نکته:
این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.
در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که با شرایط نادلخواه مواجه شدی و گله و شکایت از شرایط را شروع کردی و هر عاملی بیرون از خود را مقصر ماجرا دانستی و به این وسیله بر آنچه نمی خواستی، بیشتر تمرکز کردی و جهان نیز شما را با ناخواسته های بیشتری احاطه کرد و شرایط حتی بدتر از قبل شد.
2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.
منابع بیشتر:
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD212MB21 دقیقه
- فایل صوتی تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم31MB21 دقیقه
با یاد خدا سلام به فراوانی و سلام به شما استاد، لازم دونستم به توصیه شما عمل کنم و تجربه خودم رو که برمیگرده به 8 سال قبل از توجه به نازیبایی ها و عوامل بیرونی و موندن در حزن و غم به اشتراک بزارم ، من سال 92 عروسیم بود بعد از چند وقت حدود 3 ماه که از زندگی جدیدم میگذشت در خانه ای که ساخته بودم زمین خالی کنار خونمون که میخاست اونم بنای شو شروع کنه هنگام کندن پی خانه و خاک بردای باعث شد خونه من که تازه ساخته بودم با تمام وسایل خراب بشه و شانس آوردیم من و فرزند 3 ماهه و همسرم در اون ساعت خراب شدن خونه نباشیم ،و وقتی بهمون اطلاع دادن و با همسرم از روستا برگشتیم و با خونه ی مواجه شدیم که هیچی ازش نمونده و تمام وسایلم زیر آواره مواجه شدیم هردو مون سنمون کم بود خانمم 17 سالش و من 21 سالم و با یک دختر بچه 3 ماهه نمدونم قابل درک هست برای شما یا نه اونقدر حالمون بد بود اونقد اون شرایط برامون سخت بود که الان که دارم براتون مینویسم و یاد اون روزا میفتم دستام میلرزه خلاصه با حال بد و دلداری بقیه و اطرافیان روزای سختمون شروع شد روز به روز در حال بد بودیم همه رو مقصر میدونستیم خدا همسایه خودمون بنا کارگرا به زمین و زمان گلایه میکردیم در به در این خونه اون خونه بودیم محتاج ترحم بقیه بودیم از خیریه کمک میشد و خیلی اتفاقای بد رو با حال بد تجربه کردیم زن و شوهر خوراکمون گریه بود این پروسه 2 سال زمان برد تا من طرف رو دادگاهی کردم و تونستیم خسارت بگیریم و بنایی رو دوباره شروع کنیم و از نو خونه رو بسازیم پدرم تو این مدت دق کرد و مرد خودم در شرایط نامساعد بودم چون توجه مون همیشه روی مشکلات و ناخواسته ها بود روز به روز حالمون بد بود کار نداشتم با ماشین مسافرکشی میکردم و خیلی سخت برامون روزا سپری میشد به کمک خدا بود که بعد 2 سال سخت دوباره روپا شدیم و رفتیم سر خونه زندگی خودمون و با وسایل کم زندگی رو از نو شروع کردیم کم کم شرایط بهتر شد و من دانشگاهم تموم شد و دوران طرحم شروع شد و رفتم سر کار یواش یواش سر سامان گرفتیم و حالمون بهتر شد اون موقع از این قوانین چیزی نمیدونستم همین که حالمون بهتر بود اتفاقای خوب میفتاد 6 ، 7 سالی گذشت و انگار به قول استاد اون خاطرات بد و روزای بد مث یک فیلم تموم شد و ما ماشین نو خریدیم خونه رو فروختیم و خونه بهتر خریدیم کارم اوکی شد و خانمم رفت سرکار و اوضاع مون روز به روز بهتر شد الان که دارم براتون مینویسم یکسالی هست با استاد آشنا شدم و دارم رو خودم کار میکنم همین که تمرکز و توجه ی من از روی زیبایی ها برداشته میشه پیشرفتم کم میشه اینو من درک کردم اما تصمیم گرفتم و چند روزی هست دیدگاهم نسبت به آموزهای استاد بهتر شده جملات ایشون رو بهتر میفهمم و سعی میکنم که تمرکزم رو کامل بزارم روی خواسته ها و زیبای ها چون میدونم و ایمان دارم راه همینه به شما هم فرکانسی های عزیزم میگم راه همینه دل به آموزه های استاد بدین تا اتفاقات خوب برای همتون رقم بخوره من که روز به روز بهتر میشم و میدونم موفق میشم اگه فقط به صحبت های استاد عمل کنم اتفاقات خوب برام میفته برای شما هم همینطور کافیه که در راه باشید برای همتون آرزوی سلامتی ثروت و سعادت دارم