تغییر شخصیت، جسارت می خواهد - صفحه 109
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-24.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-11-23 13:10:002022-12-29 00:46:49تغییر شخصیت، جسارت می خواهدشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بر استاد مهربانم
و مریم بانوی دوسداشتنی
روز پنجم:ب منطور درک و فهمیدن بیشتر قانون جهان و هماهنگی با قانون جهان و خالق بودن بهتر خودم
تغییر کردن:
همیشه تو 1سری شرایط ما ادمها تعییر میکنیم
خوبه ک قبل چک و لقد جهان باشه
یا قبل خیییییلی له شدنمون
من خودم.شخصیتمو خییییلی تغییر دادم
اما همیشه چک و لقد خوردم بعد تعییر کردم
برا ارامش بیشتر خودم باید تلاش کردم
هرچند ک از چشم دیگران خودخاهی دیده میشد
اما من تعییر کردم
توی توقع نداشتن
حساب نکردن روی کسی
ب خودت متکی بودن
الانم روی این دارم کارمیکنم ک خودم باید ثروتمند بشم و خودمو بیشترررررررر گسترش بدم
خییییلی بیشتر
باید ارزشمندیمو درک کنم و بیشترش کنم
باید لیاقتمو بدونم و بیشترش کنم
باییید باورهای ثروتمند داشته باشم و ثروت فراوان بدست بیارم
باااااید روی خدا بیشتر حساب کنم و خداروبیشتر تو زندگیم پیدا کنم
انتطارم از ادمها رو تقریبا به صفر رسوندم اما بازم باید روش کار کنم
و خالق بودن خودمو بیشترررررر و بیشترررررر درک کنم بفهمم و باهاش هماهنگ تر بشم تا راحترر خلق کنم
میخام اونقدررررررررر رو باورهام کارکنم
رو توحید و ارتباطم با خالق جهان کارکنم ک رهای رها باشم
باید بپرم
باید پامو هر روز 1قدم جلوتر برم.
خودمو گسترش بدم
اعتماد کنم بهش
از منطقه امن بیرون بیام
الانم خییییییلی در لحطه زندگی میکنم
اما بیشترررر میخام
ایمان بیشتر
توکل بیشتر
باورهای قوی تر میخام
شخصیت بزرگترررر
سبک زندگی شخصی خودمو میخام
بدون نگرانی حرف مردم زندگی کردن(الان خیییلی خوب شدم اما بازم بااااید بیشترررررررررر روش کار کنم))
میخام انقدررررر خودمو تعییر بدم
زندگیمو تعییر بدم
ک سال دیگه مثل امروز بخودم بیشتررررررر از قبل افتخار کنم
بیشترررررررررر از قبل درک کنم و بفهمم و عملگرا باشم ب چیزی ک میدونم
انقدرررررر رشد مالی کرده باشم ک هرروز بیشتر از روز قبل ازادی مالی رو تجربه کرده باشم
هر روزمو بهتر از روز قبل کنم و برا خودم سقف نزارم و خودمو محدود نکنم
گسترررررش بی انتهای خودمو میخام
گسترش بینهااایت افکار و باورهامو میخام
ایمانی فررراتر از تمام روزهای عمرم میخام و میخام لحطه ب لحطه این ایمان بیشتررر و بیشتر بشه و عمیق تر
سپاااااسگداری عمیقتر میخام.با تمام وجودم
توحال خوب موندن بیشترررررررر
از مسیر رسیدن ب خاسته ها لدت بردن میخام
بینهاااایت سپاسگدارم استاد مهربانم
بینهاااایت سپاسگدارم خداوندم بابت قوانین ثابت جهان هستی واینکه منو با استادم اشنا کرد.
وَأَمَّا الْغُلَامُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا أَنْ یُرْهِقَهُمَا طُغْیَانًا وَکُفْرًا
و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند؛ و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد!
(کهف 80)
ای صاحب عقل ودین ودانش
با نام تو می کنم نگارش
به نام خدای مهربان
سلام به همه عزیزان و دوستان همسفر
روز پنجم سفرنامه منم آغاز شد
خدایا سپاسگزارم که فرصتی بهم دادی تا امروز رو هم همانطور ک دوست دارم خلق کنم.
خب از دیروز بگم:
من دیروز اومدم دفترچه ایی برای خودم آماده کردم تا همیشه همراهم باشه و هرچی نکته مثبت میدیدم بنویسم و تحسین کنم! اصلا نمیدونید چقدر حال آدم رو خوب میکنه اینکه اول ببینی و تحسین کنی و بعد باز بنویسی و تحسین کنی اصلا عالیه! اینقدر حالت خوب میشه ک حد نداره
نکته جالبش اینه وقتی بنویسم نکات مثبت رو باعث میشه نکته های موبت بیشتری رو ببینم و باز اگر اونارو بنویسم باز بیشتر و بیشتر و میفتم توی سیکل مثبت…
عالیه این تمرین حتما پیشنهاد میکنم انجامش بدید!
اما در مورد این فایل:
خیلی موقع ها ما باید به زندگی خودموم نگاه کنیم و با کارایی ک الان انجام میدیم ببینیم آینده این روند چی میشه؟ بتونی 3،4 یا 10 سال آینده ات رو ببینی… و ببینی آیا اگر با همین وضع پیش بری اون موقع راضی هستی یا خیر!
این باعث میشه اهرم رنج (یا لذتی) در ما فعال بشود ک خودمون رو تغییر بدیم و کارهایی رو انجام بدیم که در آینده مارو به موفقیت در جنبه های مختلف میرسونه مارو به سعادت میرسونه واقعا این سوال کلیدی هست ک باید از خودمون بپرسیم
این ذهنیت، این عادات و کارهایی ک در طول روز انجام میدم منو به کجا میرسونه؟
آیا از این بهتر نمیتونم کار کنم
آیا نباید نحوه استفاده از تایمم رو تغییر بدم
و توجه کنم به زبان نشانه ها در هر لحظه
بلافاصله ک این سوال هارو از خودمون بپرسیم نشونه هاش رو دریافت خواهیم کرد.
ایمان میتونه خیلی کمک کننده باشه به تغییر اگر ایمانی نباشه واقعا تغییر سخته و حتی اصلا امکان پذیر نیست ولی ایمان به ما شهامت میده.
نکته: ما هیچوقت ثابت نمیمونیم اگر تغییر نکنیم صد در صد بدتر میشیم
آینده داغونت رو ببینی انرژی میده بهت تا حرکت کنی.
این روند تغییر باید هرروزه باشه
امروز چطور بهتر از دیروز باشم؟
امروز چه تغییراتی به بهبود من خیلی کمک میکنه؟
تغییراتی که من باید توی زندگیم بدم:
من قبلا ساعت خوابم رو تنظیم کرده بودم ساعت 10 شب میخوابیدم و 4 صبح پا میشدم و به طرز عالی وقت داشتم کارامو انجام بدم و بیشتر بهبود بدم خودمو یک چند وقتیه ک باز همینطوری بدون برنامه میخوابم و بیدار میشم و وقت خیلی زیادی رو از دست میدم و فهمیدم اگر همینجوری پیش بره تکاملم خیلی لاکپشت وار طی میشه برای همین تصمیم دارم از امشب دوباره برگردم به همون روتین خواب قبلی خودم
چند وقته واقعا وقتمو الکی هدر میدم و خیلی به کارای بیهوده اختصاص میدم از امروز تصمیم گرفتم بلا استثنا تمام طول روزم رو به تغییر باور ها، کارکردن روی خودم و تمرکز روی بهبود در کارم بزارم.
*تصمیم دارم یکسری باور های خوب رو ویس بگیرم و با نرم افزار یک آهنگ ملایم پشتش بزارم “چون کار با نرم افزار اهنگسازی رو بلدم”
و یک سری فایل هایی از خودم درست کنم ک صبح تا شب و شب تا صبح بتونم اونارو گوش بدم و تغییر ایجاد کنم (تا روز دهم سفرنامه فقط میخوام ویس از باورهایی توحیدی و. معنوی درست کنم)*
من باید ارتباطم رو با خدا و توحیدم رو در عمل خیلی بیشتر کنم به همین منظور تمرکز رو تا روز دهم سفرنامه روی توحید قراره بزارم.و خدارو قراره بیشتر درک کنم.
من فهمیدم شیوه ایی ک قراره کار کنم “تو شغلم” خیلی شیوه ساده و راحتی نیست و هرچیز سختی هم اشتباهه و الگو های زیادی دیدم ک خیلی راحت تر از من کار میکنند وبیشتر پول درمیارن و تصمیم گرفتم پلن بریزم برای راحتتر اجرایی کردن و راحتتر پول درآوردن از کارم و هرروز به دنبال راحتی بیشتر باشم.
یکی دیگه از مواردی ک باید انجام بدم اینه که باید ورزش رو شروع کنم ورزش هوازی مدنظرم هست حالا ک میخوام صبح ها زود بیدار شم میخوام برم پارک نزدیک خونمون “پارک زیبا و بزرگی هست خداروشکر” برم و بدووم و یک ساعت بیشتر نشه بهتره!
و البته کلی بهبود در زمینه های روابط و عزت نفس و… که تکاملی اونهارو انجام میدم.
ایشالا میام و از نتایج براتون میگم
بازم خدارو سپاسگزارم که به من فرصت داد امروز رو در مسیر بهبود باشم
خدایا شکرت
خدانگهدارتون.
سلام به همگی. به خدای عزیزم به استاد عزیزم و سلام به شما همفرکانسی های گلم
راستش من این فایلو فک کنم بار سومه که گوش میدم البته نه پشت سر هم بلکه با فاصله زمانی
یادمه وقتی اولین بار این فایل گوش دادم بهترین جمله ی این فایل یعنی تغییر کن قبل از اینکه مجبور بشی تغییر کنی منو خیلی تحت تاثیر قرار داد
این جمله رو با مسائل زندگی خودم تطبیق دادم و متوجه شدم بللللللله کلی زندگیه من نیاز به تغییر داره اونم تغییر اساسی……تغییر در روابطم حالا چه با همسر و اطرافیان فرزند و.…
تغییر در رفتارام و عادتام
حتی تغییر در آشپزی،
حالا امروز اومدم گوش دادمش و با خودم گفتم من چه تغییراتی کردم تو این دوسه سال گذشته …. تغییراتی کردم که شاید از نظر دیگران زیاد مهم نباشه ولی از نظر خودم چرا
مثلا تغییر دررفتارام با بچم و با همسرم
من مسائل کوچیک رو زیاد برا خودم بزرگنمیکنم …..با همسرم و فرزندم رفتاری مسالمت آمیز در پیش گرفتم .حسم رو نسبت به اطرافیانم و همه ی اتفاقات خوب کردم .خیلی با نظم تر از قبل شدم ،یعنی اینطور بگم از وقتی با این سایت آشنا شدم شخصیت دیگه ای ساخته شده برام ..و همیشه حواسم هست که کجاهای زندگیم نیاز به تغیر داره کدوم بعد زندگیم الان نیاز به بازسازی داره ،،،چون مطمئنم اگر الان جلوش رو نگیرم بعدا به مراتب سخت تر هم خواهد شد..الان دنبال یه کسب و کار جدیدم تا بتونم کلا شرایطم رو تغییر بدم .این کسب و کار باعث میشه هم از لحاظ مالی پیشرفت کنم هم از لحاظ روحی و کلا مطمئنم از من یه چیز جدید میسازه…
دوست دارم خدا جانم ..
دوستون دارم دوستای گلم دوست دارم استاد عزیزم و دوست دارم مریم جان خوشگل با سلیقه ی دوستداشتنی
سلام به استاد نازنینم، خانم شایسته و دوستان همراه.
.
من توی کامنت قبلیم زیر این فایل که سفرنامه قسمت 5 هست از تغییر نوشتم
خودم رو 10 سال دیگه دیدم و با الانم مقایسه کردم دیدم من میخوام به خیلی جاها برسم من خیلی متفاوت از الانمم.
و نوشتم باید چه کار هایی انجام بدم توی چه کاری تغییر کنم و پا روی چه ترسی بزارم .
یکی از این جنبه ها رشد توی سلامتیم بود تغییر قبل از این که دیر بشه من از نظر سلامتی بسیار خوب هستم اما همیشه جای بهتری هست.
یکی از این ترس ها پیاده روی تنهایی بود البته نه توی خیابون بلکه توی دشت اطراف روستامون . و ترس من از حرف بقیه بود از نگاه بقیه و از عادی زندگی نکردن به شیوه ای که آموخته بودم . اما مقایسه کردم دنیای 10 سال دیگه تنهایی به همه جا داره سفر میکنه ترسی جلو دار مسافرت رفتناش نیست و باید از الان شروع کنم من باید از همین نقطه ای که هستم شروع کنم از همین دشت کنار روستا . تکامل دنیا تکامل ، تو وقتی میترسی تنهایی چند کیلو متر اطراف روستاتون بری پس نباید فکر سفر تنهایی رو هم بکنی پس خط بکش رو رویا هات خلاصه…
من همون لحظه که کامنت رو نوشتم عصر بود و چند دقیقه بعدش با توکل به خدا عمل کردم .
بطری آب معدنی مو برداشتم و رفتم و هر لحظه به خودم میگفتم من به خدا تکیه میکنم کسی که این هدفو توی دلم انداخته خودشم مسیرو هموار میکنه اگر من حرکت کنم .
این مسیر بهترین خلوتم با خودم بود وقتی زیر سایه درختی نشستم وقتی خدا رو توی کوه های عظیم اطراف دیدم من احساس سبکی میکردم انگار راحت هدایت هارو دریافت میکردم من پر از انرژی بودم . من خیلی راحت این مسیرو پیمودم خیلی ساده هیچ اتفاقی نیفتاد هیچ کس سر راه من نبود که بگه تنهایی داری کجا میری هیچ کس منو سوال پیچ نکرد و این از قدرت خدا بود که مسیرو هموار کرد اون لحظه احساس کردم با ، پا گذاشتن روی ترسم کلی درس گرفتم :
اولیش این بود که خدا انقدررررر زمین رو بزرگ آفریده که یه جا نشستن و عادت کردن به روال معمول زندگی ظلم به خودمونه اون لحظه من خدا رو توی کوه دیدم توی تپه های اطراف روستا دیدم و با خودم گفتم خدایی که این زمین پر از نعمت و فراوانی رو آفریده و در آخر هم که قراره از این رو به اون رو بشه پس خدا چه نیاز به این زمین داره خدا بی نیاز عالمه و این زمین و نعمت ها و ثروت هارو برای ما خلق کرده تا رشد کنیم تا تجربه کنیم خواسته مون رو این ها همه برای ما انسان ها خلق شده تا زندگی دلخواهمون رو داشته باشیم پس چرا من یک نقطه بمونم .این که بد ترین ظلم به خودمه و واقعا هیچ کس نمیتونه هیچ ظلمی به من بکنه این منم که عامل همه چیزم
2: هر روز من میتونه متفاوت از دیروز باشه واقعاااا میتونه بهتر از دیروز باشه اگر من بخوام مثلا من میدونستم که باید احساس خوبی داشته باشم روزانه ولی ته وجودم این بود که باید یه سورپرایزی بشم یه هدیه دریافت کنم یا معجزه ای چیزی بشه یه اتفاق متفاوت تر از دیروز بیفته تا من به احساس خوب برسم.
من نا آگاهانه بیرون از خودم احساس خوب رو زندگی عالی رو جست و جو میکردم توی آدمای اطرافم از طریق بقیه .
آما این پیاده روی این احساس خوبی که بهم داد فهمیدم عاملش منم من احساس خوب رو به خودم هدیه میدم نباید منتظر احساس خوب بمونم .
3:سومین درسی که ازش گرفتم عزت نفس بود واقعا عامل مهم موفقیت عزت نفس و اعتماد بنفسه حالا هر چقدر بیشتر به دل ناشناخته ها بریم بیشتر به عزت نفس و اعتماد بنفس خودمون می افزاییم .
4: من واقعا در عمل دیدم که من هر چقدر بیشتر خواسته هامو تجربه کنم بیشتر به خدا نزدیک میشم بیشتر سری بعدی بهش اعتماد میکنم بیشتر بهش تکیه میکنم و[ این جمله استاد که میگفت ما هر چقدر ثروت مند تر بشیم بیشتر به خدا نزدیک میشیم ] تجربش کردم از طریق خواسته ام
5:و شاید مهم ترین نکته این عمل کردن ، این بود که فهمیدم نباید بگذارم تکراری بشه روال زندگیم من عادت کرده بودم به خونه نشینی و ترسم روز به روز بزرگ تر میشد از بیرون رفتن …
و این عادت توی تمام جنبه های زندگی رخ میده عادت به بیماری عادت به یک درامد همیشگی عادت به یک باور همیشگی باید بگردم باید ببینم چی درون من سال ها مونده .
حتی چیز های خوب سلامتی درامد خوب هر چقدر هم خوب باشن بازم جای بهتر شدن هست همیشه جای بهتر شدن هست حتی اگر باور های من بهترین باور ها هم باشن بعد مدتی باید بهتر بشن و ارتقاع پیدا کنن .
.
من نباید ثابت بمونم حتی اگر همه چی خوبه چون ثابت موندن یعنی عقب گرد
6: من خودم مانع هارو خلق میکنم با باور هام من خودم قدرت رو از خودم گرفتم و دادم به بقیه من خودم مردم رو مانع میکنم و هر چقدر بیشتر این مانع توی زندگیم باشه ترس من ازش بیشتر میشه و سخت تر میشه از میان بر داشتش
مثل همین حرف بقیه و این شرکه…
7 . و فهمیدم شکر گزاری فقط این نیست که هی تکرار کنیم این جمله رو که به خاطر فلان چیز خدایا شکرت شکر گزاری یعنی احساسش کنی یعنی لذت ببری ازش وقتی به اون احساس خوب رسیدیم ناخودآگاه بر زبانمون جاری میشه سپاس گزاری از خدا .
سپاس گزارم مثل همیشه از شما استاد عزیزم که ابتدا این درس رو بهم یاد دادین که تغییر کنم حتی جایی که فکر میکنم همه چی خوبه .
و بهم خدا رو نشون دادین تا تکیه کنم بهش من رو با توحید آشنا کردین و الگو من شدین و هستین.
و خانم شایسته عزیز سپاس از شما به خاطر ایجاد این دوره تحول زندگی و درس های بیشمارش .
سپاس گزارم
سلام به استاد نازنینم و خانم شایسته عزیز و به تک تک دوستانم در این جمع .
سفر نامه _قسمت5 .
راستش انجام تمرین این قسمت از سفرنامه بسیار برای من ترسناک بود .
اما عمل من ایمان من به حق بودن حرف شما استاد از ترسم قوی تر بود .
من از چند مدت قبل تغیراتی رو توی جنبه سلامتی روابط و اخلاقم ایجاد کرده بودم و چه نتیجه های عالی هم رخ داده .
اما این بار تمرکزی تر میخوام تغییر کنم متعهد تر میخوام باشم ..من لیستی ازچند جنبه زندگیم تهیه کردم و در هر کدوم از جنبه ها خواستم تغییری کنم .
……..
1.سلامتی: من نوشیدنی های قندی مثل نوشابه و آب میوه های مصنوعی رو از میان سبد غذاییم برداشتم .
2. معنویت : من میخوام باز هم یک قدم برای از بین بردن یکی از شرک هام بردارم حرف مردم من با این که در محیط روستایی و پر از درخت و سر سبزی زندگی میکنم اما به خاطر این که قدرت رو دادم دست بقیه میترسم تنهایی برم پیاده روی برم زیر یکی از درخت های کنار خونمون بشینم و لذت ببرم من میترسم از نگاه های بقیه از زندگی نکردن به شیوه اون ها
[[[ اینجا در محل زندگی من هم ،یک چیز های به خاطر انجام مداوم به عادت تبدیل شده و رفتار بر خلاف اون عادت ها شجاعت و ایمان میخواد ]]]
و ایمانی که عمل نیاره حرف مفته .
من هم میخوام امروز این عادت زندگیم رو بشکنم و برم تنهاییییی پیاده روی برم تنهایی زیر سایه یکی از درخت ها بشینم و لذت ببرم با خدای خودم حرف بزنم .چون موندن توی منطقه امنم از ترس و بی ایمانی میاد .
[و من نمیخواهم بترسم از ترس های ساختگی که جامعه و فرهنگم برام ساخته .]
…..
3. و تغییر در روابط اجتماعی که بیش به خاطر شرک هایی که دارم. قدرت هایی که از خودم و خدای خودم گرفتم و به بقیه دارم منجر شده نتونم اون نتیجه ای که میخواهم بگیرم
و این تغییر به قدرت دادن به خدا با ایمان و توحیده که انجام میشه .
.
این تغیرات از وقتی که تمرین این فایل رو انجام دادم و خودم رو 10 سال دیگه دیدم جایی که میخواهم باشم شخصی که میخواهم باشم شروع شده .
و من فاصله هاااا دیدم با شخص 10 سال دیگر و میخواهم شروع کنم به تغییر به نزدیک شدن به اون فرد که میخوام به اون ثروت به اون روابط و به اون سلامتی و……..
هر چند الان سلامتی من عالیه اما من میخواهم اون شخصی باشم که قبل از خراب شدن اوضاع تغییر کرده
روابط من خوبه اما همیشه جا برای بهتر شدن هست همیشههعههه
سپاس گزارم استاد نازنیم برای این بخشندگی بزرگ از علمتون .
سپاسگزارم خانم شایسته برای شروع این دوره و سپاس از دوستانم که این نظرات مفید رو به اشتراک گذاشتن .
به نام خداوند یکتا
استاد سلام
روز پنجم سفرنامه ام رو امروز شروع کردم ،جالب اینجاست که هر بار گوش میدم چیز های جدید میشنوم، ار فایل رو حداقل 3،4 بار گوش میکنم یادداشت میکنم و سعی میکنم درون خودم پیداشون کنم!
گفتید قبل از اینکه دیر بشه تغییر کن ، من کامل به صفر رسیده بودم و به قول خودتون چک و لگدام رو خورده بودم و از خداوند هدایت خاستم که به یک کسب و کاری معرفی شدم و از طریق اون کار شمارو پیدا کردم !
کارم رو به رشده و 10 سال آینده ام موفق هست ولی نه اونقدری من بخام ، نه اونقدری که راضیم کنه ، من بازاریابی شبکه ای کار میکنم و درسته ک درآمد خوبی داره اما مال خودم نیست ،،اون چیزی نیست ک دوسش داشته باشم و این نیاز به تغییر داره .
اساس کار من ارتباطاته ولی من درش خیلی ضعیفم و اولین قدمی ک میخام بردارم اینه که به خودم قول بدم از امروز هر جا که رفتم حداقل یک دوست جدید پیدا کنم
#سلام به دوستانه عزیزم#
یک داستان در مورد خودم هست
که من سال آخر دبیرستان بودم و در یو کفش فروشی کار میکردم حقوق خیلی کمی داشتم اما واسه ی اون دوره خوب بود
بعد دیگه جوری شرایط تغییر کرد که من تو یک مغازه دیگه نصف نصف شریک شدم ینی همون صاحب کاره خودم بود ی مغازه ی دیگه زد
جنس از اون بود و کار از من
چند ماه گذشت و کار کردم برای اون سن خیلی پیشرفت خوبی بود تو سن 19 سالگی مغازه داشتم
بعدشم کم کم فهمیدم که من این مدلی به جایی نمیرسم و مغازه که بودم خیلی حوصلم سر میرفت
فکر میکردم که من هیچی یاد نمیگیرم و دارم وقتمو طلف میکنم
خلاصه از اونجا زدم بیرون و خیلی هم صاحب کارم اصرار کرد ولی گوش نکردم
ی مدت بیکار بودم که و ی جوری هدایت شدم با علایقم که بعدا مینویسم
اما واقعا تغییر کردن در زمان مناسب لازمه
و خیلی بهتره وقتی تغییر کنیم که از بهشت به بهشت بریم
نداریم اوضاع سخت بشه.
روز پنجم سفرنامه
سلام بر کائنات سلام بر دوستان همفرکانسی سلام بر اساتید سلام بر خدا
طبق گفته خانم شایسته آمدم اینحا تا از خودم بپرسم کدام قسمت از زندگی من نیاز به تغییر دارد؟
1. توانایی من در رانندگی نیاز به تغیر دارد یعنی گرفتن گواهینامه که سالهاست آرزوشو دارم از 16 یا 18 سالگی و همیشه میخواستم اما اقدامی نمیکردم تا اینکه دو روز پیش روز پنجم سفرنامه رو دیدم و با اینکه بچه کوچیک دارم و توی شغلم کمی درگیرم چون میخوام یه جایگاه جدید رو کسب کنم ولی بخودم گفتم بسه دیگه بهونه نیار تو برو بقیش با خدا درست میشه الان ده سال هی انتظار هی آرزو هی خیالبافی هی حسرت آخه . آیت حرف استاد خیلی تکونم داد که گفت ببینید با همین وضعیتی که پیش میرید ده سال دیگه کجا هستید و چه شرایطی دارید آیا بهتر میشد یا بدتر چون هیچی تو دنیا ثابت نمیمونه . منم که دیدم اگه الان حرکتی نکنم داغون تر میشه اوضاعم همین دیروز اقدام کردم و شب هم به اتفاق همسرم و پسرم رفتم ثبتنام کردم که تا الان کل هزینه هاش 3 تومن شد . خیلی خوشحال بودم و هستم از همسرم تشکر کردم خدارو هزار بار شکر کردم و اینجا میخوام از استاد و مریم جان هم کلی تشکر کنم چون من عاشق رانندگی هستم و خداروشکر ترس ندارم من حتی بچه هم که بودم خواب میدیدم دارم رانندگی میکنم الان پسرمم عاشق موتور و ماشین . خداروشکر چون اتفاق های خوبی در راهه . آهان راستی ساعت کلاس ها طوری تنظیم کردم که شوهرم خونه پیش پسرم باشه و من با خیال راحت برم آموزش شهر. کلاس های تئوری هم خداروشکر گفت همش آنلاین. بعدشم از دوهفته دیگه شروع میشه یعنی اصلا لطمه ای به کارم نمیخوره چون تا اونموقه من به جایگاهم رسیدم انشاالله. خداروشکر که همه چیز باهم هماهنگ شد .
2 . تغیر در تربیت پسرم . دیگه با سن و سالی که پسرم داره ( نزدیک 3 سالش) و آمادگی هایی که از خودش نشون داده تصمیم گرفتم آروم آروم پوشک رو ازش جدا کنم . که واقعا کار مهم و زمان بری شاید خندتون بگیره ولی یه مادر میفهمه منظورم چیه و چقدر تربیت غیر اصولی و عجله میتونه تاثیر بد روی بچه بزاره میخوام با آرامش و لذت پسرم رو مستقل کنم . و خداهم کمکم میکنه . خداروشکر این مرحله از رشد هم دارم پشت سر میزارم تازه 2 روز شروع کردم .
3 . تغیر بعدی هم اینکه رابطه مو با همسرم بهتر کنم و برسم به اون رابطه ایدعال که تو ذهنمه یو رابطه رویایی . مثل استاد و مریم جون . مثل علی و فاطمه . خدا همیشه کمکم میکنه و من با ایمان به اون موفق میشم .
فعلا خدانگهدار خیلی دوستدارم این سایت و آیت آگاهیارو خداروشکر خداروشکر خداروشکر هزاران بار خداروشکر
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو مهربان.
استاد این بحث تغییر اینکه فکر کنیم که چه زمان باید تغییر کنیم و بهتر بشیم رو همیشه از خودم میپرسم و از خداوند هم هدایت میخوام که به من کمک بکنه.
امروز نجوای این اومد که تو داری پسرفت میکنی و هیچ تغییری نکرده زندگیت و تو نتونستی زندگیتو تغییر بدی اما همونطور که از شما یاد گرفتم این نجوا رو اومدم با موفقیت ها و دستاورد هام بصورت منطقی خفه کردم.
به ذهنم گفتم :
من تغییر کردم، من پیشرفت کردم و در مسیر رشد و ارتقای بیشتر هستم.
تونستم بدهی 60 میلیونی رو برسونم به 12 میلیون
تونستم در شرایط روحی و بیماری عزیزانم حالمو خوب نگه دارم که نه تنها افتاده و افسرده نشم بلکه با حال خوب به دستاورد مالی هم برسم.
در شرایط بیماری مادرم که مراقبت 24 ساعته میخواستن هر تایمی که خالی پیدا میکردم نشستم و خودم طراحی سایت یاد گرفتم چون با فیلترینگ اینستاگرام خیلی از دانش آموزانمون به فیلتر شکن دسترسی نداشتن یا سخت وصل میشدن و من میخواستم محیطی رو برای کسب و کارم فراهم کنم که هر کسی از هرجای دنیا در این حوزه نیاز به آموزش داشت بتونه راحت بیاد داخل سایت ما و پر سرعت به مطالب درسی دسترسی پیدا بکنه چون بازخوردشو گرفته بودم که خیلی از بچه ها میگفتن خانم ما اینستاگرام یا تلگرام نداریم یا خیلی سخت وصل میشیم اگر سایت بزنید دیگه مادر پدرمون هم اجازه میدن راحت بیایم اونجا.
یاد گرفتم برای خودم ارزش قائل بشم و از خودم مراقبت بکنم
یاد گرفتم اگر نمیخوام خواسته ای رو اجابت کنم نه بگم
یاد گرفتم همینی که هستم بهترین خودم هستم
یادگرفتم این فکر و باور من هست که اتفاقات رو رقم میزنه
یادگرفتم ثروت و آرامش و عشق و روابط عالی و سلامتی یک امر طبیعی زندگی است. اگر هر کدام از اینها را ندارم یا کمرنگ دارم یا پررنگ دارم نشانه این است که چقدر روی ذهنم و باورهام کار کردم
یاد گرفتم فقط به خدا توکل و ایمان داشته باشم و بدونم اون هست که قدرتمند جهان هست و نیازی نیست من از کسی بترسم یا دَم کسی رو داشته باشم.
و هزاران مورد دیگه که در ظرف این 6 ماه یاد گرفتم.
پس چطوره که تو میگی من دارم پسرفت میکنم؟
من در کارم در هر دوراهی بمونم از خدا کمک بخوام که نشونم بده به کدوم مسیر برم خیلی سریع جوابمو میده و هدایتم میکنه که فلان کار رو برای بهبود کسب و کارم انجام بدم.
اگر اینها پیشرفت نیست پس اسمش چیه؟
من تغییر کردم. من اجازه ندادم دنیا منو له کنه بعد تغییر کنم.
من از خدا از بچگی خواسته بودم که منو ثروتمند و شاد و پر از عشق و آرامش و زیبایی و روابط عالی بکنه و زمانی که کارمو شروع کردم از صفر با هیچ سرمایه ای شروع کردم بدون قرض و بدهی و زمانی که اواسط راه بدهی و قرض ایجاد کردم و طمع کردم خدا گوشمو پیچوند و نشونم داد که نباید اینکار رو بکنم چون مسیر درست ثروت از راه قرض و بدهی پیش نمیره.
خداروشکر که لایق هدایت و تغییر هستم و خدا هدایتم میکنه.
پس من دارم تغییر میکنم و اگر هر روز همین روند رو ادامه بدم همیشه در مسیر درست باقی میمونم.
خدایاشکرت
روز پنجم سفرنامه :
سال 97 با همسرم گالری شال و روسری زدیم . سال اول درامدمون خوب بود ولی سال به سال که مردم از حجاب اجباری خسته میشدن فروش ما کمتر میشد و دقیقا همین الارمی که استاد گفتن تو گوش ما زنگ خورد که باید تغییر کنیم . من رفتم دنبال مهارت ارایشگری و کراتین رو یاد گرفتم همسرم هم که تو دانشگاه مهندسی عمران خونده بود رفت ازمون نظام مهندسی داد و وارد حوزه املاک و ساختمان شد و همه این پر وسه تغییر برای ما یک سال ظول کشید از درس خوندن همسرم تا یادگیری مهارت من و پیدا کردن شغل جدید و البته اولش برا جفتمون خیلی سخت بود چون قبلش خودمون صاحب کسب و کار بودیم ولی بهاش رو پرداختیم و الان خداروشکر راضی هستیم از این تغییر . این ماجرا برای ما دو تا نکته داشت : اولی اینکه تمام هم صنفیای ما که نخواستن تغییر کنن و مقاومت میکردن ضرر مالی بدی رو تجربه کردن ولی ما اخرین محصولاتمون رو همون سال با سودش فروختیم و ضرری هم نکردیم . دومیش اینکه ما اون ماجرا رو شکست تلقی نکردیم و گفتیم تجربه بود چون به لطف همون صنف پوشاک ما مهارت مارکتینگ و انلاین شاپ هم یاد گرفته بودیم که الان تو شغل های جدیدمون هم به دردمون میخوره و داریم ازش استفاده میکنیم .
تجربه دیگه ای که از تغییرات دارم انتخاب مکان زندگیمه : من تهران بزرگ شدم ولی بعد ازدواجم اومدم گیلان و از این تغییر خیلی راضیم به تضاد ترافیک و هوای الوده تهران رسیده بودم و تمام تلاشم رو کردم مکان زندگیم رو تغییر بدم
و اخرین تجربه امم بگم برای خودم خیلی جالبه : چند وقتیه با همسرم تو فکر مهاجرتیم و شک نداریم که تصمیم درستیه و به قول استاد تا قبل از اینکه شرایط خفقان اور بشه حرکت کنیم بهتره . یه روزی از تجربه مهاجرتم هم مینویسم اینجا انشالله که به زودی باشه .