https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-26 03:55:022022-12-12 06:54:43تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
710نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
اینگونه نگاه کردن به زندگی و رفتار کردن به گونه ای که در شرایط نادلخواه برخلاف آنچه اکثرمردم رفتار میکنند عمل کنیم به نظر من آن چیزی است که مردم زمان پیامبر هم به این دلیل پیامبر را خوش باور مینامیدند (سوره توبه آیه 61) می گویند او آدم خوش باوری است بگو خوش باوربودن او به نفع شماست ولی بدانید او به خدا ایمان دارد ومومنان راتصدیق می کند.
خیلی وقتها آدم فکر میکنه اگر اینگونه رفتار کنم دیگران چه برخوردی با من میکنند یا می گن تو بیخیالی و… درسته حرف دیگران نباید برامون مهم باشه ولی توی اون لحظات سخت اینکه بتونیم خودمون وذهنمون رو کنترل کنیم واقعا ایمان میخواد.
چندسال پیش جایی کار میکردم در حالی که خیلی روابط خوبی با کارفرما داشتم و خیلی شرایط عالی در محل کارم داشتم اما به دلیل یک سری اتفاقات شروع کردم به ایراد گرفتن و توجه به نکات منفی و تا جایی پیش رفتم که به بدترین شکل از اونجا رفتم و نهتنها از اونجا رفتم بلکه خودم رو وارد یک چرخه کردم که دوباره توی محل کار جدیدم بیشتر ازیک سال دوام نیاوردم به خاطر همون ذهنیت منفی باز به بدترین شکل از اونجا هم رفتم و جالب اینکه باز به خاطر توجه به نکات منفی و ذهنیت منفی وارد شراکتی شدم که من رو به بدترین روزهای زندگی رساند و خداروشکر که توی اون شرایط بسیار بد با این سایت الهی آشنا شدم و تونستم زندگیم رو به لطف الله اززیر صفر از نو بسازم. این فایل امیدوارم بیشتر از آنچه فکر میکنم باعث بشه شاکرتر باشم و ایمان من رو به الله مهربانم بیشتر کنه که اگر فقط به او تکیه کنم همانطور که تا الان خیلی به من کمک کرد تا ناممکن های فراوانی رو تبدیل به ممکن کنم وخیلی از تضادها برام درس بشه وفرصت.
در جهانی هستیم که جواب به افکار و فرکانس های ما میدهد
معمول افراد دنبال مقصر میگردند وهیچ گاه نمیخواهند خودشون رو مقصر کنند پهنه چیز را شرایط میدانند البته که از قدیم این افکار در ما نهادینه شده باید این افکار که فرکانس ما رو جهت دهی میکند را عوض کنیم این افکار ما هست که شرایط زندگی ما رو عوض میکند وما را در مدار درست قرار میدهد امواج بدبختی یا امواج خوشبختی هر دو چهره کدام یک فرکانس دارد درست مانند دیش تلویزیون که به هر طرف بدهی همان منطقه را نشان میدهد حالا ما با کانون توجه مان وفرکانس های مان جهت دهی میکنیم این مدارها را وهمان هایی را وارد زندگیمون میکنیم که ما از قبل فرکانس آن را فرستادیم
همین که گفت من اصلا به استعداد اون بازی کن کار ندارم درست همان افکار خودش هست اگه میخایم دردی را درمان کنیم نباید دنبال آرام بخش باشیم چون آرام بخش چند ساعت درد را ساکت میکنه بعد دوباره بهم میریزم باید این مسئله را از ریشه درست کنیم این که دنبال شخصی هست که افکار درست داشته باشه خود آن درمان هست چون اتفاقات خوب را افکار خوب میسازد
پیپ گواردیولا یکی از مربیان خییلی موفق است و در آن زمان که همه شاکی بودن که ما از برنامه و لیگ عقب ماندیم و خییلی حرف های دگه اما پیپ چقدر عالی توضیح میده که من از تجربیات که داشتم یاد گرفتم که سمت خودم را بهبود بدم تمرکز به کار خودم بگذارم و من که نمی توانم جام جهانی را تغییر بدم فقط تمرکز م را روی خودم و اهداف خودم میگذارم و این طوری می توانم بهبود پیدا کنم.
یک دید غلط که جامعه و افراد جامعه دارند اینه که فکر میکنه که اگر جمعیت زیاد به سمت یک چیز حرکت میکنه آن مسیر درسته اما در اصل باید به خودم یاد آوری کنم من مانند اکثریت جامعه نیستم من به خودم قول دادم تغییر کنم مثل جامعه که هزاران باور اشتباه داره فکر نکنم و خودم را با کسی مقایسه نکنم و از مسیر زندگی لذت ببرم فعلا هم تنها هستم و این تنهایی خدا میداند چقدر لذت بخشه چقدر لذت میبرم خدایا شکرت
و حالا هم روی بعضی چیز تمرکز دارم و انشالله در آینده از نتایج عالی که میگیرم برای عزیزانم می نویسم خییلی خوشحالم که عضو این سایت هستم با جدیت و امید و توکل قدم برمیدارم و خداوند حامی و هدایتگر من است خدایا شکرت
خداروسپاس میگم به خاطر همت واراده ای که هرروز بهمون میده تا با ذوق و هیجان دنبال پیامی باشیم از طرف خداوند ازطریق استاد عزیزمون تا تمرکز کنیم برای بهبود شخصیمون.
یه وقتایی همسرم صبح که داره میره سر کار ،میبینه من سریع اول از همه دفتر وخودکار وگوشیمو میزارم رومیز میخنده میگه ناهید چ حوصله ای داری ؟!!!!
بزار پاشی حالا !!!!
بعدشم عباس منش حرف میزنه منم مشغول غذا درست کردن میشم و…..
خودم از این کار لذت میبرم وخیلی خوشحالم که جزعه برنامه ی روزانمه .
در واقع برای خودم ارزش قائل هستم که دنبال تغییرات درونی وبهبود اونها هستم .
حالا هر کی هر قضاوتی که دوست داره راجع بهم بکنه،بکنه .
طبیعتا روزای عادی وروزایی که ب نظر اتفاق خاصی نیفتاده،خیلی راحت میشه کنترل بر افکارمون داشته باشیم .
ولی روزایی که با موضوعات ومسائل مختلف که شاید برامون جالب نباشن مواجه میشیم ،دشوارتر میشه افکار رو کنترل کرد.
بازم خدا رو سپاس میگم از این جهت که استاد طوری باهامون کار کردن که با روند تدریجی بالاخره به این درک رسیدم که جنجال به پا کردن وعصبانی شدن ووارد بحثها ومشاجره های الکی رفتن ،فایده نداره که هیچ . بلکه آسیب روحی و جسمی هم بهمون وارد میکنه بنابراین خیلی مسخره ومضحکه که دیگه نتونیم کنترلشون کنیم .
البته که اولش باعث تعجب یا حتی حال بدی میتونه بشه اما آگاهانه میتونیم نگاهمونو تغییر بدیم تا احساس بدمون ادامه دار نشه .که اگر تونستیم به احساس خوب بریم که دیگه خیلی عالی عمل کردیم.
چند موردی که این هفته باش درگیر بودم رو مثال میزنم .
با توجه به اینکه من دیگه همسرمو بابت کسب و کارش کنترل نمیکنم واز طرفی خدا وفراوونی هاشو خیلی باور کردم ،واینکه دنبال اخبار کشور نیستم ،خب از کار و کاسبی بیرون هم خبری ندارم.
ومشغول کار خودم وزندگی خودم هستم.
خب خداروشکر همسرمم از اون مردهایی نیست که اگه کاروکاسبی نباشه بیاد تو خونه بناله یا قر بزنه .
تا اینکه همسرم خودش اعلام کرد یه کم بیشتر مراعات کنید ،مدتیه که اصلا کار ندارم ،کاسبی ها خوابیده .همه وضعیت ما رو دارن همه دارن مینالن.
تنها جمله ای که همون لحظه بش گفتم این بود که هیچ وقت همه را با خودمون مقایسه نکن .
گفتم باورای ما با همه فرق داره .تو نباید نگران چیزی باشی .سعی کن به این قضیه جور دیگه نگاه کنی .گفت نه من مثل بقیه فکر نمیکنم اما واقعیته دیگه .
گفتم واقعیت اونچیزیه که تو باورش میکنی .
دیگه حرفی نزدم .
حتی بعد از گذشت یه هفته سوالی هم نپرسیدم که ببینم چ اتفاقاتی تو کسب و کارش افتاده .
چون فهمیدم،کسب وکارش خارج از کنترل منه ومن نباید هیچ دخالتی داشته باشم.
اگه افکاروباورهای گذشته رو داشتم سریع عصبانی میشدم .دست پیش میگرفتم پس نیفتم .
طلبکارم میشدم ازش.
اما حتی ذره ای به این موضوع فکر نکردم . انگار جدی جدی باورم شده که خدا حواسش هست .چیزی کم نیست وکم نمیشه .
خیلی ریلکس بدون اینکه این خبر رو شنیده باشم ازش گذشتم ومثل همیشه مشغول زندگیم هستم .حتی تو هیچ موردی تو ذهنم نیومده که الان خرج نکنم چون اوضاع خوب نیست .البته خودم همیشه مدیریت تو خرج و مخارج خونه دارم .
ارع دیگه ترسای گذشته را ندارم .دیگه نمیگم وااای بدبخت شدیم الان چکار کنیم ؟! اگه کارنداشته باشه چی ؟!! خداروشکر آرامشم بهم نمیریزه .یه حسی همیشه تووجودم میگه همه چیز اوکی هستش و اوکی تر هم خواهد شد.
یا مورد دیگه ای که برای پسرم پیش اومده .این روزا خیلی ناراحته البته میبینم که سعی میکنه نباشه اما ازدرون یه کم بهم ریخته .
اونم به این دلیل که با پارتنرش به مشکل برخورده . انگار از هم جدا شدن .و عامل این جدایی از طرف پارتنرش بوده .
همون روزی که این رابطه شکل گرفت نگران چیزی نبودم ..الانشم که جدا شدن نگران چیزی نیستم .
اگه بازم به هم وصل بشن باز نگران چیزی نیستم.
چون اولا که از اختیار وانتخاب من خارجه .
واین موضوع به من ربطی نداره ،شاید وقتایی که باهم هستیم خیلی محسوس احساس وتجربمو به پسرم میگم اما تحمیلی وجود نداره .
اجازه میدم خودش تجربه کنه .
تنها کاری که من کردم اینه که از خداوند براش هدایت میطلبم .همیشه از خدا میخام مراقب بچه هام باشه چون میدونم وباور دارم بهتر از من مراقبت میکنه .
بنابراین نگران چیزی نیستم وکنترلی رو این موضوع ندارم که بخوام بچمم اذیت کنم .
این روزا تا میبینم تنهاست،در میزنم وبا اجازه ی خودش میرم کنارش میشینم یا باهم قبل از خابش دراز میکشیم وحرفاشو گوش میکنم .بدون اینکه سوالی کنم خودش همه چیزو برام تعریف میکنه و همه ی احساساتش را بهم میگه.
سکوت من بهترین کار ممکنه تو این شرایط.
ب نظرم چون دخالتی تو کاراش ندارم ،خیلی راحت همه چیو برام بازگو میکنه .
همه ی این آرامشمو واین خونسرد بودنم را از استاد دارم .خوشحالم که مثل بعضی از مادرها سرزنشش نمیکنم .احساس گناه بهش نمیدم .
چون در ابتدای رابطش،تجاربی رو در اختیارش گذاشته بودم خیلی راحت میتونستم بش بگم دیدی مامان جون بهت گفتم .دیدی ….
ولی از اونجایی که خودم پذیرفتم وبه این آگاهی رسیدم که پسر من باید تو این سن خودش رابطه یا حتی رابطه هایی را تجربه کنه ترجیحا سکوت کردم .
وقتی میرم کنارش خوب میفهمم آرومتر میشه وحس بهتری میگیره چون میدونم نیاز به گوش شنوا داره .وچ کسی بهتر از مادرش که بدون قضاوت حرفاشو بشنوه .
یه اشتباه بزرگی هم تو این هفته خودم تو فضای مجازی کردم البته هیچ فعالیت خاصی ندارم تو این فضا ،اما نمیدونم چرا این اشتباه رو مرتکب شدم .
از من بعید بود این رفتار، ولی خب به هر صورت مرتکب شدم .
خداروشکر خیلی زود در عرض چند روز متوجه ی اشتباهم شدم .خیلی راحت خودمو بخشیدم .نگران چیزی نشدم.فقط هر پیامی که میتونستم از این اتفاق بگیرمو نوشتم .
حتی وقتی بازم بش فکر میکنم درس تازه ای ازش به ذهنم میاد میرم به لیست پیامهام اضافه میکنم .
میدونید بازم بگم اگه به قبل بود انقد خودمو سرزنش میکردم.انقد به خودم بد وبیراه میگفتم وخودمو ملامت میکردم .ترسها سراغم میومد که نکنه ….
ولی خداروشکر نگاهم بقدری فرق کرده که راحت بدون استرس خودمو بخشیدم .از خدای خودم عذرخواهی کردم .
وتجریباتی که میشد ازش گرفت رو تو ذهنم حک کردم.
پیش خودم فکر میکنم که بودن تو احساس بد واحساس گناه گرفتن آیا کمکی به من میکنه ؟! وقتی میبینم باعث اتفاق ورویداد بهتری نمیشه چرا باید خودمو اذیت کنم . پس رهاش میکنم واز ذهنم خارجش میکنم.
واما موضوع آخر.
راجع به کارا و رفتارهای اطرافیان.
مثلا خواهر شوهرم که در تدارک جشن دخترشه .
علنن خیلی وعده وعیدها بهمون میده مثلا گفته بود شب یلدا همه شام خونه ی ما .
بعد زیرش زد و گفت ببخشید نیستیم.
یا یه شب دیگه گفت فلان مهمونی فلان روز.اونم کنسل کرد.جالب اینجاست از یه ماه قبل دعوت میکنه وبعد که نزدیک میشه کنسلش میکنه .
باوجود اینکه ما برای اونروز برنامه ریزی میکنیم وخوشحال میشیم وبعد تو ذوقمون زده میشه .
برای یه لحظه ناراحت میشم ولی بعدش این اخلاق ناجالبه خواهرشوهرمو میپذیرم که عاجزه به مهمونی دادن .
من که نمیتونم تغییرش بدم .کلا برای اکثر مراسمای دخترش تا تونسته کوتاهی کرده ولی خب ما نه حرفی می زنیم نه کاری به کارش داریم .
تمرکزم را سمت نقاط منفیش نمیبرم چون یاد گرفتم از خودم درست مراقبت کنم واجازه ندم این جور مسائل های بی ارزش ،حالمو بد کنن.
ولی خب خودمم سرویس اضافه بش نمیدم چون خیلی وقتا پیش من میناله که تنهاست وتوقع میکنه که ماها دعوتش کنیم .
در کل که خودمو اسیرافکار ورفتارهای چنین آدمهایی نمیکنم .جایی با هم بودیم سعی میکنم خوش بگذرونیم .جایی هم که نبودیم هیچ.
مهم نیست .
حالا قبلنا به همسرم سرکوفت میزدم چرا خانوادت اینجورین ؟!!
چرا آدموکوچیک میکنن؟!
ینی چی دعوت میکنی بعد میزنی زیرش ؟!!!!
اصلا من دیگه باهاشون کات میکنم .خوشم نمیاد ازشون .با یه مشت آدم دیوانه رفت وآمد میکنیم .
چندروز توخونه جنجال به پا میشد،وبعد تمرکزم میرفت سمت نقاط منفیشون واحساسم بد میشد. احساس همسرمم بد میکردم .کینه به دل میگرفتم ودنبال تلافی کردن میشدم.هر جا میرفتم قضاوتشون میکردم .که همراه میشد با غیبت وتهمت .
خداروشکر امروز از این موضوعات ساده وراحت میگذرم چون ارزشهای خودمو شناختم .
چون دوست ندارم به خاطر دیگران در حق خودم ظلم کنم .
استاد سوال خوبی پرسیدن که کجاها که تونستید خودتون رو بهبود ببخشید از جهان پاداش گرفتید؟
میخام بگم استاد جونم چ پاداشی قشنگتر وبهتر از «داشتن آرامش ».
اینکه خیلی صبورتر میشیم .
اینکه متوکل تر هستیم .
اینکه احساسمون روخوب نگه میداریم .
اینکه یاد گرفتیم از خودمون درست مراقبت کنیم.
حس ارزشمندی خودمونو حفظ کنیم .
اینکه احساس لیاقت خودمونو زیر سوال نمیبریم.
ما نباید با هیچ دلیلی وهیچ توجیح و هیچ توضیحی به خودمون اجازه بودن در حال بد رو بدیم .
از این تاوانا خیلی دادیم .
در لحظه هر چی که پیش میاد باید به خودمون بگیم الان چکاری انجام بدم بهتره ؟
الان چ حرفی بزنم بهتره؟ اصلا حرف بزنم بهتره یا سکوت کنم بهتره؟
وبعد همون چیزی که به ذهنمونمیاد روانجامبدیم .
به خودمون تعهد بدیم که باید از پس این تضادها باید بربیاییم .
نیاییم رفتارهای تکراری داشته باشیم که نتایج تکراری دریافت کنیم .
از چیزی نترسیم که خدا همیشه ودر هر لحظه با ماست.
عجله نکنیم برای واکنش نشون دادن .
نترسید وقت هست بعدن هم میتونید جوابی بدید ولی اول اجازه بدید ذهنتون درست کار کنه ودرست شما رو جهت دهی کنه .
ببینید تا حالا به خاطر خیلی چیزای بی ارزش که البته در لحظه ب نظر باارزش بودن ،ما به خودمون ظلم کردیم وحال خودمونو بی جهت بد کردیم .بیاییم دیگه اینطور رفتار نکنیم .
خاطر خودمون برامون خیلی با ارزش باشه با ارزش تر از هرچیزی.
الویت رو حال خوب برای خودمون بزاریم .
هرروز به خودمون حال خوب رو هدیه بدیم چون لایقش هستیم.
همه چیز مثل همیشه فانی و زود گذره و وقتی تموم میشه دلمون میگیره که چرا تو لحظه نتونستیم درست رفتار کنیم ؟
چرا عملکرد درستی نداشتیم ؟
نزاریم این چرا چراها سراغمون بیاد و اذیتمون کنه !
ما بهترین هستیم .میتونیم حداقل بهترین برای خودمون باشیم .
میخام خود خودم باشم بدون نقاب .بدون ترس. بدون عدا در اووردن. بدون هیچی ، فقط خودم باشم .
بهبود ما اینطور حاصل میشه و بس!
استاد جونم حس قشنگمو از آگاهی های ناب شما دارم .
ممنون وسپاس ازخدا، از شما ،از دوستان از همه ی کسانی که حتی با رفتارهای نامناسبشون به ما درس زندگی میدن وباعث رشد ما هستن.
میدونم که زیاد برام اتفاق افتاده هردو موردش که گاهی شرایط بیرونی روی من تاثیر گذاشته و از بیرون دنبال عامل مشکلات بودم و یا گاهی مچمو گرفتم که نه هرچی شده مشکل از خودمه و هیچ چیز و هیچ کسی هیچ دخالتی در شرایط زندگی من چ خوب و چه بد نداره و هر دو موردشم نتیجه اونو دیدم.
اول اینکه طبق فایل قبلی باید تمرکزمو از روی ناخواسته هام بردارم و رهاشون کنم و نچسبم بهشون تا اتفاقات مشابه اون رو باز توی زندگیم نبینم.
دوم اینکه هراتفاقی که برام میفته چه خوب چ بد اول از همه از خودم شروع کنم و سعی کنم خودمو تغییر بدم نه شرایط رو ن آدمای اطرافم رو و تصمیم دارم از الان بیشتر رو این موارد تمرکز کنم و آگاهانه در زمان مشکلات تصمیم بگیرم و رفتار کنم.ش
چیزی که نمیتونم تعقیرش بدم هرچقدر هم ازش شکایت کنم با شکایت کردن ازش شرایط رو بدتر میکنممن باید روی خودم کار کنم و خودم رو هر روز بهبود بدم به نقاط مثبتی که هست توجه کنم و ارام باشم وزیباییها روببینم
من به این رسیدم که هرگاه ناخواسته ای پیش بیاد بگم از طرف خودم بوده شاید ندونم چه چیزی در من باعث ایجادش شده امامیدونم که خودم بودم که بوجود اوردمش و این باعث میشه دیگران رو سرزنش نکنم و گله و شکایتم کمتر بشه
منم که باید فکرکن چه چیزی در افکارم شخصیت عادتها تصمیمات و نحوه نگرشم هست که باید تعقیر کنه و بدونم و بفهمم که دلیل خوشحالی و موفقیت و حال خوب افراد موفق چیه؟
نکته مهم برای موفقیت شخصیت افراد هست که مهمتر از مهارت هست
هروقت خواستم غر بزنم زیپ دهنمو ببستم به اندازه ای که بتوم اینکار و انجام بدن میتونم پیشرفت کنم
به اندازه ای که خودم رو مسول اتفاقات زندگی بدونم میتون اتفاقات زندگیمو تعقیر بدم چون باور کردم خودم مسولم پس روی خودم کار کنم و مشکل رو پیدا کنم وقتی عوامل بیرونی رو مقصر بدونم تمرکزم روی عوامل بیرونی هست که هیچکاری نمیتونم بکنم و اما وقتی در خودم جستجو کنم عوامل بیرونی هم تعقیر میکنه جهان اطراف من آیینه درون منه
اگر بخوام متفاوت از اکثریت جامعه باشم باید بر خلاف اکثریت عمل کنم و حرکت کنم
جمله پر از نکته ای هست اینکه (نپرسم که آمریکا برای ما چکار کرد بپرسم من برای آمریکا چکار کردم)
باید از خودم بپرسم
من برای پدرو مادرم چکار کردم نه اینکه اونها برای من چه کردنرای من چه کردن ؟
نپرسم من برای همسرم چکار کردم نه اینکه اون برای من چه کرد؟
من برای فرزندم چه کردم نه اینکه اون برای من چه کرد؟
من برای خانواده…..
من برلی کارم…
من برای صاحب کارم
و…….
اگر من همیشه عالی باشم و هر روز بهتر از دیروز باشم همه چی خوبه و همهچی تعقیر میکنه و ناخواسته ها ناپدید و کم و کمتر میشه و اگرم هست که در اویل کار هست با بهبود خودم کاری کنم تا تاثیری روی منو موفقیت من نداشته باشه
خدایا شکرت
خدایا مارا هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین
درود استاد عزیز. من این تجربه رو خیلی با مادرم دارم ایشون همواره منفی ترین جنبه همه اشخاص و امور رو می بینه و همیشه شاکین واقعا سختمه چیزی نگم و ایشون رو بپذیرم خیلی دلم می خواد تلفن بردارم دردو دل کنم به اصطلاح سبک شم ولی خودم رو کنترل میکنم و برای داشتن مادر خدا رو شکر میکنم خیلیا همین الان مادری ندارن ک بخوار غر غر کنه پذیرش همه با همون سطح از انرژی و مداری که هستن .
استاد تا دقیقه 5 گوش کردم بعد مکث زدم تا این کامنتو بنویسم . صحبت از مربیان شد یاد برانکو ایوانکوویچ افتادم توی تیمی که دوسش دارم پرسپولیس ، آقای برانکو میتونم بگم یکی از باشخصیت های مربیگری بود که من میدیدم ، بعد هربازی وقتی تیم بخاطر حالا چند صحنه یا شرایط مسابقه و… نتیجه نمیگرفت همیشه میگفت اینها میتونه توی هر مسابقه باشه ولی ما باید اونقدر قوی باشیم که بخاطر این شرایط یا بخاطر چند صحنه داوری ضعفمون رو سرپوش نزاریم.
درسته خیلی از مربیان توی تیمهای دیگه خیلی مواقع به عوامل بیرون ربط میدن نتایج ضعف تیم رو ، درصورتیکه اشتباهات یا شرایط سخت ممکن هست باشه ، چرا نباید قوی تر از شرایط باشیم؟
توی زندگی همه ما انسانها خیلی اتفاق میفته وقتی به جایگاهی نمیرسیم ،حتی خود من دقیقا سریع عوامل بیرونو ربط میدم ،به مادرم به دوستام و… ربط میدم که باعث این اتفاقات توی زندگی من شدن . درصورتیکه این منم که دارم اتفاقات را رقم میزنم . هیج عامل بیرونی تاثیری توی زندگی من نداره ،مگر اینکه من باور کنم تاثیر داره و همین باور بیشتر منو توی این اتفاقات قرار میده چون توجهم روی اینه دیگران باعث اتفاقات زندگی منن .
به قول استاد اونقدر باید قوی باشیم و اونقدر اینو خوب باور کنیم که بابا هیچکس تاثیری توی زندگی ما نداره ، یچیزی توی باورهای من هست که ایراد داره .
مثال مردم اعتراضی رو زدین استاد که همه جا در هرشرایطی باز اونی که نگاه خوب نداره واقعا توی بهشتم باشه نگاه نازیبا داره . دقیقا همینه واقعا هستن آدم هایی که خودمم دیدم که همیشه اعتراض داشتن به همچی و باز از شرایطی میفتادن توی شرایط دیگه بازم اعتراض به همچی ،چون توجهشون به نازیبایی ها بوده و اینکه عوامل بیرونی باعث بدبختی هستن و دوباره همین روال توی زندگیشون اتفاق میفته .
پس بدونیم این خودمون هستیم مسئول هر اتفاق زندگیمون .
استاد یبار گفتین یه جمله همیشه یادمه ، بیاییم اونقدر قوی باشیم تا موانع و تضادهای زندگی که پیش میاد در زندگیمون بتوانیم به راحتی از روی آن ها عبور کنیم .
از خدا بخواهیم تا مارو قوی تر از مشکلات بکنه . چون تضادها چالش ها و سختی ها میاد تا جهان گسترش پیدا کنه تا پیشرفت کنه پس ما اونقدر قوی باشیم که به راحتی و با شادی قویتر و پیشرفته تر باشیم تا از روی آن ها عبور کنیم .
سلام به اساتید ارجمند و گرانقدرم جناب آقای سید حسین عباس منش،و سرکار محترم خانم شایسته گرامی.
همچنین سلام به شما دوست نازنینی که به مهر وقت گرانبهایتان را صرف مطالعه این دیدگاه می نمایید.
چقدر این فایل بینظیر شنیدنیست!!!
دست شما درد نکند استاد نازنین که سراغ خوب افرادی میروید، افرادی موفق،که موفقیتشان مستمر و دنبالهدار است. همچون
سر پپ گواردیولامرد فوتبالی دوست داشتنی با رزومهای سراسر درخشان و دیدنی!!!
و شاه بیت سخنانش را به زیبایی بیرون کشیده برایمان شرح میدهید،به قول استاد شایسته شما استاد تشخیص اصل از فرعید!!!
و اصل سخن را به زیبایی استخراج کرده و چون گوهری درخشان برایمان توضیح میدهید.
چیزی که من نمیتوانم تغییرش بدهم؛هر چقدر هم نسبت بهش اعتراض کنم؛چه فایدهای دارد؟؟؟!!!!
من باید روی خودم کار کنم نه روی عوامل بیرونی که هیچ تاثیری نمیتوانم روی آنها داشته باشم!!!
در کار تیمی افرادی می توانند قهرمان شوند که فردی سمی در میانشان نباشد!!!!
یعنی نمیتوان با کسی که زیپ دهنش را نمیبندد و مدام غر میزند قهرمان شد!!!
به طور مثال بنده خودم اوایلی که با این سایت الهی آشنا شده بودم متمرکز بودم روی عیب و ایرادهای همسرم و خانوادهاش!!!
و این توجه و تمرکز من را تا آستانه طلاق پیش برد. اما از زمانی که یاد گرفتم تحسینگر نکات زیبا و مثبت عزیز دلم ؛ همسر نازنینم و همچنین خانوادهاش باشم خیلی خیلی زود از این رو به اون رو شد زندگیم!!!
و جالب است اعتراف کنم که از وقتی همانند استاد به نکات مثبت افراد توجه نموده و آنها را تحسین میکنم،چقدر در این زمینه پیشرفت نموده و دارای دوستانی بسیار عزیز و گرانقدر شدهام. و چقدر کارهایم به خوبی پیش میرود.
به طور مثال مدتی است که با یک دوست عزیز برنامه نویس سایت گفتگو کرده و قراردادی منعقد کردیم تا سایت آموزشی مهندس مجید حرفت را تاسیس و راه اندازی نماید.
بهراد جان نازنین از چهارشنبه پیش تا امروز جمعه اول دی ماه سه مرتبه بدقولی کرد و من پریشب کلی از این بابت دلخور شدم میخواستم با یک پیام غضب آلود ناراحتی و خشمم را به او منتقل کنم.
که با کمی درنگ به قول استاد از زاویهای دیگر به موضوع توجه نمودم و خیلی زود ناراحتی و دلخوریام برطرف گردید به طوری که با یک پیام محبت آمیز کلی اتفاق خوب را رقم زدم.
پس میشود در تضادها با کمی تأمل و تغییر زاویه نگاه حالمان را خوب کنیم و نتایجی درخور کسب نماییم.
در پایان ضمن تشکر از استاد عزیزمان که با حوصله و دقت ما را راهنمایی مینماید،همه و شما را به خداوند مهربان میسپارم.
شاد سالم خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید خدانگهدار
سلام به استاد عزیزم ومریم بانوی بزرگوار
اینگونه نگاه کردن به زندگی و رفتار کردن به گونه ای که در شرایط نادلخواه برخلاف آنچه اکثرمردم رفتار میکنند عمل کنیم به نظر من آن چیزی است که مردم زمان پیامبر هم به این دلیل پیامبر را خوش باور مینامیدند (سوره توبه آیه 61) می گویند او آدم خوش باوری است بگو خوش باوربودن او به نفع شماست ولی بدانید او به خدا ایمان دارد ومومنان راتصدیق می کند.
خیلی وقتها آدم فکر میکنه اگر اینگونه رفتار کنم دیگران چه برخوردی با من میکنند یا می گن تو بیخیالی و… درسته حرف دیگران نباید برامون مهم باشه ولی توی اون لحظات سخت اینکه بتونیم خودمون وذهنمون رو کنترل کنیم واقعا ایمان میخواد.
چندسال پیش جایی کار میکردم در حالی که خیلی روابط خوبی با کارفرما داشتم و خیلی شرایط عالی در محل کارم داشتم اما به دلیل یک سری اتفاقات شروع کردم به ایراد گرفتن و توجه به نکات منفی و تا جایی پیش رفتم که به بدترین شکل از اونجا رفتم و نهتنها از اونجا رفتم بلکه خودم رو وارد یک چرخه کردم که دوباره توی محل کار جدیدم بیشتر ازیک سال دوام نیاوردم به خاطر همون ذهنیت منفی باز به بدترین شکل از اونجا هم رفتم و جالب اینکه باز به خاطر توجه به نکات منفی و ذهنیت منفی وارد شراکتی شدم که من رو به بدترین روزهای زندگی رساند و خداروشکر که توی اون شرایط بسیار بد با این سایت الهی آشنا شدم و تونستم زندگیم رو به لطف الله اززیر صفر از نو بسازم. این فایل امیدوارم بیشتر از آنچه فکر میکنم باعث بشه شاکرتر باشم و ایمان من رو به الله مهربانم بیشتر کنه که اگر فقط به او تکیه کنم همانطور که تا الان خیلی به من کمک کرد تا ناممکن های فراوانی رو تبدیل به ممکن کنم وخیلی از تضادها برام درس بشه وفرصت.
شاد باشید وتندرست وثروتمند در دنیا وآخرت
سلام استاد جانم و مریم عزیز
در جهانی هستیم که جواب به افکار و فرکانس های ما میدهد
معمول افراد دنبال مقصر میگردند وهیچ گاه نمیخواهند خودشون رو مقصر کنند پهنه چیز را شرایط میدانند البته که از قدیم این افکار در ما نهادینه شده باید این افکار که فرکانس ما رو جهت دهی میکند را عوض کنیم این افکار ما هست که شرایط زندگی ما رو عوض میکند وما را در مدار درست قرار میدهد امواج بدبختی یا امواج خوشبختی هر دو چهره کدام یک فرکانس دارد درست مانند دیش تلویزیون که به هر طرف بدهی همان منطقه را نشان میدهد حالا ما با کانون توجه مان وفرکانس های مان جهت دهی میکنیم این مدارها را وهمان هایی را وارد زندگیمون میکنیم که ما از قبل فرکانس آن را فرستادیم
همین که گفت من اصلا به استعداد اون بازی کن کار ندارم درست همان افکار خودش هست اگه میخایم دردی را درمان کنیم نباید دنبال آرام بخش باشیم چون آرام بخش چند ساعت درد را ساکت میکنه بعد دوباره بهم میریزم باید این مسئله را از ریشه درست کنیم این که دنبال شخصی هست که افکار درست داشته باشه خود آن درمان هست چون اتفاقات خوب را افکار خوب میسازد
به نام خداوند مهربان و بخشنده
سلام به همه عزیزانم
تمرکز به آنچه بهبود داده می توانیم
پیپ گواردیولا یکی از مربیان خییلی موفق است و در آن زمان که همه شاکی بودن که ما از برنامه و لیگ عقب ماندیم و خییلی حرف های دگه اما پیپ چقدر عالی توضیح میده که من از تجربیات که داشتم یاد گرفتم که سمت خودم را بهبود بدم تمرکز به کار خودم بگذارم و من که نمی توانم جام جهانی را تغییر بدم فقط تمرکز م را روی خودم و اهداف خودم میگذارم و این طوری می توانم بهبود پیدا کنم.
یک دید غلط که جامعه و افراد جامعه دارند اینه که فکر میکنه که اگر جمعیت زیاد به سمت یک چیز حرکت میکنه آن مسیر درسته اما در اصل باید به خودم یاد آوری کنم من مانند اکثریت جامعه نیستم من به خودم قول دادم تغییر کنم مثل جامعه که هزاران باور اشتباه داره فکر نکنم و خودم را با کسی مقایسه نکنم و از مسیر زندگی لذت ببرم فعلا هم تنها هستم و این تنهایی خدا میداند چقدر لذت بخشه چقدر لذت میبرم خدایا شکرت
و حالا هم روی بعضی چیز تمرکز دارم و انشالله در آینده از نتایج عالی که میگیرم برای عزیزانم می نویسم خییلی خوشحالم که عضو این سایت هستم با جدیت و امید و توکل قدم برمیدارم و خداوند حامی و هدایتگر من است خدایا شکرت
رد پای روز 122
بنام خدای مهربان
سلام به دوستان عزیزم و استاد عزیزم…
سپاسگزارم استاد بابت این فایل زیباااا و پر از درسهای الهی…
دقیقا هم همینطور است…اصلا قانونشم همینه که ما باید روی خودمون کار کنیم
تا در هر شرایطی بتوانیم خودمون رو کنترل کنیم
و نتایج عالی را بگیریم… باید همیشه یادمون باشه خشمگین نشیم.. یا اگر شدیم خودمون رو اروم کنیم .. و زیپ دهنمون رو ببندیم..
یا هر چیزی ک حالمون رو خوب تر میکنه اون کار رو انجام بدیم ..
مثلا اگر دیدیم که نمیتوانیم ذهنمون رو کنترل کنیم بهترین کار این است که یه جای خلوت را پیدا کنیم و بخوابیم ..
یا توجه مون رو بزاریم روی یه سری مسایل دیگه …
شکایت کردن= ناسپاسی
باید انتقاد پذیر باشیم در زندگی … و باااااایددددد قبول کنیمممم که هر اتفاقی اون بیرون داره میفته برای ما
ما مسئول این کار هستیم.. و باید بگردیم و پیدا کنیم که چه چیزی در ما باعث اون خراب کلری در بیرون شده است…
و اون باور مخرب رو پیدا کنیم و تغییر بدیم…
و این یک قانون است..
سپاس گزارم خدای عزیزم…. سپاسگزارم استاد عزیزم … واقعا ممنونم بابت زحماتتون…
تمرکز به آنچه میتوانم بهبود دهم.
سلام به استاد قشنگم به مریم عزیزم.
خدارو سپاس میگم برای پیامهای قشنگه روزانش.
خداروسپاس میگم به خاطر همت واراده ای که هرروز بهمون میده تا با ذوق و هیجان دنبال پیامی باشیم از طرف خداوند ازطریق استاد عزیزمون تا تمرکز کنیم برای بهبود شخصیمون.
یه وقتایی همسرم صبح که داره میره سر کار ،میبینه من سریع اول از همه دفتر وخودکار وگوشیمو میزارم رومیز میخنده میگه ناهید چ حوصله ای داری ؟!!!!
بزار پاشی حالا !!!!
بعدشم عباس منش حرف میزنه منم مشغول غذا درست کردن میشم و…..
خودم از این کار لذت میبرم وخیلی خوشحالم که جزعه برنامه ی روزانمه .
در واقع برای خودم ارزش قائل هستم که دنبال تغییرات درونی وبهبود اونها هستم .
حالا هر کی هر قضاوتی که دوست داره راجع بهم بکنه،بکنه .
طبیعتا روزای عادی وروزایی که ب نظر اتفاق خاصی نیفتاده،خیلی راحت میشه کنترل بر افکارمون داشته باشیم .
ولی روزایی که با موضوعات ومسائل مختلف که شاید برامون جالب نباشن مواجه میشیم ،دشوارتر میشه افکار رو کنترل کرد.
بازم خدا رو سپاس میگم از این جهت که استاد طوری باهامون کار کردن که با روند تدریجی بالاخره به این درک رسیدم که جنجال به پا کردن وعصبانی شدن ووارد بحثها ومشاجره های الکی رفتن ،فایده نداره که هیچ . بلکه آسیب روحی و جسمی هم بهمون وارد میکنه بنابراین خیلی مسخره ومضحکه که دیگه نتونیم کنترلشون کنیم .
البته که اولش باعث تعجب یا حتی حال بدی میتونه بشه اما آگاهانه میتونیم نگاهمونو تغییر بدیم تا احساس بدمون ادامه دار نشه .که اگر تونستیم به احساس خوب بریم که دیگه خیلی عالی عمل کردیم.
چند موردی که این هفته باش درگیر بودم رو مثال میزنم .
با توجه به اینکه من دیگه همسرمو بابت کسب و کارش کنترل نمیکنم واز طرفی خدا وفراوونی هاشو خیلی باور کردم ،واینکه دنبال اخبار کشور نیستم ،خب از کار و کاسبی بیرون هم خبری ندارم.
ومشغول کار خودم وزندگی خودم هستم.
خب خداروشکر همسرمم از اون مردهایی نیست که اگه کاروکاسبی نباشه بیاد تو خونه بناله یا قر بزنه .
تا اینکه همسرم خودش اعلام کرد یه کم بیشتر مراعات کنید ،مدتیه که اصلا کار ندارم ،کاسبی ها خوابیده .همه وضعیت ما رو دارن همه دارن مینالن.
تنها جمله ای که همون لحظه بش گفتم این بود که هیچ وقت همه را با خودمون مقایسه نکن .
گفتم باورای ما با همه فرق داره .تو نباید نگران چیزی باشی .سعی کن به این قضیه جور دیگه نگاه کنی .گفت نه من مثل بقیه فکر نمیکنم اما واقعیته دیگه .
گفتم واقعیت اونچیزیه که تو باورش میکنی .
دیگه حرفی نزدم .
حتی بعد از گذشت یه هفته سوالی هم نپرسیدم که ببینم چ اتفاقاتی تو کسب و کارش افتاده .
چون فهمیدم،کسب وکارش خارج از کنترل منه ومن نباید هیچ دخالتی داشته باشم.
اگه افکاروباورهای گذشته رو داشتم سریع عصبانی میشدم .دست پیش میگرفتم پس نیفتم .
طلبکارم میشدم ازش.
اما حتی ذره ای به این موضوع فکر نکردم . انگار جدی جدی باورم شده که خدا حواسش هست .چیزی کم نیست وکم نمیشه .
خیلی ریلکس بدون اینکه این خبر رو شنیده باشم ازش گذشتم ومثل همیشه مشغول زندگیم هستم .حتی تو هیچ موردی تو ذهنم نیومده که الان خرج نکنم چون اوضاع خوب نیست .البته خودم همیشه مدیریت تو خرج و مخارج خونه دارم .
ارع دیگه ترسای گذشته را ندارم .دیگه نمیگم وااای بدبخت شدیم الان چکار کنیم ؟! اگه کارنداشته باشه چی ؟!! خداروشکر آرامشم بهم نمیریزه .یه حسی همیشه تووجودم میگه همه چیز اوکی هستش و اوکی تر هم خواهد شد.
یا مورد دیگه ای که برای پسرم پیش اومده .این روزا خیلی ناراحته البته میبینم که سعی میکنه نباشه اما ازدرون یه کم بهم ریخته .
اونم به این دلیل که با پارتنرش به مشکل برخورده . انگار از هم جدا شدن .و عامل این جدایی از طرف پارتنرش بوده .
همون روزی که این رابطه شکل گرفت نگران چیزی نبودم ..الانشم که جدا شدن نگران چیزی نیستم .
اگه بازم به هم وصل بشن باز نگران چیزی نیستم.
چون اولا که از اختیار وانتخاب من خارجه .
واین موضوع به من ربطی نداره ،شاید وقتایی که باهم هستیم خیلی محسوس احساس وتجربمو به پسرم میگم اما تحمیلی وجود نداره .
اجازه میدم خودش تجربه کنه .
تنها کاری که من کردم اینه که از خداوند براش هدایت میطلبم .همیشه از خدا میخام مراقب بچه هام باشه چون میدونم وباور دارم بهتر از من مراقبت میکنه .
بنابراین نگران چیزی نیستم وکنترلی رو این موضوع ندارم که بخوام بچمم اذیت کنم .
این روزا تا میبینم تنهاست،در میزنم وبا اجازه ی خودش میرم کنارش میشینم یا باهم قبل از خابش دراز میکشیم وحرفاشو گوش میکنم .بدون اینکه سوالی کنم خودش همه چیزو برام تعریف میکنه و همه ی احساساتش را بهم میگه.
سکوت من بهترین کار ممکنه تو این شرایط.
ب نظرم چون دخالتی تو کاراش ندارم ،خیلی راحت همه چیو برام بازگو میکنه .
همه ی این آرامشمو واین خونسرد بودنم را از استاد دارم .خوشحالم که مثل بعضی از مادرها سرزنشش نمیکنم .احساس گناه بهش نمیدم .
چون در ابتدای رابطش،تجاربی رو در اختیارش گذاشته بودم خیلی راحت میتونستم بش بگم دیدی مامان جون بهت گفتم .دیدی ….
ولی از اونجایی که خودم پذیرفتم وبه این آگاهی رسیدم که پسر من باید تو این سن خودش رابطه یا حتی رابطه هایی را تجربه کنه ترجیحا سکوت کردم .
وقتی میرم کنارش خوب میفهمم آرومتر میشه وحس بهتری میگیره چون میدونم نیاز به گوش شنوا داره .وچ کسی بهتر از مادرش که بدون قضاوت حرفاشو بشنوه .
یه اشتباه بزرگی هم تو این هفته خودم تو فضای مجازی کردم البته هیچ فعالیت خاصی ندارم تو این فضا ،اما نمیدونم چرا این اشتباه رو مرتکب شدم .
از من بعید بود این رفتار، ولی خب به هر صورت مرتکب شدم .
خداروشکر خیلی زود در عرض چند روز متوجه ی اشتباهم شدم .خیلی راحت خودمو بخشیدم .نگران چیزی نشدم.فقط هر پیامی که میتونستم از این اتفاق بگیرمو نوشتم .
حتی وقتی بازم بش فکر میکنم درس تازه ای ازش به ذهنم میاد میرم به لیست پیامهام اضافه میکنم .
میدونید بازم بگم اگه به قبل بود انقد خودمو سرزنش میکردم.انقد به خودم بد وبیراه میگفتم وخودمو ملامت میکردم .ترسها سراغم میومد که نکنه ….
ولی خداروشکر نگاهم بقدری فرق کرده که راحت بدون استرس خودمو بخشیدم .از خدای خودم عذرخواهی کردم .
وتجریباتی که میشد ازش گرفت رو تو ذهنم حک کردم.
پیش خودم فکر میکنم که بودن تو احساس بد واحساس گناه گرفتن آیا کمکی به من میکنه ؟! وقتی میبینم باعث اتفاق ورویداد بهتری نمیشه چرا باید خودمو اذیت کنم . پس رهاش میکنم واز ذهنم خارجش میکنم.
واما موضوع آخر.
راجع به کارا و رفتارهای اطرافیان.
مثلا خواهر شوهرم که در تدارک جشن دخترشه .
علنن خیلی وعده وعیدها بهمون میده مثلا گفته بود شب یلدا همه شام خونه ی ما .
بعد زیرش زد و گفت ببخشید نیستیم.
یا یه شب دیگه گفت فلان مهمونی فلان روز.اونم کنسل کرد.جالب اینجاست از یه ماه قبل دعوت میکنه وبعد که نزدیک میشه کنسلش میکنه .
باوجود اینکه ما برای اونروز برنامه ریزی میکنیم وخوشحال میشیم وبعد تو ذوقمون زده میشه .
برای یه لحظه ناراحت میشم ولی بعدش این اخلاق ناجالبه خواهرشوهرمو میپذیرم که عاجزه به مهمونی دادن .
من که نمیتونم تغییرش بدم .کلا برای اکثر مراسمای دخترش تا تونسته کوتاهی کرده ولی خب ما نه حرفی می زنیم نه کاری به کارش داریم .
تمرکزم را سمت نقاط منفیش نمیبرم چون یاد گرفتم از خودم درست مراقبت کنم واجازه ندم این جور مسائل های بی ارزش ،حالمو بد کنن.
ولی خب خودمم سرویس اضافه بش نمیدم چون خیلی وقتا پیش من میناله که تنهاست وتوقع میکنه که ماها دعوتش کنیم .
در کل که خودمو اسیرافکار ورفتارهای چنین آدمهایی نمیکنم .جایی با هم بودیم سعی میکنم خوش بگذرونیم .جایی هم که نبودیم هیچ.
مهم نیست .
حالا قبلنا به همسرم سرکوفت میزدم چرا خانوادت اینجورین ؟!!
چرا آدموکوچیک میکنن؟!
ینی چی دعوت میکنی بعد میزنی زیرش ؟!!!!
اصلا من دیگه باهاشون کات میکنم .خوشم نمیاد ازشون .با یه مشت آدم دیوانه رفت وآمد میکنیم .
چندروز توخونه جنجال به پا میشد،وبعد تمرکزم میرفت سمت نقاط منفیشون واحساسم بد میشد. احساس همسرمم بد میکردم .کینه به دل میگرفتم ودنبال تلافی کردن میشدم.هر جا میرفتم قضاوتشون میکردم .که همراه میشد با غیبت وتهمت .
خداروشکر امروز از این موضوعات ساده وراحت میگذرم چون ارزشهای خودمو شناختم .
چون دوست ندارم به خاطر دیگران در حق خودم ظلم کنم .
استاد سوال خوبی پرسیدن که کجاها که تونستید خودتون رو بهبود ببخشید از جهان پاداش گرفتید؟
میخام بگم استاد جونم چ پاداشی قشنگتر وبهتر از «داشتن آرامش ».
اینکه خیلی صبورتر میشیم .
اینکه متوکل تر هستیم .
اینکه احساسمون روخوب نگه میداریم .
اینکه یاد گرفتیم از خودمون درست مراقبت کنیم.
حس ارزشمندی خودمونو حفظ کنیم .
اینکه احساس لیاقت خودمونو زیر سوال نمیبریم.
ما نباید با هیچ دلیلی وهیچ توجیح و هیچ توضیحی به خودمون اجازه بودن در حال بد رو بدیم .
از این تاوانا خیلی دادیم .
در لحظه هر چی که پیش میاد باید به خودمون بگیم الان چکاری انجام بدم بهتره ؟
الان چ حرفی بزنم بهتره؟ اصلا حرف بزنم بهتره یا سکوت کنم بهتره؟
وبعد همون چیزی که به ذهنمونمیاد روانجامبدیم .
به خودمون تعهد بدیم که باید از پس این تضادها باید بربیاییم .
نیاییم رفتارهای تکراری داشته باشیم که نتایج تکراری دریافت کنیم .
از چیزی نترسیم که خدا همیشه ودر هر لحظه با ماست.
عجله نکنیم برای واکنش نشون دادن .
نترسید وقت هست بعدن هم میتونید جوابی بدید ولی اول اجازه بدید ذهنتون درست کار کنه ودرست شما رو جهت دهی کنه .
ببینید تا حالا به خاطر خیلی چیزای بی ارزش که البته در لحظه ب نظر باارزش بودن ،ما به خودمون ظلم کردیم وحال خودمونو بی جهت بد کردیم .بیاییم دیگه اینطور رفتار نکنیم .
خاطر خودمون برامون خیلی با ارزش باشه با ارزش تر از هرچیزی.
الویت رو حال خوب برای خودمون بزاریم .
هرروز به خودمون حال خوب رو هدیه بدیم چون لایقش هستیم.
همه چیز مثل همیشه فانی و زود گذره و وقتی تموم میشه دلمون میگیره که چرا تو لحظه نتونستیم درست رفتار کنیم ؟
چرا عملکرد درستی نداشتیم ؟
نزاریم این چرا چراها سراغمون بیاد و اذیتمون کنه !
ما بهترین هستیم .میتونیم حداقل بهترین برای خودمون باشیم .
میخام خود خودم باشم بدون نقاب .بدون ترس. بدون عدا در اووردن. بدون هیچی ، فقط خودم باشم .
بهبود ما اینطور حاصل میشه و بس!
استاد جونم حس قشنگمو از آگاهی های ناب شما دارم .
ممنون وسپاس ازخدا، از شما ،از دوستان از همه ی کسانی که حتی با رفتارهای نامناسبشون به ما درس زندگی میدن وباعث رشد ما هستن.
استاد جونم مرسی مرسی ازت که هستی .
سلاممم
میدونم که زیاد برام اتفاق افتاده هردو موردش که گاهی شرایط بیرونی روی من تاثیر گذاشته و از بیرون دنبال عامل مشکلات بودم و یا گاهی مچمو گرفتم که نه هرچی شده مشکل از خودمه و هیچ چیز و هیچ کسی هیچ دخالتی در شرایط زندگی من چ خوب و چه بد نداره و هر دو موردشم نتیجه اونو دیدم.
اول اینکه طبق فایل قبلی باید تمرکزمو از روی ناخواسته هام بردارم و رهاشون کنم و نچسبم بهشون تا اتفاقات مشابه اون رو باز توی زندگیم نبینم.
دوم اینکه هراتفاقی که برام میفته چه خوب چ بد اول از همه از خودم شروع کنم و سعی کنم خودمو تغییر بدم نه شرایط رو ن آدمای اطرافم رو و تصمیم دارم از الان بیشتر رو این موارد تمرکز کنم و آگاهانه در زمان مشکلات تصمیم بگیرم و رفتار کنم.ش
به نام الله
سلام به همه عزیزانم
چیزی که نمیتونم تعقیرش بدم هرچقدر هم ازش شکایت کنم با شکایت کردن ازش شرایط رو بدتر میکنممن باید روی خودم کار کنم و خودم رو هر روز بهبود بدم به نقاط مثبتی که هست توجه کنم و ارام باشم وزیباییها روببینم
من به این رسیدم که هرگاه ناخواسته ای پیش بیاد بگم از طرف خودم بوده شاید ندونم چه چیزی در من باعث ایجادش شده امامیدونم که خودم بودم که بوجود اوردمش و این باعث میشه دیگران رو سرزنش نکنم و گله و شکایتم کمتر بشه
منم که باید فکرکن چه چیزی در افکارم شخصیت عادتها تصمیمات و نحوه نگرشم هست که باید تعقیر کنه و بدونم و بفهمم که دلیل خوشحالی و موفقیت و حال خوب افراد موفق چیه؟
نکته مهم برای موفقیت شخصیت افراد هست که مهمتر از مهارت هست
هروقت خواستم غر بزنم زیپ دهنمو ببستم به اندازه ای که بتوم اینکار و انجام بدن میتونم پیشرفت کنم
به اندازه ای که خودم رو مسول اتفاقات زندگی بدونم میتون اتفاقات زندگیمو تعقیر بدم چون باور کردم خودم مسولم پس روی خودم کار کنم و مشکل رو پیدا کنم وقتی عوامل بیرونی رو مقصر بدونم تمرکزم روی عوامل بیرونی هست که هیچکاری نمیتونم بکنم و اما وقتی در خودم جستجو کنم عوامل بیرونی هم تعقیر میکنه جهان اطراف من آیینه درون منه
اگر بخوام متفاوت از اکثریت جامعه باشم باید بر خلاف اکثریت عمل کنم و حرکت کنم
جمله پر از نکته ای هست اینکه (نپرسم که آمریکا برای ما چکار کرد بپرسم من برای آمریکا چکار کردم)
باید از خودم بپرسم
من برای پدرو مادرم چکار کردم نه اینکه اونها برای من چه کردنرای من چه کردن ؟
نپرسم من برای همسرم چکار کردم نه اینکه اون برای من چه کرد؟
من برای فرزندم چه کردم نه اینکه اون برای من چه کرد؟
من برای خانواده…..
من برلی کارم…
من برای صاحب کارم
و…….
اگر من همیشه عالی باشم و هر روز بهتر از دیروز باشم همه چی خوبه و همهچی تعقیر میکنه و ناخواسته ها ناپدید و کم و کمتر میشه و اگرم هست که در اویل کار هست با بهبود خودم کاری کنم تا تاثیری روی منو موفقیت من نداشته باشه
خدایا شکرت
خدایا مارا هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین
در پناه خدای مهربانم باشید
درود استاد عزیز. من این تجربه رو خیلی با مادرم دارم ایشون همواره منفی ترین جنبه همه اشخاص و امور رو می بینه و همیشه شاکین واقعا سختمه چیزی نگم و ایشون رو بپذیرم خیلی دلم می خواد تلفن بردارم دردو دل کنم به اصطلاح سبک شم ولی خودم رو کنترل میکنم و برای داشتن مادر خدا رو شکر میکنم خیلیا همین الان مادری ندارن ک بخوار غر غر کنه پذیرش همه با همون سطح از انرژی و مداری که هستن .
به نام خدای مهربان
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان گلم
استاد تا دقیقه 5 گوش کردم بعد مکث زدم تا این کامنتو بنویسم . صحبت از مربیان شد یاد برانکو ایوانکوویچ افتادم توی تیمی که دوسش دارم پرسپولیس ، آقای برانکو میتونم بگم یکی از باشخصیت های مربیگری بود که من میدیدم ، بعد هربازی وقتی تیم بخاطر حالا چند صحنه یا شرایط مسابقه و… نتیجه نمیگرفت همیشه میگفت اینها میتونه توی هر مسابقه باشه ولی ما باید اونقدر قوی باشیم که بخاطر این شرایط یا بخاطر چند صحنه داوری ضعفمون رو سرپوش نزاریم.
درسته خیلی از مربیان توی تیمهای دیگه خیلی مواقع به عوامل بیرون ربط میدن نتایج ضعف تیم رو ، درصورتیکه اشتباهات یا شرایط سخت ممکن هست باشه ، چرا نباید قوی تر از شرایط باشیم؟
توی زندگی همه ما انسانها خیلی اتفاق میفته وقتی به جایگاهی نمیرسیم ،حتی خود من دقیقا سریع عوامل بیرونو ربط میدم ،به مادرم به دوستام و… ربط میدم که باعث این اتفاقات توی زندگی من شدن . درصورتیکه این منم که دارم اتفاقات را رقم میزنم . هیج عامل بیرونی تاثیری توی زندگی من نداره ،مگر اینکه من باور کنم تاثیر داره و همین باور بیشتر منو توی این اتفاقات قرار میده چون توجهم روی اینه دیگران باعث اتفاقات زندگی منن .
به قول استاد اونقدر باید قوی باشیم و اونقدر اینو خوب باور کنیم که بابا هیچکس تاثیری توی زندگی ما نداره ، یچیزی توی باورهای من هست که ایراد داره .
مثال مردم اعتراضی رو زدین استاد که همه جا در هرشرایطی باز اونی که نگاه خوب نداره واقعا توی بهشتم باشه نگاه نازیبا داره . دقیقا همینه واقعا هستن آدم هایی که خودمم دیدم که همیشه اعتراض داشتن به همچی و باز از شرایطی میفتادن توی شرایط دیگه بازم اعتراض به همچی ،چون توجهشون به نازیبایی ها بوده و اینکه عوامل بیرونی باعث بدبختی هستن و دوباره همین روال توی زندگیشون اتفاق میفته .
پس بدونیم این خودمون هستیم مسئول هر اتفاق زندگیمون .
استاد یبار گفتین یه جمله همیشه یادمه ، بیاییم اونقدر قوی باشیم تا موانع و تضادهای زندگی که پیش میاد در زندگیمون بتوانیم به راحتی از روی آن ها عبور کنیم .
از خدا بخواهیم تا مارو قوی تر از مشکلات بکنه . چون تضادها چالش ها و سختی ها میاد تا جهان گسترش پیدا کنه تا پیشرفت کنه پس ما اونقدر قوی باشیم که به راحتی و با شادی قویتر و پیشرفته تر باشیم تا از روی آن ها عبور کنیم .
مهرآفرین پاک را یاد باد
سلام به اساتید ارجمند و گرانقدرم جناب آقای سید حسین عباس منش،و سرکار محترم خانم شایسته گرامی.
همچنین سلام به شما دوست نازنینی که به مهر وقت گرانبهایتان را صرف مطالعه این دیدگاه می نمایید.
چقدر این فایل بینظیر شنیدنیست!!!
دست شما درد نکند استاد نازنین که سراغ خوب افرادی میروید، افرادی موفق،که موفقیتشان مستمر و دنبالهدار است. همچون
سر پپ گواردیولامرد فوتبالی دوست داشتنی با رزومهای سراسر درخشان و دیدنی!!!
و شاه بیت سخنانش را به زیبایی بیرون کشیده برایمان شرح میدهید،به قول استاد شایسته شما استاد تشخیص اصل از فرعید!!!
و اصل سخن را به زیبایی استخراج کرده و چون گوهری درخشان برایمان توضیح میدهید.
چیزی که من نمیتوانم تغییرش بدهم؛هر چقدر هم نسبت بهش اعتراض کنم؛چه فایدهای دارد؟؟؟!!!!
من باید روی خودم کار کنم نه روی عوامل بیرونی که هیچ تاثیری نمیتوانم روی آنها داشته باشم!!!
در کار تیمی افرادی می توانند قهرمان شوند که فردی سمی در میانشان نباشد!!!!
یعنی نمیتوان با کسی که زیپ دهنش را نمیبندد و مدام غر میزند قهرمان شد!!!
به طور مثال بنده خودم اوایلی که با این سایت الهی آشنا شده بودم متمرکز بودم روی عیب و ایرادهای همسرم و خانوادهاش!!!
و این توجه و تمرکز من را تا آستانه طلاق پیش برد. اما از زمانی که یاد گرفتم تحسینگر نکات زیبا و مثبت عزیز دلم ؛ همسر نازنینم و همچنین خانوادهاش باشم خیلی خیلی زود از این رو به اون رو شد زندگیم!!!
و جالب است اعتراف کنم که از وقتی همانند استاد به نکات مثبت افراد توجه نموده و آنها را تحسین میکنم،چقدر در این زمینه پیشرفت نموده و دارای دوستانی بسیار عزیز و گرانقدر شدهام. و چقدر کارهایم به خوبی پیش میرود.
به طور مثال مدتی است که با یک دوست عزیز برنامه نویس سایت گفتگو کرده و قراردادی منعقد کردیم تا سایت آموزشی مهندس مجید حرفت را تاسیس و راه اندازی نماید.
بهراد جان نازنین از چهارشنبه پیش تا امروز جمعه اول دی ماه سه مرتبه بدقولی کرد و من پریشب کلی از این بابت دلخور شدم میخواستم با یک پیام غضب آلود ناراحتی و خشمم را به او منتقل کنم.
که با کمی درنگ به قول استاد از زاویهای دیگر به موضوع توجه نمودم و خیلی زود ناراحتی و دلخوریام برطرف گردید به طوری که با یک پیام محبت آمیز کلی اتفاق خوب را رقم زدم.
پس میشود در تضادها با کمی تأمل و تغییر زاویه نگاه حالمان را خوب کنیم و نتایجی درخور کسب نماییم.
در پایان ضمن تشکر از استاد عزیزمان که با حوصله و دقت ما را راهنمایی مینماید،همه و شما را به خداوند مهربان میسپارم.
شاد سالم خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید خدانگهدار