تغییر شخصیت، جسارت می خواهد - صفحه 37

1732 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ساناز آریازاده گفته:
    مدت عضویت: 2103 روز

    سلام به استاد عباسمنش جانم و تمامی دوستان عزیزم…

    آره درسته…خودشه….باید قبل از اینکه مجبور بشی تغییر کنی خودت تغییر کنی…باید تغییر کنم در تمام جنبه ها…سلامتی(ورزش کردن و سلامت بدن)روابط(عشق ورزیدن به همه,بخشیدن همه,تحسین کردن همه چیز,بهترین دختر واسه پدر مادرم بهترین خواهر واسه خواهرام…و بهترین نسخه ی خودم)

    ثروت(باید تغییر بدم اوضاع رو در تمام شرایط باید باورامو عوض کنم.باید بکوبم از نو بسازم.باید بیشتر به توانایی هام توجه کنم و بهشون بها بدم.استاد باورت نمیشه توحید از من چه انسان جسوری ساخته انقد جسور که امروز از کاری که آزارم میداد اومدم بیرون و به هیچ چیزی که قرار بود بعدش اتفاق بیوفته فک نکردم…تو راه که داشتم برمیگشتم خفه کردم تمام نجواهای مزخرف ذهنم رو…عجیب آرامش داشتم عجیب حالم خوب بود فارغ از اینکه بقیه چی میگن…فارغ از اینکه نکنه نتونم کار مناسبی پیدا کنم فارغ از بی پولی بعدش..شب قبلش فایل نشانه رو باز کردم گفتم خدایا هدایتم کن خستم از اون ادما از اون مکان…میدونید چی اومد برام؟؟؟فایل زندگی در بهشت قسمت 1 و سریع هدایت شدم به کامنت یکی از دوستان که گفته بود خدا برات بهشت رو آماده کرده نگران هیچی نباش برات بهترین رو کنار گذاشته….خدای من چی بگم من آخه…استاد حالم خوبه یه چیزی در وجودم فریاد میزنه از چی میترسی؟؟؟؟من هستم انقد محکم کنارتم که نمیزارم آسیب ببینی یه چیزی در اعماق وجودم فریاد میزنه بهترین رو برات کنار گذاشتم تو فقط آروم باش…میخوام با باورای بینظیر وارد کار فوق العاده ای که خدا هدایتم میکنه و واسم کنار گذاشته بشم…انقددد ارومم که انگار قشنگ تو بغل خدام💜💜💜میخوام یه ساناز جدید متولد بشه من تو این مدت که رو خودم کار کردم خیلی تغییر کردم.میخوام بهترین نسخه ی خودم باشم…متعهد میشم که هر روز کار کنم و تغییر بدم تمام جنبه های زندگیمو میخوام مدام با خدا حرف بزنم ازش هدایت بخوام.میخوام وارد ترسام بشم…میخوام قوی باشم مثل خودِ خدا…و درسایی که از این سفر تا به اینجا گرفتم رو به بهترین شکل انجام بدم…عزت نفس,توحید,تمرکز بر نکات مثبت هر لحظه,و تغییر در تمام جنبه های زندگیم.استادم میخوام بهم افتخار کنی میخوام شاگرد خوبی برات باشم…میخوام بیام و از موفقیتام واست بگم کیف کنی…میخوام جواب زحماتت رو با خوشبختی و موفقیتم جبران کنم….خدایا شکرت…خدایا شکرت…عاشقتونم و بهترین هازو واسه همه آرزو میکنم.💜

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سعـید کاکایی گفته:
      مدت عضویت: 1796 روز

      سلام دوست عزیز هم فرکانسی شاگرد زرنگ مکتب عباس منشی چقدر افتخار میکنم وقتی میبینم یکی از هم قطارهام تو این سفر توحیدی پر از موفقیت اینقدر جسورانه پا رو ترسش می‌زاره و با توکل به خدا از محیطی که متعلق به اون نیست میاد بیرون و خدا رو شکر میکنم که با خواندن کامنت شما عزیزان هم فرکانسی منم جسور تر میشم به داشتن دوستان خوبی مثل شما به خودم افتخار میکنم موفق و موید باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    زهره گفته:
    مدت عضویت: 1939 روز

    با سلام و درود ، به نظرم در مورد خداوند و ایمانم به خدا باید تجدید نظری اساسی تو باورهام بدم و باورم به یک خدای ذهنی که از والدین و نسلهای قدیم دارم رو با خدای جدیدی که جهان رو بر اساس قوانین بنا کرده و با پاسخ دادن به فرکانس های ما ما رو به خواسته هامون می رسونه عوض کنم و برای ایجاد این باور جدید باید مطالعات ام رو در این زمینه بیشتر کنم و با فایل های استاد دارم این باورها رو می سازم، در زمینه سلامتی خدا رو شکر باورهام خیلی قویه و تا حدی که اطرافیانم رو هم اگر کسالتی داشته باشند می تونم با انرژی ذهنم سالم و سرحال کنم اما درزمینه باور به فراوانی و ثروت باز به دلیل باورهای غلط پیشینیان و ناخودآگاه خیلی ایراد دارم و باید روش خیلی کار کنم و در این زمینه نیز دوره های مختلفی از اساتید مختلف موفقیت رو گذروندم و دوره میکنم خصوصا فایل تئوری سطل استاد رو تقریبا هر روز گوش می دهم، برای برطرف کردن باور اینکه دوست داشتنی نیستم هم روی خودم کار می کنم و هر روز جملاتی محبت آمیز به خودم در برابر آینه می گم و این باور به دوست داشتنی نبودنم هم از تجربیات قبلی و رفتار غلط بزرگترهام در کودکی ناشی میشه،سپاس فراوان از همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3259 روز

    هیچ وقت نباید خودم را از یاد ببرم.

    اولین قدم برای پیشرفت شناخت خودم است.

    انوقت میتوانم دیگران و خدا را نیز بشناسم.

    من موجودی هستم که خداوند از روح خودش در من دمیده

    و قدرتی را دارم که همه بر من سجده کردند الا ابلیس.

    هر اتفاقی بدون استثنا در زندگی ام تنها و فقط نتیجه ی فرکانس ها و باورهایم است.

    این به این معنی است که من میتوانم انطور کهبه نفع من است

    و احساس خوبی میدهد باید به اتفاقات نگاه کنم.

    هر لحظه ای امده که به لحظه ای بهتر تبدیل شود.

    خداوند همیشه همراه و حمایتگر من است برایم برنامه هایی دارد و مرا هدایت میکند.

    و از من مشتاق تر است برای رسیدن به اهداف و همه چیز را برایم مهیا نموده.

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت.

    و همچنان با من سخن میگوید.

    جهان نیز همواره در حال رشد است .

    خیلی دوست دارم با ان همراه شوم. این فایل برایم امروز نشانه است

    زیرا میخواستم برنامه ریزی کنم و حرکت کنم.

    در زندگی ام نقاط بسیار زیادی برای تعییر وجود دارد.

    اکنون زمان تبعیت از الهامات و حرکت است. اکنون زمان عمل به آگاهی هاست.

    اکنون زمان نتیجه گرفتن است. اکنون زمان برنامه ریزی برای تغییر باورهایم است.

    ایمان و جسارت عامل بسیار مهمی برای حرکت است.

    برای عمل به چیزی که خداوند به من الهام نموده است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 1924 روز

    با سلام دوباره

    امیدوارم حااااال همه همه خوب باشه روز خوبی رو داشته باشید برای همه آدما آرزوی سلامتی و خوشحالی دارم❤️❤️

    روز پنجم از سفرنامه ام هست و

    من فکر میکنم ی خورده تو ذوق و شورو هیجان داشتن مشکل دارم

    من از وضعیتی ک هستم راضی نیستم از افرادی که دورم هستن از حرف هایی که دورم میشنوم از وضعیت مالی ک دارم ولی فقط باهاش دارم سر میکنم یعنی گذاشتم ک بگذره باید انرژی داشته باشم باید هیجان داشته باشم بگممممم من باید عوضش کنم من باید زندگیمو تغییر بدم

    نمیدونم باید چیکار کنم دیگ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      حسین گرزدین گفته:
      مدت عضویت: 1907 روز

      سلام دوست عزیز خیلی آفرین بهت میگم که اومدی و ترس هات بیان کردی و دقیقا این خودش نشونه این هستش که میخوای تغییر کنی و زیاد بخودت سخت نگیر ما همه انسانیم پر از اشتباه ولی این هیچ مشکلی نداره و اشکال ادامه یک اشتباه هستش حالا خیلی قوی با خودت تصمیم بگیر و شرایطت رو تغییر بدی وقتی اومدی اینجا حرفتو زدی یعنی هنوز دل و جرئت تغییر درونت هست پس تو قطعا میتونی انجامش بدی و اینو یادت نره همیشه ی چیزه خوب هست که بهش بهش توجه کرد از همون واسه تغییر شروع کن.

      تو باید انجامش بدی

      ۵ستاره هم که دادم واسه جرئت گفتن حرفات بود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    زهرا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2207 روز

    سلام به هم فرکانسی های عزیزم

    خداروشاکرم که منو هدایت کرد به این مسیر زیبا

    مسیری که سراسر آرامش و رستگاریه

    امروز روی نشانه روزانه ام زدم و هدایت شدم به این صفحه و فایل

    “چه زمانی باید تغییر کنیم؟”

    هر انسانی یا بهتره بگیم حدودا ۵ درصد انسانها یه نقطه عطفی تو زندگیشون دارن

    لحظه ای که باعث میشه کل زندگی و آینده شون دستخوش تغییراتی بشه

    حالا چه زمانی به نقطه عطف زندگیمون میرسیم

    زمانی که به تضادی برمیخوریم

    و این تضاد همچون⚠️تابلو زرد رنگه هشداره!

    این تضاد به ما میگه که عزیزم داری راه رو اشتباه میری

    بنظر من یک راه خوشبختی و سعادت بیشتر وجود نداره ولی هرکسی به شکلی متفاوت از دیگری این راه رو تجربه میکنه

    چرا؟

    چون تو فرهنگ ها و شرایط متفاوت زندگی میکنیم و فرکانس های متفاوتی به جهان هستی ارسال میکنیم

    شخصی که تو امریکا زندگی میکنه آرزو ها و اهدافش با شخصی که تو ایران زندگی میکنه خیلی فرق میکنه

    ولی چی میشه که یه سری افراد خوشبخت و ثروتمند زندگی میکنند و یه سری دیگه هنوز تو همون شرایط کارمندی و درآمدی بخور و نمیر موندند

    چون خداوند با شجاعانه

    کسانی که شجاعت و جسارت به خرج میدهند و با وجود ترس ها پا در دل مسیر میزارند

    و بطور مستمر ادامه میدهند

    کسانی که انقدر شجاع هستن که اگه یه نفر بهشون گفت داری اشتباه میکنی سریع جا نمیزنن

    کسایی که خجالتی نیستند

    محکم و با اعتماد به نفس هستند

    کسایی که دنبال عشق و علاقه هاشون میرن و کاری به جامعه ندارند

    کسایی که ایمان + عمل دارند

    کسایی که فقط حرف و ادعا نیستند

    و استاد عزیزم وقتی شما خودت رو با دوستت مقایسه کردی

    واقعا بهتون احسنت گفتم

    چقدر عالی که ۱۰ سال آینده رو برای خودتون پیش بینی و بررسی کردید و فهمیدید این کار به شما هیچ اطلاعات مفید و زندگی زیبا و دلخواهتون رو نمیده

    شما به دنبال رویاهایی رفتید که براتون رویا نبودند بلکه حکم اکسیژن رو داشتند

    اون موقع تضاد های زندگی جوری بهتون فشار آورده بودند که در ذهنتون نرسیدن به رویاها و اهدافتون مساوی بود با مرگ

    من یادگرفتم که

    ایمان که داشته باشم آرامش دارم

    آرامش که داشته باشم احساس بهتری دارم

    و وقتی احساس خوبی دارم لاجرم به تمام اهدافم میرسم

    وقتی من حالم خوبه جهان مجبوره من رو به شرایط و مکانهای بهتری هدایت کند

    نباید مثل قورباغه ای باشم که اروم اروم آب گرم میشه و حواسش به گرمی آب نیست(نشانه ها)و میپزه و میمیره

    به شرایط بد الانم نباید عادت کنم

    یک راه بیشتر وجود نداره اونم راه سعادت و خوشبختی

    و من باااید از این مسیر برم

    من باید به نشونه ها توجه کنم

    من باید حواسم به نشونه ها باشه

    خدای عزیزم از طریق نشانه ها بامن حرف میزنه

    هر اتفاقی از زندگیم که برام ناخوشاینده این یعنی زنگ هشدار جهان

    و اون لحظه زمان تغییره

    من نباید از تغییر کردن بترسم

    من باید ایمانم رو به جهان نشون بدم

    رفتن تو دل ترسها منو به خواسته هام میرسونه

    و علاوه بر اون به اعتماد به نفس من افزوده میشه

    من نباید به ترس ها و کمبود ها و نگرانی ها بها بدم

    این ترسها و نگرانی ها همان ترمز هایی هستند که باعث میشوند من به خواسته ام نرسم و مثل دوست شما ۲۰ سال دیگه حسرت دیگری را بخورم

    باید برای هر ترس و نگرانی ای دلیل و منطقی پیدا کنم تا واهی بودن آنهارا برای خودم ثابت کنم

    باید باورکنم که خدا به من نزدیکه

    و همانطور که من از خدا انتظار اجابت خواسته هایم را دارم متقابلا من هم این نیروی قدرتمند را -باید- اجابت کنم

    چگونه؟

    از طریق بی اهمیت پنداشتن و نادیده گرفتن نگرانی ها

    و پا گذاشتن روی ترس ها

    از طریق توجه به نشانه ها و ایده های الهامی

    من باید اطمینان و ایمان و ارامش و رهایی رو جایگزین ترس و نگرانی و اضطراب و چسبیدن به خواسته ها کنم

    من باید به جای عجله کردن از مسیر لذت ببرم

    و من باید سپاسگذار نعمت هایم باشم

    نعمت هایی که همین الان و درحال حاضر دارمشون

    و امیدوارم که فقط در حد حرف و آگاهی نباشم

    و همیشه آدم عمل کردن به آگاهی هایم باشم

    با عشق-زهرا-❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    نوید محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1999 روز

    سلام عرض میکنم خدمت هم فرکانسی های عزیز و استاد گلم پنجمین روز سفرنامه ام رو مینویسم چیز هایی که از فایل تغیر باور هایمان را کی شروع کنیم یاد گرفتم این بود که باید هر لحظه از زندگی مون آماده تغییر باشیم برای بهتر کردن وضعیت یعنی حتی اگه درآمد بالایی داشته باشیم باید توی کسب و کارمون و باورهامون تغییراتی رو ایجاد کنیم که اون درآمد افزایش بدیم و نگاه کنیم به زندگی مون اگه درامدمون کاهش پیدا میکنه یا روابطمون با اطرافیان روز به روز بدتر میشه نباید صبر کنیم تا این روند پیش بره و هر روز بدتر بشه و تغییراتی در خودمون ایجاد کنیم برای بهتر کردن زندگی من خودم الان دانشجو هستم و شغلی ندارم دیگر جنبه های زندگی مثل روابط و سلامتی از وقتی روی قانون کار میکنم بهتر شده و دارم روی خودم کار میکنم تا با همین شرایطی که دارم واسه خودم درآمد ایجاد کنم کسب و کاری به راه بیاندازم و هر روز سعی میکنم اون ترمز های مغذی که نمیزارن من ایده هارو ببینم یا جلوی پیشرفت منو میگرن رو شناسایی کنم و به جاش باور های قدرتمند کننده ای به جاش بسازم و عجله ای هم در کار نیست و از خودم هم توقعات بیجا ندارم چون میدونم تکامل که طی کردم و باورهام درست شد ایمان دارم که نتایج شروع میشن و چون در دیگر جنبه های زندگی ام میبینم قانون جواب میده اطمینان دارم که ثروت هم جواب میده و میخوام با فایل های رایگان درآمدم رو افزایش بدم و بعد بتونم بسته روانشناسی ثروت رو بخرم و بیشتر روی خودم کار کنم واسه ی همه ی دوستان عزیز آرزوی سعادت و خوشبختی دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    ساناز کردنوه سی گفته:
    مدت عضویت: 2657 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگ

    استاد واقعا ازتون ممنونم که اینقدر خالصانه و روان برامون این مطالب مهم و قانون رو بهمون می گین خدا قوت

    در پناه الله شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشین 🥰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    فائزه مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1845 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلااااام به همه ی دوستان هم راه من در این مسیر خوشبختی

    استاد عزیز دقیقا برای من هم سالها پیش چنین شرایطی پیش اومد کار میکردم ولی از درآمد م راضی نبودم و چند تا کار عوض کردم

    ولی مدام از طرف آشنا و دوست برچسب می‌خوردم ک تو از این شاخه به اون شاخه میپری ولی من کار خودمو میکردم و از جایی ک راضی نبودم میرفتم

    تا اینکه شغل مدنظرمو پیدا کردم

    همه ما یکسری افرادی دور برمون داریم ک با ما در تضادن و سعی میکنن مارو ناامید کنن

    باز برمیگرده به عزت نفس ما که چه راهی رو پیش بگیریم.

    الان هم بعد سالها باز نشانه ای منو به ی راهی میخواد بکشونه که درآمد م بیشتر بشه بااینکه در کنارم فردی هست که تضاد فراوانی با من داره ولی من راهی ک بهش ایمان دارم و میرم و مطمئن هستم جواب میگیرم.

    مگر خدا نگفته تو برو من هستم

    مگه خدا هرآنچه ک بخواییم رو نباید ب ما بده

    من از شما یاد گرفتم که بخوام از خدا

    و نمی‌دونم چجوری

    از چه راهی

    توسط چه کسی

    میخواد بهم بده

    ولی می‌خوام ازش و باور دارم ک درراهی هستم پله پله به موفقیت میرسم.

    من همیشه توی زندگیم ب هرچی خواستم براش تلاش کردم و پافشاری کردم

    تصورش کردم

    رویا پردازی کردم

    باهاش حالمو خوب نگه داشتم

    و….

    رسیدم.

    من ب خدایی ایمان دارم که توی کویر برای حضرت مریم خوراکی فراهم کرد،

    به خدایی ایمان دارم یوسف رو که یک برده بود عزیزمصر کرد

    و صدها مثال دیگه که تو قرآن هست.

    پس برای خدا کاری ندارن

    کاری ندارن ک منو تو رو برسونه ب اوووووج اعلا

    کافیه بخوابم

    حرکت کنیم

    باورمون عوض کنیم

    دل بکنیم از آدمای منفی

    جمع و مهمونی ک حالمون بد می‌کنه

    برنامه و فیلمی که مخالف عقاید ماست.

    دوستی ک هم نشینی باهاش جز ایجاد باور غلط چیزی ندارم برامون.

    .

    .

    .

    .پس توجه کنیم ب نشانه ها

    نشانه هارو جدی بگیریم

    نترس از راه

    نترس از تضادهای توی راه

    از آدمای غلط تو راه

    خدا وعده داده ب صابرین

    ب صابرین با حال خوب

    حالم خوب نگه میدارم

    و

    میرسم ب هر آنچه ک می‌خوام

    به امید الله یکتا

    🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    علی کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1846 روز

    درود به استاد عزیز عباس منش و اعضای سایت اگه بگن این فایل معجزه کرده تو زندگی خانواده ما باورت نمیشه ما یه لوازم ورزشی داریم چیه بنگاه ماشین بنگاه خوبه اما ورزشی نه با اینکه جنس های خوب و مد روز می آوردیم درآمد خوبی نداشتیم روزی صد یا دویست تومان فکر مون این شده بود شهر خوب نیست مردم توانایی خرید ندارن باید جمعش کنیم تو فکر جمع کردن بودیم که صبح روز بعد داییم از تهران اومد خونه ما بعد بحث این ورزشی شد همین فایل استاد رو پلی کرد من گفتم عجب بعد همون موقع تو دیجی کالا بودم باورتون نمیشه یه دقیقه به خودم اومد گفتم آقای عباس منش داره راست میگه گفتم این همه تو دیجی کالا میرم اما به فکرش نیافتاده بودم که اجناس خودم رو اونجا بفروشم رفتم زود ثبت نام کردم دوره آموزشی رو دیدم باورتون نمیشه اما آلن روزی پونصد الی هشتصد دارم فقط تو دیجی کالا می‌فروشم این اتفاق از یه ماه پیش برای ما شروع شد و الان به فکر این هستیم که اجناس مون رو بیشتر کنیم این فایل تو یه یک ماه تو درآمد مغازه ما معجزه کرد من برای بار دوم گوش میکنم از خود سایت حالا به خودم میگم من همون ادم قبل از این فایلم که داییم برام پلی کرد نه امیدم به کارم بیشتر شده به شما پیشنهاد میدم گوش کنید مرسی از همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    مینا _ از اتاقم تافلوریدا گفته:
    مدت عضویت: 2248 روز

    سلام به رهروان راه حقیقت

    🌹🌹سفرنامه روز پنجم🌹🌹

    اگه بگم این سفر جادوییه باور میکنید؟

    اگه بگم این سفر برنامه ریزی شده ست تا بکوبه از نو بسازه باور میکنید؟؟

    .

    شگفت زده شده ام

    هر فایلی رو شروع میکنم همون مشکل همون باور غلط از اعماق وجودم عین دمل چرکی سرباز میکنه و درد تمام وجودمو میگیره و بعد با آموزشهای اون فایل روش مرهم میزارم و صدالبته برای تکمیل دور درمانیش باید حالا حالا کارکنم…

    .

    اما موضوع فایل سفرپنجم

    کی میخوای تغییر کنی…

    .

    همزمان با شنیدن این فایل سر یه خرید الکی با همسرم بحثم شد ایشون گرفت خوابید خروپفش رفت هوا و اما من…

    خدای من به جایی رسیدم که درست دوسال و سه ماه و ۲۷ روز قبل شروع کرده بودم مثل همون شب تاریک…

    گفتم قانون جواب نمیده همش دروغه همش الکیه بسه خسته شدم تاکی توجه به نکات مثبت کنم تاکی حالم خوب رو نگه دارم و هیچ اتفاق مثبتی نمی افته اما با کوچکترین فرکانس منفی همه ی وجودم میریزه بهم

    من که شب و روز دارم فایل گوش میدم پس کو نتیجه

    و بعد خدای درونم ازم پرسید استاد چی میگه؟

    من:میگه باورهاتو تغییر بده حالتو خوب نگهدار اتفاقات خوب از در و دیوار میریزه!

    خدای درونم:خوب بگو ببینم روی کدوم باورت کار کردی و نتیجه نگرفتی

    من:هیچکدوم … هیچکدوم…. ا چ عجیب … پس من تا حالا چکار میکردم…

    خدای درونم:فقط فایل گوش میدادی و نکته برداری میکردی و با همون باورهای قبلی داشتی زمین ناهموار جلوتو شخم میزدی تا راه باز کنی و بری جلو … درست بغل اسفالت…

    .

    نشستم همه ی ابعاد منفی زندگیم رو نوشتم

    هر بعد منفی به دلیل یک باور منفی یک باور محدود کننده ست

    به خودم گفتم اگه با همین فرمون برم جلو ده سال دیگه توی سن ۴۴ سالگی چه جوریم؟ یه پیرزن افسرده با فشار خون بالا چندتا رگ قلب گرفته دست لرزان پوست چروکیده و…. واووو نمیخوااااام….

    و اومدم شرایط مطلوب هر کدوم رو نوشتم و باور درست رو ازش دراوردم و همه رو مرتب کردم و با صدای خودم ضبط کردم و تصمیم گرفتم هرروز که فایلهای استاد رو گوش میدادم زمان رو نصف کنم نصف استاد نصف این باورها…

    .

    .

    بعد اومدم سایت دیدم یه دوستی برای کامنت اول سفر روز چهارمم یه جواب فوق االعاده نوشته که بارها تا نزدیکترین لایه سطح اگاهیم می اومد و من سرکوبش میکردم!!

    .

    .

    از خودم میپرسیدم تو داری این همه قوانین رو مرور میکنی و تکرار میکنی پس کو عملت!!!

    مگه فقط نشستن تو یه اتاق و خود رو قرنطینه کردن از همه ی دنیا یعنی کار کردن!

    چندبار وسط این جمع توی یه باغ بزرگ بودی و همه گفتن و خندیدن و تو فقط بخاطر اینکه باهاشون رابطه نداری رفتی یه گوشه نشستی تنهایی و ثانیه شماری کردی کی برگردی تو اتاقت پس کو لذت بردنت از تنهایی !

    به قول اون دوستمون چندبار وقتی بچه مون اومده پیشمون دعواش کردیم که وقتمو نگیر فایل گوش میدم!!!!

    .

    اگه استاد الان همین دختر کوچولوی مو فرفری من رو داشت چکار میکرد؟؟؟؟؟

    به خدا استاد با توجه به همین یک داشته ش میتونست یه بهشت خلق کنه و اما من …

    .

    من چون خواسته م یک زندگیه مستقله فکر میکنم دیگه به زندگی مستقلم برسم همه چی حله و دیگه هیچوقت ناراحت نمیشم و وقتی میبینم یه خانمی میگه تو خونه ی مستقل خودشه و چقد ذهنش درگیره تعجب میکنم

    اما حالا از خودم میپرسم به نظرت چند تا دختر جوان هستن که آرزوی یه ازدواج باعشق مثل من ، یه همسر پولدار و متعهد و بلندپرواز و خوش تیپ و فوق العاده مثل همسر من ، یه دختر موفرفری زیبا و شیرین سخن مثل دخترمن رو دارن و ازدیدن ناراحتی من تعجب میکنن!!!میگن بابا اگه ما اینا رو داشتیم هزارتا حرف خواهرشوهر رو فدای یه تار موشون میکردیم و فقط عشق میکردیم و زندگی!!!

    دختر عموم توی خونه ی عالی و مستقل زندگی میکنه و بچه نداره همیشه میگه هیچ کجای این خونه زندگی ای نمیبینم چون بچه ندارم و همیشه مریضه!!!!

    .

    .

    خدای من انگار یه معنی دیگه از سپاسگذاری میفهمم…

    خدایا گفتن سپاسگذارم یه چیزه و ناشکری خفی درونمون یه چیز دیگه …

    خدایا چقد ناشکر بودم که داشته هامو نمیدیدم و اینقد چسپیده بودم به نداشته هام …

    الان چند نفر ازشما ارزو داره یه همسرخوب و یه دختر ناز مثل من داشته باشه؟

    یا وقتی در اتاقشو باز کرد مثل من کوه و درخت و گل ببینه و صدای اواز پرندگان رو بشنوه

    یا یه باغ داشته باشن پر از گیلاسهای خوشمزه که دونه دونه بچینی و آفتاب از لابلای شاخه هاش بزنه بیرون

    یا یه استخر بزرگ که همسرت و دخترتو ببینی دارن شنا میکنن و از صدای ابی که با فشار میاد داخل استخر لذت ببره

    یا پدرو مادر جوان و سالم

    یا خواهربرادرهای موفق

    یا …

    .

    کلی چیزهای خوب تو زندگیم هست و من چسپیدم به زندگی با خانواده ی همسرم و افراد خونواده ی همسرم که اصلا این مشکل منحصربه فرد و شخصی نیست فکر میکنم هر عروسی که باخونواده ی همسرش و تعداد زیاد تویه خونه زندگی میکنه همین مشکلات رو داره.و خیلی ها میگن به محض زندگی مستقل و فاصله گرفتن از هم خیلی از این ناراحتیها تموم میشه

    .

    .

    در نهایت اینو بگم که از امروز به طور تخصصی تر روی خودم کار میکنم و ان شاءالله در طول این سفرنامه از خودم گزارش میدم که ردپایی ازم جا بمونه واسه خودم و کسایی که مثل من هنوز توی مدارهای پایین هستن

    دوستتون دارم

    .

    .

    از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      مجتبی یعقوبی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2663 روز

      سلام دوست خوبم خیلی براتون خوشحال شدم دقیقا مشگلی که ازش حرف میزنید منم تو زندگیم دارم خونهی مستقل وجدا از خانواده همسرم والبته کوچیک بودن خونم هم یکی از تضادهامه . واما کامنت زیباتون خیلی بر دلم نشست وعالی بود راستشو بخواین من در کامنت قبلیتون برداشت اشتباهی داشتم وفکر کردم شما درجهنم واقعی باهمسر بد وناجور زندگی میکنید ووقتی این کامنتتون رو دیدم از تعجب چشمام گرد شد این همه نعمت در زندگیتون بود و.. البته بهتون

      حق میدم این که ادم بتونه فقط نعمت ها رو ببینه و به تضاد های زندگیش جوری نگاه کنه تا احساسش بهتر بشه خیلی هنر میخواد وخیلی خیلی باید کار کنیم تا به این مرحله برسیم براتون بهترین ها رو آرزو میکنم

      دوست دارت محبوبه سادات مهربان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مینا _ از اتاقم تافلوریدا گفته:
        مدت عضویت: 2248 روز

        سلام دوست عزیزم

        واقعیتش من اونقد به مشکلم چسپیدم که گاهی احساس میکنم وسط جهنمم و خلاصی ندارم ولی شکر خدا الان چندروزیه که روی باورهام کار میکنم به این صورت که باورهای مربوط به داشتن خونه ی مستقل رو با صدای خودم ضبط کردم و با یه آهنگ تجسمی میکس کردم و مدام گوش میدم تصمیم دارم شکرگذاری راندا برن رو هم بصورت جدی شروع کنم ان شاءالله

        همه مون اگر به زیباییها توجه کنیم واقعا تو زندگیمون خیلی نعمت هست ولی گاهی یه مشکل رو چنان بزرگ میکنیم که نمیذاره از هیچی لذت ببریم و مشکل منم همینه که تضاد وجود خانواده ی همسرم و رابطه ی خرابمون رو آنچنان بزرگ کردم که شب و روز تمرین میکنم نجات پیداکنم ولی بازم نوسان دارم گاهی رها و آزادم مثل الان که ساعت۱ نصف شبه و انقدسرو صدا از هال میاد و صدای جیغ و دادو خنده بلنده و برای منی که عاشق سکوت و تنهاییم عین شکنجه ست ولی الان رها و آرامم و گاهی برعکس آنچنان افکار منفی و حرفهاشون و رفتارهاشون بهم هجوم میاره که انگار اصلا این قوانین رو بلد نیستم قشنگ شیطان سوار مغزم میشه

        به هرحال باید تمرین کرد باید اونقد تلاش کرد که بلاخره اوقات خوشحالیمون بر ناراحتیمون غلبه کنه و فرکانس غالبمون مثبت بشه.

        این روزها یه خانمی که شرایطش مثل ما بود و دوازده سال بود با خانواده همسرش زندگی میکرد و خیلی افسرده و ناامید بود به لطف الله ازشون جدا شده و زندگی مستقل تشکیل داده در نهایت خیرو خوشی و من مدام این الگو رو تکرار میکنم و میگم میشه میشه بلاخره من به خونه ی آرام و ساکتم مثل یک ملکه وارد میشم.

        من الان میتونم قهر کنم برم خونه ی پدرم و بگم تا جدانشم برنمیگردم و به احتمال ۹۹درصد جدابشیم ولی اصلا نمیتونم قبول کنم من که قوانین رو بلدم از همچین راهی و به زور به خواسته م برسم من باید براحتی و در کمال آرامش و صلح زندگی مستقلمو تشکیل بدم ان شاءالله

        برای شما هم همین زندگی آرام و در اختیار خودتون رو آرزو دارم عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      معصومه عبیری گفته:
      مدت عضویت: 2253 روز

      سلام عزیزم. متنت برای من خیلی الهام بخش بود. داشتم با خودم میگفتم من هیچ وقت نشونه ای نمیبینم. وقتی مشکلی دارم و زندگیم تغییر خاصی نمیکنه خدا بهم نمیگه دقیقا چیکار کنم. ولی الان که کامنت شما رو خوندم دقیقا جواب سوالم بود . ممنون عزیزدلم برات آرزوی موفقیت و شادی روزافزون دارم💚💛💚💛💚😘😘

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          دریا گفته:
          مدت عضویت: 2002 روز

          دوست من سلام میخواستم بدونم چه باورهای ساختی برای رسیدن به خواسته ات که خونه مستقل و آرومه

          تاحالا چه ایده هایی بهت گفته شده ؟؟ وقتی میگی میخوام روی خودم بیشتر کار کنم دقیقا منظورت چیه؟؟ الان با توجه به خواستت و با توجه به اینکه قانون رو بلدی نزدیکترین وساده ترین راه برای رسیدن به خواسته ات چیه؟؟

          اصلا شاید ترمزی داری که تا حالا به خواسته ات نرسیدی ترسهات چیه یا اگه ترمزت رو پیدا کردی لطفا برامون بگو چطور شد که ترمزت رو پیدا کردی ایده های کوچیک و قدم های کوچیک برای رسیدن به خواسته ات چی میتونه باشه

          سپاس گذارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
          • -
            مینا _ از اتاقم تافلوریدا گفته:
            مدت عضویت: 2248 روز

            سلام دریای عزیزم

            من برای داشتن زندگی مستقل در ناباوری مطلق بودم جوری که انگار وجود نداره و حتی به ذهنمم نمیرسید

            اما وقتی واقعا به تضاد خوردم که دیگه نمیتونم با خانواده ی همسرم باشم شروع کردم به فکرکردن بهش تجسمش و روی کاغذ مینویسم که جداشدم و تجسم میکنم و عمیقا شکرگذاری میکنم و شروع کردم به توجه کردن به کسایی که جداشدن و عمیقا خوشحال میشم و شکرگذاری میکنم براشون وقتی یه خونه ی زوج جوان میرم توی دلم انقد میگم چقد زندگی مستقل عالیه الان ما بریم مثلا خانم خونه اینکارها رو میکنه یا اینجا لب پنجره افتاب خورده با خیال راحت دراز میکشه و لذتش رو احساس میکنم روزهایی که بقیه ی افراد نیستن با عشق آشپزی میکنم و یکریز خداروشکر میکنم برای استقلال اون روزم و مدام مینویسم من جدا شدم و صدامو ضبط کردم گوش میکنم و شروع کردم کم کم با همسرم در مورد مزایای زندگی مستقل صحبت کردن و این اواخر به حس رهایی رسیدم یه جورایی که انگار به خونه م رسیدم تویه حالت لذت بودم انگار بیشتر تو تجسمم بودم تا تو واقعیت حتی بعضی وقتها در حالیکه در این خونه کاریو میکنم تجسمم با چشم باز جوریه که دارم همون کارو تو خونه ی خودم میکنم مثلا ظرف میشورم جلوم دیواره ولی چون دوست دارم خونه ی خودم ظرفشوییم لب پنجره باشه پنجره رو تصور میکنم و منظره ی دلخواهمو به چشم میبینم و نسیم رو حس میکنم و غرق لذت میشم خلاصه هرچی من بیشتر باور کردم جدا میشم شرایط به این سمت پیش رفته و الان شکرخدا همسرم داره دنبال خونه میگرده و من به صورت تکاملی احساسم قویتر شده طوری که وقتی بیرونیم عمیقا حس میکنم داریم میریم خونه ی خودم الان و حتی شرایط جوری پیش میره که من و همسرم خیلی بیشتر دوتایی غذا میخوریم و من الان کمترین تایم با خانواده ی همسرمم . و پیش پیش به همه گفتم دارم جدا میشم و همه بهم تبریک میگن و من بیشتر حس میکنم جدا شدم و اطرافیان بهم میگن اتفاقا خونواده ی همسرتم گفتن عروسمون داره جدا میشه و من دیگه در واقعیت خودم زندگی میکنم با عشق

            امیدوارم تونسته باشم مسیرمو تا حد روشنی بیان کرده باشم و استفاده کنید عزیزم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
            • -
              دریا گفته:
              مدت عضویت: 2002 روز

              عزیزم اینقدر خوشحال شدم جایی که نوشته بودین همسرم داره دنبال خونه میگرده انگار برای خودم اتفاق افتاده یه برقی زد چشمم یه احساس خوب وانگار تمام بدنم رو در بر گرفت که نمیتونم توصیفش کنم برات آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم خیلی خیلی زود به خواسته ات برسی عزیزم

              ممنونم که جوابم رو دادی خیلی عالی قدم های کوچیک برای رسیدن به خواسته هاتو برام توضیح دادی

              سپاسگذارم

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      امامی گفته:
      مدت عضویت: 2663 روز

      سلام به دوست عزیزم.

      آفرین به شما. چقدر عالی موضوع لذت بردن رو باز کردی.. دنبال چی هستیم واقعا با کار کردن روی خودمون؟ مگر غیر از این هست که میخوایم لذت بیشتری از زندگیمون ببریم؟ پس بسم الله.. شروع کنیم از نعمت هامون لذت ببریم. دم شما گرم که انقدر عالی این موضوع رو باز کردی. بسیار نوشته عالی هست. هر روز به سمت لذت های بیشتر هدایت شوی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: