تغییر شخصیت، جسارت می خواهد - صفحه 110 (به ترتیب امتیاز)

سلام و احترام

خدمت عباسمنشی های عزیز و استاد گرانقدر

روز پنجم از تحول روز شمار من

خب من جز اون دسته از آدمهایی بودم که وقتی اوضاع کامل آشفته شد فهمیدم که باید تغییر میکردم .

من سالها بود که در فکر تغییر بودم بیماری تازه خودشو داشت نشون میداد و من اون روزها در پی این افکار بودم که باید درآمد داشته باشم و هنرم رو هم ارتقا بدم

سالیان سال بود که من به منبع درآمد برای خودم فکر میکردم اما خب باورهای اشتباه در من نمی‌گذاشت که راه رو پیدا کنم و به درامد از هنرم برسم و یکی هم کمبود اعتماد بنفس بود که همیشه احساس میکردم نقاشی من در اون حدی نیست که بتونم آموزش بدم. و همیشه توی ذهنم این بود که باید. اول در نقاشی حرفه ای بشم ،در صورتی که همه از استعدادم در نقاشی حیرت زده میشدند اما خودم خودم رو باور نداشتم .

خب این افکار و این باور ها که نگذاشت من به درامد برسم و درکنارش بیماری شروع کرد به پیشرفت

و دوباره حین دوره های درمان تصمیم به حرفه ای شدن هنرم کردم و شروع کردم اما مسیر شروع، مسیر درستی نبود هرچند موفقیت های کوچک هم کسب کردم اما به دلیل اینکه کمال گرا هستم راضی نبودم و به دلیل تغییر روحی که همسرم کرده بود ،و از دست دادن پدرم مادر در یک زمان و مشکلات دیگه ، اوضاع رابطمون اصلا خوب نبود .

و من بیشتر استپ زدم در حرفه ای شدن و کاملا داشتم افسرده میشدم

یک بنده خدایی مدام بهم گوشزد کرد که از شرایط شکایت نکن تو مهارت خودت رو داری

سرپا هستی با وجود بیماری

زندگی در دستت هست

ماشین زیر پات هست.

آزادی عمل داری

و یه جورایی نشونه ها رو داشت بهم گوشزد می‌کرد که باید همت کنی و شرایط را تغییر بدی

آما من گوشم بدهکار نبود و نشونه های پیشرفت بیماری هم داشت کم کم مشخص میشد

همه ی اینها رو میدیدم، اما فقط استپ زده بودم ،

در اوج اون روزهای بیماری عود کرد و من راهی بیمارستان شدم و به مدت یکماه در بیمارستان و پنج ها در من منزل زمین گیر شدم .

اونجا تازه شروع کردم فایلهای دانلودی سایت رو فقط گوش میکردم و تصمیم گرفتم تا قبل از خوب شدن تغییر رو شروع کنم روی پیجم شروع کردم به کارکردن ، یک دوره خریدم برای رشد پیج نقاشیم ، اما دوباره. همه چی بهم ریخت و من از یک ارتفاع کم افتادم و دوباره با اون شدت بیماری تا الان که یک سال و نیم میگذره خونه نشین شدم

به قول استاد دنیا اون چک رو به من زد که بگه خیلی توی تغییر ،این دست اون دست کردی. حالا ببین شرایط بد یعنی چی

شرایط جسمی من تو این یک سال و نیم خیلی منو محدود کرد حتی برای نقاشی

منی که سالها سرپا بودم و برای آموزش کمال گرا بودم و ترس داشتم و حرکت نمی‌کردم حالا حتی در منزل هم نمی‌تونستم برای خودم نقاشی کنم

فایلهایی که یکسال دست و پا شکسته از سایت دانلود کردم ، خیلی به لحاظ روحی من رو زنده کرد. کمکم کرد و دارم سعی میکنم رو باورهام کار کنم

تقریبا دو ماه مانده بود به سال جدید یکی از فایلهای نشانه ی روزانه ،یک آقایی بود که در شغلش که فکر میکنم ابزار فروش بود و تصمیم کرفته بود دیگه با چک کار نکنه و یک کانال تلگرامی آموزشی هم راه انداخته بود ، خیلی فایل زیبایی بود چندین بار گوش کردم و به خودم گفتم خدا میگه از همین کانال رایگان تلگرامی آموزشت رو شروع کن ، با سه نفر شروع کردم روی تخت دراز کشیده آموزش نقاشی مقدماتی رو شروع کردم به ضبط کردن.

هفته ها می‌گذشت شاید همین دراز کشیده هم از درد نمی‌تونستم آموزش رو ضبط کنم و جسته گریخته تا الان نه تا فالوور دارم به صورت رایگان درس به درس دارم میرم جلو

لذت عجیبی داره

و همیشه یا خودم میگم خدا به من گفت این کانال رو راه بنداز، پس خودش هدایتم می‌کنه …

به امید رشد و پیشرفتم در سلامتیم و همچنین کسب درآمد ادامه میدم ….

خدارو صد هزار مرتبه شکر