تغییر شخصیت، جسارت می خواهد - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-24.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-11-23 13:10:002022-12-29 00:46:49تغییر شخصیت، جسارت می خواهدشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
نازنین من !
سلام
تا حالا به کلمه ی تغییر فکر کردی ؟
یادت هست اولین بار این مفهوم رو در کتاب « چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد» سالها قبل شنیده بودی ؟!
اون زمان درک داستان های تمثیلی کمی برات دشوار بود اما هرچی جلوتر اومدی و بزرگتر شدی بهتر فهمیدی ش .
دو دسته موش که نماینده دو دسته از آدمها بودن :
دسته ی اول موش هایی که بلافاصله با وخیم شدن اوضاع و کم شدن ذخیره ی پنیر به فکر تغییر افتادن و در مسیر پیدا کردن ذخیره ی تازه و فراوونی از پنیر راهی یه سفر شدن، یه هجرت ، و تو مسیر با دقت نشانه ها رو دیدن و هدایت رو دریافت کردن و قدم به قدم پیش رفتن و پا روی ترس هاشون گذاشتن و استقامت به خرج دادن ، به ناشناخته ها برخوردن … و در نهایت به بهشتی از پنیر رسیدن . چیزی که آرزوی هر موشی ه .
و دسته ی دوم موش های که نه تغییر رنگ و بوی پنیر رو متوجه شدن و نه حواس شون به کم شدن ذخیره ی پنیر و آب رفتن ش بود . و تازه دسته ی اول موش ها رو که بخاطر نیّت خوب شون اون ها رو هم دعوت به تغییر و مهاجرت کردن به مسخره گرفتن و همونجا موندن و اون وضعیت هرروز سخت تر و سخت تر شد اما لجبازی اونها تمومی نداشت و بهشون اجازه ی دیدن واقعیت رو نمی داد …
این داستان ساده و کوتاه چه اصول مهم و بلندی رو برات شرح داده بود و تو اون زمان هنوز اینقدر خوب نفهمیده بودی ش .
درک کردی اما نه کاملا .
و به اندازه ای که درک کردی بهش عمل کردی .
و حالا بعد از گذشت سالها ، و رشد و تکامل ت ، و قدم گذاشتن در جمع خانواده ی عباس منش و بودن در فضای سایت و دیدن فایل ها و خوندن نوشته های ارزشمند عزیزانت یه کم بیشتر ضرورت تغییر رو درک کردی و با قوانین جهان آشنا شدی .
عزیز من !
به خودت تبریک بگو .
چرا که تو در جمع اقلیتی هستی که تصمیم گرفتن متفاوت از عموم مردم نتیجه بگیرن و حاضر شدن بخاطر این هدف ، متفاوت از عموم مردم عمل کنن .
به خودت تبریک بگو که در اولین قدم این شهامت و جسارت رو داشتی تا بفهمی که وضعیت موجود زندگی ت ، وضعیت مطلوبی که می خوای نیست و باید همه چیز رو تغییر بدی .
آفرین به تو !
که رویاهات رو زنده نگه داشتی .
آفرین به تو که همیشه به دنبال بهترین هستی .
و حالا هم فقط باید به همین روند ادامه بدی .
باید به ترس ها ت غلبه کنی و تغییراتی که باید رو رقم بزنی.
و بدونی که ترس از بی ایمانی تغذیه می کنه.
اگر نمی خوای که ترس هات قوی و قوی تر بشن باید ایمان ت رو تغذیه کنی و آروم آروم قوی ترش کنی . اون قدر قوی که بتونی بر ترس هات غلبه کنی و با اون ها رو به رو بشی.
…
فقط کافیه آینده ی چیزی که هستی رو ببینی .
ده سال بعد رو ببین و از خودت بپرس که اگر با این روند پیش بری چه وضعیتی در انتظارت هست ؟
با نگاه به آینده برای خودت «اهرم رنج و لذت» طراحی کن .
تا «رنج » آنچه ممکنه پیش بیاد به تو انرژی و توان حرکت کردن بده .
تا «لذت » جایگاهی که می تونی تجربه کنی تو رو تشویق به حرکت کردن و بها دادن و ادامه دادن کنه .
عزیزدلم !
تو باید در هر شرایطی که هستی نشانه ها رو ببینی.
به رابطه ت با خودت دقت کن .
به میزان ایمان ت به خداوند فکر کن .
به شرایط مالی ت نگاه کن.
روابطی که با عزیزدلت و اطرافیان ت داری رو بررسی کن.
به سلامتی و تناسب اندام ت دقت کن و ببین وضعیت جسمانی ت چه جوریه.
و اینو بدون که باید در تمام جنبه های زندگی ت آماده گی تغییر رو داشته باشی.
باید حواس ت باشه که تغییر جز جدایی ناپذیر جهان ه و تو باید با جهان همراه بشی اگر می خوای رشد کنی و بهبود رو تجربه کنی .
هر روز به دنبال تغییر باش .
هر روز از خودت بپرس که چیکار کنم که امروز م بهتر از دیروز باشم ؟
تو چه قسمت هایی از زندگی م باید تغییر ایجاد کنم تا بهبود پیدا کنه و عالی بشه ؟
نشونه ها رو ببین .
خداوند از طریق نشونه ها با تو صحبت می کنه .
یادت باشه که در هر شرایطی که هستی باز هم میشه اون شرایط رو بهتر کرد .
هر چقدر خوب و هرچقدر بد.
خب الان وقتشه .
وقت این رسیده که با شجاعت و جسارت از جنبه های بنویسی که نیاز به تغییر و بهبود داره . چرا که هرچقدر هم خوب باز هم می تونه بهتر بشه . پس قدم اول رو بردار و آنچه که هست و باید بهبود پیدا کنه رو ببین و بپذیر که هست .
چشم ! جسارت به خرج میدم و شروع می کنم به نوشتن :
🗝️در مورد رابطه با خداوند و توحید :
من برای اولین بار مفهوم واقعی توحید رو با استاد شناختم و حقیقت شرک رو با استاد فهمیدم . نمیگم در این زمینه رشد کردم اما در حال خارج شدن از فضای شرک و قدم برداشتن در مسیر توحید هستم . باید بتونم بیشتر بر روی « فقط روی خدا حساب باز کن » کار کنم . باید بتونم رابطه ی عاشقانه ای با خداوند بسازم و برای این کار باید اول بتونم بیشتر خدای واقعی رو با قرآن بشناسم و باورهام رو در مورد ش بسازم . باید بیشتر باهاش صحبت کنم و ازش بخوام و اعجاز دست به کار شدن ش و درخدمت من بودن رو ببینم تا ایمان م بهش بیشتر بشه . باید خداوند رفیق جون جونی م بشه تا به توحید نزدیک و نزدیک تر بشم . ایمان من به قدرتمندی مطلق خداوند باید بهبود پیدا کنه . و بیشتر بتونم تسلیم این قدرت باشم .
🗝️در مورد رابطه م با خودم :
قبلاً رابطه م با خودم خیلی سرد و کدر بود و اصلا درکی از این نداشتم که باید عاشق خودم باشم . همیشه منتظر بودم یه نفر دیگه بیاد به من عشق بورزه و با محبت هاش خلأ ها و نیازهای درونی م رو پر و رفع کنه . اما وقتی تو این مسیر قدم گذاشتم و با مفهوم « عزت نفس » آشنا شدم آروم آروم شروع کردم با خودم آشنا شدن و خودم رو دوست داشتن و عاشق خودم شدن البته که من هنوز هم خیلی کم به خودم به تنهایی عشق می ورزم و باید خیلی بهتر بشه . باید بتونم برای خودم و تو خونه بهترین لباس ها رو بپوشم . برای خودم آرایش کنم . باید برای خودم وقت بذارم و به پوست م رسیده گی کنم . من از خدماتی مثل ماساژ و اصلاح و اپیلاسیون و … دریافت کردن لذت می برم و باید این لذت رو بیشتر به خودم هدیه کنم . باید برای خودم هدیه بخرم . باید یاد بگیرم بیشتر با خودم صحبت کنم . باید با خودم برقصم . با خودم آواز بخونم . با خودم برم قدم بزنم . خودم رو دعوت کنم به رستوران ، به سفر ، به تفریح . باید با خودم بیشتر وقت بگذرونیم .
من هنوز هم در خیلی از مواقع تمرکزم بر روی نقاط ضعف خودم میره و اون ها رو برجسته می بینم تو ذهنم؛ باید یاد بگیرم هر روز به خودم نقاط قوت شخصیت خودم رو یادآوری کنم . و آروم آروم سعی کنم نقاط ضعف شخصیتی م رو بهبود بدم .باید بپذیرم که هیچ کس کامل نیست و یاد بگیرم خودم رو با نواقص م دوست داشته باشم . باید بتونم همینی که هستم رو دوست داشته باشم .
🗝️یکی از مواردی که نیاز به بهبود داره کنترل ذهن ه . من وقتی از طرف عزیزدلم توجهی که مد نظرم هست رو دریافت نمی کنم حس م بد میشه و ذهنم شروع می کنه به نجوا کردن و اون وقت به دنبال یه راهی می گرده که خشم خودش رو از عدم دریافت توجه بریزه بیرون ، مثل یه بچه که با بهونه گیری و داد و بیداد کردن و به هر قیمتی می خواد توجه دریافت کنه .
باید بتونم کنترل ش کنم .
زبونم خیلی تند بود و نیش و کنایه های زیادی رو در شرایط احساسی مختلف به زبون می آوردم . اما از وقتی که فهمیدم « کنترل احساس » یکی از مصداق های داشتن عزت نفس هست شروع کردم به کنترل زبونم . خیلی سعی کردم تا نرمی در گفتار رو یاد بگیرم و روش کار کنم . بتونم در به کار بردن کلمات مهرآمیز و پر از عشق خبره بشم و بشن جزو تکیه کلام هام .
تحسین کردن رو بلد نبود و الان دارم سعی می کنم یاد بگیرم زیبایی ها رو دیدن و تحسین کردن .
وقتی عصبانی میشم و بهم می ریزم ذهنم سریع می خواد خودش رو تخلیه کنه و هرچی درون ش هست رو بریزه بیرون . گاهی من رو وادار می کنه به گرفتن تصمیم های وحشتناک بد و همون لحظه انجام دادن شون ، خیلی خوب تونستم تو این مورد رشد کنم و باز هم سعی کنم احساس خشم رو در وجودم کنترل کنم و به قول فایل « آرامش در پرتو آگاهی » سعی کنم وقتی خشمگین میشم فقط صبر کنم و اجازه بدم که این حالت م تغییر کنه چون هیچ چیز ثابت نیست و همه چیز تغییر می کنه . نباید حرفی بزنم و نباید کاری انجام بدم و نباید حتا تصمیمی بگیرم فقط باید آروم و بی حرکت بمونم … در کلام ساده ست اما در عمل خیلی برام سخت بوده و هست . عالی نشدم اما از قبل کمی بهتر شدم . خیلی کم . ولی خب این هم رشد ه . ولی باید ادامه داشته باشه و بهبود پیدا کنه .
یکی از مواردی که باید در ارتباط با خودم بهبود ش بدم این هست که خودم رو ملکه ی خونه م ببینم نه خدمتکار و پرستار خونه . باید سعی کنم هرکاری رو وقتی انجام بدم که از انجام ش لذت می برم و عشق م می خواد که انجام بدم نه با این نیت که وظیفه م هست انجام بدم . باید بتونم خودم برای خودم این ارزش رو قایل باشم تا اطرافیانم هم از این فرکانس من تاثیر بگیرن و من و کارهایی که انجام میدم رو ارزشمند ببینن .
در پول خرج کردن برای خودم خیلی خیلی صرفه جویی می کنم و این ترمز همیشه با من بوده حتا زمانی که کارمند بودم و درآمد مستمر داشتم . خرج کردن برای خودم با احساس گناه همراهه برام. باید بهبود ش بدم و هرماه خارج از مخارج زندگی برای خودم یه هدیه ی ارزشمند و زیبا بخرم حتا اگر ارزون قیمت باشه .
🗝️و کلا من در مورد مسایل مالی ، باورهای محدودکننده ی فراوونی دارم که باید در مقابل ش باورهای قدرتمند کننده ساخته بشه .
به این ایمان رسیدم که مهم ترین مانع من در نداشتن درآمد بالا ترمزها و موانع ذهنی خودم هست و فقط باید بتونم با برداشتن این ترمز ها به جریان ثروت و پول در زندگی م اجازه ی حرکت بدم .
قبلاً کمتر از دوسال پیش هیچ پس اندازی نداشتم و حتا گاهی به مبالغ خیلی خیلی کم هم محتاج می شدیم . الان وضعیت خیلی بهتر شده . فایل های رایگان استاد در مورد باورهای ثروت ساز خیلی بهم کمک کرده و تمرین هایی که انجام دادم اما می خوام که خیلی بهتر بشم و بتونم ثروت زیادی رو در زندگی م خلق کنم اون هم در مسیر علاقه و عشق م و با لذت .
سعی کردم خودم رو با داشتن یه سری مبالغ راحت کنم و همیشه یه مبالغی در حسابم نگه دارم . و تو خونه و جلوی چشم م اسکناس های درشت داشته باشم اما باید این اعداد رشد کنه و بیشتر بشه هنوز خیلی جزیی و کم هست اما نسبت به گذشته بهبود پیدا کرده .
من می خوام که درآمد مستمر و بالایی داشته باشم و استعداد های زیادی هم دارم اما به قول استاد استعداد مهم نیست بلکه باور مهمه . ایمان مهمه . باید بیشتر روی باور و ایمان م کار کنم .
باید باور فراوانی رو در خودم رشد بدم .
ایمان م به رزّاق بودن خداوند .
ایمان م به اینکه رزق دو نوعه : رزقی که تو به دنبال اون میری و رزقی که اون به دنبال تو میاد .
باید به مقامی برسم که رزق به دنبال من بدوه.
🗝️یکی از مهم ترین پاشنه های آشیل من در بسیاری موارد ، چه مالی ، چه روابط ، احساس لیاقت هست . باید بتونم احساس لیاقت و ارزشمندی رو در وجودم رشد بدم . احساس لیاقت داشتن ثروت و نعمت و رفاه و آسایش رو . احساس شایستگی برای داشتن بهترین ها .
🗝️در مورد وضعیت جسمانی م همیشه خواسته م تناسب اندام و داشتن جسمی سلامت و پر انرژی هست . گاهی یه تصمیماتی گرفتم و کمی هم جلو بردم اما ادامه دار نبوده .
🗝️من در بحث تصمیم گرفتن خیلی خوب عمل می کنم و قدم اول رو هم برمی دارم اما در ادامه دادن و استمرار ضعیف عمل می کنم که باید این جنبه از شخصیت م رو هم رشد بدم و تقویت کنم و می دونم که این هم از مصداق های عزت نفس هست .
🗝️یکی از مواردی که در زندگی روزمره ی من باید بهبود پیدا کنه استفاده ی مفید از زمان ه. باید بتونم برای خودم برنامه ریزی کنم و از زمان م در راستای سرمایه گذاری روی خودم و بهبود شخصیت و تقویت باورهام بهره ببرم . باید بیشتر در سایت زمان بگذارم . باید بیشتر برای خودم بنویسم و قوانین رو با خودم مرور کنم . باید بتونم با تنظیم کانون توجه م فرکانس خواسته هام رو ارسال کنم و با ارسال فرکانس خواسته هام خودم رو با نعمت ها و اتفاقات خوب هم مدار کنم و اون ها رو به زندگی م دعوت کنم . برای انجام این هدف باید کمی پرانرژی تر باشم و حوصله و توان خودم رو بالا ببرم و بتونم انگیره هام رو در درون خودم تقویت کنم و برای خودم اهرم های رنج و لذتی طراحی کنم که سوخت وجود م رو تامین کنه و من رو در این مسیر مستمر نگه داره تا ادامه بدم و فرکانس هام به ثبات برسه . برای این کار هدف های کوچک میذارم و سعی می کنم اول از یک هفته شروع کنم . یک هفته رو اونطور که باید طبق آموزه های استاد پیش برم . روزشمار تحول زندگی من رو پیش ببرم و برای خودم ردپاهایی بنویسم و در سایت و در کانال شخصی م به جا بذارم و در پایان هفته به خودم جایزه بدم و برای هفته ی بعد دوباره برنامه ریزی کنم و به این شکل این هدف بزرگ رو با قدم های کوچک اما مستمر ، محقق کنم تا شخصیتم شروع به از نو شکل گرفتن کنه من هم عشق همیشگی م که نوشتن و تولید محتوای ارزشمند و تاثیرگذار هست رو تجربه کنم .
وقتی با خودم از این قوانین صحبت می کنم خیلی حالم خوبه و پر از انرژی و اشتیاق میشم . گذر زمان و خستگی برام بی معنا میشه و واقعا با خود واقعی م در هماهنگی و صلح قرار می گیرم . و لبریز از عشق میشم. من عاشق این احساس هستم .
خدایا تو رو شکر میگم که من رو به این مسیر هدایت کردی و قدم به قدم من رو به درک بهتر قوانین ت می رسوندی و حمایتم می کنی تا بتونم قانون رو در زندگی م اجرا کنم .🙏🌼
…
دوستت دارم ❤️
خداوند عاشق توست ❤️
به نام خداوند هدایتگر مهربان
خداروشکر میکنم در دوستان بی نظیری دارم که ازشون یاد میگیرم خواستم ازتون تشکر کنم بابت کامنت بسیار خوبتون.
در پناه الله یکتا
سلام دوست عزیزم
بابت متن بسیار زیباتون متشکرم. چقدر عالی نوشتین.
برای شما بانوی زیبا شادی، سلامتی، ثروت و موفقیت های روزافزون آرزو میکنم
در پناه الله باشید
سلام استاد عزیز و دوست داشتنی و سلام به خانم شایسته عزیز.
میگم دیگه اینجا شده خونه دومم
چب میرم راست میرم جام اینحاست….خخخ
البته هزاران بار خدا رو شکر چه جایی بهتر از اینجا
همش صحبت از تغییر، انرژی مثبت، انگیزه، تمرکز روی مثبت ها و…
واقعا خدا رو شکر. هزاران بار شکر
که من اینجام .دور از منفی بافی ها و شکایت های رایج عوام…
استاد باز هم ممنونم
باز هم سپاسگزارم
بخاطر آگاهی هایی که به ما منتقل می کنید
بخاطر انرژی مثبتی که بهمون منتقل می کنید.
یادمه یه جایی شنیدم که یه روز تو مسجد کوفه
امام علی علیه السلام به یکی از یاران شون میگن فلانی پاشو و برو روی منبر و ما رو پند و اندرزی بگو
دوست ایشون میگه
یا مولا
شما که از من داناتر و آگاه تر هستین و بهتر صحبت می کنید
امام می فرمایند:
انسان فراموشکار است و نیاز دارد که سخنان حکیمانه بشنود هرچند خود او حکیم و دانا باشد می بایست به او یاداوری شود و به او پند و اندرز دهند.
این داستان به ما یاد میده
هرچقدر هم که فکر کنیم دانش داریم و کار بلد
باز هم نیازمندسخنان حکیمانه هستیم.
و دل مون با شنیدن سخنان ناب و ارزشمند جلا می گیرد و صیقل میشود.
باز هم خدایا شکرت
که ما هم مسیر انسانهای نیک سیرت قرار دادی
و همسفر مردمانی از جنس تغییر و حرکت و تلاش به سوی سعادتمندی نمودی.
برای همه دوستان سلامتی، شادی و ثروت از خداوند خواستارم.
در ضمن این مطلب رو هم عرض کنم خدمت تون
من برای چند لحظه یه حس دلتنگی و تنهایی بهم دست داشتم قبل از اینکه بیام تو سایت
و با خودم گفتم برای بار دوم حرفهای امروز استاد رو گوش میکنم و بعد هم دیدگاهم رو می نویسم..
و الان که دیدگاهم رو نوشتم دیگه از دلتنگی و تنهایی خبری نیست.????
خداوندا باز هم سپاسگزارم
بخاطر حضور در این جمع
بانو فروغ عزیز
متن تان خیلی باوقار نوشته شده ، یه حس خیلی خوب ایجاد کرد برام.و چقدر قشنگ گفتید که انسان هر چه هم حرف خوب بشنود باز هم کم است.اون لحظه که حس دلتنگی داشتین و آمدید دیدگاه نوشتید، درکتون میکنم.بی نهایت ممنونم.
فروغ عزیزم ممنون از دیدگاه قشنگتون
بسیار دلنشین بود
اون روایت از مولا هم بسیار جالب بود
راهتون روشن باشه
دوستتون دارم💕
بنام خداوند هدایتگر مهربان
سلام و عرض ادب خدمت هرانکه در حال مطالعه این متن هست.
خداروبینهایت سپاسگذارم که فرصتی مجدد به من داده شد که بتونم ادامه این سفر پربرکت رو طی کنم و این لحظه شروع میکنم به تایپ درکی که تا این لحظه از استفاده محتوی ارزشمند فایل ” چه زمانی باید تغییر کرد ” در —- پنجمین مدار سفرنامه
با گوش کردن این فایل از چند بعد دیگه متوجه تئوری مدار ها شدم ،
موضوع مطرح شده در این فایل مشابه یه مبحث در قسمت هشتم دوره عزت نفس هست که واسه من نقش مکمل یا بهتره بگم کلیدی یا کاتالیزور رو پیدا کرد.
تو گزارشی که در قسمت هشتم دوره عزت نفس دادم اشاره ای کردم که ” علارقم چندین بار گوش کردن و خوندن مقدار زیادی کامنت دوستان با این قسمت زیاد مچ نشدم ، و انگار واسم گنگ بود ” اصلا نمیفهمیدم آخــــــــه چراااااا وقتی همه چی خوبه ، دس از اون لذت و خوشی برداریو باز یه چالش جدید واسه خودت ایجاد کنی ؟؟!!
تا اینکه امروز تق ریبا فهمیدم گره کجاست …
این جمله استاد که گفت : فرض کن اگه همین شرایط به ظاهر ایده ال به همین منوال و بدون تغییر طی بشه ، من 10 سال دیگه تو چه جایگاهی هستم ؟؟ تو چه حالتی ؟؟ اصلا چه شکلی شدم ؟؟
این همه چیزو واسم حل کرد
به طور مثال الان درامد ماهی 40 میلیون با توجه به سنم که 24 سالمه خیلی واسم مطلوبه – اگه زندگی من به مدت 10 سال به همین منوال طی بشه من چه دست آوردایی پیدا میکنم ؟؟
اولش واسم خیلی رویایی بود این جمله ، یه جورایی گفتم اگه من به همچین رقمی برسم دیگه واقعا تضمین بشه ماهی 40 تومن تو حسابمه ینی هیچ دغدغه ای نیست ، راحت لذتشو میبرم همیشه شکرگذار خدا و انقد پیشرفت کردم که سقف اسمونو سوراخ کردم
اما تصویری که در واقعیت ایجاد میشه ینی من رسیدم به سن 34 سالگی در حالی یه جوون پیرو خرفت که 10 ســــــــــــاله هر ماه محدود شدم به یه مبلغ محدود پیش پا افتاده 40میلیون تومنی ( با توجه به تورم و…) و بجای تلاش برای دستیابی به خواسته های بیشترم ، خودمو قانع میکنم به همین چیزایی که هستو قدرت مانوری که دارم.
مطئمنا خواسته ای که الان تو فکرم هست هیچ وقت تو سن 14 سالگیم نبوده و درمقابل درخواستی که در سن 44 سالگیم دارم هیچ جوره قابل مقایسه با الان که 24 سالمه نیست …
این ساختار خلقت ماست ، ما برای حرکت کردن ، برای گسترش ، برای خلق و دستیابی های بیشتر و بیشتر به دنیا اومدیم.
کل لذت زندگی کردن در حرکت کردن ، نه سکون نه ایستایی.
رسیدن به اهداف مهم نیست ، همین شوق و توانایی رسیدن و حرکت کردن مهمه !!
شوق و ذوق برای رسیدن به اهداف مهم ترین عامل دستیابی به هر هدفی هست و در این بین عوامل بیرونی هیچ تاثیری در جلوگیری یا تشویق فرد نداره
یه اعتراف یا یه یادداشتی که در اینده بیام بخونم تا بفهمم چقدر تغییر کردم ، من حقیقتا اصـــلا یه جورایی با مقوله نشانه و هدایت بیگانه ام!! اصلا نوفهمم!!
خیلی دلم میخاد منم مثه بقیه کاربرای سایت ، نشونه ها رو ببینمو هدایتو واضح دریافت کنمو به موفقیت های بزرگ دست پیدا کنم و هر بار که تو کامنتا میخونم همش میگم خوشبحالشون و یه جوریم میشه فکر میکنم یه عیبی نقصی چیزی دارم در صورتی که تو این فایل فهمیدم که زبان ارتباط و راهنمایی خداوند خیلی راحته و انتظار چیز عجیب قریب نداشته باشم ، خدا با زبان ساده با توجه به مدار هر شخص با انسان صحبت میکنه و هدایتش میکنه مثلا نشونه طلاق گرفتنو جدایی از اولین بحث و تنش ها شروع میشه !!
مثلا الان هر دوماهی با طرفت بگومگو داری این روند در طی زمان تشدید میشه و میرسه به هر دو هفته و باز نزدیک تر هر دو روزو کار به جایی میرسه که نمیتونی دو دیقه هم تحملش کنی !!!!
نشونه و راهنمایی خداوند هم همینه ! اولین تضاد که باید سریع دست به کار شدو در راستای ترمیم و بهبود شرایط اقدام کرد.
این یک حالت راهنمایی خداونده که در موضوعات مختلف طبق همین قائده پیش میره
یک حالت دیگشم اینه :
هر وقت به ظاهر شرایط نرمال بود ، بدون هیچ تغییری داشتی زندگیتو سپری میکردی و یه جورایی دلت خوش بود که به اهدافی که داشتی رسیدی ، همون لحظه که گفتی اخیشش ازین بهتر نمیشه!!
اون لحظه ی سقوطه!!!!!!
و من علارقم پاس کردن این واحد درسی به صورت تخصصی تو دوره عزت نفس نمیفهمیدمش و کلیدش این جمله بود :
تصور کن 10 سال دیگه با همین منوال ، زندگیت بدون بهبود و تغییر چجوریه ؟
این قانونه کائناته ، همه چیز در حال تغییر و حرکته ، اگه تو تکون نخوری این دنیا با ابزار های مختلف میادو له و داغونت میکنه!!
اگه تو شرایطی هستی که یه جورایی داری آزار میبینی ، چرا هیچ اقدامی برای تغییرش نمیکنی ؟؟؟
سوال کن از خودت ، چرا من این مدلیه زندگی میکنم؟
نترس به قدرت خدا ایمان داشته باش و بدون اون حمایتت میکنه و تغییر بده شرایطو ، شهامت داشته باش ، از تواناییت استفاده کن ، اگه شوق روییدن داشته باشی این جهان به ترانه وجودی تو پاسخ میده-
سعی کن با فکر کردن به این موضوع که گیریم هرطور شده این روزا رو سپری میکنی اما اگه این روال تا 7 سال دیگه تغییری نکنه چه حالی داره اون روزای زندگیت ؟؟
اون روزای سخت و بد رو الان حسش کن که بهت انرژی بده که حرکت کنی و تغییر بدی
و در مقابل اون روزایی که به ماورای خواسته هات رسیدی رو هم تصور کن ، من تعریف اهرم رنج و لذت رو نمیدونم ، نشنیدم اما فک میکنم یه همچین چیزی هست .
تداعی اون رویداد ها باعث میشه حرکت کنی و دل نبندی به شرایط به ظاهر خوب یا ایده آل فعلی
همیشه دنبال این باش چیزی به استعدادهات یا یک سکو به دستاوردات اضافه کنی
همیشه امادگی تغییر در تمام جنبه های زندگیتو داشته باش !!!
این جمله خیلی سنگینه ، چند دقیقه سکوت لازمه
/
روال و قانون جهان تغییره و ماهم باید به همین نسبت همراه با این تغییرات خودمونو بهبود و تغییر بدیم
همیشه به فکر بهبودو پیشرفت کسب و کار ، روابطت با خودت ، خدا و دیگران باش و یادت باش هیچ وقت نگو ازین بهتر دیگه نمیشه !!!
همیشه حالتی بهتر ، لذتی بیشتر ، فعلی والاتر وووو هزاران حالت برتر برای هر فعلی که در این لحظه واست رخ داد وجود داره و بگو چطور این حس یا حالت رو ارتقا بدم
هر روز بگو چکار کنم بهتر از دیروز باشم
و خداوند همیشه نشونه هاشو میفرسته …. ایا نمی اندیشید ؟؟
هیچ وقت نپذیر همه جا رکود هست هیچ وقت قبول نکن اسمون همه جا یک شکله این یه دروغه این یه باور اشتباهه !!
تو همین شرایط خیلیا با سرعت بیشتر دارن پیشرفت میکنن ، ساختمون های جدید در حال ساخته ، ماشین های جدید تو خیابونا از جلوت رد میشن اینا همه نشونه هست …. که میشه …
این یعنی این دنیا همیشه روبه گسترشه و هرکی زودتر مطابق گسترش و تغییرات به پیشوازش بره موفق و سعادتمند میشه
پس وقتی باید تغییر کنی وقتی باید یک چالش جدید برای خودت ایجاد کنی وقتی باید به فکر درآمد بیشتر باشی که همه چیز به ثبات رسیده و احساس میکنی شرایط ایده آله
تغییر شرایط و جهش و مهاجرت برای خیلیا یک دیوانگی محضه ! این کار از نظرشون احمقانه ترینه فعله !
اما اگه میخای فاسد نشی ، اگه میخای به روزمرگی نیوفتی اگه میخای خوشبختی و لذت هات همیشه پایدار و هر لحظه یک ورژن بهتر و جدیدتر پیدا کنه باید عاشق این دیوانگی باشی ، عاشق گسترش خودت ، عاشق پیدا کردن استعداد های جدید و توانمندی هات باش
عاشق حرکت رو به جلو و بالا !
قانع نباش و تحمل نکن حتی یک شرایط به ظاهر ایده آل رو
چون بهتر ازین هم همیشه
چون ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
در پایان آرزوی خیرو برکت دارم برای استاد که این فایل ارزشمند ، این سایت واقعا بی نظیر ، این بستر عالی رو به صورت عمومی در اختیار همه قرار داده تنها چیزی که در این لحظه میتونم بگم ارزوی خوشی بیشتر برای استاد عزیزم جناب عباسمنش و مریم خانم شایسته و هرکه در این بزم داره نقش دستی از دستان خدا رو بازی میکنه
و بارها فقط میتونم بگم ممنونم ، مرسی ، تشکر ، دوستون دارم
گزارش خودم : (الان 24.4.1399/مشهد/ایران/ رشد عجیب ورودی مالیم+یه استارت جدید که گزارشش تو همین تاریخ ثبت شد – این روزا کم کم داره تغییرات مشهود و عینی میشه ذره ذره – ذکرالحمدلله رب العالمین– با امروز 89 روزه اینجام! )
روز پنجم سفر زیبای من💕
سلام 🌷
قبل اینکه متن روزم پنجمم رو بنویسم میخام یکی از تجربیاتم ک مربوط ب روز چهارم هم میشد رو براتون تعریف کنم
من خانواده ی مذهبی دارم و مادرم هم چادریِ ، من از ی مقطعی ب بعد(حدودا۱۲.۱۱سالگی) تصمیم گرفتم خودم نوع حجابم رو انتخاب کنم و دلایل خودمم داشتم..
از اون موقع تا الان (۱۸ بهمن میشه ۲۰ سالم😊) اکثر مواقعی ک جایی میرفتیم و پدرم هم بود همیییشه ب حجاب من گیر میداد و میگف مثلا فاطمه موهاتو بزار تو (البته با لحن خوب) یا مثلا آرایش نکن و …
دیروز صبح ک داشتیم میرفتیم جایی پدرم گفت فاطمه تو موهات ک همش بیرونه ،مامانتو نگاه کن و …
برعکس همیشه من سررریع ب خودم گفتم من این حرف پدرم رو جذب کردم و باید بجای قانع کردن پدرم ک میشد توجه و تمرکز روی ناخواسته ام، باید توجه ام رو روی چیزای دلخواهم بزارم تا ناخواسته ی من دگ تکرار نشه …
توجه کردم ب درختای کاج خوشگلی ک ی لایه ی کوچولو روشون برف بود و خیلیییی نااااز بودن و گفتم خدایااا شکرت و تا شب همینجوری ادامه دادم..
خیلیییی برام جالب بود ، پدرم بجز ۱ بار غروب اونم خیلی آروم و بعدشم حواسش جایی پرت شد و یادش رف دگ نگفت😍
واقعاااا خدایاااا شکرت برای خلق این قوانینِ زیباااا و بدون تغییر جهان 😍
و حالا روز پنجم 😊 ، اتفاقا این چند روزه این فکر توی ذهنم بود ک چرا من این یکی دوماه ک شروع کردم رو خودم کار کنم انقدر نوسان داشتم و چرا هی میام بالااا و بعد همون بالا نمیمونم🤔…
خداجووونم سپاااس گذارم ک همییییشه خیلی سریع جواب سوالای منو میدی❤
اشکال کار من این بود ک مثلا ی مدت رو خودم عالی کار میکردم و وقتی میدیدم داره همه چی اوکی میشه کم کم دگ رهاش میکردم و انتظار داشتم همینجوری خود ب خود بازم رشد کنم و خودش پیش بره !!!! نمیدونستم ک من باید هرررر روز ک بیدار میشم بگم امروز چطوری میتونم بهتر از دیروز عمل کنم ..
خلاصه ای از سخنان استاد عزیزم ک مینویسم اینجا برای خودم
📍دنبال نشانه ها باش و توجه کن بهشون
📍آینده ی روندی ک داری پیش میری رو ببین و ببین ک ۱۰ سال دگ وضعیتت چجوریه ؟ و ببین وجودِ تو اون وضعیت رو قبولش داره ؟
📍ترس ها ، نگرانی ها ، بی ایمانی سبب این نشه ک تغییر نکنیم و حرکت نکنیم
📍توانایی هامونو ببینیم و شهامت حرکت کردن و تغییر کردن رو داشته باشیم برای رسیدن ب موفقیت بیشتر
📍سعی کنیم ۱۰ سال دگ رو ببینیم و اگه الان اوضاع داره کمی ب ما فشار میاره ۱۰ سال دگ بسیار بسیار از این بدتر میشه اگ تغییر نکنیم ، و فشار ۱۰ سال دگ و روزای سختشو الان حس کنیم ک مارو مجبور کنه بهمون انرژی بده ک تغییر بدیم اوضاع رو و حرکت کنیم
📍در تمام لحظات زندگیمون باید آمادگی تغییر در تماااام جنبه های زندگیمونو داشته باشیم قبل از اینکه اوضاع انقدر سخت بشه ک ناتوان بشیم و مجبوررر بشیم ک تغییر کنیم
ولی !!! چرا با ی تغییر کوچیک درستش نکنیم ؟ چرا باید بزاریم اوضاع خیلیییی سخت بشه و بعد ب خودمون بیایم
📍حواسمون باشه ک جهان داره تغییر میکنه و ما هم باید تغییر کنیم در همه ی جنبه های زندگیمون
📍تجربه ها چ موفقیت آمیز باشن چ نباشن باعث میشن ما بزرگ تر ، با ایمان تر ، قوی تر و شجاع تر بشیم
📍هر روز دنبال تغییر باشیم ، ب این فکر کنیم ک باید تو کدوم قسمت از زندگیمون تغییر ایجاد کنم ک اوضاع بدتر نشه ک هیچ ، تازه خیییلی بهتر بشه
📍خداوند از طریق نشانه ها با ما صحبت میکنه و به ما پیغام میده ، حواسمون جمع باشه و ببینیم نشونه ها رو
📍نپذیر ک مثلا رکود اقصادی طبیعیه ، خیلیا تو همین اوضاع پیشرفتهای بزرگ کردن
📍اگه اوضاعت خیلییی عالیه بازم میتونی بهترش کنی فقط باید ی سری تغییرات توی خودت ایجاد کنی ، مخصوصا توی باورهات و طرز فکرت
خداجونم سپااااس گذارم ک تا این قسمت از سفر پیش اومدم❤
سپااااس گذارم از خانم شایسته ی عزیزم و استاد عزیزم❤
ان شالله ک همه ما لحظه ب لحظه ی زندگیمون غرق آرامش الهی ، ثرررروت ، سلاااامتی و خوشبختی باشه❤🌹❤
سلام بر خواهر نازنین عباس منشی ام 🌸
فاطمه ی عزیزم 🌼
تحسین ت می کنم 👏 که سبک شخصی زندگی ت رو انتخاب کردی و خیلی خوب با تمرکز بر زیبایی کنترل ذهن ت رو در دست خودت گرفتی.
👌👏
عالیه. تبریک میگم بهت.
سپاسگزارم که من رو هم در برداشت ها و آگاهی هات از این فایل سهیم کردی.🌼🌸
خیلی خوب بود.
دوستت دارم ❤️
خداوند عاشق توست ❤️
سلام دوست عزیزم نرگس جان❤
بی نهایت ســــپاسگزارم از این حس خوبی که با پیامِ زیبــایت به من منتقل کردی زیبا جان🌸💞🌸💞🌸💞
چــــقدر عالی میشه اگه همیشه در هر لحظه بتونیم اینجوری عمل کنیم :::خیلی خوب با تمرکز بر زیبایی کنترل ذهن ت رو در دست خودت گرفتی😍
نرگس جان ان شالله در تمااااامِ لحظات زندگیِ زیبایت غرق شادی ، عشق ، خوشبختی ، ثروت ، سلامتی و احساس عااالی باشی🌸💞🌸💞🌸
در پناه حق
سلام فاطمه جان ، عالیه ،متنت رو کپی میکنم ……..هورا…….خیلی محشره . تو دختر فوق العاده ای هستی.یه جوری نوشتی که متوجه شدم باید این فایل را حالا حالاها مجدد بببینم… درکت خیلی خوبه.
سلام دوست عزیزم مریم جان😍
خوشحالم از اینکه دستی از دستانِ ربِ مهربونمون شدم و این نوشته را اینجا نوشتم❤
و سپاسگزارم ازت که باعث شدی دوباره من این جملات رو بخونم و یادآوری کنم ، درست در زمانی که بهشون نیاز داشتم ❤
ان شالله درک هممون از قانون هر لحظه بیشتر و بیشتر بشه
با آرزوی آرامش الهی و ثروت و سلامتی و خوشبختی برای تو دوست نازنین💕🙏
با سلام خدمت استاد گرانقدرم وخانواده ی صمیمی وهمچنین خانم شایسته ی عزیز
امیدوارم استاد خوبم نظر بنده رو راجع به فایل پنجمین روز سفرمون بخونید یه روز ی یه جایی در مورد این دیدگاه من بهم پاسخ بدین که آیا شاگرد خوبی هستم یا نه؟
استادجان، من نظرم اینه که اگه شما برگردید به بیست سال قبل، به همون کلوپ بازیهای فکری، با این باورهای قوی وثروت آفرینی که الان دارید، قطعاً اون کلوپ روجمع نمیکردین، بلکه همون جا که بودین، بادیدن کم شدن فروشتون، به دنبال موانع ذهنی میگشتین، به دنبال باورهای محدود کننده میگشتین، جسارتا باوری که به شما میگفت، سید حسین، دست زیادشده رو با باورفراوانی ثروت که سالهاست دارید به شاگردانتون آموزش میدید عوض میکردید، ومیگفتیدباران ثروت ونعمت خداوند بی نهایت فراوان هست وحتی اگه همه ی محله هم شغلشون عوض کنند وکلوپ بزنند، بازهم فرصت برای پول درآوردن من روز به روز بیشتر وبیشتر میشه.
یا این باور که مردم همه برای بچه هاشون وسیله بازیه کامپیوتری تهیه کردند وبچه ها کمتر به کلوپ میان برای بازی، رو با این باور عوض میکردین که جهان وخداوند روز به روز ایده ها وامکانات تازه تری رو برای ثروتمند شدن من بهم نشون میده وخلاصه اینکه استاد عزیزم، اگر اون زمان، آگاهیهای امروزت ن رو داشتین، یقین دارم، الان شما ثروتمندترین مردی بودین که ثروتش رو با احداث مراکز سرپوشیده ی بازیهای کامپیوتری، یه جایی مثل سرزمین عجایب ها، یه جایی مثل همون شهربازی که توی آمریکا با میکاءیل وهمسر گرامیتون رفته بودین، یا حتی بزرگتر وبهتر از اون مراکز، بدست آورده، وحتما جهان شمارو به سمت موفقیتهای عظیم وبیکران اینترنتی وجهانی در زمینه ی بازیهای فکری کودکان، هدایت میکرد.
استادم اگر شما مثل امروز فقط قدرت رو به خداوند وباورهای خودتون وفرکانسهای خودتون میدادین و تسلیم شرایط واوضاع اون زمان نمیشدین، بدون شک با باورهای بی نهایت قدرتمندی که من درشما شناختم، الان مرد اول توی صنعت بازیهای فکری کودکان در سطح جهان وبین الملل بودید، چون الان دست به خاک میزنید براتون طلا میشه، براتون ثروت میشه.
راستی استاد، همسرم جگرکی داره، باورها هم خیلی محدود کنندس، من از وقتی شاگردی شما عزیز بزرگوار و میکنم، وروی باورهام کار میکنم، جهان خودبهخود داره باورهای همسرم رو تغییر میده، چند روز پیش رفتم مغازه، دیدم روی منقل کباب پز نوشته، دست به زغال میزنم برام طلا میشه، خیلی خوشحالم، خیلی خیلی زیاد.
دوستتون دارم
لیلا خانم من هم بانظر شما موافقم که اگر استاد یا هرکسی که باوراش قدرتمند باشه تو هرشغلی وهرکجای دنیا باشه موفق میشود ولی به شرط علاقه داشتن ولذت بردن استاد وهرکسی که بخواد موفق بشه باید از کارش لذت ببره وپول اون کار براش هدف نباشه استاد تو زندگیشون این برگزاری دوره های موفقیت را رسالت زندگیشون میدونند حتی خودشون گفتند تو هر بیزینس دیگری میرفتند از نظر مالی رشد خیلی بیشتری میکردند .
درپناه خدا باشید وبرا شما وهمسرتون آرزوی موفقیت میکنم
ممنونم قای شادکام، من هم از شما بخاطر اینکه دیدگاه منو خوندید ونظر دادین بی نهایت سپاسگذارم، آرزوی سلامت وسعادت برای شما دارم?
سلام خدمت دوستان عزیزم
این روز ۵ فایل سفر نامه هست
امروز داشتم این فایل رو نگاه میکردم و با اون سوال ده سال بعد تو چه جایگاهی هستم یکسری اتفاقات تو ذهنم افتاد. راسش تو یه موضوع شک داشتم و تردید داشتم که این باید تغییر کنه یا نه که مربوط به شخصیتم میشد و وقتی که این سوال رو استاد پرسیدند و اون داستان رو تعریف کردند از دوستشون؛ یعنی قشنگ فهمیدم که دارم از احساس بی لیاقتیم میخورم و فهمیدم که باید تغییرش بدم و بهترش کنم احساس لیاقتم رو و خیلی خیلی روشن کننده بود و قشنگ مطمئن شدم. من خدا رو شکر تو مسیر عشقم هستم و روی باورهای ثروتم هم دارم کار میکنم و خیالم از آیندم راحته خدا رو شکر و نگرانش نیستم، اما این یک موضوع بود که خیلی داشت اذیتم میکرد که با این فایل حل شد.
از موقعی که وارد سفرنامه شدم، تمام اتفاقات زندگیم با محوریت سفرنامه داره رقم میخوره و این خیلی برام جالبه.
اتفاقاً امروز داشتم فایل ۶۷ سفر به دور آمریکا رو می دیدم که روی ورودی پل نوشته بود ? ready to move .. گفتم ببین پسر این به همون فایل ۵ سفرنامه ربط داره ها!
مسیر سفر نامه مسیر خیلی منطقی ای هست و طوری هست که ذهن منطقی تغییر رو قبول می کنه و این برای من خیلی جالبه؛
روز اول و دوم پاک کردن احساس گناه، روز سوم عشق به خود و عزت نفس عالی و فوق العاده که الگویش هم ابراهیم بود و روز چهارم آشنایی با قانون اصلی جهان و کارکردش و تمرین توجه به نکات مثبت و امروز هم که شروع تغییر باور با اهرم رنج و لذت…
مسیر خیلی منطقی ای هست و اصلاً عجیب و غریب نیست و ذهن من کاملا پذیرفته و اتفاقاً مشتاق هم هست برای رسیدن به فردا برای دیدن فایل جدید و استقبال داره می کنه و مقاومت بسیار بسیار کمی داره و این برای من خیلی عالیه خدا رو صد هزار مرتبه شکر. تکامل رو قشنگ دارم احساس می کنم، خیلی نرم و لطیف و خوشگل داریم می ریم جلو به امید خدا… من الان می فهمم که بابا من خیلی داشتم به خودم سخت می گرفتم و یه جورایی بعضی وقت ها واقعا بهم فشار میومد، اما الان با طی کردن این مسیر سفر نامه قشنگ دارم معنی تکامل رو می فهمم. من دارم تغییر رو احساسش می کنم که حالم سبک تر شده نسبت به قبل و درونم ساکته، منظورم از قبل همین ۵ روز پیشه. خیلی راضیم خیلی خدا رو شکر.
خیلی اتفاقات بزرگی برام می افته تو این مسیر، یه کم می تونم احساسش کنم.
خدا رو شکر.
به نام خدا
الان که قبل از شروع نوشتن برداشتم از این روز سفر، کامنتهای لایک شده ی این روز را مطالعه می کردم به ناگاه به کامنت خود رسیدم. لذتی سراپای وجودم را در برگرفت و صدایی درونم می گفت :
با گذشت حدود یک ماه بعد از شروع مسیر “تغییر باورها”، البته به صورت جدی و متعهدانه، چقدر کیفیت زندگی بیشتر شده! چقدر انگار همه چیزهایی که بود الان شفاف تر شده! و چقدر بهبود همه چیز به وضوح به چشم می خورد!
خدایا شکرت!
…
در مرور دوباره ی این روزهای سفر پربرکت امروز قرار شد که جمع بندی ام را از این روز انجام دهم :
تغییر باور را از کی شروع کنیم؟
به نظر من این سؤال، خود سؤالی جسورانه است و قبل از رسیدن به آن پیش زمینه هایی لازم است که انسان اصلا به این پرسش از خویشتن برسد.
دیدم که چه خوب خودم این موضوع را در کامنت قبلی خاطر نشان کردم و امروز باز هم به صورت جالب در صدای خود از کتاب “رویاهایی که رویا نیستند”( بعد از نوشتن این متن) متوجه شدم که استاد هم کاملا واضح آن را بیان داشته که :
تو در ابتدا باید تضادهای فراوانی را در زندگی تجربه کرده باشی، باید از باورهایی که دیگران برایت ساخته اند( همان دیگرانی که خود زندگی متوسط رو به پایینی انسانی را در تمام عمر تجربه کرده اند) نتایج ضعیف و تکراری و آزاردهنده و نادلخواه گرفته باشی، باید به تلخی ها و نداری ها و نشدن های رسیده باشی که تازه از خود بپرسی “چرا؟”
اینجاست که کم کم جهاد جهان شروع می شود تا تو را به پاسخ این چرایی برساند. کتاب ها و فیلم ها و گفتگو ها و… مثل استاد که از کتاب “چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد” شروع شد و با فیلم “راز” به سمت مطالعات بیشتر هدایت شد و…
من هم همینطور و گمان می کنم خیلی از مایی که اینجاییم هم همین روند تکاملی را تا هدایت به این نقطه ی ارزشمند…
…
اینجاست که تازه پی می بری اصل و اصول و قوانینی هست اما هنوز هم ناواضح و غیر شفاف و چندپاره. و این تکامل است که در حال طی شدن است.
تصویری است که در حال شکل گیری است تا تو به وضوح ببینی نقطه ی شروع “تغییر” همه جنبه های زندگی ات را.
باور، شناخت اینکه اصلا باور چیست؟
چه تاثیری در زندگی دارد؟
چطور باور ایجاد می شود؟
چطور باید باور را تغییر داد ؟
و کی چه باوری را باید تغییر داد؟
…
وقتی به این نقطه می رسی، به نظرم باید به خودت تبریک بگویی.
آری عزیزان من! من و شما باید به خود تبریک بگوییم، چرا که اصولا به اصل این قضیه پی برده ایم!
ما پی برده ایم که همه چیز، همه ی زندگی، همه ی نتایج، همه ی درآمد، همه ی روابط، همه ی سلامتی، همه ی آرامش، همه ی موفقیت ها و همه ی زندگی مان آفریده شده ی دست خودمان است.
ما روزهای قبل سفر را پشت سر گذاشته ایم. ما دانسته ایم که اولین گام تغییر پذیرش 100% تمام مسؤلیت های زندگی مان است.
همه ی مایی که اینجاییم “شجاعان” روزگاریم چرا که آن قدر شجاع هستیم که بپذیریم اگر از وضعیت زندگی مان راضی نبوده ایم، اگر زندگی مان آن کیفیت دلخواه را نداشته، اگر خواسته های مان متجلی نشده، ما نه قربانی شرایط ایم، نه دولت، نه دلار، نه میکروب و ویروس ها، نه دیگران… دیگر این مرحله را پشت سر گذاشته ایم که چون فلانی حق مان را نداده بدبخت شده ایم. ما در تلاش ایم که به دنبال عامل بیرونی برای دلیل هیچ ناخواسته ای نباشیم بلکه عامل را در درون خود جستجو کنیم.(در زمان تایپ این کامنت این بیت در ذهنم بارها و بارها تکرار شد:
ما درون را بنگریم و حال را
نی برون را بنگریم و قال را )
…
ما بالاخره به این مرحله رسیده ایم که :
من، خود من، با “باور” هایی که در ذهن ام نقش بسته در حال خلق تمام شرایط زندگی ام هستم و اگر این آن چیزی نیست که باید باشد پس باید سیستم باور ها و کارکرد آن در زندگی ام و قوانین را درک کرده و دست به تغییر آن ها بزنم.
شروع به شناختن این دیوار رنگ شده و رنگ آمیزی مجدد آن نمایم.
من برای خودم و برای همه ی اعضای خانواده ام خوشحالم.
چرا که همه ی ما چون استاد، دوستان و انسان هایی پیرامون خود سراغ داریم که از آنچه هست در رنج و فشار ند اما اصلا قدرتی در دست خود ندارند که چیزی امکان تغییر داشته باشد و آنها عروسک خیمه شب بازی باورهای شکل گرفته ی قرن هایند. آن ها برده های زندگی اند نه اربابان آن. و هزاران خدا دارند به جز خدایی که باید بر زندگی شان خدایی کند. و این ها تا دریافت نهایت چک و لگد های جهان هیچ تغییری را نمی پذیرند.
…خدایا شکرت!
خدایا شکرت که این شفافیت را به ما بخشیدی که آگاه شویم و ببینیم آن چه حقیقت است.
خدایا شکرت که این شجاعت را به ما دادی که بعد از آگاه شدن بپذیریم قانون را. و خدایا شکرت که به ما تعهدی عطا نمودی که مسیر تغییر باورها را شروع کنیم و پیش ببریم.
خدایا شکرت.
… حال این ماییم که می توانیم از خود بپرسیم:
“تغییر باور را از کی شروع کنیم؟”
چرا که ماییم که دانستیم “باور” یعنی همه چیز.
تصمیم داریم تا از سرچشمه شروع به بازسازی و به سازی زندگی نماییم. تصمیم داریم تا از بنیاد زندگی مان را بهبود بخشیم.
…
در درکی که در گوش دادن به فایل استاد برایم به وجود آمد و آگاهی هایی که دریافت کردم چندین نکته خیلی برجسته تر به نظرم رسید:
*یک نکته این بود که تمام جهان در حال تغییر است و اصولا با تغییر است که جهان رشد می کند و سکون و بی حرکتی هیچ ثمری به جز گنداب و نابودی نخواهد داشت.
پس تغییر رشد را در بردارد و رشد تغییر را.
یک نهال کوچک از آغازین روزهای زندگی اش تا کهنسالی مدام در حال تغییر است و ما در شرایط متفاوت تصویر یکسانی از او سراغ نداریم و این تغییر رشد و بزرگ شدن را برای در بردارد و ثمر داشتن را. همینطور یک پروانه، یک بنا، یک کوه حتا هوا و زمان و همه چیز.
یادم هست که در جای جای قرآن اشارات خداوند را به جهان پیرامون دیده ایم و جمله ی پایانی اکثر آن ها این بوده که :” در این نشانه هایی است برای کسانی که می اندیشند”
کسی که می اندیشد به این نتیجه می رسد که جهان و تمام اجزای آن در حال دادن این درسها به ما ست.
…
نکته ی بعدی این بود که اصولا ذهن منطقی در برابر تغییر ایستاده گی می کند و مقاومت به خرج می دهد، چرا که عادت کرده و عادت آسان ترین روش اوست.
و اینجاست که اهرم رنج و لذت همان طور که خواهرم طیبه مرادی گفته بود می تواند روشی باشد که با آن بتوانیم این وزنه را برداریم و ذهن منطقی را آرام تر نماییم و ذهن شهودی را پذیرا تر، تا نشانه ها و الهامات را دریافت نماید.
“سوال” ، ابزار کارآمد برای به فکر فروبردن ذهن و آماده گی برای دریافت پاسخ هاست.
و باز هم سوال برای تجسم آینده :
“اگر همه چیز به همین شکل ادامه یابد 10سال آینده وضعیت من چطور خواهد بود؟”
( خدا را شکر که این پرسش الان برای من بیشتر اهرم لذت شده و محرک برای ادامه ی این مسیر. خدارا شکر.)
…
نکته ی بعد فرمول تغییر بود که :
خواستن + ایمان و باور داشتن به خود و خداوند(توحید) = حرکت
چقدر این جمله را همه ما در کتاب و وویس و متن و… از زبان استاد شنیده ایم که :
“ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است”
و این عمل و حرکت است که حتا اگر اشتباه هم باشد باز ما را بزرگتر می کند و رشد می دهد پس خوب است.
نباید به قول قرآن “مستضعف” بودن را پذیرفت، و باید دست به حرکت زد و البته باز هم کسی که تمام این تکامل را طی کرده باشد و به باور خودش رسیده باشد و باور کرده باشد که خداوند پاسخ می دهد، دست به حرکت می زند و پیش می رود.
…
نکته ی بعدی که برای من بسیار لذت بخش و مسرور کننده است این است که :
همه چیز می تواند بهتر و بهتر و بهتر شود و بزرگتر و بزرگتر و بزرگتر کرد. این برای روح تشنه و زیاده خواه من بسیار شیرین است. چه خدای بی نظیری و چه جهان بی نظیری و چه قوانین بی نظیری که هیچ چیز انتها ندارد.
خدایا شکرت.
گرچه منی که الان در نقطه ی شروع تغییر باورها هستم نمی توانم حتا تصور کنم در آینده چه اتفاقات ناب و چه پیشرفت های بی نظیری در انتظارم است و قرار است به قول استاد در متن مقدمه ی سفر پربرکت : “خدا می داند این سفر از تو چه بسازد؟ چقدر خالص تر بشوی، چقدر عاشق تر، چقدر متوکل تر، یکتاپرست تر، امیدوارتر، ثروتمند تر، شادتر، سپاسگزارتر، سلامت تر، آرام تر، و در یک کلام خداگونه تر بشوی…”
اما همین که می دانم همه چیز به صد ختم نمی شود و هزار و میلیون و میلیارد و… وجود دارد و فقط وسعت و کیفیت و بهبود زندگی را در آن مرحله تجسم کردن هم کلی انسان را به وجد می آورد.
خدایا شکرت!
…
از خداوند برای خودم و شما تعهدی پولادین طلب می کنم که ما را با تمام وجود در این مسیر درست حفظ کند و پیش ببرد و یاری مان کند تا متعهدانه تمام تمرین های مان را آن چنان عالی انجام دهیم که به همان تصویری که استاد برای مان از پایان سفر ترسیم کرد برسیم.
به امید الله.
خدایا شکرت?
سپاسگزاریم?
دوستتان داریم
26آذر 1398
سلام خانم پرورش عزیز.
کامنت تون خیلی عالی بود خیلی کیف کردم، جواب بسیاری از سوالات این روز های من بود و بسیاری از تردید هایم را به شکل بسیار عالی بر طرف کرد.
من چند وقتی است که تصمیم گرفتم بیشتر از قبل روی خودم کار کنم و بهتر و عمیق تر قانون را درک کرده و آن را در زندگی ام اجرا نمایم، بنا” تصمیم گرفتم که نظرات داده شده به تمام فایل های دانلودی را از آخرین فایل شروع به مطالعه کنم حالا که تقریبا به فایل 30 ام رسیدم خیلی از این تصمیمم راضی هستم، و نکته عالی اینجاست که در تمام این فایل ها نظرات شما هم درج شده و عالی تر اینکه اکثریت شان هم لایک شده که این نشان از خالص شدن آگاهی های تان و بالا رفتن مدار تان است.
شما را تحسین میکنم و میگم خوش به حال تون.
هر کجا هستید متمرکز بر روی نکات مثبت باشید
به نام خدا
پنجمین روز سفر و فایل «تغییر باور را از کی شروع کنیم؟»
شاید همه ی ما که در این سایت در کنار هم و هم فرکانس هم هستیم به همین دلیل جمع شده ایم که بر روی باورهای مان کار کنیم و دیوار سیاه باورهای مان را رنگ سفید بپاشیم و به نسبت تغییر رنگ این دیوار نتایج در زندگی مان رقم بخورد.
اما حداقل در رابطه با خود باید اعتراف کنم که مدتی –شاید به اندازه ی سالها- زمان برد تا با بررخورد با تضاد ها و نرسیدن ها و آسیب دیدن های روحی و شخصیتی اصلا به این قضیه پی ببرم که باید اصل یا اصولی در کار باشند که من نمی دانم شان و عده ای که توانسته اند خواسته های شان را جامه ی واقعیت بپوشاند و در همه ی ابعاد رشد کنند می دانند. مدتی زمان برد تا جهان با نوازش و سیلی و حتا لگد (به قول دوستان ) به من بفهماند که باید چیزی عمیق تر را بفهمم و درک کنم و به کار ببرم.
…
و باز مدتی دیگر زمان برد تا بعد از هدایت شدن به کتاب ها و فایل ها و درنهایت استاد و آموزه های شان فهمیدم این موضوع را که آری قوانینی هست و افراد موفق همه دانسته و نادانسته به این قوانین پایبند هستند که طعم موفقیت را چشیده اند.
…
و اما باز هم مدتی زمان برد تا با دیدن و لمس کردن قانون و بررسی بسیار تجربه ها در زندگی ام ، تصویر ذهنی من کامل گردد و به درک بیشتر و عمیق تری برسم که همه چیز «باور» است و همه ی کار «ساختن باور» که اگر نسازی شان خود به خود ساخته می شوند و دیگر تو کنترلی نمی توانی برنتایج حاصله داشته باشی.
…
مدتی زمان برد تا به درک قوانین «مدار» و «فرکانس» برسم و همه ی شان را هم مرهون استادی کم نظیرم که به زیبایی ما را شریک لحظه به لحظه ی تجربه های اش کرد ، از گفتن از تضادها و ناخواسته هایش گرفته تا چشیدن طعم شیرین رسیدن به خواسته هایش و حمایت های جهان . و باز ما به درک بیشتر رسیدیم.
…
و الان که اینجایم و خرسند برای آشنایی با این اصول و بودن در فرکانس و مدار کار بر روی باور ، باز این مرحله را در پیش روی خود می بینم: بررسی تمام آنچه تا کنون ساخته شده و شک کردن به تمام شان و ساخت دوباره ی همه ی انچه باید ساخته شود و پاشیدن مدام رنگ سفید بر دیواری سیاه . هربار این سفیدی می تواند زیباتر ، چشم نوازتر ، روشن تر و کامل تر شود . و انتهایی اش برایش نمی توان متصور شد.
…
و حالا سوال اینجاست : «کدام باور و کی باید تغییر کند ؟»
و پاسخ باز هم با زیر ذره بین بردن تمام لحظه ها و داشته ها و اتفاقات و تضادها به دست می آید . آنجا که ببینی آن چه هست و آن چه داری و آن چه در حال رخ دادن است آن چیزی نیست که درون ات ، قلب ت ، روح ت با همه ی وجود بخواهد تجربه اش کند و باید چیزی تغییر کند .
و اینجاست که دوباره ماموریت نشانه ها و تضادها شروع می شود. و تو نمی توانی بر روی این نشانه ها برچسب دلنشین یا ناگوار بچسبانی .چون همه شان می آیند که تو به مسیر درست هدایت شوی ، هرلحظه. و قدم پیش بگذاری و یا چیزی را ، راهی را و یا باوری را تغییر دهی . تا بهبود یابی . گسترش دهی خودت را و جهان ات را و هم راستا شوی با گسترش جهان.
…
و حال سوال بعد مطرح می شود : چه نشانه هایی را در حال دریافت کردن شان ام ؟
در طول روز و زندگی ام و لحظه هایم ؟
و با دیدن و درک شان بدانی که کدام «باور» ، کدام قدم ، کدام ویژگی و کدام جنبه باید تغییر کند .
سوالی که مریم جان بسیار هوشیارانه مطرح نمود :
چه چیزهایی هست در تمام ابعاد زندگی ات که باید تغییر یابد ، باید بهبود یابد باید گسترش یابد؟؟؟
و توضیحات کامل استاد در فایل.
باز در این برگ از سفر و با این سوال به فکر فرو رفتیم و آماده ی دریافت هدایت های الهی و نشانه هایی شدیم که پاسخ را برای مان نمایان کند. و یاری مان بخشد تا جواب را بیابیم با نوشتن برگی از این دریافت ها ردپایی از خود برجای بگذاریم.
…
و اولین شان از همان دیشب از راه رسیده بود . فقط باید دقیق تر می دیدم تا چراغی درون ذهن م روشن نماید . یکی از تضادهایی که همیشه باعث رنجش خاطر من گشته و به وضوح متوجه شده ام که نمی خواهم اش ، «تصاویر آشفته و پریشانی » است که در خواب به سراغ ام میاد . از همان تصاویری که استاد نازنین ام هم تجربه شان را داشته ، که اکثرشان هم مربوط به دوران کودکی و نوجوانی آشفته ام هستند که از باورهایی غلط تغذیه می کنند.
آری و باز و قطعا همه چیز مربوط می شود به «باور» ها ، باورهایی که در ضمیر ناخودگاه ام جا خوش کرده اند و به هرشکلی می خواهند خود را به نمایش درآورند تا من هم با جایگزین نمودن باورهای درست ، همانند استاد ، طعم شیرین رویاها و به کاربردن قانون حتا در خواب های ام را تجربه نمایم و بهبود شان دهم . و چه لحظه ی دلربایی است لحظه ی تجربه ی این خواسته !
پس تصمیمی قوی تر گرفتم که تا زمان تهیه ی دوره ی دوازده قدم (که بارها در نشانه ی امروزمان در سایت نمایش داده شده و من با تمام وجود درخواست اش را به خداوند عرضه کرده ام) تا می توانم و تا می شود خود را با آموزه های استاد و فایل های رایگان و مطالعه ی نوشته های سایت و کامنت های دوستان (که در همین مدت کوتاه متوجه تاثیر مثبت و رشد دهنده ی آن ها شده ام ) عجین نمایم تا ساخت باورها و پیش بردن قانون تکامل برایم بیشتر و بهتر پیش برود.
من باید زمان بیشتر در این فضای شگفت انگیز (سایت خانواده ی صمیمی عباس منش ) سیر و سیاحت کنم تا همه چیز برای ام عمیق تر شود و جاری تر .
…
دومین نشانه ی امروز هم زمانی از راه رسید که با همسر نازنین ام در حال گفتگو بودیم و او از نارضایتی اش از وضعیت درسی شاگردان برایم سخن گفت. تصمیم گرفتیم این مساله را هم از نگاه قانون بنگریم و نتیجه هم معلوم است :
او باید بیشتر و بهتر از مهارت های تدریسی اش بهره برد و آن ها را با قوانین و باورهای درستی که آموخته است عجین نماید تا هم سبب رشد اعتماد به نفس در شاگردان اش شود و هم خود با برداشتن قدم تغییر در روش های آموزشی اش به مدار و پله ی بالاتر و بهتر از آنجایی که الان هست گام بگذارد.
…
سومین نشانه که مدتها ست درحال دریافت اش هستیم و برای اش تصمیمی جدی گرفته ایم : اقدام برای مهاجرت است . که بزرگترین نشانه در کلام استاد و در لحظه به لحظه ی «سفر به دور امریکا » برای مان نمایان شد.
با وجود ترس های مان و ناشناخته بودن این مسیر همه چیز را به دست خدا سپرده ایم تا او ایمان مان را تقویت نماید و دست های اش را به سوی مان روانه کند تا این خواسته به آسان ترین و بهترین و سریع ترین راه ممکن محقق شود. و ما نیز در حال حاضر در حال یادگیری زبان و اماده کردن مقدمات این مهاجرت دلچسب هستیم.
…
چهارمین نشانه که باز هم به شکل های متفاوت برای مان رقم خورده (از جمله با همراه شدن در فایل های سفر به دور امریکا و همزمانی با سریال تمرکز بر نکات مثبت و دریافت نشانه ی امروز در سایت که مقدمه ی دوره کشف قوانین زندگی بود – چقدر من عاشق این بخش سایت هستم ) ، (همچنین با ازدواج با همسری نازنین که بسیار خوب می تواند در یک لحظه کانون تمرکز ش را ب سمت زیبایی ها ببرد و حس و حال اش را خوب کند )و نشانه هایی بسیار :
برای من به وضوح تاکید بر این موضوع دارد که تا می توانی تمرکز ت را باید بر نکات زیبا و مثبت بگذار و به جای نقد کردن و غر زدن(البته روشنفکرانه و محترم) سعی کن با دیدن همه ی نکات مثبتی که در همان شرایط موجود هست سپاسگزارتر گردی و به فرکانس خداوند نزدیک تر تا تجربه های زیبای بعدی ، عمیق تر و کامل تر از راه برسند. و من بسیار بسیار باید بر این مهارت کنترل ذهن ، سرمایه گذاری کنم و تا می شود حرفه ای تر شوم .
…
و باز هم نشانه ها بسیارند و همه شان از ما طلب می کنند تا رها تر ، تسلیم تر ، باایمان تر ، توحیدی تر ، جسورتر ، شجاع تر و… تر شویم.
از خداوند برای خودمان و دوستان مان طلب ایمان و تعهدی پولادین می نماییم تا مسیر تغییر و بهبود باورها را مصمم تر و متعهد تر طی نماییم و خود و جهان مان را گسترده تر کنیم .
سپاسگزاریم
دوستتان داریم
سلام دوست عزیزم
با کامنت های زیبا شما و تجربیات قشنگتون، فایل های استاد زینت میگیره
و ما میتونیم از زوایا مختلف و بهتر گفته های استاد رو درک کنیم
وقتی جمله هات رو میخوندم
رهاتر شدم
تصمیم گرفتم سپاس گزارتر باشم
چند دقیقه گوشی رو کنارم گذاشتم و از اعماق قلبم برای موقعیتی همین الان در اون قرار گرفتم سپاس گزاری کردم
چشم هام رو بستم نکات مثبتش رو مرور کردم و سپاس گزاری کردم
همیشه در هر شرایطی میشه روی ناخواسته ها و خواسته ها تمرکز کرد
همیشه انتخاب با ماست که چجوری ببینیم..زانو غم بغل بگیریم یا از این میزان رشدمون شاد باشیم
چون تکامل خودم رو طی کردم و به اینجا ..به این جسارت و به این تجربه های زیبا رسیدم
قطعا میتونم به بهتر از این برسم
به شرط اینکه ببینم روند بهتر عمل کردنم رو
و سپاس گزاری رو در هر لحظه به جای بیارم
مچ ذهنم رو وقتی شیطونی میکنه محکم بگیرم و باورهای درست رو جایگزین کنم
نتایج خودم رو خلق کنم
و خالق بودن رو حس کنم
هدایت خداوند رو با چشم های خودم ببینم
خدا رو سپاس به این کامنت فوق العاده شما هدایت شدم
به تمام آرزوهات میرسی
ادامه بده، ادامه بده….
در پناه الله یکتا
سلام و وقت بخیر ?
دوست کیمیای من!
واقعا خدا رو شکر می کنم که به کامنت زیبات هدایت شدم.
خیلی از قوانین رو برام مرور کردی.
برای نگاه زیبا بین ت سپاسگزارم ?
دوستت دارم
احسنت به این کامنت عالی با جملات الهام بخش
بهترینها رو براتون آرزو مندم زوج عزیز
سلام به رهروان راه حقیقت
🌹🌹سفرنامه روز پنجم🌹🌹
اگه بگم این سفر جادوییه باور میکنید؟
اگه بگم این سفر برنامه ریزی شده ست تا بکوبه از نو بسازه باور میکنید؟؟
.
شگفت زده شده ام
هر فایلی رو شروع میکنم همون مشکل همون باور غلط از اعماق وجودم عین دمل چرکی سرباز میکنه و درد تمام وجودمو میگیره و بعد با آموزشهای اون فایل روش مرهم میزارم و صدالبته برای تکمیل دور درمانیش باید حالا حالا کارکنم…
.
اما موضوع فایل سفرپنجم
کی میخوای تغییر کنی…
.
همزمان با شنیدن این فایل سر یه خرید الکی با همسرم بحثم شد ایشون گرفت خوابید خروپفش رفت هوا و اما من…
خدای من به جایی رسیدم که درست دوسال و سه ماه و ۲۷ روز قبل شروع کرده بودم مثل همون شب تاریک…
گفتم قانون جواب نمیده همش دروغه همش الکیه بسه خسته شدم تاکی توجه به نکات مثبت کنم تاکی حالم خوب رو نگه دارم و هیچ اتفاق مثبتی نمی افته اما با کوچکترین فرکانس منفی همه ی وجودم میریزه بهم
من که شب و روز دارم فایل گوش میدم پس کو نتیجه
و بعد خدای درونم ازم پرسید استاد چی میگه؟
من:میگه باورهاتو تغییر بده حالتو خوب نگهدار اتفاقات خوب از در و دیوار میریزه!
خدای درونم:خوب بگو ببینم روی کدوم باورت کار کردی و نتیجه نگرفتی
من:هیچکدوم … هیچکدوم…. ا چ عجیب … پس من تا حالا چکار میکردم…
خدای درونم:فقط فایل گوش میدادی و نکته برداری میکردی و با همون باورهای قبلی داشتی زمین ناهموار جلوتو شخم میزدی تا راه باز کنی و بری جلو … درست بغل اسفالت…
.
نشستم همه ی ابعاد منفی زندگیم رو نوشتم
هر بعد منفی به دلیل یک باور منفی یک باور محدود کننده ست
به خودم گفتم اگه با همین فرمون برم جلو ده سال دیگه توی سن ۴۴ سالگی چه جوریم؟ یه پیرزن افسرده با فشار خون بالا چندتا رگ قلب گرفته دست لرزان پوست چروکیده و…. واووو نمیخوااااام….
و اومدم شرایط مطلوب هر کدوم رو نوشتم و باور درست رو ازش دراوردم و همه رو مرتب کردم و با صدای خودم ضبط کردم و تصمیم گرفتم هرروز که فایلهای استاد رو گوش میدادم زمان رو نصف کنم نصف استاد نصف این باورها…
.
.
بعد اومدم سایت دیدم یه دوستی برای کامنت اول سفر روز چهارمم یه جواب فوق االعاده نوشته که بارها تا نزدیکترین لایه سطح اگاهیم می اومد و من سرکوبش میکردم!!
.
.
از خودم میپرسیدم تو داری این همه قوانین رو مرور میکنی و تکرار میکنی پس کو عملت!!!
مگه فقط نشستن تو یه اتاق و خود رو قرنطینه کردن از همه ی دنیا یعنی کار کردن!
چندبار وسط این جمع توی یه باغ بزرگ بودی و همه گفتن و خندیدن و تو فقط بخاطر اینکه باهاشون رابطه نداری رفتی یه گوشه نشستی تنهایی و ثانیه شماری کردی کی برگردی تو اتاقت پس کو لذت بردنت از تنهایی !
به قول اون دوستمون چندبار وقتی بچه مون اومده پیشمون دعواش کردیم که وقتمو نگیر فایل گوش میدم!!!!
.
اگه استاد الان همین دختر کوچولوی مو فرفری من رو داشت چکار میکرد؟؟؟؟؟
به خدا استاد با توجه به همین یک داشته ش میتونست یه بهشت خلق کنه و اما من …
.
من چون خواسته م یک زندگیه مستقله فکر میکنم دیگه به زندگی مستقلم برسم همه چی حله و دیگه هیچوقت ناراحت نمیشم و وقتی میبینم یه خانمی میگه تو خونه ی مستقل خودشه و چقد ذهنش درگیره تعجب میکنم
اما حالا از خودم میپرسم به نظرت چند تا دختر جوان هستن که آرزوی یه ازدواج باعشق مثل من ، یه همسر پولدار و متعهد و بلندپرواز و خوش تیپ و فوق العاده مثل همسر من ، یه دختر موفرفری زیبا و شیرین سخن مثل دخترمن رو دارن و ازدیدن ناراحتی من تعجب میکنن!!!میگن بابا اگه ما اینا رو داشتیم هزارتا حرف خواهرشوهر رو فدای یه تار موشون میکردیم و فقط عشق میکردیم و زندگی!!!
دختر عموم توی خونه ی عالی و مستقل زندگی میکنه و بچه نداره همیشه میگه هیچ کجای این خونه زندگی ای نمیبینم چون بچه ندارم و همیشه مریضه!!!!
.
.
خدای من انگار یه معنی دیگه از سپاسگذاری میفهمم…
خدایا گفتن سپاسگذارم یه چیزه و ناشکری خفی درونمون یه چیز دیگه …
خدایا چقد ناشکر بودم که داشته هامو نمیدیدم و اینقد چسپیده بودم به نداشته هام …
الان چند نفر ازشما ارزو داره یه همسرخوب و یه دختر ناز مثل من داشته باشه؟
یا وقتی در اتاقشو باز کرد مثل من کوه و درخت و گل ببینه و صدای اواز پرندگان رو بشنوه
یا یه باغ داشته باشن پر از گیلاسهای خوشمزه که دونه دونه بچینی و آفتاب از لابلای شاخه هاش بزنه بیرون
یا یه استخر بزرگ که همسرت و دخترتو ببینی دارن شنا میکنن و از صدای ابی که با فشار میاد داخل استخر لذت ببره
یا پدرو مادر جوان و سالم
یا خواهربرادرهای موفق
یا …
.
کلی چیزهای خوب تو زندگیم هست و من چسپیدم به زندگی با خانواده ی همسرم و افراد خونواده ی همسرم که اصلا این مشکل منحصربه فرد و شخصی نیست فکر میکنم هر عروسی که باخونواده ی همسرش و تعداد زیاد تویه خونه زندگی میکنه همین مشکلات رو داره.و خیلی ها میگن به محض زندگی مستقل و فاصله گرفتن از هم خیلی از این ناراحتیها تموم میشه
.
.
در نهایت اینو بگم که از امروز به طور تخصصی تر روی خودم کار میکنم و ان شاءالله در طول این سفرنامه از خودم گزارش میدم که ردپایی ازم جا بمونه واسه خودم و کسایی که مثل من هنوز توی مدارهای پایین هستن
دوستتون دارم
.
.
از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست
سلام به دوست عزیزم.
آفرین به شما. چقدر عالی موضوع لذت بردن رو باز کردی.. دنبال چی هستیم واقعا با کار کردن روی خودمون؟ مگر غیر از این هست که میخوایم لذت بیشتری از زندگیمون ببریم؟ پس بسم الله.. شروع کنیم از نعمت هامون لذت ببریم. دم شما گرم که انقدر عالی این موضوع رو باز کردی. بسیار نوشته عالی هست. هر روز به سمت لذت های بیشتر هدایت شوی.
سلام دوست خوبم خیلی براتون خوشحال شدم دقیقا مشگلی که ازش حرف میزنید منم تو زندگیم دارم خونهی مستقل وجدا از خانواده همسرم والبته کوچیک بودن خونم هم یکی از تضادهامه . واما کامنت زیباتون خیلی بر دلم نشست وعالی بود راستشو بخواین من در کامنت قبلیتون برداشت اشتباهی داشتم وفکر کردم شما درجهنم واقعی باهمسر بد وناجور زندگی میکنید ووقتی این کامنتتون رو دیدم از تعجب چشمام گرد شد این همه نعمت در زندگیتون بود و.. البته بهتون
حق میدم این که ادم بتونه فقط نعمت ها رو ببینه و به تضاد های زندگیش جوری نگاه کنه تا احساسش بهتر بشه خیلی هنر میخواد وخیلی خیلی باید کار کنیم تا به این مرحله برسیم براتون بهترین ها رو آرزو میکنم
دوست دارت محبوبه سادات مهربان
سلام دوست عزیزم
واقعیتش من اونقد به مشکلم چسپیدم که گاهی احساس میکنم وسط جهنمم و خلاصی ندارم ولی شکر خدا الان چندروزیه که روی باورهام کار میکنم به این صورت که باورهای مربوط به داشتن خونه ی مستقل رو با صدای خودم ضبط کردم و با یه آهنگ تجسمی میکس کردم و مدام گوش میدم تصمیم دارم شکرگذاری راندا برن رو هم بصورت جدی شروع کنم ان شاءالله
همه مون اگر به زیباییها توجه کنیم واقعا تو زندگیمون خیلی نعمت هست ولی گاهی یه مشکل رو چنان بزرگ میکنیم که نمیذاره از هیچی لذت ببریم و مشکل منم همینه که تضاد وجود خانواده ی همسرم و رابطه ی خرابمون رو آنچنان بزرگ کردم که شب و روز تمرین میکنم نجات پیداکنم ولی بازم نوسان دارم گاهی رها و آزادم مثل الان که ساعت۱ نصف شبه و انقدسرو صدا از هال میاد و صدای جیغ و دادو خنده بلنده و برای منی که عاشق سکوت و تنهاییم عین شکنجه ست ولی الان رها و آرامم و گاهی برعکس آنچنان افکار منفی و حرفهاشون و رفتارهاشون بهم هجوم میاره که انگار اصلا این قوانین رو بلد نیستم قشنگ شیطان سوار مغزم میشه
به هرحال باید تمرین کرد باید اونقد تلاش کرد که بلاخره اوقات خوشحالیمون بر ناراحتیمون غلبه کنه و فرکانس غالبمون مثبت بشه.
این روزها یه خانمی که شرایطش مثل ما بود و دوازده سال بود با خانواده همسرش زندگی میکرد و خیلی افسرده و ناامید بود به لطف الله ازشون جدا شده و زندگی مستقل تشکیل داده در نهایت خیرو خوشی و من مدام این الگو رو تکرار میکنم و میگم میشه میشه بلاخره من به خونه ی آرام و ساکتم مثل یک ملکه وارد میشم.
من الان میتونم قهر کنم برم خونه ی پدرم و بگم تا جدانشم برنمیگردم و به احتمال ۹۹درصد جدابشیم ولی اصلا نمیتونم قبول کنم من که قوانین رو بلدم از همچین راهی و به زور به خواسته م برسم من باید براحتی و در کمال آرامش و صلح زندگی مستقلمو تشکیل بدم ان شاءالله
برای شما هم همین زندگی آرام و در اختیار خودتون رو آرزو دارم عزیزم
عزیزم از ته قلبم برات آرزو دارم که خیلی زود به خواسته ات برسی
کاش با مثال بیشتر توضیح میدادی که ایده هات چیه تا شاید چراغ راهی بشه برای بقیه
موفق وشاد باشی
سلام دوست گرامی متاسافنه مدتیه از سایت دور بودم و الان که کامنتتون رو خوندم نفهمیدم منظورتون چه ایده یه تا بتونم جواب بدم.
دوست من سلام میخواستم بدونم چه باورهای ساختی برای رسیدن به خواسته ات که خونه مستقل و آرومه
تاحالا چه ایده هایی بهت گفته شده ؟؟ وقتی میگی میخوام روی خودم بیشتر کار کنم دقیقا منظورت چیه؟؟ الان با توجه به خواستت و با توجه به اینکه قانون رو بلدی نزدیکترین وساده ترین راه برای رسیدن به خواسته ات چیه؟؟
اصلا شاید ترمزی داری که تا حالا به خواسته ات نرسیدی ترسهات چیه یا اگه ترمزت رو پیدا کردی لطفا برامون بگو چطور شد که ترمزت رو پیدا کردی ایده های کوچیک و قدم های کوچیک برای رسیدن به خواسته ات چی میتونه باشه
سپاس گذارم
سلام دریای عزیزم
من برای داشتن زندگی مستقل در ناباوری مطلق بودم جوری که انگار وجود نداره و حتی به ذهنمم نمیرسید
اما وقتی واقعا به تضاد خوردم که دیگه نمیتونم با خانواده ی همسرم باشم شروع کردم به فکرکردن بهش تجسمش و روی کاغذ مینویسم که جداشدم و تجسم میکنم و عمیقا شکرگذاری میکنم و شروع کردم به توجه کردن به کسایی که جداشدن و عمیقا خوشحال میشم و شکرگذاری میکنم براشون وقتی یه خونه ی زوج جوان میرم توی دلم انقد میگم چقد زندگی مستقل عالیه الان ما بریم مثلا خانم خونه اینکارها رو میکنه یا اینجا لب پنجره افتاب خورده با خیال راحت دراز میکشه و لذتش رو احساس میکنم روزهایی که بقیه ی افراد نیستن با عشق آشپزی میکنم و یکریز خداروشکر میکنم برای استقلال اون روزم و مدام مینویسم من جدا شدم و صدامو ضبط کردم گوش میکنم و شروع کردم کم کم با همسرم در مورد مزایای زندگی مستقل صحبت کردن و این اواخر به حس رهایی رسیدم یه جورایی که انگار به خونه م رسیدم تویه حالت لذت بودم انگار بیشتر تو تجسمم بودم تا تو واقعیت حتی بعضی وقتها در حالیکه در این خونه کاریو میکنم تجسمم با چشم باز جوریه که دارم همون کارو تو خونه ی خودم میکنم مثلا ظرف میشورم جلوم دیواره ولی چون دوست دارم خونه ی خودم ظرفشوییم لب پنجره باشه پنجره رو تصور میکنم و منظره ی دلخواهمو به چشم میبینم و نسیم رو حس میکنم و غرق لذت میشم خلاصه هرچی من بیشتر باور کردم جدا میشم شرایط به این سمت پیش رفته و الان شکرخدا همسرم داره دنبال خونه میگرده و من به صورت تکاملی احساسم قویتر شده طوری که وقتی بیرونیم عمیقا حس میکنم داریم میریم خونه ی خودم الان و حتی شرایط جوری پیش میره که من و همسرم خیلی بیشتر دوتایی غذا میخوریم و من الان کمترین تایم با خانواده ی همسرمم . و پیش پیش به همه گفتم دارم جدا میشم و همه بهم تبریک میگن و من بیشتر حس میکنم جدا شدم و اطرافیان بهم میگن اتفاقا خونواده ی همسرتم گفتن عروسمون داره جدا میشه و من دیگه در واقعیت خودم زندگی میکنم با عشق
امیدوارم تونسته باشم مسیرمو تا حد روشنی بیان کرده باشم و استفاده کنید عزیزم
عزیزم اینقدر خوشحال شدم جایی که نوشته بودین همسرم داره دنبال خونه میگرده انگار برای خودم اتفاق افتاده یه برقی زد چشمم یه احساس خوب وانگار تمام بدنم رو در بر گرفت که نمیتونم توصیفش کنم برات آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم خیلی خیلی زود به خواسته ات برسی عزیزم
ممنونم که جوابم رو دادی خیلی عالی قدم های کوچیک برای رسیدن به خواسته هاتو برام توضیح دادی
سپاسگذارم
سلام عزیزم. متنت برای من خیلی الهام بخش بود. داشتم با خودم میگفتم من هیچ وقت نشونه ای نمیبینم. وقتی مشکلی دارم و زندگیم تغییر خاصی نمیکنه خدا بهم نمیگه دقیقا چیکار کنم. ولی الان که کامنت شما رو خوندم دقیقا جواب سوالم بود . ممنون عزیزدلم برات آرزوی موفقیت و شادی روزافزون دارم💚💛💚💛💚😘😘
سلام به دوستان عزیزم.
امروز روز پنج تعهد 60 روزه ی منه
از خدای خودم شکارم که دارم این مسیر رو میرم!
الان که 5 روز از تعهد 60 روزه ام گذشته، هم ایه کند تا تمرین تکمیلی برای خگدم مشخص کردم و هم اینکه خواستم چک کنم ببینم از اون تمرینات چندتاشون رو در طول روز انجام میدم
دیدم از این تمرینات
1/کنترل ذهن و اعراض از ناخواسته ها
2/توجه به نکات مثبت روزانه
3/هر روز صبح و هر شب نوشتن
4/گوش دادن یک فایل از دوره ی عزت نفس و اجرای آن در طول روز
5/تمامه توجه رو گذاشتن روی هرآنچه که دوست دارم در روابطم بزارم
6/گوش دادن اهرم رنج و لذت
7/هر رزو نوشتن 20 مورد شکرگزاری برای اتفاقات خوبی که همون روز برام افتاده و جای شکرگزاری داره
بد نبود اتفاقا خوب بود ولی عالی نبود
من باید متعهد تر و محکم تر این تمرین ها رو انجام بدم تا سریع تر به خواسته هایم برسم
از خداوند ممنونم که کمکم کرد مشخص کنم که مسیرم چبه و باید چه کارهایی انجام بدم
من حالا میخوام بابت 20 مورد از اتفاق های خوبی که امروز برام افتاد رو بابتشون شکرگزاری کنم تا کانون توجه ام به سمت خواسته هام بره:
1/خدایا هزاران مرتبه شکرت که امروز در محل کار یک حرکت فوقالعاده عالی انجام دادم جوری که افراد مسئول اجرا به وجد اومده بودن و تو بیسیم تحسینم کردن
2/خدایا شکرت که امروز بقدری به کارم علاقه داشتم که با اینکه بیشتر موندم سرکار ولی بازم خسته نشده بودم و انرژی داشتم
3/خدایا شکرت که امروز رفتم از محل کار قبلیم فیلم گرفتم و یادآوری بهم شد که در چه شرایطی بودم ولطف تو منو به کجا رسوند
4/خداوندا هزاران مرتبه شکرت که موفقیت شغلیم بقدری بزرگ بود که امروز وقتی از کنار سه تا مهندس رد شدم، یکی از اونها به اون دوتا گفت این همونیه که قبلا کارگر بود اینجا و اون مهندسه برگشت پشت سرشو نگاه کرد که منو ببینه
5/خدایا شکرت که امروز دستانت را به راه کردی که من نرم بالا و استراحت کنم و کلللا حدودا 3 ساعت بالا بودم
6/خداوندا هزاران مرتبه شکرت که امروز صبح به آقای کیانی خارک دادم که بخوره و این نشون دهنده ی دست و دلبازیه منه
7/خدابا هزاران مرتبه شکرت که این قدرت رو بهم دادی که برم دوس بگیرم و سرحال بشم
8/خداوندا هزاران مرتبه شکرت که ایمان سنتور رو از من میخره و گفت برام بزارش برای دخترم میخوامش
9/خدایا هزاران مرتبه شکرت که با موبایلم یاد گرفتم که چجوری انتقال وجه انجام بدم
10/خدایا هزاران مرتبه شکرت که دارم از تو شکرگزاری مینویسم
11/پرورداگر2از تو ممنون و شکرگزارم که وقتی اومدم خونه فوتبال بود و از دیدنه فوتبال لذت بردم
12/خداوندا هزاران مرتبه شکرت که امروز کللللی با پدرم بگو بخند کردیم و لذذذت بردیم از این مکالمه ی تلفنی
13/خدایا هزاران مرتبه شکرت که به راحتی و به سرعت اسنپ گیرم اومد که بیام خونه
14/خدایا شکرت که وقتی که اضافه کار میمونم، نمیسوزه و ثبت میشه
15/خداوندا هزاران مرتبه شکرت که صبح با خودم نون بردم سرکار و نون و گوجه و خیار، پیاز و لیمو ترس نوشه جانم کردم
16/پروردگارا از تو ممنون و شکرگزارم که امروز در موقع کار کردن از شنیدن آیات قرآن منفلب شدم و اشک میریختم و لذت میبردم
17/خداوندا هزاران مرتبه شکرت که صبح به موقع رسیدم به سرویس
18/خداوندا هزاران مرتبه شکرت که همسری در زندگی ام قرار دادی که با تمامه وجودمون و از صمیم قلب احساس خوشبختی میکنیم کنار همدیگه
19/خداوندا هزاران مرتبه شکرت که بهم یادآوری کردی باید جدی تر تمرینات رو انجام بدم
20/پروردگارا از تو ممنون و شکرگزارم که سفری برایم قرار دادی که سراسر لذت، خنده، شادی، تفریح، دوستان عباسمنشی، کم هزینه، بهترین غذا ها و سفر توحیدی، معنوی با لذت بینهایت باشه و از طرفیبه راحت ترین شکل ممکن میرم و میام و در بهترین زمان ممکن در بهترین مکان ممکن قرار میگرم.
خدایا از تو سپاسگزارم
سلام آقا ابراهیم دمتگرم
چه حالی کردم از کامنتت
تبریک بابت این تعهد 5روزه
و کارایی که قراره انجام بدی
تبریک بابت این همه تغییر و این
اتفاقات فوقالعاده
واقعا لذت بردم گفتی مهندسا بهت گفتن این اینجا گارگر بوده اما الان در یه موقعیت کاری بزرگ تر قرار گرفتی
لذت بردم و تحسین می کنم عزت نفست رو از اینکه گفتی یاد گرفتی از اینکه یاد گرفتی با موبایل پول انتقال بدی نترسیدی از تفکر اینکه خب این کاریه که خیلیها ها بلدن و دیگه گفتن نداره اما با شجاعت نوشتی
پاینده و رستگار باشید
سلام آقا ابراهیم عزیز
من مدتی هست که کامنتهای شمارو دنبال میکنم و میخونم و هر دفعه این تعهد و جدیت شما رو برای عمل به قانون تحسین میکنم
تحسینتون میکنم که یه شغل عالی دارین و تونستین شرایط زندگیتون رو عالی تغییر بدید.
و نمیدونید که علاوه بر اینکه با کامنتاتون از خودتون ردپا میزارین که پیشرفتتون رو ببینید از اون طرف چقدر به ما ها کمک میکنه که ایمانمون با دیدن نتایج شما بیشتر بشه و یادمون بیاد که متعهد تر باشیم مثل شما و زمانی که برام ایمیل میاد که شما کامنت گذاشتید بسیار خوشحال میشم و کامنتتون رو میخونم
انشالله ثروت و خوشبختی و سلامتی و روابط عالی بیشتر و بیشتر از چیزی که الان هست وارد زندگیتون بشه