دستور العمل «خانه تکانی ذهن، گام به گام» - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

بنام خداوند مهربان

چقدر توضیحات خانم شایسته عزیز درباره این پروژه و تاثیرات آن فوق العاده بود

تحسین میکنم ایشان را بخاطر این حجم از درک و تسلط به قوانین و آگاهی از مطالبی که استاد در فایل های عنوان کرده اند

واقعا صحبت هایی که در این فایل از زبان ایشان جاری شد در حکم یک دوره آموزشی پر محتوا می باشد وقتی که صحبت از وصل شدن به اصل و تاثیرات آن را داشتند

واقعا نمی توان از این صحبت ها و آگاهی ها بسادگی عبور کرد که خود آنها بهترین قدم و گام برای شروع می باشند

تمام صحبت های ایشان را یادداشت کردم تا همواره آنها را برای خودم مرور کنم و بیاد داشته باشم وقتی که به اصل وصل میشوم چقدر مسیر برای من هموار و راحتتر خواهد شد و چقدر روان به پیش خواهد رفت

قسمت هایی از این صحبت ها و دستورالعمل این پروژه را در اینجا یادداشت میکنم تا برای خودم به یادگار بماند و همواره در دسترسم باشد

وصل شدن به اصل یعنی انرژی فکری که خوشبین هست، انتظارات مثبت در مورد آینده دارد، ترس و غمی ندارد، همه‌چیز را ساده می‌بیند، رسیدن به خواسته‌ها را امکان‌پذیر می‌داند، به فراوانی باور دارد، بی‌قید و شرط خودش را لایق نعمت‌ها می‌داند، و نگران چگونگی در مورد هیچ‌چیز نیست

وقتی که این فایلها شنیده شده و در مورد آن‌ها تعقل می‌شود، خوبخود هدایت انرژی فکری در جهت خواسته‌ها را یادمی‌گیرم، نظارت بر ذهنم جزئی از عادت‌هایم می‌شود و بصورت خودکار مراقب گفتگوهای ذهنی خودم هستم، مدام ناظر فکرهایی که در ذهنم می‌چرخد هستم و از آنها غافل نیستم، همواره توجهم به احساسم هست و دست ذهنم را می‌خوانم و بمحض اینکه خواست من را از مسیر گمراه کند، آن فکر را در نطفه خفه کرده و اجازه قدرت گرفتن به آن را نمی‌دهم و آرام‌‌آرام متوجه می‌شوم که ذهنم نیز با من هم‌جهت شده است

خدایا من می‌خواهم رشد کنم و از این مداری که هم‌اکنون در آن هستم به مدار بالاتر بروم آن هم از مسیری هموار و راحت

پروژه خانه تکانی ذهن گام به گام

دستورالعمل پروژه:

هرجایی که هستم و درگیر هرکاری که هستم آن را رها کرده و یک استراحت ذهنی بخودم بدهم و به آن درگیری ذهنی و مساله‌ای که راهکاری برای آن ندارم و یا خواسته‌ای که چگونگی آن را نمی‌دانم که قدم را از کجا بردارم، بگویم من ترا در این نقطه رها می‌کنم و تسلیم می‌شوم و حل این مساله و ادامه این مسیر را از خانه‌تکانی افکاری شروع می‌کنم که در حال چرخیدن در ذهنم هستند؛

من اولین قدم را از اینجا برمی‌دارم و اجازه می‌دهم تا آگاهی‌های این لایو‌ها طی این پروژه برای من اصلاح مسیر کند و مستقیماً من را به سمت راهکار و قدمی هدایت کند که لازم است از طرف من برداشته شود؛

خیلی مهم است که این پروژه مستمر و تا انتها انجام شود و شرط اینکه این پروژه را مستمر و تا انتها بروم این است که خودخواه باشم یعنی فارغ از اینکه الان چه کارهای واجبتری هست که باید انجام بدهم، برای یکماه روزانه دوساعت را برای خودم خالی کنم،

دوساعت برای تجدیدی میثاق با اصلم و برای وصل شدن به توحید، وصل شدن به خوشبینی، وصل شدن به امید، وصل شدن به انتظارات مثبت و روزهای خوش آینده و اجازه بدهم در این دوساعت‌های روزانه از کمترین مقاومت‌های ذهنی، خداوند کارها را برای من انجام بدهد؛

بسراغ تقویمم رفته و کارهای روزانه را یکجوری تنظیم و مدیریت کنم که در کنار انجام آنها، دوساعت را برای خودم خالی کنم و در این دوساعت همه‌چیز را رها کنم و فقط پای آگاهی‌های آن روز بشینم، انگار که یک جهان خالی هست و فقط من هستم و آن آگاهی‌هایی که در حال شنیدن هستم؛

برای این دوساعت حسابی خسیس و خودخواه باشم؛

یک تمرکز غیرقابل مذاکره برای گذراندن این دوساعت با آگاهی‌های آن روز اختصاص داده و کلام هدایتگرانه‌ای را بشنوم که از طرف خداوند برای من می‌آید.

وقتی ادامه می‌دهم می‌بینم که چقدر شلوغی‌های ذهنی‌ام کمترو کمتر می‌شود و آگاهی‌های این پروژه هرروز برای من اصلاح مسیر می‌کند؛

شاید روزهای اول خیلی واضح صدای قلبم را نشنوم اما وقتی از اولین گام و اولین فایل شروع کرده و آگاهی‌ها را می‌شنوم و نکته‌برداری می‌کنم و در نکات تعقل می‌کنم و سعی می‌کنم هوشیارانه آن آگاهی‌ها را به عادت‌های فکری‌ام تبدیل کنم و جملات تاثیرگذارش را بعنوان افکار جدیدی که باید تکرار بشوند می‌نویسم و ردپای آن روز و آن گام را ثبت می‌کنم، تغییرات درونی هم شروع می‌شود و خیلی زود به آرامش درونی می‌رسم و در هرگام متوجه می‌شوم که صدای قلبم قوی‌تر می‌شود و ذهم و گمراهی‌هایش خاموش‌تر می‌شود و با ادامه دادن مسیر میبنم که قلبم فعالتر می‌شود، ترس‌های ذهنی‌ام کمتر می‌شود و صدای ذهنم ضعیف‌تر می‌شود؛

و گام‌هایی که در این پروژه روزانه برمی‌دارم زمان بیشتری من را در اتصال با خداوند نگه‌می‌دارد و این اتصال واقعاً معجزه می‌کند، زیبایی‌های زندگی را بیشتر دیده و دلایل بیشتری برای سپاسگزاری پیدا خواهم کرد و روغن‌کاری شدن چرخ زندگی را خواهم دید، چون من از مسیر پر از مقاومت‌های ذهنی خارج شده و وارد صراط مستقیم می‌شوم و در آن حرکت می‌کنم، و وقتی به گام آخر می‌رسم تغییرات شخصیتی‌ام را خیلی واضح خواهم دید، احساس می‌کنم که احساس‌لیاقتم رشد کرده و ظرف وجودم بزرگتر شده، استانداردهای شخصیتی‌ام بالاتر رفته و نوع نگاه، رفتار و عملکردم تغییر می‌کند و جدا شدن خودم از اکثریت را می‌بینم و متوجه می‌شوم چقدر فاصله فرکانسی‌ام با خداوند کمتر شده و با خودم در صلح هستم