تغییر شخصیت، جسارت می خواهد - صفحه 119 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-24.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-11-23 13:10:002022-12-29 00:46:49تغییر شخصیت، جسارت می خواهدشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم
این فایل هم عالی است خیلی درس داشت برایم
تغییر شخصیت جسارت می خواهد
افراد زیادی نتوانسته اند نیروی هدایت درونی شان را بشناسند همان نیروی که در هر لحظه با زبان نشانه ها با همه ی ما صحبت می کند و خیر و شرمان را به ما الهام می کند آنها با وجود نشانه های نه چندان خوب در روابط شان جرأت ایجاد تغییر در روابط شان را ندارند
با وجود نشانه واضع برای تغییر شغل یا روند کسب کارشان هنوز هم به همان شیوه محدود کننده ی همیشکی اوضاع را تجزیه و تحلیل می کنند و هنوز هم رکود اقتصادی کمبود مشتری قیمت دلار وو را عامل کم شدن در آمدشان می دانند و نه باورهای ونحوه نگرش خود را به همین دلیل نیز برنامه ی برای تغییر باور های خود ندارند
از استاد عزیز و خانم شایسته عزیز سپاس گذارم برای تهیه این فایل ارزشمند
بنام خدای رزاق و وهاب من
با سلام و درود خدمت استاد بزرگ آقای عباس منش و خانم شایسته گرامی و همگی دوستان عزیز در خانواده صمیمی عباس منش
تغییر برای انسان ها بسیار سخت است . انسان ها دوست ندارند از دایره امنی که برای خودشون درست کردن خارج بشن… چون تو اون دایره از نظر خودشون همه چیز در بهترین و راحت ترین حالت ممکن خودشه! ولی نمیدونن که این شرایط هرگز به این صورت ودایمی نیست…
ما باید بدونیم همون طور که داریم تکامل و طی میکنیم باید شرایط رو هم با باورها و تکامل خودمون هماهنگ کنیم تا شرایط جدید مارو به خواسته های جدیدمون برسونه…
در پناه رب یکتا
بنام خدای رزاق و وهاب من
خدمت استاد بزرگ و خانم شایسته گرامی و همگی دوستان عزیز در خانواده صمیمی عباس منش سلام میکنم
دوستان گرامی نتیجه ها فقط با تغییر ایجاد میشوند تا تغییری ایجاد نشود نتیجه همان است که مهم نیست چقدر طول بکشد…
تغییر سخت است ولی اگر نتیجه برای انسان مهم باشد خودش را به دست تغییر میسپارد …
بنده کارمند هستم درحال حاضر. از استاد یاد گرفتم که برای تغییر کردن باید باورهای جدید بسازیم و باورهای جدید هم با ورودی های جدید ایجاد میشود …
من تصمیم گرفتم ورودی های که دوست داشتم و برای ایجاد باور های هم جهت با خواسته ام و به خودم بدم واین تو محیط کار خیلی سخت بود چون مدام صدای همکارها تو گوشم بود که مسایل بی ارزش و اتفاقات جامعه و … حرف میزدم و اصلا به من اجازه نمیداد تا فکر کنم …
تصمیم گرفتم خودم و ازشون جدا کنم برم تو اتاق مخصوص به خودم تا بتونم ذهنم و ایزوله کنم تغذیه خوب بهش بدم…
تمرین سپاسگزاری و انجام میدم و ورودی های دوست داشتنی خودم و با هندزفری گوش میکنم و کلا خودمو از بدنه محیط کارم جدا کردم و صحبت من با همکارام فقط در حیطه کار هست نه یک کلام بیشتر…
خیلی از این وضعیت راضیم و حالم خیلی خوب شده … همیشه تو زمان و مکان درست قرار میگیرم که این شرایط تنهایی و برام ایجاد میکنه…
حال خوبم باعث میشه تمام کارهام بسرعت و به آسانی و با بالاترین کیفیت ممکن ایجاد بشه….
مطمئن هستم که برنامه ریزی ذهنم بزودی من و به شغل مورد مورد علاقه ام هدایت میکنه…
در پناه رب یکتا
به نام خدا.
سلام.
وقت همگی بخیر.
خیلی خیلی خوشحالم و سپاسگزارم که رسیدم به پنجمین روز سفر.
✨تغییر شخصیت جسارت می خواهد ؛ 📎فایلِ روزِ پنجمِ روز شمارِ تحولِ زندگیِ من.
خیل خیلی تمرین و ایمان می خواهد که تشخیص دهیم کی باید این دایره ی امن را رها کنیم و پا بگذاریم به دل ناشناخته ها.
وقتی که مثال می زنید ازخودتون و ما متوجه می شویم که چه بهایی پرداختید برای این تغیر شخصیت میگم نوش جونتون هر چه که دارید.
نمی دونم که چرا امروز حس کامنت نوشتن ندارم یعنی گفته نمی شود که چه بنویسم و می دانم حتما دلیلی دارد و سعی می کنم که ادامه ندهم و برم سراغ پیدا کردن دلیلِ … ( ای بابا نهَ، ما قرار شد وقتی حالمون کمی گرفته بود دنبال این نباشیم که چرا همچین شده بلکه دنبال پیدا کردن راهی برای رسیدن به احساس بهتر باشیم. )
پس من می روم تا راهی بیابم تا به احساس بهتر برسم.
فعلا خدا نگهدار.
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ی مهربان و دوستان هم فرکانسیم
امروز روز پنجم سفرنامه ام اومدم اطلاعاتی که از این فایل کسب کردم و تغییراتی وکه میخوام تو زندگیم از لحاظ فکری ایجاد کنم با شما عزیزان به اشتراک بزارم
من درحال حاضر دو جنبه از زندگیم فکر میکنم خیلی نیاز به تغییر اساسی داره
اولی رابطه ام با فرزندانم که خیلی باید روی این قضیه کار کنم واقعا احتیاج به تغییرات اساسی داره تا قبل از اینکه جهان من و وادار به این تغییر کنه خودم باید تغییرات بدم
دوم عزت نفس و احساس ارزشمندی و راهکار برای رسیدن به این تغییرات
اول از همه به خودم تعهد دادم حتما این سفرنامه رو تا آخر ادامه بدم هر روز چهار فایل گوش کنم و دانلود کنم برای فردا که میرم پیاده روی اونجا هم دوباره گوش کنم بعد برای هر روزم حتما مطلب یا برنامه ای که برای رسیدن به هدفم حتما تو کامنت ها بنویسم نظرات دوستان بخونم و مهمتر از همه بتونم نجواهای ذهنم کنترل کنم مثل امروز که دوباره استرس داشتم دستم روی قلبم گذاشتم گفتم اینجا جایگاه خداست و جایی که خدا باشه آرامش هست ومن میدونم با افکار بیجا و غیر توحیدی تو رو نا آرومت کردم اما الان میخوام همه چی رو رها کنم بسپارم به دست یگانه قدرت عالم که همه راه حل ها دست اونه وتو آروم باش من ایمان دارم تنها نیستم و مطمئنم همه چیز به خیر و صلاح من پیش میره و امروز خدارو شکر از صبح قلبم آروم شده و جایگاه خداشده و تا میخواد اون نجواهای بیاد تکرار میکنم من ایمان دارم تنها نیستم و مطمئنم همه چیز به خیر و صلاح من پیش میره و چقدر آروم هستم و میخوام باورهام و راجع به این دو موضوع تغییر بدم و مطمئنم خدا کمکم میکنه و استاد عزیز که دستی از دستهای خدا برای من شده ممنونم
به نام خداوندبخشنده ومهربان
خدارا صدهزارمرتبه سپاسگزارم که بااستاد عباس منش آشناشدم درسته که هنوز نتونستم هیچ کدام ازدورهای ایشان راتهیه کنم اما همین تیکه هایی که از اینستاگرام میدیم از ایشون وخیلی مشتاقترشدم عضوسایت ایشون بشم همین خودش برای من یه نشونه خوبه خداروصدهزاران مرتبه سپاس که عضوسایت استادهستم ،وخداخودش برام جورمیکنه که دوره های استاد روانشالله بخرم خدایاشکرت
سلام به خانواده بزرگ عباس منش.در خصوص این فایل خواستم بگم که منم مدت زیادی یک کارو انجام میدادم اونم کشاورزی برنج بود و صیفی جات هم کنارش.به دلیل اینکه پدرم سنش بالا بود و تنها نمیتونست از بعضی کارو بر بیاد مجبور بودم کنارش باشم ۶ماه اول سال رو.طوری بود که نمیشد این مدت رو بری سر یه کار دیگه.چون مزرعه برنج نیاز به مراقبت هروز داره.در کل ۶ماه رو باید همون کارو میکردم و به همین دلیل نتونستم شغلهای دیگه رو تجربه کنم.واگه بعد۶ماه سر کار دیگه هم میرفتم کسی قبول نمیکرد موقت واسش کار کنم دائم میخواست باهاش باشم.بالاخره نشد و مدت زیادی به همین منوال گذشت دیدم از کارم دارم زده میشم،حوصله چیزیو نداشتم با کسی هم نمیشد آشنا بشم.یعنی یجور ده نمک درست شده بود واسم.انگیزه ای هم برای هیچی نداشتم.تا اینکه بعد سربازی نقطه عطفی شد که پدرم به علت سن بالا و ناتوانی در اداره مزرعه، مزرعه رو اجاره داد به شخصی و من وقتم آزاد شد.چون دنبال تنوع کاری بودم و آشنا شدن با مردم اطراف و مکانهای مختلف،که بعد مدتی یکی از همسایه هامون که نجار ساختمونها بود بهم پیشنهاد کار داد ومن هم قبول کردم.هم کارمون راحته.هم ساعت کاریش،هم هر هفته در یک ساختمان جدید با افراد جدید آشنا میشدم،هم فرصتهای شغلی جدیدی رخ میده واسم یا از طریق من چند نفر دیگه رو بفرستم سرکار.هم درآمدی دارم که میتونم کمک خرج خانواده ام باشم.در کل خواستم بگم من به اون کاری که تو سرم بود رسیدم و جالب اینکه رکود هم نداره کارمون.ولی باز دنبال فرصتهای کاری جدیدی در کنارش.سپاس که مارو از جنبه های دیگه کارها آشنا کردید که اگه تغییری قراره رخ بده زود تغییر کنیم.ممنون
سلام
این فایل عجیبی بود شرایط کار من تو این روزا کمی خراب شده.اما کارم رو دوست دارم و کاری هست که جای یادگیری و بزرگ شدن و همچنین بسیار کار پولسازی است.ومن برای این کار سالها زحمت کشیده ام وخداییش هنوز نتیجه دلخواهم حاصل نشده.حالا نمیدونم باید چکار کنم خدایا اگه این نشونه بود پس لطفا واضح تر بهم بگو باید چکار کنم .چه باوری رو باید اصلاح کنم ویا چه اقدام فیزیکی باید انجام بدم. خدا جون لطفا کمکم کن .گیچ شدم الان.همه چی رو به خودت میسپارم و میدانم تو بهترین رو برایم رقم میزنی.خدایا بابت هدایت لحظه به لحظه ات سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم.
سلام خداروشکر در روز پنجم سفرنامه هم فرصت بهم داده شد تا بنویسم
از الان باید شروع کنم برای اینکه ببینم چیو تغییر بدم ک تا ۵سال دیگه مجبور نشم شروع کنم توی زندگی توی کار ،روابط وهرچیزی ک باهاش در تعامل هستیم اگه یکنواخت پیش ببریم وباتغییر وپیشرفت دنیا پیش نریم درجا میزنیم
و واقعا این تغییر روند و شرایطی ک داریم جسارت وشهامتی میخواد که باید خودتو براش آماده کنی
من خودم خیلی علاقه دارم کافه صبحانه داشته باشم منتهی هنوز جسارت یاشهامت رو نتونستم در خودم بیدارش کنم برای اینکه از شغل فعلیم جا به جا بشم،
همیشه جا برای بهتر شدن هست
پس روی خودم کار میکنم تا قدرت تغییر رو داشته باشم و برم به سمت علاقمندی هام
به امید روزهای قشنگتر از امروز💫
سلام به دوستان عزیز و خانواده صمیمی عباسمنش
رد پای پنجمم رو در این سفرنامه میخوام بنویسم و در مورد باورهایی که باید تو زندگیم تغییر بدم
اولین باور که بسیار اشتباه هست و از اعماق وجودم میفهمم ایمان نداشتن به خوبی رساندن خداست با این که خیلی جاها توی زندگیم ازش کمک خواستم و خدا هم در بهترین وقت و بهترین مکان به من کمک کرده اما مدتی قبل تر از این روزها بود که به نجواهای کوتاه ذهنی گوش میدادم و مقاله ها و چیزهای اشتباه در مورد خدا و قوانین عادلی که بر جهان وضع کرده میخوندم و اون موقع با خودم میگفتم که مشکلی نداره خوندن این ها و من باورهام رو ساختم،در حقیقت ساخته بودم و زندگی خیلی قشنگی هم داشتم از هر لحاظ شاد بودم و آرامش داشتم،کسب و کارم رونق داشت،برای زندگی اشتیاق داشتم،سالم و سلامت بودم و روابطم با بقیه عالی بود اما الان به شدت وضعیتم تغییر کرده و متاسفانه بدتر شده،متاسفانه دستی دستی خودم رو انداختم تو بغل شیطان و الان چند روزی هست که توبه کردم و از خدا کمک خواستم که من رو به راست هدایت کنه و شادی و آرامش و خوبی ها رو دوباره تو زندگی بهم عطا کنه،روی باورها و فرکانس هام خیلی دارم کار میکنم اما خب خودتون میدونید که چقدر تغییر باورها کار سختی هست و صبر میطلبه اما قول دادم به خدای مهربان که به نجواهای ذهنی و هرچیزی که حالم رو بد کنه گوش ندم و فقط به صدای قلبم و الهامات و نشونه هایی که برام میفرسته توجه کنم تا هدایت بشم،متاسفانه بخاطر اون مدت الان شک و تردید وجودم رو احاطه کرده نسبت به همه چیز،به خدا به خودم به جهان حتی به اطرافیانم دیگه اعتماد ندارم اما به شدت دارم هر روز رو خودم کار میکنم…به هدایت خداوند سفرنامه رو شروع کردم و هر روز و هر شب دارم روی باورهام و فرکانس و احساساتم کار میکنم که زندگیم رو به حالت قبل و بهتر از اون برگردونم،شکرگزاری و تمرینات عزت نفس رو از سر گرفتم،اهداف جدید برای خودم گذاشتم اهدافی که کاملا به من یقین بده که خداوند هر لحظه و هر ثانیه دست های من رو گرفته و من رو هدایت میکنه همون نیروی قدرتمند غیب که خدا رو صدهزار مرتبه شکر توی این چند روز پیشرفت خوبی داشتم توی اهدافی که شروع کردم…میخوام به یاری خداوند دوباره باورهای قوی بسازم و زندگیم رو از این حالت بدون ایمان و بدون آرامش به یک زندگی توحیدی و سرشار از عشق و آرامش و شادی برگردونم همون ویژگی که خداوند برای مومنان تعریف کرده که نترس بودن و غمگین نبودن هست…روزهای سختی رو میگذرونم شاید هم این مدت یک امتحان الهی بوده برای این که ایمانم و باورهام رو قوی تر کنم و زندگیم رو روز به روز بهتر کنم در هرحال من توبه کردم و از خدا طلب آمرزش کردم و مطمئن هستم خدا هم من رو بخشیده چون خودش گفته که من تمامی گناهان رو میبخشم به جز شرک و دوم ازش هدایت خواستم به راه خودش،به راهی که توش هم در دنیا و هم در آخرت سعادتمند باشم
این فایل در مورد یک باور دیگه من هم تغییری ایجاد کرد و به نظرم این هم نشونه ای بود از طرف خداوند،باوری در مورد کسب و کارم که تا امروز با یک استراتژی حرکت میکردم و مدتی هست که هر روز کمتر میشه درآمدم و همش بهم الهام میشد که اون راه و استراتژی جدید رو تو کارم پیاده سازی کنم با این که یک مقدار غیرمنطقی هست اما احساس خوبی نسبت به اون حرکت دارم و میخوام که انجامش بدم
الان که دارم این متن رو مینویسم احساس خالی شدن و رهایی میکنم و خیلی حس خوبی دارم امیدوارم به یاری خدا یک روزی بیام این کامنت ۱۲ بهمن رو نگاه کنم و به خودم افتخار کنم که از جهادی اکبر سربلند بیرون اومدم
خیلی خوشحالم که در کنار شما عزیزان هستم و انقدر راحت میتونم حرف دلم رو با شماها بزنم و رو راست باشم
امیدوارم با یاری و هدایت خداوند همه در این دنیا و در آخرت غرق در شادی،آرامش،خوشبختی،ثروت و سلامتی باشیم به امید دیدار🌹