تغییر شخصیت، جسارت می خواهد - صفحه 110

1732 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهلا یعقوبی گفته:
    مدت عضویت: 1097 روز

    به نام خداوند بی‌نهایت مهربانم که به من قدرت تغییر در زندگی‌ام را داده است.

    سلام به استاد عزیزم

    سلام به دوستان خیلی خوب و مهربانم.

    روز پنجم روزشمار تحول زندگی‌ من

    هرچی الان شرایط بهتر است از این عالی‌تر هم می‌شود. شرایط من الان خوب است، حالم خوب است و احساس خوبی دارم و دارم روی خودم کار میکنم و رشد میکنم. این خوب است. اما عالی نیست.

    میدانم تغییرات من باعث می‌شود شرایط خوب اللن من عالی تر شود.

    من هم در بعضی از جنبه‌های زندگیم می‌خواهم تغییر کنم و اولین قدم را بردارم.

    اولین جنبه از زندگی بحث ثروت و پول دراوردن است. ترمزها و باورهای منفی و کمبود راجب ثروت در ذهن من است که باعث می‌شود من درامد بالاتری نداشته باشم. باور کمبود اینکه چطوری منی که تا حالا کاری را شروع نکردم درامدم بیشتر میشود؟ باور کمبود در اینجا باعث شده من پیشرفتی نداشته باشم. اولین قدم را چند روز پیش برداشتم و از ترس اینکه نمیتونم کاری را بکنم و رفتم و به جایی که دوست داشتم و اگهی که داشت مراجعه کردم و تا الان هم نتجیه ای نداشت اما اینقدر احساس خوبی داشتم که اقدام کردم. اما اولین قدم را با تغییر باور کمبود به باور فراوانی که این باور من است پول میسازد نه کار فیزیکی. پس اولین قدم پیدا کردن الگوهایی است که مانند خودم به درامد بالا رسیدن و دیدن فراوانی در جهان بی‌نهایت‌هاست.

    دومین مورد مربوط به رابطه‌ی من با مادرم است که دوست دارم کمی صبورتر و مهربان تر جواب پاسخش را بدهم. صبر کنم و سریع پرخاشگرانه پاسخ ندهم.

    سومین تغییر از جنبه‌ی زندگی ام مربوط به رابطه ام با دوستانم میشود که احساس میکنم در بین جمع دوستانه‌ی مان انقدر دوست داشتنی نیستم اما این مورد خیلی پیشرفت داشتم و واقعا شرایط را بهبود داده ام. الان میخواهم با تغییر این باور که من همینطور که هستم کافی و ارزشمند هستم. من، یعنی مهلا به اندازه‌ی کافی خوب هست و همونطوری دوستان دیگرم در ان جمع دوست داشتنی هستند من هم هستم و اینکه هیچ کسی قرار نیست جای من را بگیرد.

    و اینکه کسی بیشتر در جمع پذیرفته میشود دلیل بر این نیست که از جایگاه من کم میشود.

    و مورد بعدی ایجاد ایمان بیشتر و توحید بیشتر است. از بین بردن ترس و نگرانی هایم است. اولین قدم بیستر تسیلم خدا شدن است. اینکه بدون و ترس نگرانی بگذرانم و رها باشم چون هدایت خداوند همیشه هست. و من میدانم خداوند بی‌نهایت قدرتمند و مهربان و بخشنده‌ی من به خواسته‌های من پاسخ می‌دهد‌. و این جهان به فرکانس هایی که ارسال میکنم و کانون توجه‌ام پاسخ می‌دهد.

    و مورد دیگر توجه‌ی بیشتر به زیبایی ها و نکات مثبت است. بیشتر دنبال نکات مپبت و زیبا بگردم و مقاوت ذهنم را کمتر کنم. و در بدترین شرایط هم ذهنم را کنترل کنم کنم و به دنبال چیزهایی باشم که از داشتنشان بابت انها شکرگذارم. و میتوانم شکرگذار انها باشم. اولین قدم این است که بیشتر شکرگذار باشم و هروز بیشتر و بیشتر شکرگذارتر باشم. و کمتر به احساسات بد توجه کنم و هران ذهنم سمت فکرهای بیهوده و منفی رفت سریع را خفه کنم و به چیزهای بهتر توجه کنم.

    خدایاشکرت بابت همین لحظه که هستم و نفس میکشم. همین لحظه که سالم و سلامتم. همین لحظه که کنار اعضای خانوادمم. همین لحظه که ادم های خوبی رو در زندگیم دارم. ادم های خیلی مهربون و دوست داشتنی که احساسات خوبی را به من میدهند و باعث میشوند احساس خوشبختی بکنم.

    خدایا شکرت برای زندگی بی نظیر و زیبایی که بهم دادی.

    خیلییی دوستت دارم خدای مهربونم️

    خیلییی دوستتون دارم استاد ممنونم بابت همه‌ی نکات و فایلهای خوبی که برامون میذارین‌ بینظیریددددد

    خیلیی دوستتون دارم دوستای خوبم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    هاجر دانش گفته:
    مدت عضویت: 1414 روز

    به نام خدای مهربان

    نکات زیبای این فایل زیبا

    خیلی از مواقع باید بتونید اینده چیزی که الان هستید را ببنید و تصمیم بگیرید که ایا وجودتون اون اینده را میخواد یا نه

    اما من قصد دارم تجربه خودمو از همین یک جمله بگم و بگم که چه اندازه این چشم انداز به رشد من کمک کرده

    من سالها پیش به جلسات مذهبی میرفتم من 9 سال در اوج نوجوانی این کار انجام دادم

    بعد از 9 سال دیدم عجب چیزی که به وعده شو دادن نشده که هیچ هر روزم بیشتر درگیر خودمم درگیر خشم غیبت و خلاصه یه فاز منفی بعدا یه نگتهی انداختم دور و برم دیدم افرادی که سی ساله این مسیر رفتن اصلا حال خوبی ندارن و اوجا گفتم نهههه

    من نمیخوام اینووو وتمام قلبم و احساسم گفت هااجر بسه ددیگه باید تغییرش بدی

    میدونید اولش خیلی سخت بود پر بودم از ترس هزاران ترس مختلف این که من من روشمو عوض کنم چی میشه بهم چی میگن نکنه از راه بدر بشم و هزاران نجوای شیطانی دیگه

    ولی اونقدر ندای قلبم قوی بود که من نتونستم مقاومت کنم و الان بیش از 4 ساله با طی کردن تکاملم مسیرم را عوض کردم و جوری تغییر کردم که نه تنها دیگران بلکه گاهی خودمم حیرت میکنم

    .

    .

    .

    این روند مجدد در من تکرار شد در مشیر شغلی من

    من کارمند دفترخانه هستم

    حقوق ماهیانه دارم

    در ابتدا بایگان بودم الان سند نویس هستم

    خب نگاهی کردم به کسی که رتبه ی بالاتر از من داره یعنی دفتریار با خودم گفتم هاجر تو واقعا دوست داری جای این ادم باشی ناگفته نماند که ایشون ذره ایی راضی نیستن دیدم نه هاجر اصلا حالش بهم میخوره

    بعدا گفتم هاجر اصلا دفتر نه خودتو بزار جای سر دفتر هاجر تو دوست داری سر دفتر باشی و جای ایشون دیدم روحم اصلا اینو دوست نداره به هزار و یک دلیل که دارم از نزدیک میبینم مثلا اینکه اصلا ازادی توی این شغل نیست و قوانین که هست محدودیت هایی که داره و خلاصه تصمیم گرفتم طراحی سایت یاد بگیرم دوستان من این دوره رو این ماه خریدم و به خودم تعهد دادم یک طرح سایت عالی بشم و از تلاش و یادگیری دست برندارم تا بتونم طعم استقلال خلاقیت و ازادی رو بکشم چیزی که زندگی کارمندی در نوع شغلش نمتونه به من بده تصمیم گرفتم بعد از یاگرفتن طراحی سایت و گرفتن پروژه در یک زمان مناسب شغل کارمندی رو ترک کنم و برم سراغ چالش های رشد فردیم

    من میدونم باید روی ذهنم کار کنم روی باورهای ثروت سازم کار کنم روی ارتباطاتم کار کنم روی توحیدم کار کنم روی عزت نفسم کار کنم

    ولی دوست دارم توی این زمینه ها رشد کنم به جای اینکه از این محدودیت ها و چالش ها بترسم و در چهل سالگیم یک افسوس بزرگ و ای کاش بزرگی را با خودم حمل کنم

    و در نهایت از استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین بسیار سپاسگزارم و از خدا براتون بهترین ها رو میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    ساناز جون گفته:
    مدت عضویت: 1520 روز

    به نام پروردگاری که به من قدرت خلق زندگی ام را داده است

    سلام و احترام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربانم ودوستان و خانواده بزرگ عباسمنشی

    روز پنجم روز شمار تحول من

    در این فایل چقدر زیبا استاد بیان کردند با ذکر یک مثال از زندگی خودشان ودوستشان که پاداش تغییر کردن و ایمان و توکل به خدا زندگی کردن در بهشت میشود و نتیجه عدم تغییر و پافشاری روی باورهای غلط زندگی کردن در منجلاب یاس و ناامیدی و نگرانی وترس هست

    وقتی به گذشته خودم نگاه میکنم میبینم که من همیشه این جسارت را داشته ام که قبل از اینکه اوضاع بد بشود و با دیدن اولین نشانه ها بخواهم که تغییر کنم و تغییر هم میکنم همیشه به دنبال پیشرفت در کارو زندگی ام هستم اینکه زندگی ام ثابت و یکنواخت باشد دوست ندارم و به خاطر همین عشق به تغییر و رشد هست که هر سال نسبت به سال قبل در حوزه کاری و زندگی وشخصیتم پیشرفت میکنم خدایا شکرت که این آگاهی و توانایی را به من عطا کردی

    استاد در این فایل فرمودند که خیلی از افراد به خاطر ترس بی ایمانی یا نگرانی دست به تغییر نمی‌زنند چون اگر ایمان واقعی به خدای یکتا داشته باشیم به دل ترسهایمان میزنیم و مطمئن هستیم که هر اتفاقی هم که بیوفتد به نفع ماست و خدا همیشه ودر همه حال از ماحمایت می‌کندآن وقت دیگر هیچ بهانه ای برای تغییر نکردن و ماندن در زندگی یکنواخت و تکراری و فرسایشی نداریم باید بتوانیم خودمان را در 5 یا 10 سال آینده تصور کنیم که با این فرمانی که پیش می‌رویم 10 سال بعد به کجا می‌رسیم آیا به خواسته ها و آن زندگی رویایی می‌رسیم یا از آنها دور ودورتر می‌شویم هر روز از خودمان بپرسیم که امروز چه کار کنم تا از دیروزم بهتر باشم و با شروع هر سال بپرسیم که امسال چه کار کنم تا از سال قبلم بهتر باشم و برنامه ای برای پیشرفت هر روز و هفته و ماهمان داشته باشیم تا وقتی یک سال گذشت و به عقب برگشتیم به خودمان افتخار کنیم که یکسال پر از کسب مهارت تجربه خودسازی و پیشرفت را داشته ایم و این روند تا ابد ادامه داشته باشد چون ما در هر شرایطی که باشیم باز هم می‌توانیم بهتر و بهتر شویم فقط با تغییر افکار وباورهایمان

    برای همه شما که این متن را می خوانید خواستار تغییر و رشد و پیشرفت در همه جنبه های زندگیتان هستم در پناه الله یکتا سعادتمند باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1892 روز

    به نام مهربان پروردگارِ باسخاوتم که هدایتم کرد به این سایت توحیدی تا بادرک قوانین ثابتش خالق عامدانه ی تمااااام خواسته هام باشم

    واقعا تغییر کردن هم سخته هم بسیار شیرین ،واقعا تاحالانشده در مورد موضوعی خودم تصمیم به تغییر بگیرم ،و از نتایجش به شدت راضی نباشم

    خوب بخوام صادق باشم باید بگم من زمانی تصمیم به تغییر میگیرم که کمی به مسئله بخورم یعنی در زمانی که همه چیز گلو بلبل باشه،هنوز شجاعت ویاشاید فهمِ ،تغییر دادن اوضاع رو ندارم ،هنوز ندارم اما مطمئنم که اگر درهمین مسیر باشم حتما میتونم به اونجابرسم و اون درک و قدرت رو بدست میارم تا درمانی که همه چیز خوبه هم بتونم تغییر کنم

    بله من خیلی جاها بخاطر بی ایمانی و ترس شهامت تغییر دادن ندارم،من مطمئنم شغل همسرم باید تغییرکنه ،اونم منتظرنظرمنه،چون اونم می‌ترسه اگه بیاد بیرون نتونه از پس خرج خونه برنیاد

    منم میترسم نتونه خودشو ومغازشو مدیریت کنه و اوضاع خراب شه و از رفاهمون کم شه،

    من میدونم در مورد رابطه ،من بتازگی شکاک شدم و اگر این راهو ادامه بدم پنج سال که چه عرض کنم شیش ماه دیگه خودم داغون میشم چون این کارم شرک مطلقه،باید باورهای قدرتمند کننده که بتونه بهم کمک کنه پیدا کنم ونگرشمو تغییر بدم،من باید باحواس جمع نشونه هارو ببینم و درک کنم،

    قبلا از دست خودم ناراحت بودم که چرا اینهمه شغل عوض کردم الان با توضیحات شما،میبینم که چقدر رشد کردم تو این مسیر و اینهمه تجربه ی خوب بدست آوردم از کار هایی که کردم .

    سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که این موضوع هم باز بهم یادآوری کردید چون قبلاً به وسیله ی همین فایل ها تغییرات زیادی تو روابطم وکارم ایجاد کرده بودم که الان از نتایجشون خیلی راضی هستم

    امیدوارم مهربان پروردگارباسخاوتم کمکم کنه که به زودی ازاین مرحله هم با ایمان ،عبور کنم و این سم شرک که همون شک هست از قلبم بیرون کنم و قلبمو فقط جایگاه خداوند و ایمان و توحید قرار بدم تا خوب زندگی کنم و کمک کنم جهان جای بهتری برای زیستن باشه

    دوستتون دارم و عشق برای همه ی بچه‌های سایت توحیدی عباسمنش 🟢

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1913 روز

    نام خدا.

    طبق کپشن خانوم شایسته که پرسیدن کدوم بخش از زندگیت نیاز به تغییر داره و چطوری و با چه باورهایی میتونی تغییرش میدی:

    من در حال حاضر دو مورد در زندگیم و باید تغییر بدم:

    1)با احساس خوب برم سرکار و سعی کنم پخته بشم و یاد بگیرم وقتی سر کارم

    توی این مورد انصافا خیلی بهتر شدم و امروز هم بهتر از قبلا بود.

    کار من چیه؟

    دارم برای کسب و کار داداشم تبلیغ میکنم. اولش پرزنت میکردم آدما رو اما الان میرم بروشور میذارم زیر برف پاک کن ماشینا.

    این اولین تجربه کاری منه و وااقعا داره من و میسازه و وارد جامعه میکنه. اعتماد به نفسم خیلی بیشتر شده یادمه روز اول میترسیدم جلو مردم این کار و کنم که مبادا بیان چیزی بگن یا مثلا بگن آخی ببین دختره داره چیکار میکنه. اما وارد ترسم شدم و اعتماد به نفسم عجیب بالا رفت.

    خوشحالم که دارم برای زندگیم تلاش میکنم. من نیاز مالی ندارم یعنی خانواده من و تامین میکنه اما این من و راضی نمیکنه من میخوام دستم تو جیب خودم باشه میخوام پله های ثروتمند شدن و دونه دونه طی کنم. روزای اول خیلی سختم بود خیلی اذیت میشدم اما گفتم من باید ادامه بدم و همش یاد مصاحبه استاد و آزاده خانم میفتادم که میگفت من برای یادگرفتن کار املاک از پادویی شروع کردم.

    وااقعا خیلی میخواد تا افتخار کنی به اینکه از کم داری شروع میکنی خیلی عزت نفس میخواد.

    از خداوند میخوام هدایتم کنه تا وقتی مشغول به این کار هستم احساسم خوب باشه، با عزت تفس تر بشم و پخته تر و دنیا دیده تر بشم.

    مثلا امروز یه کار جدید که کردم این بود که با یه پسر جوون صحبت کردم که باهامون همکاری کنه، با یه دختر هم صحبت کردم که همکاری کنه و من دارم یاد میگیرم چطور یه نفر و استخدام کنم.

    من با این کارم دارم یاد میگیرم با مردا معاشرت کنم خییلی عادی خیلی راحت. باهاشون معامله کنم. برخورد کنم.

    دارم یاد میگیرم که اصلا نباید نظر مردم برامون مهم باشه. میبینم هستن افرادی که راجب کار داداشم هیت میدن اما داداشم اهمیتی نمیده و فقط داره با انرژی ایده هاشو عملی میکنه.

    دارم میبینم استادی رو که بدون توجه به کامنت های اینستاش حرکت میکنه و هدفش و جلو میبره.

    واقعا نظر مردم چه اهمیتی داره تا وقتی منم که دارم زندگیم و مدیریت میکنم و اتفاقات طبق باور من میفته.

    2) برم دنبالم علاقم. براش قدم بردارم. چون کار الانم ربطی به علاقم نداره و صرفا یه ورودی مالی محسوب میشه و من باید برم دنبال علاقم که تدریس شیمی هست.

    باید شروع کنم درسا رو بهونم و مسلط بشم و تنبلی نکنم و کارمو بهونه نکنم.

    برای اونم برنامه دارم که به قول استاد عزیزم روی خودم سرمایه گذاری کنم و دوره های تربیت معلم و بگذرونم و در کنار اون بشینم درسا رو کار کنم تا به تسلط برسم.

    الان با اینکه میگم باید مورد دو رو تغییر بدم اما نمیرم سراغش، یه نیرویی نمیذاره برم و اونم به خاطر باور محدود کننده ای هست که راجبش دارم. ناامیدم. یعنی نجواها میان تو ذهنم میگن تو قبلا از رو این کتاب خوندی (هرچند نصف و نیمه) اما مسلط نشدی پس بیخیال ادامه نده تا بری یه دوره رو ثبت نام کنی.

    ولی باید پاشم. باید شروع کنم این نجواها تا وقتی هستن که من شروع نکردم. میرم تو دلش شکستش میدمخدا همراه منه.

    اگر تغییر نکنم 1٠ سال دیگه یه دختری هستم که نا امیده، حالش بده چون سنش بالارفته و هیچ کاری برای علاقش نکرده هی عقب انداخته هی عقب انداخته و 1٠ سال گذشته و الان تغییر کردن کار خیلی خیلی خیلی سختیه.

    «هر روز دنبال تغییر باش، هر روز بگو چیکار کنم امروزم بهتر از دیروزم باشم.»

    « امروز تو چه جنبه هایی از زندگیم تغییر ایجاد کنم که زندگیم بهتر بشه؟»

    ممنونم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    کبری احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1149 روز

    به نام خالق بی حمتا ..سلام بی پایان به استاد عزیزم.این اولین نوشته من .تغییر شخصیت جسارت میخواهد…من در طول سالها ی زندگی ام با افکار واگاهی های نادرست زمان های زیادی را از دست دادم .وامرز با این فایل فهمیدم که باید یک حرکت بزرگ برای زندگیم انجام بدم .من قبل از .اشنایی با این سایت بی نهایت باور های اشتباه داشتم .در تمام جنبه های زندگیم و به لطف اگاهی های ناب این سایت در بیشتر این کج فهمی ها اگاه شدم .ولحظه به لحظه دارم تغییر شخصیتم رو میبینم .از خدای بی همتا برای همه ارامش ورسیدن به خاسته هاشون وطلب میکنم .در پناه یگانه هستی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    Serveh گفته:
    مدت عضویت: 988 روز

    به نام خالق همیشه آگاه و توانای من که تنها قدرت مطلق در جهان و در وجود من و تمام کائنات حضور داره

    سلام

    تغییر شخصیت جسارت میخواهد …

    چقدر فایل ارزشمندی چیزی که این روزها خیلی بهش نیاز دارم یک جسارت واقعی برای تغییر رفتار هام و عادتهایی که سالهاست با اونا شرطی شدم و به قول استاد وقتی ما رو خودمون کار نکنیم متوجه نمیشیم که گیر کارمون کجاست و هدایتهای جهان و تلنگرهایی که میزنه رو متوجه نمیشیم و آروم آروم روبه پایین میریم تا یه جایی که به تضادهای وحشتناک میخوریم

    خداروشکر که ما الان این آگاهی هارو دریافت کردیم و از همین حالا شروع میکنیم به تغییر اروم آروم روی تمام جنبه ها

    امروز روز پنجم از تعهد من به خودم هست خداروشکر میکنم که تا اینجا هر روز اومدم و حاضر بودم و تمرین کردم و ادامه میدم

    من ارزشمندم و توانایی تغییر دارم و انجامش میدم و از محصلش هم لذت میبرم و احسنت به خودم که توی این مسیر الهی و خیلی ارزشمند خودشناسی و مسیر حقیقت قدم گذاشتم به خودم افتخار میکنم و ممنون خدای مهربونم و استاد عزیزم هستم

    در پناه خداوند مهربان شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    محمود کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 999 روز

    به نام الله رزاق

    امروز روز پنجم از روز شمار تحول زندگیمه

    خدایا شکرت برای این روز عالی وبی نظیر که بازم فرصت اینو دارم که لذت ببرم از لحظه به لحظه اش وآگاه باشم به افکارم افکاری که داره زندگی منو می سازن واونقدر جسارت وتعهد دارم به خودم که واقعا تمام تمرکزم رو بزارم روی افکارم وشرایط بیرونو ندید بگیرم وایمان داشته باشم به اون چیزی که خدا وند دعوده داده به اون کسانی که تقوا پیشه کردند.

    امروز همون اول صبح رفتم توی دل بکی از ترسهای الکیم که کوچولوام بود ولی اینجا کوچیکو بزرگ باید حذف بشن اینارو نداریم ما ورفتم برای سوال پرسیدن وپیگیری کردن یه سری کارای اداری که واقعا قبلا بی زار بودم از انجامشون ولی العان نسبت به قبل خودم خوره این جور کارا شدم.وگفتم میرم به امید الله هرچی شد برای من خوبه واونقدر سری الجوابه خداوند که نزاشت از توی کوچمون دور تر برم ودقیقا مسئول بخشی که توی اون اداره باهاش کار داشتم توی کوچه ما بوود!!! وچی بگم دیگه وچی بگم از این خدایی که دیوونه میکنه منو وهمونجا سوالامو پرسیدم تازه به راه حل بهتریم رسیدم برای انجام شدن کارم و تتتتق کارم به همین راحتی تموم شد وقتی که حرکت کردم وگفتم به امید خدا هرچی شد همون خوبه برام.

    وامروز تصمیم گرفتم که تغیر بدم تغیر بدم غروریو که قول زنجیر کرده منو برای انجام دادن کاریی که توی میر مورد لاقمن ولی اینقدر غروره میاد که نمی زاره از کوچیک شروع کنم از کم شروع کنم ومیگه ننننن تو گوونده خواستی گووونده هم قدم بردار وفقط خودم می دونم که چقدر خودمو با دستای خودم پاین نگه داشتم فقط به خاطر این غرور الکی

    واینم می دونم خیلیی خیلی نسبت به قبل بهتر شدم ولی به محض اینکه این سوال که از خودتون بپرسید که چه تغیری باید ایجاد بکنید توی خودتون رو از خودم پرسیدم اصلا نزاشت کسری از ثانیه بگذره سریع گفت غرورتو کنار بزار ورها باش توی اون چیزی که می خوای

    وتصمیم بعدیمم اینه که رها باشم رهااای رها برای نتیجه

    وفقط کارای سمت خودمو انجام بدم به اون چیزای که منو هدایت میکنه عمل کنم دیگه کاری به جطورو کیش نداشته باشم

    که می دونم این تغیرات یه محمود دیگه از من می سازه که پره از عمل کردن پره از اجرایی کردن ایده ها ورهاست ونگران چیزیم نیست چون می دونه که هرچی بشه نتیجه هررجی بشه حالا چه جواب بدهد چه به ضاهر جواب ندهد برای من جواب داده است وتمام

    وخدارو سپاسگذارم برای این روند عالی واین مسر فوق العاده خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 1011 روز

      سلام دوست خوبم محمود قدرتمند

      همینکه فهمیدی،مغروری و اینجا مطرحش کردی،یعنی تغییر شما لایق بهترینها هستی چون اشرف مخلوقاتی چون در مدار تغییری چون اینجایی هرکی اینحاست یعنی مثل موسس اینجا لایق بهترین نعمتهای خداست موفق باشی،دوست من فروتن بودن را برای شما دعا میکنم …شما لایق ثروت هستی چون تصمیم گرفتی تغییر کنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    فرشاد نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1120 روز

    تغییر شخصیت ایمان میخواهد

    سلام

    ایمانی که عمل بیاورد واقعیست

    شاید برای اکثریت دوستان و حتی خوده استاد هم پیش اومده باشه که برای تغییر سردرگم شده باشیم

    به عنوان مثال خواسته خودم رو بیان میکنم،کسب ثروت فراوان

    خدایا از کدوم بخش شروع کنم،

    من همیشه از قدیم به خودم میگفتم یه روزی یه چیزی میشه،یه اتفاقی میوفته یا یه اقدامی میشا که من میلیاردر میشم

    این باور رو داشتم که میشه ثروتمند شد

    همیشه دنبال راهش بودم و هستم

    شاید باورتون نشه من میانگین 40 تا شغل عوض کردم برای بهبود مسائل مالی،

    داستان رو نمیدونستم که اقا از علایق شخصی خودت میتونی ثروت بسازی،به همین دلیل هی سر میکشیدم توی شغل هایی که دیگران با اون شغل ثروت آفریدند

    فارغ از اینکه بدونم بابا شغل خودم و علاقه خودم یکی از ثروت ساز ترین شغل های دنیاست،دکوراسیون و طراحی

    و همین امروز هم این مسئله توی ذهنم هست که توی هر کاری که بتونم پول فراوان بسازم من مشکل با اون شغل ندارم،

    نمیدونم این فکر اشتباست یا درست،

    اما من همیشه میگم که من مثلا برم امروز بقالی بزنم و بدونم ثروت توش میسازم،علافه مند میشم بهش

    میدونید،من عاشق پول در آوردن هستم و شاید اون مسیر پول ساز با توجه به حجم ثروت سازش برام مهم میشه،

    آدم میشناسم داره با شغلش ثروت بی نهایت می‌سازه ولی مه خسته شدم از این کار

    اما احساس میکنم من به ت

    این شکل نیستم

    به هر حال در زندگیم روان بودم،شاید باورهام ایراد داشت ولی همیشه دنبال بهبود بودم

    حالا با این برنامه و تغییر باورها و توجه به نکات مثبت فکر کنم همون خواسته قدیمی که یه روزی یه چیزی میشه که من ثروتمند میشم داره محقق میشه

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1363 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    یادگار5

    سلام استاد عزیزم و مریم مهربونم

    دقیق نمیدانم تفاوت در چیست اما من جز اون آدما بودم که گذاشتم خوب جهان چک و لگدهاشو بزنه بعد تغییر کنم

    البته فقط در موضوع روابط همیشه اینجوری بود

    ناگفته نماند اخرین ذره انرژیمو هم به کار گرفتم تا در مقابل قانون مقاومت کنم و در اون نقطه بمانم

    اما جهان چنان منو کوبید که هنوزم صداش میاد

    ی روز نشستم چندین صفحه با خدا حرف زدم و نوشتم و معامله کردم

    گفتم تا این لحظه زندگیم من تلاش کردم و دست به کار بودم چون همه جا خونده بودم انسان مختار هست

    و این قدرت اختیار چنان منو غره کرده بود

    که میگفتم حتما قدرت تغییر شرایط این رابطه رو دارم

    گفتم نگاه خدا بیاد منطقی حرف بزنیم

    این همه سال افسار دست من بوده این شده نتیجش

    از این لحظه افسار دست تو

    تو هم خیلی وقت نداری

    نهایت 3الی 6 ماه

    نتیجه رو نشون بده

    بعدش مجددمیشینیم جلسه میزاریم ببینیم کدوم راهو ادامه بدم

    منتها گفتم زمانی که افسار دست توست

    من حتی کوچکترین حرکتی هم نمیزنم

    گفتم حتی کوچکترین فکری هم به این رابطه نمیکنم

    کله منه مغز منه نمیخوام فکرکنم

    افساردست خودته

    بی زحمت خودت دست به کار شو

    شاید مدت خیلی کوتاهی از این تعهدنامه منو خدا میگذره

    شاید حتی به ماه هم نکشیده

    چنان رهایی من پیدا کردم

    انگاری تازه متولد شدم

    چنان ذهن آرام و بی دغدغه ای پیدا کردم

    دلم میخواد ی آرزوهایی رو بومش نقاشی کنم ماورایی

    آزادم

    رهاتر از خود واژه رها

    هیچ خلا وابستگی نیست

    خودمم و خودم

    و خدایی که به سرعت نور داره ایمانشو تو قلبم پرورش میده

    منم و هزاران برنامه خود ارزشی

    که روزانه متعهدانه دارم پیگیری میکنم

    اووووه

    خدایا شکرت

    هنوز خیلی کار مونده

    هنوز خیلی خوشی ها مونده

    هنوز وقت نشده آرزوهامو نقاشی کنم

    و اما

    امروز عصر

    قشنگ ترین هدیه که یکی از بهترین خواسته هام بودمیرم برای خودم بخرم

    برای سانازی که جهاد اکبر کرده

    برای سانازی که بازم ثابت کرد هنوز اراده پولادی داره

    برای سانازی که خواست و تغییر کرد

    برای سانازی که تسلیم شرایط نشد و تسلیم قدرت خدا شد

    برای سانازی که بهترین تعهدنامه زندگیشو با خدا امضا کرد

    خدایا هزاران بار سپاس گذارم سپاس گذارم سپاس گذارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سید میثم رضوی گفته:
      مدت عضویت: 2282 روز

      سلام ساناز خانم

      دیدگاهت رو‌ خوندم،

      چقدر به دلم نشست،

      ازت ممنونم که نوشتی،

      چقدر زیبا حرفات رو با خدا بیان کردی و چقدر تاثیر گذار بود

      من خیلی به این حرفا نیاز دارم،

      واقعا به کامنتت هدایت شدم،

      اصلا من تو دوره کشف قوانینم اینجا چه میکنم نمیدونم،

      فقط خودش منو کشوند اینجا

      اگر این معجزه نیست پس چیه؟؟

      منم خیلی تغییرات کردم از پارسال تا الان،

      تغییراتی که هر کدومشون یه جهاد اکبر میخواد،

      الانم دارم کارام رو برا مهاجرت میکنم،

      انشالله بزودی اتفاق میوفته،

      چقدر کنترل ذهن پاداش داره،

      خدایا شکرت،

      موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: