تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم

نکته:

این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.


در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:

1.آنجایی که با شرایط نادلخواه مواجه شدی و گله و شکایت از شرایط را شروع کردی و هر عاملی بیرون از خود را مقصر ماجرا دانستی و به این وسیله بر آنچه نمی خواستی، بیشتر تمرکز کردی و جهان نیز شما را با ناخواسته های بیشتری احاطه کرد و شرایط حتی بدتر از قبل شد.

2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.


منابع بیشتر:

live با استاد عباس‌منش | قسمت 7

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

710 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «روح اله عبداللهی» در این صفحه: 1
  1. -
    روح اله عبداللهی گفته:
    مدت عضویت: 3990 روز

    از نظر من این مشکل که ما ایرانی ها دنبال تغییر دادن دولت هستیم تا شرایط مان تغییر کند ریشه تاریخی دارد. ما از اسکندر مقدونی که فقط یک شورشی با لشکری کوچک بود شکست خوردیم. چون از دولت ناراضی بودیم و می خواستیم تغییر کند. با اینکه هخامنشیان یکی از ابرقدرتهای آن زمان جهان بود. از عربهایی که تجهیزات جنگی و نیروهای آموزش دیده نداشتند و در بیابان زندگی می کردند شکست خوردیم. چون باز هم از دولت ناراضی بودیم و فکر می کردیم افراد جدید که می آیند خوشبختی را برایمان رقم خواهند زد. از افغانها، عثمانی و اقوام دیگر شکست خوردیم. هر قدر که صده ها گذشتند شورش ها و تغییر حکومت ها بیشتر و سریعتر اتفاق افتاد. چون هیچ کس نمی خواست بپذیرد که اگر خوب زندگی نمی کند مشکل از دولت نیست. از افکار و باورهای خودش است. هر بار گروهی از افراد در ایران شورش کردند و دولت مرکزی را سرنگون کردند و دولت مرکزی هم به راحتی شکست خورد. چون مردم دیگر آن قدر نکته منفی در آن حکومت دیده بودند که نمی توانستند حضورش را بپذیرند. چون همه چیز را در تغییر دولت می دیدند.

    همکاران من هم همین طور فکر می کنند. متاسفانه من با افرادی همکارم که به شدت به تغییر دولت اعتقاد دارند و فکر می کنند که تنها راه تغییر شرایط زندگی شان این است که دولت تغییر کند. مثلا یکی شان می گفت که این دولت ظالم است و به مردم ظلم می کند. یکی شان از من می خواست که برویم و تظاهرات کنیم. من گفتم اگر من می خواهم زندگی ام تغییر کند باید خودم تغییر کنم. وقتی من تغییر کنم یا در جایی که هستم شرایط زندگی ام تغییر می کند یا از ایران مهاجرت می کنم. البته این حرف ها را برای این نمی زنم که آنها را تغییر دهم. در کل من نه انرژی و نه حوصله تغییر دادن دیگران را ندارم. این ها را می گویم که خودم تغییر کنم. وقتی این حرف ها را می زنم احساس خوبی به من دست می دهد. من باید چیزی را بگویم که درست است. اما نه برای اینکه دیگران آن را بپذیرند. بلکه برای اینکه باورهای خودم تغییر کند. مطمئنم استاد عباسمنش هم با این دیدگاه فایل هایش را آماده می کند. استاد این حرف ها را می زند برای اینکه به بهتر شدن باورهای خودش کمک می کند. اما نمی خواهد که ما را قانع کند که به آن شکل فکر کنیم. اما این را می داند که کسانی که آماده شنیدن و عمل کردن به این صحبت ها هستند به سمت شنیدن این صحبت ها هدایت می شوند و آنها را می شنوند و تغییر می کنند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: