تغییر شخصیت، جسارت می خواهد - صفحه 103

1732 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1592 روز

    به نام خداوندبخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    روز پنجم سفرنامه…

    چه سفری بشه این سفر، وقتی این فایل رو دوسال قبل دیدم وگوش دادم وبعد چندبار دیگه و امروز هم بار دیگه نگاه میکردم به سیر تکاملیم..

    که انموقعه کجا بودم از نظر احساسی ودلم میخواست چیا توی من تغییر کنه که بتونم کم کم شخصییتم رو تغییر بدم به سمت مثبت شدن..

    واقعا تغییر شخصییت جسارت میخواد،شهامت میخواد، قدرت میخواد…

    ولی اصلا کی میخواد که شخصیتش تغییر کنه؟!

    همه اینو آیا میخوان؟

    خیلی از ماها در گذشته انقدر خودمون رو بی نقص وعقل کل میدونستیم ودیگران وشرایط و قوانین جهان رو ناقص وعیب دار، که اصلا فکرشم نمی کردیم کوچیکترین نقص شخصیتی داشته باشیم، نهایتش شاید مثلا می گفتیم من زیاد میخوابم، یا زیاد گرمایی هستم، سرمایی هستم،یا مثلا منه اردیبهشتی اخلاقم اینه، اینو دوست دارم اینو دوست ندارم…

    کل بنیان واساس شخصییت رو توی این چیزها می دیدیم…

    ولی از یه جایی فهمیدیم نه بابا حتما یه مشکلی هست اونم توی وجود من، اخه من که دارم تلاشمو می کنم، منکه از فلانی بهترم، منکه زیباترم، منکه هنرمندتر وبا استعدادترم و….

    پس چرا تو فلان جا وفلان چیز، وبا فلان کس و توفلان شرایط به مشکل برخوردم یا اکثرا به مشکل برمیخورم..

    سالها نمیدونستیم داریم با ماسک زندگی می کنیم پشت ترسها وتردیدها وباورهای اشتباه و نااگاهی ها پنهان شده بودیم، خب تعجبی هم نداشت الگوی مناسبی که نداشتیم، هرکسی میومد مثلا راه درست رو نشون بده از پدرومادر و فک وفامیل و معلمها واساتید وروانشناس گرفته تا کتابهایی که برای موفقییت و تغییز شخصیت میخوندیم انقدر کلی حرف میزند وانقدر ناقص، که میومدیم یه جارو درست کنیم یه تغییر توی یه بخشی از عادتهامون بدیم ده تا عادت بد دیگه از جای دیگه سرمیزد بیرون!!!

    تا اینکه لطف ورحمت خدا شامل حال ما شد بلاخره یه انسان خداترس وخداشناس وتوحیدی و موفق توی همه ی جنبه های زندگی مثل شما استاد عزیز توی زندگی تک تک ما پیدا شد، کسیکه گذشتش مثل ما بود، مثل گذشته ی اکثر ماها، اما یه روزی فهمید این راهش نیست ورفت کلی ادم موفق پیدا کرد ازشون الگو گرفت، رفت کتاب خدارو خوند و خوند و خوند وهدایت خواست و خدا هم توفیقش داد و هدایتش کردتا هم خیر دنیا وهم خیراخرت رو نسیب خودش کنه، و بعد اینکه خودش افتاد توی جاده ی خوش وآب وهوا و خوش منتظره ی رسیدن به موفقییت و خوشبختی، خواست که خداوند کمکش کنه این مسیرزیبا رو ، راه و روش رفتن وافتادن توی این مسیر خودسازی وخودشناسی وخداشناسی وجهان شناسی رو برای چشیدن طعم خوشبختی به دیگران هم یاد بده…

    اونم نه از روی خساست بیاد یه کمشو بگه، نصفشو بگه، همشو نگه!!!

    بیاد از ریزترین وکوچیکترین مسائلی بگه اونم باعمل بهش زنده و واقعی،که خودش توی زندگیش انجام داده….وکلی نتیجه های عالی گرفته طعم شیرین خوشبختی رو چشیده..

    راه و روشهایی که از اصل میگن، از اصلیکه مستقیم میبردت سر اصل مطلب، واینها همه لطف خدابوده وهست هم برای شما استادعزیزم ومریم بانوی مهربان وهم برای تک تک ما که خواهان تغییر بودیم ولی بلدش نبودیم، وشما با بردباری، باعشق، بامحبت اون رو بهمون اموزش دادید و هنوزم آموزش میدید…

    خیلی جالبه وقتی من فایلهای مثلا ده سال قبل شما رو هم دیدم، یه چیز قشنگ مشهود بود و واضح، اینکه از روزیکه شروع کردید به اینکه اونچه که باعث تغییر شخصییت وتغییر دیدگاه وتغییر زندگیتون شده رو آموزش بدید، حرفتون تا به امروز همون بوده، همون اصل، اینکه باااااید شخصییتت تغییر کنه تا جهانت تغییر کنه…واین اصل تمام آموزشهای شما واصل زندگی شخصی خودتون بوده وهست..

    انقدرحرفهای کلیشه ای ما از بچگی شنیده بودیم که گنگ بودیم ونمیدونستیم اصلا کدوم مسیر رو بایدبریم کدوم راه درسته کدوم غلط، من به شخصه یه مدتی یعنی سالها مذهبی بودم، بعد دیدم جواب نمیده از مذهب کشیدم بیرون و رفتم سمت بی دینی وبی مذهبی، دیدم ای بابا اینم که نشد، یه مدت میرفتم سراغ کتابهای روانشناسی و آدمهایی که علم روانشناسی وعرفان وخودشناسی دارن، باز میدیدم اونم نشد، یه مدت میشدم بی خیال عالم، بی انگیزه، باری به هرجهت باز میدیدم اینجوری هم که نمیشه…

    تمام اهداف نیمه کاره، تمام ارزوهام خفه توی نطفه، تمام تصمیمات غلط واشتباه، دیگه از یه جایی گفتم بابا جان چرا پس من از هر دری وارد میشم اون کوچه بن بسته؟!

    پس من چیکار کنم؟!

    تا اینکه لطف خدا شامل حالم شد وتوسط شما یه پکیج کامل از تغییر شخصیت وتغییر زندگی رو دیدم، به جرات می تونم بگم سریال تمرکز برنکات مثبت، سریال سفر به دور امریکا وخصوصا سریال زندگی دربهشت،یه پکیج کامل بود از زندگی خصوصی شما ومریم جان، یک زوج به تمام معنا توحیدی، خودشناخته و در صلح باخود وبا جهان، که عزت وشهرت و ارامش وامنیت ومعنوییت وثروت و شادی وخوشبختی رو باهم داشتید ودارید به لطف الله مهربان…

    این فیلم مستند و واقعی زندگی شما بنیان شخصییت منو کلا از بیخ وبن عوض کرد، به الله قسم ندیده بودم در تمام عمرم چنین شخصی رو که زندگیش در تمام جوانب انقدر عالی باشه، جالبه که ما ادمها هممون هر کجای این دنیا باشیم به قول شما همونطور که تو یکی از جلسات قدم چهارم گفتید، مغزمون مثل همه، یعنی هممون در داشتن مغز(ذهن ویا همون عقل) کامل خلق شدیم، فقط کافیه که ببینیم یکی تونسته، یکی از یه مسیری رفته که منم می تونم از همون مسیر برم، یکی یه جوری از یه مسیر رفته که انقدر واضح وروشن هست که اگه بخوای پا جا پاش بذاری وپشت سرش حرکت کنی، توهم می تونی مثل اون بشی، وتوی همه جنبه های زندگیت رشد کنی، اونم به شرط تغییر شخصییتت…

    اگه قرار باشه من هنوز توی چالش ها مثل قبل تصمیم بگیرم وهمون رفتارها وافکار وگفتار تکراری رو داشته باشم بی شک نتیجه هم مثل همون قبل افتضاح میشه…

    همه ی ما که اینجا هستیم اولش ترسیدیم، اولش سختمون بود، یک عمر با همین روند زندگی کرده بودیم به قول شما استادعزیزم خیلی از مسائل ومشکلات دیگه وجودش برامون عادی شده بود، ولی شما بهمون یادآور شدید که نه عادی نیست…

    مثلا بیمارشدن مدام عادی نیست، بدن ما خیلی قویه وقدرت درمانش رو داره این ماهستیم که با تغذیه نادرست روحمون وتغذیه نادرست جسممون داریم انقدر بیماری رو برای خودمون به ارمغان میاریم…

    مثلا همیشه مشکل داشتن تورابطه عادی نیست، حالا چه با خانواده، چه بامردم ،چه با خداوند وجهان، این ماهستیم که اونچیزیکه توی وجودمون داریم اون باورهای نامناسبی به خورد ذهن و قلبمون دادیم حالا انقدر آشوبیم که این آشوب درونی رو به بیرون وبه اطراف خودمون انتقال میدیم وگرنه جهان در صلح وآرامش هست اگر ما سرجای خودمون باشیم ودر صلح باخودمون…

    مثلا گفتید بی پولی وهمیشه بدهکاری وقرض و وام طبیعی نیست، بلکه این ماهستیم که با نداشتن باور فراوانی ونداشتن اعتماد به خودمون ونداشتن ایمان به خداوند ونشناختن استعداد وتوانایی های خودمون،حتی توانایی های ذهنی و تجسمی، عاجز در خلق ثروت برای خودمون هستیم…

    اینها فقط چندتا مثال بود که زدم، اگه بخوام بگم انقدر زیادن که میشه چندتا کتاب بنویسم ازشون، اخه من چی بگم استاد جانم که من حتی از طرز ولهن صحبت کردن وخندیدن شما ومریم جان یادگرفتم، از طرز نوع پوشش، نوع غذا خوردن، نوع فکر کردن، نوع عملکرد توی هرچیزی که توی زندگی روزمرمون که باهاش سروکار داریم آموختم وچه اموختن نابی و لذت بخشی، من از این شکرگزاری شما از دیدن کوچیکترین موجود وذره توی عالم هستی تا بزرگترین چیزهایی که به چشمم نمی اومد چه برسه به اینکه بخوام بابتش شکرگزار باشم یاد گرفتم…

    طول کشید، طول میکشه، تکامل میخواد، جسارت وشهامت میخواد خیلی هم زیاد، من همش این جمله ی شما رو با خودم روزی ده هابار تکرار میکنم اینکه آیا من می تونم طوری زندگی کنم ورفتار کنم که درست باشه یا ترس این رو دارم که از قضاوت مردم زنده بیرون بیام؟؟؟؟

    خب معلومه که تغییر شخصییت جسارت میخواد، چون مجبوری یه سری حرفها رو بزنی یا نزنی، یه سری کارهارو انجام بدی یه سری کارهارو انجام ندی، با کسی یا کسایی قطع ارتباط کنی یا کسی یا کسایی وارد ارتباط بشی، باید وباید وباید…..

    خب وقتی بهش نگاه میکنی اولش خیلی خیلی سخته، ترسناکه، ولی من همیشه میگم تغییر شخصییت مثل خونه تکونی میمونه یا مثل اثاث کشی ورفتن به یه خونه ی جدید، اولش فکر میکنی بهش خیلی سخته انجامش، همه چیز میریزه بهم، وسایل جابه جا میشن، چندتا وسیله امکان داره خط وخش بیفته بهش، یا بشکنه، باید یه سری چیزهارو بریزی دور که شاید دوستشون داری ولی دیگه قدیمی شده یا به کارت نمیاد، باید یه سری وسیله جدید بخری، خلاصه که تا چندوقت هیچی سرجاش نیست، حتی یه جای خواب راحتم تواون شرایط پیدا نمیکنی که بخوابی مثل شبای قبل…

    ولی وقتی خونه تکونی میکنی یا وقتی میری یه خونه ی جدید وهمه چیز تمیز ومرتب چیده میشه سرجاش پیش خودت میگی ای بابا اینکه سخت نبود اتفاقا زود هم تموم شد….تازه تا مدتها هی داری دنبال وسایلی که جاش تغییر کرده میگردی، یا دکوری که چیدی رو جا به جا میکنی تا باب میل ودلخواهت بشه…

    تغییر شخصییت دقیقا همچین چیزیه، یه فراینده، اصلا نمیشه پیش بینی کرد یا براش روز وزمان دقیق مشخص کرد بلکه باید وقتش برسه موقعییتش برسه، مثلا میخوای دروغ نگی دیگه نمی تونی برا خودت روزشمار بذاری وهر روز منتظر بمونی که موضوعی پیش بیاد تا ببینی می تونی از پسش بربیای یانه…

    کنترل کردن لحظه به لحظه واقعا خیلی سخته…

    من اینطوری شروع کردم البته که سخت بود برام اولش بپذیرم که انقدرررررررررررررر نقص شخصیتی دارم، همون نقصایی که جلوی پیشرفت منو تو هرزمینه ای گرفته، تا تونستم طی چند روز به لیستم اضافه کردم، مثلا من خودخواهم، عجولم و دروغ میگم، میترسم از قضاوت شدن و….

    بعد وقتی فهمیدم درونم چیه ودرست نیست وباید درستشون کنم کافی بود که هر روز وکلا در طی شبانه روز اینو به خودم وخداوند بگم که خدایا من میخوام همونی باشم که تومی پسندی که تو میخوای پس هدایتم کن کمکم کن تابتونم…

    بعد دیگه یه تعهد سفت ومحکم به خودت میدی که یاتغییر میکنم یا میمیرم..

    انوقته که صدای شکستن استخونهاتو میشنوی وقتی تو موقعییت قرار میگیری میخوای مثل قبل رفتار کنی ولی یادت میفته که نباید برگردی نقطه سر خط وجایی که بود، اوایل درد میکشی، بعد کم کم میشه جزئی از وجودت بهت مزه میده بهت حال میده طور دیگه فکر کردن و حرف زدن و عمل کردن وقتی نتیجه خوب میشه وحست رو خوب می کنه…

    خلاصه که این روند تغییر شخصیت فقط با بودن توی این مسیر توی این سایت امکان نداره، وگرنه بیرون این مسیر ودور از اموزه های شما زندگی پراز تله های کشنده واسیر کنندس، اینکه نخوای دیگه مثل 98 درصد مردم باشی، مثل اونا فکر کنی ورفتار کنی….

    چون اگه اینجا نباشی زور اون 98 درصد بهت میرسه ودوباره برت میگردونه به قبل، ولی وقتی متعهد باشی این ذره ذره تغییرات میشه جزئی از وجودت، دیگه به یه جایی میرسه سنگ هم از اسمون بباره روی تو تاثیری نداره وتو سرجات هستی….

    با همه ی این تفاصیل، فقط وفقط هر لحظه باخدا بودن وهدایت خواستن وهوشیار بودن برای دریافت الهامات تنها راه موندن توی این مسیر هست…

    جایگاهی وپناهگاهی امن، تکیه بر قدرت ربی زدن که قدرت تمام جهان در دستانش هست،وخودش در کتابش فرموده، مومنان وهدایت شدگان اینطور دعا میکنند، که پروردگارا، حالا که هدایتمون کردی کمکمون تا در این مسیر ثابت قدم باشیم و گمراه نشیم…

    انشالله ماهم هرلحظه وهمیشه در پناه امن خداوند باشیم…

    دوستتون دارم استاد عزیزم ومریم بانوی مهربان، از دور می بوسمتون..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    میترا گماسایی گفته:
    مدت عضویت: 1508 روز

    سلام

    پنجمین روز از روز شمار تحول زندگی من

    استاد یک فایل بی نظیر دیگه

    قبل از صحبت در مورد فایل میخوام از شما مریم جان تشکر کنم ک انقدر با سخاوت هستید چه تغییری در شما ایجاد شده چه باوری در شما به وجود اومده ک با کمک کردن به خلق وقت گذاشتن برای این کمک ها لذت میبرید؟جهان ب کجا داره شما رو هدایت میکنه که ساعتها و روزها و شاید ماه ها زمان گذاشتید برای تفکیک فایل های روزشمار

    واقعا الگویید برای من .الگویی از یک زن مستقل که یک رابطه ی بسیار بسیار عالی داره شرلیط مالی عالی داره و مهم تر عزت نفس بی نظیر و بی مانند داره

    چقدر شما فرکانس هات بالاس ک سالهاس همدارترین ادم زندگی استادید از یکم فروردین تصمیم دارم فایل های زندگی در بهشت و برای بار دوم سفر به دور امریکا رو ببینم و انگار ک سر یک کلاس انلاین نشستم هر رفتار شما رو زیر نظر بگیرم برای تغییر عزت نفسم خیلی ممنونم خیلی

    این فایل منو ب فکر انداخت ک اگاه شم ب شرایط فعلیم که تغییراتم رو کوچک کنم نه بزرگ اون تصویر بزرگ ک سالها بعد قراره بیفته رو پس ذهنم داشته باشم اما تغییرات رو در لحظه لحظه ببینم من از یک ساعت قبلم چقدر بهترم منظوزم تغییرات بسیار بزرگ نه هاااا فک منفی داشتم یک ساعت پیش الان ندارم یک ساعت بعد دارم برای خوردن یک لیوان اب شکرگذاری میکنم اینجوری کوچولو کوچولو سعی کنم بهتر و بهتر شم و هر شب از خودم این سوال ها رو بپرسم

    1 .من آدمی هستم ک میخوام تو جایگاهی خودم رو تغییر بدم ؟ایا به دنبال بهتر شدن شرایط خوب امروزم؟یا نه منتظرم انقد بلا سرم بیاد ک به خودم بجنبم؟

    2. ایا من متعهد هستم هرروزم بهتر از دبروزم باشه؟

    3.ایا من هر لحظه ب فرکانس هایی ک ارسال میکنم هوشیازم؟

    4.ایا من هر شب ترازی از خودم میگرم و فرداش سعی مبکنم بهتر باشم؟

    5.ایا من من نگاه مشتاقانه به اینده دارم یا نگاه حسرت بار ب گذشته؟

    6.ایا من به دنبال این هستم که هرروز توانمندی هام رو افزایش بدم؟

    7.من در چه مسیری هستم مسیر رو به پیشرفت یا تنزل؟

    و بعد جواب دادن ب این سوال ها بعدش میخوام چ کار کنم؟ چ تمرینی برای خودم در نظر گرفتم چه اقدامات عملی و فرکانسی انجام میدم؟

    فایل واقعا انگیزه ی بسیار بالایی در من ایجاد کرد ک من خالق سرنوشتم باشم ن قربانی

    استاد ممنونم ازتون برای این فایل

    در پناه الله شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1861 روز

    به نام مهربون خدای هدایتگرم

    سلام سلام

    به استاد عزیزم و دوستای هم قدم توی این مسیر

    امروز پنجمین روز از روز شمار تحول زندگی من هست.

    راسش تغییر برای من تقریبا همیشه سخت بوده ، و همیشه با استرس همراه بوده . با این حال این روزا احساس میکنم بهتر میتونم اینکار رو انجام بدم . بیشتر میرم توی مسیر هایی که چالش برانگیزه . بیشتر سعی میکنم به سمت ترس هام قدم بردارم . حضور خدارو بیشتر کنارم حس میکنم و وقتی ازش هدایت میخوام مطمعن تر میشم ، و با آرامش بیشتری جلو میرم .و استاد به نظرم این نکته خیلی دقیق بود که گفتید ریشه ی ترس برای تغییر شرک هست . من اینو توی خودم پیدا کردم ، واقعا هر بار که میتونم کامل به هدایت خدا اطمینان کنم همه ی اون ترس ناپدید میشه . و یه جاهایی که تمرکزم رو میذارم روی شرایط دیگه ترسم برای تغییر خیلی بیشتر میشه . این ترس از تغییر واسه اینه که آدم ها توی شرایط فعلی شون خودشونو محدود میکنن و فکر میکنن این شرایط شاید بهترین شرایط نباشه اما امن ترین شرایطه ، و برای حفظ این امنیت تغییر نمیکنن ، اما اگه این رو واقعا درک کنیم که هیچ مسیری و هیچ شرایطی امن تر از شرایطی که خدا هدایت میکنه نیست ، اون موقع تغییر راحت تر میشه. هنوز توی این زمینه خیلی باید روی خودم و باور هام کار کنم.

    خدا جونم ازت هدایت میخوام برای باور بهت ، برای اطمینان بهت ، برای قدم برداشتن و تکیه کردن بهت . مهربون ترین ، ازت میخوام نشونه هات رو بهم نشون بدی و چشمم رو به دیدنش بینا کنی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    امید قیطاس زاده گفته:
    مدت عضویت: 1047 روز

    سلام به شما استاد و سلام به همه ی دوستان سایت عباسمنش

    استاد این اولین دیدگاهیه که من دارم مینویسم تو سایت

    من نزدیک به هفت ماهه که با شما و سایتتون اشنا شدم تو این هفت ماه درامد من از ماهی 2میلیون تومن به ماهی 12میلیون تومن تغییر کرده این تغییریه برای بقیه خیلی قابل لمس تره ولی تغییری که من چندین و چند سال بود به دنبالش بودم و اینجا تونستم اون تغییر و اون مسیره تغییرو پیدا کنم ، تغییر توی باور ها و رفتار من بود . این ویدیو نشانه ی امروز من بود که دیدم . هفته ی قبل من یه مشکلی با همکارم پیدا کردم و قرار شد دیگه یه کاریو انجام ندم . دیشب دقیقا خوابی دیدم و توی خواب تو موقعیتی بودم که میتونستم اون کاری که قول دادمو انجام بدم ولی گفتم نه من به خودم قول دادم این کارو انجام ندم ، و انجامش ندادم . صبح که بیدار شدم اینقدر حس خوبی داشتم . که اینقد تغییر خوبی داشتم و پایبند اون تغییر موندم که حتی توی خواب هم از اون تغییر دست بر نمیدارم .

    اومدم سر کار سایتو باز کردم

    نشانه ی امروزم با این تیتر بود که تغییر جسارت میخواهد . نمیدونم حس درونیمو چجوری بیان کنم که اینقد نشانه های خدا تو زندگیم به این مقدار مشخص و واضح میاد و تو فایل امروزم از چیزی که از صبح موقع بیدار شدنم تو ذهنم بوده حرف میزنه . خیلی خوشحالم که با این سایت و این مسیر اشنا شدم و خیلی خوشحالم که همکارم من رو با این مسیر اشنا کرد و یه فضایی سرکارم هست که منو به این مسیر سوق میده .

    ببخشید من خیلی راجبه خودم حرف زدم یه کم ذوق دارم چون این اولین کامنت منه

    مرسی ️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    سید علی رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 1013 روز

    سلام به دوستان عزیز

    چقدر عالی بود این فایل طبق تعهدی که دادم اومدم تو روز پنجم از روزشمار زندگیم این کامنت رو بنویسم

    این فایل کوتاه چقدر نکته های بزرگی داشت

    چقدر دیدیم ادم هایی که فقط چند روز و چند سال ایندشون رو دیدن

    مگه کم دیدیم تو فامیل و دوست و اشنا که بگن اگه اون کار رو میکردم اگه اون چیز رو یاد میگرفتم الان فلان بود به نظر من بخشی از این برمیگرده به این که چقدر کتک خور طرف ملث باشه و از جهان بخوره تا بفهمه مسیرش اشتباه بوده

    وبخشیش بر میگرده به این که طرف چقدر ایمان داره چقدر روی خدا حصاب میکنه

    چون شنیدیم هممون که طرف میدونسته اتفاقی رو میتونسته کاری رو انجام بده و پیشرفت کنه

    ولی به خاطر ترس

    به خاطر ترس از شکست انجام نداده و بعدا فقط حصرتش مونده

    وقتی ازشون میپرسی چرا انجام ندادی دلایلی رو برات میارن که تهش به شرک میرسه خدا رو قبول نداشتن که اون کار رو شروع کنن

    میخوام یکم هم از نتایج شروع دوره روز شمار تحول زندگی بگم

    بعد از شروع این دوره نمره هام به طور ملموس بالا رفته نه اینکه خوندن من زیاد فرق کرده باشه وچنه ولی به دستان خداوند بیشتر اعتماد کردم و جهان داره بهم کمک میکنه که شاد باشم

    بدنم کمی بهتر شده و احساس انرژی بیشتری میکنم

    ی سری زیبایی ها رو که قبلا دور و ورم ندیده بودم دارم میبینم

    میدونم اینها نتایج زیاد بزرگی نیست ولی برای من کافیه تا باور کنم راهم درسته

    میدونم که هنوز اول راهم باید چیز های زیادی یادبگیرم و زندگیم باید روز به روز بهتر بشه

    روز شاد و پر از ثروتی رو براتون ارزو مندم

    یا حق 🫡

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 990 روز

    سلام استاد عزیز براتون ثروت بی پایان و سلامتی همیشگی ارزو میکنم که همه اینها نشونه خدایی هس که انقد قدرت داره و من روز به روز خودم و خدامو بهتر میشناسم این برگ 5 سفرمه که دوس داشتم بیام راحت رده پامو بزارم و لذت ببرم $$$

    توی این فایل من جرات برام مرور شد جرات تغییر و بازم برا بهتر بهتر شدن چون الانکه شرایطم روابطم با شوهرم خانوادم عالیه بازم میشه عالیه تر بشه پس حالم باید با خودم خوبتر باشم کیف کنم کارایی که دوس دارم میکنم مثل نقاشی فایل های استاد خودشون منبع انرژی هستن برای حرکت برای لذت بردن از خونم مثل تمیز کردن اون که استاد میگف ینی خودش یجور شکر گزاریه اینا ایده هایی که روز به روز بهتر انجامشون میدم با کیفیت تر مثلافایل هارو کمتر ولی با دقت بیشتر گوش میدم و نظر هم میدم واقعا برام لذت بخشه که دیگه انقد راحت مینویسم و نوشنم قشنگ تر شده خداجون ممنون چقد حالم با خودم خوبه خداجون شکرت و لحظه به لحظه اگاهی و عضله دیدن خواسته هام قوی تر میشه و بیشتر میفهمم از زندگیم چی میخام و الان از خدا میخام که مهارتمو توی نقاشی روز به روز بهتر کنه و همین طور منم تو خونه خوشگل تر تر تمیز تر زندگی کنم این دوتارو هدف کلی حرکت منن و شکرت و خیلی برام لذت بخش ومهم هستن تو یه جای تمیز زندگی میکنم وخوشگل و همین طور مهارتمم توی نقاشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    رضا قاسمفر گفته:
    مدت عضویت: 912 روز

    سلام و درود خدا بر استاد عزیز و تمام دوستان من عضو جدید هستم خیلی دارم تلاش میکنم خودم رو و باورهام رو تغییر بدم ولی به یک بن بست آشفتگی برخورد کردم نمی دونم چطور باید بگم منظورم رو نیاز بع گفتار درمانی دارم اگر کسی بود از دوستان که به حرف هام گوش کنه شاید بتونم نجات پیدا کنم ما که دستمون فعلا به استاد نمی رسه حداقل از دوستان با تجربه استفاده کنیم و کمک بخواییم ..ممنون میشم اگر کسی بود …

    با تشکر از استاد عزیز و تمام دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    ریحانه رحمتی گفته:
    مدت عضویت: 1426 روز

    سلام به استاد جان جان جان ما و مریم جان گلی من

    ردپای روز پنجم

    تغییر تغییر تغییر

    حدود 2 سال پیش من و همسرم و دو فرزندم زمانی که شرایط زندگی ما عالی شده بود تصمیم به مهاجرت گرفتیم ، چون یک سری نشانه ها یی رو متوجه شدیم که اوضاع کشور رو به خوب شدن نیست و یک چیزی بهمون میگفت که باید برید و ما هم به ندای قلبمون گوش دادیم و مهاجرت کردیم به کشور همسایه مون .با مهاجرتمون اوضاع مالی اون طور خوب پیش نرفت

    اما قلبم آروم بود . بعد از مدتی همسرم با افرادی آشنا شد و حوضه ی کاری که در آن تخصص داشت ، گسترش داد و الان خداروشکر شرایط نسبت به پارسال خیلی خیلی بهتر شده ، و از همه مهمتر ایمانم قویتر شده که تا این حد ایمان رو از خودم ندیده بودم.

    ما باید به این کشور می اومدیم تا خودمون رو بهتر میشاختیم و توانمندی خودمون رو متوجه میشدیم . یعنی در واقع به خودمون غنا بخشیدم و این تازه شروع کار ماست .

    الان دوباره نشانه هایی آمده که باید ما دوباره حرکت کنیم و هجرتی دوباره به کشور رویاهایمون

    اما این بار خیلی قویتر حرکت میکنم نسبت به قبل چون با سایت استاد آشنا شدم و به شدت دارم رو باورهام کار میکنم و تمرکزم رو زیبایی هاست و اولین نشانه اش خواب بسیار شفاف و خوبی که دیشب دیدم ، الهی بی نهایت شکرت شکرت شکرت

    استاد عزیزم و مریم گلی باز هم سپاسگزارم بابت زحماتتون

    دوستان خوبم ممنونم به خاطر کامنتتون های ارزشمندتون

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    اعظم بابازاده گفته:
    مدت عضویت: 1024 روز

    روز پنجم

    به نام خداوند مهربان

    به نام خدایی که مارا هدایت و به اصل مان نزدیکتر میکند

    به نام خدایی که با شناخت و درک قوانین غیر تبدیلش به واسطه بنده خالص و خاصش استاد عزیزم سیدحسین عباسمنش به زندگی مان تازگی طراوت شادابی میبخشد و امید به خود را در دلهایمان زنده نگه میدارد

    حتما که نباید عمرمان در این دنیا از بدو تولد زمینی مون باشه وقتی چشمات گوشهات ذهنت قلبت باز میشه اونجاست که تو حقیقتا به دنیا اومدی

    سلام استاد عزیزم سلام مریم عزیزم

    از خدا براتون آرزوی خیر و خوشی و آرامش و لحظه لحظه پر از عشق رو خواستارم

    من هر روز دارم فکر میکنم

    هر روز دارم میگم خدایا شکرت

    هر روز دارم توجه میکنم به زیبایی ها

    هر روز دارم عشق میکنم از خالق خودم

    هر روز دارم قوی و قویتر میشم

    و همه اینهارو مدیون شما هستم استاد عزیزم

    و میدانم که این تازه شروع جاده عشق رسیدن به خداست و باید طی کنم تکاملم رو باید بشناسم خودم و خدای درونم رو

    تازگیا این خواسته در من ایجاد شده تا از خدای بخشنده و مهربانم بخوام تا منو جزو بندگان هدایت شده اش قرار بده

    آخه من یه کیفی میکنم وقتی میبینم خدا تو قرآنش میگه اینها هدایت شده هستند

    امروز یه کامنتی از یکی از دوستان فکر میکنم اسمشون جمال بود که جواب یه خانومی رو داده بودن که من جمله انا لله و انا الیه راجعون رو در کامنت ایشون دیدم و جوابشون زیباترین مفاهیم رو در بر داشت کاربرد این آیه برای مسائل مون از قوت قلب دادن به خود و پراکنده کردن شیطان از دورمون و خلاصه که غوغایی در دلم برپا شد و هی با خودم تکرار میکردم و برای اولین بار لذت بردم از شنیدن این آیه

    چون کاربرد این آیه رو فقط بعد از مرگ مون برای اطلاع رسانی به عموم مردم که دنیارو ترک کردیم میدونستم و برای من شنیدن این آیه مساوی بود با غم اندوه نابودی ولی امروز چقدر من زیبایی دیدم در این آیه چه احساسی در من ایجاد شد با این نگاه دوست عزیز به این آیه

    دقیقا یادم نیست کامنت کدوم فایل بود چون من از پروفایل گروه تحقیقاتی عباسمنش و مطالعه جوابهایی که گروه تحقیقاتی عباسمنش به سوالات کامنتها داده بودن

    رسیدم به اون کامنت و فقط یادمه کامنت ایشون جزو محبوبترین دیدگاه ها بود

    و یه خانومی ازشون پرسیدن که من سالهاست از همسرم میترسم چکار کنم و جواب ایشون بی نظیر بود

    و من کلی تغییر ذهنیت پیدا کردم کلی احساسم نسبت به خیلی چیزا عالی شد و تا حالا اینجوری به این قبیل مسایل نگاه نکرده بودم

    استاد عزیزم چه سرزمینی بنا نهادی در اینجا

    ابراهیم زمانه شدی کعبه ای برپا کردی

    وجاماندگان از غافله عشق رو در این سرزمین ماوا میدهی

    چه آدمهایی که خودشان و خدایشان را پیدا میکنند اینجا

    خدایا هزاران بار شکرت

    چه بیهوده راه ها رفتیم که راه خدا نبود

    چه بیهوده گلایه ها کردیم که مقصر خودمون بودیم

    چه بیهوده فکر ها داشتیم که گند زدیم به لحظات و ساعت ها و روز ها و هفته ها و ماه ها و سالهای

    بعد از اون فکرها

    خدایا بخاطر همه اشتباهاتمان مارا ببخش و ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادی

    بریم سر درس امروزمون از این فایل از دل برآمده

    هرشبی که میخوام بنویسم بخدا که نمیدونم چی باید از درس امروزم بگم چطوری باید بگم که مطلب و رسونده باشم

    وقتی میخوام بنویسم میگم خدایا تو بگو که من چی فهمیدم و رد پای منو تو حک کن تو این دفتر سراسر عشق

    واقعا چرا ما برای تغییر مقاومت میکنیم؟مگه ما حال خوب یه زندگی پراز آرامش آسایش و رفاه روابط عالی رو نمیخوایم؟

    چرا وقتی از یه شرایطی داریم آزار میبینیم چرا باید تحمل کنیم ولی تغییر نکنیم؟

    یکی از جواب هاشو که همین الان به ذهنم اومد رو بگم

    بخاطر غرور کاذب و بیجا

    غروری که باعث خود برتربینی بشه و با خودمون بگیم چرا من باید تغییر کنم؟؟؟

    تو رابطه عاطفی چرا من؟! چرا طرف مقابل تغییر نکنه؟

    تو مسائل مالی چرا من؟! چرا دولت یکاری نکنه؟

    تو مسایل همسایگی چرا من؟! چرا همسایه ماشین شو اون طرف تر پارک نکنه؟

    تو مسایل رفاقت چرا من؟!چرا رفیقم از من معذرت خواهی نکنه؟

    تو مسایل فرزندان چرا من؟! چرابچه من تغییر نکنه و من پدر یا مادرش هستم اون باید اصلاح بشه؟

    تو مسایل کاری چرا من؟! چرا همکار من این کار و نکنه؟

    و این یکی از تیرهای شیطانه که خودش جام خودبرتر بینی رو در دست داره؟

    یاد گرفتم حواسم باشه که جهان داره تغییر میکنه و ما هم باید به همون نسبت با جهان تغییر کنیم

    یاد گرفتم هر روز دنبال تغییر باشم

    یاد گرفتم اگه کسب و کارم هروز کمرنگ بشه درآمدم پایینتر بشه مشتری کم بشه اینا نشونه هست که باید تغییراتی بدم تو کارم

    اگه تو روابط عاطفیم مشاجره دارم هفته ای یبار این یه نشونه که باید تغییر کنم

    یادگرفتم نپذیرم اینها طبیعیه

    نپذیرم رکود اقتصادی رو

    نپذیرم دعوا و مرافعه نمک زندگیه

    حواسم به نشونه ها باشه

    یادم باشه تو هر شرایطی که هستم باز هم میشه اون شرایط رو بهترش کرد

    شرایط عالی رو عالیتر کرد

    شرایط وخیم رو بهتر کرد

    فقط با یسری تغییرات در خودم

    مخصوصا تغییر در باورهام و طرز فکرم

    و در آخر من چقدر حالم خوبه چقدر به خودم میبالم که خدایی دارم این چنین هوشیار که حواسش به من هست که با نشونه ها میخواد که من مسیری غیر از مسیر خودش رو نرم

    استاد حالا میفهمم جمله ای رو که گفتید من خدارو عاشق خودم میدونم یعنی چی

    من خدا رو عاشق خودم میدونم چرا که نه

    یه وقتایی که من از مسیر سعادت منحرف میشم با نشونه ها میخواد که من برگردم بهش انا لله و انا الیه راجعون

    خداوند عاشق منه

    عاشقتونم

    به امید دیدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 1331 روز

    سلام به استاد عزیز ودوستان

    الان که به گذشته نگاه می کنم ،بیشتر این حرف استادو تصدیق می کنم،

    هرجا شجاعت به خرج دادم ،مو.فقیت کسب کردم

    اما علت ناکامی هام ترس هام بودن .

    ترس از حرف مردم

    ترس از انجام ایده هایی که به ذهنم می امد

    ترس از پدر ومادرم

    ترس از شوهرم

    الان 40 سالمه ،خیلی برام سخت بود که بپذیرم ،علت زندگی فوق العاده سختم خودم هستم

    اما

    با کلی تلاش ذهنی ،پذیرفتم که :

    خودم بودم که به نشانه ها توجهی نداشتم وبا ادمی ازدواج کردم که ،همون اول هم دوسش نداشتم

    خودم بودم که خیلی خسیس بودم و از خرج کردن می ترسیدم

    خودم بودم ،که فک میکردم امکان نداره بدون گدا بازی خانه دار شد

    خودم بودم که زندگی رو بر خودم سخت کردم و کوچکترین خرجی برا خودم نمی کردم .

    خودم بودم ،که از ادمایی که کوچکترین اهمیتی به من نمی دادند ،می ترسیدم ،

    خودم بودم که تن به یه ازدواج اشتباه ،از سر نداشتن هیچ سناریویی برای زندگیم ،تن دادم .

    واقعا پذیرفتن حقیقت شجاعت میخواد ،

    تغییر شخصیت شجاعت می خواد.

    من بااینکه خیلی زیبا بودم ،اما اصلا اعتماد بنفس نداشتم

    خیلی ترسو بودم .

    دیگران خیلی اذیتم کردن ،اما بخاطر باورهای خودم بود .

    تو کل فک وفامیل ما ،اگع یه عطسه هم بکنن ،میگن از چشم زخمه .

    منم این باورو داشتم که دیگران میخوان بهم ضربه بزنن وزدند .

    اما

    اما

    الان دیگه اراده کردم ،که شخصیتی جدید بسازم

    تحسین کننده و تصدیق کننده ی زیبایی ها

    شخصیتی نترس وشجاع

    قوی ومتکی به خود نه دیگران

    شخصیتی با اعتماد بنفس و عزم راسخ

    شخصیتی باایمان که نه ترسی بر اوست و نه غمگین می شود

    خدایا

    راهو به من نشان بده

    هدایتم کن به انچه خوب است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: