تغییر شخصیت، جسارت می خواهد - صفحه 106
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-24.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-11-23 13:10:002022-12-29 00:46:49تغییر شخصیت، جسارت می خواهدشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عباس منش
سلام به تمام عزیزان دلم امید دارم عالی عالی باشید
استاد هر روز که بیشتر میشناسم تان بیشتر عاشق تان میشم واقعا چقدر انسان عالی هستین و چقدر عالی روی خودتان کار کردین همیشه از خدا ی خودم میخایم که من هم مثل عباس منش تغییر کنم و خوب زنده گی کنم تا جهان جای بهتر شوی برای من و جای بهتر بسازم برای دیگران
نظر شخصی خودم هست خارج از هر دید گاهی
انسان یا تغییر میکند یا مجبور میشود تغییر کند هر چی کند هر کار کند. آخر تغییر میکند چون باید یک روزی یک جای به حقیقت خودت برگردی و من تغییر کردن را خیلی دوست دارم روی خودم زیاد کار میکنم ایراد های زیاد دارم که در حال اصلاح شان هستم ولی از زمانی که تغییر شروع کردم واقعا زیاد یک دختر قوی موفق شدیم زیادد حالم عالی هست و چند روز هست همه چیز واقعی به خدا تسلیم کردیم نگران هیچ چیز نیستم میدانم او هست گفتم خدایا مه خواستم تو میدانی هر. قسم هر زمان که عالی بود و من لایق اش شدم از راه عالی به آسانی عزتمندانه بفرست برایم تو تغییر کن نتیجه را دست نتیجه دهنده بسپار دست پا هم نزن که گم میشی
جهان زیاد قوانین ساده دارد زیاد عالی هست
عالی واقعا خدا را من چی فکر کرده بودم
الهی شکرت صد هزار مرتبه
و در اخیر من باید تغییر کنم چون محکوم به تغییر هستم و لایق عالی ترین
باشد رد پای من از روز پنجم سفرنامه من
پاکیزه بارکزی موفق ترین ثروتمند ترین پولدار ترین تاثیر گذار ترین دختر جهان
ایمان دارم بالای خودم 🫀
به نام خداوند بخشنده و مهربان
روز پنجم سفرنامه
با سلام به اساتید عزیز و همه دوستان
بعداز چندین بار گوش دادن به این فایل و خواندن کامنتهای زیبای بسیاری از دوستان، لیستی تهیه کردم از جنبه های متفاوت زندگی ام، که نیاز به تغییر دارند و علت و مشکلی که در حال حاضر وجود دارد هم با جزئیات نوشتم. متاسفانه شرایط از آنچه فکرش هم میکردم بدتر بود همین الان فشار زیادی را تحمل میکنم، بماند که 10 سال آینده چه ها که میشود. خیلی فکر کردم که هر حوزه ( روابط، سلامتی ، کسب و کار، ااعتماد بنفس و …) را را چطور باید بهبود دهم؟ آیا من توانایی این همه تغییر را دارم؟ اگر بتوانم همه این موارد را در جهت مثبت تغییر دهم تازه میرسم به این کلمه ” تغییر شخصیت”. واقعا “تغییر شخصیت جسارت می خواهد”. اگر شخصیت من که همان باورهایی که در وجود من نهادینه شده اند تغییر پیدا کنن دنیای اطراف من هم خودبخود تغییر خواهد کرد. پس خدارا شکر تکلیف من با خودم روشن شد و برنامه ام تمرکز بیشتر بر روی خودم است .فقط تا شرایط خراب نشده باید بی ایمانی، ترس و تردید را کنار بگذارم چون جهان هر ثانیه در حال تغییر است و ما هم باید با همان نسبت با جهان تغییر کنیم.”هر روز از خودمان بپرسیم، امروز چکار کنیم که بهتر از روز قبلم باشم.”
در حال حاضر تنها جایی که میتوانم به بهترین شکل ممکن نواقص ذهنی را برطرف کنم و به خودشناسی برسم این سایت الهی است. همه نشانه ها به این سمت است.
برای من حال خوب زمانی است که یه چیز جدید یاد بگیرم و شاید به همین دلیل باشد که بهترین دوران زندگی ام دوره دانشجویی بوده. و باز هم سپاسگزار خداوندم که در مسیری قدم برداشته ام که تا سطحی که خودم بخواهم میتوانم آگاهی کسب کنم و پیشرفت کنم. چون وقتی چند فایلی را گوش دادم به حدی در هر کلمه و جمله آن آگاهی بود که برای من شاید چندین سال طول بکشد که بخواهم این همه آگاهی را هضم کنم و در وجودم نهادینه شود.
آرزوی سلامتی، آرامش، ثروت و حال خوب برای تک تک اجزای این جهان هستی
سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و دوستان هم مدار عزیزم
روزشمار تحول زندگی من
روز پنجم
و اما تغییر
سخت ترین و چالش برانگیزترین کاری که فردی میتونه انجامش بده
والبته که همه نمیتونن چون جسارت میخاد
چون بقول استاد یک جهاد اکبر میخاد
باورهایی که سالهای سال یدک کشیده شده از نیاکان و پدر و مادر و معلم و جامعه و تجربه های شخصی خودمون و الان مثل بتن سخت شده ، جسارت میخاد تغییر این باورها
اولین مرحله برای تغییر درمانده شدن و نفرت از جایگاه فعلی و زندگی کنونیه
دومین مورد اصل پذیرش
اینکه بپذیرم هرچه را تا الان تو زندگیم داشتم و دارم و حاصل باورهای خودمه
و سومین مرحله جهاد اکبر برای تغییر وضعیت موجود و ایمان و صبر در مسیر
من واقعا به مرحله ای رسیدم از زندگی که رابطم با همسرم در بدترین شکل ممکن ، وضعیت درآمدم داغون ، استرس و نگرانی فراوان ، ایمان و توکل به خدا صفرررر ، عدم آرامش و هرچیزی که میشه در بدترین شکل ممکن مثال زد
و درمانده از همه جا و فقط تسلیم شدم منتظر معجزه
خب تغییر خیلی سخته و اینکه وقتی میخای شروع به تغییر کنی شرایط سخت تر میشه و نجواها بیشتر میشه و انگار درمانده تر میشی
اینجاست که مرحله ایمان و توکل و صبر خودشو نشون میده
خب من به محض تغییر آروم تر شدم
فضای مجازی حذف شد
تلویزیون و اخبار حذف شد
بددهنی و بد اخلاقی حذف شد
و بنظر خودم امتحان جهان شروع شد که ببینه مرد عمل هستم و میمونم تو مسیر یا پا پس میکشم
من جدا شدم از همسرم و همه چیزو دادم و با یک چمدون لباس اومدم بیرون
همون کاری ام که داشتم و از دست دادم
سرمایه ای هم که در ارز دیجیتال گذاشته بودم کلا نابود شد
و………
ولی من فقط اینو فهمیدم که یا باید تغییر کنم یا بمیرم بهتره
من نه تنها پاپس نکشیدم که خییییلی مصمم تر شدم که مسیر درسته و باید ادامه بدم
بزرگترین تغییرم این بود که بواسطه استاد با خدای واقعی آشناشدم و آرامش پیدا کردم و حضورشو حس میکنم
من تکامل رو فهمیدم
اصل توحید و فهمیدم
تمرکز رو فهمیدم
رفتن تو دل ترسهارو فهمیدم
و خیییلی چیزای دیگه همش بواسطه ی آموزه های استاد عزیزم دارم یاد میگیرم
البته که دو سالی هست در این مسیرم ولی با آموزش های بی اصل و اساس و انرژی مثبت های زودگذر و حباب گونه دوستان دیگه ای که خودشونو استاد خطاب میکردن و الان با این سایت و حرفای و آموزشهای استاد مقایسه میکنم یک درصد هم قابل قیاس نیستن
کماکان مسیر تغییر و تکامل رو طی میکنم و دستاوردهای کوچک و بزرگی ام داشتم به لطف خدا ولی باز هم باگ ها و ترمزهای ذهنی زیادی هست که باید درست بشه و روش کار میکنم
سپاسگذار خداوندم که منو تو این مسیر هدایت کرد
منو به استاد هدایت کرد
یا حق
به نام خدا
سلام خدمت استاد عزیز و گرامی
روز پنجم سفر نامه
من توی تغییر کردن جزوء گروه دوم هستم اونای که وقتی اوضاع خراب میشه تغییر میکنند و حرکت میکنند چون وقتی به تجربیاتم نگاه میکنم تغیراتم دقیقه ی 90 بوده .
نشونه های تغییر رو دیدم ولی دیر تر اقدام کردم به حرکت و جاب جایی 10 درصد مواقع خودم پیش قدم شدم برای تغییر.
دارم روی باورهام کار میکنم تا شجاعتم و ایمانم بالاتر بره برای ورود به ناشناخته ها و دل ترس هام
یکی از تغییراتی که چند وقته روش تمرکز کردم ترک کردن سیگاره واقعا دیگه نمیخوام 10 سال بعد هم این عادت همراهم باشه وبه کمک الله مهربان کنار میزارمش .
ممنونم از استاد عزیز که راهنمای ماست تو این مسیر .
بنام خداوند رزاق و وهاب
بنام خداوند قدرتمند تنها قدرت مطلق جهان هستی.
سپاسگزارم از خداوند عزیزم که هر لحظه حامی و هادی من است.
سپاسگزارم از استاد عباسمنش عزیزم که با درک قوانین جهان هستی و عمل کردن به اونها باعث رشد و گسترش جهان هستی و الگویی برای من شد.
سپاسگزارم از خانوم شایسته مهربان و خانواده صمیمی عباسمنش که در درک بهتر قوانین من رو حمایت میکنند.
سپاسگزارم از خودم که این مسیر رو انتخاب کردم تا تغییر کنم و به بهترین خودم تبدیل بشم.
راستش همیشه این سوال بودم برام که چطور تغییر کنم، چطوری باورهام رو تغییر بدم و با اینکه تلویزیون و اخبار و آدم های که در مسیر من نبودن رو حذف کردم از زندگیم ولی احساس نمی کردم که تغییر کردم وقتی این فایل رو گوش کردم و متن این فایل رو خوندم و کامنت بچه ها رو خوندم دیدم تغییر کردم ولی متوجه تغییرم نشدم چون تمرکزم رو نکات مثبت اطرافم نیست چون سپاسگزار نیستم.
تغییر کردم که دیگه مثل قبل تو حال بد نمیونم تغییر کردم که دیگه حرف دیگران برام کمتر مهمه.
تغییر کردم که دیگه دیگران رو همون طور که هستند پذیرفتم و سعی به تغییرشون نمیکنم.
تغییر کردم چون هر روز بیشتر سعی میکنم احساس گناه و قربانی شدن نداشته باشم.
تغییر کردم چون از 5 ماه پیش درآمدم بیشتر از سه برابر شده.
تغییر کردم که هر روز دارم برای تغییر خودم یک کار کوچک انجام میدن خوندن کتاب گوش کردن فایل پیاده روی کامنت خوندن یا نوشتن نظرهام.
تغییر کردم وقتی از یک چیزی ناراحت میشم میگم این یک تضاد برای وضوح بیشتر خواسته ام و تو خشم و ناراحتی کاری انجام نمیدم.
تغییر کردم که مواظب تغذیه خودم هستم و هر روز پیاده روی میکنم.
تغییر کردم که مصمم هستم تصمیمی که گرفتم رو انجام بدم و بهاش رو دارم میپردازم.
هنوز خیلی کار دارم و باید خیلی روی خودم کار کنم اینو میدونم ولی دارم هر روز این کار رو انجام میدم و به قول یکی از دوستان تو مصاحبه استاد با دوستان،مگه میشه کار کنی و مهارت خودت رو بیشتر و بیشتر کنی و نتیجه نیاد تو زندگیت.
من همش به خودم می گفتم من باید مهارت یاد بگیرم بعد الان که نگاه میکنم میبینم اینکه من هر روز رو خودم کار کنم یعنی تغذیه سالم جسم و ذهنم یعنی کنترل آگاهانه ورودی های ذهنم یعنی پذیرفتم مسئولیت تمام اتفاقات زندگیم با افکارم، باورم و فرکانس هام هستش این خودش بزرگترین و معنوی ترین مهارتی هست که باید یاد بگیرم درک کنم و عمل کنم تو زندگیم.
اینکه میدونم از هیچی میتونم همه چی رو برای خودم خلق کنم و این قدرت رو خدا بهم داده این خودش بزرگترین و معنوی ترین مهارت دنیاست.
سپاسگزارم استاد عزیزم که در این دنیا زندگی میکنی و به من یاد میدی چطور زندگی کنم چطور درک کنم و چطور عمل کنم و هم در این دنیا وارد بهشت بشم و هم در سرای آخرت.
سپاسگزارم از خداوند عزیزم که عاشق منه و هر لحظه من رو به سمت بهتر شدن و جایگاه واقعی من یعنی خلیفه الهی هدایت و حمایت میکنه.
در پناه قدرت یگانه هستی شاد و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم.
سلام و دروود بر همهی دوستان هم فرکانسی عزیز
سلامی گرم به استاد عزیز دل وخانم شایسته نازنین
امروز قسمت 5از فصل یک روزشمار تحول زندگی
من رو شروع کردم
تغییر شخصیت جسارت میخواهد
چند سال پیش یه کلیپ دیدم از یه شخص آمریکایی اسمشو به خاطر ندارم اما به نظرم آدم موفقی بود
سمینار در مورد تغییر برگزار کرده بود ومال خیلی وقت پیش بود از تصویر برداری ولباسهاشون معلوم بود
وچیزی که در موردش صحبت میکرد این بود که (میگفت در گذشته فکر میکردند که امنیت در سقف بالای سر هستش وانسان های اولیه به دنبال غار میگشتند اما امنیت واقعی در تغییره)ومثال دایناسورها وخیلی چیزهای دیگه رو میزد که چجوری تغییر نکردن واز بین رفتن
من همیشه از تغییر ترس داشتم وهنوزم یکم ترس دارم اما الان یاد گرفتم که خودمو هل بدم به سمت تغییر وبرم تو دل ترسهام چون فک میکنم تنها دلیل تغییر نکردن ترسه
وامسال تصمیم گرفتم به شدت روی باورهای ثروت سازم کار کنم واونارو تغییر بدم
امیدوارم هرکجا که هستین شاد و پیروز وسلامت باشین
ایاک نعبدو وایاک نستعین
️️
سلام و دروود بر همهی دوستان هم فرکانسی عزیز
سلامی گرم به استاد عزیز دل وخانم شایسته نازنین
امروز قسمت 5از فصل یک روزشمار تحول زندگی من رو شروع کردم
تغییر شخصیت جسارت میخواهد
چند سال پیش یه کلیپ دیدم از یه شخص آمریکایی اسمشو به خاطر ندارم اما به نظرم آدم موفقی بود
سمینار در مورد تغییر برگزار کرده بود ومال خیلی وقت پیش بود از تصویر برداری ولباسهاشون معلوم بود
وچیزی که در موردش صحبت میکرد این بود که (میگفت در گذشته فکر میکردند که امنیت در سقف بالای سر هستش وانسان های اولیه به دنبال غار میگشتند اما امنیت واقعی در تغییره)ومثال دایناسورها وخیلی چیزهای دیگه رو میزد که چجوری تغییر نکردن واز بین رفتن
من همیشه از تغییر ترس داشتم وهنوزم یکم ترس دارم اما الان یاد گرفتم که خودمو هل بدم به سمت تغییر وبرم تو دل ترسهام چون فک میکنم تنها دلیل تغییر نکردن ترسه
وامسال تصمیم گرفتم به شدت روی باورهای ثروت سازم کار کنم واونارو تغییر بدم
امیدوارم هرکجا که هستین شاد و پیروز وسلامت باشین
ایاک نعبدو وایاک نستعین
سلام خدمت خانواده عزیز عباس منش،امروز روز پنجم سفرنامه ام بود،امروز خیلی از خودم و عملکردم راضی نبودن،اما تفاوتش با قبل این بود که با احساس گناه خیلی خودمو سرزنش میکردم اما باتوجه به فایل روز اول و اینکه احساس گناه برخلاف عزت نفس هست،اینکار رو انجام ندادم و به خودم امیدواری و فرصت دادم که مسئولیت اشتباهتو بپذیر و سعی کن از مسیر خارج نشی،خب طبیعتا نمیشه همیشه در احساس خوب ماند و گاهی با خارج شدن متوجه میشیم که چقدر بودن در مسیر نعمت بزرگیه،هنوز خیلی راه در پیش دارم تا به شناخت نسبی از خودم برسم،اما امروز حال بهتری نسبت به چند روز پیش که سفرنامه رو شروع نکرده بودم دارم،حتی با اینکه مدت کوتاهی هست شروع کردم اما تغییرات رو در عزت نفسم میبینم.اما یکسری حال و احساس منفی هم دارم که به امید خداوند و روز به روز با تعهد و ثبات در مسیر به احساس خوب تبدیل میشن.خداروسپاسگزارم بابت امروز که با امیدواری بیدار شدم،خداروسپاسگزارم بابت نظم و انضباطی که وارد زندگیم شده،خداروسپلسگزارم بابت روابط خوبم با همسرم،خداروسپاسگزارم بابت جمع خانوادگیم،خداروسپاسگزارم که آغوشش خانواده ام به روی من بازه،خداروسپاسگزارم که با این مسیر آشنا شدم،از خداوند میخام هدایتم کنه اون شغلی که لذت میبرم و عاشقانه دوستش دارم سرراهم قرار بده،شغلی که با روحیه من سازگار باشه،ذهنم آرام باشه،به وجد بیام انجامش بدم،تایمش آزاد باشه،با زندگی متاهلیم در یه راستا باشه،روز به روز حال منو خوب کنه،بتوانم به دیگران خدمت کنم و عشق بدم،از لحاظ درآمدی بالا باشه،بیشتر در مسیر هنر و خلاقیت باشه.خدایا شکرت که منو هدایت میکنی.
دقیقا دو سال پیش بود که کارگاه میناکاریمو راه اندازی کرده بودم با فاصله ای تقریبا چهل کیلومتر از مرکز جایی که مواد اولیه و کوره ی میناکاری ظروفم بود با ی بشقاب دیوار کوب 20 سانتی کارم شروع کردم . ظرف نقاشی میکردم اماده که میشد این فاصله ی چهل کیلومتری طی میکردم ظرف میبردم کوره و از کوره تحویل میگرفتم و میومدم خونه و هر دفعه این روند 5 ساعت طول میکشید تا برسم کارگاه ظرف بسته بندی میکردم و میفرستادم برای مشتری اینطوری یواش یواش تکاملم طی کردم
تا شش ماه پیش که به جای ی دونه بشقاب 20 سانتی .پنجاه عدد داشتم و با سه تا نیرو محصولاتی که تولید کردیم و سبک نقاشی ما حتی به امارات هم صادر شد …تا اینکه دقیقا خورد وسط اقتشاشات داخل ایران و بوووووم کسب وکار ما که اینترنتی بود تمام نابود شد
تمام تلاشم کردم که کارگاهم حفظ کنم مجور شدم که به صورت دستمزدی برای فروشگاهی کار کنیم یعنی من که خودم کارفرما بودم الان باید تحت فرمان کی دیگه باشم …این کار باعث شد که بخاطر ی ریزه کاری کوچیک توی نقاشی ها چند بار این مسیر چهل کیلومتری برم و بیام وجواب پس بدم…
فوق العاده حالم بد بود …بدتر اینکه این اواخر داشتم هزینه های رفت و امدم از جیب میدادم و اون درامد مورد نظر هم نزدیک نبود…
تا اینکه اخرین سری سفارشات این فروشگاه تحویل دادم.گفتم فعلا کار قبول نمیکنم باید ی مدت استراحت کنم.
و اومدم خونه و فقط داشتم ی هفته فکر میکردم به اینکه ایا میخوای این مسیر ادامه بدی میخوای سلامتی چشم و دستت بزاری برای این کار
که با سه تا نیرو هنوز نتونستی درامد به حقوق اداره کار هم برسه یا میخوای مسیرت عوض کنی؟؟
اینم بگم که من خیلی دوست داشتم برای انتخاب رشته و تحصیلاتم برم هنرستان و طراحی دوخت بخونم ولی چون دختر درس خونی بودم باید میرفتم تجربی و هشت سال مسیرم از علاقه ای که داشتم دور شد …هر موقع که بیکار میشدم فقط مدل لباس های مختلف نگاه میکردم …
تا اینکه ی روز سر صحبت با دوستم در مورد کسب و کار باز شد و بهش گفتم که اره من خیلی خیاطی و طراحی لباس دوست داشتم گفت خب برو یاد بگیر نگران هیچی هم نباش …
انگار این چند تا کلمه برای من معجزه شد و من شروع کردم به تحقیق که ی اموزشگاه معتبر پیدا کنم و رفتم اموزشگاه و گفت ثبت نام کلاسامون شروع شده و کلا دو بار توی سال ثبت نام داشتند یکی مهر و یکی اردیبهشت و من درست به موقع رفتم برای ثبت نام
و از پس اندازی که داشتم شهریه ی اولیه ی ثبت نام کلاسم دادم و اینقدر خوشحال بودم که بعد از هشت سال بلاخره رفتم توی مسیری که بهش علاقه داشتم …
اما مگه این وسط بچه های کارگاه بودند که مدام میگفتن خب کار میناکاری بگیر که ما کار کنیم بیکار نباشیم و هر روز تماس میگرفتند برای اینکه بدونند سفارش گرفتم یا نه
و من که نگران شهریه ی کلاس خیاطی و لوازم اولیش بودم نمیدونستم که باید چیکار کنم ایا سفارش بگیرم یا نه …
اما یادم که استاد شما گفته بودید که اگه کاری شروع کردید باید تمام تمرکزتون بزارید برای اون کار …
و من تماس گرفتم با بچه های کارگاه و گفتم که من دیگه میناکاری انجام نمیدم و اگه میخواید جایی دیگه مشغول بشید بهتون اطلاع دادم که بیشتر از این منتظر نشید …
و بعد شروع کردم به فروش تجهیزات و مواد اولیه کارگاهم و ی سری از وسایل خیلی راحت و سریع فروش رفت و هزینه ی کلاس خیاطیم کامل فراهم شد ….
حدود سه ماه بعد که کارگاهم جمع شد یکی از همکارمو دیدم و در مورد قیمت مواد اولیه میناکاری پرسیدم چون جنسشون از مس هست گفت
همینطور روز به روز داره افزایش قیمت پیدا میکنه و نمیشه اصلا نه جنسی فروخت نه جنسی خرید . شرایط خیلی عجیبیه…
و من میگفتم خدایا شکرت بخاطر اینکه اینطوری و در این زمان من هدایت کردی به این مسیر که از اسیب و خطرات به دور باشم ….
امروز که این فایل داخل سایت دیدم با تمام پوست و استخونم درکش کردم و هزاران بار خدارو شکر کردم …
متشکرم ازاستاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته توانا.
بنام خدای مهربان
روز پنجم سفر نامهی من
استاد عزیزم ممنون بابت ایت راهنماییهای زیبایتان
درسی که از این فایل کوتاه اما بسیار مفید گرفتم
ماهم مثل این جهان که هر لحظه در حال پیشرفته باید قدم برداریم با،باورهای خوب
وفرکانس مثبت باایمان به خدا یکتا و قوانین بدون تغییر جهان هستی
که اگر از ترسها،نگرانیها، منفی نگریها،دیدن نتایج در لحظه حال ،بی ایمانیها دست برداریم
بدون شک موفق خواهیم شد
تجربیات خودم ؟
تا به امروز جهان من رو مجبور به تغییر کرده
ولی الان که دارم نگاه میکنم میبینم همه تغییراتم برام بهتر بوده
ولی اگر این اگاهیا داشتم قبل از اینکه جهان منو مجبور به تغییر کنه خودم به ترسهام ونجواهای شیطان غلبه میکردم
خیلی پیشرفتم بیشتر وچشمگیر بود
ولی تصمیم گرفتم امسال را با تغییر و بهبود کسب کارم به پبشرفت خودم وجهان هستی کمک کنم
و یکی از مضوعاتی که باید پیشرفت کنم
هر،روز روی افکار،باورها،وفرکانسم کنترل ورودیهام،وماندن درمسیر قوانین جهان هستی
و کار کردن روی باور فراوانی اگر درستش کنم
اتفاقات بینظری را تجربه خواهم کرد
سپاس از استاد عزیزم بابت ای اگاهیهای نابتون