و فقط میچسبیم به خودمون و اهدافمون و تجسم کردن و شکرگذاری تا هم در این دنیا در بهشت زندگی کنیم و هم در آخرت….
خدایا شکرت
ممنونم ازت بابت این کامنت عالی
به نام الله یکتا
مثال یوسف چقدر به جا و عالی بود مرسی ازتون
در مورد اینکه ما آیه های قرآن رو میخونیم و نمیفهمیم یا نمیتونیم تعمیمش بدیم به زندگی خودمون بخاطر این هست که،من خودم همیشه فکر میکنم این آیه ها برای بقیه هست و برای من نیست،فکر میکنم که من چون توی این سایت هستم و یک سری چیزها رو میدونم که بقیه حتی درکش هم نمیکنن من دیگه اولیاء خدا هستم و ضد ضربه در صورتی که اولیا خدا هم باشی اگر مغرور بشی از همون نقطه که میشه پاشنه آشیلت ضربه میخوری مثل یونس و مثل یوسف و مثل یعقوب
باید بتوانم در هر لحظه تقوا داشته باشم و کنترل ذهن کنم و متکبر نشم و مغرور نشم که من میدونم و بخوام مسائل بقیه رو حتی در ذهن خودم و برای خودم ریشه یابی کنم،به من چه اگر خیلی عُرضه دارم بشینم مسائل خودم رو حل کنم
هر چند که این خودش یک مسیره و باید تکاملش طی بشه،از خدا میخوام که منو از شکرگذاران و تسلیم شدگان و هدایت شدگان قرار بده و از من بگذره و منو ببخشه
مرسی بابت کامنت بی نظیرتون…