تغییر شخصیت، جسارت می خواهد - صفحه 130
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-24.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-11-23 13:10:002022-12-29 00:46:49تغییر شخصیت، جسارت می خواهدشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوندی که هرچه دارم از اوست
ما رمیت اذ رمیت لکن الله رمی
روزشمار زندگی من،فصل اول،روز پنجم
سلام به استاد و مریم جان و دوستان گلم
فایل رو گوش میدادم و متن این فایل رو خوندم
خودم رو چک کردم گفتم درسته،افرین به غزل جان
تو تغییر کردی دیر تغییر کردی ولی شروع کردی خدایا شکرت که با آموزه های استاد قدرت گرفتم و تغییر کردم و از جای امنم خارج شدم
اولش کمی مضطرب ولی خدا نشانه داد صبور باش
ادامه دادم و هر روز خوشحالترم از این تغییر از این تصمیم برای تغییر
وقتی خدا رو داریم ،وقتی هدایت هاش رو داریم دلیلی نداریم از چیزی بترسیم
میپرسیم و پاسخش میاد
فقط کافیه آرام باشیم و ایمان فعالمون رو نشون بدیم
استاد عزیز سپاس گزارم
سلام به استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی و همه دوستانم
من حدیثم امروز 1403/5/9
سپاسگزار خداوندی هستم که من رو هدایت کرد به این سایت بی نظیر
امروز همه نشانه ها در زندگیم داشت بهم میگفت شخصیتتو تغییر بده و واقعا شوکه شدم وقتی دیدم فایل امروزم راجب تغییر شخصیته و میخوام جسارت به خرج بدم و خودمو تغییر بدم در جهت بهتر شدن چون جهان بارها بهم نشون داده بود که باید تغییر کنم ولی من هنوز در مدارش قرار نگرفته بودم و متوجه هشدارها و تضادها نمیشدم
من قبلا جایی کار میکردم که قدرمو نمیدونستن و کارهای من دیده نمیشد و حقوق خیلی کمی دریافت میکردم و من از شما استاد عزیزم یاد گرفتم که باید از صفر شروع کنم و شروع کردم که تکاملمو طی کنم و منتظر بهترین مثقعیت نباشم بلکه بسازم اون موقعیت رو من به خدا گفتم خدایا من تلاشمو کردم قدم اول رو برداشتم ولی به روح الهی خودم احترام میزارم و جایی که اذیت میشم رو ترک میکنم و از اینجا به بعد با تو ولی نجواها پس ذهنم همش میگفتن حدیث تو الان بیکاری مثلا چه کاری میکنی که باعث پیشرفت جهان بشی؟
ولی نجواهارو کنار زدم و گفتم نه خدا به وقتش منو هدایت میکنه و بیخیال شدم و سپردم به الله یکتا
باور نکردنیه دو سه روز بعد اینکه تسلیم الله شدم از جایی که فکرشم نمیکردم خدا هدایتم کرد به سمت شغلی که درامدش عالیه و ازادی زمانی و مکانی میتونم داشته باشم و انشالله به زودی استارت میزنم
امیدوارم بتونم شخصیتمو ارتقاع بدم تا به رشد خودم، زندگیم وجهان هستی کمک کنم
خدایا هزاران مرتبه شکرت
در پناه الله یکتا شاد، سالم، خوشبخت، سعادتمند و ثروتمند باشیم در دنیا و آخرت
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن در این فضا و گذاشتن کامنت
تغییر شخصیت ،جسارت میخواهد
نام این فایل خودش یک کتابه
میخوام از اینجا شروع کنم و تمرین اینکه کدوم جنبه از زندگیم نیاز به تغییر داره رو بنویسم و صددرصد اون جنبه ی مالی خواهد بود ،
خب خداوند هدایت کرد تا وارد مسیر نعمت ها بشیم و آگاه بشیم و با قوانینش حرکت کنیم
و این قوانین هم میگه که جهان فقط و فقط به باورهای من پاسخ میده و من فهمیدم که برای تغییر زندگیم در هر جنبه ای باید روی باورهایی که در ذهنم میچرخه کار کنم راجب اون جنبه از زندگیم ،
خب یه مورد مهم و اساسی اینکه باور داشتن با آگاهی داشتن فرق داره
یعنی من این آگاهی رو دارم که چون جهان داره به باور من پاسخ میده ،پس من باور کنم که پول درآوردن آسونه ، اما این فقط یک آگاهیه ،زمانی من میفهمم که این باور رو دارم که اعمالم در راستای این باور باشه ،یعنی اگر پول در آوردن آسونه ،چقدر دارم آسون پول در میارم ؟؟؟ و ذهن با منطق کار میکنه ، یعنی چی ؟؟؟یعنی اینکه من اگر میخوام آسون پول در بیارم و این آگاهی رو دریافت کردم که میشود تازه کاره من شروع شده ومن باید هدایت بخوام از خداوند والگو برای این باور پیدا کنم و با تکرار و تکرار و تکرار و باور پذیری برای ذهنم ،وارد مداری بشوم که بسیار آسان پول در بیارم و یه قول استاد باور هر چقدر قدرتمند کننده ،میتونه بازم بهتر و بهتر بشه
.
و این پروسه میشه همون :
تغییر شخصیت ، جسارت میخواهد
تغییر شخصیتی که یک عمری باورش این بوده که پول زیر پای فیله و تمام عمرش افرادی رو دیده که با جون کندن پول درآوردن ،پس تغییر این باور یک جسارت ،شهامت و شجاعت و ایمانی غیر قابل مذاکره میخواهد ،
تغییر شخصیتی که عمری باورش این بوده که
ثروتمندان آدمای عوضین و هی با نشخوار این باور الگوهاشو دیده ،بله تغییر این شخصیتی که خلاف این فکر کنه ،جسارت میخواهد ،چرا ؟؟؟
چون جهان و قوانین خداوند اینو میگه که باید تکامل طی بشه ،یعنی یک پروسه خیلی طولانی
طول کشیده تا این شخصیت و بیس اشتباه رو درما به وجود بیاره و تکاملش رو طی کرده تا رسیده به این نقطه که فرد رو فلج کنه ، حالا چطوری با یک چشم به هم زدن عوض بشه ؟؟؟ چطوری با یک چشم به هم زدن اب خنک بجوشه ؟؟؟چطوری با یه چشم به هم زدن نهال ما میوه بده ؟؟؟ به همین دلیله که تغییر شخصیت جسارت میخواهد ،چون داریم به جنگ باورهایی میریم که جوری جا خوش کردن تو وجود ما که انگار از تولد با ما بودن ،در حالی که نه اینطور نیست ،
هر شخصی با توجه به محیطی که توش بزرگ شده و جامعه و فرهنگ و خونواده ،باورهای متفاوتی درش شکل گرفته
چرا تغییر شخصیت جسارت میخواهد ؟؟؟
چون داریم سعی میکنیم که شخصیتی رو تغییر بدیم سرشار از شاید باور های محدود کننده و چون خداوند هدایت کرده مارو و دیگه نمیخوایم بپذیریم که همینی که هست و باور داریم که خالق زندگیمون خودمون هستیم با باورهامون ، در مسیر تغییر این شخصیت ،شیطان به مانند همیشه در کمینه هر لحظه تا بگه نه نمیشه و گمراه کنه به قول قرآن ناامید کنه ،به همین دلیل تغییر شخصیت جسارت میخواد ،اینکه هر بار بزنی تو دهن شیطان ذهن و ادامه بدی با این ایمان که همه چیز درست میشه و این وعده ی خداونده واقعا جسارت و ایمان میخواد ،
تغییر شخصیت ،جسارت میخواهد ،چرا ؟؟؟
چون باید همواره کنترل ذهن داشته باشیم ، چون همواره هم شیطان دره با ما حرف میرنه و هم خداوند و ما هر لحظه داریم انتخاب میکنیم که حرف کدومو گوش بدیم و اینکه چنان شخصیت خودمونو تغییر بدیم که همواره در بیشتر مواقع خداوند رو انتخاب کنیم ،جیارت میخواهد
در کل اینکه مقایسه نکنم و مسیر خودم رو برم ،جسارت میخواهد ،اینکه بگم من کافیم و خدا برای من کافیست و من از پس هر کاری برمیام ،جسارت میخواهد
ساختن شخصیتی سازگار و منطبق با قانون احساس خوب =اتفاق خوب جسارت میخواهد
هرروز نگاه کردن به اتفاقات هر لحظه طوری که به ما احساس بهتری بده ، جسارت و ایمان میخواد و همین میشه مسیر باور سازی ،یعنی در هر لحظه نگاهی به موضوعات داشته باشیم تا به احساس بهتری برسیم و این میشه پروسه تغییر باور .
تغییر شخصیتی که تا به الان دوست داشته مفت خوری کنه و هیچ کاری نکنه به شخصیتی پویا و فعال و باانگیزه ،جسارت میخواهد
و با تمام این توصیفات ،این آگاهی رو به یاد بیاریم که ما ذهن نیستیم ،بلکه ناظر بر ذهن هستیم ،
اینکه هی گفتیم باید تغییر بدیم و تغییر بدیم در این کامنت
روح الهی ما در مقابل ذهن قرار گرفته
یعنی ما همون آگاهی هستیم و ناظر بر ذهنمون ،و این ذهن کارش نجواست و جایگاه شیطان ،ولی افسارش دست ماست ،وتغییر شخصیت یعنی همون تغییر ذهن به گونه ای که به جای افکار منفی و تضعیف کننده به افکار خوب و سازنده دامن بزنه و این دست منه ،چون من یکپله بالاتر و ناظر بر ذهنم و من قادرم با تغییر الگوها و تغییر دیده ها و شنیده ها ، باور هامو به شکلی که میخوام تغییر بدم ،
یعنی ذهن یکابزاریه که خداوند به ما عطا کرده تا ازش استفاده کنیم و زندگیمونو رقم بزنیم هر طور که میخوایم ،بقیش دیگه دست ماست که با چاقو آدم بکشیم یا غذاهای خوشمزه درست کنیم و خدمت کنیم به خلق مثلا ، و ذهنم یک ابزاریه که باید کنترلش دست ما باشه و اگر شخصیتی ساختیم که در بسیاری از مواقع کنترل ذهن در دستش بود ،یعنی درست داریم پیش میریم ولی اگه کنترل ما دست ذهن بیفته ،اوه اوه اوه
مثل این میمونه که یه بچه دوساله رو گذاشتیش داخل یه اتاقی که دکمه های تمام بمب های هسته ای و شیمیایی برای نابودی کل زمین تو اون اتاقه و رو هر کدومم یه عروسک چسبوندی ، یعنی آرام آرام چنان مارو میکشه پایین که …..
بگذریم
تعهد بدیم و هدایت بخوایم از خداوند تا همواره با تمام وجود پایبند به قوانین و کنترل ذهن باشیم تا ذهن در خدمت ما باشه نه ما در خدمتش ،ذهن ارباب خیلی بدیه ولی نوکر خیلی خوبیه و این توانایی رو داریم که کنترلش کنیم به کمک الله و تغییر شخصیتی که همواره رو خودش حساب کرده به شخصیتی که از این به بعد روی الله حساب کنه و تمام اعتبار و بده به رب خودش جسارت میخواهد ،اما خبر خوب اینه که با خداوند همه چیز شدنیست
با خدا باش و پادشاهی کن
خداوندا تو یاری بده تا بنده ی صالحی باشیم و دلهای مارا پس از ایمان ،از انحراف حفظ کن
تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم و این هم جسارت میخواهد
.
در پناه الله یکتا .
سلام به استاد نازنینم، مریم خانم شایسته و همه دوستای عزیزم
قبلا با یه خانمی همکار بودم که از زمان تاسیس شرکتی که توش کار میکردم اونجا استخدام شده بود و درواقع اصلا یکی از افتخاراتش این بود که جزو سه نفرِ اولی بوده که اونجا استخدام شده. سالهای سال اونجا بود و اوایل حقوق خوبی به نسبت سایرین میگرفته و برای خودش چند تا کارمندِ کمکی و برو و بیایی داشته و در کل راضی بوده. اما به مرور اوضاع عوض میشه و بعد از 5-6 سال، یه خانم دیگه رو برای پوزیشن ایشون استخداممیکنن و فقط برای اینکه بنظرشون خدا رو خوش نمیومده که این خانم رو بعد از اون همه کار صادقانه بیرون کنند، میذارنش یه گوشه که مثلا کارای اداری رو انجام بده و در حقیقت هر کار مهمی که انجام میداده رو ازش میگیرن. و ایشون هم به امید اینکه شاید روزی اوضاع مثل سابق بشه، مُدارا میکنه و همونجا میمونه. اولین بار که دیدمشون، پشت یه میز با کامپیوتر قدیمی و قراضه ای نشسته بودند و یه کتاب رمان دستشون بود و مطالعه میکردند. بار دوم شاید یه ماه بعدش دیدمشون که همونجوری ساکت نشسته بودند و یه رمان دیگه دستشون بود و مطالعه میکردند. و با اینکه خیلی سن بالایی هم نداشتند اما عملا همه روزها رو با کسالت و بی میلی شب میکردند تا فقط مدت باقیمونده تا بازنشستگیشون تمومشه و بازنشست شن. متعجب از بقیه پرسیدم این خانم همونه که میگن خیلی کارش درست بوده و یه زمانی همه فروشهای شرکت رو یک تنه انجام میداده؟ و دیدم بله خودشه. بعدها وقتی روی اهرم رنج و لذتم برای تقویتِ تصمیمِ شروع بیزینس خودم کار میکردم، ایشون یکی از اهرمهای رنج من بودند. به خودم میگفتم اگه میخوای مثل این بنده خدا تبدیل به یک آدم بی اعتمادبنفس که هیچ انگیزه ای برای حرکت نداره نشی، الان وقتشه که یه حرکتی بزنی.
چند وقت پیش موبایلم زنگ خورد و دیدم ایشونه. گفت “شنیدم ازونجا اومدی بیرون. حتی قدر تو رو هم ندونستند؟ به تو هم جفا کردند؟” فهمیدم منظورش صاحبان شرکته. گفتم “نه، من خودمخواستم که برای خودم شروع کنم” در ادامه مکالمه دیدم بنده خدا هنوز که هنوزه داره خاطرات منفی چند سالی که اونجا تو سایه بوده رو تو ذهنش مرور میکنه و از حقوق ناچیز بازنشیتگیش ناراضیه و احساس قربانی بودن تو هر کلامش موج میزنه.
دقیقا همین حرفی که استاد در رابطه با اون دوست قدیمیشون به خودشون زدند که “اگه حرکت نمیکردم این آینده و عاقبت من بود” توی ذهنم اومد.
وقتی از یکم دورتر به آدمهای دیگه نگاه میکنیم متعجب میشیم که چطوری خودشون رو محدود کردند به یک فضای محدود و یک زندگی تکراری و کسل کننده و رو به افول برای سالها و سالها. ولی باز وقتی خودمون تو موقعیتی قرار میگیریم که باید تغییر کنیم، گاهی حاضریم بمیریم ولی از نقطه امنمون دور نشیم در حالیکه با عدم تغییر، همون نقطه امن میشه نقطه شروع فراموشیِ نه تنها آرزوهامون، بلکه حتی مانعی میشه برای دستیبابی به پیش پا افتاده ترین خواسته هامون! تغییر سخته و ناآشنا، ولی وقتی به تلخیِ عاقبتِ عدم تغییر فکر میکنیم میبینیم تغییر نکردن در نهایت عاقبتِ سختتری داره!
تغییر، حس زنده بودن به آدم میده و امید و توکل. اصلا انگار با تغییر به خدا اعلام میکنیم که من میدونم جهان تو همین یه گُله جا نیست و جهان تو خیلی بزرگتره. اعلام میکنیم که آماده ایم برای دریافت نعمتهای بیشتر. آماده ایم برای دیدن رنگهای بیشتر از جهان، و باور داریم به خلاقیت خالق جهان برای رسوندن خیر از هر راهی به بنده هاش.
شهرزاد جانم،قشنگ مهربان سلامامشب تمام کامنت هایی که در سایت گذاشتی دونه به دونه با ذوق خوندم،هرچند که خیلی وقته تو رو در لیست علاقه مندی هام ادد کردم اما امشب بصورت کاملا هدایتی تمام کامنت هات رو خوندم و چقدر دوست داشتم و لذت بردم از نوشته هات و موفقیت هات و نگرشت بع زندگی و درک قوانینو چقدر این کامنتت حال و احوال این روزهای منه.من کسی هستم که سالهای سال کار کردم و چون شاگرد اول دانشگاه بودم و سالهای سال حسابدار،دوست داشتم روزی مدیرمالی بشم تا با منطق خودم به اون کمال و انتهای جایگاه کاریم برسم و زمانی به این جایگاه رسیدم که پس از اشنایی با استاد بود چرا که با باورهای مخربی که قبل اشنایی با استاد داشتم این امر برایم هیچوقت محقق نمیشد.خلاصه کلام اینکه من دوسال هست مدیر مالی هستم و به چیزی که میخواستم رسیدم اما واقعا در حال حاضر چون با تجربع این موضوع، ازش گذر کردم دیگه قلبا نمیخام تو این پوزیشن کارمندی باشم و میخام برای خودم کار کنم و برای کارمند نبودنم به تضادهای زیادی برخوردماماشهرزادجانم با اینکه باورهای قوی دارم اما بقول استاد جانم پاهام رو ترمزه و اون ترمز ترسهامه که اگر بی پول بمونم یه مدت چه کنم یا اگر حالا حالاها پول نسازم چی ولی وقتی به گذشتم نگاه میکنم میگم اگر من جای خدا باشم میگم دختر من انقد هواتو داشتم در تمام لحظات بعد تو دوباره یادت میره️و اما این کامنت تو که چه کرد با من!!!!در من انقلابی ساخت.برات از خدا ارامش و سعادت و خوشبختی میخام دختر با انرژی و موفق
سلام استاد عزیز وبانو مریم مهربان
من سالهاست هتل کار میکنم وشاید سالی دوبار جا عوض کردم همیشه بچه هام مسخره میکنن که صبور نیستم وتحمل شنیدن حرف رو ندارم ومن همیشه دلگیر میشدم از حرفهاشون
ولی بعد از دیدن این قسمت خداروشکر کردم که جسارت وشجاعت داشتم هیچوقت هم نگران هزینه زندگی نبودم وپیش خودم میگفتم روزی با خداست وتنها ارزوم اینه که نترس باشم چون ترس مثل زنجیر به دستوپام میپیچه چند هدف بزرگ دارم که هر وقت میام برنامه ریزی کنم ترس نمیزاره امیدوارم بتونم به ترسم غلبه کنم وبا ایمان رسیدن به اهدافم شروع کنم ومطمئن هستم
حتما خدا هم کمک میکنه
مرسی استاد امیدوارم هرجا هستی سلامت باشی وچراغی باشی در مسیر راه ما
بخدا میسپارم
به نام خداوند بخشنده مهربان
روز پنجم سفرنامه
چقدر جالبه که موضوعات هر روز هماهنگ شده با اتفاقاتی که من هرروز درگیرشم و الهاماتی ک بهم میشه
چندین روزه که دارم فایل شماره 1 و 2 آرامش در پرتو آگاهی رو گوش میدم و خدای درونم روی یک قسمتش تاکید شدید داشت:
” تصاویر آلوده ، افکار آلوده ، صداهای آلوده و گفتار آلوده جسم و ذهن تورا پریشان کردند و قیل و قال نفس را بیشتر و بیشتر . تا سکوت را از تو گرفتند و سکوت زبان گفتگوی من بود با تو ”
و چندین روزه که خداوند منو به سکوت ذهن تشویق میکنه و مباحث کتاب نیروی حال. من این کتاب رو 12 بار خوندم و تمرین کردم ولی امروز خداوند این جمله از این کتاب رو ب ذهنم آورد که : ” ذهن به مانند یک کشتی در حال غرق شدن میماند و اگر از آن بیرون نپری ناخواه همراهش غرق میشوی ”
انگار که خدا به طرز جدی داشت بهم هشدار میداد که سکوت و خودآگاهی باید اصلی ترین تمرین روزانه ت باشه . و دقیقا همین هشدار های جدی همراه شد با هشدار های استاد در مورد تغییر
با تک تک الهاماتی ک دریافت میکنم و نکاتی که استاد میگن با قدرت جلو میرم ب لطف الله . در پناه حق
سلام خدمت همهی هم فرکانسی های عزیزم :)
ردپای من از روز پنجم سفرنامه
ریشهی جسارت برای تغییر، ایمانه و ایمان و ایمان…
ایمان طلایی به غیب، ترس ما رو در هر کاری به کل نابود میکنه.
ترس ریشهی همهی حرکت نکردن های ماست و اگر این ترس از بین بره، ما قادر به انجام هر کاری هستیم.
گوش دادن به فایل های توحید عملی در این زمینه بسیار زیاد به من کمک کرد. هروقت یه فایلی از سلسله فایل های توحید عملی گوش میدادم، تمام وجودم رو حس خداگونه فرا میگرفت و من هیچ ترسی رو درون خودم پیدا نمیکردم.
در واقع وقتی آدم تصمیم میگیره ایمانش رو قوی تر کنه، انگار هیچی جلودارش نیست؛ هیچی حالش رو بد نمیکنه چون میدونه همه چیز رو خودش با افکارش رقم زده. ابدا چیزی اذیتش نمیکنه چون میدونه همه چیز در جای درست خودش قرار گرفته.
خدایا شکرت؛ شکرت که تو خدای منی و من بندهی تو ام :)
به نام خدایی که به تنهایی کافیست.
سلام به استاد عزیزم به مریم جان ودوستانم.
وروز پنجم از سفرنامه رو به امید خدای مهربان شروع می کنم.
توی این فایل استاد از تغییر وجسارت برای ایجاد تغییر می گه از اینکه اگه به وقت وموقع تغییر ایجاد نکنی آینده رو از دست می دی.
از وقتی به سایت اومدم سعی کردم خودم رو افکار وباورهام رو تغییر بدم بعصی زمینه وبعضی وقتها موفق بودم وبعضی وقتها نه.
خدارو شکر در زندگیم با تغییر باورهام تغییرات زیادی به وجود اومده ولی هنوز به جایی که می خوام نرسیدم وکاردارم.
اما می دونم که تغییری که توی زندگی لازم دارم تغییر در افکارم هست واینکه هر روز به خودم گوشزد کنم باید شکرگزار باشی باید نعمتهات رو ببینی باید کمتر حرف بزنی که این ریشه خیلی از مشکلاتم هست حرف زدن باید رابطتت رو با افراد منفی باف کمتر کنی باید کمتر غر بزنی وشکایت کنی باید توکل کنی قدرت خدا رو بشناسی وفقط از خودش بخواهی واز کسی یا چیزی ترسی نداشته باشی در واقع مشرک نباشی باید بدونی تو بنده خدایی هستی که مالک جهانه اون خالق هست پس تو هم می تونی خالق زندگیت باشی تو خلیفه خدایی پس لیاقت داشتن یک زندگی عالی رو داری وخیلی درسهای دیگه ای که استاد می گه و من باید تغییر کنم من باید و اگر حالا اگر امروز شروع نکنم اگر تغییر نکنم فردا پشیمان خواهم شد .
وقتی نظرات بچه ها رو می خونم وقتی موفقیتهاشون رو می نویسند واینکه در زمان کوتاهی این همه نتیجه گرفتن خوسحال وامیدوار می شم و به خودم می گم به خودت بیا چرا تو نتیجه نگیری چرا تو نیای ویک روز از موفقیتهای زیادت بگی پس تلاش کن بیشتر عمل کنی پس بدون این مسیر مسیر درسته خارج نشو بهش بچسب.
خدایا شکرت برای هدایتم به این خانواده توحیدی برای هدایتم به این مسیر به سمت خودت.
استاد ومریم عزیز سپاسگزارم.
در پناه خدا.
بنام خالق زیبایی ها
سلام
باز هم ی آگاهی جدید ،باز هم ی درک متفاوت دیگه از قانون و باز هم بزرگ شدن ظرف وجودم
خدایا سپاسگزارم که هر روز منو به دریافت یک آگاهی جدید،خشنود میکنی.،آگاهی که باعث رشد من میشه و به من کمک میکنه تا به وضوح بیشتری از این مسیر برسم و بتوانم بهتر عمل کنم.
برداشت من از آگاهی های ناب این فایل فوق العاده ارزشمند:
1.انسان ها خیلی خیلی سخت تغییر میکنند.
باید اعتراف کنم که واقعا تغییر کردن سخته و یک تعهد همیشگی و اراده پولادین و ایمانی ابراهیمی و راستین میخواهد که موجب حرکت بشه.
2.ما باید وضعیت و شرایطی که اکنون در آن قرار داریم و ببینیم و فکر کنیم اگربا همین شرایط پیش بریم ،10سال دیگه آیا ،شرایط دلخواه ما هست یا نه.
این دید وسیع تر به شرایط موجود ،در واقع همون اهرم رنج و لذت هست ،که همیشه باید برای بهتر شدن شرایط ,ازش استفاده کنیم.
3.خیلی از افراد هستند به خاطر وجود ،ترس ها و نگرانی ها و بخاطر ایمان نداشتن و ترس از آینده ای که نمیدانند چه چیزی در انتظارشان هست ( در واقع خوشبین نیستند و بیشتر نگران هستند)،اقدام به تغییر و حرکت کردن نمیکنند،همانند آبی که از جریان باز می ایستد.
خیلی ها افراد هستند با وجود اینکه، خیلی توانایی و استعداد زیادی دارند شهامت تغییر و حرکت ندارند.
4.پرسیدن سوال های قدرتمندکننده از خودمان جهت بهبود شرایط
اینکه چرا نمی خواهیم تغییر کنیم؟؟؟
چرا با وجود اینکه شرایط اکنون آزار دهنده ست جرات حرکت نداریم؟؟؟سعی کنیم 10سال آینده شرایط اکنون رو ببینیم و از خودمان بپرسیم اگر با همین فرمون پیش بریم چند سال دیگه چه نتایجی در دست داریم.یا اینکه چقدر اوضاع میتونه بدتر از شرایط الان باشه و مجبور باشیم فشار بیشتری رو تحمل کنیم و له بشیم.واقعا تجسم و تصور آینده وضعیت اکنون، ی ترس و نگرانی ایجاد میکنه، که باعث میشه به خودمون بیایم و دست به عمل بشیم و تلاش کنیم برای بهبود اوضاع .و بهترین شیوه است واسه تغییر.
5.نشانه ها را ببینیم.
اگه میبینیم داریم درجا میزنیم ،اگه میبینیم شرایط ی روز خوبه ی روز بد،اگه ناخواسته ها بیشتره،اگه زندگیم مثل یویو شده و هی برگشت به عقب و جلو داریم ، بفهمیم که دچار افت شدیم و باید تغییر کنیم.
6.باید در تمام لحظات زندگی آمادگی تغییر در تمام جنبه ها رو داشته باشیم.
قبل از اینکه اوضاع اونقدر سخت بشه که کنترل همه چی از دست ما خارج بشه و ناتوان بشیم ،باید بتوانیم تغییر کنیم..،هر چند که حتی در بدترین شرایط هم ،هنوز امیدی و راهی واسه تغییر اوضاع و بهبود هست اگر که خودمان خواهان باشیم و ایمان داشته باشیم و خدا رو باور کنیم.
7.جهان در هر لحظه در تمام ابعاد در حال گسترش خودش و تغییر هست و پاداش ها واسه کسانی هست که در جهت این تغییرات ،حرکت میکنند.
8.هر روز در زندگی ،به دنبال تغییر باشیم.
مثل اون قورباغه نباشیم که متوجه تغییر نمیشه.
حتی اگه در شرایط خیلی عالی هم باشیم ،باز هم ظرفیت تغییر هست …
اینقدر حجم این آگاهی ها زیاده که باید مثل یک آب گوارا و دلچسب جرعه جرعه بنوشم ،تا در تار و پود جانم نفوذ کنه.
ممنونم از استاد عزیزم .
به نام خداوند بخشنده و مهربان و غفار و روزی دهنده خودم
زیبا بود استاد،تو این دوره ای که به لطف خداوندم شروع کردم بیشتر رو خودم کار میکنم هدایت شدم به یه مسیر زیبا،رویاهای بزرگی دارم که حس میکنم یکی از راهاش از این مسیره….نمیدونم چی در انتظارمه اما متوجه رشدم هستم متوجه حضور خداوند تو زندگیم هستم…سعی کردم رهاتر باشمو و بارمو بندازم رودوش خداوندم…ان شاالله به زودی از معجزات چله دومم میام وتعریف میکنم به امیدخداوندیکتا
اما درباره تغییر نکردن ادما
من سعی میکنم کسیو قضاوت نکنم چون فهمیدم ما از دور یه نظر داریم ولی وقتی نو شرایط فرد قرار میگیریم ممکنه نظرمون چیز دیگه ای باشه….ولی یه نکته ای برام جالبه!اینکه مثلا یه سوپر مارکت هست نزدیک مغازه من شاید بیست سالی قدمت داره و کلا شغلش همونه فک نکنم چیزی اضافه یا کم کرده یه سوپر مارکت بسیارمعمولی که جنسایبسیار معمولی داره،یا مثلا یه مغازه تو بازاره که خیلییی باریک و کوچولوعه چندین ساله که تو اون مغازست و….همیشه برام سواله که ینی به فکر تغییر نیستن؟ مثلا بره مغازه بزرگتر یا مثلا جنسای بیشتر و متفاوتتر بیاره یا….
یبار به سوپری محلمون که خیلیی کوچولوعه گفتم خب تره بارم بیارید بهتر میشه…و محتوای حرفش این بود که گفت ریسکه و خراب میشن و ….
درحالیکه تو خیابون ما تره باری نیست..
میخام بگم تقریبا درصد ریسک بعضی ادما نزدیک به صفر شایدممنفیه اصلا…کوچکترررذررینتغییری حاضر نیستن ایجاد کنن شااااید بهتر بود براشون…و اما مینالن از زندگی از درامد از رشد نکردن از….
و این برای من عجیبه
و البته که قضاوتشون نمیکنم دلیلشو خدامیدونه….
امشب شب پنجم چله 2من
شب پنجم سفرنامم