آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2 - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-10 22:21:532024-12-11 22:35:54آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام و درود خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
برای من این دو فایل حکم یه دوره رو داره
برای من بزرگترین مشکلم دلسوزی و هدایت کردن افراد بوده
مثالی که شما زدید در اقوام ما برا دو نفر اتفاق افتاد
یکی ازین افراد بازنشسته ی شرکت نفت و حقوق قابل توجهی میگرفت اما اینقدر به بچه هاش بها داد الان حتی پول اجاره نداره تمام حقوقش میره برا وام هایی که برا بچه هاش گرفته
یکی از اقوام هم همش دنبال رضایت افراد برای پسرش بود
همش پسرش با مردم دعوا میکرد این بنده خدا دنبال وثیقه و دنبال رضایت بوده
این چندروزه اخیر مشکلی برا خانواده ام پیش اومد من قصد و نیت داشتم برم نصیحت کنم با این وجود که من تمام حرف های شما به یادم میومد اما بازم نتونستم خودمو متقاعد کنم
اومدم تو سایت دیدم شما فایلی با همین مضمون گذاشتید اصلا میگفتم با خودم خدای من مگه میشه ؟
اشک تو چشمام حلقه زده بود
دیگه تونستم خودمو متقاعد کنم که عباس دیگه خداوند واضح تر ازین با تو صحبت کنه ؟
و کلا تمام اون حرفایی که برا نصیحت آماده کرده بودم همه رو از ذهنم پاک کردم و این دو فایل رو تا آخر عمرم گوش میدم چون پاشنه آشیلمه دلسوزی برا بقیه
از خانم شایسته ی عزیز تشکر میکنم که این پیشنهاد رو به شما دادن برا آماده کردن این دو فایل🫶
فقط براتون آرزوی سلامتی دارم
دوستت دارم استاد عزیزم 🫶
آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2
بنام خدای وهاب و بخشنده و مهربانم که هر آنچه دارم از آن اوست و خدا رو شکر تعهدی دادیم که روی خودمان کار کنیم و طبق تعهدم هم فقط به خداوند توکل کنیم
درود و وقت بخیر خدمت استادان عزیز نازنینم و همه ی دوستانی که در این فضای بهشتی ساکن هستند
استاد عزیزم ممنون و سپاسگذارم
سوره بقره 256آیه لا اِکْراهَ فِی الدّین (سوره بقره: 256) بخشی از آیه الکرسی است که به مسلمانان توصیه میکند غیرمسلمانان را به پذیرش دین اسلام مجبور نکنند و بر آزادی و اختیار انسان در پذیرش دین تأکید دارد.
واقعا چه اجباریع که ما بخواهیم به اجبار افکار و عقاید ما رو بپذیرند و یا بخواهیم بزور دیگران ببریم بهشت .. بزور بخواهیم راه درست را به دیگران نشان دهیم .. بزور بخواهیم درس اخلاق و زندگی بدهیم .. چرا فکر میکنیم ما میفهمیم و دیگران در حد ما نمی فهمند . و یا چرا اصلا نصیحت و پندهای دلسوزانه و پدرانه و مادرانه و بزرگوارانه داشته باشیم
البته ما بعنوان یک پدر و مادر وظایف و یا تعهداتی نسبت به فرزندانمان داریم ولی یک حدود و حد و مرزهایی دارد شاید تا یک سن و سالی بتوانیم به فرزندانمان درس اخلاق و درس زندگی بدهیم . شاید تا یک سن و سالی توانایی مراقبت و مواظبت از آنها را داشته باشیم .. شاید تا یک حدودی بتوانیم رفتار و اعمالشان را کنترل کنیم ولی زمانی میرسد که آنها به یک سن و سالی از رشد و بلوغ فکری میرسند که دیگر میخواهند خودشان تجربه کنند و میخواهند مستقل عمل کنند . میخواهند آزمون و خطا کنند .. میخواهند خودشان مسیرشان را پیدا کنند .. میخواهند از آموخته هاشون به تنهایی استفاده کنند .. ولی ما پدر و مادرها همچنان فکر میکنیم تا آخر عمر مون باید مواظب شون باشیم و مدام ناظر اعمال و رفتارشان باشیم ولی باید یادمون باشد که خشت هر کسی تا یک سنی پخته می شود و از آن به بعد خودش باید تصمیم بگیرید که چگونه مسیرش را ادامه دهد ..
من یادمه مادر بزرگ خدابیارمزم همیشه یک نصحیت رو همیشه تکرار میکرد و میگفت . دانا هم میداند و هم میپرسد ولی نادان نــــه میداند و نـــــه میپرسد
این ضرب المثل بسیار گوهربار مادر بزرگ عزیزم را کاش واقعا همیشه آویزه ی گوشم میکردم ولی بیشتر وقت ها اهمیت نمیدادم چون فکر میکردم من علامه ی دهرم و همه چی رو میدانم و نیازی نیست که برای هر چیزی سوال کنم فکر میکردم سوال کردن نشانه ی خِنک بودن و کودن بودن هست .. فکر میکردم من دانا هستم و نیازی نیست بازم بیشتر جستجو کنم و بیشتر مسایل را از زاویه های مختلف درک کنم .. ولی بعد از سال ها و شکست ها و تضادها وقتی با استاد عباسمنش و این مسیر توحیدی و رمز و رازهای این جهان هستی آشنا شدم فهمیدم که من چقدر سوال ها دارم . فهمیدم چقدر (کار نیکو کردن از پُر کردن است ) چقدر مهم هستش .. فهمیدم که هر چه می پرسم و سوال میکنم بیشتر به نادانی خودم پی میبرم و بعد از این همه سال تازه به مغز آن کلام گوهربار پی بردم و زمانی به این آگاهی رسیدم که خودم خواستم … یعنی خودم خواستم که راهنمایی بشم .. خودم خواستم که به مسیر درست و مناسب هدایت بشم .. خودم خواستم که بشنوم …. خودم خواستم که تفکر کنم … حالا که فهمیدم و درک کردم پس دیگر به هیچ عنوان به کسی اجبار نمیکنم که از این آگاهی ها تعلیم بدم .. و انرژی مو صرف دیگران کنم .. بخصوص نزدیکانم و عزیزانم که فرزندانم هم از نزدیکانم هستند و هم از عزیزانم …
حدودااا پنج سالی است که پسرمو ندیم . بخاطر همان تضادها و ورشکستگی های پولی و مالی و دیگر تضادهایی که بدنبال هم پیش آمده بود .. من خیلی سعی کرده بودم که باهاش صحبت کنم و سوءتفاهم مون رو برطرف کنیم . خیلی سعی کردم با آرامش در مورد مسایل گذشته صحبت کنم تا شاید بلکه این خصومت ها برطرف بشه . ولی هر دفعه مسایل و موضوعات و تضادها گسترده تر میشد و از این شاخه به اون شاخه پیش میرفت . اصلا پسرم به هیچ صلاتی مستقیم نمیشد و یکسره حرف های ضد و نقیص خودشو میزد و کار به جر و بحث کشیده میشد .. حتی بارها بهش گفتم که یک قراری بزاریم و همدیگر رو ببینیم شاید صحبت حضوری مسایل را تغییر بده ولی بهیچ عنوان موفق نمیشدم که قراری برای دیدن رودر رومون پیش بیاد خلاصه توی این چند سال همش بحث و دعوا و غیره پیش آمد و بعد از این صحبت ها تازه کار از این هم بدتر میشد و ادامه اش هم با آس ام آس های خیلی خیلی نامناسب برام میفرستاد و میگفت اصلا دوست ندارم هیچوقت ببینم تون .. نه خواهرشو و نه خاله اشو و نه هیچکس دیگری رو دوست نداشت ببینه .. و من بعد از این چند سال بعد از آخرین تلفنی که ازش داشتیم با کلی بحث ها تلفن رو به روم قطع کردم و از آنجا دیگه فهمیدم اصلا نمیتوان نزدیکترین افراد زندگیتو تغییر بدی و یا بخوابی اون را به مسیر درست راهنمایی کنی چون واقعا خودش نمیخواد و من هم دیگه رها کردم و هر اتفاقی براش بیوفته دیگه مسعولیتی ندارم .. و الان در حدود یک سالی هست که من اصلا ازش خبری ندارم . و اصلا نمیدونم چیکار میکنه .. آیا آدم سالمی هست یا نه ؟؟ و یا کجا زندگی میکنه و یا چطوری زندگی میکنه و یا اصلا با چه کسانی رفت و آمد و نشست و برخواست میکنه و یا اصلا آدم صالحی هست .. اگر جایی ببینمش آیا چهره شو میشناسم یا نه؟؟؟؟؟ یعنی راستش چهره ی بچه مو فراموش کردم و حتی شمارشو تغییر داده و توی هیچ صفحات مجازی هم نیست .. در واقع توی این دنیا گم شده …
در هر صورت این فایل استاد خیلی خیلی منو بفکر فرو برد و شاید بارها و بارها این فایل رو گوش کردم و فعلا تا همین قسمت از فایل را تونستم بنویسم و میخوام در چندین نوبت برای همین فایل کامنت بنویسم چون فایل بسیار سنگینی هست و باید مرحله به مرحله صحبت های استاد را نت برداری کنم و با احساس عمیق کامنت بنویسم .. چون کامنت نوشتن برای من مقدسه و خیلی ارزشمنده پس باید با آرامش و تفکر عمیقی بنویسمش ..
یعنی من یاد گرفتم این جمله را در زندگیم عمل کنم اینکه
در مورد خرج کردن انرژیمون خسیس باشیم یعنی من باید فقط و فقط روی تغییر شخصیت خودم کار کنم و دیگه به هیچ عنوان نخوام دیگران را تغییر بدم حتی نزدیکترین و عزیزترین اشخاصی مثل پسرم و یا دخترم را
خدایااا ممنون و سپاسگذارم که نعمت و قدرت شکرگذار بودن را بمن عطا بخشیدی
برای همه شما ، برای استاد و برای خودم آرزوی عزم و اراده در ادامه ی این مسیر از خدا را دارم. سپاسگذار خداوندم هستم که من رو به این مسیر زیبا هدایت کرد.
بقول استاد عزیز ما هیچ قدرتی برای خوشحال کردن فردی که سالهای متمادی، بر نکات منفی هر موضوعی متمرکز شده، نداریم، حتی اگر بهشت را به او نشان دهیم
صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ
اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونیها
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی می خواهم
IN GOD WE TRUST
ما به خداوند اعتماد داریم
IN GOD WE TRUST
بنام خداوند مهربان
سلام به خانواده صمیمی عباسمنش
حمد و سپاس تنها برای فرمانروای جهانیان است که بندگانش رو همواره به صراط مستقیم هدایت میکند.
سپاسگذار خداوندی هستیم که درهای علم و آگاهی را با سخاوت تمام بر بندگانش باز گذاشته تا از این نعمت استفاده کنیم.
و سپاسگذار استاد و تلاش سخاوتمندانهاش هستیم که چطور عصاره دانش و تجربه خودش رو با ما سهیم میشه.
اصلا من کامنت بچهها رو میخونم حال میکنم، همه با یاد خدا و کلام قرآن شروع میشه!
این فایل مثل همه فایلهای قبل پاسخ دعاهای ما بچهها بوده که باز در صراط مستقیم بمانیم. باز سپاسگذارتر بمانیم تا رشد کنیم تا خداوند نعمتش رو بر بندگانش تمام کند.
هر کدوم از فایلها رو چندین بار گوش دادم و حالا از خداوند هدایت میخوام تا درکی که داشتم رو بنویسم تا باورهای خودم قویتر بشه. داستان خیلی سادهاس!
هرکسی نتایج افکار خودش رو میگیرد.
و تو این جهان هیچ چیز، هیچ چیز و هیچ چیز اشتباه نیست که من بخوام دخالت کنم تا درستش کنم. بعضی وقتا هم میخوام برچسب کمک بزنم که باز خدا سریع میگه جاهل مباش!
من قبلا دوست داشتم یه سری کمکهای مالی به دیگران کنم، درحالی که خودم هیچی نداشتم و نمیدونمم این باور از کجا وارد ذهن ما شد که اگر نداری هم ببخش! باباااااااا چیو ببخشی؟ وقتی خودت نداری بخوری، چیو باید ببخشی آخه؟
نتیجه هم اینطور شد که همیشه خودم لنگ خرجهای خودم میشدم و این اواخر بود که گفتم آقا خسیس باش و به هیچکس نمیخواد کمک کنی تا پُر بشوی، بعععععد که پر شدی از سر ریز داراییهات ببخش… (خیلی مچکرم از کامنت حمید عزیز که یه کامنت در مورد مثال درخت نوشته بود و خیلی بهتر تونستم این داستان رو درک کنم.)
دیگه آمار فایلها از دست در رفته استاد… تو یکیش گفتی اینقدر خدا داده که از سر ریزش ببخشم به دیگران… یه گود جاب واقعی به این دعای پر برکتت…
بعد اون تصمیم دیگه هیچ بذر و بخششی نکردم و همیشه هم پول داشتم برای نیازهای خودم. الانم تو کوچه خیابون گدا بهم میخوره ولی توجه نمیکنم، چون میدونم نتیجه باورهای قبل منه هنوز… و من باید اول خودم قوی بشم. خلاصه انرژی و پولم رو ففففقققط گذاشتم
روی تقویت خودم… اتفاقا الان میتونم قدمها رو هم ادامه بدم.
نمیخوام بگم بخشش نکنیم ها… مسئله اینجا بود که من باورهام راجع به فراوانی خوب نبود و من حتی بعد از بخشش احساس خوب نداشتم. به همین خاطر گفتم بزار فعلا روی خودم تمرکز کنم و اون آدمهای فقیر همممم خدایی دارند که سیرشون کنه، نمیخواد رابینهود اونا باشی.
خلاصه که اینطوری دست از ظلم به خودم برداشتم دیگه…. مرحبا بر این تصمیم.
راجع به این آگاهیها هم که نگم چقدررر دقیق بوده این زمانبندی!
استاد تو کدوم فایل بود شما گفتی من یه عالمه پروژه داشتم ولی کنسل کردم و طبق الهام قرار شد روی همین مسائل توحیدی کار کنید. این خیلی دقیق بوده هااااا… شما داری ماها رو تعلیم میدیهاااااا…
میدونی ما چقدر یاد میگیریم؟؟
جمعه قبل این فایل من رفته بودم خونه یکی (البته من اصلا جایی نمیرم ولی خب این بار دلم گفت برو) و چقددددر وضعیتشون نامناسب بود و چقددددر اونجا میخواستم راجع به این مسائل توحیدی و خدا و سلامتی شروع کنم به صحبت… برم بالای منبر… یعنی قششششنگ خیره رفته بودم به فکر و خدا رو شکر منصرف شدم…
انگار لازم بود این فایلا بیاد واقعا…
چقدر من چندین بار فایلا رو تو تلویزیون خونه پخش کردم بلکه یه گوش پیدا بشه و نتیجه؟ خودتون میتونید حدس بزنید… اون پرده حجاب که میگه بین شما و اهل بی ایمان کشیده میشه، اون حجاب واقعا وجود دارههاااا…. شده من فایل بزارم و بعد همین که اومدم بزارم طرف یا گوشیش یه پیام میاد یا یه اتفاقی میافته که اصلا طرف بلند میشه میره بیرون از اتاق…
و من بیشتر و بیشتر بهم ثابت میشه که کسی که تو مدار این آگاهیها نباشه رو حتی نمیتونی نگهش داری، چه برسه راجع به اینا بتونی بهشون توضیح بدی!
دقیقا همون مثالی که میگه طرف ناشنواست و پشتش به تو هست، حالا صداش کن تا بهت نگاه کنه، مگه میتونی!؟
خدا رو شکر که یاد میگیریم انرژیمون رو فقط برای خودمون خرج کنیم. خدای من شکرت.
این اصل واقعا مهمه که کاری به دیگران نداشته باشیم. مثال اون پروانه یا جوجهای هست که میخواد تازه متولد بشه! اون فشار لازمه تا طرف تجربه کنه و بعد برسه به آگاهی.
من مثال استاد رو میزنم که تو بندر زندگی میکرد. الان هر وقت استاد و حتی قبلتر، هر وقت یه فکت میخواد، میگه بندر عباس!
اون فشار باعث میشه استاد پله بسازه برای قدم بعدی. (فشار نه به معنای عذاب… بلکه میوههای کوچیک)
من خودم یه همچین تجربهای داشتم و هر وقت ذهنم ناسپاسی میخواد بکنه، خیلی بهم کمک میکنه که کاری نکنم که باز هدایت بشم به اون شرایط…
اینم بگم اون شرایط دشوار میشه قطب و یاد آوری میکنه که آقا این نتایج، حاصل این آگاهیهاست هااااا…
اگه الان قطبی هستی که همه چی خوبه… پس ادامه بده و حواست باشه باز همین مسیر رو باید بیای!
یعنی انگار اون فشارها باعث میشه آدم بخودش بگه من کدوم مسیر رو میخوام برم.
در مورد بقیه هم من فکر میکنم همینه! طرف باید فشارهایی تحمل بکنه و بعد بگه بزار به یه راه دیگه فکر کنم و بعد کمکم هدایت بشه به این مسیر… البته اگه سوال بکنه…
بهرحال نمیشه کسی رو به زور آورد تو این مسیر… اینو مینویسم ولی لازمه بارها و بارها به خودم بگم و یاد آوری کنم.
بازم شده که من رو خودم کار میکردم ولی نتایجی دستم نبود غیر حال خوب، گرچه که بقیه میبینن ولی نمیتونن تجربهاش کنن که… لامصب انگار لازمه بقول استاد این اسباببازیها (خونه و ماشین و…) رو ببینن تا باور کنن… مگه کمه که 15 سال رنگ دکتر و مطب رو ندیده باشی و اصلا تعجب کنی اینقددددر داروخونهها پر آدمن! آقاااااا چرا سلامتی آخه انتخاب نباشه؟
(خب من از منبر میام پایین… خیلی سخنرانی کردم..)
در مورد فرزندان، البته من خودم الان تجربهشو که نداشتم ولی فکر کنم مثل استاد عمل کنم یا حداقل تلاش میکنم مثل استاد برخورد کنم…
تصمیم احساسی گرفتن هیچ کمکی نمیکنه خب… نه به من و نه به دیگران..
زن و مرد هم نداره.. ولی مردم فکر میکنن اگه بچه آوردن، مسئول خوشبخت کردنش هم هستن. عجب جملهای استاد….
من شاگردایی که داشتم، پدر و مادرشون میفهمیدم هیچی براشون کم نمیذاشتن خب…
از لباس، بهترین لباسها رو میپوشیدن، آیفون به دست، بهترین لوازم تحریر و…
اما طرف چندین ترم میشد که هیچ پیشرفتی نمیکرد، یعنی من احساس میکردم پدر و مادر قشنگ پولشون رو بیهوده مصرف میکنن و بچه اصلا علاقهای به زبان نداشته… ولی باز از روی دلسوزی همه کار براشون میکردن ولی خب نتیجه نبود دیگه…
امیدوارم که بقول استاد از جاهلین نباشیم که بخوایم یکی دیگه رو درست کنیم که در اون صورت اون رودخونه افراد نامناسب بشدت بروی ما باز میشه که اونوقت واقعا درگیر میشیم…
گاهی وقتها هم شاید پدر و مادرها میخوان بچه شون موفق بشه تا موفقیتهایی که بهش نرسیدن، آرزوهایی که نتونستن بسازن، بچههاشون اونارو بدست بیاره… که اینم باز از عدم درک قانونه..
آخه من همیشه از اطرافیان خودم میشنیدم که میگفتن ما که بجایی نرسیدیم، آرزومون اینه شماها برید موفق بشید…
بهرحال هیچکس مسئول دیگری نیست و خود منم مدت زیادی فکر میکردم اگر کار بدی میکنم، خدا اونور والدین منو یکاریشون میکنه که اینم باز نمیدونم ریشهاش کجا بوده ولی الان خیلی خیلی تصمیمهای بهتری میگیرم…
ثواب این نیست که خدا نشسته نمره مثبت میده یا نمرهتو مثلا از 10 میکنه 15 ….نه!
یجایی خوندم ثواب از ثوب میاد که یچیزی شبیه به کارما هست، یعنی نتیجه عمل برمیگرده به خودت، تو همین دنیا نه حالا صرفا دنیای بعدی… بعد ما فکر میکردیم عین قارچخور هر چی سکه بیشتر جمع کنیم یه جا بهتر خدا به ما و به نزدیکان ما میده!
راستی اونجایی که گفتی استاد حتی شاید فکر کنی این فایل رو ببری بدی یکی دیگه گوش کنه… من دقیقاااا داشتم به ارسال فایل برای دیگران فکر میکردم! یعنی آخخخخخه چجوووریییییی؟ مردم از خنده یعنی…
خلاصه هر بار به ارشاد دیگران فکر میکنم، میگم خدا چطوری تو رو آشنات کرد؟ یادت رفته؟ برو داستان هدایت خودت رو بخون تا یادت بیاد که خودت سوال کردی و خودت محکم در زدی و هر کس اینجوری دنبال جواب باشه، این سیستم کارش رو درست انجام میده. از زمان ابراهیم و حتی قبل تر کارش رو درست انجام میداده و میدهد… نمیخواد کاری کنی! بقیه عقل دارن و سوال میکنن! مگه ابراهیم نگفت خدای من خورشیده، ماهه و بعد گفت خدایا اگر هدایتم نکنی از گمراهانم!
اون یکی حمید عزیز هوافضاییمون تو کامنتش نوشته بود من چسب 123 میزدم و بعد میچسبید و موقع وضو داستان میشد… (چه پسر دوست داشتنیه ایشون) منم تجربه متفاوت داشتم، تکنسین برق بودیم و با یه گروهی کار میکردیم و چون هوا سرد بود قرار گذاشتیم نماز رو آخر وقت بخونیم که تعطیل میکردیم، آقا این چسب مگه میرفت؟ غروب و آفتاب پران هم بود و هر کی یه گوشه تلاش میکرد چسب زدایی کنه! وعضی بود اصلا.. خلاصه همه چی بود غیر اون چیز اصلی دیگه…
واقعا باید شروع کرد به فکر کردن! به زدودن ترسها از خدایی که یجور دیگه بوده واقعا و ما اشتباه درکش کرده بودیم.
امیدوارم قدر خودتون رو بیشتر بدونید و در پناه الله ثروتمند، در تمام ابعاد زندگیتون ثروتمند باشید.
به نام ایزد منان
سلام استاد مهربونم
سلام خانم شایسته خوش قلب
خدارو سپاس که دارمتون
خیلی لذت بردم .چقدر خوب قرآن رو توضیح میدین .مو به تنم سیخ میشه از بس سخنان خداوند لذت بخشند
چقدر خوب دلهای مارو به خدا نزدیک مکینی
چقدر خوب به ما خود آگاهی میدید و به خودشناسی درونی میرسیم …استاد جان ممنون که اینهمه واضح معانی قرآن رو میگین وما به اشتباهات خودمون در مورد دین و دینداری میرسیم
خدا جونم بسیار سپاسگزارم
کامنت ششم
22 آذر 1403
عمل به تعهد اول:
امروز چه قدمی برای رشد و پیشرفت مالی برداشتم؟
کلاسم رو با دانش آموزی که از قبل داشتم برگزار کردم. البته امروز یک فرقی با بقیه ی روزها داشت. همیشه این دانش آموزم حضوری میومد خونمون، اما امروز چون رفته بود مسافرت، به صورت مجازی باهاش تمرین کردم و برای فردا هم برنامه همینه.
این یعنی من موفق شدم اولین کلاس مجازی رو برگزار کنم و پا روی ترسم گذاشتم!
این یعنی یک قدم بزرگ به سمت پیشرفت و موفقیت فردی!
و چقدر جالب که اصلا برام ترسناک نبود!
انگار همه چیز خیلی عادی و طبیعی پیش میرفت!
چرا امروز باید کلاس حضوری من مجازی برگزار بشه؟
غیر از اینه که من دیروز پا روی ترسم از کلاس های مجازی گذاشتم و دوتا کلاس مجازی رو توی یک وبسایت برای خودم فعال کردم؟
خدا این شجاعت من رو در مواجه شدن با ترسهام دید و گفت حالا به صورت تکاملی مسیرت رو هموار میکنم!
اول بیا همون مطالبی که قبلا درس دادی رو با شاگردی که خصوصیات اخلاقیش رو میدونی به صورت مجازی کار کن، بعد کم کم رشد میکنی و قدم های بزرگتری در این زمینه برمیداری.
خداوندا سپاسگزارم ازت که انقدر نزدیکی و اجابت میکنی درخواست درخواست کننده رو.
حالا چرا کامنت ششم رو روی این فایل گذاشتم؟
چون به خودم یادآوری کنم که اگر این دانش آموزم تکالیفش رو بدون حضور من انجام نمیده تقصیر من نیست! اگر جواب امتحاناتی که ازش میگیرم رو توی واتس اپ برام نمیفرسته یا چند روز دیرتر میفرسته، تقصیر من نیست! من نباید زنگ بزنم و التماس و خواهش کنم ازش که برام پاسخ ها رو بفرسته. به من هیچ ربطی نداره اگر امتحان مستمر داره و بی خیاله! من دارم سمت خودم رو درست انجام میدم و تمام توان و انرژیم رو میذارم که کامل یاد بگیره. تنبلی کردن اون دیگه به من مربوط نمیشه.
دیگه امروز چه قدمی برای رشد و پیشرفت مالی برداشتم؟
دوتا گوشی ها رو برای کلاس های آنلاین آماده کردم. روشون نرم افزارهای مناسب نصب کردم. چیزهای اضافی که تمرکزم رو میگرفت رو از روشون پاک کردم. تمام برنامه ها رو به روز کردم. برای شناسوندن خودم به بقیه، کلاس هام رو با لینک استوری کردم.
عمل به تعهد دوم:
روی وبسایت کامنت گذاشتم و روند رشد کسب و کارم رو گزارش دادم.
عمل به تعهد سوم:
امروز هم از زندگیم لذت بردم. بحث گذرایی بین من و همسرم شکل گرفت که باعث شد بیشتر با هم صحبت کنیم و به راه حل فکر کنیم و به احساسات هم بیشتر بها بدیم که بابتش از خدا ممنونم.
آموزش ها رو هم با میل و رغبت دیدم نه برای رفع تکلیف.
الان هم سپاسگزاری هام رو مینویسم که به تمام تعهداتم عمل کرده باشم.
پروردگارا شکرت به خاطر دختر نازی که بهم دادی. انقدر شیرین و نازنینه که با دیدنش قند تو دلم آب میشه و قلبم شروع به تپیدن میکنه. من جزو خوشبخت ترین مادرهای دنیا هستم. پروردگارا شکرت.
خداوندا شکرت به خاطر اینکه با برگزاری کلاس امروز کمکم کردی پا روی ترسم بذارم و بفهمم ترسم در اصل توهمی بیش نبوده.
خدایا سپاسگزارم که فرزندم امروز سه ساعت پشت سر هم خوابید و من تونستم قدم هام رو برای پیشرفت بردارم.
پروردگارا شکرت که امروز همسرم ظهر اومد خونه و زیاد پیش هم بودیم و لحظات خوبی رو در کنار هم گذروندیم و خندیدیم.
پروردگارا سپاسگزارم که به من فرصت دادی کامنت امروزم رو هم بنویسم و به تعهداتی که داده بودم عمل کنم.
خداوندا شکرت
همه چیز عالی و بی نظیره
سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات یگانه خالق آفرین من ،،
دانایی مطلق
هم قبل را میداند
هم بعد را میداند
دانایی از جنس خودش ،،
تجربه بی نهایت زندگی دنیایی در وجود خود دارد ،،
مغذ نمیکشه درکش کنم ،، فقط گفتم ،،
هزاران فرق است بین کسی که راه را میداند
با کسیکه مسیر را رفته ،،
کل کائنات
کل جهان هستی داره با سرعت نور میره به سمت نو ،،
کامل و کامل و کامل تر میشه ،،
بزرگ و بزرگ و بزرگ تر میشه ،،
هم جهتی ،،
هم مداری ،،
انرژی ،،
در برگیرنده همه چیز ،،
لبخند روی لبانم می آید بی اختیار از اینکه به ذهنم میاد الان که خیلی خیلی خیلی قبل تر ها اینو خداوند به ما تعلیم داده ،،
همه چیز از انرژی ،،
الله اکبر ،،
قانون پایستگی انرژی ،،
انرژی ، نه به وجود می آید و نه از بین میرود ،،
فقط از حالتی به حالت دیگر تبدیل میشود ،،
اینو دیگه همه میدونن ،،
هر کسی مدرسه رفته باشه اولین چیزایی که بهمون یاد دادن همین بود ،،
شایدم یاد آوری بوده ،،
فکر کن ،،
خوب اینکه نه به وجود آمده و نه از بین میرود چیست ؟؟
سوال که اون موقع پرسیدم و معلم فرمود خفه شو حرف نزن ،،
به همین وضوح و همینقدر بدیهی ،،
الله نور سماوات والارض ،،
خداوند انرژی سازنده تمام هر آنچه هست و نیست
ینی برامون نور شده تا روشنایی بگیریم
برامون آسمون شده
زمین
درخت
پرنده ها
جانداران
موجودات
بی جانان
حتی مبل و صندلی
اشیاء
برید بخونین مقالات و تحقیقات روز دنیارو همه و همه از ریز ذرات زنده تشکیل شدن میلیونها میلیون ریز تر و ریزتر ،،
این چیه
انرژی خالق
تمام .
سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات ،،
جاری و ساری در تک تک مخلوقات خود ،،
کهکشان های شناخته شده و شناخته نشده همه و همه از بند انگشت دست ما تا میلیارد ها سال نوری
فقط ی کلمه تو اینترنت بنویس سرعت چرخش کره زمین به دور خودش ،،
سرعت نور ،،
کیست که بداند تو کیستی آنگاه از تو نهراسد ؟!
کیست که بداند تو کیستی آنگاه تورا نپرستد ،،
کل فی فلک
اگر از من پرسیدن بندگانم ،،
بگو من نزدیکم ،،
تمرکز فقط روی خودت بزار سید محمد رضا موسوی ،،
فقط و فقط و فقط روی شخص خودت ، پیشرفت خودت ،،
بیاد بیار ،،
تویی اشرف مخلوقات خداوند ،،
خلیفه الله روی زمین ،،
تمام هر آنچه در آسمانها و زمین آفریده مسخر تو کرده است ،،
قدرت خلق ، قدرت آفریدن ، هر چی میخوای درست کنی ،، بساز ،، خلق کن ،، بوجود بیار ،،
این بود
تموم حرفش این کلمه آخر بود
بوجود بیار
وجود
انرژی
همه چیز داخل خودش جا بده
میتونه همه چیز به وجود بیاره
میتونه همه چیز دوباره به خودش تبدیل کنه
حالا
درک همه اینها ی دانشمند بنام ولفگانگ پاولی آنقدر قشنگ توضیح داده و آسون البته ،،
اصل طرد ولفگانگ پاولی
ی ویدیو هست که من خیلی سال پیش دیدم ازش و آنقدر زیبا بود من بارها و بارها میبینمش ،،
بسم رب العالمین
سلام دوست عزیز
اول جسارتت برام خیلی جذاب بود وتحسینت میکنم برای میزان حضورت هر چند ملاک اصلی میزان پیشرفت وتکامل و…
نگرش وتفکر ودید گاهت زیباست کسی که دنبال زیبایی جهان پاداش میده و کسی که دنبال نازیبای…
زیبای نگارشت با جزئیات وترتیب
زیبا وکامل امشب با کامنت زیبات و حال خوبم وخوب تر کردی
برات ارزوی بهترین ها رو دارم خبر های خوب وپیشرفتت رو برامون بنویس صد ها نفر ازش انژی مثبت میگیرن شاد وسالم ثروتمند و سعادت مند در دنیا واخرتت برات ارزو مندم بهش بار ها وبارها فکر کردم بهترین دعای خیریه که میشه برای هم ارزو کرد وسپاس از خدا که استاد وبانو و شما عزیزان رو در زمان حیاط من هماهنگ کرده و من را با این مسیر اشنا کرده .
تغییر رفتار ها نشان از ریشه کردن در باور ها دارد .
دیروز در یک بحث با عزیزه دلم یک مورد خیلی مهم منو به خودش جذب کرد ؛ بزارید بریم چند روز قبل از ماجرا تا خوب بفهمید چی شده ؛
دوس دخترم تصمیم گرفته بود که درمورد رابطمون به مادرش بگه همونطور که به خالش گفته بود و من با خالش دیداری داشتم کلی از من خوشش اومد ؛ وقتی گفت میخوام به مادرم بگم من زیاد خودم رو درگیر این قضیعه نکردم و گفتم ببین عزیزم اگه بگی مادرت روت زوم میشه و امکان اینکه بخواد بیشتر بهت گیر بده هست یا حتی وقتی میری بیرون امکان داره بگه میری پیشش کجا میری یا هر اتفاقی بیوفته سر کوفت بهت بزنه چون مادرت باور های اشتباه درمورد روابط داره یا اینکه اصلا اینطور که میگیم نیست و شاید بپذیره گفتم خودت تصمیم بگیر من در حده پیشنهاد و راهنمایی از این بیشتر نمیتونم بگم ؛ یکروز صبح گفته بود و شبش من فهمیدم که به مادرش گفته و مادرش با قسم اینه زبون نرم باهاش صحبت کرده بود تا چند همه چی خوب بود تا اینکه دیشب دیدم دوس دخترم با حالت عصبانیت پیام داده اره بهم گیر میده بهم فلان میکنه میگه بیا نماز بخون ابرومونو میبری و حرفایی که هممون شنیدیم و میدونیم یعنی چی؛ بحثمون داشت اوج میگرفت و من یاده داستان حضرت نوح و پسرش ؛ حرفای استاد در قسمت دوم فایل ایا ما میتوانیم …. قسمت 2 ؛ افتادم و بعد دیدم عزیزه دلم هم میخواد اشتباهشو نپذیره هم از این طریق که تو منو درک نمیکنی تو بیخیالی تو باید مثل پدر باشی برام پشتمو خالی نکنی هم بهم احساس گناه بده که جلب ترحم و دلسوزی بخره و از یک طرف هم میخواد اشتباهشو نپذیره و من سریع بهش گفتم ببین عزیزم من اون روز بهت گفتم امکان داره اینجوری بشه مگه تو با من هماهنگ کردی یا چیزی به من گفتی که اومدی با من بحث میکنی سمت من گارد میگیری؟ مگه در اشتباهات شریک بودم که الان بخوام پشتت رو خالی کنم یا نکنم! و یاده حرف استاد افتادم که خودتون رو درگیر اشتباهات و مشکلات تصمیمات یکی دیگه نکنید حتی فرزندتونننن ؛ و من به عزیزه دلم مثال نوح زدم که رو به خداوند گفت : گفته بودی از قوم من از فرزندانم مراقبت میکنی ( من دقیق نمیدونم ولی جواب خدارو یادمه) پروردگار در جواب گفت ای نوح جاهل نباش ما بهش اخطار دادیم بهش گفتیم اون خودش انتخاب کرد ؛ این مثال براش زدم و گفتم ببین عزیزم چه الان و چه بیست سال دیگه من خودم درگیر اشتباهات کسی نمیکنم همون قد که خدا به من عقل شعور داده به توهم داده و اصلا دوستان دلسوزی نکردم و گفتم مشکلی که تو ایجاد کردی خودت حلش میکنی ؛ و شروع کرد به احساس گناه دادن به من و من گفتم نخواه که گردن پیدا کنی برا اشتباهت من مقصر چیزی نیستم و جالبیش میدونید کجاست ؛ بعدش اشتی کردیم و گفت اره من مادرم بهتر میشناسم خودم درستش میکنم و اروم اروم کاری میکنم بپذیره من دیگه چیزی نگفتم و تو ذهنم این بود بزار پای اشتباهش وایسه تا به قول استاد عزیز دو بار فک کنه برا کاری که میخواد انجام بده و من اصلا احساسی نشدم و خودم درگیر این موضوع نکردم و از هر طریقی تلاش کرد این بحث گردن من بندازه ولی اخرش پذیرفت و اشتی کرد .
در پناه الله یکتا شاد سلامت در دنیا اخرت باشید.بوس به کلتون🫂
واقعا از اینکه دیگه خودم درگیر اشتباهات دیگران نمیکنم خرسند و ارامم ؛ پذیرفتم که هر انچه من از خدا خواستم و خدا به من داده به کل مردمان جهان داده و اگه قرار بر هدایت باشه پروردگار یکتا میتونه از هزاران مسیر انسان هارو هدایت کنه و با ترحم و دلسوزی نباید خودمون رو درگیر کنیم و از مدار هدایت خارج بشیم احساس خوبی دارم و خدارو سپاسگذارم بابت این اگاهی ها که هر انچه دارم از اوست …
به نام خدای مهربان
سلام ودرود من راازشهر زیبای یزد با مردمانی مهربان ودوست داشتنی پذیرا باشید
استاد عزیزم خداقوت وتشکرو عشق من را پذیرا باشید وباهمه وجودم ازتون سپاسگزارم که عاشقانه کلام خداوند رابه گوش جاان ما که عاشق هستیم میرسانید
سلام ودرود وتشکر ویژه به مریم بانو. الگوی بی نظیر من در تمام جنبه های زندگیم
سلام ودرود فراوان به خانواده ی بزرگم. مردان وزنان توحیدی که دراین سایت الهی دورهم جمع شدیم واز شراب ناب بهشتی سخنان استاد بهرمند میشویم ودستان خدا هستیم برای عشق ورزیدن ورساندن پیان الهی برای کسانی که درمدار دریافت باشند
خدارو هزاران مرتبه شکرت. من رادرمسیر این سایت الهی قرار داد. خدایا کمک وهدایتم کن کلام تو برقلب وزبانم جاری بشه وبتوانم بنویسم تا درک بهتری داشته باشم از قوانین الهی وبر جان ووجودم نفوذ کنه این مطالب میلیاردی
استاد اول از همه تحسین میکنم ارامشی که هربار بیشتر میشه در کلام وگفتار شما.
استاد انرژی که از کلام شما بر قلب من وارد میشه هردفعه تصدیق کننده درستی مسیری هست که انتخاب کردم
برای یاداوری خودم. ردپایی مینویسم تا این یادم بمونه که تاثیری در زندگی دیگران ندارم.
استاد زمانی که من با این مسایل وقوانین اشنا شدم پنج سال پیش با استاد عرشیانفر بود که همین جا ازشون سپاسگزارم. هنوز نتایج نگرفته بودم ولی دوست داشتم همه را مطلع کنم از این قوانین الهی
هنوز خودم تکاملم راطی نکرده بودم که شروع کردم حرف زدن در مورد قانون. شکرگزاری. حرف منفی نزدن
نتیجه چی شد. همسرم به شدت مخالفت میکرد همیشه منتظر بود که به خاطر هر مسعله ای نگداره فایل گوش بدم یا شب ها بیدار بشم ومراقبه کنم
برادرم به شدت مخالفت میکرد ومیگفت چرا کار یاد همسرم میدی. من نمیخوام موفق باشه وسرکار بره.
خلاصه باهمه بحث ها کوتاه نمی اومدم وادامه میدادم
خخخ
فکر میکردم زکات یاد گیری. باید به دیگران هم یاد بدهم
استاد ساعت ها زمان وانرژی گذاشتم تا دختر وپسرو دامادم همراه خودم کنم. چه زمان هایی که میتونستم روی خودم کار کنم وبیهوده بحث کردم
استاد یک سال وخورده ای تمام زمان وانرژی میگذاشتم تا بهترین دوستم را کمک کنم تا مسیرش راپیدا کنه وچقدر ضربه خوردم از مشرک بودنم. تمام اتفاقات بد زندگی اش را جذب میکردم از بس که در فکر کمک کردن به اوبودم
. جهان چنان سیلی بهم زد تا بفهمم فقط روی خودم کار کنم.
دیگه سکوت کردم. حتی یک فایل از شما را کنار خانواده یا همسرم گوش نمیدم. همیشه هنذفری تو گوشم هست وسعی میکنم نخواسته باشم دیگران راتغییر بدهم
با اینکه بارها دوباره فراموش کردم وخواستم به دیگران کمک کنم. ولی هرموقع یادم اومده سکوت کردم
هرکسی هرجایی هست جای درستش هست
من نمیتونم به زور فرزندم را هدایت کنم خودش باید بخواهد. وخداوند از بی نهایت مسیر هدایتش میکنه.
اعتماد به نفسی که او داره. من با همه ی کار کردن روی خودم ندارم
چون بیشتر تمرکزم روی دیگران بوده تا خودم.
خدایا من به خودم ظلم کردم. خدایا من تسلیمم. کمکم کن. از هرخیری که از جانب تو برسه سخت محتاجم
تعهد میدهم تمام سعی خودم رابکنم تا فقط روی خودم کار کنم به دیگران عشق بی قید وشرط ببخشم ولی نخواسته باشم تغییرشون بدم یا براشون خدایی کنم
درود به استادعزیزم ومریم جان مهربان……استاداول خودم معرفی کنم اسم بالا نوشته اسم پسرم پویا پناهی هست پنج سال پیش عضو سایت شما میخاستم بشوم بلد نبودم پسرم باایمیل خودش وصل کرد هم اون ر و گوشیش داره هم من ومن چندمرتبه دیدگاه خودم نوشتم نوشتم ولی ارسال نمیشد بعدمیگفتم بالا صفحه من یه اسم دیگست ومن مینوشتم افسانه هستم وحتما بخاطر این بود…….خواستم خیلی تشکر کنم ازشما استادعزیزمهربون که زندگی منوخیلی خیلی تعقییردادید که البته به قول شما اعتبارش به خدامیدهیم که هرروزازخدامیخام که اگاهی ب ه بالاتر ازمسیرهموار اسان کنه برام همه چی اسان……وصدای شما هرروز توخونه ماهست دوتا فرزندم همینطور دوست دارن شمارو……خدای من استادهرروزفایل روسایت مبگذارید انگارخداداره بهم میفهمونه که این راه برودقیفا صدای خداست……..استا منم همینجوربودبه شدت زیاد همش میخاستم راه کاری خودم دارم وبه نتیجه های خیلی خوبی رسیدم ب دیگران بگم وچیدزمان وقت خودم هدرمیدادم ودورمیشدگ ازمسی خودم وانام هیچ تعقییر نمیکردم مثلا یه روز به مادرشوهرم گفتم اخبارنگاه نکن خب های منفی اگرمیشنوی انتقال نده تا کمتر اینهمه حال بد مریضی تجربه نکنی دیدم همون فردا خودش گفت داشتم اخبارگوش میدادم برام خیلی ازاین مو ردا پیش میومدوچقد چقددورمیشدم ازمسیر ووریافت نعمتهای خدا…..خدایا هزاران مرتبه شکرت که مارودرمسیرعشق اگاای ادمهای خوب شرایط خوب بردی وعباس منش ومریم جان سره راهم قراردادی.استاد نظرکرده خدایبی که البته به گفته شماخودمون ازخداخاستیم که تومسیرنوراگاهی باشیم خدایاشکرت این روزها حال دلم خیلی خوبه هرلحظه به یادش هستم وصبحها نوشتن پنج ساله مینویسم وازخدا میخامخدایا هدایتم کن ب مسی پاکی هادرستی هاوشدوشد وشد…….من که فکرش نمیکردم سفرخارج ازایران داشنه باشم با دوتاعرزندهمسرم رفتم چقد خوش گذشت هرانچه دلم میخاست خریدم وچه جای خوبی خدامنواورد بهترین نقطه شهرویو عالی همش درخت چنتا ماشین خفن داریم ماشین افرد داریم مرتب وصل طبیعت هستیم خدایاشکرت خدایا شکرت خیلی دوستتون داریم استاد به یاری خدا بیاین ببینیمتون درپناه الله یکتا باشیدشادسربلند
سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات یگانه خالق آفرین من ،،
سلام بر دستان گلم ،،
یکیش خودم ،، اولین مثالی که میتونم بزنم برای تصدیق این مسئله خودمم زمانهایی که دقیقاً خانوادم بهم گفتن آقا سید محمد رضا نکن ،، این کار انجام نده ،، فلان چیز و نفروش ،، فلان تصمیم و نگیر ،، یا اگه میگیری پل های پشت سرت و خراب نکن شاید نظرت عوض شد ،،
و منی که اون زمانها با کله ی داغ اصرار اصرار که الا و بلا باید انجام بدم ،،
چرااااا
چون دقیقاً توی مدارش نبودم و تمام .
الان برای ذهن من باید منطقی بشه چون هزاران مسأله بوده که خواسته و سماجت کرده و تهش گند زده و بقیه هم بهش گفته بودن و باز انجام داده ،،
و اینجاش مهمه که
آقای ذهن ،،
دوست عزیز ،،
بزرگواری که گیر دادی میخوای منجی عالم بشی
مگر خود فلان فلان شدت گوش میدادی به حرف بقیه یا گوش دادی و انجام دادی این همه پدر و مادر و خانوادت گفتن فلان و بیسال
جواب یک کلام نَ
کار خودت کردی
آااا باریکلا
پس
ببین
اونایی هم که به اصطلاح خودت میخوای نجاتشون بدی قدم از قدم بر نمیدارن
خلاص .
الله اکبر ،،
خدای تو
خدای اونام هست
همینطور که تورو هدایت کرد اونارم هدایت میکنه ،،
خدای مهربانم صد هزار مرتبه شکرت که همه ی ما مخلوقاتت دسترسی داریم به هدایتت به کرمت به بخششت به بزرگیت به باران بی کران فراوانی و ثروتت
این مثال و من عاشقشم استاد
صبح که خورشید پرتو طلایی رنگش پهن میکنه روی درختان و ساختمون ها و هر آنچه که اطراف ماست دقیقاً مثال فراوانی ثروت و من اون پرتو های تابش طلای 24 عیار اعلا میبینم که خداوند داره میریزه روی سر مخلوقاتش ،، بفرمایین ای مخلوقات من ای عزیزانم ،، لذت ببرین و ثروتمند شوید چرا که تمامی مخلوقاتم را هر آنچه در آسمانها و زمین آفریده ام مسخر خلیفه الله خودم کرده ام ،،
و اینها همه و همه ذره ای از بخشندگی و مهربانی و عظمت فرمانروای کل کائنات است ،،
تنها قدرت مطلق حاکم بر هر آنچه هست ،،
خدای مهربانم صد هزار مرتبه شکرت که منرا همچون وجود مقدس خودت خالق آفریدی
از وجود مقدس و نازنینت در من دمیدی و منرا اشرف مخلوقات خود خواندی ای یگانه رَب من ،،
صد هزار مرتبه شکرت