نکته:
این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.
در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که با شرایط نادلخواه مواجه شدی و گله و شکایت از شرایط را شروع کردی و هر عاملی بیرون از خود را مقصر ماجرا دانستی و به این وسیله بر آنچه نمی خواستی، بیشتر تمرکز کردی و جهان نیز شما را با ناخواسته های بیشتری احاطه کرد و شرایط حتی بدتر از قبل شد.
2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.
منابع بیشتر:
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD212MB21 دقیقه
- فایل صوتی تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم31MB21 دقیقه
بنام الله که تنها روزی دهنده و نجات دهنده اوست …
سلام ….
فایل بسیار زیبایی بود و چه هماهنگی ای هم با اتفاقات حال حاضر داره ….
تمام اتفاقات جایی در ذهن ما داره میفته ….همه چی از ذهن قدرتمند ما شروع میشه ….خداوند ب ما قدرت انتخاب داده تا انچه که میخواهیم را انتخاب کنیم و با توجه و تمرکز انرا خلق کنیم اما ما از این قدرت بر عکس استفاده میکنیم یعنی چیزی که نمیخوایم را بهش توجه میکنیم و بهش انرژی میدیم …
طبق قوانین جهان هستی ب هر چی که توجه کنیم از همان جنس وارد زندگی مون میکنیم چون وقتی ب چیزی توجه میکنیم داریم بهش انرژی میدیم و انرژی های مشابه همدیگرو جذب میکنن ….
وقتی قدرتی که خداوند ب تو داده و درونت هست را نادیده می انگاری و فقط ب چیزهایی که دوست نداری توجه میکنی جهان از همان جنس بیشتر و بیشتر وارد زندگیت میکنه و بر عکس….
برای جهان اصلا مهم نیست دلیل توجه تو چیست جهان بیرونی هر کدام از ما انسانها بازتابی از درون ماست در همین اوضاع و احوالی که خیلی ها دارند مینالند و دست ب اعتراض و شکایت زدند خیلی ها هم هستند دارند ثروت پارو میکنن
باید ب این باور برسی که افکار ما داری انرژی هستن …
اندیشه ی ما همان انرژی موجود در هستی ست و دارای فرکانس و ارتعاش خاصی ست و هنگامیکه ما ب موضوع خاصی می اندیشیم و روی ان متمرکز میشیم داریم در فرکانس خاصی انرژیهایی را ب جهان هستی ارسال میکنیم که از همان جنس بیشتر وارد زندگی مون میکنیم …
این جهان و یا خداوند و حکومت و دولت و شرایط بیرونی نیست که اغلب ادما ناراضی اند ….این وضع اقتصادی بد و تورم در کشور یا جهانی که در ان زندگی میکنیم نیست که اغلب ادمها در فقر و قحطی زندگی میکنن بلکه این ذهن انهاست که انها را در فقر و نارضایتی نگه داشته است…..
همه چی بر میگرده ب ذهن …. ب ذهن قدرتمند ما ….
این ذهنه که ادما رو در فقر و بدبختی نگه داشته و باعث شده که همیشه در این فرصت کمی که در این جهان مهمان هستن ناراضی باشن و ناله و شکایت کنن …
مشکل از شرایط بیرونی نیست مشکل جایی از درون ادما نشات میگیره …..همه چی از درون ب بیرون هدایت میشه شرایط بیرونی معلوله و علت درونیه…
همه چی از درون ب بیرون میاد از بیرون نمیتونه باشه………
شما تا چیزی رو کشت نکنی چیزی برداشت نمیکنی جز یه مشت علف هرز….علت چیزی در درون توست …درون تو چیه…؟ ذهن……همه چی ذهنیه….علت تمام بدبختیها و خوشبختیها در این جهان ذهنه…هیچ چیزی جز این نمیتونه باشه ….
شما وقتی دانه ایی رو در دل خاک کشت میکنین طبق الگویی که درونش قرار داده شده رشد میکنه و ب همون شکل در میاد نمیتونه جز اون باشه نتایج زندگی ما هم چیزی نمیتونه جز افکار و اندیشه ما که در ذهن داریم باشه …همه چیز ذهن و افکار ماست…
من وقتی این قانون رو فهمیدم که همه چی رو خودم با افکار و ذهنم دارم خلق میکنم دیگه کاری ب بیرون از خودم ندارم من اینطور تصور میکنم که خداوند ب همه ما ادما یک ذهن یکسانی داده که من اون رو شبیه یک مزرعه بزرگی در نظر گرفتم و مطمعنم هر چی که در ان بکارم باید رشد کنه طبق قوانین ثابتی که خداوند وضع کرده…..
بنابراین دیگه نگران هیچی نیستم …کار ب کار کسی هم ندارم فقط میشینم رو ذهنم کار میکنم …انچه که خودم دوست دارم در ذهنم با افکارم میکارم و با تمرکز بر روی ان جهان انرا تبدیل ب واقعیت میکنه ب همین سادگی….( چون از بس ساده ست کسی باورش نمیکنه و چون باور ندارند نتیجه هم نمیگیرند )
یادمه در گذشته همیشه از چیزی مینالیدم چه اوضاع خوب بود چه نبود همیشه در حال شکایت کردن بودم جالبه هر چی هم که از ادمای اطرافم میشنیدم ناله و شکایت بود….
یعنی طوری شده بودم اگه کسی شاد بود من احساس ترس میکردم میگفتم چرا این داره میخنده مگه نمیبینه اوضاع اینقدر بده یعنی تا این حد روی من اثر گذاشته بود تا جایی که حرص میخوردم و در یه مقطعی اندازه یه سکه موهای سرم و صورتم ریخته بود همیشه یک عالمه روزنامه قسمت حوادث روی میز مغازه ام بود زندگی برام جهنم شده بود و خودمم خبر نداشتم که مقصر خودم هستم و طبق قانون جهان همیشه زندگیم پر از مشکل بود …
اما …
وقتی ب لطف خداوند و ب خواست خودم با قوانین جهان هستی اشنا شدم و ب آگاهی رسیدم فهمیدم مسبب تمام این بدبختیها خودم هستم نه خداوند مقصره نه جهان مقصره نه حکومت مقصره نه دولت نه هیچ کس دیگه ………مقصر خودمم …
مقصر افکارم هست …
مقصر ذهن منه …
مقصر برنامه هاییه که در ذهن من جای گرفتن و باید تغییرشون بدم ..
فهمیدم جهان خیلی زیباتر از اونیه که من داشتم فکر میکردم …خداوند همه چی رو ب دست خودمون سپرده و هیچ نقشی در بدبخت شدن و خوشبخت شدنمون نداره ….همه چی رو سپرده دست خودمون ……..هرچی که ما با افکارمون ب جهان هستی بفرستیم همونو در قالب اتفاقات وارد زندگی مون میکنه …
فهمیدم مشکل از ذهن من و افکار منه ….
فهمیدم جهان سرشار از ثروت و فراوانیه ….
چیزی که در جهان بیشتر از همه هست پول و ثروت و فراوانی و خوشبختیه ..فقط باید در فرکانسش قرار بگیری ….در فرکانس قرار گرفتن هم زوری نیست با زور زدن و تلاش جسمی زیاد نمیتونی در فرکانس خواسته ها و ارزوهات قرار بگیری …..در فرکانس قرار گرفتن تلاش ذهنی میخواد نه جسمی ….همه چی ذهنیه…همه چی از درون ب بیرون منتقل میشه….
پول و ثروت مثل اکسیژن در هواست که من هر چقدر بخوام میتونم ازش برداشت کنم …مهم اینه که من دارم ب چی فکر میکنم من چه درخواستی رو از خداوند و جهانش دارم
انچه که من میفرستم و درخواستش رو ب خداوند میدم باید اتفاق بیفته و نمیتونه اتفاق نیفته…وقتی با این دیدگاه زندگی جدیدم رو استارت زدم و انصافا هم اوایل کمی سخت بود ولی همه چی برگشت …اوضاع احوال زندگیم خوب شد ….
پول و ثروت راهش رو ب زندگیم باز کرد ….از همه مهمتر آرامش تو زندگی من سروکله اش پیدا شد دیگه حرص نمیزنم …غصه چیزی رو نمیخورم …نگران چیزی نیستم …. موهای سرم که ب خاطرش کلی پیش دکتر و پروفسور رفته بودم و نتیجه نداده بود خود ب خود خوب شد و موها شروع ب روییدن کردن ….
منی که همش بدون دلیل نگران چیزی بودم که وجود خارجی نداشت دیگه نگران نیستم ….
من ب این آگاهی رسیدم که یه روزی با خواست خودم ب این دنیا امدم تا از زیباییهای این دنیای مادی لذت ببرم و انچه که دوست دارم خلقش کنم و تجربه اش کنم و یه روزی هم دوباره بر میگردم ب خونه خودم جایی که ازش اومدم …
دیگه نگران هیچی نیستم ….فقط لذت میبرم از زندگیم …
برای شما استاد عزیز و خانم شایسته و تمام بچه ها دنیایی شاد رو ارزو میکنم …
تشکر ….
سلام و عرض ادب بسیار خدمت سعیده خانم عزیز …
کامنت زیبا و تاثیر گذاری از خودت نوشتی دلم نیومد آگاهی هایی که در ارتباط با کامنتت برام اومد رو ننویسم از صبح تا حالا چیزی درونم میگه برو این مطالب رو برای خانم سعیده و بچه ها بنویس …هرچی میگم تموم شد حالا باید تمرکزم رو بر روی مطالبی که قراره مطالعه کنم بزارم در جوابم میگه نه …بدون انکه خودم بدونم انگشتانم بی اختیار بر روی کیبورد کامپیوتر شروع کرد ب تایپ کردن این آگاهی ها …..
بهرحال این چیزهایی که مینویسم از درونم میاد…
اولین قدم برای رسیدن ب ارامش و تغییر درونی همانطور هم که خودت گفتی تسلیم شدن در برابر خداوندهست اینکه خودت رو بسپاری ب نیرویی بالاتر از خودت…..
یعنی خداوند قدرتی که این جهان و تمام انچه که درونش هست رو افریده ………..
قدم دوم اینه که مسئولیت تمام اتفاقات زندگیت رو بپذیری و بپذیری که هیچ کس جز خودت مقصر اصلی نیست ….
تمام اتفاقات زندگیت رو همانطور که گفتی خودت ایجاد کردی و خودت هم تنها کسی هستی که میتونی درستش کنی
تو ب خاطر نداشتن آگاهی از قوانین جهان هستی و همینطور ب خاطر یک سری الگوهایی که از گذشتگانت و محیطی که در ان رشد کردی در ذهنت برنامه ریزی شده بود در این منجلاب گرفتار شدی و حالا با رسیدن ب این اگاهی و نجات خودت باعث الگو شدن برای خیلی از همقطارانت شدی ….
باعث شدی که خیلی ها ازت انگیزه بگیرند ……..نا امید نباشند …….ب خداوند امیدوار باشند و بهش اعتماد کنن ………..
اوست که برتر از هرکسی میتونه نجات دهنده باشه ….اما مسبب همه اینها آگاهیه ………..
یک نوری که از طرف خداوند بر دل انسانی که در برابر خداوند تسلیم میشه و اظهار عجز و ناتوانی میکنه تابیده میشه….
حالا سوال اینه اگاهی چگونه بدست میاد …؟
آگاهی با تشنه بودن یعنی همون بریدن شروع میشه …..بنابراین قدم اول تسلیم بودنه……….
آگاهی با تسلیم بودن ……..با عشق بدست میاد ……….عشق ب مطالعه و خوندن مطالب در حوزه موفقیت های فردی …. با خوندن زندگینامه افراد موفقی چون شما و افراد موفقی که روزی در فقر و بدبختی و مشکلات دست و پا میزدند بدست میاد ….
آگاهی… با اراده و با انظباط فردی …با تعهد بدست میاد ….
فقط با رسیدن ب اگاهیه که یک انسان میتونه خوش رو نجات بده و گرنه هیچ راهی نمیتونه یک انسانی که غرق شده رو نجات بده …
وقتی که تو تسلیم میشی …وقتی اظهار عجز و ناتوانی در برابر تنها قدرت جهان هستی یعنی خداوند میکنی و میپذیری که خودت باعث بدبختی خودت هستی نه کس دیگر….
وقتی بقول خودت انگشت اتهام رو از روی بقیه بر میداری و میفهمی که خودت مقصر اصلی این ماجرا هستی
وقتی اولین قدم رو اینقدر محکم و با ایمان ب خداوند بر میداری….. خداوند هم درها رو یکی یکی برات باز میکنه و قدمهای بعدی رو با قدم برداشتن تو بهت نشون میده
بهت ثابت میکنه خوابش نبرده …خداوند با گرفتن دستت زمانیکه از همه جا و از همه کس بریدی بهت میگه :
بنده من _ من هستم ….!
من پیشت هستم ……… چرا نگرانی …؟
نگران چی هستی ….؟
من همیشه کنارتم ….. ! اما تو حواست ب من نیست …من همیشه پیشتم……! تو حواست ب من نیست از بس که سرت شلوغه …از بس که درگیر مشغولیات ذهن رسواگر و اشفته ات هستی ….
اینا همه اش بر میگرده ب نداشتن اگاهی ….
وقتی انسان ب آگاهی میرسه دنیای دیگه ایی رو تجربه میکنه …دنیایی متفاوت از دنیایی که همه داخلشن…..
شاید در ظاهر یکی باشه و ب یک شکل و شمایل اما در باطن دنیایی کاملا متفاوت که فقط خود شخصی که داره اون دنیا رو تجربه میکنه میفهمه …
اگاهی بسیار زیباست ….زندگی با داشتن آگاهی زیباست ….
از آگاهیست که انسان ب آرامش درونی میرسه …
از ارامش هست که انسان ب قدرت و ثروت و شهرت میرسه ..
از ارامشه که نگاه انسان ب دنیا تغییر میکنه …از آرامش هست که انسان ب خوشبختی و سعادت در این دنیا و دنیای بعد میرسه که همه بر میگرده ب ذهن …
برای رسیدن ب آگاهی وقتی مطالعه میکنی میفهمی ابزاری که تورو ب آگاهی میرسونه ذهن توست …
همون ابزاری که خداوند ب همه انسانها بطور یکسان داده و برای انکه بتونی ذهنت رو بهتر کنترل کنی باید سازوکار ذهن رو یاد بگیری و بدرستی تربیتش کنی ….
باید یاد بگیری ذهن چگونه کار میکنه تا بتونی بهش برنامه بدی ….باید بتونی ذهنت رو کنترل کنی وگرنه اگه نتونی این ذهن رو کنترل کنی ذهن دیوانه و بیمار تو رو براحتی راهی جهنم میکنه …
باید ب خود شناسی برسی …
باید روی خودت هزینه کنی …باید رو خودت کار کنی تا خودت و تا ذهنت رو نشناسی تا ندونی که هدف از امدنت ب این دنیا چیه ….هرگز نمیتونی ب اگاهی برسی
و مستلزم همه اینا همانطوری که گفتیم مطالعه ست
ذهنی که ما داریم هیچ مخلوق دیگه ای اون رو در اختیار نداره ….
این ذهن ماست که باعث میشه ب آگاهی برسیم این ذهنه که باعث میشه ب روشنی و اگاهی و ب خدا برسیم ذهن در واقع یک ابزاره که مارو ب منبع وصل میکنه ….
بدون این ذهنی که خداوند ب ما داده و در اختیار داریم هرگز نمیتونستیم این مقدار رشد کنیم و دنیای خودمون رو بیافرینیم….
بدون این ذهن قدرتمند مثل حیوانات تابع شرایط خویش بودیم اما حالا ما با قدرتی که در اختیار داریم خالقیم …خالق شرایط خویش …
ما میتونیم هر چیزی که بخوایم کشف و خلق کنیم ….
پس اولین قدم تسلیم بودن و پذیرفتن ۱۰۰درصد مسئولیت اتفاقات زندگیمون هست …
اما نکته مهمتر از اینا که باید از خواب غفلت بیدار شیم موندن در این اگاهیهاست که لازمه اش داشتن مطالعه مستمر در هر روز و عمل کردن ب انچه که میگوییم هست …
شما هرچی که جلوتر میرین باید جایی از ذهن شروع کنی ….همه چی بر میگرده ب ذهن شما ….ذهن قدرتمند شما ….
اما ب ظاهر هیچ ارتباطی بین موقعیتی که توش گرفتاری و جایی که میخوای بهش برسی نداره …
چون ذهن اصلا دیده نمیشه .. ذهن دیدنی نیست …مسبب تمام بدبختیها و شادیها همین ذهن ماست که در ظاهر دیده نمیشه ….
علت تمام ناراحتیها از ذهن افراد هست ما در جهان مادی زندگی میکنیم جهانی بر پایه قوانینی ثابت و قدرتمند ….قوانینی که احساسی عمل نمیکنه و با کسی هم شوخی نداره …
جهانی که بر پایه علت و معلول هست …
جهان مادی ای که در ان زندگی میکنیم با اتفاقاتی که برامون میفته احساس میکنیم هیچ تناسبی با فکر کردن مون نداره ……چون ما همه چی رو با دست هامون لمس میکنیم و با چشم میبینیم برامون سخته پذیرفتن این موضوع …..
ادما بشدت ب دنیای مادی وابسته اند و دوست دارند همه چیز رو بشکل مادی ببینن و تجربه کنن اونا توسط حواسشون همه چی رو لمس میکنن اما خداوند تواناییهای دیگری هم ب انسان داده مثل حافظه قوی …مثل شهود …مثل اراده …عقل ….که باید از اونا استفاده بهتری ببریم …
افکار ما خالق واقعیتهای فیزیکی زندگی ماست جایی که علت تمام رفتارهای ما و نتایج زندگی ما داره از اونجا نشات میگیره ذهن ماست …جایی که در ان فکر میکنیم …تصویر میسازیم …..تجسم میکنیم ….و جایی که احساس مون در اون شکل میگیره و باعث یکسری اقدامات عملی میشه که در نهایت نتایج مارو در پی داره
برنامه هایی که که از قبل در اون ساخته شده و حالا اتوماتیک وار داره تو زندگی مون اشکار میشند برای افرادی که در این مدار نیستن خیلی سخته این موضوع رو درک کردن که تمام نتایج زندگی مون از افکارمون داره شکل میگیره اونا چون با این مسائل اشنایی ندارند نمیتونن بپذیرند و میگن شماها توهم میزنین….
اینکه ذهن چه ارتباطی با جهان مادی داره و چگونه چیزی که ما بهش فکر میکنیم رو ب واقعیت این دنیای مادی تبدیل میکنه مبحثی بسیار طولانیه و با یکی دوساعت قابل درک کردن نیست …
در نهایت خیلی لذت بردم از کامنتت
امیدوارم همچنان در سراشیبی زندگی از تجربیات قشنگی که در ادامه خواهی داشت لذت ببری و بازم برامون بنویسی….
با تشکر از همه بچه ها …..
امیدوارم تمام بچه های این سایت و منجمله شما از کنترل ذهن بالایی برخودار باشین چون بالاترین هدیه ایی که یه نفر میتونه ب خودش بده کنترل ذهنه …..
اگه کامنتم کمی طولانی شدببخشید ….
با ارزوی جهانی شاد برای تک تک دوستانم …..