چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟

سلام دوست عزیزم مریم جانم

از خدا بهترین ها رو میخوام.

چون خودم تجربه شما داشتم میگم.من خیلی مهربون بودم و خوش بین .مثل شما جای اومدم که از همه نظر وسواس.از مذهبی بودن.از اینکه دزد بزنه.از اینکه مریض بشی هنوز که هنوز هم هستن و اینکه ما تو یک حیاط مشترک هستیم.از جای که به لطف خدا تو این مسیر اومدم آگاهانه بیشتر جاها رو نرفتم کمی فاصله گرفتم تو تنهایی خودم خوبی های این افراد حتی یک دونه باش رو با خودم مرور کردم.

همینکه تو یک حیاطیم بچه هام گاهی وقتها میرن اونجا.

بهشون ناهار یا شام میدن.

خوراکی چیزی داشته باشن بهمون میدن.

همین که این زمین دادن خونه ساختیم.

باورت میشه هنوزم برام سخت خوبی های دیگ رو بگم و اینا تو ذهنم مرور میکنم.

دیدم خود به خود رابطه مون کم شده.گاهی وقتها تو جمعشون هستم خود به خود شادن یا در مورد موضوع خوبی صحبت میشه.اونا تغییر نکردن من با تغییر دیدم باعث شدم در کنار من وجه دیگشون ببینم.

تنها راه سکوت کردن.

شوهر منم به شدت منفی بین و حتی به من شکاک بود ولی گفتم زمانی که سکوت کردم سرم به کار و تغییر خودم بود خیلی کم پیش میاد همسرم تو خونه حرف بزنه خیلی کم.سعی میکنم تو اون زمان واکنش نشون ندم وگرنه رابطه مون بد میشه.

همین همسر من پیش من ،منو تایید میکنه پیش کسای دیگ در مورد سیاست و چیزای منفی حرف میزنه.

کاری ندارم کار من لذت فردن در کنار این همسر و بچه هام.مهم اینه من وجه مثبتش میبینم.

الان کاملا آزاد و رها هستم میبینم از درون شک داره ولی اصلا به روی من نمیاره یعنی جهان اجازه اش نمیده.

قبلا حتی تو پول دادن بهم مشکوک بود هی میگفت برای چی میخوای ولی الان از مبلغ درخواستی بیشتر میده خیلی کم پیش بیاد بپرسه برای چی میخوای.

هر روز میگذره بیشتر میفهمم همه چیز به نگاه من ربط داره و من فقط میتونم خودم تغییر بدم.

همه آدم ها وجه خوب و بد دارن من باید با کار کردن روی خودم وجه مثبت طرف بکشم بیرون.

خیلی از دوستان تو همین سایت شرایط خیلی خیلی افتضاحی داشتن ولی بعد از کار کردن روی خودشون همون آدم های اطرافشون که مثل یک دشمن بودن الان شدن بهترین دوست و همدم.

این مثال ها و الگوها تایید میکنه که من اگه خودم تغییر بدم مهم نیست اطرافم همه بد بین باشن وقتی به من میرسن جهان وجه مثبت به من تحویل میده.

شرایط تون خیلی خیلی سخت ،درکتون میکنم چون خودم مشابه شو داشتم منم خیلی زود جوش عصبی میشم وقتی اون رفتار ها رو میدیدم میخواستم باهاشون بجنگم .بهشون میگفتم چرا شما دائم میگی بچه ات میافته مریض میشه دزد میبره، در قفل کن و …

بعد دیدم اینا به قول شما گوششون مهر زده نمیفهمن من چی میگم در واقع مقصر نیستن عمری این باورها تو وجودشون نهفته شد 60 سال سنشون من که تازه 28 سالمه 4 سال تو این مسیر هستم روز به روز چیز جدید یاد میگیرم و بازم اشتباه میکنم با اینکه میدونم اینا که دیگه حای خودشون دارن .

از خدا بهترین ها رو میخوام.

سلام دوست عزیزم محمدرضا جانم

چقدر خوشحالم و تو دلم یه شادی هست بابت دیدن عروس و داماد .

راستش قبل اینکه کامنتتون بخونم ،چون شما از اون دسته دوستانی هستید که اکثر فایل ها کامنت میزارین میشناختمتون ،وقتی به اسم شما رسیدم متوجه شدم عکس پروفایلتون عوض شد.

همونجا حس خوب گرفتم که دیدم موضوع کامنت هم بابت مراسم عروسیتون.

خیلی هیلی خوشحالم فقط خواستم از صمیم قلب تبریک بگم ،روزهای عالی در انتظارتان.

راستش خیلی ها برامون از سختی بعد ازدواج گفتن ولی من الان 13 سال عروسی کردم میخوام بگم روز به روز بزرگتر میشید مسائل حل میکنید اعتماد به نفستان بالاتر میره تجربه های عالی دو نفره ،سه نفره و… کسب میکنید و به خودتون بیشتر افتخار میکنید.

بخصوص که یار و عشقتون هم عباس منشی هست دیگ کن فیکون میشه.

تبریک و عشق و علاقه منو از خطه سرسبز مازندران شهر بهارنارنج بابل پذیرا باشید .

از خدای منان بهترین طعم زندگی براتون میخوام.سلام گرم و داغ منو به عروس زیبامون برسونید .

خیلی دوستون دارم.