آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2 - صفحه 21

413 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1496 روز

    به نام خدای مهربانم .

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته و همه دوستان هم فرکانسیم .

    وای از این فایل بی نظیر که روی سایت اومده که واقعا حالمو دگرگون کرده و انرژی بیشتری دارم در جهانم و خدارو شکر حالم خیلی خوبه و پر انرژی هستم همش در کل روز و شب به قوانین فکر میکنم و یک جورایی دوست دارم قوانینی باشم با توکل به خدای مهربانم استاد خدا حفظتون کنه که فایلهای توحیدی قوانینی جهان را با ما به اشتراک میزارید و مدار ما را با این حرف‌ها بالاتر میبرید و من باید خودم را در این مدار مگه دارم حفظ کنم نزارم مدارم پایین بیاد خدا کمکم کنه که بتونم از تمام این قوانین جهانم در عمل استفاده کنم به زبان که خیلی خوبم ولی باید در عمل بهشون ناخودآگاه عمل کنم بشین جزو عاداتم بشه در کل زندگیم ازش در عمل استفاده کنم به امید الله مهربانم

    استاد دوستون دارم شما را به خدای بزرگم میسپرم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    محدثه سادات موسوی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 582 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته نازنین و سلام به همه شما عزیزان

    خب من زیاد دنبال تغیر دادن کسی نبود بجز بعضی وقتا که واقعا دوست داشتم همسرمم حالش عالی باشه و مدام روی خودش کار کنه مثلا همسرم یک مدت بکوب دوازده قدم کار میکرد ولی بعد یک هفته کلا ول میکرد من میشستم کلی کامنت براش میخوندم تا از مسیر دور نشه و اصلا گوش نمیداد چی میگم و من یکم دلخور میشدم از خودم که چرا من دارم خودمو کوچیک میکنم و میگفتم من ارزشمندم و وقتمم ارزش داره باید رو خودم کار کنم

    و ما و پدرم دوره ارزشمند قانون سلامتیو خریدیم پدرو مادرم که عجیب نتیجه گرفتن هرروز منو استادو دعا میکنن و منم کلی نتیجه گرفتم

    همسرم دوره رو گوش نداد یک هفته رعایت کرد و کمر دردش خیلی بهتر شد بمن گفت هرچی مجازه بگو میخورم همسرمم بشدت دیسک کمرو درد مفاصل غیره داره

    خلاصه من خودم رعایت میکردمو غیره و همسرم میان وعده یک گردویی چیزی میخورد من کلی توضیح میدادم وقت میزاشتم نخور الان یک وعده خوردی ولی اصلن متوجه نمیشد چون دوره رو گوش نداده بود پدرو مادرم کامل گوش دادن و قشنگ درک کردن و بشدت رعایت میکنن ولی همسرم چون گوش نداده همش بحث میکنه میوه چرا نخورم بعد غذا میخورم منم از سر دلسوزی میگفتم نخور کلی حرف میزدم دهنم کف میکرد از آخر میگفت نه معده من هضم میکنه و موز میخورد و من یکبار انقدر تمرکز گذاشتم که خودمم از مسیر دور شدم یکباره نشستم کلییی اشغال خوردمو مرگو با چشم دیدم یعنی واقعا مردمو زنده شدم دقیقا استاد روز بعدش فکر کنم این فایل ارزشمندو گذاشتن من کلی این فایلو گوش دادم چندبار گوش دادم و کلا بیخیال همسرم شدم گفتم برای کل کل باهاش منم از مسیر خارج میکنه بنده خدا بهم میگه هرچی مجازه بهم توضیح بده ولی نمیشینه فایلارو یکبار نگاه کنه

    امروز نشست سیب و موز خورد منم اصلن برام مهم نبود گفتم خودش بالاخره میفهمه و هیچی نگفتمو سرم به کار خودم بند بود گفتم کلاه خودمو بگیرم بمن چه چکار میکنه فایلا تو گوشیش هست گوش کنه و دیگه ذهنمو درگیر نکردم و نمیکنم و بعد همسرم رفت شیراووکادو و دوتا کیک خرید و من پای تعهدم موندم و لب به هیچی نزدم انقدر اهرم رنحو لذت کار کردم و کلی بخودمم افتخار کردم ک حتی هوسم نکردم خیلی بخودم افتخار کردم و این درسو گرفتم همه خدا دارن همه خودشون عقل و وقت دارن نیازی نیست من از وقتم بگذرم و خودمو از مسیر دور کنم ممنونم از استاد عزیزم بابت این فایل ارزشمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    مهدی قربانی گفته:
    مدت عضویت: 267 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان که هیچ وقت ناامید نمی شوم به درگاهش،که از بندگان هدایت شده او باشم خدایا شکرت به خاطر این اگاهی ها به رسم قدر دانی چرا که پند گرفتم که همیش،قدر دان اگاهی های باشم که به من کمک میکند که از هدایت شدگان باشم خدایا شکرت دوست دارم تجربه از گذشته خودم برایتان بنویسم تا شاید هم پتدی باشد برای خودم وهم کمک کند که در مسیر درست هدایت شوم وپند بگیرم از اشتباهات گذشته ام که کجا در گمراهی بودم که فکر می کردم که در مسیر درست هستم ولی ازلحاظ فکری به خاطر عدم اگاهی که داشتم در مسیر جهل بودم تا اینکه از لحاظ قلبی خدایا شکرت به ایمان درونی رسیدم که به خاطر عدم اگاهی بوده که فکرم در مسیر گمراهی قرار گرفته بود چون هیچ اگاهی در مورد قوانین خداوند نداشتم واینکه چقدرربه خاطر باورهای که سال از مذهب شنیده بودم به خاطر احساساتی بودن عذاب گناه خودم هیچ عذاب کردار دیگران رو هم به عهده میگرفتم وچقدر سال ب6دخاطر عدم اگاهی از اسما خدادند در عذاب گناهان گذشته ام بودم به جای پتد گرفتن از خطا های گذشته ام ورجوع کردن به خداوند وهدایت گرفتن از وشناخت قوانین که قانون اخساحس خوب رو از درونم خودم باید بیاموزم او مالک بدونم باید بدونم خداوند در ون من است به من ارامش درونی میده اون خدای من است خدایا شکرت هیچ وقت دوچار غرور بی جا نمی شوم با عشق ومحبت درونی وشگزاری کردن از خداوند که ارامش درونی در من ایحاد کرده چولیاقمند آرامش وهدایت هستم واقرار میکنم به خاطر عدم اگاهی بهدخاطر بها دادن به فکرم در مسیر کفران قرار گرفتم که احساحس گناه بیشتری کنم ولی قطعا می دانم خداونداز قلب من اکاه هست واین نتیجه ایمان من هست خداوند که توبه پذیر هست ومرا هدایت میکند به راه مستقیم واسان میکند بر اسانی ها چون از عماق وجودم دوست دارم در مدا شنیدن این ایات باشم واین همه صداقت در قران لذت مبیرم که خداوند هم از کار زور خوشش نمی اید ومن چقدر لذت می برم از خدای با تمام وجودم امادگی رو درون خودم مب بینم از طریق این کتاب اسان بشوم بر اسانی که این کتاب خلاف او چیزهای بوده مذهب وگذشتگا مت بهدخاطر عدم اکاهی بهم گفتند خدایا شکرت تجربه گذشته سال به خاطر اعتیادی که به مواد مخدر داشتم سال پدرم ومادر اعضای خانواد ام بهم میگفند ما دیدم افرادی که مواد کشیدن چی به سرشون رفته با اینکه همانون چیزهای که بهم میگفتد رو هم باچشم خودم می دیدم ولی چون در مدار تعغیر نبودم واصلن برایم مهم نبود از گوش می شنیدم واز گوش دیگه بیرون می رفت بعد با ادامه دادن مصرف مواد دفیقا همون تفاقات برایم اتفاقاق افتاد خیلی لز مسائل مالی ضربه خوردوم خیلی ازلحاظ عاطفی روحی جسمی ضربه خوروم تا زمانی خودم به خودم اومدم به لطف خداوند اون نیروی درونی که الان دارم متوجه می شوم که اون نیروی های درونی هم لطف خداوند وانرژی خداوند بوده که اون موقع من اگاهی شو نداشتم که خداوند جه نیروی در درون من گذاشته که هر وقت رجوع کنم بدای تعغیر هر چیز اون نیروها دارای ارتعاش مثبتی هستند که باعث تعغیر از لحاظ ذهنی فکری در من ایجاد بشود تا در مسیر درست قرار بگیرم واین لطق خداوند هست همین که به توانانی درونی که اسمش انرژی درونی یا همان ه

    خدای درون می گذاریم لذت می برم که خداوند این انرزی درونی رو به من عطا کرده تا انرژی رو در مسیر درست هدایت کنم با سپاسگزلری کردن وتغغیر باور واینوه تشخصی اصل رو از فرعایت سال ها دلیل گمراهی خودم رفتن دنبال فرعیات دور شدن از اصل درون خودم می دانم ولی خدایا شکرت که به اصل درون خودم پی بردم ونگاهم دارم از روی کردار دبگران بردارم وتمرکزم بزارم روی کردار درست خودم واز خداوند سپاسگزار باشم واز خدونود در خواست مبکنم همان گه مرا در مداراکلهی خودش قرار داد بار ها این اتفاق برایم افتاده ولی ب6 خاطر عدم اگاهی از خدای درونم ب6 خاطر عدم اگاهی از توانایی هایم به خاطر عدم اگاعی از شرک و توحید هیلی زود مثل برگی در باد می شودم با یک تضاد بر میگشتم به زندگی گذشته ولی خدایا شکرت اینکه از اگاهی خوب یادم گرفتم هر چه قدر دان تر می شوم از اگاهی بیشتر هدایت می شوم بر اسانی ها بر خلاف اون چیزی که من به اشتباه درک بودم یعنی به اشتباه ساخته بودم فکر می کردم هرچه سختی دارم میکشم به خاطر قوانین هست واصلن متوجه نشدم سختی من به خاطر گمراهی خودم بوده به خاطر عدم اگاهی ها وبها دادن فکرم در مسیر نادرست که با شخثیت وصفات خدا گونه اصلن شباهت نداشته جالب اونجا بود اونا گردن قوانین می انداخت وبه خاطر تو ذهنم گلایه شیگایت از این قوانین داشتم خدایا شکرت مدت ها بود که اصل درونم خودم فراموش کردم بودم وتوجه ام انداخته بودم روی بی ایمانی وتضاد های که در زندگی افراد به وجود می اومد ودلیلشو گردن خداوند می انداختم واز طریق فکرم مرا به گمراهی میکشید ومرا بی اعتماد می کرد بهدخدای رحمان ورحیم وبه خاطر همش فکرم ووقتم رو به بطالت می گذروندم به جای استفاده درست ولذت بردی از ایات الهی وازندگی به این زبیای واین نعت وثروت درونی که خداوند به عطا کرده وقدر دانی کردن خداوند بازگشتم به سوی اوست اجازه داده بودم به نجوهای ذهنم که تکرار احساحس گناه و ترسوند از از خداوند وانداختن تقسیر گرون خداوند به خاطر باورهای مذهبی باعث شد در برابر خدای رحمان ورحیم خودم طغیان کنم که خدای من رحمان رحیم است وبی شک دریجه قبلم باز شده که خداوند بخشنده مهربان وهدایت درونم رو به عهده گرفته تا به راه راست هداتم کنه همین خدای هیچ چیزی ازمن نخواسته برعکس اون چیزی که تو ذهنم ساخته بودم وفکر می کردم خداوند یک چیزی رو ازمن می خواد وبه خاطر از خداوند دوری میکردم چون خداوند رو موحودی سخت گیر ساخته بودم تو ذهنم احساحس می کردم ایراد از قوانین است باز دارم متوجه می شوم که من در گمراهی بودم به خاطر باورهای خراب خداوند فرماید هر از من بخواهد از این کتاب واقعن با تمام وجودم ایمان دارم اگاهی این کتاب همش باودرام ولی ایات مستحکم این کتاب واقعا به انرژی حرکت کردن وشناخت درونی بیشتر از خودم توانایی های روحی بیشتر بهم می دهد وحتی باز کردن این کتاب هم به انرژی مثبت میده خدایا شکرت واینگه دیگران چه نگاهی به این کتاب داشتند برایم مهم نیست ولی بی شک می دانم تنها رهنمای مت برای هدایت شدن به مسیر درست واسان شدن بر اسانی ها همین کتاب هست ولی مهم حتی دوستم چه نگاهی به این کتاب دارند مهم ایمان مت به متحوای ابن کتاب هست که خداوند باصداقت از من خواهم با این کتاب گمراشون میکنم وعهده ای از من می خواهدند از این کتاب هدایت بشوم به راه درست واسان بشوم بر اسانی ها چون راهی جز راه درست ندارم چون اولم واخرم به سنت خداوند رحمان ورحیم است چون عین وافعیت از از راه درست لذت می برم به واقیعت پذیرفتم مقاومت ذهنم شکسته از راه درست لذت مبیره وهیج وقت اجازه نمی دم دوجار بزرگ بینی بشوم وبخواهم به خاطر عیب دیگران از دیگران دوری کنم به جای ابن نوع نگاه باورهای رو تعغیر می دهم وبه خدای درونم رجودم میکنم که خداوتد بشخنده مهربان وتوجه رو میزارم روی نکات مثبت خودم وافراد تا لذتی بیشتر ببرم وقتی هنبن راحتی می شود لذت برد چرا این قانون به زبیای رو به خاطر فکرهای مخرب خودم بد بدونم به جای اینکه رجوع کنم به قانون زیبای خداوند به زیبای تمام در وجود تمام بندگان هست ومن این قانون ایمان دارم خداوند قانون زیبایش در وجودم جاری هست ولی خدایا شکرت ومن بهدخاطر عدم اگاهی توجه ام دو گذاشتم روی چیزهای بر خلاف قاون خداوند وبی جهت وبخود خودم نگران کردم وقتی متوجه شدم تمام قانون خداوند در وجودم جاری شده ومن خبر نداشتم خدایا شکرت این تجربه من بود وچقدر زور زدم وتوی ذهنم دوست داشتم وبا اینکه خودم هنوز نتیجه انچنانی از قوانین دریافت کرده بودم بر عکس تو خیلی لز مسائل چون بر خلاف قانو ن عمل کرده بودم نتیجه نگرفته بودم دوست داشتم این قاون به بقیقه مردم بفهمون که حالشون خوب بشه واصلن متوجه نشدم هر کسی خوب اگاه هست به کار خوب وبد خودش وازخداوند می خواهم از حد خودم کجا باید صحبت کنم وهر جای باید سکوت وبی خود همه مردم از کار خکب وبد خودشون اگاه 7هستند واین در ذات همهانسان وجود داره خدایا شکرت خدایا نرا با این کتاب هدایت کن بر اسانی وداه درست ودبگر توهم دانی نمی زنم خدایا شکرت انچان از فضل خودت در من جاری کن اسان بشوم براسانی ها به راه درست خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    آکو مولایی گفته:
    مدت عضویت: 1470 روز

    سلام ودرود به استادان نازنینم

    به رسم سپاسگزاری کامنت کوتاهی مینویسم

    خدایا صدهزارمرتبه شکر برای این همه آگاهی های ارزشمند وصفر کیلومتره تاز متولد شده

    بارها وبارها به خودم میگویم هر کدام از فایلهای استاد عباس منش چه فایلهای دانلودی وچه فایل محصولات اگر بخواهم تمرکز صدرصد را روی هرکدام از فایلها بزارم همون فایل کاملترین فایل است در تمام جنبه های زندگی

    تمام آگاهی ها یکی است واز یک منبع ابدی سرچشمه میگیرد.

    بشرط باوررررررررررررررررررر

    بشرط ایماااااااااااااان

    بشرط کنترل ذهن

    بشرط اعراض از ناخواسته

    بشرط توجه به نکات مثبت اتفاقاتی که صبح تاشب ممکنه برای هر کسی رخ بده واز چه زاویه ای به این موضوع نگاه کرد.مهمه

    به شرط خودشناسی وخدا شناسی

    به شرط چسبیدن به اصل وتکرار مکرررر اصلیات

    به شرط پذیرش جهان دو قطبی

    بشرط درک احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب

    بشرط بما قدمت ایدیهم وبما کسبت ایدیهم

    بشرط تهارت روح، پرهیز از معامله با ابلیس،

    بشرط اینکه بپذیری وباور کنی خداوند از رگ کردن به من نزدیکتره و زبان حرف زدن با خداوند زبان فرکانسی است.هرچه داری ونداری ازخداست واحساس ازشمندی ولیاقت خودم را پس بگیرم

    همه چی باوره تا میتوانی آکوگیان باورهای خوب بساز …بخدا آنچه در آرزوت هست بدهت داده میشه

    وهیچ کس…

    هیچ کس به اندازه پوست نازک خرما قدرت ندارد از من بگیره چیزرو

    استاد عباس منش با چه زبانی ازت تشکر کنم⁦️⁩

    استاد خیلی وقتا توی این فکر فرو میرم اون منجی که همه ازش شب روز حرف میزنن وبوقش کرناش گوش عالمو کر کرده وفقط بلدن حرف بزنن در تمام مذاهب

    اونی که خیلیها منتظرش هستن بیاید ومعجزه ای کند وزندگیشان را نجات دهد با افتخار شماییید

    من میگم اون آومده خیلی وقت هست که اومده خیلی هم برام منطقیه

    اما چون خیلیها در مدار شما نیستن. نه میبینند. نه حرفاشو میشنوند ونه باور دارند واصلا نمیفهمند همچنین چیزیو.در واقع کر وکورن وهدایت نیافته اند

    پس تلاش الکی بی فایده است

    پس نگران نباش

    اگر بخواهند هدایت میشوند

    استاد من عاشقتم با تمام وجود⁦️⁩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    جواد آقابابایی گفته:
    مدت عضویت: 2820 روز

    سلام به استاد عباس منش و همه ی دوستان عزیز

    نمیدونم چرا نوشتن تو سایت برام سخته

    شاید این باور دارم که چون استاد همه کامنت هارو رو میخونن و من میخوام یه کامنت عالی بنویسم همش این نوشتن برام سخت بوده و یه جایی احساس می‌کردم برای جلب توجه می نویسم برا همین خیلی وقت ها نوشتم و پاک شون کردم

    ولی این بار چون یه تجربه ای تازه از این حرفهای استاد داشتم خواستم بنویسم تا برای خودم یادآوری بشه که این حرفها دقیقا جزو قانون بوده و عمل نکردنش چه بلایی سرم آورده

    موضوع بر میگرده به سال 1401

    که دوتا از دوستانم که با هم شراکت داشتن به مشکل برخوردن و کلی بدهی بالا آوردن و من بدلیل اینکه با من هم صنف بودن و حتی بدلیل اینکه پیش یکی از همکاران معرفی شون کرده بودم و عمده بدهیشون هم به این طرف بود(این همکارم بلافاصله بعد از اولین چک برگشتی رابطه اش رو باهاشون قطع کرد) تصمیم گرفتم کمکشون کنم بعنوان واسطه تا مشکلاتشون رو برطرف کنن

    لازمه که بگم من دورادور از تصمیمات اشتباه این دوستانم باخبر بودم که باعث شده بود اونارو به اینجا بکشونه (اولین تلنگر جهان)

    بعد از این اتفاق یکی از همین دوستان ماه‌های آخر سال 1401 اومد بعنوان ویزیتور از من کالا می‌گرفت و برای خودش کار میکرد

    اوایل همه چی داشت خوب پیش میرفت و این فرد فروش خوبی داشت و مهم تر اینکه به تعهداتش عمل میکرد و زندگیش داشت دوباره به جریان می افتاد و منم سر خوش از کمکی که انجام داده بودم همچنین از رفتار همکارم که تو سختی باهاشون قطع رابطه کرده بود عیب می گرفتم (عدم درس گرفتن از تجربیات دیگران)

    تو همین زمان این فرد تصمیم به تعویض خونه میگیره یک تصمیمی که با تجربیاتم نشون میداد که اون نمیتونه از پس این تصمیم بر بیاد چون هنوز بدهی های قبلیش رو پرداخت نکرده بوده و مهم تر اینکه برای پرداخت بدهی قبلیش رفته بود و پول نزول کرده بود (تلنگر بعدی جهان)

    بعد از یه چند ماهی کم کم مشکلات مالی این فرد پدیدار شد و این فرد به تعهداتش پایبند نبود و چکهاش رو بعد از چند روزی پاس میکرد (پس گردنی جهان)

    ولی من همچنان باهاش مدار میکردم و داشتم باهاش کار میکردم

    بعد مدتی دیگه توان پاس کردن یکسری از چکهاش رو نداشت و من بابت تعهدی که داشتم به حساب شرکتها پول میزدم و چک‌های برگشت خورده این فرد رو میگرفتم تعداد و مبلغ چکها اولش زیاد نبود و خیلی فشار زیادی بهم نمیومد (سیلی آروم جهان)

    دیگه داشت چکهای بیشتری برگشت می‌خورد و جالبه یه جایی این فرد باعث شده بود که وجهه من آروم آروم پیش یکسری از شرکت‌ها صدمه بخوره ولی من همچنان بر این باور بودم که باید کمکش کنم (چک و لگد جهان)

    دیگه داشت بدهی های این فرد به 600 700 میلیون میرسید و من برای کمک کردن بهش یکسری از پولهایی که از دیگران بعنوان سرمایه گذاری بهم پیشنهاد می شد (از خیلی وقت پیش به این باور رسیده بودم که دیگه پولی بعنوان سرمایه گذاری از کسی نگیرم) براش گرفتم تا اون بتونه چکهاش رو پاس کنه (آماده کردن برای ناک اوت کردن جهان)

    شاید برا خیلی ها جالب باشه به یه فردی کالا بدی بعدش موعد چک اش هم میرسید خودم میرفتم براش پول جور میکردم ولی واقعا این اتفاق رخ می‌داد چراکه این باورهامونه که داره شرایط و تجربیات زندگی رو رقم میزنه و من باور داشتم که باید به دیگران کمک کنم

    اونقدر این اتفاق پیش رفت که دیگه توان مالی برای حمایت این فرد رو نداشتم و دیگه داشت ضربات دنیا برام کشنده می شد و تصمیم گرفتم که حداقل به این فرد دیگه کالا ندم (دقیقا همین روزها تو پارسال)

    حالا من مونده بودم و کلی از چکهایی که این فرد برای کالاهایی که از من گرفته بود بهم داده بود و من اونارو به شرکتهای طرف قراردادم داده بودم

    یک استرس از اینکه این چکها قراره پاس نشن و فشاری که شرکتها بابت گرفتن پولشون بهم خواهند آورد و یک فشار از دور اطرافیان که چرا آخر سالی دست این فرد رو تو پوست گرد گذاشتم و این فرد با دوتا بچه کوچیک خرجش رو چجوری بکشه (یه عذاب وجدان الکی هم تو خودمم داشتم)

    خلاصه با هزار بدبختی تونستم تا اواخر بهار امسال بدهی میلیاردی این فرد رو جمع کنم با کلی سرافکندگی و شرمندگی

    حالا من مونده بودم با این چک‌های بی محل این فرد

    استاد باورت نمیشه ولی همچنان من داشتم با این دوستم مدار میکردم و هیچگونه فشاری بابت چکهاش بهش نمیذاشتم تا اینکه تصمیم گرفتم بابت وصول چکها از طریق قانون اقدام کنم

    (این دوستم قرار بود از از مهر ماه 1402 بابت مشکلات مالیش خونه ای که خریده بود رو بفروشه ولی نگو این دلسوزی بیخودی من باعث شده بود اون اینکارو همچنان به تعویق بندازه تا شاید من کمکش کنم)

    و این جدیت من باعث شد که این فرد تو 1 هفته 10 روز خونه اش رو بفروشه و قسمتی از بدهیش رو پرداخت بکنه

    الانم که دارم این پیام رو می نویسم همچنان مبلغ کمی از بدهیش باقی مونده که امروز فردا میکنه البته که دیگه بیخیال شدم

    البته بگم استاد سال 1402 پر بود از این اتفاقات برام

    چرا که این کمک کردن های مالی فقط به این دوستم خلاصه نشده بود بلکه به 2تا از برادرانم هم بابت بدهی هاشون کمک مالی انجام داده بودم یا اینکه برای یکی از برادارام با حساب خودم وام گرفته بودم(با اینکه خودم از وام بیزارم و میدونم وام عامل بدبختیه) و چون توان پرداخت قسط هاش رو نداشت از حساب من برداشت میکردن

    یعنی کل سال 1402 فقط دنیا داشت بهم می آموخت که کاسه داغ تر از آش نباشم و خودم رو بابت تصمیمات اشتباه دیگران به چالش نندازم

    خیلی فایل فوق العاده ای بود

    دوستان واقعا این حرفهای استاد مثل در میمونه

    اگه مقاومتی نسبت بهش دارید چندین و چند بار گوش بدید تا مثل من نخواید میلیاردها تومان ضربه ببینید تا این حرفهارو باور کنید

    بقول استاد این فایل ها میلیاردها میلیارد ارزش داره واقعا درست میگه

    استاد ممنونم بابت این سخاوتت بابت این بخشندگیت

    خدایا سپاسگذارم بابت این فضای عالی که تو این سایت ایجاد شده

    امیدوار نسبت به عمل کردن به این آموزه ها ثابت قدم باشم

    استاد جان بی نهایت ازت ممنونم️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      سارا محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1457 روز

      سلام به بردار بزرگوارم آقا جواد

      ممنون از کامنتی که نوشتی و ایمانمون رو به درست بودن قانون افزونتر کردی

      باید به خودم یاداوری کنم که دلسوزی و کمک به دیگران که اولش ظاهر معنوی داره و در واقع خلاف قانون هست نه تنها باعث میشه اون فرد تغییر نکنه بلکه با ارسال این فرکانس ناجی و هادی بودن، جهان لاجرم آدم های مسئله دارو درب و داغون رو میاره تو زندگیمون….

      دقیقا تجربه شما هم داشت همینو می گفت

      من خداروشکر به فضل خدا و این سایت دیگه چند سالی هست تلویزیون نمی بینم

      اما این اواخر که سریال کیمیا پخش میشد … من تو خونه مادرشوهرم تصادفی یه بخشیش رو دیدم که چقدر همخوانی داشت با این فایل

      البته قبلاً در دوران جاهلیت این سریال رو دیده بودم و اون شب یه پیام واضح برام داشت

      اینکه کیمیا از همون نوجوانی با ارسال فرکانس حامی و ناحی و هادی بودن، مدام افراد مسئله دار و درب و داغون تو زندگیش بودن و جالبه که خودش شد معلم و مدیر مدرسه که باز هم اونجا ناجی و هادی بود…‌

      همسرش قاضی بود

      دو تا بچه هاش دکتر بودن و دوست داشتن در مناطق محروم خدمت کنن

      خلاصه که تمومی نداشت…

      و چقدر به جا بود دیدن این سریال و هماهنگیش با این فایل و یاداوری قانون برام

      هر چند اون موقع به خاطر توهم های مذهبی تو ذهنم، ایشون رو خیلی تحسین می کردم و تو ذهنم برام الگو میشد

      خدایا شکرت که کر و کور نموندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    یاسمن ایزانلو گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    کامنت هفتم

    23 آذر 1403

    “هر کسی کار اشتباهی میکنه، میدونه که این کار اشتباهه. اصلا با ذات انسان، با روح انسان در تضاده.”

    “قرآن: هیچ اجباری در دین نیست.”

    “هر کسی مسئول نتایج خودشه.”

    “ما باید اجازه بدیم دیگران هم مسئولیت زندگی خودشون رو به عهده بگیرن.”

    “اگر ما به عنوان والد هر بار اشتباهات فرزندانمون رو بپوشونیم، فردی بی لیاقت و مسئولیت ناپذیر بار میاریم که عملا نمیتونه از پس زندگیش بربیاد.”

    “به بچه باید کاملا بفهمونی که اگر مسیر اشتباه رو رفت، خودش باید مسئولیتش رو بپذیره و تو نمیای به جاش گندایی که زده رو پاک کنی. این باعث میشه بچه قبل از اقدام به هر عملی، دوبار فکر کنه. چون میدونه کسی نمیاد کارهاش رو لاپوشونی کنه.”

    “ممکنه همه بگن تو آدم خودخواه یا بدی هستی که حتی به افراد نزدیک به خودت هم کمک نمیکنی، اما من منتظر نیستم دیگران از من تعریف کنن. بذار بگن. عوضش من اینجوری میتونم در آرامش زندگی کنم.”

    وااااای!

    عجب جمله ای شنیدم!

    “خداوند در هیچ کجای قرآن نگفته تر و خشک با هم سوختن! همیشه اینجوری بوده که اگر عذابی قرار بوده نازل بشه، اون هایی که در مسیر درست بودن از عذاب حفظ میشدن و اون هایی که در مسیر نادرست بودن نابود میشدن.”

    این جمله خوراک اون وقت هاییه که نجوا میاد و میگه: حالا اگه یه بارم فکر ناجور بکنی چیزی نمیشه! بعدا دوباره ذهنتو کنترل میکنی. فقط همین یک بارو بشین به مزخرفاتی که بهت میگم گوش کن. و اون یک بار میشه دو بار و دوبار میشه سه بار و الی آخر. یهو آدم چشم باز میکنه میبینه تا خرخره رفته تو منجلابی که بیرون اومدن ازش کار هر کسی نیست و یک اراده ی پولادین میخواد.

    شنیدن این کلمات چقدر زیبا بود. روم به شدت تاثیر گذاشت. انگار خداوند خودش داشت باهام صحبت میکرد. واقعا خودش بود که بهم این ها رو میگفت!

    خدای من!

    چقدر زیباست توضیحاتتون

    این جملات هم عجیب توی مغزم حک شد:

    “دو بار در قرآن خداوند به پیامبر گفته نزدیکه خودتو بکشی از بس داری برای هدایت مردم تلاش میکنی. تو فقط هشدار دهنده و بیم دهنده هستی. نمیتونی به زور آدم ها رو هدایت کنی. هرکسی که در مشیت قوانین خداوند قرار بگیره هدایت میشه. در غیر این صورت حرف های تو هیچ تاثیری روی کسی نداره. بلکه حتی موجب میشه باهات دشمن هم بشن.”

    استاد زمانی که با قرآن صحبت هاتون رو منطقی میکنید، آدم دیگه هیچ بهانه ای برای عمل نکردن به آموزه هاتون پیدا نمیکنه.

    قرآن توی ذهن من قانون رو خیلی خوب منطقی میکنه.

    کاش همیشه و همیشه ازش صحبت کنید.

    تمام فایل هاتون فوق العاده است. اما این قرآنی ها بی نظیره!

    خود من وقتی قرآن رو میخونم نمیتونم به این خوبی ازش برداشت کنم. میفهممش اما وقتی همون ها رو از زبون شما میشنوم، انگار تازه متوجه منظور خدا میشم.

    من فعلا این فایل رو تا نصفه گوش کردم.

    بقیش رو میذارم برای زمانی که شرایطم محیا بود.

    برم سراغ تعهداتم ببینم امروز چه کردم.

    تعهد اولم که برداشتن روزی یک قدم به سمت پیشرفت مالی بود رو انجام دادم. به دیگران در مورد کلاس های آنلاینم گفتم و کلاسم رو با شاگردم برگزار کردم.

    نمیدونم دیگه باید چه قدمی به سمت پیشرفت مالی و برگزاری کلاس های مجازی بردارم. الان منتظرم ده نفر بیان برای دوتا کلاسم ثبت نام کنن. انگار هنوز قدم بعدی بهم گفته نشده. نمیدونم سمت خودم رو کامل انجام دادم یا نه.

    خدایا اگر قراره کار دیگه ای بکنم بهم بگو.

    جالبه که دیروز و امروز، کلاسی که با شاگردم داشتم به صورت خیلی اتفاقی مجازی برگزار شد و همین باعث شد ترسم از کلاس مجازی کمتر بشه.

    وقتی خدا میبینه به هدفت متعهدی، کم کم به سمتش هدایتت میکنه.

    تعهد دومم نوشتن یک کامنت روی وبسایت بود که انجام شد. گزارش پیشرفت کسب و کار رو هم که دادم.

    تعهد سومم لذت بردن از زندگی، نوشتن سپاسگزاری های روزانه در کامنت و دیدن فایل ها با میل و رغبت بود.

    سپاسگزاری هام رو مینویسم که تعهد سومم هم کامل بشه:

    پروردگارا سپاسگزارم که امروز هم برام خیلی عالی گذشت.

    سپاسگزارم که با این فایل انقدر خوب هدایت شدم.

    سپاسگزارم که همین الان قدم بعدیم برای پیشرفت کسب و کارم رو بهم گفتی. این که فردا برم مدارس اطراف خونه و کاغذی رو بچسبونم روی دیوارهاشون و بگم من این کلاس ها رو برگزار میکنم.

    سپاسگزارم که دختر نازنینی بهم دادی که انقدر قلبم رو با خوب بودنش به تپش درمیاره.

    سپاسگزارم که برنامه ی نگهداری از دخترم همیشه جوری پیش میره که من بتونم به تمام کارهام برسم.

    سپاسگزارم که فرزندم امروز خوابید و من تونستم کلاسم رو برگزار کنم و سپاسگزارم که به محض تموم شدن کلاس، بیدار شد!

    خدای مهربانم تو چقدددددر نزدیکی!

    آخه چقدددددر نزدیکی!

    خداوندا شکرت که درخواست درخواست کننده رو اجابت میکنی.

    پروردگارا سپاسگزارم به خاطر این احساس آرامش عمیق.

    خداوندا شکرت که هستی

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    توحید یعقوبی گفته:
    مدت عضویت: 675 روز

    به نام خدا

    سلام استاد من هم توی زندگیم همچین مسئله ای رو دارم که اون مسئله خواهرامه

    من با اینک قانون میدونستم که من باید صددرصد تمرکزم روی خودم باشه خیلی هم سعی میکردم گاهی وقتا خوب عمل میکردم گاهی وقتا هم احساساتی میشدم مسیر اشتباه میرفتم عصبانی میشدم

    بزارین داستان رو ازینجا شروع کنم من پسر بزرگ و اول خونوادم و دوتا خواهر کوچیک تراز خودم دارم

    خواهر بزرگترم رفت سراغ همین دوست پسر بازی با این با اون بودن و من خودمو مسئول این میدونستم که باید جلو شو بگیرم و نزارم مسیر اشتباه بره بارها باهاش صحبت کردم و گاهی هم خشونت به خرج میدادم و اعصاب خودمو داغون میکردم با تمرکز کردن بهش و احساسم بد میشد کل روزم خراب میشد

    هرکاری کردم نشد خواهرمو بهش بفهمونم مسیرش اشتباه و حتی به مرور زمان بدتر شد و حالا خواهر کوچیکمم همون مسیر اونو داره میره

    وقتی من به خودم گفتم اقا اصلا بیخیال من دیگ بهشون کاری ندارم میزارم خدا هدایت کنه که یه شب عموم امد خونمون مهمونی خواهرم خونه نیومد اونشب که به مادرم گفت پسرت چقدر بی غیرت که جلو خواهرشو نمیگیره زمانی این حرف رو زد عموم که من بیخیال شده بودم

    وقتی این حرفو از مادرم شنیدم بهم ریختم و باز با خودم صحبت کردم اروم شدم

    با این دوتا فایل دیگ واقعا ایمانم بهتر شد که اقا اصلا بیخیال همه خودتو با این قوانین زیبای خداوند هماهنگ کن روی تغییر خودت کار کن نیجه بگیری این زنجیری که به خودت وصل کردی رها کن تا به ارامش برسی این رابطه های دنیای رو فراموش کن تو تنها به دنیا امدی و تنها از دنیا میری سپاس گذار خداوندم که اگاهم کرد با کلام زیبای استاد ممنونتم استاد جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 863 روز

      به نام الله یکتا

      تحسینت میکنم بخاطر این تقوایی که داری و ممنون که این کامنت زیبا رو گذاشتی

      چقدر قشنگ نوشتی که:

      [ این رابطه های دنیایی رو فراموش کن تو تنها به دنیا امدی و تنها از دنیا میری ]

      دقیقا درست نوشتی و چقدر خوبه که منم بتونم بهش عمل کنم،ما چسبیدیم به خانوادمون و اموالمون، و دیگران مهمتر از خودمون شدن و همه کار می‌کنیم برای راضی کردن بقیه از زن و بچه گرفته تا پدر و مادر و همسایه و ….

      اگر درک کنیم که تنهائیم و هیچ شفاعت کننده ای نداریم و خودمون هم نمیتونیم شفاعت کننده ی کسی باشیم و فقط مسئول اعمال و رفتار خودمون هستیم آسان میشیم برای آسانی ها

      هر کسی در گرو اعمال خویش هست

      به خدا پناه میبرم و ازش میخواهم هدایتم کنه به راه مستقیم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    سوسن صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 1462 روز

    بنام خدا

    سلام استاد عزیزم این قسمت 2 فایل از قسمت اولش هم برام جذاب تر و آموزنده تر بود ممنونم ازتون بابت آوردن آیه های قرآنی نمیدونم واسه من اینجوریه یا بقیه هم همین طورن که وقتی از آیه های قرآن استفاده میشه موضوع رو کامل درک میکنم

    استاد عزیزم چقدر عالی در مورد دعاهای خیر مردم برای پدرومادر شخص دیگه توضیح دادین دقیقا سوال من همیشه همینا بود که این موضوعات کجای قرآن هست که من ندیدم و اگر نیست از کجا اومده

    در این مورد یه داستانی قبلا خونده بودم حالا یکمی هم طنزگونه است میگن که یه آقایی برای نماز صبح حاضر میشه میره مسجد از اونجایی که تاریک بوده میوفته ولباسهاش کثیف میشه بعد برمی گرده خونه تا لباسهاش رو عوض کنه همون لحظه خدا تمام گناهاش رو میبخشه سری بعدی که میاد بره مسجد دوباره میوفته وبازم میره خونه تا لباس تمیز بپوشه اونجا خدا گناهان همه ی خانواده ش رو هم میبخشه سری بعدی که میخواد بره مسجد شیطان یه چراغ براش روشن میکنه میگه بیا صاف برو تا گناهان همه ی مردم بخاطر تو بخشیده نشده

    الهی هدایتم کن به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه راه گمراهان

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    زهره تمیمی گفته:
    مدت عضویت: 1056 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربانم که هرچه دارم از اوست

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان

    صدهزاربارشکر خدای بزرگم رو‌, که وقتی ازش خواستم هدایتم کنه بهترین و برترین انسانش رو سرراهم گذاشت تا با تجربیات زندگیش،من هم زندگیم را هدایت کنم،توی این دوسال ک با شماهمراهم،هرفکری ک ذهنم رو درگیر میکرد،هر مشکلی و مسئله ای ک برام پیش میومد،با باز کردن و رجوع کردن به سایت دقیقا باهر سریال زندگی در بهشت یا سفر به دور امریکا،یا مصاحبه ی استاد…جواب سوالم رو پیدا میکردم،انگاری استاد روبروم نشسته و فقط داره بامن درباره مشکلم حرف میزنه،اینجاس کدمتوجه میشم چقدررر با استاد هماهنگم،چقدررر خدا داره هدایتم میکنه،بعضی وقتا از شدت این هماهنگی اشکم سرازیر میشه،فکرش رو میکنم برای جواب این سوالم یا مشکلم بایستی میرفتم نوبت مشاوره میگرفتم بماند چقدر زمان صرف میکردم چقدر هزینه میکردم تا بتونم اگررر جوابی بگیرم ولی با یه کلیک کردن تو سایت استاد اگر باهاش هم فرکانس باشی بهتراز هزارتا مشاور و دکتر راهنمایت میکنه،واقعا نمیدونم با چه الفاظی،با چه زبونی ازتون تشکر کنم استاد،بارها وقتی داشتم ویسهاتونو گوش میکنم ،بجای اینکه خودم رو مخاطب قرار بدم ذهنم میرفت روی شخصی ک مثلا این مشکل رو داره و میگفتم ای کاش فلانی الان اینجا بود و این رو‌گوش میکرد،،،ولی بااین کلیپ متوجه شدم بجای اینکه تمرکزم رو بزارم روی دیگران خودم با جون دل گوش بدم و هرکس در جای دقیق خودش هست و باید طبق صحبتهای شما خودش مسیر تکامل رو بره،،،استاد عزیزم ای کاش ده سال پیش از خدا میخواستم هدایتم کنه تا شمارو زودتر میدیدم،چقدر الان آرامش روحی دارم،چقدررر خدارو با شما شناختم ،چقدررر قدر خودمو ندونستم ….و البته بااین صحبتهای شما بازم هم به خودم دلداری میدم که حتما الان زمانی بوده ک بایستی به این تجربیات دست پیدا کنم..شمارو پیدا کنم ،بهترین مخلوق خدا،از خدا میخواهم که طول عمر با عزت و با برکت بهتون عطا کنه تا همیشه در بهترین حالت ممکن زندگی کنید خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم

    خدایا شکرت شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    زری شیخی گفته:
    مدت عضویت: 280 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیز

    خداروشکر بخاطر این فایل زیبا که بی‌نظیر بود و صد در صد همینطوره که استاد گفتن

    چند سال قبل دقیقا همین اتفاق برام افتاد و باعث شد برای نجات زندگی یکی که هم جنس خودم بود و یه خانم بود تو چنان چالشی افتادم که حتی تا مرز افسردگی پیش رفتم

    چقدر خوبه که یاد بگیریم فقط و فقط ضامن زندگی خودمون باشیم و زندگی دیگران و حالا هر کی میخواد باشه به عهده خودشون بزاریم تا ازین طریق باعث آشفتگی خودمون نشیم بعضی از آگاهی‌ها شاید دیر بهمون رسیده میشه ولی خوبه که میرسه تا ازین طریق مابقی عمرمونو درست زندگی کنیم البته به شرطی که آویزه گوشمون بشه

    از روزیکه با استاد عزیزم آشنا شدم خیلی تلاش می‌کنم در مسیر درست باشم و همیشه حرفهاشون آویزه گوشم باشه هر جا که مسئله ای پیش میاد که من میخوام یه حرفی بزنم یا حرکتی کنم یهو استاد میاد جلوی چشام که چی گفتن سریع ترمز دستی رو میکشم و همونجا وامیسم و اجازه میدم خدا کار خودشو کنه من فقط مسئول زندگی خودمم نه کسی دیگه

    تو این چند مدت که دارم اموزش میبینم چیزیکه بیشتر از هر متن و حرفی تو پوست و گوشت و استخونم رفته قانون تکامله که استاد همیشه در موردش حرف میزنه و چقدر خوشحالم که این قانون رو به این خوبی درک کردم و بابتش بینهایت سپاسگزار خداوندم که اینقدر تو این زمینه آگاهیم و بالا برده

    امیدوارم در این مورد هم خداوند کمکم کنه که بتونم این قانون رو هم به خوبی رعایت کنم

    ممنونم استاد عزیز و مریم جان نازنین بخاطر این فایل بی‌نظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: