بررسی موردی یک دوست، بوسیله قوانین ثروت - صفحه 42
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/12/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-12-09 12:50:582024-06-27 06:34:01بررسی موردی یک دوست، بوسیله قوانین ثروتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام .استاد عزیزم
خدایا شکررت.
استاد عزیزم من دارم نشانه های قانون رو به وضوح میبینم .
خدایا شکرت
از این فایل یک درس خیلی بزرگ گرفتم
اینکه قدم های کوچک بردارم و طبق اون مداری که توش قرار دارم و ایده هایی درخور همون مدار که به من الهام میشه رو عملی کنم
و من برای رسیدن به هدفم باید قدم بردارم عملگرا باشم .واگرنه نمیشه گفت من برم بخوابم دست به کاری نزنم و ثروتمند بشم، این خلاف قانون جهانه. اگر ایمان داشته باشی قدم برداشتن هم خودش میاد .
هیچ وقت دنبال ایده هایی که از مدار من فاصله داره نباشم چون هیچ وقت اون ایده گفته نمیشه
خدایا شکرت برای اگاهی امروزم
ممنونم ازت استاد عباسمنش
و از خدایم که منو لایق دونست و توی این مسیر زیبا قرار داد
این جهان کوه هست و فعل ما ندا
سوی ما آید ندا ها را صدا
به نام خدایی که رحمتش بی نهایت هست
سلام استاد عزیزم و مریم بانوی نازنین
و سلام به دوستان نازنین شب همگی تون بخیر و شادی باشه
یعنی اگه بگم خدا هر لحظه جواب مونو میده باورش سخته حتی برای خودم که خدا این همه اتفاق رو برام رقم زده یعنی سخت نیس ولی باور کامل که ساخته شده باشه هم نیست.
حالا معجزه رو بگم امشب که اومدیم شهرستان من دفتر شکرگذاریمو یادم رفت بردارم ، میخاستم شکر گذاری رو شروع کنم گفتم خب دفتر نیوردم چیکار کنم یادم اومد یه دفترچه مامانم داشته خب میرم اونو میگیرم که دیدم اون نمیشه گفتم خب الان چیکار کنم نجوای شیطون اومد گفت خب دیگ تلاشتو کردی نشد برو بخواب بابا حالا یه شکرگذاری کلی بگو و بخواب گفتم نه نه من باید چیکار کنم؟؟ خب میتونم داخل سایت بنویسم ولی خب دقیقا کجا رو نمیدونستم . رفتم از خواهرم پرسیدم کجا بنویسم تو خودت کجا مینویسی گفت روی نشانه ات بنویس یا هم خدا خودش میگه دیگ سخت نگیر بهونه اوردم گفتم من اگه نشانه بزنم جدیده و باید بشینم و نگاش کنم بعد بنویسم گفت نه میتونی بنویسی مقاله رو بخون و بنویس.
اومدم توی رختخواب سایت استاد رو باز کردم زدم روی نشانه تا بارگیری بشه به خدا گفتم یه فایلی رو بیار تا بتونم اتفاقی که امروز برام رقم زدی رو بنویسم
واللله اکبررررر
هدایت شدم به این فایل زیبا همون اول استاد عزیز نوشتن که آدم ها 2 دسته ان همین کلمه برام کافی بود که به خودم بگم دیدی خدا توی هرشرایطی حواسش بهت هست چرا باز دفعه بعدی شک داری اره چرا؟
خب بریم سراغ معجزه ای که امروز خدا بهم نشون داد تا متوجه بشم مسیرم درسته .
امروز مثل همیشه مشتری جدیدی که خدا واسه خواهرم فرستاده بود اومد اما با این تفاوت که یه ساعت شد دیدم نرفته خب دوساعت شد دیدم نرفته برام جالب بود رفتم داخل مزون خواهرم (البته اینم بگم من چند روزی از خدای مهربون میخاستم یه دوستی داشته باشم که با استاد باشه یا حداقل درکی از قانون داشته باشه حالا با هر استادی آدم معمولی نباشه ). وارد که شدم دیدم نشستن دارن با هم دیگه حرف میزنن یکم که به حرفاشون گوش کردم دیدم میگه منم هدایت شدم ،منم جواب سوالمو گرفتم ، خدا به منم گفت ، خدا منو هم هدایت کرد ، فهمیدم که اع این دوست عزیزمونم داره روی خودش کار میکنه و وقت میزاره روی خودشناسی خودش خیلی خوشحال شدم گفتم خدایا چقد ما رو دوست داشتی که این ادم رو وارد زندگیمون کردی مرسی که اینقد حواست بهمون هست خدایا شکرت …
یه معجزه قشنگ دیگه هم که برام رخ داد این بود که ظهر که داشتیم برمیگشتیم خونه از سرکار رفتیم و خوراکی خریدیم و من حسابم یکم موجودیش اومد پایین ولی خدا رو شکر با وارد شدن در دوره هم جهت دیگ استرس ندارم دیگ نگرانی ای نیس میگم خدا خودش درست میکنه خیلی اتفاقات رو رقم زده برا اطرافیانم رقم زده ( مثل چک 6 میلیونی خواهرم که حتی 100 تومن تو حسابش نداشت و حتی نمیدونس 6 تومنه فک میکرد یه مبلغ دیگس )و برا خودم پس میشه نگرانی معنایی نداره آبمیوه تو بخور و لذت ببر
رسیدیم خونه و جاتون خالی ناهار خوردیم یه قرمه سبزی فوق العاده درست به خوشمزگی قرمه سبزی که مریم جون عزیز در سریال سفر به دور آمریکا قسمت 66 که توی پارکینگ لات که اسمشو الان یادم نمیاد درست کردن و خدا رو شکر یه ساعت تونستم بخوابم توی خواب و بیداری بودم که خدا سوپرایزم کرد صدای عموم رو داشتم میشنیدم که میگفت برای زهرا کفش خریدم خوشگله خدا کنه اندازه پاش باشه
سریع توی ذهنم اومد تو که پول نداری کرایه خونه رو پرداخت کردی ( خدا رو شکر میکنم که توانایی پرداخت کرایه خونه رو به زهرای 18 ساله داده و نمیدونین چقد عزت نفسمو ساخته این اتفاق )و قبض خواهرتو که اونم هنوز پولی نیومدع که بخواد بهت بده ولی من گفتم هیس تو قرار نیس با ذهنت تصمیم بگیری ببین چقد کفشات خوشگلع و سعی کردم با نکات مثبت کفشام جلوی ذهنم رو بگیرم که خداروشکر تونستم و رفتم و به خواهرم گفتم پولمو بده من نیاز دارم و اصلا توقع نداشتم اینطوری باهام برخورد کنه میتونم بگم 180 درجه تغییر رو دیدم و گفت باشه شنبه میدم رمز دوم ندارم شماره کارت بفرس شنبه میزنم برات خواهری که همیشه با هم دعوا داشتیم و فکرشو نمیکردم حتی پولمو بده ( دقیق مثل فایل استاد اگه اشتباع نکنم دوره عزت نفسه که یه نفر میخاد سهمشو از زمین پدریش بگیره و برادراش بهش نمیدادن و کار کردن رو خودش و تغییر خودش شرایط رو برای خودش آسون کرده ) و اومدم بخوابم خواهر دیگم گفت پول زدن برام شماره کارت بده میخام پولی که دستم داشتی رو برات بدم
و اونجا بود که به خدا گفتم چیکار داری میکنی باهام خدایا شکرت
و خلاصه که من به خدای عزیزم گفته بودم این ماه کفش و کیف میخام کیف رو ک اونطوری برام رقم زد و کفشواصلا توقع نداشتم اینجوری سوپرایزم کنه انگار که من هیچ کاری نمیکنم خدا خودش همه رو انجام میده از همه ی دستاش بهم کمک میرسونه چه اشنا چه خانواده چه غریبه و من خدا رو شکر میکنم و ازش میخام کمکم کنه توی این مسیر درست بمونم و خارج نشم.
هرشب به خودم میگم امشب دیگه بهترین شب زندگیمه ولی خدا فرداش جوری زندگیمو میسازه که بعضی وقتا فک میکنم خوابم
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت