چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟ - صفحه 17

566 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه تدین گفته:
    مدت عضویت: 1921 روز

    با عرض سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته بزرگوار و همراهان عزیز در برنامه زندگی دوتا کار رو گنجاندم که حتما هرروز انجام دهم درکنار چند هدف دیگر این دوکار پرداختن به قرآن وتفکر در آیات و پرداختن به سایت استاد عباسمنش هر روز که هر فایلی رورو گوش میدم انگار این دو تا معقوله به هم گره خوردند واین برحق بودن تعالیم رو نشون میده من فایل گوش میکنم خیلی اتفاقی تصدیق آگاهی رو توی قرآن پیدا میکنم این فایل استاد که در چند مرحله گوش دادم بخشی رو گوش داده بودم که دیروز ناخودآگاه به آیه 61توبه برخوردم که خداوند اینگونه میفرماید

    وَمِنۡهُمُ ٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ ٱلنَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٞۚ قُلۡ أُذُنُ خَیۡرٖ لَّکُمۡ یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَیُؤۡمِنُ لِلۡمُؤۡمِنِینَ وَرَحۡمَهٞ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡۚ وَٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ رَسُولَ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ

    از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار می‌دهند و می‌گویند: «او آدم خوش‌باوری است!» بگو: «خوش‌باور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق می‌کند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آورده‌اند!» و آنها که رسول خدا را آزار می‌دهند، عذاب دردناکی دارند!

    جالبه خوشبین بودن پیامبر عاملی برای تمسخر افراد بوده ولی خداوند در جواب این افراد میفرمایداین به نفع شماست در توصیف پیامبر میفرمایداو به خدا ایمان دارد ومعتقد اداره امور جهان به دست خداست پس ترسی نداردکه بخواهد بدبین باشد ودر ادامه آن می فرمایدیومن للمومنین حقیقتش من اینگونه ترجمه کردم که این باور پیامبر به خدا که هیچ ترسی در قلبش نیست که بخواهد اورا فرد بدبینی کند برای انسانهای باایمان هم ایمان آفرین است در ترجمه میفرمایند که بندگان مومن رو فقط تصدیق میکنه درحقیقت پیامبر جنس

    صحبت وعملکردی که ازروی ایمان به خدا نشات میگیرد را میشناسه بنابراین خوش بینی او آسیب زننده نیست چون ازآگاهی نشات میگیره آگاهی شناخت جنس سخن وباور همون چارچوبی که استاد فرمودند من یک چارچوبی دارم این چارچوب رو پیامبرهم باتوجه به شناخت خودباورهای انسان هاوهریک ازشما هم پیرو این نگرش پیامبر قدم بردارید درهای رحمت به سوی شما باز میشود

    این قسمت که میفرماید این افراد پیامبر رو آزار میدن نشان دهنده این است این سخن آنها برای پیامبر آزار دهنده بوده چون به اثر خوش بین نبودن افراد آگاه بوده یعنی او ازاین که این افراد خودشان را در مدار تجربه های دردناک قرار میدن با بدبینی شون آزار میدیده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    مژده محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1640 روز

    سلام به استاد عزیزم

    من هر روز یک فایل از سایت شما گوش میکنم بعدش شروع به کارهام میکنم خیلی وقته ونتایج عالی هم گرفتم در تمام زمینه ها ارتباطم باهمه عالیترشده،ثروتم دوبرابرشده،سلامتیم دوبرابرشده،خلاصه روحیه ام عالی تر شده،خوش بینی ام بیشترشده ،یک نکته بنظرم رسید که بگم اینه که افراد بدبین ،اصلا گوش نمیکنن این طور مطالب رو چون بدبینن پس این فایل بدردشون نمیخوره برای افراد خوشبین خوبه که خوش بین تربشن،من افراد بدبینی که در اطرافم هستن و3سال وچندماهه دارم این فایل هایه عالی شما رو بطور رایگان استفاده میکنم واین همه نتیجه گرفتم پیش چشم خودشون میگن،نه حتما کلاهبرداریه تو هم باور نکن حرفایه اینارو الهی خود خدا شفاشون بده بازم متشکرم استادعزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    فاطمه کیاستی گفته:
    مدت عضویت: 2014 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد عزیزم

    استادجانم ممنونم ازت بابت تهیه این فایل های زندگی ساز. واقعا زندگی سازن واقعا وقتی مدام گوش بدی و درکت بره بالاتر اصلا زندگیت رو بهشت میکنه .خدایا شکرت

    ساعت 6و نیم صبح و من مثل همیشه صبح زود بیدار شدم و عاشق این صبح زود بیدارشدنم چون خیلی این سکوت صبح رو دوست دارم و صحبت با خداوند صحبت با ربم ک همیشه هست میشنوه میبینه و اگاهه و لذت بخش ترین کار شده برام ک براش ساعت ها بنویسم توی دفترم و هی براش توضیح بدم از زیبایی ها بگم براش و شروع کنم شکرکردنش بابت دادن این همه زیبایی به جهان. دارم یاد میگیرم شخصیتی صدق بالحسنی داشته باشم.

    من خودم واقعا ک فکر میکنم یک فردی کاملا بد بین بودم و همیشه به هرکسی یا هراتفاقی ک فکر میکردم همیشه به بدترین نتیجه فک میکردم ک خوب الان خداروشکر خیلی بهتر شدم اما هنوزم گاهی میاد.

    مثلا اگه تو یه رابطه بودم به این فکر میکردم تهش ک خواستیم جداشیم حالا با دعوا جدا میشم یا طرف خیانت میکنه یا هرچیزی و خوب رابطه هامم همین بود

    یا اگه یکی میومد سمتم این توی فکرم بود این آدم میخاد ازم سواستفاده کنه

    این شخصیتم از مادری شکل گرفت ک از بچگی منو میترسوند از همه چی از مردها از تاریکی از چمیدونم خیلی چیزا همیشه به بدترین اتفاقا فکر میکرد و همیشه هم به من القا میکرد و خوب منم بعد یه مدت اینجوری شدم و ترس هام خیلی زیاد شد. اما استاد از زمانی ک باهاتون آشنا شدم آروم آروم شروع کردم رفتن تو دل ترس هام.اگاهانه از خدا خواسته ام کاری کنه ک من تنها باشم تو خونه تا ترسم بریزه الان از اون تصمیمی ک گرفتم 3 سال میگذره و نمیدونین آخرین باری ک تنها خونه بودم چقدر بهم خوش گذشت و عاشق خدام ک وقتی ازش چیزی میخوایی جوری آدم هارو عوض میکنه برات ک اصلا تو لذت میبری .و دیدگاه مثبت داشتن به همه چی خیلی قشنگه وقتی شروع کردم ک خوش بین باشم ذهنم شروع کرد نجوا کردن ک انقد خوشبین بودنم خوب نیست ها؟؟ وقتی بهش فکر کردم این جوابو بهش دادم : من دارم تو جهانی زندگی میکنم ک خودم دارم خلق میکنم زندگیم رو و من قدرت تصمیم گیری و انتخاب دارم. دوتا راه دارم یا بیام توجه کنم به چیزای خوب و همیشه خوش بین باشم ک مطمئنم وقتی اینجوری باشم هراتفاقی ک بیافته به نفع منه یا میتونم به حرف تو یکی گوش کنم انقد خوش بین نباشم ک خوب به همون نسبت ضربه اشم میخورم چون قبلا اینجوری بودم. الان دارم تصمیم میگیرم خوشبین باشم در همه ای موارد و مطمئنم ک به هرچیزی ک توجه کنم از جنس همون وارد زندگی من میشه .

    استاد من شروع کردم تحسین کردن آدم ها چ حضوری چ وقتی پیش من نیستم واقعا دارم میبینم ک آدم های اطرافم چقدر تغییر کردن به راحتی اونایی ک من اصلا باهاشوم هم‌فرکانس نیستم رفتن و اونایی ک دارم باهاشون زندگی میکنم تو خونه(پدرم و مادرم) عجیب عوض شدن و خیلی خیلی عالی شدن.

    من این تنهایی رو دوست دارم ک آدمهای زیادی اطرافم نیستن لذت میبرم از بودن با خودم و همین معدود آدمهایی ک هستن و نمیدونین چ عشقی میکنم .

    استاد من دارم به خودم یاد میدم که الخیرفی ماوقع دارم آگاه بودن مطلق خداوند رو هرلحظه به خودم یادآوری میکنم و چقدر هم لذت میبرم.

    قبلا آدمی بودم ک اگه طرف برام میمرد من دوسش داشتم و اگه یه بدی میکرد دیگه تمام اون آدم شاید تو رو باهاش خوب رفتار میکردم اما واقعا پشت سرش یه حس عصبانیتی داشتم بهش اما الان واقعا به ندرت از آدمهای اطرافم بدی میبینم اما اگرم ببینم همونجا میگم مگه این آدم 10 تا خوبی بهت نکرده بود؟؟ یادت رفته ؟؟ قانون رو ک میدونی بسا توجه کن رو خوبی هاش. انقد یا همین ها حالم خوب میشه و دیدم رو نسبت به اون آدم عوض میکنه ک واقعا حالم خوب میشه.

    استاد عزیزم سپاس گزارم ازتون بابت این همه آگاهی

    خدا شمارو برای ما حفظ کنه

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    میلاد خوشبخت گفته:
    مدت عضویت: 1195 روز

    سلام استاد عزیزم

    باز هم یه فایل ارزشمند چند صد میلیون دلاری

    خدایا شکرت

    نکات مهم زیادی تو این فایل گفته شد اما من همینطور که داشتم باخودم در موردشون صحبت میکردم هدایت شدم به دیدن موهبت های زمستان و این سردی هوا که آقا بیا خوشبین باش که این فصل هم بی نهایت زیباست و شمردم زیبایی هارو

    این سرما باعث میشه که ما موهبت های زندگی رو بیستر ببینیم و سپاسگزار باشیم

    گازی که مصرف می کنیم لوازم گرمایشی سقف بالای سرمون، نعمت های طبیعی که براحتی بدست ما میرسن

    دور همی های شب های سرد زمستانی

    شب یلدا و مهمونی ها و فراوانی نعمتها

    خوردن یه استکان چای در کنار آتش یا بخاری

    زیر کرسی نشستن و تعریف های باحال

    عکاسی در برف و باران و خاطره سازی و قدم زدن های عاشقانه و خانوادگی

    ساختن آدم برفی و برف بازی و لذت های زمستانی

    دیدن فراوانی آب و نعمت

    انجام ورزش های زمستانی پرطرفدار و خلق بی نهایت ثروت در این روزها

    تولیدات بی نهایت پوشاک گرم

    ایده های عایق بندی جدید و فرصت های شغلی بی نهایت

    دسترسی به میوه های زمستانی مثل پرتقال و نارنگی و لیمو و کیوی و انار

    جاری شدن رودخانه ها و چشمه ها و پرشدن سفرهای زیرزمینی

    احداث گلخانه های مدرن تر و محصولات بیشتر

    و چه کسانی در همین زمستان به شغل مورد علاقه شان هدایت میشن

    چه کسانی خانه دار میشن

    و بی نهایت زیبایی دیگه

    در تمام روزها و ثانیه ها فقط زیبایی وجود داره

    خدایا شکرت برای این همه زیبایی و نعمت و ثروت و فراوانی در جهان

    و سپاسگزاری چقدر فرکانس بالایی داره که هرلحظه که انجامش میدم غرق در شادی میشم

    به هرچی توجه کنی از همون رو بیشتر به زندگی دعوت می کنی.

    ثروتمندشدن معنوی ترین کار دنیاست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
      مدت عضویت: 655 روز

      حالم خوبتر شد با خوندن کامنتت آقا میلاد

      خنده ب لبهام آوردی

      الهی ک ازته دل بخندی

      چقد جالب درمورد هرچی مینویسی همون لحظه تجسمش میکنی ناخودآگاه

      درمورد نعمت فصل زمستان وکسب وکار وچایی گرم و دورهمی یلدا گفتی

      آخ جون چ کیفی میده وقتی سردمه غذای گرم میخورم

      مثلا استخون انداختم توی قابلمه نخود بافلفل ونمک و آویشن چ شد ههههه

      یا واسه خودم ذرت مکزیکی گرم درست کردم اویشن زدم حسابی خوردم مزش الان اومد زیر زبونم

      ای خدا شکرت

      یا لبو شلغم

      کره ی بادام زمینی باعسل وگردو

      خرما ارده

      خنده های منو عزیز دلم

      خنده های نی نی قشنگم ک تازه یاد گرفته بشینه و بگه بابا

      ای خدا

      بغل دخترم ک همش میگه دوست دارم مامانی

      دیشب شوهرم از سرکار اومد پولی گذاشت کنار

      بعد دخترم گف این پول واسه کیه

      گفت واسه مامانت گذاشتم

      غذای خوشمزه دلخواهم برامون آوردن

      امروز نشستم توی شغل مورد علاقه ام چندساعت مهارت جدید یاد گرفتم

      دیشب عالی خابیدم

      واسه خودم یک موگیر درست کردم ب موهام زدم

      اگر اینا نعمت نیس پس چیه؟

      فبائ آلاء ربکما تکذّبان

      کدامین نعمتهای خدارو انکار میکنید؟؟؟

      آقای خوشبخت امیدوارم هرجا هستی شاد وخوشبخت باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    mahboube zamani گفته:
    مدت عضویت: 1108 روز

    انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی‌ بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَهُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضِیلاً (21) سوره اسرا

    ‏بنگر که چگونه بعضی از آنان را بر بعضی دیگر برتری دادیم، وقطعاً درجات آخرت، بزرگتر و ارزشمندتر است.

    خدایا تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری میجویم من را به راه راست هدایت فرما،راه کسانی که به آن ها لذت، شادی، خوشبختی،سعادت،سلامتی،ثروت،پرهیزکاری،تقوا و کنترل ذهن، سپاس گزاری و شکرگزاری نعمت های بی کرانت، حال خوب، احساس خوب، ارامش، اسایش و هر انچه خیرعطا فرمودی.

    سلام بر رفیق شفیقم همدم همیشگیم یار و یاور هر لحظم رفیق مهربان که همیشه حامی و حمایتگر من،و جهانو مسخر من کرد و از روح خودش در من دمید و منو اشرف مخلوقات قرار داد و بی نهایت نعمت بهم بخشید عاشقتم خالق همیشه حی و حاضر و مهربان تر از مادر.

    سلام بر استاد توحیدی و موحدم مردی که راه ابرهیمی رو پیش گرفته و درس توحید به ما می آموزه و سلام بر همراه همدم و نمونه بارز شاگرد نمونه مکتب یکتاپرستی مریم جان عزیز و دوست داشتنی،میبوسمتون و از همینجا تک تک دعاهای خیر رو براتون میفرستم و از خدابرای شما دو عزیز خواستار زندگی سلیمانی رو دارم.

    سلام به دوستان سایت یکتاپرستی عزیزانی که سرتاسر عشقن و از هر تجربه و کامنتشون میشه سعادت و خوشبختی رو به راحتی به دست اورد از خالق و فرمانروا کل کیهان براتون عشق، سلامتی، سعادت، ثروت، ارامش، و معنویت الهی میخوام هرجا هستید لبخند بر لبتون و نهایت لذت رو از زندگی ببرید دوستتون دارم.

    خدایا شکرت حال دلم خوب نمیدونم منی که کامنتام حتی به 10تاهم شاید نرسه یه حسی بهم گفت بنویس میدونم اینا نوشته های من نیست خداست که داره مینویسه امشب دستور داد و منم گفتم اطاعت سرورم امر امرشماست تاج سرم و از شروع کامنت اشکام داره میاد ی حال خوبی دارم اما نمیدونم چیه ولی اشکی داره جاری میشه ک حال دلم عالی و بیان کردنی نیست.

    بیایم با شکرگزاری شروع کنیم.

    خدایا شکرت رفتم بیرون نمیدونید چه صحنه ای دیدم الله اکبر سرمو بالا بردم ماه کاملو دیدم نورانی ابرهای اطرافش یه صحنه زیبا تو این هوا ماه دلبری میکرد و چشمک میزد، شکرت خدا برای اینکه خدای میکنیو من بندگیتو، خدایا شکرت که قوانینی گذاشتی اسان برای تجربه بهشتی در زمین، خدایا شکرت که حتی اگر نافرمانی کنم بازم با اغوش باز پذیرای و میگی عیب نداره تو از وجودمی، خدایا شکرت برای کتاب هدایت، خدایا میدونی امروز وقتی بیدار شدم گفتم ببین محبوبه تو اگه تا ابدم شکرگزاری کنی بازم ی صدم نتونستی ذهن گفت چطور؟ گفتم از الان بلند شو و هرکاری کردی و هر وسیله ای رو دیدی استفاده کردی شکرگزار باش شروع کردم خدایاشکرت برای تخت برای رو تختی برای بالشم برای رو بالشی برای اینکه میتونم تختو مرتب کنم برای بیداریم برای شنیدن صداها برای نشستنم، برای بلندشدنم، برای راه رفتنم، برای مرتب کردن تختم برای راه رفتنم، برای مسواکم برای خمیردندون، برای برس، برای آینه برای سرویس، برای اب لوله کشی، برای لوله کشی که اب راحت در دسترسم برای اب گرم، برای اب گرمکن برای دستام که مسواک میزنم برای دندونام برای لثه هام برای زبونم برای صورتم برای چشام و…. همینجوری ادامه دیدم ذهن ساکت شد به خودم اومدم دیدم نیم ساعت هرچی میبینم و کارامو انجام میدم با وسیله ای هی میگم شکر ذهنمم سمت خیال و تفکرات منفی، نرفت گفتم خدایا وقتی تو مدارشکرگزاری باشی چقد حالت بهتر میشه و اینکه اصلا ذهنت تقوا کامل داره و اگر این کار از اول صبح تا موقع خواب باش نه حرف بیهوده میزنی نه افکار نادرست نه هرچیز بیهوده ای، واقعا شکرگزاری یعنی در اغوش خدا بودن خدایا شکرت.

    فایلو شاید 10بار گوش کردم کامنتاشو تا جایی که تونستم خوندم هنوز موفق به نت برداری نشدم که امروز انجام میدم به امیدالله،وقتی دیدم موضوع فایل رو گفتم خدای من منم یه روز اینجوری بودم الانم هستم ولی خیلی کم شده چون من مادری بشدت بدبین و منفی نگر و اهل گله و شکایت و… دارم یعنی نمونه بارز کسی که خلاف قوانین عمل میکنه و برعکس پدری دارم بشدت خوشبین و مثبت نگر که همگام با قوانین و کاراش راحت پیش میره و همه عاشقشن و این متن زیر اخرین پیام بابا به من مال 3روز پیش:

    ســـــلام وعلیکم

    عاقبت همه بہ خیر و نیڪی باد

    یا الله در این روز

    دونعمت بہ ماعطاڪن

    خوشبختى بندگیت را

    درآغاز روز نعمت آمرزشت را

    در پایان روز

    اگر کسی به این باور برسد

    که غیر از “الله ”

    به کسی احتیاج ندارد

    رب بی همتا هم او را به غیر خودش

    محتاج کسی نخواهد کرد

    ای انسان خوش بین وخوش گمان

    تا زمانیکه ذهن ما با افکار منفی پر باشد نمی توانیم مثبت نگاه کنیم.!

    ای عاقل با دستمال کثیف هیچ شیشه ای تمیز نخواهد شد.!!!

    مادرم با بدبینی و منفی نگری کاری کرده همه ازش فاصله گرفتن جوری که هیچکس حتی حاضر نیست یک ساعت باهاش باش نمونه یک انسان منفی نگر و تمام ویژگی های بدبینی که استاد فرمودن رو دارن یاد اخرین خاطره ای که بابا و مامان تعریف کردن که مال مسافرت چند وقت پیششون بود و ماشین کاملا چک شده بود قبل سفر، تازه راه افتادن و 100کیلومتری شهر بودن و ماشین تسمه تایم پاره میکنه و به شکل معجزه آسای نجات پیدا میکنن و یک انسان شریف بعد از نیم ساعت وایمیسته تسمه ماشینو درمیاره میده به پدرم که حاجی برو من نمیرم سفر برمیگردم شهر این شمارم و نشونی ادرس میده و همونجا میمونه که یکی براش تسمه بیاره برگرده و سفرش لغو شد(ماجرای عجیبی تا اخر بخونش). دید مادرم: همون لحظه زنگ زد بهم شروع به نالیدن، من عادتمه میزنم رو اسپیکر و کارامو میکنم و اصلا متوجه نمیشم چی میگه فقط بله میگم یه جوری اعراض(مادرم ادمی که هزاران دلیل منطقی بیاری و بگی اینجوری اینجوری ساعت ها حرف بزنی به 5دقیقه نمیکشه برمیگرده به خونه اول انگار ن انگار تو حرف زدی باهاش و کلی منطق و دلیل اوردی)این چه سفریه هلاک شدم اصلا چرا اومدم چرا ماشین چک نشد چرا با اون ماشین نرفتیم چرا باید اینجوری بشه چ سفر بدیه تو این شرایط دزد نیادو…. دید پدر من که باهاشون صحبت کردم باباجان الخیر فی ما وقع حتما باید دیر میرسیدم حتما جلوتر خدا مارو از خطری نجات داده و چه خوب الان این تسمه دچار مشکل شد تا بعدش سفر ایمنی داشته باشیم و خدا یک دستی از دستانشو فرستاد و سریع العجابه شد (پدرم بشدت متوکل و ادم دینداری) تو این سفر دو هفته ای پدرم بشدت بهشون خوش میگذره، مادرم بشدت ناراضی و ب محض برگشتن مریض میشه و یک ضرر مالی هم میکنه اما پدرم 4 سفر دیگه با دوستان و همچنین خبری که سال ها منتظرش بود از برادرش اومد. و اون نفری که به پدرم کمک کرد بعد پیگیری تماس بابام فهمیدم اصلا نه اون شماره هست نه ادرس نه هیچی چون بابام شهرو میشناس دنبال بنده خدا گشت که جبران کنه اما اصلا نبود انگار همچین کسی نبوده اصلا و اینکه ماشین خراب شده جلوتر تصادفی بوده.قشنگ وقتی استاد داشت توضیح میداد که ادم بدبین چطوری و ادم خوشبین یاد پدرومادرم افتادم من عاشق هردوشون هستم و بی نهایت دوسشون دارم اما رفتار و عملکرد هر دوشون درس های بزرگی بهم داده که نشون از نتایج کسی که به قانون عمل میکنه چیه و کسی که خلاف قانون.و یه ماجرای دیگه صبح روزی که فایل اومد من گوش کردم چندین بار غروبش رفتم پیش خواهرم(خواهرم خداروشکر الان تمایل پیدا کرده به خوندن کتابای موفقیت پادکست موفقیت شکرگزاری و….خیلی نسبت ب قبل بهتر شده الهی شکر)خواهرم بشدت دنبال اخبار سیاسی اوضاع بد جامعه و اتفاقات بد هم خودش هم همسرش و پتروس فداکارن برای همه و باورهای اشتباهی که من قبلا داشتمو دارن و این زوج کلی اخلاق خوب دارن زن و شوهر که اگر روزی قوانین رو درک کنن و طبق قوانین برن میترکونن اما الان دارن چکولگد میخورن از جهان بشدت منم سکوت میکنم و چیزی نمیگم دقیقا مثل گذشته من و ان شاالله تکاملشو طی میکنه و قوانین رو درک میکنه، القصه جونم براتون بگه تا نشستم گفت میدونی برای فلان همکارم چه اتفاقی افتاد (از بس ماجرا و نشست1-7 تو محیط کار خودش و همسرش و جامعه داره میشناسم همکاراشو در حد نام) من رفتم ضامن فلانی شدم با بدبختی تونسته وام بگیره(یه نکته هم بگم خواهرم یه ویژگی خیلی خوب تازگیا تو خودش نهادینه کرده و میگه وام و قرض بانکی یعنی بی برکتی در زندگی یعنی از بین رفتن پول یعنی استرس و فشار عصبی و همه چیو باید نقد بگیری و نقد کار کنی اینم بخاطر تضادی که یک وام بزرگ گرفتن براش پیش اومد و خوشحالم و همیشه تحصینش میکنم برای ساختن این باور درست) همکارش میره بازار 4نفر خفتش میکنن کارتشو میگیرن و 25میلیون پولشو از کارت میکشن بیرون گفت میری بیرون خفتت نکن از جای شلوغ برو پول زیاد تو کارتت نزاز دزد زیاده شده و… در همین صحبت دینگ صدای اس ام اس واریز حقوق اومد به ثانیه نکشید شتلق پول از حسابش رفت و… بماند که پول برای چی رفت کجا و چی شد و یا وقتی میریم بیرون میگه ادم نادرست زیاد ال بل دقیقا یک اسپایدرمن در نقش منفی میاد میگه دیدی گفتم ناامن همه دزن، خداشاهد داشتم قسمتی که استاد در مورد اون فردی از نزدیکانشون که خیلی بدبین بوده میگفت ایرپاد تو گوشم بود یه دفعه خواهرم گفت همکارام خیلی دروغگون و میپیچونن و… ما فردا کارگاه داریم من که میدونم اینا کثیفن کارارو رو دوش من میندازن و… به ثانیه نکشید همون همکارش ک باید فردا ارائه میداد مطالبو پیامک داد من نمیام و کلی حرفو کج خلقی بدو بی راه،گفتم خدایا شکرت چقد داری برام الگو میاری که بدبینی و منفی نگری چه عواقبی داره.سرتونو درد نیارم اخرین موردم بگم دیگه کامنتم طولانی شد، منو خواهرم باهم ثبت نام گواهی نامه کردیم و اون سالا من تازه باسایت اشنا شده بودم من همیشه میگفتم خدا یه مربی عالی و مهربون با ازادی کامل تو رانندگی و همه جای شهر میرم برام انتخاب کرده خواهرم به هر ضربی زد که مربی خانم یا یه مربی مهربون آقا جور کنه نشد که نشد القصه بعد 7ماه گفتن بیاید دو تا راننده ساعت فلان خالی تایمشون میندازیمتون با این راننده ها چون اگر راننده خانم میخواید یک سال باید تو نوبت باشید دیگه پذیرفتیم که نه همینا خوبن چند روز بعدش رفتیم بخداوندی خدا راننده ای که به من اموزش، میداد بشدت مهربان خوش برخورد بااخلاق همش از خانواده از اصول درست از خانم و بچش از خوبی ها میگفت اصلا میبرد منو جاهای شلوغ شهر که بشدت شلوغ تصادف نکنی بردی تا یکی بوق میزد یا سرعتم کم بود یا هول میکردم میگفا فداسرت بقیه مهم نیستن تمرکزت رو کارت باش و رانندگی بیخیالشون فک کن ی مش دیونن یک انسان بشدت خوب بود 12جلسه اموزش داد من جلسه5فول شدم و هربار با همراهی که باهم می اومد میرفتیم یکونیم ساعت اموزش کلی خوش، میگذشت حالا خواهرم برعکس من با کسی افتاده بود که کلا بداخلاق بد دهن عصبی هرچی بگم کم گفتم تا جایی ک خواهرم با ماشین تصادف میکنه و حتی گریه کرد چندبار بلخره با مکافات تموم کرد اموزشو رفتیم برای امتحان شبش خوندم با خیال اسوده رفتم نمره کاملو گرفتم اما خواهرم باز با منفی نگری و ترس افسر و… رد شد باز منتظر شدم قبولیش بیاد بریم برای ازمون عملی چندماهی گذشت من رفتم اموزش خصوصی چون یادم رفتع بود زمان طولانی گذشته بود تا خواهرم امتحان بده باهم بریم 8جلسه پولو پیش پیش دادم برای جلسات خصوصی با یک راننده خانم اقا جلسه سوم اومدو امتحان پشت فرمون شد خداب سر شاهد فقط همون 3جلسه رو رفتم و چندتا ویدیو نگاه کردم و روز قبلش با دامادمون و ابجی رفتیم همون منطقه امتحان یکم کار کنیم از اونجایی که من مغرور شدم و منم منم کردم ک من میتونم و… خدا زد پس کلم و ماشینو زدم ب جدول خداروشکر چیزی نشد چون سرعت پایین بود همون لحظه گفتم خدایا غلط کردم اعتباره همه این اسونیا و یاد گرفتنا و شرایطای عالی رو به تو میدممن هیچیم ببخش منو که به خودم مغرور شدم و تو ذهنم گفتم من بالاترم از خواهرم و… ببخش منو، شد روز امتحان 60تا خانم 60تا اقا و یک ماشین و یک افسر کلی ترسونده بودت بچه هارو که افسر ال بل گفتم افسر کیلو چند کار خوب خدا درست کنه سلطان محمود خرکیه، خدا افسر من و اون تایید و مهر خوشگلم برام زده،خدا شاهد خواهرم گفت برای بار اول قبول نمیکنن همه رد میشن و…. شاید باورتون نشه از بین اون 60نفر خانم فقط من قبول شدم همه تعجب کردن افسر بشدت مهربان و فوق العاده حتی دستی رو هم من یادم رفت بکشم پایین خودش دستی رو برام کشید یا ترمز گرفت اما گفت افرین قبول شدی بقیه هم رد شدن و همه اون نفرات قبلش گفتن نمیشه رد میشیم سخت ال بل اما من میگفتم قبول میشم تمام.

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 981 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان

    ازش هدایت میخام برای یه گامنت ساده پر بار و سپاسگزاری ویژه ام باشه از بینهایت نعمتش

    دو هفته هست عجیب احساس خلع میکردم احساسم عجیب بود خونمو دوس نداشتم رابطم رو به ظعیف شدن

    شور شقم اومده بود پایین ولی حالا میفهم این اتفاق ازکجا اب میخوره اخه دوهفته بود سریال سفرنامه ترک کرده بودم اتفاقی و درسی که برام داش خیر ما وقع بود هر اتفاقی خیره

    باعث شد اون نشاط اون لذت اون سرگرمی که با حطورم در سریالو دارم بهتر درک وسپاسگزار تر باشم

    حالا میفهم چقد لدت داره اصلا وقتی توی سریال بودم انگار از خونم کنده میشدم وتوی سفر بود این دوهفته مثل کسی بودم که توی مسافرت بوده حالا توی خونش حوصلش سر میره البته بازم میشه احساس خوب ساخت میدونی چجور

    نعمتای رب فراوان وقتی یکوچولو سعی میکنی نعمتای دونه درشتو پیدا کنیو سپاسگزار باشی خیلی ساده کلی نشاط خالص وارد قلبت میکنی

    امشب بازهم سریال گفتم وانقد مشتاقم فرداشه وقتم خالی ببینم کیفففف بکنم واز دسته رب بینهایتت ممنون

    نعمت های دونه درشتم

    حمایت ربه

    خداروشکر مدتهاس تنها عاشق وحامی جهانو پیدا کردم واندازه لیاقتم عشقو نعمتاشو میبره برام بالاتر وااااای شکرررر

    سلامتی

    شکرت برای سیستمی که انقد عالی وهماهنگ کار میکنه

    حالا سراق تمرین الف….

    رفتار عادت طلایی خوشبینی

    واقعا اینکه زهنتو که میره منفی ترین هارو پیدا میکنه

    زهنی که پر شده از حرفا باور های منفی که مثل علف هرز دور هر باور توحیدی ایمان سبز شدن وباعث نشت انرژی میشن

    واقعا عادت خوشبینی وسپاسگزار برای زهن اول خیلی سخته ولی بعد اروم که چرخش شروع به چرخیدن میکنه نمدونی انقد شور عشق برات میاره

    سپاسگزاری رفتار عجیبیه بعضیا رو میبنی با چقد تضاد. ولی خیلی راحت وسرخوشن وتضادهاش به جای اینکه بهش زخم بزارن پله ای شدن برای ارامش بیشتتر لدت سپاسگزاریه بیشتر

    بعضیارو میبنی توی کلی نعمت وانقد ناراصی وناله دارن همونجاس که چراغ سپاسگزاری وچراغ خوشبختی باهاش روشن میشه

    سپاسگزاری برای من پایی برای لدت بردن وحرکتو رشده وناسپاسی وکینه در قلب تله شیطان ببرای اینکه جلوی راهو ببنده وتو میتونی با سپاسگزاری جلو کینه های الکیو ببندی

    مثالش یه نگاه تکمل به زندگین همینجا که میگی این دیگه عذابه ولی میبینی همین ظاهرش عذابه وگرنه نعمت ویاد اوری کن تکاملتو میبینی که راه برات بازی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    علی ممبینی گفته:
    مدت عضویت: 1450 روز

    به نام خدایی که هر آنچه دارم از آن اوست

    سلام استاد عزیزم که این فایل هم مثل چند تا فایل اخیر یه بمب بود به معنای واقعی کلمه

    این فایل انقدر مهمه که میخوام چندین بار ببینم و بنویسمش چون دقیقا جز بزرگترین پاشنه آشیل های منه که از جلوی چشمم پنهان مونده بود

    چقدر من سر این بدبینی ها ضربه خوردم و چقدر وقتی ذهنت تربیت میشه که دنبال نکات منفی در همه چیز باشه شرایط هی سخت و سخت تر میشه و دلیلشم اینه که کانون توجه ما زندگی ما افراد،ایده ها،شرایط و موقعیت ها رو وارد زندگی ما میکنه

    تصور کنید توی زندگیتون پر از افرادی باشه که رفتارهای بد و روی مخی دارن و حتی شما هم دارید تبدیل به چیزی میشید که ازش متنفر هستید چون قانون این رو میگه به هرچی توجه کنی از جنس همون وارد زندگیتون میشه

    پس همین یک دلیل به شدت محکمه برای اینکه آدم بخواد توی زندگی خوشبین باشه هر روز بیشتر از دیروز و به قول استاد قدم به قدم

    درواقع این کار یه انتخاب نیست یه بایده برای کسی که در مسیر این آگاهی هاست(حداقلش برای من یک بایده)

    حالا یک سری راه حل که جلوی بدبینی‌های مارو بگیره و ذهنمون رو به جای بهتری جهت بده:

    +یکی از دلایل بدبینی های ما اینه که ما دنبال نکات منفی در دیگران میگردیم که بتونیم راجبشون غیبت کنیم یا قضاوتشون کنیم و احساس کنیم چقدر آدم عاقل و خفنی هستیم! همین که سعی کنیم قضاوت نکنیم کسی رو به خاطر رفتارش و دنبال ایراد در بقیه نباشیم خودش میتونه بدبینی رو از ما دور کنه

    استاد دوتا فایل راجب قضاوت دیگران داره پیشنهاد میکنم ببینید حتما

    +یه کار خوب دیگه کار کردن روی باورهامون راجب قانونه،کسی که از ته دلش باور داره قانون داره کار میکنه و کانون توجهش داره اتفاقات رو رقم میزنه اصلا سراغ بدبینی نمیره چون میدونه اون افراد با اون ویژگی ها در نهایت توی زندگیش بیشتر میشن و خودش هم به سمت این ویژگی ها کشیده میشه و درواقع همونطور که ما دستمون رو توی آتش نمیکنیم چون میسوزه و باور داریم این رو باید راجب قانون هم سعی کنیم همینقدر باور قوی داشته باشیم

    +یادآوری نکات مثبت دیگران هم یه کار جالبه که میتونه یواش یواش مارو خوشبین تر کنه،فرض کنید ذهنتون میره سمت ویژگی های منفی دیگران با خودتون بگید این فلانی که توی فلان چیز و فلان موقعیت خیلی خوب بود چرا من به خاطر یک اشتباه دارم کل نقاط قوتش رو نادیده میگیرم؟اگر یک نفر با من اینطوری رفتار میکرد یا همچین دیدی نسبت به من داشت خود من خوشحال میشدم؟

    +نوشتن شکرگزاری‌ها و صحبت راجب نعمت ها با خودتون هر وقت که وقت آزاد داشتید به صورت مستمر باز هم خیلی کمک کنندست و من به شدت ازش نتیجه گرفتم

    +به یاد آوردن موقعیت های خوبی که واسمون پیش اومده و یا وقت هایی که اتفاقات به طور عجیبی ساده پیش رفتن و مرورشون به عنوان مهر تاییدی بر درست بودن این آگاهی ها و کنترل کانون توجهمون

    امیدوارم بتونم به خوبی از این آگاهی ها استفاده کنم

    دمتون گرم استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1498 روز

    به نام خدای مهربانم .

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته توحیدی و همه دوستان هم فرکانسیم .

    الهی شکرت .

    خدایا تنها فقط تو را میپرستم و تنها از تو یاری میخام منو به راه راست هدایتم کن راه کسانی که به آنها نعمت دادی و

    نه راه گمراهان عالم الهی شکرت

    در خصوص کار افرینی صحبتهای بسیار تاثیر گذاری استاد عزیز فرمودن که به اندازه مقدار ثروت افراد توجه کنیم به میزان

    خلق ارزش ثروت گسترش در جهان گفتگو کنیم که چقدر یک انسان میتونه باعث افزایش و رشد ثروت برای ادمها و جهان

    ایجاد کنه اگر ریز بشیم چقدر تا بی نهایت زنجیروار به تمامی بیزینس ها برکت و نعمت خلق ثروت متصل میشه و جای

    تقدیر هست از انسانهایی که این چنین شخصیت خوش بین و ثروتمندی دارند که براشون مهم نیست که مردم اونارو

    ثروتمند اول جهان بدانن یا نه انها انسانهای بی نظیری هستند که مانند استاد عزیزم دنبال عشق و علاقه خودشون

    رفتن و نتیجه ادامه عشق و علاقه که اسم کارم روش نمیشه گذاشت برای انها کار نیست بلکه لذت بردن عشق کردن

    در جهان هستند خدارو شکر که در مدار شنیدن چنین انسانهای بی نظیر هستم که نمونه درجه یک آن استاد عزیزم

    هستند که در تمام زمینه ها الگو نامبروان هستند فقط سر و صدا ندارن شو بازی ندارن ولی از همه بالاترن در

    تمام زمینه ها کسی را ندیدم نشنیدم که چنین نتایجی داشته باشه باعث افتخار که استادم چنین انسانس است

    که راه مسیر نوح و ابراهیم و موسی را میرن که در جهان امروزی نداریم استاد شما خودتون الگوی بی نظیر در

    کل جهان هستید امیدوارم روز به روز اتصال به خدایتان پررنگتر بشه و نامتان نیک تر تا ابد باقی بماند و آرزوی

    بهترینها را برایتان از خداوند مهربان میخام زیاد الهی شکرت

    همه شما را در این سایت توحیدی به خدای بزرگ میسپرم .

    خدا نگهدارتون .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
  9. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1752 روز

    به نام خداوندی که هرآنچه دارم ازآن اوست

    سلام مجدد به استاد عزیز و ارزشمندم و تمومی دوستان عزیزم دراین مسیر پیشرفت الهی

    یکی ازویژگی های بدبینانه ی من حدود هفت سالِ پیش این بود که وقتی همسرم درمورد یه آدمِ پولدار یاخیلی ثروتمند صحبت میکرد چنان تو ذوق همسرم میزدم که اون دیگه به حرفش ادامه نمیداد

    مثلا اگه میگفت فلانی که انقدر پولداره و سوده‌ میلیاردی درماه از کسبوکارش به دست میاره چقدر آرامش داره،چقدر مسافرتای خوب میره،یعنی این نفر رو خدا قراره ببره‌ تو جهنم مارو تو بهشت؟

    همسرم درواقع براش جای سوال بود که مگه میشه آدم اینهمه با ثروتش آرامش هم داشته باشه ولی جایگاهش جهنم باشه…

    ومن با اطمینان خاطر میگفتم ببین ده سالِ دیگه فقط صبر کن ببین خدا چه زهرماری تو چشم این آدم میکنه،و هیچوقت فکر نمیکردم که اون شخص محترم ازراه درست پول ساخته باشه،همیشه فکرم این بود که در کنار کسبوکارش یه پول هنگفتی هم نزول میده و صدبرابرشو پس میگیره

    و خوب نتیجه چی میشد؟

    زندگی ما هر روز تا خطِ ریش زیر قرضو وامو بدهی میرفت و ایشون درکنارخانوادش سوت زنان بهترین زندگیو آرامش و رفاه رو هربار بیشترو بیشتر تجربه میکردن

    یعنی گاهی وقتا ازبس زیر فشار قرضو وام می رفتیم که ازخدا اینجوری درخواست میکردم که خدایا بابا من بهشتت رو نخواستم حداقل کاری بکن تواین دنیا اینهمه زجر نکشیم

    دیگه نمیدونستم که خودم باهمین دیدگاه دربوداغونم دارم خودم رو از خان نعمت الهی توهمین دتیا محروم میکنم و به خیال باطل خودم فکر میکردم عوضش دارم آخرتمو میسازم

    وقتی که استاد با منطق های درست آدمای ثروتمند رو خوب تو ذهنم جلوه دادن،فهمیدم که من چقدر نگاه بدبینانه ای به تک تک ثروتمندای شهرمون داشتم و همیشه انگار منتظر یه زمانی بودم که خدا اونا رو به یک زمینِ سردوگرمی بکوبونه…

    الان خداروشکر چنان از ثروتمند بودن افراد شهرمون به وجد میام چنان ذوقشونو میکنم که به خداقسم انگار خودم به اونهمه نعمتو ثروت رسیدم…

    حتی همین یک دقیقه فایلی که استاد از مصاحبه ی جف بزوس گذاشت حس کردم استاد یه خونه ی جدید خریده و کلی بابت این موضوع ذوق زده شدم جوری که انگار اون خونه رو خودم خریدم!

    یعنی تموم هوشو ذهنو گوشو چشمم شده دیدنِ موفقیتهای دورواطرافم و غریبه ترین افراد و کلی ذوقشونو میکنم کلی تحسینشون میکنم

    همین یک ساعت پیش بود باهمسرم توماشینمون توی خیابونای شهرمون تاب میخوردیم که یک ماشین بزرگ مدل اف اچ از جلومون رد شد و فکر کنم اون آقا تازه ماشینش رو خریده بود چون ظاهر نو و ترتمیزوتازه ای داشت،و اون آقا کلی باماشینش بوق میزدو خانمش هم کنارش نشسته بود و حس میکردم کلی ذوق میکردن ازینکه سوار این مدل ماشین شدن

    بخدایلحظه اون ذوقشون چنان ذوق رو درمن چند برابر کرد که انگار اون ماشین مال خودم بودم و چندبار تا ازکنارمون رد شد کلی دعای خیر بدرقه ی راهشون کردم و براشون آرزوی موفقیت بیشتری کردم

    اصلا خیلی این حسمو دوست دارم،قلبم بازمیشه وقتی موفقیت یک فردی رو میشنوم،بخدا واقعا حس عجیبی پیدامیکنم،برعکس اون روزا که منتظر بودم اینجور آدما رو خدا تواین دنیا یک عذاب الهی برشون نازل کنه

    چون آیه های قران رو همیشه برامون بد جا انداختن و میگفت ببینید قارونوفرعونو نمرود چقدر ثروتمند بودن آخرش خدا عذابش رو توسرشون نازل کرد و چه عذابی تو اون دنیا بکشن بااینهمه ثروتی که داشتن…

    هیچوقت کسی از شرک برامون توضیح نداد،هیچوقت کسی اصل قضیه ی نمرودوفرعون و قارون رو نگفت که ببینیم جریان ازچه قرار بود که این عذابها برسرشون نازل میشد

    هیچوقت بهمون نگفتن که بابا میشه مثل حضرت سلیمان هم ثروتمند باشی،هم اونقدر خدارو باور داشته باشی که اون خداهه هرچی رو اراده کردی توهمین دنیا بهت بده و آخرتت رو هم به همین شکل بسازی

    هیچوقت کسی بهمون نگفت هرچی تو این دنیا بکاری،تو سرای باقی همون رو برداشت میکنی

    خداروشکرمیکنم که تواین زمینه هم رشد خوبی داشتم و دیگه هیچ نگاه بدبینانه ای به هیچ ثروتمندی ندارم و این رو از لطف و سخاوتمندی آموزشهای استاد عزیز میدونم

    هرکجاهستیدشادوپیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 70 رای:
    • -
      آسیه رمضانی گفته:
      مدت عضویت: 2297 روز

      سلام به صفا جان با صفای عزیز و قشنگم

      قربونت برم که چقدر خوب توضیح دادی

      بخدا که به جرات میتونم بگم نود و نه درصد همه ی ما قبل از آشنایی با استاد همچین ذهنیت و تصوری داشتیم در مورد انسان های پولدار و ثروتمند و البته که بخاطر ورودی هایی بوده که داشتیم و تو اکثر فیلم و سریال ها ادم های پولدار همه شون قاچاقچی ها و آدمکش هایی بودن که خون مردم رو‌ میکردن تو شیشه و خیلی چیزهای دیگه که بهتر نگم

      و چقدر زیبا و قشنگ توضیح دادی از حس و حال و ذوق و شوق ت بعد از اشنایی با استاد عزیزمون

      برات دنیا دنیا آرامش و عشق و شادی و و ثروت و آزادی و صلح با خودت و جهان رو طلب میکنم از پروردگار مهربانی که بخشنده هست و بخشاینده .

      در پناه الله و فرمانروای کیهان باشی عزیزم ️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      محسن سلگی گفته:
      مدت عضویت: 513 روز

      سلام دوست عزیزم تبریک میگم که به این درجه از تفکر مثبت‌ و معرفت عالی رسیدین که به این شکل طرز تفکر خودتون رو بسمت عالی بودن کنترل میکنید و حال خودتون رو خوب میکنید

      مطمئنا بخاطر این حال خوب شما نتیجه های عالی در کار و زندگی کنار همسر محترمتون تجربه میکنید

      البته هنوز هم میتونید و میتونیم با توجه‌ به‌ توصیه های استاد عزیزمون جناب آقای عباسمنش واستاد محترم خانوم شایسته گرامی و هدایت خداوند متعال به درجات عالی تر در طرز تفکر و رفتار انسانی و موفقیت های بزرگتر در زندگی دست پیدا کنیم .

      با آرزوی عالی ترینها برای شما و همه اعضای این سایت الهی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    زهرا و صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 1926 روز

    به نام خداوند یکتا

    سلام

    خدا رو بی نهایت سپاسگزارم بابت هدایتم به این مسیر سراسر نور و این سایت الهی و اساتید بی نظیر و دوستان پاک و ارزشمندی که اینجا دارم

    هنوز 30 دقیقه از فایل رو گوش کردم چون به لطف خداوند و تلاشهای ارزشمند استاد شایسته در روند پروژه خانه تکانی ذهن کلا نحوه گوش دادن به فایلهای استاد عزیز کاملا برام متفاوت شده و گاهی یک فایل روزها و ساعتهای زیادی طول میکشه و بسیار راضیم از این شیوه چون واو به واو صحبتهاتون رو مینویسم و یه جاهایی استوپ میکنم و رو عملکردهای خودم فکر میکنم و چقدر این مدت هدایتها دریافت کردم از لابه لای کلمات و جملات پر از اگاهیتون.این فایل خیلی من رو به فکر فرو میبره که کجاها چقدر تغییر کردم و کجاها یه چیزایی از همین بدبینی ریشه گرفته و باید تغییر کنم.یاد دو تا تجربه از خودم افتادم زمان دانشجوییم برای پایان نامم لیست اساتید پر شده بود و به من گفتن بر خلاف موضوعی که خودم دوست دتشتم با یکی از اساتید رشته های دیگه پایان نامه بردارم و خدا رو صد هزار مرتبه شکر ایشون هم گفتن اولویت من شاگردهای خودم هستن چقدر من اتفاقا خوشحال شدم و با اینکه قوانین رو نمیدونستم اما میدونستم استاد بهتری تو مسیرم قرار میگیره .مدیر گروهمون یه استاد دیگه رو بهم معرفی کردن که اتفاقا تخصصشون تصویرسازی بود من اصلا ایشون رو نمیشناختم و شاگردشون نبودم روزی که رفتم باهاشون برای پایان نامم صحبت کنم وقتی وارد کلاسشون شدیم دو نفر دیگه همزمان با من وارد شدند استاد گفتن اول باید نمونه کارهات رو ببینم دوباره وقتی نمونه کارهام رو بردم اون دو نفر دیگه هم حضور داشتن و خیلی جالبه که استاد وقتی کارام رو دیدن گفتن من دقیقا دوست دارم با افرادی مثل شما کار کنم و من رو انتخاب کردن و حتی اون دو نفر بهم گفتن ما زودتر از تو اقدام کردیم ولی تو رو انتخاب کرد و شاکی بودن.استادم بسبار سخت گیر بودن ولی من عاااشق همین سخت گیری ایشون بودم بهم گفتن بگردم دنبال بی کیفیت ترین کاغذ بازار و روی اون چاپ دستی کار کنم خب من انتخابم کاغذ های گرون بود ولی اتفاقا کاغذی رو پیدا کردم که در عین ارزون بودنش همون کیفیتی که خودم و استاد دنبالش بودیم رو دتشت بارها و بارها رو کارکترهای داستانم کار کردم و 9 ماه رو پروژم کار کردم و هر باری که قرار بود استاد کارام رو ببینن من کلی از چند روز قبلش ذوق داشتم که وای استاد دیگه چی میخواد بگه یعنی حتی اگر کارام رو رد میکردن من خوشحال میشدم.یه روز که تو حیاط دانشگاه داشتم با استادم صحبت میکردم وقتی استاد رفتن یه دانشجویی که نمیشناختمش اومدن گفتن وای تو با این استاده داشتی میگفتی میخندیدی این اصلا برام قابل باور کردن نیست گفتم باهاشون پایان نلمه برداشتم گفتن که وای خدا به دادت برسه نمیترسی ازش؟من اصلا متوجه حرفاشون نمیشدم.کلی بدوبیراه گفتن و کلی نفرینش کردن من تعجب کرده بودم که این خانم چی میگن.بعد ها باز میشنیدم که انگار کل دانشگاه از ایشون شاکین از اون شدت سخت گیری توی کار و رفتار دانشجوها و حای یکی از اساتید خودم هم بهم گفتن که چجوری با ایشون پایان نامه برداشتم ولی من بهترین تجربه رو داشتم ایشون یه خانم بسیار بسیار مهربان و بسیار متخصص بودن و اتفاقا هر بتری که کارام رو میبردم کلی هم از کارهام و هم از ظاهرم تعریف میکردن حتی روز دفاعم به مدیر گروهمون گفتن من دلم نمیاد بیست بدم به این دخترم چون انقدر دوسش دارم که دلم نمیاد درسش تموم شه و بره .و حتی هنوز هم گاهی باهاشون در ارتباطم و گاها کارام رو میفرستم و کلی لذت میبرن و حای بهم گفتن هر بار گرگان رفتم ببینمشون. اون حد هز خوشبینی من به ایشون در کنار علاقه ای که به سخت گیریشون داشتم و اتفلقا از اون سخت گیری لذت میبردم باعث شده بود کسی که همه میترسیدن ازشون با من انقدر مهربان بودن.و یه تجربه دیگه از برعکسش

    وقتی بعد از سالهای سال داشتم مهاجرت میکردم این بار به شهر و دیار خودم و به خانه پدری و روستا خب اون موقه هنوز قانون رو نمیدونستم نجواهای زیادی بود و اون شب یه مقداری …ماشین گرفتم و تو مسیر ترمینالوشیم خاموش شده بود و کابل شارژرم خراب شده بود به آقای راننده گفتم تو مسیر هر جا دیرن وایسن که یه کابل بگیرم و تو راه گوشیم رو شارژ کنم چون صبحش باید هماهنگ میکردم برادرم قرار بود بیان دنبالم.حالا یادم نیست ولی خب نشد .نزدیک ترمینال اقای راننده گفتن خونه من این نزدیکیهاست یه کار مهم دارم میتونم ماشین رو اینجاها پارک کنم و برم و برگردم ؟من عصبانی شدم که نه شما هر چه باید من رو برسونید ترمینال و کلی فکرای بیجا تو سرم اومد که این اقا قصد بدی لابد داره.وقتی رسیدم چمدونم رو همراهم اوردن داخل و یه جمله گفتن و سریع رفتن گفتن خانم میخواستم برم خونمون برتون شارژر بیارم کاش میزاشتین.من از اتوبوس اون شب جا موندم و وسایلم رو گذاشتم انبار ترمینال و برگشتم.هنوز چند دقیقه نشده بود که از ترمینال دور شدم که از انبار ترمینال بهم زنگ زدن گفتن یه اقایی یه شارژر اوردن و میگن این مال این خانم هست و تو ماشینم جا مونده بدین بهش.این تجربه رو تو دفترم نوشتم و اغلب هر روز میخونم و به خودم یاد اوری میکنم و تا به حال هر جایی در عمل ازش استفاده کردم خیلی نگاه خوش بینانه داشتن بهم کمک کرده و البته که من هم چون با یک فرد با نکاه بسیار بدبین بزرگ شدم خیلی زیاد لازمه همیشه در این مورد رو خودم کار کنم

    سپاسگزارم استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای: