آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2 - صفحه 13

413 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مرتضی مختاری گفته:
    مدت عضویت: 2826 روز

    با سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز و تمامی اعضای این سایت

    وقتی این فایل را دیدم تمام اون نصیحت ها وصحبت هایی که پدرم و مادرم در سال 1394 باهام داشتند یادم آمد.

    تصمیم به ازدواج گرفته بودم اونم با دختری که شناخت کافی از خودش و خانواده اش نداشتم یعنی فقط توی یک روستا بودیم و همدیگه را ظاهری میشناختیم وای خدایااا چقدر طول کشید تا بفهمم تصمیمی که گرفتم اشتباه بوده

    یادم میاد وقتی از خدمت سربازی اومدم بیکار بودم دنبال شغل بودم نزدیک 6 ماه بیکار بودم و بعدش مخابرات از طریق پیمانکارانش درخواست استخدام و من رفتم توی شرکت مخابرات و تصمیم گرفتم ازدواج کنم الان که فکرش میکنم دود از سرم بلند میشود خدایا من با خودم چه کردم وقتی دختری که میخواستم به مادرم و بقیه گفتم همه باهم مخالفت کردند و شروع کردند به نصیحت که اصلا شما بهم نمیخورید داری اشتباه میکنی اخه این چه کاری تفاوت از هرلحاظ که بگی باهم داشتیم ولی من انگار کور بودم و نمیدیدم و بالاخره مجبورشون کردم که بروند خواستگاری و عقد کردیم من بعداز شش ماه پشیمان شدم ولی جرات نمیکردم اقدام کنم بعدشم عروسی و بچه اونم دوتا و بالاخره بعد از 17 سال به بن بست رسیدیم و من دادخواست طلاق دادم الان بعداز گذشت دوسال که مهریه اش را گذاشت اجرا و هرچقدر میتونست ازم بابت حق و حقوقی که داشت گرفت و یک دادگاه دیگه داریم و بعدش دیگه طلاق و تمام زندگیم‌ رفت دیگه هیچی ندارم من موندم و پشیمانی دوبچه‌ طلاق و مابقی مهریه و دویست عدد سکه..

    گوش نکردن به پدر و مادر که میگفتند

    کبوتر با کبوتر باز با باز

    همجنس با همجنس کنند پرواز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 251 روز

    سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات یگانه خالق آفرین من ،،

    حضرت ««وجود»» ،،

    سلام و درود خدمت خانواده قوووووویییی عباس منش ،،

    آقا ی حرکت خیلی باحال و خفن ،،

    دیدی توی مراکز درمانی اکثراً ی تصویر ی کودکی به دیواره که داره به اشاره میگه ؛ هیس

    خوب ، خیلی خوبه که ماها توی خیلی از ساعات شبانه روز این تصویر و بخاطر بیارم با عکس دوران کودکی خودمون ،، با عکس کودک درونمون که همون انرژی مقدس ذات الهی ماست که داره میگه عزیزم ساکت باش گلم ،،

    الله اکبر ،،

    کجان اونایی که میگن خداوند با بندگانش حرف نمیزنه ؟؟؟!!!

    بیااا

    این یکی از زیباترین حرفاش بود دیگه

    چون سکوت هم صدای کائنات ِ

    صدای خودش

    بچه ها بیاین ی کار قشنگ دیگه بکنیم

    برای من بنویسید عزیزانی که میخونین این متن ،،

    چیا حالتون و خوب میکنه ؟؟!!

    مثال ، من خودم تمیز کردن ، خونم ، محیط کارم ، وسایلم ، اصلاح کردن ، کلا تمیز کردن

    موسیقی بدون کلام یا با شعر های خوب مثل مولانا ، شجریان ، سنتی ،

    پیاده روی کردن

    بنویس بخونم عشق کنم ،، سپاس

    خدای مهربونم صد هزار مرتبه شکرت که حالم عالیییییی عالییییی شکرت شکرت شکرت

    آها ی چیز باحال یادم رفت

    تمیزی فرکانس بی نهایت بالا می‌بره

    خوش پوشی

    خوش عطری

    تمییییزی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    مهدی نوری گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    سلام خدمت استادعزیزم ومریم بانوی قدرتمند.

    استادعزیزم این فایل شما درمن غوغایی ایجاد کرد وباورهای مذهبی که داشتم روزیرسوال برد،من خیلی مقیداین بودم که کارهای درست انجام بدم که بقیه بگن خداپدرومادرتوبیامرزه وازاونجایی که پدرم ساکن بهشت هست ازشنیدن این کلمات لذت میبردم قافل ازاینکه درجهل بسرمیبرم .

    البته دراین سالهای گذشته که درمسیرشما وتوحیدقرارگرفته‌ام تغییرات بسیارزیادی داشتم وخیلی ازباورهای اشتباه ومحدودکننده‌ای که داشتم روشناسایی وبه صورت کامل ازشخصیتم جداشون کردم که البته همچنان هم کار داره این باورها.

    ومن الان کاملاًمخالف ومتضاد خانواده مذهبیم زندگی وفکرمیکنم که البته ازنتایجش بسیارراضی هستم ولذت میبرم اززندگیم.

    استادعزیزدرمورد فرزندان واشتباهات و مسولیت کارهاشون گفتید،من ازابتدای ورود به این مسیرتوحیدی طی اتفاقاتی ناخوشایند ازهمسرم جداشدم ومسولیت دوپسربچه وکل زندگی به گردن من افتاد واگرمن دراین مسیرتوحیدی نبودم قطعا باخاک یکسان شده بودم.

    امافرزندان وبخشی ازصحبتهای این جلسه.

    پسرهای من14و16 ساله هستن این پسرهادرچندسال گذشته حتی ی لباس پوشیدن ساده و….بلدنبودن وهمه رو مادرشون انجام میداد،اتفاقی که افتاد و رشدی که من کرده بودم الان به لطف الله مهربان همون پسرها نه تنها کارای شخصی خودشون روانجام میدن بلکه درکارهای خونه ودرست کردن انواع غذاها هم خبره شدن (خدایاشکرت) درمورد درسهاشون کلا دیگه هیچ دخالتی ندارم و کاملا واضح وروشن براشون توضیح دادم که زندگی خودتونه هرگلی زدید سر خودتون زدیدو…ونتیجه الان باسالهای قبل اصلا قابل مقایسه نیست و به طور عجیبی خودشون درس میخونن و نمره های عالی هم کسب میکنند و البته کارهم میکنند ودرتابستان گذشته هرکدومشون حدوداً40 میلیون هم پول ساختن وبسیاربسیار راضی هستند ازاین شیوه زندگی و منم لذت میبرم که بقول شما استادعزیز بزرگترین حمایت از فرزندان حمایت نکردن هست و من دقیقا به گفته‌های شما عمل کردم ونتیحه شده لذت و لذت ولذت.

    باتوجه به مهاجرتم به یکی ازشهرهای شمالی که همیشه آرزوش روداشتم زندگی پُرازآرامشی رو به لطف الله دارم ودر روستایی زیبا وتوریستی زندگی خوبی دارم.

    دوره ارزشمنداحساس لیاقت بسیاربسیار به من کمک کرد تا زندگی راحتتری داشته باشم و خود واقعیم روبشناسم و به لطف الله سالهاست که حتی سرماهم نخوردم و درسلامت کامل هستم.

    استادعباسمنش عزیز ازشما بینهایت سپاسگذارم که منو باخدای واقعی ودرنهایت خود واقعیم آشنا کردی .عاشقتم دوست دارم برادرعزیزم.

    درپناه خداوند مهربان باشید وسایتون سالهای سال مستدام و ماهم استفاده کنیم.

    خدانگهدارتون.️️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    عباس نوربخش گفته:
    مدت عضویت: 645 روز

    بنام انرژی بی پایان جهان هستی بخش

    سلام وادب واحترام

    خداوندابابت قانون ثابت وبی نقص وبدون تغییرت بی نهایت ازتون سپاسگزارم

    بی نهایت استادعزیزم ازتون سپاسگزارم بابت این فایل وتمام فایلهای عالیتون/

    امروز دوست داشتم یک مقدارم ازخودم تعریف کنم/خخخ/البته تعریف دارم ااا/خخخ/ویکی ازرفتارهای متفاوت خودم رونصبت به اکثرمردم کشوروحتی جهان رواینجامطرح کنم:استادعزیزم بنده ازبچگی متفاوت ازخانواده ام تواکثرجنبه های زندگی رفتارمیکردم ومتفاوت هم نتیجه میگرفتم “حتی شایددوستان باورشون نشه زندگی سابقم رو هم خودم یک بخشش رومیدونستم که چه جهنمی درانتظارم هست /خخخ/اما پذیرفتم چون بازم میگم متفاوت ازدیگرا ن فکرمیکنم”وعامل موفقیتهای زندگیم هم همین هست که ازبچگی دوست داشتم که(بی دلیل عشق بورزم ودوست داشته باشم “بی دلیل باهمه ارتباط داشته باشم”بی دلیل شادباشم وبرقصم وخیلی ازکارهایی که متفاوت ازدیگران وبی دلیل انجام میدادم ومیدم)واینها به نظرخودم بهترین شرط موفقیت وخوشبختی درتمام ابعادزندگی هست”دوست داشتم اینجا بگم که منه عباس نوربخش حتی درارتباط بادوفرزنم هم همینطوری هستم وبودم وخواهم بود”وازهمان نوزادیشون چون میدونستم عامل موفق بودن خودم چی بوده همان بی تفاوتی پدرومادرم به من که حتی میخواستن منوازبین ببرندو…ومن به خواسته خودم وخدای خودم پادراین جهان گذاشتم تالذت ببرم ومتفاوت ازهمه زندگی کردم هم همینطوری بافرزندانم رفتارمیکنم وفقط بهشون میگم اگراین کاروبکنید”این نتیجه اش هست وهمین بدون تعصب وعصبانیت واحساسات واین حرفهاروکه میزدم “همسرسابقم به شدت مخالف من بود وبهم میگفت توبی احساسی وکلمات ب……/خخخ/ میگفت وآره “آره بغول استادسیب زمینی بودن ومن هم لذت میبردم ایشون بهم میگفت والان همون فرزندان مشترکمون درکناربنده باعشق جدیدم خوب وخوش وباعشق زندگی میکنندومن خوشحالم چون این اصل قانون هست “به نظرمن هرکس باخودش درصلح باشه وخودش روهرروزبهتروبهتربشناسه وفقط رورفتارهای (شخصیتی)خودش کاربکنه به دورازدنیای بیرون زندگی رویایی خواهدساخت “همانطورکه من برای خودم ساخته ام وهرروزدارم به صورت تکاملی قوی وقویترمیشم/دوست داشتم این احساس و متفاوت بودن ولایق بودن خودم روبازبه خودم بازگوکنم والان بی نهایت خوشحال وخوشبخت هستم/

    دوستون دارم وازخداوندیکتا:سلامتی/شادی/خوشبختی/ثروتمندی وسعادتمندی دردنیاوآخرت روخواستارم

    یاحق///

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    عباس اقدامی گفته:
    مدت عضویت: 1180 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام و درود خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    برای من این دو فایل حکم یه دوره رو داره

    برای من بزرگترین مشکلم دلسوزی و هدایت کردن افراد بوده

    مثالی که شما زدید در اقوام ما برا دو نفر اتفاق افتاد

    یکی ازین افراد بازنشسته ی شرکت نفت و حقوق قابل توجهی میگرفت اما اینقدر به بچه هاش بها داد الان حتی پول اجاره نداره تمام حقوقش میره برا وام هایی که برا بچه هاش گرفته

    یکی از اقوام هم همش دنبال رضایت افراد برای پسرش بود

    همش پسرش با مردم دعوا میکرد این بنده خدا دنبال وثیقه و دنبال رضایت بوده

    این چندروزه اخیر مشکلی برا خانواده ام پیش اومد من قصد و نیت داشتم برم نصیحت کنم با این وجود که من تمام حرف های شما به یادم میومد اما بازم نتونستم خودمو متقاعد کنم

    اومدم تو سایت دیدم شما فایلی با همین مضمون گذاشتید اصلا میگفتم با خودم خدای من مگه میشه ؟

    اشک تو چشمام حلقه زده بود

    دیگه تونستم خودمو متقاعد کنم که عباس دیگه خداوند واضح تر ازین با تو صحبت کنه ؟

    و کلا تمام اون حرفایی که برا نصیحت آماده کرده بودم همه رو از ذهنم پاک کردم و این دو فایل رو تا آخر عمرم گوش میدم چون پاشنه آشیلمه دلسوزی برا بقیه

    از خانم شایسته ی عزیز تشکر میکنم که این پیشنهاد رو به شما دادن برا آماده کردن این دو فایل🫶

    فقط براتون آرزوی سلامتی دارم

    دوستت دارم استاد عزیزم 🫶

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    داود تاجیک گفته:
    مدت عضویت: 2160 روز

    با سلام خدمت همه دوستان گلم و استاد عزیز من با شنیدن این فایل شکی که داشتم به یقین تبدیل شد من یه بچه پنج ساله دارم که مشکل قلبی داره همیشه میگفتم چرا الان فهمیدم چرا اینطوری شده قبل از اینکه ازدواج کنم خواهر زاده داشتم که مشکل قلبی داشت من همیشه به اون توجه میکردم و میگفتم چرا خواهرم همچون بچه خدا بهش داده که همیشه در گیر اون باشه بعد چند سال حالا فهمیدم وقتی استاد میگه به هرچی توجه کنی از همون جنس وارد زندگی تو می‌شود یعنی چی از خداوند کمک بیشتری می‌خواهم تا منو هدایت کنه به راه راست تا ادامه زندگی که در پیش رو دارم زندگی بهتری برای خودم و خانواده ام بسازم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    محمد منیعی گفته:
    مدت عضویت: 991 روز

    به نام الله یکتا

    (( چه وقتهایی که با اشک چشم هنگام غذا خوردن به یاد سفره ی دیگرلن و عزیزانم نبودم ))

    وقتی صحبتهای استاد را کامل گوش میدادم به یاد گذشته خودم افتادم که چقدر این داستان تکرار شدنی در زندگی اکثر آدمهاست و شاید هم به خاطر نوع دوستی و تداعی این بیت شعر است که بنی آدم اعضای یکدیگرند… چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار …

    وحتی در مورد پیامبر عظیم شان اسلام هم مصداق داشته و این اتفاقات بسیار پیش آمده که به خاطر رقیق القلب بودن و مهربان بودن این پیامبر رحمت و مهربانی’ بارها خواسته که از روی دلسوزی و محبت به دیگران کمک کنه تا جایی که مورد خطاب خدا قرار گرفته که ای پیغمبر وظیفه تو فقط ابلاغ رسالت است و بس.

    خواستم بگم که این مورد نه تنها در ما بلکه در بزرگان دین هم نمونه های بسیار داشته اما به قول استاد هرچقدر انسان جلو میره و با قوانین آشناتر میشه بهتر درک میکنه که واقعیت این است که آدمها باید خودشون بخوان و اون وقته که هدایت میشن …

    در مورد خودم هم به یاد میارم سالهای دور حتی زمانی که با این مباحث آشنا نبودم چه درد و دلها که نمیشنیدم و چه تلاشهای ناموفق برای تغییر اوضاع دیگران و آدمها که نمیکردم چه شب نخوابی ها و چه اشکهایی که نمیریختم چه وقتهایی که با اشک چشم هنگام غذا خوردن به یاد سفره ی دیگرلن و عزیزانم نبودم و چه سنگ زیرین آسیابها که نشدم و… ولی جالبش اینه که بعضی از اونا بعدها از یه راههای خیلی ساده تر و راحت تر وحتی خنده دار تر ، انقدر قشنگ هدایت شدن که اصلا من باورم نمیشد، چون اونا در مسیر خواسته قرار گرفتن (البته بعضیها)

    تمام این مطالب و خاطرات قبلی که اصلا مربوط به قبل از آشنایی من با قوانین بود را در تایید حرف استاد گفتم که بگم چقدر این مباحث آشناست ولی تا تجربش نکنی نمیتونی درکش کنی

    و ای کاش اون سالهای پر رنج و مشقت برای تغییر دیگران ، من با استاد آشنا شده بودم تا به جای منجی بودن ، خودم را بالا میکشیدم که هم خوب زندگی کرده باشم و هم بهتر به دیگران کمک کرده باشم

    برای استاد عزیزم و تمامی اهالی خانواده عباس منش آرزوی توفیق روز افزون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2790 روز

    بنام خدای بخشنده و مهربان

    قلْ أَغَیْرَ اللَّهِ أَبْغِی رَبًّا وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ ۚ وَلَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَیْهَا ۚ

    وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ.

    بگو: آیا غیر از خدا را به ربوبیّت گزینم در صورتی که خدا پرورنده همه موجودات است؟ و هیچ کس چیزی نیندوخت مگر بر خود، و هیچ نفسی بار (گناه) دیگری را بر دوش نگیرد. سپس بازگشت همه شما به سوی پروردگارتان است و او شما را به آنچه خلاف در آن می‌کردید آگاه خواهد ساخت.

    سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته و دوستان

    استاد با شنیدن این آیه یاد خودم افتادم . من نمونه کسی هستم که به واسطه ی باورهای اشتباه مذهبی که در گذشته داشتم بیست ساله با فردی دارم زندگی میکنم که نتیجه افکار خودمه .

    نمی دونم چطور و چجوری ولی این باور مخرب که مراقب باشم کاری نکنم که باعث اذیت پدر و مادر نشم یا اینکه یه وقتی اگه حرفشون گوش نکنم و مطیع نباشم اونا منو نفرین میکنن . یعنی سعادت و خوشبختی خودم را گره زده بودم به رضایت والدینم .

    درواقع من همیشه بچه حرف گوش کن خانواده بودم . خیلی تلاش میکردم پدر ومادرم را درک کنم و کاری نکنم که یه وقت ناراحت نشن چون خدا قهرش میگیره و میرم جهنم .

    من حتی درس را برای والدینم میخووندم . من رشته ای را در دبیرستان انتخاب کردم که پدرم دوست داشت. حتی پدرم برای من در دانشگاه انتخاب رشته میکرد ( رشته پزشکی ) بر خلاف میل باطنیم که این خودش داستانی داره که شاید یه وقتی در موردش نوشتم.

    در واقع همیشه میخواستم کاری کنم که رضایت پدر و مادرم را جلب کنم چون فکر میکردم باعث خشنودی و رضایت خدامیشم با اینکارم . بهشت را برای خودم دربست گرفتم .

    یادمه در ایامی که شغل کارمندی داشتم مادرم اومد به من گفت یه وقت عاشق نشی / دل به کسی ندی . من خودم میگم باید با کی ازدواج کنی . یعنی همسرم هم به انتخاب والدینم بود. من هیچ انتخابی در این موضوع نداشتم .

    خداراشکر همسرم انسان شریفی هست ولی از نظر فرکانسی خیلی اختلاف عقاید و افکاری داریم و دنیای ما کاملا با هم متفاوت است . ولی من زندگی را انتخاب کردم که باب میل خانواده ام بود . من هیچ گونه نظر و انتخابی نداشتم . آن موقع من از این اتنخاب خودم راضی بودم چرا ؟ چون بارضایت والدینم حال من هم خوب بود ولی بعدها تو زندگی رفته رفته متوجه اختلاف نظرها و دیدگاهها و حتی سبک زندگی متفاوت بین خودم و همسرم شدم . ولی من به این زندگی ادامه دادم چون دوست نداشتم خانوادم نارحت بشن . حتی اینجا هم اول فکر حال پدر ومادرم بودم.

    رعایت حال خانواده و اینکه یه وقتی خدا قهرش نگیره به من اجازه نمیداد تا به جدایی فکر کنم .فکر میکردم انسان مومن کسی که بسوزه و بسازه اشکالی نداره عوضش پدر ومادرم از من راضی هستن و خدا هم از من راضی .

    اون سالها گذشت و من هدایت شدم به سایت استاد و این آگاهی ها و فهمیدم که همه چیز خودم با افکار خودم خلق کردم

    هر روز دارم تلاش میکنم روی ایمانم روی توحید و روی تسلیم بودنم کار کنم . جهان جهانه فرکانسیه ومن اگه خوب روی خودم کار کنم و ایمانم را نشون بدم فرکانسهای من هستن که منو از این فضا جدا میکنه و به فضای بهتر و انسانهای باکییفیت تر میبره .اجازه میدم فرکانسهای من کارا انجام بدن و من هیچ تقلایی نمی کنم . روی احساس لیاقت و ارزشمندی وجودم کار میکنم . اجازه میدم جهان کبوتر با کبوتر و باز با باز را برام انجام بده .

    خداوند همه ی ما را به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن.

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    حمید خالقی گفته:
    مدت عضویت: 3887 روز

    هیچ قدرتی نمی‌تواند جلوی ورود نعمت به زندگی من را بگیرد و من برای تجربه نعمتهای الهی نیازی به کمک و یاری هیچ فردی ندارم این یکی از بزرگترین آگاهی‌های بود که من بعد از سالها پیگیری سایت استاد عباس منش عزیز بهش رسیدم

    ولی هیچ ادعایی درمورد باور کردن یعنی عمل کردن به این آگاهی ندارم چون تا وقتی عمل به آگاهی‌ها صورت نگیرد من فقط یک بارکش اسبابی هستم که خودم اون بار رو به دوش خودم گذاشتم

    من تا عمل نکنم که نتیجه خاصی نمیگیرم صرف حرف زدن مسئله ای رو حل نخواهد کرد

    انشالله که از عاملان به آگاهی ها باشم تا بتونم نتایج بزرگ و با ارزش تو زندگیم بگیرم

    هیچ عاملی نمی‌تواند جلوی ورود نعمت به زندگی منرا بگیرد و من برای ورود نعمت به زندگیم به کمک هیچ کسی غیر از خداوند ندارم

    حتی از این هم بالاتر به قول استاد :

    هیچ کسی هیچ قدرتی در تاثیر در زندگی من را ندارد

    نه فقط هیچ عاملی و اتفاقی و فردی نمیتواند جلوی ورود نعمت به زندگی منرا بگیرد بلکه حتی هیچ عاملی یا فردی یا کسی هیچ توانی ندارد که بتواند در زندگی من تاثیر بگذارد

    فقط و فقط خودم هستم که در زندگی خودم میتوانم تاثیر بگذارم

    درست و بیشتر که فکر میکنم میبینم یه جورایی حرف استاد درسته واقعا الان این شرایط زندگی و شغلی که دارم رو خودم اجازه ورودشو به زندگیم دادم

    اگر میخواستم میتونستم بهتر از این باشم خودم نزفتم دنبالش خودم پیگیرش نشدم

    از ماست که برماست

    واقعا حمید جان تو کی چیزیو خواستی و براش تلاش کردی و بهش نرسیدی؟ درست که فکر میکنم جوابی برای این سوال نمیبینم

    واقعا تا حالا اتفاق نیفتاد ه چیزیو بخوام و براش تلاش کرده باشم ولی بهش نرسیده باشم

    اگر الان این شرایط را دارم میتونستم بهتر از این باشم خودم بابتش تلاش نکردم وگر نه امکان پذیر بود

    چرا تلاش نکردم و یا نخواستم؟

    دلیل اول عدم احساس لیاقت داشتن خواسته‌های بزرگتر از اینی که هستم

    دلیل دوم دریافت مشاوره و یا مشورتهایی که اصلا نیاز نبود همون راه خودمو میرفتم که به قطعیتش رسیده بودم بهترین و درستترین انتخاب بود

    سومین دلیل خیلی وقتها اصلا به چیزی بهتر از این فکر نکردم چون تو مدارش نبودم

    دلیل چهارم ترس ترس ترس؛ ترس از حرف مردم اطرافیان قضاوت دیگران و اطرافیان ترس از نشدن و نا امید شدن ترس از نشدن و به حدر رفتن وقت و زمان و پول و انرژی

    دلیل پنجم یکی از بزرگترین دلایل دلسوزی به اطرافیان ضعیف که خدارو خوش نمیاد من زود پیشرفت کنم و زندگی بهتری برای خودم بسازم درحالی که دوستان و همکارام ضعیف هستن و نمیتونن رشد کنن دلسوزی از اینکه من رو دوره عزت نفس دارم کار میکنم اونا حتی اسم استاد رو هم شاید نشنیده باشن در صورتی که اونا خودشون نمیخان که پیشرفت کنن بخدا خودشون از شرایطی که دارن لذت می‌برند و نمیخان اون شرایطی که من دنبالش هستم رو داشته باشن اصلا اذیت میشن که بخوان تغییر کنن خپ به من چه که نمیخان؟

    مگه من رو زندگی اونا تاثیری دارم؟ مگه اونا رو زندگی یا تصمیمات و پیشرفت من تاثیری دارن؟

    هرکی مسیر خودشون میره منم باید مسیر خودمو برم نباید به کسی دلسوزی کنم یا خدای ناکرده وابسته بشم اینم باز برمیگرده به عزت نفس و اعتماد به نفس خودم خیلی باید رو این موضوع کار کنم. به خدا خیلی باید کار کنم من اصلا تا حالا رو این دوره کار نکردم فقط گوشش کردم خیلی کم تمرین انجام دادم خیلی خیلی ناچیز

    دلیل ششم کلا آدمی هستم که پشت گوش انداز خوبی هستم کارهامو و تصمیماتمو خیلی پشت گوش میندازم بارها و بارها هم ضرر کردم ولی باز اصلاح نشدم خودمم میدونم از این قضیه دارم حتی ضربه میخورم ولی هنوز ترس در اجرای تصمیماتی دارم حتی تصمیمات نه چندان بزرگ و مهم در حد یه درخواست هر چند نسبت به قبل بهتر شدم ولی هنوزم این اخلاقی دارم که گمان می‌کنم ریشه اش برمیگرده به ترس و ریشه ترس برمیگرده به ضعف عزت و اعتماد به نفس و ریشه این ضعف هم برمیگرده به ضعف و تردید در ایمان که میشه همون شرک

    به قول استاد تو دوره عزت نفس : شرک شرک شرک امان از این شرک که پدر آدمو درمیاره

    دلیل هفتم عجله عجله عجله

    خیلی وقتها هم شده عجله در زود نتیجه گرفتن و زود نا امید شدنم از نتایج کم اولیه منو نذاشته از اینی که هستم بهتر و موفقتر باشم

    هم عجله دارم زودتر نتیجه بگیرم و هم از کمی نتایج اولیه زود نا امید شدم و این قبل آشنایی با دوره ها و انجام تمرینات خیلی مشهود بود باز الان یه مقدار بهتر شدم خدا رو شکر

    فعلا تا اینجا بسنده میکنم و آرزوی موفقیت برای همه دوستان و خودم دارم

    در پناه الله یکتا شاد موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    MATIN گفته:
    مدت عضویت: 1607 روز

    به نام خدای مهربان

    سللم استاد عزیزم خانم شایسته و همه هم دوره ای های موفق و خوشبختم

    وای استاد فقط وقتی که آیه های قرآن رو میخوندیت ومعنی میکردی اونم به معنی درستش قلبم آروم میگرفت یعنی هروقت که میگفتید مشیت

    خدا وند بوده من باتمام وجودم احساس آرامش میکردم هزاران بار این رو از شما شنیده بودم و با خودمم تکرارش کردم ولی انگار توی این فایل یه شکله دیگه داشت از درکه این که من فقط و فقط خودم هستم که زندگیم رو خلق میکنم و فقط وفقط باید روی خودم سرمایه گزاری کنم اون انرژی مقدس رو باید برای خودم بزارم من خیلی وقته که دارم روی خودم کار میکنم بای همین اینکه بخوام به دیگران بگم چجوری فکر کنید این شده بخشی از شخصیتم که به دیگران هیچ کاری ندارم به صورت ناخود آگاه ولی با وجود این هم چنان هم صوتی های ریز میدم و فکر که میکنم میبینم خیلی بهتر شد خیلی بهتر شدم ولی بازم جا داره که خیلی بهتر بشم

    یادم میاد سال 98که باشما آشنا شدم همش دنبال این و اون بودم که تغییرشون بدم. مثله اون مثال مذهیه میخواستم همرو به زور بیارم توی این مسیر و خب نتیجه هم معلوم بود دیگه این کارو که نمیتونستم بکنم هیچ کلی هم انرژیم از بین میرفت و حالمم بد میشد و بازم هم این روندو تکرار میکردم که آروم اروم با گذر تکاملم این روند خیلی خیلی کم تر شد و با تمام وجودم درک کردم که فقط باید روی خودم کار کنم فقط خودم.

    من نمیتونم هیچ کسی رو تغیر بدم این دل سوزیه فقط به من آسیب میزنه همه همه بچه هت توی این مسیر اینو تجربه کردن من همین دیشب سر سفره شام مادرم گفت فردا اومدی خونه برو به داداشت کمک کن تنها نره تعمیر گاه بعد من گفتم که نیازی به کمک من نداره بزار خودش تنهایی بره انقدر نزار ترسو باز بیاد که هرجا میره یکی باهاش باشه تا اینو گفتم سری پاشدم فرارو بر قرار کردم گفتم این مسیری که دری میری اگه ادامه بدی آخرش باید باحاله بعد بخوابی همین صبح بود که تا شب فقط 10بار جلسه 2این فایلو گوش کردی نباید هم چین صوتی بدی خدارو شکر چون خیلی در طول روز فایل گوش میکنم و روی خودم کار کردم اینکه بابت اشتباهات کوچیک و بزرگم خودمو سر زنش نکنم و حاله خودم رو المی بد نکنم واقعا شده بخشی از وجودم که نیاز ندارم انرژی بزارم یا فایلی مربوط به بخشیدن خودم رو گوش کنم که اینکارو کنم تا اشتباهی میکنم تمام فقط درسشو میگیرم که تکرارش نکنم .

    این نکته پایانی هم بگم که خیلی تکنیک و تمرین خوبیه اونم تکرار چندین باره یه فایله باعث میشه که درک آدم بیشتر بشه خب توی دانش مندای ذهنی این داستان هست که تو اگه یه کار رو 17بار انجام بدی برای ذهنت انگار که انجامش ندادی برا همین تکرار معجزه میکنه و باعث میشه که اگه مثله دیشب من تو مسیر اشتباه رفتی سری کانون توجهت رو تغییر بدی و فرکانس هات رو کنترل کنی

    واقعا از خدا ممنونم که عمری به من داد که دوباره زنده باشم نفس بکشم و با وجودم باعث گسترش جهانش بشم باتمام وجودم دلم میخواد همتون به خواسته هادون برسید و زندگی پر از عشق و شادی و آرامش رو تجربه کنید ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: