تغییر شخصیت، جسارت می خواهد - صفحه 33

1732 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 2524 روز

    خداوند از طریق نشانه ها با ما صحبت میکنه اگه نشانه ها خبراز شادی و ثروت و سلامتی آرامش و خوشبختی نمیدن باید شروع کرد به تغییر در افکارو اعمال و رفتار هر روز باید از خودمون بپرسیم

    آیا تغییری در اعمال و رفتارم جهت بهتر شدن اوضاع زندگیم داشتم ؟

    تنبلی ، بی تفاوتی و بی حوصلگی باعث درجا زدن میشه اگه شرایط فعلی زندگیم الان یه مقدار خوب نیست باید بدونم اگه کاری نکنم حرکت نکنم ۱۰ سال دیگه این یه مقدار شرایط نامناسب خیلی خیلی زیاد حالمو بد میکنه فشار خیلی بالای رو باید تحمل کنم برا اینکه الان انگیزه بگیرم اون فشار ۱۰ سال آیندرو ( مستاجری و حسرتو آشفتگی….) رو الان باید حسش کنم و با باور به خودمو توانایی هام توکل و ایمان به خدا حرکت کنم افراد موفق پیشرو کسایی هستن که قبل اینکه شرایط بد بشه به پیشواز تغییر میرن همیشه آمادگی تغییر کردنو دارن و برعکس آدمای دیگه همیشه ترس از تغییر و ورود به دل ناشناخته هارو دارن ترس از لذت نبردن دارن ترس از به زحمت افتادن دارن چسبیدن به امنیتاشون بی ایمانی و نگرانی نمیزاره که هدایت بشن تغییر کردن شهامت میخواد تغییر نکردنم پوست کلفت میخواد😂

    خاصیت جهان اینکه هرگز از گسترش باز نمی ایستد به قول قرآن ماجهان را آفریدم و همواره آنرا بسط و گسترش میدهیم

    قانون:جهان هرگز از رشد و گسترش باز نمی ایستد و بیشترین پاداشهایش را به کسانی میبخشدکه در روند این بهبود و گسترش با جهان همراه شوند.

    وقتی صحبت از تغییر کردنو گرفتن نتایج خوب میشه منظور تغییرات عمیق و ژرف درونی و ادامه داره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    درخشان گفته:
    مدت عضویت: 3384 روز

    برگ پنجم سفرنامه

    سلام به همگی، خداقوت

    خدا روشکر که امروز هم با آگاهی‌های این فایل حالم عالی شد و دوباره به تغییر فکر کردم. و اینکه اصلا چرا باید تغییر کنیم و چه لزومی داره، بیشتر در ذهن خودم حک کردم تا باورام رو قدرتمند کنم.

    اول از همه اینکه ما موجوداتِ فرکانسی هستیم.

    فرکانس توسط خودمون و ذهنمون و با غذا و ورودی که بهش میدیم و تمرکزی که روی مسائل داریم ایجاد می‌شود.

    در این صورت ما خالق هستیم و پروردگار، فرمانروای کل کیهان ما را خالق آفریده است.

    و بعد از اون نیرویی هدایتگر در ما نهاده شده که پشتوانه‌اش هممون توجه و تمرکز بر زیبایی هاست، تا کار کنه.. تا بهشت و زیبایی خلق کنیم، که خودمون لذت ببریم. وگرنه که خداوند «کلَ نُمِد» است، یعنی به همه کمک میکنه تا به خواسته‌شون برسند، بنابراین تمایز در چشم انداز ماست که از فرکانس تشکیل شدیم و با افکار و تمرکزمون می تونیم چشم اندازمون رو وسیع کنیم. (خدای من چقدر فوق‌العاده است)

    و اما بعد از اون مهمترین باوری که امروز خیلی درکش کردم و حس میکنم ظرفم بزرگتر شده که دارم بیشتر درک میکنم و بیشتر دستگیرم میشه(خدا رو شکر برای تکامل ) اینه که باید با طلا بنویسمش و روزی چند بار به خودم بگویم:

    «هدف این جهان گسترش است و کارآمدترین ایده‌اش برای گسترش‌، پاسخ به فرکانس‌های ما‌ست. ما دستان خداوند هستیم برای گسترش این جهان.»

    «جهان هرکز از رشد باز نمی‌ایستد. به همین دلیل نیز بشترین پاداشها را به افرادی می‌بخشد که رشد بیشتری ایجاد می‌کنند و راه ایجاد این رشد‌، ورود به مسیر اشتیاق و استقبال از تغییرات همیشگی است»

    بله، تغییرات همیشگی، اینجاست که معنای حیاتیِ خودش رو در زندگیمون مشخص میکنه! چه نقطۀ مهمی است..! ما با هر بار تغییر به سمتِ رشد جهان، به لذت ها بیشتر نزدیک میشیم. و این یعنی در روند جهان و خواستته ها و هماهنگی با خدای روز رسانِ بی حساب.

    و در آخر هم میخوام دوباره این مووضوع رو تاکید کنم که: «همیشه بخشی از وجودت آماده‌ی رشد بیشتر است. همیشه بخش دیگری از توانایی‌هایت آماده ابراز وجود است.» وجود من باید با مهارت های فوق العاده ای که کسب میکنم شکوفا بشه و کیف کنم. همچنین اینکه این تغییر باید در همه جوانب زندگی و شخصیتممون باشه ،اصلا اصلش اینه که باید با تمرکز و کنترل ورودی و تعهد به انجام آگاهی ها، روی شخصیتمون کار کنیم و تغییرش بدیم. هر بار تغییرش بدیم به سمت عزت نفس و خودباوری تا ایمان آوردندگانی بی عمل نباشیم که در غیر این صورت به درد خودمان هم نمی خوریم ..

    خدایا هزار بار شکرت..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مریم جهانبخش گفته:
    مدت عضویت: 3123 روز

    بنام خدای که هرلحظه از طریق نشونه هاداره با من حرف میزنه ومراهدایت میکنه

    روز پنجم سفرنامه

    سلام استادگرامی ومریم عزیزم

    امروز شروع سال جدید هست ومن بسیار خوشحال هستم که دراین مسیر گام برمیدارم

    کدوم جنبه های زندگی من باید تغییر کنه

    میخواهم از امروز به خودم وخدای خودم قول بدهم که خیلی بیشتر از سال قبل روی خودم کار کنم وبا تمام وجودم وازخداوند میخواهم که مرایاری کند

    میخواهم هرچه فرصت دارم برای تغییر باورهایم بزارم چون اگاه هستم که فقط فرکانسهای ما هستند یعنی باورهای ما وافکاری که به جهان هستی میفرستیم باید درهرلحظه رویش کارشود ورودی مناسب بفرستیم تا خروجی مناسب دریافت کنیم این یک قانون هست

    ومن هم با ایمانی قویتر از قبل روی خودم کار میکنم درهمه شرایط تا باورهایم رو تغییر بدم

    درپناه خداوند شادو پیروز وسریلند باشید

    خانواده صمیمی من سال نو شما عزیزان مباررک باشه وسالی سرشارازارامش ثروت وخوشبختی درکنار عزیزانتون داشته باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مرضیه امیری گفته:
    مدت عضویت: 2198 روز

    سفرنامه

    در مسیر فایل تغییر باور را از کی شروع کنیم؟

    در گذشته در گروه افرادی بودم که وقتی اوضاع خراب شد تغییر میکنند چند سالیه این مقاومت کم و کم تر شده حتی الانم گاهی وقت ها در زیر مجموعه خیلی از جنبه ها در برابر تغییر مقاومت دارم و این تمرین که آینده ام رو در همین وضعیت اگر تغییر نکنم ببینم باعث میشه مقاومت ها رو کم و کم تر کنم

    اما به من ثابت شده شجاعت و شهامت تغییر دارم چون خیلی تغییر کردم درخواست های زیادی کردم حتی اگه جواب نمیگرفتم، ترس هایی رو کنار گذاشتم ، افراد زیادی رو کنار گذاشتم ، فضای مجازی و تلوزیون رو کنار گذاشتم ،ندای قلبم رو شنیدم و اقدام کردم

    من تنها وابستگیم که اونم خیلی کمتر شده به خانواده هست و امسال میخوام این وابستگی رو حذف کنم بجاش دلبسته باشم باهاشون حالم خوب باشه و در تنهایی هام هم عالی باشم براشون بهترینا رو بخوام و خودخواهانه روی خودم کار کنم مطمئن با این خودخواهی به افراد خانوادم هم کمک بزرگی میکنم به تمام ادم های دور و نزدیکم

    اخ عاشق نشانه هام استاد خداروهزارمرتبه شکر برای اینکه قدم به قدم هدایتم میکنه

    خیلی خووووبه درک نشانه ها عالیه

    من بارها این نشانه رو دریافت کردم که وابستگیم رو به خانواده قطع کنم و تماما به خداوند وابسته باشم و من وحی منزل میپذیرم و روی باورهای توحیدیم کار میکنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سینا براری گفته:
    مدت عضویت: 2092 روز

    به نام یکتای بی همتا و فرمانروای کیهان

    سلام به استاد جان و مریم جان و همه ی همسفران نازنینم

    هر چند این مدتی که وارد سایت شدم تغییر کردم و بسیار زندگی آرام و شاد تری دارم اما برخی مواقع تصمیم هایی برای تغییر باور های محدودم و برداشتن ترمز ها داشتم که بعد مدتی آنقدر غرق نجوا ی ذهن میشدم که فراموش میکردم که اصلا چنین تصمیمی گرفتم

    باورم این بود که همیشه باید یک تضادی یک فشاری یا یک شرایط بسیار سخت پیش بیاید بعد شروع کنم به تغییر و زندگی دلخواه

    از خدا جونم واقعا تشکر میکنم و سپاسگذارشم بخاطر هدایت به این سفر زیبا که خیلی متعهدانه تر پیش میرم

    و تعهد میدم به خودم از این پس هر روز زمان بیشتری را به این فایل های سفرنامه و خواندن نظرات دوستان و خواندن قرآن و درک آن بگذارنم و اینکه هر چند توانسته ام از تلویزیون بسیار فاصله بگیرم در مورد دوستانم هم همین تعهد را میدهم و قبل شرایط نادلخواه و از همین الان شروع میکنم به عمل گراییم

    من دنبال زمان بیشتری میگشتم که علاوه بر این سفرنامه سفرنامه ی دوم را هم شروع کنم و به لطف الله جونم به دلیل این ویروسی که وجود دارد زمان اعزام به خدمتم عقب افتاده و راحت تر میتونم این تعهدم رو عملی کنم به لطف خدا جونم و لحظه ای درنگ نمیکنم

    باور فراوانی و لیاقت من هم خیلی نیاز به کار کردن دارد و یکی از اهداف دیگرم کار کردن هر روز روی این دو باور با استفاده از عقل کل هست و تعهد میدهم به خودم که همه ی این هدف هایم عملی شود

    خدا جونم یا ربالعالمین هزاران هزار مرتبه شکرت بخاطر این مسیر زیبایی که من را به آن هدایت کردی که در همین دنیا بهشت دلخواهم را بسازم

    خدا جونم تنها به خودت دل میبندم و تنها و تنها روی خودت حساب میکنم و پشت و پناهم باش که در ساختن بهشتم و عمل به تصمیماتم موفق عمل کنم

    و عاشق دست پاک خدا هستم که رسالتش را عاشقانه ادا میکند

    استاد عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    محمدعلی مهرجوی گفته:
    مدت عضویت: 2211 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم 🌹

    امروز نهار خانه پدر و مادرم دعوت بودم ..مادرم اومد گفت که برادرم مریض هست و رفته از سرش عکس گرفته ،،سردرد داره و دکتر گفته باید آزمایش و عکس بگیره تا ببینیم جواب چیه ،،ایشالا که هیچی نیست 🙏استاد من ۷سال پیش از روی بیکاری و نداشتن هدف ،،عزت نفس نداشتن ،،به پیشنهاد خانواده و برادرم وارد شغل برادرم شدم و اونجا مشغول به کار شدم اونموقع برادرم درآمد نسبی داشت ،،راضی بود و تونست یه ماشین پراید بخره و زندگی متاهلی خودشو اداره کنه و به چشم خانواده خوب بود خلاصه منم وارد این شغل شدم و هر چه جلوتر میرفتم سالهای بعد ،،هی اون کار واقعا از لحاظ درآمد خرابتر میشد ،دست زیاد میشد و از همه مهمتر مهمتر اینکه بشدت از لحاظ روحی و روانی آسیب میخوردیم ،همش درگیری ،همش استرس شدید ،بیخوابی ،تایم کاری بالا ،،نه عید ،نه محرم ،نه تعطیلی هر روز هر روز میبایست سر کار می‌بودیم و سر کله زدن با یکسری آدمهای بشدت منفی ،،دروغ می‌گفتیم ،قسم الکی خوردن فقط برای این که بتونیم درآمد داشته باشیم ،،جالب بود برادرم همیشه خودش می‌گفت اگه نون اینجا را خوردی سخت میتونی از این شغل کناره گیری کنی ،،دیگه طمع نمیزاره و از این حرفها ….

    بخدا از همون روزهای اول حالم بشدت بد میشد از این شغل ،از اینهمه دروغ گفتن ،از اینکه هیچ آزادی نداشتی ،،اختیاری نداشتی ….برادرم سنی نداره به خداوندی خدا هزاران بیماری و مریضی داره یعنی یه پا تو دکتر ،یه پا سر کار ،،همیشه باید گوشیت در دسترس باشه ،،خاموش کردن ،سایلنت اصلا معنی نداره…همیشه شکایت های برادرم را می‌دیدم ،مریضی هاشو ..ولی به خاطر همون بیمه لعنتی ،این که سر ماه حقوق ثابتی داشتم ،،اینکه همه آدمهای بیرون همیشه مینالیدن از بیکاری و میگفتن خدا را شکر کن حقوق ثابت داری بیمه هستی …خلاصه این جریان چند سال طول کشید که منم هی ضعیفتر ،میشدم روحیه داغون ،جریان شغلی هم هی خرابتر میشد ،،یعنی اون درآمد به نسبت کمتر میشد ولی نداشتن عزت نفس نمیزاشت با دیدن این همه واقعیت منفی این شغل ،،بتونم تصمیم چند ساله خودمو اجرا کنم و از این شغل لعنتی بیرون برم …تا خدا را شکر با شما استاد عزیزم آشنا شدم با گوش دادن فایلهای رایگان قویتر شدم و با توکل به الله و خرید دوره عزت نفس ،و گرفتن قدرت از آموزه های شما ،،دقیقا ۱ماه و نیم جلوتر ،،در زمانی که حقوقم بیشتر شده بود ،تقریبا تو اون شغل راحت بودم از لحاظ رتبه کاری ،بیمه بودم و اینکه برای عید بهم عیدی خوب میدادن .خیلی با اعتماد بنفس و توکل به خدا با آرامش کامل و مهربانی از شغلم بیرون اومدم ،،و اون چرخه معیوب را برای همیشه تمام کردم ،،بیخیال بیمه ،حقوق ثابت ،درصد اضافی و این پول عیدی گرفتن ،،یعنی دقیقا زمانی،که سنگینی کار تو اون ماه دیگه کم شده بود و من خیلی راحت با کمترین تلاش می‌تونستم حقوق بگیرم و ۲ماه بعد عیدی و پاداش ،،تمام این خوبی‌های به ظاهر خوب را کنار گذاشتم و خدا را شکر الان در سلامت کامل روحی و روانی هستم …همیشه این را میگفتم به خودم محمد یکبار برای همیشه از تو این چرخه معیوب بپر بیرون بعد یک عمر وقت داری فکر کنی ..الان بیکار هستم ولی بقرآن خدا از این تصمیمم هر روز سپاسگذارتر میشوم..آزاد آزاد ..ووقتی برادرم را میبینم دقیق از بیرون میبینم چقدر در این منجلاب خود کم بینی گیر کرده و به خداوند و قدرتهای خودش اعتماد نداره و نتیجه همش مریضی و مریضی و در آمد کم ،کم …

    استاد بازم بخاطر این آگاهیها و آموزه ها از شما سپاسگذارم ..واز خداوند بهترین ها را برای شما آرزومندم🙏🙏🌹🌹🌹🌹💞💕💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 2296 روز

    سلام. خدارو شاکرم ک به پنجمین روز سفرنامه رسیدم

    من خداروشکر روابط و سلامتی ام داره بهتر میشه. البته هنوز خیلی جای کار داره ولی تغیرات رو دارم میبینم ، از لحاظ مالی حسم خوبه مخصوصا از وقتی سفرنامه رو شروع کردم و باور توحیدیم داره بهتر میشه .

    قدم اول و مهم ترین قدم در این راستا کار کردن روی باور هامونه هم بصورت تکرار و تکرار و تکرار اون باور ها برای خودمون هم بصوزت دیدن زیبایی ها و ادم هایی ک اون خصوصیت و باور رو دارن و تحسین کردنشون.

    قدم دومم تمرکز صد در صد روی خواسته هامون ب شکل تجسم و شکرگزاری درمورد اون چون به قول استاد ۹۹ درصد تلاش ذهنی میخواد و یک درصد تلاش فیزیکی ( نه اینکه تنبل باشیم اول باید در کار مورد علاقمون حرفه ای بشیم و اونو استادانه یاددبگیریم بقیشو میسپاریم به خدا .همه کارا رو جهان برامون انجام میده)

    به امید الله یکتا

    🌹🌹😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    خدا پادشاه قلبمه گفته:
    مدت عضویت: 2153 روز

    به نام خدا

    سلام به عزیزان دل

    روز پنجم سفرنامه

    خداوند رو سپاسگزارم که هرروز اگاهی هایم در طول این سفر بیشتر و بیشتر میشه

    اول کوتاه از تجربه خودم قبل از این سفرنامه میگم…تقریبا شش ماه به طور کامل بود که در صفحات مجازی انواع و اقسام کتاب ها رو خوندم در زمینه موفقیت،شروع کردم به کار کردن روی باورهام ،هرروز عبارات تاکیدی و تصویرسازی،دیدن نشانه ها،رها کردن تمرینات بیش از 10 بار ،مسیر پر فراز و نشیبی داشتم و اخر سر هم ناامید میشدم،تا اینکه یه روز یه تکنیک عالی رو از یه کانال تلگرام پیدا کردم بعد هدایت شدم به سفرنامه استاد عزیز،واقعا اون روز با قلبم باور کردم که خالق زندگی خودم هستم و هر روز هم داره حالم بهتر میشه…میخوام بگم ما تا نپذیریم خالق زندگیمون هستیم هیچ چیزی تغییر نمیکنه،یعنی باید ایمان داشته باشیم که خالقیم(چون همه این رو میدونن ولی اکثرا باور ندارن در نتیجه ارزوهاشون رو رها میکنن )مورد بعدی عزت نفسه ،خیلی ها خودشون رو لایق اون ارزو یا تصویر ذهنیشون نمیدونن(مشکلی که من داشتم ) این دو مورد واقعا پاشنه اشیل من بود،خداروشکر اشکالاتم رو و باور های منفیم رو شناختم و باید هرروز روشون کار کنم تا نتایج ظاهر شن ….به امید و یاری الله یکتا🙏

    خیلی از افراد به خاطر ترس ها و ایمانشان دست به تغییر نمی‌زنند و شهامت تغییر کردن و استفاده از توانایی هاشون رو ندارند

    باید سعی کنیم ببینیم روند ما تا ۱۰ سال دیگه ما را به کجا میبره.

    عذابی که ۱۰ سال دیگه میخواد وارد زندگیمون بشه باید الان احساس کرد که همون بهمون برای حرکت کردن انرژی بده

    هر شرایطی که هستی باید نشانه ها را به دقت ببینی تا بتونی از الان در باورها و رفتارهایت تغییر ایجاد کنی باید آمادگی تغییر در تمام جنبه های زندگی را داشته باشید جهان داره تغییر میکنه و ما هم باید به همان نسبت تغییر کنیم در همه ابعاد زندگی هر روز باید با خودت بگی چه کار کنم که بهتر از دیروز باشم و کدام قسمت از زندگیم باید تغییری ایجاد کنم که از اوضاعم عالی بشه باید حواسمون به نشانه ها باشه خداوند داره از طریق نشانه‌ها باهامون صحبت میکنه باید تغییر ایجاد کنیم مخصوصا در باورها و افکار مون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    عباس امیری گفته:
    مدت عضویت: 2176 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربون و دوستان گل

    خب روز پنجم فرارسید و باز هم تعهد و باز رد پا.خدا رو شکر

    تغییری که احساس میکنم که باید در خودم ایجاد کنم،ورود به دنیای استقلال مالیست و من الان استقلال مالی ندارم و نداشتم.

    در واقع تنها و تنها به دلیل ترس نتونستم ورود کنم به این موضوع.ترس از اینکه کم بیارم به تعابیر مختلف مثل:توانایی های من رو همه دارن،اصلا من توانایی خاصی ندارم،ترس از مسئولیت و…

    بارها و بارها این ترس ها در ذهن من کار کردن و الان این ترس مثل یک سیمان به ذهنم چسبیده و اجازه نمیده که ذهنم با روحم هماهنگ بشه.

    چند روز پیش تصمیم گرفتم که وارد کار بشم حالا هرچی میخواد باشه.یک مصاحبه هم با یک فروشگاه پوشاک داشتم و قرار بر این شد که خبر قطعی رو بهشون اعلام کنم.بعدش باز هم به دلیل ترسی که در وجودم ریشه دوونده،به دلایل مختلفی (بهانه ها) قیدش رو زدم و ادامه ندادم و جالبه که امروز متوجه شدم(الهام شد) که عباس تو داری بهانه میاری، تو ترسیدی.

    برخلاف گذشتم، این ندای درونی رو کاملا پذیرفتم و گفتم درسته.به قدری احساس ضعف میکردم که از ته دل از خداوند هدایت خواستم.

    ریشه این ترس برمیگرده به عدم داشتن عزت نفس.

    تصمیم گرفتم باز هم برای این عزت نفس قدم بردارم و از خونه بیرون زدم.رفتم که تمرین آگهی تبلیغاتی (تمرین عزت نفس) باز انجام بدم که بزرگترین پاشنه آشیل منه.

    خب در یک پارکی وارد شدم.دو دختر خانم رو بر روی یک نیمکت دیدم و تصمیم گرفتم برم و تمرین رو در حضور اونا انجام بدم.قبلا هم این تمرین رو انجام داده بودم اما این سری متفاوت بود.تفاوت این بود که این بار انقدر استرس داشتم که نمیتونستم به سمتشون حرکت کنم و مداام این دست اون دست میکردم.

    تا اینکه یک صدایی از پشت سرم اومد.یک صدایی که کاملا طبیعی بود و بلند گفت:

    برووو

    مثل یک مربی که داد میزنه بروووو

    برگشتم و نگاه کردم کیه ولی کسی رو ندیدم.خب ایمان داشتم که هدایت خداست و حرکت کردم.

    ولی از بس تپش قلب داشتم که وقتی نزدیکشون رسیدم راهمو ادامه دادم و از کنارشون عبور کردم.واقعاااا برام خیییلی سخت بود.وقتی چند قدمی دور شدم، یک صدایی از پشت سرم داد زد:

    برگرررد

    درست مثل یک مربی که تاکید میکنه و داد میزنه.همون لحظه به این سوال فکر کردم که تفاوت بین کسی که ایمان آورده و کسی که ایمان نداره چی میتونه باشه؟؟؟؟

    جواب فقط یک کلمست: “(((((( شجاعت ورود به دل ترس)))))”

    با تمام اون سختی برگشتم سمتشون.سلام کردم و خواستم رو عنوان کردم.

    شرایط به قدری برام سخت بود که صدام در نمیومد و چند کلمه ای که صحبت کردم،دخترا بصورت خیلی حقیرانه روشون رو برگردوندن از من و رفتن.

    انقدر من از این اتفاق اذیت شدم که گفتنش در کلمات نمی گنجه و به خودم گفتم چه اشتباهیی کردم .اما اما اما بعد از دو سه دقیقه درونم گفت که باید خوشحال باشی.این اتفاق باعث شد که تو رشد سریع تری داشته باشی و کاملا پذیرفتم.اگه بخوام نتیجه این تمرین رو با نتایج تمرینات قبل ( مخاطب هایی که خیلی خوش رو ازم استقبال کردن ) مقایسه کنم،باید بگم نسبت رشدم نسبت به دفعات قبل ده به یک هست.این چالش بی محلی و تحقیر شدنم به حدی عزت نفسم رو رشد داد که باورم نمیشه و بعدش بارها خدا رو شکر کردم.

    الان درک میکنم که وقتب به ترس حمله میکنی(هرچی میخواد باشه) بهدش احساس میکنی که مدارت و فرکانست عوض شده و من کاملا حسش کردم.هیچی مثل حمله به ترس انسان رو رشد (تغییر مداری) نمیده.

    خداست دیگه،بهترین مدبر….

    بسمت کسانی منو هدایت کرد که کاملا به نفع من تموم شد این اتفاق و بعدش انقدر احساس سبکی داشتم که باورم نمیشد.

    الان احساس میکنم با این چالش، یک ضربه ی سنگینی به این سیمان زده شد و باعث شد مقداری از این سیمان بریزه. و باز هم و باز هم تکرار میکنم این تمرین رو.

    و خدایی که همین نزدیکیاست.در درون ماست و هرلحظه در حال هدایت ماست…

    میدونم تا وقتی این عزت نفس رو رشد ندم،نتیجه ای هم برام حاصل نمیشه و در چهاچوب ترس اسیر میشم.

    دوستان باز هم بابت کامنته هایی که میزارید بسیار سپاسگذارم.

    شاااد ثروتمند و تندرست باشیییییید

    الحمدالله رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    جاويدان گفته:
    مدت عضویت: 2549 روز

    به نام تنها معبود من

    روز پنجم سفر نامه

    یه جورایى عاشق این ردپا گذاشتن شدم، بهم نشون میده که واقعى نیست چیزایى که امروز دارم تجربه میکنم و حالى که براى خودم ساختم

    بهم امید اینو میده که به حدى قراره عوض بشم و دور بشم از این دنیایه امروز که اگه ننویسم و ثبتش نکنم باورم نمیشه از کجا اومدم

    امروز قرار بود به لطف خدا بشینم و صادقانه بنویسم چه جنبه هایى از زندگیم باید دستخوش تغییر بشه و بعد کل روز فکر کردن دیدم که همه جنبه ها

    از نظر ثروت باید کلى باور قشنگو الهى راجعبه پول بسازم و اولین باور باید فراوانى و لیاقت تجربه کردن پول زیاد و مقدس بودن پولو ثروته

    پاشنه آشیل من در این مورد اینه که زشته از خدا ثروت بخوایى چون خدا بسه براى کل زندگى و الزاما ثروت مارو به خدا نزدیک نمیکنه، نباید امیال دنیایى رو خواست که خب هنوز نه ولى مطمعنم که میتونم یه روز کاملا تغییرش بدم

    ازنظر سلامت باید سبک فکریمو و باورهامو راجعبه لاغرى درست کنم، نه ژنتیک نه غذا خوردن نه تحرک نمیتونن عوامل چاقى باشن! برعکس فکر و باور چاقه که باعثش میشه

    از نظر روابط باید به قوانین ایمان بیارم و رابطمو با خودم و با خدا درست کنم

    روى باور هاى فراوانى و رهایى و بینیازى و بینهایت بودن عشق باید کار کنم

    مخصوصا الان که به تازگى یه رابطه رو تموم کردم و نمیدونم آدم نادلخواه بود یا باورهاى من اون وجه اون آدمو بیدار کرد یا اینکه رفتنش با وجود عشق زیادش براى من از دست دادن به حساب میاد یا قراره خداى متعال بهترشو بهم بده

    نمیدونم چجورى رها باشم و فراموش کنم یا به نکات مثبتش فکر کنم یا منفى و کلى فکر دیگه که جلو تمرکزم رو خودم رو گرفته

    همینطور دوستانى که با من هم فرکانس باشن و همچنین عباسمنشى رو میخوام

    از نظر معنویت نزدیک ٣ ماهه پر شدم از ورودى هاى عالى مثله قرآن و دعاى جوشن کبیر و کمیل و … همینطور نظرات دوستان تو فایل بهترین باور راجعبه خداوند

    بینظیرن آگاهى ها اما ذهن نجواگرم انگار سد راهم شده…. ایمان و باور کافى ندارم که خدا براى منم میخواد عاشق هستم ولى بدون عمق بدون عمل فقط در حدى که خجل میشم از کرده و نکردم

    اینو میدونم که خدا قد باور من جواب میده و کوچیک میشه ولى وقتى به کوهى از باور هاى نادرست که دارم نگاه میکنم نا امیدو سست میشم

    ذهن منطقى من که خودم به احبار به این سمت کشوندمش باید تغییر کنه و من باید جلو نجواهارو تو هر لحظه بگیرم

    باید خودم رو انسان شایسته بدونم و جلو هیچ احدى احساس ضعف و نیاز نکنم

    من جسارت انجان دادن به ایده ها و وظایفم رو میخوام

    من کنترل بى قید و شرط روى خشمم رو میخوام

    من باید تعهد بدم که این اشرف مخلوقاتى رو که تا این حد از جایگاهش پایین اوردم تا این حد محتاج و وابسته و غمزدش کردم و احساس و ارزش و لیاقت و حال خوب رو ازش گرفتم رو این انسان بینظیر و پر از استعداد که تحسین هر کسى رو بر میانگیزه رو این دختر معصومى که جزوى از وجود پاک خداست رو تا جایگاهى که حق مسلمش هست بالا ببرم و به اصلش برگردونم

    به امید الله همه ما یه روز خیلى نزدیک به اصل و ارزش واقعى خودمون برسیم و براى همه کلى ارزوى خوب و رسیدن دارم ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: