تغییر شخصیت، جسارت می خواهد - صفحه 24
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-24.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-11-23 13:10:002022-12-29 00:46:49تغییر شخصیت، جسارت می خواهدشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد جونی خودم و خانم شایسته عشق و خانم فرهادی عزیز و تک تک اعضای خانواده صمیمی عباسمنش
تمرین روز پنجم این سفر پربرکت:
من از وقتی با سفرنامه همراه شدم انگار دارم بیشتر قوانین رو درک میکنم توضیحات خانم شایسته و کامنتها هم بهم کمک میکنه صحبتهای استاد عزیز رو بهتر بفهمم. واقعا از همتون سپاسگزارم.
من به این نتیجه رسیدم که باید بیشتر از همه روی باور لیاقت و باور فراوانی کار کنم چون بنظرم این دوتا پاشنه آشیلم هستن. چون نشانه هاشو دریافت کردم توی شغلم، روابطم به یه سری تضادهایی برخوردم.
همیشه برام سوال بود خداوند از چه طریقی داره هر لحظه مارو هدایت میکنه؟ و اگر واقعا هدایت میکنه پس چرا من خیلی وقتا نمیدونم باید چیکار کنم تو شک و تردید به سر میبرم؟ و متوجه شدم که علتش نبود عزت نفس و ایمانه که پرده ضخیمی از جنس ترس و تردید در برابر چشمهام قرار میده و نمیذاره نشانه های خداوند رو درک کنم.
پس راهش اینه که ایمانمو به خداوند قدرت بینهایت جهان تقویت کنم. چجوری؟ با قدم برداشتن با رفتن تو دل ترسهام، با دل کندن از وابستگی هام. با این باور که من خودم شرایطمو خلق میکنم و هر تصمیمی بگیرم درنهایت به نفع من میشه.
یه سری ایده که به ذهنم رسیده ایناس:
اولین ایده ای که به ذهنم رسید انجام بدم حتما اینه که تمام وسایلی رو که زیاد ازشون استفاده کردم و کهنه شدن یا دوسشون ندارم رد کنم بره با این ایمان که بهترشو میخرم. این به تقویت باور لیاقت هم بهم کمک میکنه. چند ماه پیش هم این کارو کردم و الان خیلی راضیم از این کارم.
دوم اینکه دیگه هیچوقت غذای مونده نمیخورم و غذای اضافیمو با خیال راحت و بدون عذاب وجدان مسخره که اصراف میشه میریزم. با این باور که من برای خودم ارزش قائلم و غذای مونده نمیخورم.
سوم اینکه حتما برای لباس شستشو از دستکش استفاده میکنم.
چهارم هیچوقت دنبال جنس ارزون نمیگردم دنبال جنس با کیفیت (با قیمت مناسب البته فعلا) میگردم. همچنین دیگه هیچوقت برای پزدادن چیزی نمیخرم بلکه اون چیزی رو که واقعا نیاز دارم و باهاش راحتم میخرم.
پنجم همیشه وسایل و لباسهام رو ترو تمیز و مرتب نگه میدارم. و به لپ تاپ و موبایلم هم نظم میدم. وقتی محیطم نظم داره ذهنمم منظم و آروم میشه.
ششم هر روز جورابامو میشورم دوبار از یه جوراب استفاده نمیکنم و حتما میشورمش. جدی این خیلی مهمه هااا
هفتم باید سعی کنم تحت هر شرایطی مثبت اندیش صرف باشم. یعنی اگه اوضاع خوبه که شکرگذار بودن راحته ولی وقتی اوضاع خوب نیست و یه تضاد برام پیش میاد باید سعی کنم ببینم این تضاد داره چه درسی بهم میده و بدونم این تضاد اتفاقا خوبه چون خدا داره با همین نشونه ها با من حرف میزنه و خواسته هامو برام واضح تر میکنه. این جور موقعا باید تمرکزمو از رو تضاد بردارم بذارم رو خواستم. شکارچی نکات مثبت باشم حتی کوچکترین و کم اهمیت ترین نکات مثبت. سپاسگزاری کنم. به آرامش و احساس خوب برسم تا الهامات خداوند رو از طریق نشانه ها دریافت کنم. مثلا اگه تو سلامتیم مشکلی پیش میاد باید تمرکزمو از روی بیماری بردارم بذارم روی خواسته ام که سلامتیه و بابت بقیه بدنم که سلامته و بقیه نعمتهایی که دارم ریز و درشت خدارو شکر کنم. نه اینکه با همه درمورد مشکلم صحبت کنم و هی بهش انرژی بدم. یا اگه تو کارم تضادی پیش میاد معنیش اینه که من باید یه جایی از باورهامو تغییر بدم نه مدیرم یا هیچ کس دیگه.
کلا تصمیم کبری گرفتم که تا جایی که میتونم در مورد چیزهایی که دوس ندارم صحبت نکنم و هر وقت ناخودآگاه دیدم بازم طبق عادت دارم درمورد ناخواسته حرف میزنم بلافاصله حرفمو عوض کنم و یا سکوت کنم. این یکیو واقعا باید روش کار کنم. ترک عادت بد صحبت کردن درمورد ناخواسته ها
هشتم میخوام هر روز حتما تحت هر شرایطی چند ساعتی بیام توی سایت و فعال باشم به اضافه اینکه هر روز چند تا فایل استادو گوش بدم. واقعا اینجا یک بهشته پر از آگاهی های ناب باید قدرشو بدونم.
نهم تو زمینه کسب و کارم ایده دارم ولی تمرکز ندارم چون تمرکزم روی نوشتن پایان ناممه. ولی میدونم که باید حتما ایده هامو در اولین فرصت پیاده کنم وگرنه چند سال دیگه قطعا از وضعیتم راضی نخواهم بود. باید باورهامو درمورد اینکه درس خوندن مانع از کسب درامد میشه عوض کنم و به احساس بهتری نسبت به درس خوندنم برسم. چون فهمیدم علت اینکه من از لحاظ مال پیشرفت نکردم درس خوندنم نبوده باورهای اشتباهم در مورد پول و کمبود عزت نفس بوده و چه درس میخوندم چه نمیخوندم اوضاع همین بود. پس بجای انصراف از تحصیل باید به فکر تغییر باورهام باشم. میتونم تو این زمینه بیشتر بخش راهکارها و کامنتهای دوستانو بخونم و ایده بگیرم که چطور میشه همزمان هم درس خوند هم کسب درآمد کرد؟ یعنی چزور میشه این دوتا رو مدیریت کرد؟ الان این ایده به ذهنم رسید که از عقل کل هم میتونم بپرسم.
خدایا ای انرژی بینهایت که من بهت شکل میدم ازت سپاسگزارم بخاطر همه چیزهای خوبی که خودم خلق کردم.
خیلی عاالی بود دوستت عزیز ممنونم بابت کامنت زیبااتون نکاات فوق العاده ای دااشت استفااده کردم و اینقد خووب بود ک تو کامنتااای منتخبم گذااشتم تا دوبااره هم صددر صد مطالعش کنم.
آرزوی بهتریناا برااتون موفق بااشید
سلام سلمای عزیز
امیدوارم که سلامت باشی و پایان نامه ات را هم تحویل داده باشی و کسب و کارت را راه انداخته باشی.
کلی نکته توی متنت هست که استفاده کردم و با اجازت برای خودم اینطوری نوشتم:
۱)دور ریختن وسایل کهنه یا وسایل و لباسهایی که زیاد استفاده نمیکنیم.
۲)خوردن غذای مانده ممنوع
۳)استفاده از دستکش هنگام شستشو
۴)خرید جنس با کیفیت
۵)نظم در محیط پیرامون
۶)شستن جورابها بطور روزانه و استفاده از دو جوراب از صبح تا شب. بخصوص وقتی میرویم بیرون برای کار و دوباره برمیگردیم به خانه.
۷)شکرگذار بودن در اوضاع خوب،دنبال نکته ی مثبت گشتن هنگام تضادها،تمرکز از روی تضاد برداشته شود و روی خواسته گذاشته شود.شکارچی نکات مثبت بودن
۸)صحبت نکردن درباره ی ناخواسته ها
۹)فعال بودن در سایت
۱۰)باورهای غلط در مورد درس خواندن و در عین حال کسب و کار راه انداختن و آنرا پیش بردن
وقتی میخواندم چک میکردم من کدام این کارها را انجام میدم …
شماره های ۱،۲،۴،۶ را همواره انجام میدهم. البته یه مدت خیلی کوتاه شماره ی ۴ داشت در من تغییر میکرد و به سمت بدتر شدن میرفت.خوشبختانه مادرم همیشه هر وسیله و لباسی که میگرفتن به جنسش اهمیت میدادن و این باور در من خوب نهادینه شده. اما دیدم حتی باوری که از کودکی شکل گرفته میتونه به سمت اشتباه بره به راحتی. خدا را شاکرم که در مسیر این باور قرار دارم هنوز.
بقیه ی شماره ها باید حسابی کار کنم روشون. خیلی ضعیفن. یعنی الان با یه دید دیگر بهشون نگاه کردم و درک کردم که کم کاری کرده ام.
شماره ی ۷ خیلی خیلی خیلی مهمه اگه من درکش کنم.
شماره ۸ که شما بعنوان تصمیم کبری ازش یاد کردین اراده ی پولادین میخواد.
شماره ۹ برای خودم متأسفم که با تمرکز انجامش نمیدهم.
شماره ۱۰ ، سلما سال گذشته با فردی آشنا شدیم که هم دانشجو بود هم کسب و کار خیلی خیلی خیلی به درد بخور راه انداخته بود.طوری که واقعا حس میکردم شاخ درآورده ام. آره این باور رو خیلی تقویت کن.چون واقعا میشه اینطور بود.
سلمای عزیز نمیتونم بگم چقدرررررر بهم ایده دادی. تیتر این شماره ها را در دفترم نوشتم (برای تقویت باور لیاقت و ارزشمندی) یعنی تمرین دادی در حد بنز. نمیتونم تشکر کنم. برات آرزوی سلامتی و شادی دارم.
بسم الله الرحمان الرحیم
روز پنجم:چه زمانی تغییر کنیم؟؟
خدایا کمکم کن دیدگاهم رنگ وبوی توحید بگیره
از خودت بپرس که چه جنبههایی از زندگیات الان نیاز به تغییر دارد و بنویس که چگونه و با ایجاد چه تغییری در باورها و نگرشات میتوانی زندگی بهتری برای خود بسازی و الان چه ایدهای برای برداشتن اولین قدم داری!
خدارو سپاس گزارم بابت بزرگترین تغییرم که مربوط به توحید ویکتا پرستی بود و وقتی دیدگاهم رو تغییر دادم و از روزی که سعی کردم شرک نورزم و روی خدا حساب باز کنم و این که سعی کنم احساس خوبی داشته باشم و نگران نباشم …
وارد مسیر هدایت الهی شدم …و به میزانی که من عمل کننده بودم شرایط برام بهتر و بهتر میشه خدارو شکر
این فایل ارزشمند دو سال پیش که گوش میکردم و شرایط واقعا سختی بود ،میگفتم وای اگر الان تغییر نکنم اوضاع چند سال دیگه چطور خواهد بود ؟؟؟!!!!
و با تمام وجودم سعی کردم و خواستم از خداوند هدایتم کنه و با ایمان تغییر کردم و نتایجم کاملا گویای این تغییراته که در “ذهنم” روی داده از سلامتی کامل به لطف خدا از روابط خوب ،دوستان خوب،و رزق وروزی فراوان به لطف خداوند و کلی احساس خوب…
من هم مثل استاد توانستم روند ده سال بعد شغلی خودم رو ببینم و بعد از این که تکاملم رو طی کردم در شغل قبلیم که بهترین شدم و به احساس خوب و هماهنگی رسیدم گفتم باز هم میخواهم رشد کنم و شغلم رو با بالاترین درجه اعتباری رها کردم و وارد یک محیط جدید شدم الان 4ماهی از این تصمیمم گذشته و چقدر خوشحالم چقدر مسائل جدید یاد گرفتم با ادمهای جدید اشنا شدم و فراوانی و ثروت رو با تمام وجودم حس میکنم..خدایا شکرت
هر چه دارم از وجود مبارک الله یکتاست و سپاس گزارشم و ازش که رحمه للعالمین بهتر و بیشتر میخواهم..
واقعا که توحید یک اصله و اصل همه ی موفقیتها بر اساس توحیده
چیزی که در من باید تغییر کنه ..
-باید کلی توحیدی گونه تر عمل کنم در هر شرایطی به یاد الله باشم ونگران نباشم و احساس خوبی داشته باشم به کسی یا ادمی قدرت ندهم مخصوصا در ذهنم … وبدونم همه این شرایط بر حسب توحیده
-باید سپاس گزار داشته هام و نعماتم باشم تا خداوند بر من بیافزاید الحمد الله الرب العالمین از دهنت نیوفته پسر :)
-بر روی یک کار تمرکز لازم رو نمیگذارم و باید تکامل طی کنم
-باید هر لحظه و هر ثانیه به قوانین جهان هستی بیشتر عمل کنم
-باید لذت ببرم در هر شرایط و محیطی که هستم
-باید بین همین مردم به هماهنگی برسم و عشق بورزم
-هر روز باید روی خودم کار کنم …
ایمان دارم موفق میشم خداوند گفته حرکت کن بقیش با من و تا الان هم خداییش چییزی کمم نزاشته و هرجاییم احساس بد بوده من نتونستم حساب کنم
من که عاشق تغییر خوب شدم و چقدر سازندس
هر چی ارزوی خوبه مال تو..
5 امین روز سفر
سلام به همگی.
تغییر، زمانی که بپذیریم، خداوند قدرت خلق سرنوشت ما رو در دستان خودمون قرار داده، و تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه باورهایه خودمونه، تازه کار شروع میشه و باید شروع کنیم به تغییر کردن. و این تغییر رو باید از باورها شروع کنیم، چرا که وقتی باورها تغییر کنه همه چی خود به خود و به آسونی تغییر میکنه.
“همه چی تغییر می کنه، وقتی که تو تغییر میکنی”
در پناه امن الهی باشین.
به نام خداوند جان افرین حکیم سخن بر زبان افرین
سلام به خانواده خوبم
به نظر من با تجربه ای که از زندگی خودم داشتم هر کسی یه روزی یه جایی دیگه از شرایط موجود به سطوح میاد و از ته قلبش از خدا میخواد که راهو نشونش بده و از گمراهی درش بیاره و خداوند از بی نهایت طریق تمام کسایی که اماده تغییر هستن رو هدایت میکنه به سمت افرادی که در مسیر تغییر از بقیه جلوترنافرادی.مثل استاد خودمون.ولی بهترین تغییر موقعیه که ادم تو شرایط خوبیه و قول ورزش کارا تو اوج خداحافظی کردن با شرایط موجود و به مدار بالاتر رفتنه.اینطوری بدون سختی کشیدن میشه هرروز بهتر از دیروز شد.ولی اگر این کارو نکنیم جهان با روش خودش یه تضاد به وجود میاره و مارو هدایت میکنه که اونم خوبه.از خدا سپاسگزارم بابت اینکه منو به راه راست هدایت کرد و ممنونم از شما خانواده عزیزم.شاد باشید
با سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و همچنین خانم شایسته عزیز
و همچنین سلام گرمی به اعضای محترم و دوست داشتنی گروه عباسمنش
خیلی وقته همسفر این گروه عزیز و دوست داشتنی هستم ولی هیچ مطلبی ننوشتم چون خیلی وقت بود که چند محصول خریده بودم و هی امروز و فردا میکردم و می گفتم فردا استفاده میکنم
یه دفه به خودم اومدم و گفتم ببین یک ماه گذشت و تو هنوز هیچ کدوم از اون چند محصول که اینقدر ذوق و شوق خریدنشو داشتی شروع نکردی و همه اش داری فایل دانلود میکنی و اونا رو هم نگاه نمی کنی خیلی تو ذهنم ترافیک بود و به هیچ کدوم نمی رسیدم و فقط هر روز یاد آوری میشد که یک روز دیگه هم گذشت
پس کی میخوای شروع کنی ،اینطوری بود که چند وقت از سایت دور شدم تا بتونم فایلهای دانلود شده رو ببینم و عمل کنم به دستوراتش و محصولات خریداری شده رو شروع کنم .
و این بین اتفاق جالبی برام افتاد که گفتنش خالی از لطف نیست
من در واقع کارمندم و اصلا با خیاطی سروکاری ندارم حتی درز شلوار هم که باز میشد می بردم خیاطی .ولی چیزی که بود همیشه تو ذهنم خودمو میدیدم که دارم خیاطی میکنم اونم در حال دوختن لباس فک کنین برای خودم که جالب بود
یه روز صبح از خواب بلند شدم رفتم سرکشوی پارچه های کادویی که برام اورده بودن یه پارچه رو برداشتم که خیلی دوستش داشتم .
جالبه هنوز که بگم من اصلا چرخ خیاطی ندارم، یک چرخ خیاطی مادر شوهرم تو انباری از اون مدلهایی که بعدا از حالت دستی به حالت پدالی در می آوردن از اونا تو انبارشون بود و همیشه می گفت این خرابه برای همون ازش استفاده نمی کردن .و طفلکی اونجا فقط خاک میخورد.
ولی یه حسی بهم می گفت برو بیارش برای تو کار میکنه .
خلاصه رفتم آوردشم تمیزش کردم و ماسوره رو از زیره پر کردم و خلاصه برای دخترم یک پیراهن مجلسی برش زدم اونم با پارچه گیپور و ساتن شروع کردم به دوختن ( خانم ها میدونن که این دو جنس پارچه چقد ظریف کاری میخواد و سخته دوختش)
ولی با همون باور و اعتماد به نفسی که بهتون گفتم برش زدم و در عرض 5 ساعت پیراهن آماده شد . همسرم با پسرم استخر رفته بودند وقتی برگشتن و منو با چرخ خیاطی دیدند کلی تعجب کردند.
و تازه وقتی پیراهن و تن دخترم دیدند که کلا تا چند لحظه هاج و واج مونده بودند .
فقط به شوهرم با خنده گفتم : بله ما اینم دیگه ، اینم یکی دیگه از هنرهام
الان دارم فکر میکنم اون چرخ خیاطی همیشه خراب چرا یک بار هم نخ پاره نکرد ، چرا یک بارهم منو اذیت نکرد تازه دخترم کلی ذوق کرده بود اینقدر که از خنده های اون منم میخندیدم .
جالب برام باور با آدم چه میکنه ، چه حسی ، چه حالی ، عالیییییییییییییییییییییی
دوست داشتم این حس خوب و به شما هم بدم چون دوستتون دارم از صمیم قلب
ممنون از استاد عزیزم همیشه برقرار و پاینده باشی سیدجان
به نام الله یکتا خالق جهان هستی
سلام برگ پنجم سفرنامه
به نظر من تغییر کردن وجه متضاد عادت کردن است، همه ما به نوعی در زندگیمان دچار عادت و روزمرگی هستیم و به هیچ وجه مقصد نداریم که این عادت ها را عوض کنیم.به قول استاد ترس و نگرانی مثل یک ترمز در زندگی ما عمل میکند و ما را از خیلی از کارها باز می دارد.دو باور محدود کنندهای که جلوی خیلی از تغییرات را میگیرد.
عادت کردن به شرایط موجود و ساکن بودن و تغییر نکردن مثل آبی می ماند که وقتی در جایی بماند و حرکت نکند می گندد و تبدیل به مرداب می شود حال اگر آن آب حرکت کند در مسیر رسیدن به دریا بزرگ و بزرگتر میشود.
من همیشه عاشق کارهای هنری بودم، نقاشی،بافتنی،گل سازی… همیشه از کودکی دستی در کارهای هنری داشتم و لذت می بردم و هنوز هم می برم،وقتی یک اثر هنری می بینم وجودم سرشار از ذوق می شود و دوست دارم آن را یاد بگیرم،
وقتی ساعتها خود را مشغول می کنم خسته نمیشوم و لذت می برم ،خیلی دلم میخواهد از طریق هنر که همیشه مورد علاقه ام بوده به درآمد برسم و نعمت و ثروت همراه با کار مورد علاقه وارد زندگیم شود.
البته به لطف خدا از وقتی با این سایت آشنا شدم و به این خانواده پیوستم کم کم تغییر را در خودم حس می کنم،هر روز فکر میکنم به شرایطی که در آن هستم و سعی می کنم بهتر از قبل باشم،در رابطه با همسرم و فرزندم آرام تر از قبل هستم،شکر گذار تر از قبل با خدای خودم حرف میزنم و امیدوار تر از قبل هستم چون می دانم با ایمان به خدا و تغییر باورها می توانم به خواسته هایم برسم.
خدا جانم تو نهایت زیبایی هستی،تو هنرمندی که جهانی به این زیبایی را خلق کردی و اگر ذره ای از این هنر تو در وجود من بنده باشد من هم میتوانم زیبایی خلق کنم پس هدایتم کن
سلام صبح همه شما عزیزان بخیر
استاد عزیزم من دیشب برنامه ریزی کردم تا از این به بعد صبحها ساعت پنج بیدار بشم نماز وقران بخونم وسریعی به سایت بزنم استاد به جای ساعت ۵ساعت۶:۲۰دقیقه بیدارشدم البته بدون زنگ. ساعت بعد ذهنم گفت تو عقب افتادی نمیتونی سرساعت بیدارشی یکدفعه حسم بدشد اما سریع گفتم عیبی نداره تازه من ساعت هم نزاشتم برای بیدارکردم تمرین میکنم تا سرساعت بیدارشم بعد حالم خوب شد رفتم فورا وضو گرفتم بعداز عبادت اهنگ مثبت گوش کردم وسریع اومدم طرف گوشیم گفتم خدایا امروز چه نشونه ای برام داری وقتی فایل دیدم بازم جواب سوالم رو گرفتم دیگ واقعا میخام تغییر کنم ودرون خودمون یک جهاد به پا کنم استاد و خانم شایسته عزیزم بسیار سپاسگذارم که شماهارو دارم خدایاشکرت که مرا به این مسیر هدایت کردی
مخصوصا صبح ک بیدار میشم خیلی ذوق وشوق دارم که امروز چه فایلی رو باید ببینم و فایل های شما نشونه های از طرف خداوند هست
صبحهای زود که نامش بین الطلوعین هست به لطف الله همیشه بیدار هستم چه حس خوبی میده استاد بین الطلوعین هم یک نشانه از طرف دستان خداوند برای من بود
خدایاشکرت بابت این همه چیزهای خوب وعالی
بنام خداوند وهاب
???
سلام خدمت تمامی دوستان عزیزم
ممنونم از استاد که رشد تک تک ما براش مهم و تلاش میکنه هر روزمان بهتر از دیروز مان باشه فقط کافیه بخواهیم و توکل کنیم و حرکت کنیم
برداشتی که من از این فایل استاد داشتم اینه بود که در همه حال آماده تغییر باشیم حتی زمانی که فکر میکنیم جای راحتی هستیم بازهم باید آماده تغییر باشیم این فایل استاد منو یاد کتاب چه کسی پنیر منو جابجا کرد انداخت که داستان دوتا موش و دوتا آدم که هر روز میرن و پنیر می خورن و کسی پنیر بیشتر نصیبش میشه که آماده تغییر و جابجا شدن است…
وقتی توکل باشه و باور توحیدی قوی داشته باشیم دیگه از تغییر نمی ترسیم در هر لحظه با بهترین احساس تغییر می کنیم و این باعث رشد بی نظیری مت میشوید…
موفق و سربلند باشید امیدوارم همه روی قطار موفقیت سوار باشید و تا ایستگاه هدف هیچ توقفی نداشته باشید
شاداب باشید???????
بسم الله الرحمن الرحیم
22 بهمن 1397
ردپای روز پنجم سفرم
چه جنبه هایی از زندگی ات الان نیاز به تغییر دارد ؟ چگونه و با چه باورهایی و نگرشی میتوانی زندگی بهتری برای خودت بسازی و الان چه ایده ای برای برداشتن اولین قدم داری؟
چند نفس عمیق …
اتاقی گرم با نوری زرد ..
صدای پیانوی آرام بخش، من را آرام تر و صبورتر از همیشه … احساس میکنم
احساسش میکنم… خدایی که توی وجود اون پیانیست داره آکوردها و نت ها را پشت سر هم به زیبایی مینوازه، آرامشی که در وجود منه آرامشی که در وجود نوازنده اس.. آوایی که از دور دست تو را میخواند … تویی خلق کننده، تویی …
من اهل زمین نیستم، من و تمام انسان های دیگر، “فقط” برای تجربه کردن فرکانس های هر لحظه امان به زمین زیبا، ثروتمند و پر از نعمت و فراوانی سفر کردیم.
من اهل زمین نیستم، من و تمام انسان های دیگر، “فقط” برای تجربه کردن فرکانس های هر لحظه امان به زمین زیبا، ثروتمند و پر از نعمت و فراوانی سفر کردیم.
من اهل زمین نیستم، من و تمام انسان های دیگر، “فقط” برای تجربه کردن فرکانس های هر لحظه امان به زمین زیبا، ثروتمند و پر از نعمت و فراوانی سفر کردیم.
خدای من چه آرامشی دارم الان
چشمای زیبامم باز شد بازتر از همیشه
امشب الان، فرصتی دوباره شد که بعد از مدتها مدیتیشن به روش قدیمیم انجام بدم اونم با یک موزیک بی کلام و روح انگیز جدید به اسم” Luke Pearson – Requiem In The Mountains ”
خدای من هزار مرتبه شکرت.
جنبه ای که الان نیاز به تغییرر و قوی شدن داره، “عزت نفس ” و ” باورهای توحیدی ”
(((همین الان همین الان 11:09 دوستی که یکسال پیش هم خانه ی هم بودیم و یک سال دقیقا ندیدمش، بهم تلگرام داد.)))
خدای من
تو معرکه ای
معرکه
من زمانی خیلی پیشرفت کردم که سفر به درون را شروع کردم ..
و هر سوالی که داشتم وقت میذاشتم و میرفتم یک جای آروم و ساکت، و از خود “مقدسم ” سوال میپرسیدم.
جواب میگرفتم، جواب هایی دقیق
هر چقدر که من سوالم را دقیق تر میپرسیدم جوابم هم به همان میزان دقیق تر بود.
دقیقا مثل داستان توحید میمونه
هر چقدرر خدا را باور کنی، قدرت را از همه انسان ها بگیری و بدی به انرژی ای فقط قدرت واقعی اونه، اونه که انت الوهاب اوست که ، هذا من فضل الرب
هر چقدررر باورش کنی هر چقدر فراوانیش را باورر کنی هر چقدر یگانگیش را یکتا و بیهمتا بودنش را نه فرزندی دارد و نه زاده شده، باورش کنی به همام میزانم ثروت و خوشبختی و آرامش سلامتی و هر چیز خوبه دیگه وارد زندگیت میشه.
به جرئت فهمیدم درک کردم حس کردم احساسش میکنم، دوست عزیزی که داری این پاسخ را از طرف خدا میخوانی”
تنها ثروت واقعی منمممممم، خدااااا، و نه چیز دیگه
پول میخوای، سلامتی میخوای، همسر میخوای، فرزند مومن میخوای، یک خانواده ی عالی، پنت هاووس، ماشین بگووو فقط چی میخواییی؟؟؟
همه چی منم، همههههههههههههههههههه چیییییییییییییییییییییی منم
چون همه چیز جزیی از منه ثروت منم
پول منم
زیبایی منم
خنده ی اون کودک منم
اون عشقی که از طرف همسرته از طرف دوستته این منمممم
تو به من ای بنده ی خوبم، قول دادی مرا یاد کنی و من اجابت کنم تو را.
باور کن من تو را بیشتر از خودت دوست دارم، بیشتر از تو حتی میخواهم ثروتمند شوی
میدانی چرا؟؟
کافیست، نگاهی به دورت بیندازی، 50 سال قبل را تا به امروزت مقایسه کن!
چه چیزها تغییر کرده است؟؟ همه چیز، همه چیز. الا یک چیز، ” توو ” آن که نخواست تغییر کند و دیدی که چه اتفاقاتی را برایت رقم زدم! آری رقم زدم چون تو خواستی، ناخواسته ات را.
.
خدایا شکرت که توی این جمع و خانواده ی دوست داشتنی تر از همیشه ام قرار دارم.
امیدوارم به ثروت واقعی زودتر برسید. چون دیگه بعدش هیچی نمیخواید یعنی نه که نمیخوای بعدش همه چیز مثل آب خوردن میشه. هر جذبی هر خواسته ای تو از مسیرت لذت میبری و میدونی که در زمان و مکان مناسب قرار داری. همین
فقط باید ادامه داد،
محکم تر از همیشه
با اراده ی قوی تر با اشتیاق سوزان تر.
هر جایی که هستید دوستون دارم
“فقط در این مسیر بمان، این تنها کار زندگی توست.”
سلام به همه خوبان
سلام استاد عزیز و خانم شایسته عزیز
من دیروز نت نداشتم بیام ردپایی از خودم بذارم
و راجع به پنجمین روز سفرمون بگم
و امروز اومدم فقط خواستم بگم
من متعهدم. تعهدی غیر قابل مذاکره…
فایل عالی بود…بیست مثل همیشه
و کلی درس گرفتم
و کلی انگیزه درونم ایجاد شد.
و میخوام بگم
تغییر رو از وقتی شروع می کنیم که میفهمیم باید تغییر کنیم
حتی اگر شده از یک تغییر کوچک تا برسیم به تغییرات بزرگ
و گام به گام میریم جلو
و بعدبا همین گام های به ظاهر ناچیز
میشود جاده ای موفقیت را ساخت
جاده ای که تا ابد ادامه داره….