شهود و الهام الهی - صفحه 15

842 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیر صالح گفته:
    مدت عضویت: 2034 روز

    به نام خدا

    سلام سلام سلام

    امید وارم که حالتون خوب باشه و از آگاهی های با ارزش این فایل لذت برده باشین و بیشترین بهره را در زندگیتون ازش ببرین

    قبل از هر چیز میخوام تشکر کنم از خدای خودم که منو به سمت این مسیر هدایت کرد و واقعا چه سایتی باارزش تر از این سایت که دید همه‌ی مارو نسبت به جهان عوض کرد

    واقعا از هر لحظه وقت گذروندن تو این سایت لذت میبرم

    واقعا افراد کمی به همچین سایتی هدایت میشن و افراد کمی به گفته هاش عمل میکنن

    من دوست دارم که جزء اون افراد کم باشم و امیدوارم که همین طور بشه.

    وقتی استاد اون سوال را پرسید ، راستش منم فکر کردم که این سوال درسته و واقعا چرا لاک پشت ها وقتی ماه کامل میشه از آب بیرون میان 😁

    و جواب من این بود :

    بخاطر جزر و مد

    این جواب همینجوری به ذهنم رسید و نمیدونم چرا و اصلا ربطی هم نداشت.

    خب من چرا اصلا این سوال رو قبول کردم ؟

    بخاطر اینکه از تجربه های قبلی ام استفاده کردم که چون استاد عباس منش این حرف را زده پس حتما درسته

    چون استاد همیشه صادقه و من از منطقم استفاده کردم و این حرفو حتی بدون اینکه فکر کنم ناخودآگاه پذیرفتم!

    و تمرین این فایل اینه که همیشه روی تجربه های گذشته حساب نکنیم و گاهی هم اجازه بدیم تا خداوند ما را هدایت کنه و خداوند از طریق قلب انسان با او سخن میگوید .

    و واقعا این کار ایمان قوی میخواهد.

    و اگه میشه بگین چطوری باید ایمانمون را قوی تر کنیم ؟

    ممنون میشم 🙏

    و ممنون از شما و خانم شایسته و بقیه اعضای سایت بخاطر وقتی که میذارین تا این فایل های ارزشمند را برای ما آماده کنین.

    🙏🙏🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    جواد آقابابایی گفته:
    مدت عضویت: 2829 روز

    سلام استاد

    میدونم باید بیشتر به این فایل گوش بدم تا بهتر و بیشتر درکش کنم

    میدونم نباید احساسی عمل کنم و بلافاصله کامنت بذارم

    میدونم این فاصله فرکانسیه که باعث همچین کامنتی میشه

    ولی خودتون گفتی همونطوری که هستید کامنت بدید تا شما از این کامنت ها بتونین فایل های فوق اعاده ای مثل این فایل رو درست کنید یا بهتر بگم خلق کنی

    استاد چرا اینقدر سخت؟؟

    چرا فقط خدا راه های سخت رو انتخاب میکنه؟؟؟

    چرا باید اون بچه تو رودخونه خروشان رها بشه؟؟؟

    چرا باید مردی وسط بیابان زن و نوزاد تازه بدنیا اومدش رو رها کنه؟؟؟

    چرا باید یه گروه برای فرار از دست لشگریان ، بزنن تو دل دریا؟؟؟

    چرا همه ی کارهای خدا جنس اش غیر باوری داره؟؟؟

    ولی از یه طرف میایید میگید تمام کارهای خداوند بر اساس قانون و اصول غیر قابل تغییره

    مثال از شب و روز میزنید

    مثال از تکامل میزنید

    ولی به اینجای کار میرسه میشه غیر منطقی

    شما مگه برا بچه ات همش سخت میخوای که این خدایی که ما میگیم خالق مونه میخواد همه ی مسیرها باید بشکل سخت طی بشه

    چرا باید ما همش بگردیم دنبال نشانه تو کارهای خداوند

    چرا همش باید بگیم آها ما به اون دلیل این اتفاق برامون رخ داده که فلان نتیجه رو گرفتیم

    خوب خدا مثل تمام کارهای دیگه اش با ما بصورت منطقی برخورد کنه

    چرا تو کارهای خدا ول کردن و کشتن و جنگ و جدل و … وجود داره

    چرا این خدا دوست داره تو از همه دل بکنی

    چرا ابراهیم باید زن و بچه اش رو ول کنه

    چرا یعقوب باید از یوسف اش دل بکنه

    چرا ابراهیم باید اسماعیل رو ذبح کنه

    چرا محمد باید از شهری که بدنیا اومده هجرت کنه و بره

    چرا نوح باید بچه اش رو ول کنه تو اون طوفان

    و کلی از این چرایی ها…

    یه جوریه که احساس میکنم این خدا خیلی خودخواه هستش

    فقط خودش

    فقط خودش

    فقط خودش

    بنظر شما معنی “خواسته هایتان رو برآورده میکنه بشرط اینکه شما هم مرا اجابت کنید” چیه؟؟؟

    مثل پدرم که می گفت اگه معدلت ۲۰ شد برات دوچرخه میخرم

    یا فلان کارو انجام دادی فلان کارو من برات انجام میدم

    خوب این خدا هم که شده خدای شرطی

    استاد باور نمی کنی تمام این سوالاتی که پرسیدم از ذهنم میومد و بلافاصله جوابش رو تو قلبم می شنیدم

    همونطور که اول این کامنت هم گفتم اطمینان دارم که با گوش دا ن بیشتر این فایل به یک ایمان واقعی خواهم رسید که باعث حرکت بیشتر و بهتر تو زندگیم میشه

    استاد ممنونم از این فایل زیباتون

    از این منظره زیبا

    از این همه نعگت و فراوانی که از دریچه قاب این دوربین نصیبمون میکنی

    استاد عاشقتم خیلی زیاد❤❤❤❤

    عاشق تو و اون خدای زیبایی که برا خودت ساختی💖💖💖💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
      مدت عضویت: 2263 روز

      سلام به اعضای خانوادم

      چیزی که من در پاسخ به این سوال ‹چرا فقط خدا راه های سخت رو انتخاب میکنه؟؟؟› و چراهای بعدش، درک کردم رو می نویسم.

      اگر از این دید ببینیم که این الهامات سخت یا آسون چیزایی نیست که خداوند گفته، بلکه چیزاییه که اونا شنیدن؛ اگر با این دید نگاه کنیم به داستان های قرآنی و خود قران٬ به پاسخ چنین سوالهایی میرسیم.

      اون ها٬ آدم هایی مثل ما بودن٫ با باورها و ایمان های متغیر.

      مثل الان که خیلی ها اعتقاد دارن پول بدست میاد ولی به سختی: خداوند هم پاسخ می دهد به باورهایشان. پول بدست میاورند٫ اما به سختی.

      عده ای هم باور دارند پول خیلی راحت بدست میاد٫ و خداوند هم به راحتی درخواستشان را بر اساس باورهایشان اجابت می کند.

      شاید همچین تضادی که در زندگی مادر موسی رخ داد٫ برای شخصی در این دوران رخ میداد٫ به دلیل وجود وسایل نقلیه فراوان زمینی و هوایی و … یا گسترده تر شدن شهرها و کشورها٫ راحتی فرار مادر موسی به همراه فرزندش یا هر روش دیگه ای…بالاخره باور داشت و برای ذهنش منطقی بود که به روش راحتتری می تونه فرزندشو حفظ کنه. مادر موسی طبق شرایطی که در آن بود و به اندازه ی ایمانش و باورهاش٫ الهامات خداوند رو دریافت کرده است.

      در مورد قران هم همینطور: محمد به هر تضادی که در زندگیش برخورده٫ از خدا درخواست راهنمایی کرده و خدا بهش الهام کرده و گفته و بعد محمد این الهامات رو در کتابش ثبت کرده. چند روز پیش ویدیویی در یوتیوب غیرمستقیم شنیدم که کتابی که عایشه زن پیامبر نوشته رو میخوند و تحلیل می کرد. وقتی با قوانینی که استاد آموزش میده به قضیه نگاه می کردم٫ دیدم دقیقا همینطور بوده. طبق شرایط و موقعیت محمد آیاتی نازل شده.

      و فکر می کنم پیام اصلی قران اینه که خداوند و جهان به درخواست ما پاسخ میده. اگر تسلیم باشیم و سربه فرمان خداوند. اگر رها باشیم و اجازه بدیم خداوند مارو هدایت کنه. واگر ایمان داشته باشیم به خداوند و به الهامات »»»عمل«««کنیم.

      پیام مهم این داستان ها اینه که:::: نتیجه ی عمل به الهامات همیشه به نفع انسان خواهد بود. و این مثال ها مثالهایی از افرادیه که به الهاماتشون عمل کردن. نتیجه هم گرفتن.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        جواد آقابابایی گفته:
        مدت عضویت: 2829 روز

        مرسی دوست عزیز از این راهنمایی زیباتون

        دقیقا درست گفتید

        من تو کامنتم به دو موضوع اشاره نکرده بودم که پاسخ اون سوالتم میتونه باشه

        اول اینکه ما نباید خدارو بشکل یک فرد ببینیم بلکه خدا یک سیستمه و بر اساس قوانین خودش عمل میکنه

        همونطوری که استاد تو کتاب چگونه فکر خدارو بخوانیم گفتن

        هر وقت خداوندرو به شکل یک فرد تصور میکنیم به همچین سوالاتی بر میخوریم که چرا خدا دوست داره ما فلان سختی رو بکشیم

        در صورتی که این کار یک سیستمه که همونطور که شما گفتید از باورهای اون انسان ها نشات گرفته

        دوم هم اینکه چون تو ذهن من هجرت کردن یک کار زجرآوره یا اینکه رفتن پیش فرعون یا یک فرد قدرتمند ترسناک و خطرناکه ، این عمل رو با اون سوالات نفی میکنم

        در صورتی که تمام این الهامات با لذت و رضایت کامل شنیده و عمل شده

        یعنی ابراهیم با توکلی که داشت با لذت تمام همسر و فرزند تازه بدنیا اومدش رو رها کرد و رفت

        نه اینکه ابراهیم بخواد از این عمل زجر بکشه و تو دلش ترس داشته باشه از سلامتی خونوادش ولی بگه خوب شهودم بهم میگه برو

        نه اصلا این نیست

        مطمئنا ابراهیم این موضوع که خودش رو ناتوان می بینه تو زندگی دیگران و خداوندرو قدرت مطلق میدونه ، لذت میبرده و با رضایت کامل عمل میکرده

        یه موضوع مهمی که من تو کامنتم گفتم این بود که این آگاهی ها از مدار بالایی هستش و درکش برای منی که مدارم پایین تره سخته یا بهتر بگم نا مفهومه

        برا همین بجای اصل موضوع به سوالات بی اساس میپردازم

        استاد عباس منش الان داره از میوه های درختش صحبت میکنه که سال ها داره ازش سرپرستی میکنه

        حالا منی که تازه دارم بذر میکرام نمیتونم دقیقا اون حرفهارو درک کنم

        خیلی برام جالبه همین چند روز پیش یه مطلب خوندم که “”در رویدادی بسیار نادر، دانشمندان موفق شده‌اند امواجی گرانشی را از هفت میلیارد سال پیش آشکارسازی کنند که حاصل ادغام دو سیاه‌چاله‌ی عظیم هستند.

        ادغامی آشوبناک که تقریبا هفت میلیارد سال پیش به‌وقوع پیوست و نشانه‌های آن به‌تازگی درنظر ما آشکار شده است.””

        حالا این قضیه من و استاد عباس منشه

        این تحول چندین سال پیش تو وجود استاد رخ داده ولی تازه به گوش من داره شنیده میشه

        خلاصه مطلب اینکه شهود یا هر آنچه این فرد بیان میکنه صبر میخواد و استمرار در خودشناسی تا به نتیجه برسه و تکاملش طی بشه و باورهای جدید جایگزین بشن که اونوقت اعمال جدید ناخودآگاه صورت میپذیرن و نتایج جدید پدیدار خواهد شد

        ممنونم از استاد عزیزم که همچین فضای فوق العاده ای رو فراهم کردن تا با همچین دوستای گلی مثل شما آشنا بشم

        امیدوار همیشه حال دلتون عالی باشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
          مدت عضویت: 2263 روز

          سلام دوست عزیز

          ممنونم و خداروشکر می کنم کامنتم مفید بوده

          منم از شما بابت حس خوبی که به سمتم روانه کردید خیلی متشکرم. و براتون بی نهایت خوشی خواستارم… واقعا خیلی عالیه که همچین محیطی برامون فراهم شده، اینقدر عالی با گفتن و شنیدن و تفکر مدارمون رو بالا میبریم و به همون نسبت نعمت وارد زندگیمون میشه…

          به نکته ی خیلی خوبی اشاره کردید که فلان کار، برای ما زجرآور به نظر میرسه برای خود شخص کاملا عادی و با لذت بوده… یاد حرف استاد افتادم که میگفتن: ‹‹من چندین ساعت در سمینارهام سرپا بودم ولی اصلا خسته نمیشدم و حتی لذت میبردم ولی مادرم میدید میگفت الهی…چقدر باید سختی بکشی از صبح سرپا موندی›› یعنی هرکسی که داره کاری انجام میده خودش متوجه هستش که نه تنها سختی نمیکشه بلکه بسیار راضی و خرسنده ولی همون عمل ممکنه از نگاه دیگران سخت و زجرآور باشه.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 2191 روز

    به نامِ نامیِ الله پروردگارِ جهانیان

    و حالا بعد از دیدنِ فایل…

    پایین ویدئو اون قسمت که نوشته:

    شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد

    فکر میکنید چی شد؟؟

    دو تا فایل آخر، کنار هم، توی همین صفحه ای که برای دومین بار کامنتی رو‌ نوشتم که خبر از این داد که باز زندگیِ من دگرگون شد، من خدا رو دیدم… فایلی که الان با اسم جدیدش « رابطه ما با انرژی ای که خدا نامیده ایم، و، معرفی بخشِ داستانِ هدایتِ من» روی سایته، فایلی که برای اولین بار منو شکوند، و از پیله بیرون کشید. و شد آغازِ زندگیِ حقیقیِ من. شد آغازِ حقیقیِ داستانِ هدایتِ من…

    همون فایلی که اسمش بود: « بهترین باور درباره خداوند..»

    درست ‌همینجایی که زمان و مکانِ مناسب برای شکسته شدنِ دومم بود. و این پروانه باز از پیله برون شد..

    پروانه ای که میداند: «لم یلد و لم یولد»

    پروانه ای که میداند و فهمیده چیست، فقط هربار قدرتمند تر پروانه میشود…

    حذف کردن ها، دور ریختن ها، دل کندن ها، جدا شدن ها…. رها شدن ها، پرواز کردن ها، اوج گرفتن ها…

    هر کسی نمیتونه..

    هرکسی نمیفهمه..

    هر کسی عملیش نمیکنه..

    این شجاعتِ گوش به فرمانِ دل بودن، ایمان و اطمینان میخواد..

    پروردگارم

    توانم هستی، ببینمت..

    فهمم هستی، بببنمت..

    عملم هستی، ببینمت..

    شجاعتم هستی، ببینمت…

    اطمینانم هستی… ایمان دارم که هستی، هر دَم ببینمت..

    دور بریزم‌ و حذف کنم تا بیابم..

    تا ببینمت.

    « گاهی فقط باید حذف کنیم»

    مگه‌ نه استاد؟؟؟

    عاشقتونم

    این روزها فقط با خودم میگم:

    هدایتم‌ میکنه، میدونم.. مثل تا حالا که هدایتم کرده، فقط صبور ‌باش و آرام.. در زمانِ درستش میبینی، میفهمی، آشکارا.. به وضوحِ خورشیدی که میدرخشه… به زلالیِ آبِ جاری چشمه ها.. به سادگیِ همین لبخندی که وقتی میگی میدونم هدایتم میکنه میاد روی لبات…

    و خداوند هرگز ما را رها نمیکند…

    خدا کارشو درست انجام میده، این منم که باید بفهمم و کار خودمو درست انجام بدم.

    درسته..

    خداوند هدایتِ ما را به عهده گرفته،

    خداوند وعدهٔ حق داده،

    و امان.. امان…. که‌ هربار جانانه تر میگویدتم که: من بشدت برایت کافی هستم…

    منِ این لحظه هیــــچ ربطی به‌ منِ ۵-۶ ساعت پیش نداره!!!!

    The new version is released!

    بذار ببینم ورژنِ جدیدِ خودمو…

    بذار خووووب نگاش کنم…

    منِ حقیقی، همان پارهٔ خدا چقدر هر روز پر رنگ تر میشه… چقدر هر روز این کالبدِ زمینی شبیه تر و نزدیکتر به اصلش میشه…

    داره میریزه زنگارها رو از تَنِش..

    داره هر بار از نو شروع میکنه…

    میدونید من در جواب سوال چی گفتم؟؟

    گفتم‌ اگر درست باشه باید حتما دلیلی داشته باشه، و من نمیدونم، باید دربارش مطالعه کنم! ( اینجا یه لحظه یادِ آقا ابراهیم افتادم که توی مکالمه با شما در جواب یه سوالتون، بعد از یکی دوتا حدس، گفتن نمیدونم، و این یادآوریم کرد که وقتی نمیدونم بگم نمیدونم شجاعانه! و بیهوده و بدون آگاهی هر حرفی نزنم!) هرچند یک لحظه به خودم‌ گفتم‌ بذار پاز کنم برم یه سرچ‌کنم ببینم چیه جوابش اما انقدر مشتاقِ شنیدنِ حرفهای شما بودم که فقط داشتم‌ میشنیدم، و انقدر منقلب بودم که میگفتم این مرد راستگوترین آدمیه که به عمرم دیدم، پس حتماً جوابی که میده درست ترین جوابه!

    بقول خودتون گاهی فقط یک بار شنیدنِ حرفی کافیه که باورِ ما رو بسازه، از آدمی که بشدت قبولش داریم.

    شما دست در دستِ خدای یکتا ثابت کردید که راستگو هستید و ما همه قبولتون داریم.. و همین خودِ شما یادمون دادید که تحقیق نکرده چیزی رو نپذیریم حتی از بزرگترین دانشمندِ زندهٔ جهان!

    من به خودم میبالم که عضوِ خانواده شما هستم، که در اصل عضو خانواده ای الهی هستم که بقول بچه‌ها تکیم توی دنیا، چون خدا و خودمون رو درست و حسابی داریم… الهی شکر.. بینهاااایت شکر…

    هیچ وقت فکرشم ‌نمیکردم این قسمت از زندگیم یه روزی مثالِ این بخش از هدایتم بشه! وقتی میگم همهٔ عمرم هدایتم‌کرد تا به اینجا برسم اینه… هدایتهای جاریِ پروردگارِ عالمیان…

    چقدر هنوز شفاف توی ذهنمه.. از اون خاطراتی که خودِ خدا میذارتش جلوی حافظه ات که همیشه باشه و سرِ وقت بیاد پیش چشمت…

    کلاس دوم راهنمایی بودم. اصولا چون زیاد علاقه ای به ریاضی نداشتم، تمریناتم رو از دفتر خواهرم ( چون‌خواهرم ۳سال از من بزرگتره و من همیشه جواب آماده داشتم از دفتر های تمریناتش😄) کپی میکردم و میرفتم سر کلاس! البته هندسه رو‌ همیشه خیلی دوستش داشتم، حسِ خوبی بهم میداد.. به خاطر همین یه بار که داشتم تکالیفمو انجام‌ میدادم وقتی رسیدم به آخرین تمرین‌ که یه سوال هندسه بود، ذوق کردم و‌گفتم خب اینو خودم انجامش میدم. رسمِ مثلث بود. ابعادِ ۲تا از ضلع هاش رو داده بود و گفته بود ضلع سومش رو بدست بیارید و رسمش کنید. من شروع کردم به رسم کردن. نمیدونم چقد گذشت اما هرکار کردم نتونستم رسمش کنم و آخرش کلافه شدم و گفتم: به درک! یه بار خواستم تمرین بنویسما! اصن میخوام‌که رسم نشی!!! و‌مدادمو انداختم روی دفترم و رفتم!!!

    فرداش سر کلاس معلممون گفت بریم سراغ حل مسئله. و چون هممون یکم زیادی ازش حساب میبردیم ترسون لرزون ساکت نشستیم. من که همیشه نیمکتِ اول و بقول خودمون سرِ کت مینشستم مث کبک که سرشو ‌میکنه توی برف خودم قایم‌ کردم و تو دلم میگفتم ایشالا که منو صدا نمیزنه برم پای تخته!!! اولین نفر ‌که شاگرد زرنگ کلاس بود فراخوانده شد😄

    با اعتماد بنفس رفت پای تخته، اما….

    با تلاشِ بسیااااار نتونست حل کنه!

    دومین نفر، نتونست!

    سومین نفر، نتونست!

    و‌هیچکس نتونست! دیگه آقای معلم حسابی عصبانی شده بود و داشت داد میزد!

    من‌ داشتم غش میکردم از ترس و البته عصبانیت!!!!

    معلممون وسط کلاس وایساده بود و‌ کچ‌ توی دستاش بود و یکی از دخترا رنگ و رو پریده جلوی تخته وایساده بود و کلاس غرقِ سکوت!

    که یهو‌ من ناخودآگاه با ته صدای ترس و عصبانیت گفتم خب اجازه این اصن رسم نمیشه!!!! من هرکاااار کردم توی خونه نتونستم رسمش کنم!

    و صدای برخورد کچِ در دستِ معلم به تخته و تاییدش، هم کچ ‌رو‌شکوند و هم همهٔ ما رو!

    همینه!!!!! نمیــــشه!!!! رسم‌نمیــــشه!!!! این سوال اصلا اشتباااااااهه!!!! صورت مسئله اشتبااااااهه!!!! یعنی فقط یه نفر توی این کلاسِ ۳۰ نفره باید توی خونه اینو‌حل کرده باشه؟؟؟؟؟؟

    و قیافه من که با یه لبخندِ پر از تعجب شکفته شد!!!!

    بله! سوال غلط بود! و‌ چقد از این سوالاتِ غلط دنیا رو پر کردن و‌ چقد ماها چشم و گوش بسته دنبال جوابِ غلطِ یک سوالِ غلط میریم! و‌چقدر مقاومت داریم که خب اگه حتما سوالی مطرح شده پس حتما جوابی منطقی داره، و اگر جوابی منطقی اما بیربط یا اشتباه بهش داده باشن چقدر بیفکرانه و بدون مطالعه میپذیریمش! چون فقط یک کتابه! یک دانشمند جواب داده! یک مقالهٔ چاپ شده در یک مجلهٔ معتبره!!!!

    و چرا تعقل ‌نمیکنیم؟؟؟

    چقدر این فایل و این یادآوری به جا بود..

    کامل مدارم ‌عوض شد چون الان تقریبا ۶ساعته که دقیقا همون حالی ام‌‌ که وقتی وارد محیط جدید میشم دارم. دیگه میفهمم، یعنی امروز فهمیدم و درک کردم که چطور این تغییر مدار ها اتفاق میوفته…

    برای من یه ‌کلید بوده که دری به روم گشوده. یک جمله… یک کلام ‌که ختمِ ختم کلام شد.. کلیدِ گنج ها.

    و باز یاد شمس و‌مولانا افتادم..

    که ساعتها و روزها در سکوت و‌خلوت حتی لقمه نانی نمیتونستن بخورن…

    این شُک‌ ها انگار شریان های جریانِ روح رو در بدنمون باز میکنه..

    انگار نفس میکشه روحِ در بند کشیدمون..

    انگار میگه… آه……….. نفـــــــــس……….

    و‌چقدر غل و زنجیر بهش بستیم…

    حذف کردن اولین قدمِ رها شدنه…

    اولین قدمِ سبک بار شدنه…

    پرواز هرچقدر سبک تر، در اوج تر…

    🎊💖تغییر مدارم ‌مبارکم باشه💖🎊

    💖سبحان الله💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 58 رای:
      • -
        ساناز گفته:
        مدت عضویت: 2191 روز

        سلام‌عزززیزم

        ممنونم از نگاهِ زیبات

        و خدارو بینهایت شکر بخاطر درک و آگاهی هایی که بهمون عطا میکنه

        شکرش بخاطر هدایت های جاری…

        شکرش بخاطر بودنش، بخاطر بون شما عزیزان که همینها هم هدایت های اوست💖💖✨✨

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        ساناز گفته:
        مدت عضویت: 2191 روز

        سلام خداوند بر شما

        الحمدالله رب العالمین

        بینهایت سپاس گزارشم که عضو این جمع الهی ام✨✨💖💖

        ممنون از نگاه زیباتون که این زیبانگری و درک و لذت هم‌تجلیِ حضور خود خداست

        الهی شکر💖✨💖

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2206 روز

      خانم ساناز

      دوست و هم خانواده ی عباسمنشی

      ممنون که برای بار دوم اومدین دیدگاه به این زیبایی نوشتین . چقدر آگاهی دهنده بود و چه خوب موقع جواب دادن به رسم مثلث نا خودآگاهانه و یا آگاهانه هدایت شدید

      و چقدر به اون معلم باهوشتون تبریک میگم که اینقدر هوشمندانه ذهن شماهارو به چالش کشید و درسی برای شما ها و همچنین برای من و دیگر دوستان سایت شد ..

      آفرین که بهتون الهام شد که دوباره بیایین و این آگاهی بسیار هدایتی رو اینجا بازگو کنید . تبریک میگم

      🌹🌹🌹🌹🌹🌹

      خدایا شکرت که همه بروبچه های عباسمنشی در مدار نور و چراغ هدایتگر جهان هستی هستیم

      ممنون و سپاس

      🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🌺🌺🌺🌺🌺🌺🥀🥀🥀🥀🥀🌹🌹🌹🌹🌹🙏🙏🙏🙏

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        ساناز گفته:
        مدت عضویت: 2191 روز

        سلام دوست فوق العاده و ‌زیبای من

        شکرت خدا جونم شکرت که عشقت و وجودت در ما لایقمون میکنه، محبوبمون میکنه و نورِ هدایتمون میشه…

        وااااقعا فقط اون چیزی که از جانب خود خدا باشه هدایتگره و من بی او و بی اذنِ او هیچ از خودم ندارم و تا ابد محتاجِ بودنشم✨💖

        و حقیقتا خدارو شکر که ما در این مسیر هدایتیم….

        بقول دوست عزیزمون اگه اون دنیا بگن اینا همش دروغ بوده چی میگی؟؟؟؟

        من‌میگم:

        خدای من هم توی قرآنش گفت.. گفته بود ما هدایت میکنیم، آشکارا و واضح، حالا یکی ایمان میاره یکی‌نمیاره! اگه این چیزایی که گفتیم دروغ باشه که خب اونی که ایمان آوورده ضرر نمیکنه.. کیف کرده، حالش خوب‌بوده… اما….. اگر حقیقت باشه وای بر آنان که ایمان نیاوردند!!!!!

        آره قصه اینه.. حتی اگر بهمم بگن دروغه، باز میگم این زیباترین و باشکوه ترین و راست ترین دروغِ عالمه….

        من انتخاب کردم جزء ایمان آورندگان باشم..حالم عاااااالیه و همین حالِ عاااالیه نشونهٔ درست ترین بودنِ این راهِ.. پس با توکل و اطمینان بر خودِ معبودم ادامه میدم..

        خدایی که حتی وقتی ما نمیدونیم انقدر جانانه هدایت میکنه، ۲۰ سال پیش از راه یافتنِ من به این دنیای سراسر نور، با یه مسئله هندسه اینجور بهم راه رو نشون میده… کی میـــــتونه حتی به فکرش بیاد اینجور هدایتی، اونم بجا و‌به موقع؟؟؟؟؟؟

        فقط خودش، تنها اوست که ولی و وکیلِ ماست و نه هیچ کسِ دیگر حتی پیامبرش…

        بیـــنهایت شکرش💖💖💖💖

        ممنونم از کلامِ دلنشینت که باز منو به شور و شوق انداخت💖✨

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      Princess Ela گفته:
      مدت عضویت: 2418 روز

      چی بگم از این همه عشق

      دارم با تمام عشقم با تمام وجودم نگاهت میکنم

      دستان بی نظیرت رو میفشارم

      و از عمق وجودم لبخند میزنم برایت

      خدارو هزاران بارشپاسگذارم که هر لحظه عاشقانه هدایت میکند مارو به سمت اون چیزی که بهش توجه ردیم و فرکانسش را فرستادیم

      دقیقا مثل من

      عشقم را سرشار کردی …پروازترم دادی

      چون تک تک کلامت الهام خداونده

      درک خداوند

      هدایت خداونده

      عاشقانه عاشقتم

      عاشقانه بی نهایت تحسینت میکنم برای این پرواز نابت

      برای این ارتقای مدار بی نظیرت

      دارم بال درمیارم برای اوج گرفتنت

      عاشقتم

      الهی که هر لحظه ات غرق خداوند عاشقمون باشی

      الهی کههر ثانیه از اینم عالی تر اوج بگیری جان دل من

      ارتقای مدارت رو جانانه تبریک میگویم زیبای من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        ساناز گفته:
        مدت عضویت: 2191 روز

        ممنوووونم💖💖💖💖

        الهی آمیـــــــن…

        الهی اتصالِ همه ما نورها در آغوشِ خودش…

        من که شیــــفتهٔ این مسیر تکاملم و مشتاقانه دلم پر میزنه برای طی کردنِ عاشقانهٔ این مسیرِ الهی….💖💖

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مرضیه پری پور گفته:
      مدت عضویت: 2745 روز

      سلام ساناز جانم

      اسمت برام پر از نوره، پر از روشنایی و پر از احساس خوب

      اول بگم بهت که رشد مداریت مبارکت باشه عزیز دلم

      ان شاالله در مسیر مستقیم خدا ثابت قدم باشی هر روزت پر از رشد و پیشرفت مداری و موفقیت در تمام جوانب زندگیت باشه

      دوست جانم هم پاره ارزشمندم، همیشه در اتصال با خداجونمون باشی.

      از خوندن خط به خط کامنتت لذت بردم

      بله! سوال غلط بود! و‌ چقد از این سوالاتِ غلط دنیا رو پر کردن و‌ چقد ماها چشم و گوش بسته دنبال جوابِ غلطِ یک سوالِ غلط میریم! و‌چقدر مقاومت داریم که خب اگه حتما سوالی مطرح شده پس حتما جوابی منطقی داره، و اگر جوابی منطقی اما بیربط یا اشتباه بهش داده باشن چقدر بیفکرانه و بدون مطالعه میپذیریمش! چون فقط یک کتابه! یک دانشمند جواب داده! یک مقالهٔ چاپ شده در یک مجلهٔ معتبره!!!!

      این قسمت از کامنتت دیوانه کرد منو ، به نظرم عمل کردن به اون و بررسی کردن همه چیز با قانون کلا زندگی ما رو متحول می کنه.

      ممنونم عزیزم

      دوستت دارم

      از تنها فرمانروای جهانیان بهترین‌ها را برایت خواستارم 😘😘🌹🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        ساناز گفته:
        مدت عضویت: 2191 روز

        بازم سلام به روی ماهت دوست فوق العاده من

        ممنووووونم از اینهمه مهر و عشق

        تو هم پر از نوری و حس آرامشی که من حسش میکنم….

        فرکانسِ قشنگت حسابی به دلم نشست ممنووونم💖💖💖

        دقیقا.. قانون..

        من واقعا هر روز دارم بیشتر و بهتر درکش میکنم و سعی میکنم بقول استاد همه چیز رو از نگاهِ قانون ببینم. و مهم اینه که این ایمان به همراهِ عملِ صالح باشه..

        که به امید خدا با صبر در مسیر تکامل با قدرت پیش میریم..

        الهی الهی که ثابت قدم باشیم و روز به روز بیشتر اوج بگیریم…

        الهی آمین…

        در پناه امن الهی و همیشه در آغوشش باشی💖💖😘😘💫💫

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        ساناز گفته:
        مدت عضویت: 2191 روز

        ممنونم عزیزم💕💕💕

        الهی همیشه ثابت قدم در مدار الهی بمونیم تا ابد

        که قطعا وقتی مسیر مسیرِ خدا باشه فقط افزونی و تعهد و شایسته تر شدنه

        الهی بینهایت شکر💕💕💕

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    محمدرضا رئیس آبادی گفته:
    مدت عضویت: 2110 روز

    سلام استاد.

    خدا قوت.

    استاد وقتی سوال رُ پرسیدید من سریع براش جواب پیدا کردم یعنی نه جواب کامل فقط ربطش دادم به رابطه ی ماه و جزر و مد آب اما همینکه شما گفتید این سوال اشتباه بود به این نتیجه رسیدم که آره اکثر شایعات و خرافاتی که از قدیمیامون سینه به سینه به مارسیده همین جوری بوده یعنی یه بچه ای از سر کنجکاوی یا بزرگتری با نیت انحرافات ذهنی یه سواو طرح کرده و دیگران هم عقاید یا نظرات شخصی شون رُ گفتند و از قضا پذیرفته شده و همینجور سینه به سینه به مارسیده. استاد واقعا دمتون گرم . استاد اون لحظه ای که گفتید خانم شایسته هم الآن اون طرف وایستاده باور کنید دهنم واموند. گفتم یا خدا استاد چی داره میگه پس اون کیه که داره دوربین رُ کنترل میکنه؟!؟!؟! مگه میشه خانم شایسته اونجا به شه و کسی دیگه به پشت دوربین هدایت شه؟!؟!؟!؟!

    اما استاد باز هم دمتون گرم. با استفاده از این امکان باعث شدید که خانم شایسته وقتش رُ صرف کاری بکنه که هنوز براش همچین امکانی به ذهن خطور نکرده. ان شاالله به جایی برسه که شما و خانم شایسته وقتتون رُ یکسر صرف کار های طلایی تر یعنی لذت بردن و در عین حال لذت ساختن برا شاگرداتون بکنید.

    خدا قوت.

    خدا هدایت.

    خدا الهام.

    خدا شهود.

    خدا همه چیز.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    محمدامین براهویی گفته:
    مدت عضویت: 2398 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم

    من این الهام درونی و خدای درون خیلی خیلی به شدت بهش باور دارم و نتایج بی نهایت فوق العاده ای گرفتم . ممنونم که یاد دادین چطور باورش کنیم و بهش عمل کنیم

    من اگه بخوام از نتایجم بگم اینا هستن

    وقتی زابل رفته بودیم به کوه خواجه ماشین پسر عموم قفل ماشینش باز نمی شد هر کاری کردیم باز نشد بعدش من به خدا گفتم چیکار کنم یه لحظه یه تصویری آورد توی ذهنم که کلید رو به سمت عقب بچرخونم و بعد دوباره کامل بازش کنم در باز میشه من همون لحظه این کار رو انجام دادم در ماشین باز شد

    یا ترم دوم دانشگاه بودم تو یه روز سه تا امتحان داشتم و هیچی تا ساعت ۸ شب نخوانده بودم بعد گفتم خدایا چیکار کنم بهم گفت که امتحان وصایا رو این قسمت رو بخون و امتحان و اون امتحان دیگه رو هم این قسمت رو بخون و امتحان که جزوه ۳۰۰صفحه ای داره رو اصلا نخون چون اون امتحان چهار گزینه ای هستش و من خودم جواب رو سر جلسه امتحان بهت میگم . منم گفتم چشششم😀👍

    روز امتحان شد دوستام پرسیدن چقدر این درس رو خوندی که رو اعصاب همه هست؟

    گفتم هیچی گفتن جدی؟

    گفتم بله جدی هیچی نخوندم ولی یه چیز بهتون میگم بدونید که امتحان امروز چهار گزینه‌ای هست دوستام گفتن نه بابا نیست . وقتی سوالات رو آوردن سر جلسه دیدن چهار گزینه ای هست همه از تعجب دهنشون باز مونده بود. در همین حین یکی از دوستام برا پدرش مشکل بیماری شدید پیش اومده بود اینم این درس رو نخوانده بود کنار من افتاد امتحان شروع شد من شروع کردم به سوال از خدا که کدوم سوال کدوم گزینه رو بزنم بهم میگفت گزینه یک میزدم

    میگفت دو میزدم خلاصه همه رو ایمان داشتم پر قدرت زدم. آخر جواب امتحان اومد من نمره ۱۹گرفتم و دوستم که کنار من افتاده بود و تمام سوالات رو بهش گفتم ۱۸ گرفت

    این موضوعات غیر منطقی هست ولی واقعا اگه بهش باور داشته باشیم همه چیز عالی انجام میشه

    یه امتحان دیگه که تشریحی بود رو هیچی نخوندم اون میگفت و من می نوشتم به خدا ۱۳نمره رو از همون حرفای خدای درون گرفتم

    دوستام تعجب کردن میگن این غیر منطقی هست چطور این طور شده برات .

    یا یک بار دیگه من تو درس ریاضی چون تمرین نکردم ضعیف هستم برای امتحان ریاضی این ترم مجازی بود امتحانات.

    حسم گفت فقط یه پیام بده تو گروه واتس اپ دانشگاه که همکلاسی هات هستن که کسی میتونه کمک کنه

    من این کار رو انجام دادم یکی از همکلاسی های خانوم اومد گفت من بهت کمک میکنم ولی خودت باید بخونی گفتم باشه

    روز امتحان ریاضی شد گفت چقدر خوندی گفتم هیچی ایشون کلی تعجب کرد و گفت نباید همیشه این همه بی خیال باشی چرا نسبت به درسات اینقدر بی خیالی گفت منم این درس رو چیز زیادی نمیدونم حالا چیکار کنیم . من بهش گفتم چون هدایت شدم به سمت تو حتما این امتحان عالی انجام میشه

    امتحان شروع شد و سوالات چهار تا سوال چهار گزینه ای بود و هر کدوم ۵نمره 😂😂

    این همکلاسی تمام و کمال همه سوالات رو برا من حل کرد 😀👍

    بعد امتحان کلی تعجب کرده بود که تو گفتی عالی انجام میشه از کجا میدونستی و من یه مقدار بهش گفتم.

    یا یه روزی خیلی شدید به کامپیوتر نیاز داشتم

    سیستم برادرم خونه بود ولی خود برادرم خونه نبود و کامپیوترش رمز داشت. هر چی هم که به برادرم زنگ میزدم جواب نمی داد بعد خدای درونم گفت که برو جلو صفحه کلید من بهت اعداد رو میگم فقط بزن

    خدا شاهده اعداد رو میگفت در تصویر و صدای درون ذهن من زدم رمز باز شد 😂😀👍🌼🌹

    یعنی بی نهایت مثال دارم که بگم افرادی که تو این فضا نباشن درک نمیکنن ولی دوستان عباس منشی خوب درک میکنن که الهام یعنی چی .

    همین اواخر میخواستم اسپانسر جذب کنم از خدا پرسیدم چیکار کنم یه لحظه فقط سایت دیوار رو یادم آورد فهمیدم اونجا باید آگهی بزارم آگهی گذاشتم چندتا پیشنهاد اسپانسری بهم شد به خدا قسم وقتی بهش گوش میدی

    قشنگ قشنگ انگار تو جاده چالوس نشستی داری از زیبایی های این جاده لذت میبری اخرشم تو رو به شمال میرسونه یعنی هیچ کار سختی لازم نیست بکنی به حرفای خدا گوش بده و پادشاهی کن به خدا اینقدر بهش باور پیدا کردم.

    الان میگم خدایا تو عالم هستی تو میدونی گردنت کلفته بهم بگو چیکار کنم تا راحت همه چیز در اخیارم بیاد و میگه و من عمل میکنم و جواب میگیرم و سعی میکنم در مقابل امر خدا تسلیم باشم بزارم خودش کار ها رو برام انجام بده به راحت ترین شکل ممکن . چون دیگه من آدم سختی کشیدن نیستم

    خدا رو شکر به خاطر این مسیر توحیدی

    خدایا شکرت که هر لحظه با من صحبت میکنی و حست میکنم

    براتون آرزوی سلامتی و خوشبختی میکنم در پناه الله یکتا شاد باشید😀😀👍🌼💗🌸🌷🌷🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      لعیا گفته:
      مدت عضویت: 2279 روز

      سلام.خیلی پیامتون زیبا بود. اشکم گرفت.. من هنوز از طریق اعداد و عطسه هدایت رو درک کردم و به این مرتبه ای که واقعا صدا رو تو قلبم حس کنم درک زیادی ندارم. فقط سر امتحان ارشدم حس آرامی کمکم میکرد که هنوز منتظر نتیجشم.. خوش بحالتون که واضح میفهمین اون حس چی میگه، نمیدونم چرا من نمیفهمم..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    منصوره علوی گفته:
    مدت عضویت: 1814 روز

    وخدایی که در همین نزدیکیست

    سلام حضور استاد عزیزم وخانم شایسته دوست داشتنی😍😍😍

    خدا راسپاس بابت اموزشهای ناب و خالصی که خداوند از طریق استاد به ما انتقال میده😊😊😊😊

    مواردی که تو این فایل بنظرم خیلی مهم وتاثیر گذاره با دوستان عزیزم به اشتراک میزارم🤗🤗🤗🤗

    🌺در مورد هرموضوعی اول فکرکنیم بعضی کتاب‌هاگمراه کننده هستند تاهدایت کننده

    🌺باید زندگی بر اساس فکر کردن مشاهده کردن وبررسی افکار باشه نه مشاهده افکار دیگران

    🌺کتاب قرآن منطق درستی پشتشه و بهترین هدایتگره

    🌺۹۵/.مردم اصلا فکر نمیکنن

    🌺شهود منطقی نیست ولی بعدا که برمیگردی میبینی منطقیه مثل قراردادن حضرت موسی روی رود نیل

    🌺وقتی تسلیم هستیم به قلبمون گوش میکنیم

    🌺منطق آبشخورش تجربیات بده

    🌺تحقیق وبررسی کنیم افکار ونتیجه افکارمونو

    🌺شهود قلب اغلب منطقی رفتار نمیکنه

    🌺این هدایت پروردگاره که ماروهدایت میکنه وکاری رو انجام میدیم که اصلا منطقی نبوده ولی بعدا منطقی بوده وبه خداوند اعتماد کنیم تسلیم خداوندبشیم و اگر هدایتو باور کنیم همه چی شگفت انگیز میشه

    🌺وقتی خدا میگه بگیم چشمممممممم

    🌺اگر میخوایم روی شهود کار کنیم باید تجربیات گذشته رو پاک کنیم

    🌺وخداوند میگه دستتو بده به من نگران نباش

    خدایا سپاس سپاس سپاس منو تو مسیری هدایت کردی که امروز م مثل دیروز نیست و هرروز با آموزشهای خالص و ناب استاد آشنا میشم😊😊😊😊😊

    با آرزوی شب آرام برای استاد عزیز و همه دوستان 🙏🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 3203 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و مریم شایسته ی نازنین

    خدا رو شکر میکنم که نزدیک ۴ سال هست فقط و فقط در زندگیم شما رو دنبال میکنم و زندگیم بی نهایت روز به روز عالی تر از پیش میشه

    اصلا شما دو نفر خیلی خفنین

    همچین فایل های ارزشمندی مثل این فایل شهود ، یا داستان هدایت مهاجرت به امریکا، این ها رو در هیچ کتاب موفقیتی هیچ وقت نمیشه پیدا کرد

    به نظرم این وبسایت عباسمنش مثل یه غار مخفی میمونه که توش پر از گنجه و میتونی تا دلت بخواد از این گنج ها برداری واسه خودت، منتها فقط افرادی میتونن به این غار راه پیدا کنن که به شهودشون گوش فرا سپرده باشن.

    و چه قدر قشنگ مریم عزیز جمله ی استاد رو بازگو کردی : ” اگه میخوای از شهود الهی استفاده کنی باید در لحظه حافظه ات رو پاک کنی”

    اصلا امکان نداره این جمله فراموشم بشه

    اصلا معرکه بود این فایلتون

    مرسی مرسی مرسی

    خیلی دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    حمید قالیجاری گفته:
    مدت عضویت: 3583 روز

    به نام خداوند خالق زیبایی ها

    ودرود بر تمامی زیبا اندیشان و هدایت شدگان خداوند

    برم سر اصل مطلب و از شکر گزاری شروع کنم که نزدیکترین فرکانس به خداونده خدایا صد هزار مرتبه شکرت که مارو هر روز و هر لحظه هدایت میکنی با دیدن و درک کردن یه فایل فوقالعاده دیگه از استاد، به محض اینکه فایلو تو سایت دیدم خدارو شکر کردم و فورا فایلو دانلود کردم…🤩🤩🤩من حدود ۶ ساله به طور مرتب دارم سایتو دنبال میکنم و تقریبا تمامی فایل هارو دانلود کردم و با عشق دیدم و جالبه هر فایل جدیدی که میاد نکات تازه و بکری رو یاداوری میکنه که واسه من خیلی هیجان انگیزه و امروز با دیدن این فایل شهود و الهام خداوند واقعا من رو سورپرایز کرد چون من مدتیه واسه یه تصمیمی از خداوند هدایت میخوام و تو این چند مدت حجمی از فایل های هدایتی رو تو سایت اومد (خدا شکرت)

    اینکه ما به شهود منطقی فکر نکنیم و به شهود قلبی اعتماد کنیم واقعا با تمام وجود خودم تجربه کردم و بعدها دیدم چقدر این هدایته درست بود تازه مثل امروز این شهود و جریان هدایتو هنوز درک نکرده بودم داستان از این قرار بود که اواسط بهمن ماه ۹۸ که به شدت داشتم رو خودم کار میکردم و احساسم خوب بود از طریق یکی از دوستام که میدونست قصد مهاجرت دارم بهم آدرس یکی از دوستامو بهم داد که تو اون کشوره ست و منم شمارشو گرفتم و تو واتساپ ادش کردم و جالبه من فعلا قصد مهاجرت نداشتم حداقل تا ۶ ماه آینده ولی این دوستم به شدت پیگیر بود که بیا کمکت میکنم کاراتو انجام میدم و با اصرار دوستم ۲۰ بهمن ماه بلیط رو گرفتم و دقیقا همون روز به خاطر یه پیشنهاد کاری بلیطو کنسل کردم و نرفتم و قرار شد بعد از انجام پروژه مجدد بلیط بگیرم اما اینبار زمانی که داشتم مقدمات کارو انجام میدادم واسه مهاجرت و قصد تهیه بلیطو داشتم دیدم خبر بسته شدن مرزهای هوایی و شیوع کرونا باعث شد نتونم بلیط تهیه کنم و تا به امروز منتظرم که مرزها باز بشه که برم

    این یکی از الهاماتی بود که من بهش توجه نکردم در حالیکه اون موقعه کار غیر منطقی بود که به پروژه کاری توجه نکنم و رو همون تصمیم بمونم ولی الان برام اثبات شد که چه کار متطقی بود که میرفتم و شاید مسیر زندگی من کلا تغییر میکرد

    از این دست ماجراه تو زندگی من و شماها زیاده و خیلی هاشم بهش عمل کردم و نتیجه گرفتم و این نکته آخرو بگم که جنس شهود و الهام خداوند همراه با احساس خوبه و این نکته ایه که خیلی باید بهش توجه داشت

    و چه آگاهی نابی رو استاد اشاره کردن که اگر میخایم رو شهودمون حساب کنیم باید تجربه گذشتمونو پاک کنیم

    اینقدر نکات فوقالعاده تو این فایل گفته شده که واقعا باید بارها و بارها این فایل رو دید و نکته برداری کرد و بهش عمل کرد الان سومین باره دارم فایلو میبینم (خدایا صد هزار مرتبه شکرت)

    در پناه ال…شاد و موفق و ثروتمند باشید❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    علیرضا فتاحی گفته:
    مدت عضویت: 3136 روز

    سلام بر استاد عباس منش عزیزم

    سلام بر تمامی دوستانم

    خدا رو شکر میکنم و افتخار میکنم که یکی از شاگردان شما هستم استاد! واقعا فایل ارزشمندی بود چقدر نکات زیبا و فوق العاده ای داشت واسمون. اون سوالی که شما در ابتدای فایل پرسیدید ذهنمون رو بخودش مشغول کرد جوری که هیچکدوممون یه لحظه فکر نکردیم که شاید اصلا اون سواله ایراد داشته باشه!!! دلیلشم پیش فرضهامونه یعنی با خودمون گفتیم که استاد عباس منش که حرف الکی نمیاد بزنه حتما یه موضوعی یه نکته ای یه چیزی هست که ما نمیدونیم. حالا خیلی از رفتارهای ما در زندگی بهمین شکل داره انجام میشه دیگه واقعا یه لحظه شوک شدم وقتی نشستم بعد این فایل بیشتر فکر کردم. از رفتارهامون در روابط گرفته تا باورها و اعتقادات مذهبی تا باورهامون نسبت به کسب و کار و باورهامون نسبت به خداوند و …. ما خیلی خیلی خیلی از روی عادت های گذشتمون داریم عمل میکنیم نه اون چیزایی که درسته و خیلیامون هیچ زحمتی بخودمون نمیدیم تا بیشتر روی رفتارهامون فکر کنیم. یاد این جمله میوفتم که یک لحظه تفکر از هفتاد سال عبادت ارزشمند تره!! هممون این جمله رو شنیدیم اما چقدر داریم بهش عمل میکنیم واقعا. استاد من از موقعی که با شما آشنا شدم خیلی به قدرت الهامات و شهودم ایمان آوردم وقتی مثالهای قرآن رو مطالعه کردم وقتی زندگی شما رو دیدم و اتفاقاتی که براتون افتاده بود و تجربیاتتون رو شنیدم ایمانم خیلی به قدرت شهود بیشتر شد و هر بار بلطف خدا بیشترم میشه . استاد من الهامات خدا رو برای خودم نامگذاری کردم به shortcut ها در زندگی و واقعا هم همینطوریه. ببینید دوستان هرکدوم از ما هزاران خواسته و آرزو و هدف ممکنه داشته باشیم اما سوال اینه که راه رسیدن بهش کدومه؟ اینجاست که بحث الهام و هدایت خداوند مطرح میشه در واقع راه الهامات همون میانبرها و مسیر لذت و زیباییه توی زندگیمون توی کسب و کارمون توی روابطمون و …. منتها یه موضوعی اینجا هست همونطور که استاد بزیبایی مطرح کردن راه الهامات بهیچ عنوان منطقی پشتش وجود نداره بهیچ عنوان واقعا. منطقی وجود نداشت که نوح بیاد و وسط بیابون کشتی بسازه ، منطقی نداشت که استاد عباس منش با دو تا بچه کوچیک در حالیکه تازه داشت تو بندر عباس جاگیر میشد بیاد از شغلی که بدون کار خاص داشتن بهش حقوق میدادن استعفا بده با یه ساک بیاد و آلاخون والاخون شهر بزرگی مثه تهران بکنه خودشو چه منطقی داره اینکار از نظر دیگران؟!! منطقی نداشت موقعی که مادر موسی بچه نوزادشو جیگر پارشو ول کنه روی دریا . منطقی نداشت که بدون اطلاع از قواعد و قوانین مهاجرت بدون گرفتن وکیل و پرداخت مبالغ هنگفت پاشی و بری تو یه سفارت اروپایی واسه اولین بار و اونوقت ویزای آمریکا رو کشوری که رفتن بهش آمال و آرزوی خیلیاس بگیری! اما برای استاد عباس منش اتفاق افتاده . دوستان عزیزم برای خود من از وقتی که دارم روی خودم کار میکنم و روی ایمان و باورم نسبت به جریان هدایت خداوند اتفاقات معجزه آسا کم رخ ندادن. من همین چند وقت پیش که روی باورای مالیم داشتم کار میکردم روزی با یکی از همکارانم در حال برگشت به خانه بودم که ایده ای از زبان ایشون برای سرمایه گذاری مطرح شد جالبه ایشون خودش به اون جملاتی که داشت میگفت اعتقادی نداشت اما انگار خدا اونو فرستاده بود تا منو هدایت کنه منم مثه یه آدم تشنه که به آبی گوارا میرسه ایده رو جدی گرفتم و انجامش دادم در حالیکه در اون زمان اصلا منطقی نبود. اما الان که چند ماه از اجرای اون ایده در حوزه مالیم میگذره دارم میبینم که چقدر درست و منطقی بوده عملم اون زمان. و شگفت زده هستم از نظم و هدایت الله در هر لحظه از زندگیم. خب وقتی ما چند تا تجربه به این شکل داشته باشیم اونوقت ایمانمون به شهود و الهامات خیلی میره بالاتر چون داریم نتایج رو میبینیم و الهاماتمون رو اونوقت بسیار جدیتر میگیریم. و این جدی گرفتن نتایج بزرگتری رو برامون رقم میزنه و مثه استاد عزیزمون در مسیر دریافت الهامات الهی و مسیر زیبایی ها و مسیر قشنگیها و مسیر نعمات الهی قرار میگیریم. خدای خودم رو سپاسگزارم که عضوی از اعضای این سایت شگفت انگیزم و همتون رو به رب به فرمانروای جهانیان میسپارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
    • -
      مرضیه پری پور گفته:
      مدت عضویت: 2745 روز

      سلام آقای فتاحی عزیز

      دقیقا در مورد سوال استاد منم همین احساس رو داشتم چون بعد از دیدن نتایج زندگیم از عمل کردن به آموزه های استاد با تمام وجودم تمام حرفهای ایشون رو مثل وحی منزل می‌پذیرم.

      در مورد پذیرش عقاید و صحبت ها و قانون های جامعه چند وقتیه که یک تعهد عالی برای پاک کردن اونا از ذهنم دارم انجام میدم که خدا رو شکر با هدایت و حمایتش دارم روز به روز بهتر تکاملم رو طی می کنم.

      ممنونم که به ندای قلبت گوش دادی و این کامنت رو نوشتی

      تحسینتان می کنم که هدایت خدا رو تشخیص دادین و بهش عمل کردین و نتیجه عالی اش رو هم دارین می بینید.

      ان شاالله روز به روز موفق تر باشید دوست خوبم

      از تنها فرمانروای جهانیان بهترین‌ها را برایتان خواستارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    نسترن فضیلت گفته:
    مدت عضویت: 2367 روز

    به نام رب العالمین

    سلاااااام و درود به همه ی شما عزیزان

    الهی شکرررررررر

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم به خاطر تمام لحظه هایی که با من بودی، در من بودی و آگاهانه یا ناآگاهانه هدایتم کردی

    الهی شکرررر

    سلام استادم. مرسی. مرسی. خداروشکرررر به خاطر این همه عشقی که توی صداتون هست و دارین با این شور و هیجان ناشی از ایمان، ایمان به الله رو فریاد می زنین .

    خدایا قلبم رو روشن کن به نور هدایتت، گوش هام شنوا و چشمانم رو بینا کن تا هر بار با هدایتت قدم بردارم.

    خدایا شکرررت به خاطر کلمه به کلمه ی این فایل.

    اون روزایی که تازه اومده بودم سایت و از فایلای رایگان استفاده می کردم چنان عطشی در من شکل گرفته بود که نمی دونم چطور توصیفش کنم . هر چنددد اون اولا فقط گوش می دادم تا کم کم باهاش اُنس بگیرم.

    یه روز از همون روزا، دو تا از آشنایان ازم سوال پرسیدن، تو دل طبیعت بودیم که اشاره کردن به یه سنگ بزرگ و گفتن : خب بگو ببینیم خدا می تونه سنگی خلق کنه که خودشم نتونه جابجاش کنه…..

    راستش اولش حرفی نداشتم و حرف خاصی هم جواب ندادم و برامم مهم نبود چه فکری می کنن اما هنوز شناختی هم از خدا و ماهیت این انرژی لایزال بی همتا نداشتم.

    قبل تر از مسابقه ی : ما چه باوری درباره ی خداوند داریم.

    اما می دونستم یه روزی برام واضح می شه همه چیز.

    درونم صدای بلندی بود از اینکه خدا هست ولی یه نیشخند توی وجودم بود از جمله ی یه دوست که به اصطلاح خیلی قبولش داشتم، اون دوست از خدا باوری به خداناباوری رسیده بود.

    و همون روزا جهان مارو جدا کرد. مکانمون رو و ارتباطمون رو واقعا جدا کرد و به کم و کمتر رسوند و من اونقدر تشنه ی درک این خدا شدم چون نمی تونستم حرفی که زده رو بپذیرم. یعنی حسی منو برای درکش جلو می برد.

    تا اینکه کم کم باور اینکه خدا هست و خدا هست در من قوت بیشتری گرفت.

    منی که سالها تو خلوتم با خدا حرف می زدم نمی تونستم فکر کنم خدایی نیست، چون به قول شما تجربه ها به ما ثابت می کنه .

    البته اون خدایی که من اون موقع تو ذهنم داشتم کجا و این خدای حقیقی و هستی بخش کجا.

    در جستجوی خودم به سایت شما رسیدم و در جستجوی خودم به درک خدا نزدیک و نزدیک تر شدم و اینجا بود که جمله ی زیبایی که از امام علی (ع) همیشه توی ذهنم بود برام واضح شد که اگررر می خواهید به خداشناسی برسید، باید ابتدا به خودشناسی برسید.

    اینجا رنگ صحبتا فرق می کرد. بوی خاصی داشت.

    شما از الماسی حرف می زدین که درون همه ی ما بود و ما گمش کرده بودیم… یعنی اون بودنه خالص نبود چون لایه هایی از غبار باورهای کهنه و زهوار در رفته ی ناشی از شرک و شک و تردید و کفر روش رو گرفته بود و اجازه ی دیدن نمی داد.

    روزها گذشت و کم کم خو گرفتم با حرفاتون.

    بارها و بارها فایل چه باوری راجع به خدا داریم رو گوش دادم و خوندم و نوشتم. ساعت ها کامنت مطالعه کردم تا اینکه دوره جهان بینی رو گذاشتین که هنوز کامنتهاش باز بود و منم تشنه.

    دیگه می فهمیدم منظورتون از هدایت چیه و می خواستم تجربه ش کنم.

    اون سوال دیگه ماهیت نداشت چون از پایبست اشتباه بود وقتی خود خدا در ذرات اون سنگ هست.

    جملات شما هنوز توی ذهنمه:

    موسی می گه خدایا می خوام ببینم تو چه شکلی ای و خدا می گه به کوه نگاه کن و کوه پودر می شه و …. .

    خدا نوره. خدا یه ستاره س. خدا من، خدا تو، خدااااا، نمی شه گفتش، چون هر چی که بگی ممکنه راهو اشتباه بری. چون همه چیزه.

    دیگه طوری شده بود که منتظر بودم بگه چیکار کنم. بگه چه قدمی بردارم. قرآن می خوندم و ترجمه هارو می نوشتم و فکر می کردم .‌

    روی لیاقت کار می کردم و …. .

    تا اینکه یه شب یه پیام واضح رسید.

    ماه رمضون بود و تا ساعت سه نیمه شب داشتم قرآن مطالعه می کردم، مادرم خواب بود. (نیم ساعت قبلش آب خورده بود و خوابیده بود)

    چراغارو خاموش کردم و اومدم دراز بکشم که بخوابم.

    یه حسی شروع به گفتن کرد. هنوز که یادم میاد شوق تمام وجودمو می گیره.

    بلند شو به مادرت آب بده

    من: نیم ساعت نیست آب خورده. تشنه ش نیست.

    بلند شو به مادرت آب بده

    من: نه بابا. الآن می گه چرا بیدارم کردی. تشنه م نیست.

    بلند شو به مادرت آب بده.

    یهو جرقه زد (فکر کنم اون لحظه یادم به صحبت استاد با خدا توی جنگل تاریک افتاد)

    بی درنگ بلند شدم. با پارچ آب و لیوان رفتم بالا سر مادرم و بیدارش کردم. یه کلمه گفتم، آب.

    پاسخ مامانم: وااای خدا خیرت بده. داشتم از تشنگی می مردم ولی زور خواب اجازه نمی داد بلند شم. خیلی تشنه م بود.

    من، مات و مبهوت، خوشحال و سپاسگزارررر و با لرزی که بر اندامم نشسته بود.

    حسش کردم. چشیدمش. آگاهانه .خدایا دمت گرممم.

    شهود و الهاااامات. عاشق این کلماتم.

    چون اگر به قول استاد تو تاریک ترین نقطه ی جهانم باشیم اون راههارو بلده، راهکارهارو می دونه. هدایتمون می کنه به شرط درخواست و باورش.

    اون مثال پیچ فرمون شما

    یه شب اومدم برم توی حیاط کاری انجام بدم یا قدم بزنم که یه چهارپایه نزدیک پله های تراس گذاشته بود، با خودم گفتم بذار جابجاش کنم که اگر مادرم خواست بیاد تو حیاط و اگر جلوی پاش تاریک بود یه وقت بهش برخورد نکنه که بیفته. اومدم یکم سمت دیوار هُلش دادم و همون لحظه (در عرض نیم ثانیه ) حسم گفت از اونجا فاصله بگیرم. و به محض اینکه فاصله گرفتم یه صدای مهیب اومد و برگشتم ببینم پشت سرم چه خبره که دیدم یه صندلی اداری بزرگ از بالا پوش حیاط سقوط کرده و دقیق خورد رو چهارپایه و بعد افتاد زمین. (یا به خاطر باد و اینکه بد گذاشته شده بوده افتاد) ولی

    نمی تونم بگم چه حسی داشتم. ولی میخکوب شده بودم که چطوررررر منو از مرگ یا مرگ مغزی نجات داد.

    خدایااااااا شکررررت. نمی دونم چی بگمممم

    چه هدایت هایی و چه الهاماتی.

    این چند روز دقیقا درگیر همین موضوع بودم که چرا سعی نمی کنیم بیشتر از شهود و الهامات توی زندگیمون استفاده کنیم…. . این حرفیه که دقیقا این چند روز واقعا برام سوال بود که چرا بهتر کار نمی کنم رو آگاهی ها😳.

    دیشب رفته بودم خربزه و هندونه بخرم که فروشنده برام هندونه جدا کرد و گذاشت کنار. (و همون لحظه من می گفتم باید باید برای همه چیز هدایت بشیم، پس باید بیشتر درک کنم قضیه الهام و شهود رو و حتی بعد که خریدم تمام به خواهرمم گفتم، گفتم می دونی اشتباه من چیه؟! اینه که از فروشنده می پرسم اقاااا این هندونه واقعااا خوبه؟!

    آخه مگه خبر داره؟! 😳😳😳😳 (ولی بازم تکرار می شه)

    گفت خانم خربزه هم می خواین، گفتم آره.

    و اومدم خودم یکی انتخاب کردم که اون آقا متوجه اشاره ی من به اون خربزه نشد و خربزه ای رو آورد که خودش انتخاب کرده بود و می گفت خانم هندونه رو نمی تونم تضمین بدم ولی ایننن خربزه رو چرااا و دو سه بار زد رو خربزه که این مطمئنه.

    حسم همون لحظه بد شد. یعنی حسم می گفت نه. مطمئن نباش ولی نمی دونم چرا قبول کردم، شاید به این دلیل که منطق می گفت بالاخره فروشنده س و تا حالا هر چی فروخته شیرین و خوب بوده.

    فرداش خربزه رو قاچ زدم و نگم که چه لونه ای از کرم توش بود و چقدرررر اون منظره برام چندش آور بود که تابحال ندیده بودم.

    منطق ما از مخلوطی از باورها میاد. مخلوطی از تجربه ها. دیده ها و شنیده هایی که حاصل فرکانسهایی ناخالص به جهان هستن.

    خیلی ها هنوز با این صحبتا مقاومت دارن، چون شهود، چون الهام، چون هدایت زمانی میاد که رو منطق حساب نکنی.

    این جمله ی استاد خیلی جاها منو به فکر فرو می بره که : حتی روی خودتونم حساب نکنین، روی خدای خودتون حساب کنین.

    روی منطق خودتون حساب نکنین.

    روی دو دوتا چهارتای خودتون حساب نکنین.

    روی آدمی که تو رابطه باهاش هستی، در کنارته، دوستته و یا هر چیز دیگه ای، حساب نکنین. روی منطق اونام حساب نکنین😳 روی خدای خودتون حساب کنین.

    (روی قوانینی که گذاشته، وعده هایی که داده، شهودی که هر لحظه بر قلبمون جاری می کنه، هدایت ها و الهاماتی که می ده و … حساب کنیم).

    یکم زمان برد که خیلی از اون باورهای منفی و بی منطقی که مثل سیمان به ذهنم چسبیده بودن رو از بین ببرم و هنوز که هنوزه جای کار دارم و همین روزا فهمیدم چقدررر جا دارم تا واقعا به همه ی این حرفایی که حتی خودم می زنم و می نویسم بیشتر عمل کنم و فقط مختص به یکی دو روز نباشه. ان شاالله. ان شاالله.

    .همیشه. همیشه اصلاح مسیر کنم ان شاالله🙏🙏🙏.

    به قول یه دوست از شاگردان استاد، زمانی به تمام خواسته هامون می رسیم که دست از مقاومت برداریم و خودمون رو به این جریان بسپاریم.

    من نه تنها زیاد بحث می کردم، نه تنها زیاد دلسوزی می کردم و …. بلکه خیلی تعصب داشتم و خیلی چسبیده بودم به منطقم و باورهای شرک آلوده ی گذشتگانم و همین باعث شده بود خیلی جاها نتونم با قدرت جلو برم و یا نتیجه ای که دوست دارم رو بگیرم.

    اما خیالی نیست😊. خدا هر لحظه داره هدایت می کنه. هر لحظه داره اجابت می کنه.

    اگر من دست از مقاومت و تعصب بردارم و بدون آگاهی هر چیزی رو نپذیرم، به راحتی و به زیبایی هدایت می شم. ان شاالله. ان شاالله‌

    الهی شکرررررر.

    خدایا دمت گرممم که همیشه هستی.

    خدایا تنها تو رو می پرستیم و تنها از تو یاری می خواهیم، ما را به راه راست هدایت کن، به راه کسانی که به آنان نعمت داده ای، نه کسانی که به آنان غضب کرده ای و نه گمراهاااان.

    خدایااااااا من به هر خیری که از جانب تو به من برسه فقیرم. چون تو فقط، منبع خیری‌.

    استاد عزیزم، مریم خانم عزیزم دوستتون دارم و مرسی که این آگاهی هارو با عشق با ما به اشتراک می ذارین 🌺🌺💕💕

    برای همه ی شماااا بهترین هارو از خداوند طلب می کنم. زیباترین خیر ها و نیکوترین عاقبت ها در پناه یگانه خالق و صاحب اختیار جهان و جهانیان، کسی که برگی بی اذن او بر زمین نمی ریزد و مورچه ای بی اذن اون، بارش را حمل نمی کند.

    یااااا رب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 58 رای:
    • -
      محمدعلی مهرجوی گفته:
      مدت عضویت: 2172 روز

      سلام دوست عزیز🌹

      احسنت به شما و این درک زیبا

      واقعا لذت بردم از این نوشته پر از آگاهی

      خداوند به شما خبر برکت عطا کنه

      که اینقدر زیبا و با عشق دارید تجربه های خودتون را با ما به اشتراک میزارید

      در پناه الله مهربان سلامت ،تندرست

      سعادتمند و ثروتمند باشید 🙏🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        نسترن فضیلت گفته:
        مدت عضویت: 2367 روز

        به نام رب العالمین

        سلام دوست عزیز

        ممنونم از اینکه وقت گذاشتین برای مطالعه ی کامنت و اینکه دیدگاهتون رو بیان کردین.🙏

        خوشحال و سپاسگزار خداوندم که این کامنت نوشته شد چون این چند وقت رو جریان همین خربزه و یکی دو مورد حس می کردم دارم کم کاری می کنم و می گفتم اصلا کامنت بی کامنت. ولی حسم منو وادار به نوشتن کرد و منم مقاومت نکردم.

        خداروشکررررر که مؤثر بوده. هذه من فضل ربی.

        در پناه حق باشید

        یا رب

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2206 روز

      خانم نسترن

      درود به شما دوست عزیز و هم خانواده ی عباسمنشی

      دیدگاهتون چقدر جالب بود .. بخصوص اون سوالی که دوستوتون راجب اون کوه سنگ کرده بود و شما نتونستید جواب بدید… با اینکه این فایل استاد رو دیدم ولی باز هم فریب خوردم که اصلا بیسع این سوال اشتباهع.. واقعا خدا همه چیع.. خیلی ممنون که منو به آگاهی بیشتر رسوندید واقعا انسان از خود شناسی به خداشناسی میرسه..

      ممنون و سپاسگذارم که در مسیر شهود و الهامات هدایت شده ایم ..

      امیدوارم همیشه و بطور مداوم پیوسته همهمون در مسیر شهود و الهامات هدایت شویم

      شاد و موفق و سلامت و ثروتمند و عشق باشید

      🙏🙏🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹🥀🥀🥀🥀🥀👣👣👣👣👣

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      ساناز گفته:
      مدت عضویت: 2191 روز

      سلامِ معبودم بر وجودِ نازنینت دوست خوبم

      چقدر فرکانست بهم‌نزدیک بود…

      حتی وقتی مثالِ خربزه رو زدی یاد خودم افتادم که دقیقا همین کارو کردم چند وقت پیش و چقدر آگاهمون میکنه همین مثال های رایجی که اصلا شاید نبینیمشون….

      چقدر آشنا بود حرفهات برام…

      ممنونم ازت که نوشتی و این نوشتنها همه آگاهی و زیبایی و دانایی اند….

      الهی همیشه در آغوشِ امنِ الهی باشی

      💖💖💖💖💖💖

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        نسترن فضیلت گفته:
        مدت عضویت: 2367 روز

        به نام رب

        سلام دوست عزیز

        درسته. این چند وقت فرکانس همه ی ما به گونه ای به هم نزدیک بوده وگرنه این فایل اصلا درست نمی شد.

        واقعا خداوند هر لحظه هر لحظه داره همه ی مارو هدایت می کنه. الهی شکررر.

        آررره خربزه😳😯. اصلا مات و مبهوت بودم و بیشتر داشتم به این فکر می کردم که چقدر کم کاری می کنم. خداروشکررر که این فایل گذاشته شد. الهی شکررر.

        از استادم باز سپاسگزاری می کنم اینجا. ان شاالله که بتونیم همواره اصلاح مسیر کنیم و به این آگاهی های الهی بی چون و چرا عمل کنیم.

        در پناه رب العالمین باشی دوست عزیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      گل گفته:
      مدت عضویت: 1842 روز

      چقدر عالی گفتی.. چقدر خالص.. و چقدر دانشین از جنس همین الهاماتی ک برای منم بود.. خدا سایه مادرتون رو حفظ کنه براتون و خداروشکر ک از محبت از جنس الهیشون بهره مند⁦❤️⁩🌷

      دقیقا با گفتن این خاطره تون من یاد لحظات آخر پدرم در بیمارستان افتادم.. من دختر آخر خونواده و ته تغاری.. دست پدرم رو گرفته بودم و یک آن کلی حرفای خوب سر زبونم اومد و از اینکه خیالش از بابت بچه هاش راحت باشه و ما همه منتظریم تا حالت خوب بشه و برگردی و .. و جالبه ک چقدرررر آراامش وجودمنو و وجود پدرم رو در برگرفته بود و چشامون بهم دیگه و دست گرمش داخل دستای من بود و بعد با گفتن ی ذکر ک از حرکت لبهاش فهمیدم بسوی حق پرواز کرد.. و همیشه ب خودم میگم ک چطور در اون شرایط من تونستم اونجوری آرام باشم چی شد ک اصلا اون حرف ها ب زبونم اومد.. شاید برای اینکه دگ چیزی برای ازدست دادن نداشتم و تونستم تنها کاری ک بکنم من ب کنار بره و خدا اون لحظات رو مدیریت کنه.. خدایاشکرت ک صبری جمیل بهم عطا کردی و بشر الصابرین.. ب این بشارت چقدررر معتقدم خدای مهربونم و قلبم سرشار از حس خوب میشه از داشتنت در هر لحظه. دوستت دارم رب من یا وهاب الا بذکرالله تطمعن القلوب. پروردگارم سپاس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مرضیه پری پور گفته:
      مدت عضویت: 2745 روز

      سلام نسترن جان

      ممنونم عزیز دلم که ندای قلبت گوش دادی و این کامنت عالی رو برامون نوشتی

      نوشتن و خوندن این تجربیات باعث درک بهتر مون میشه، بازم ممنونم

      پر از کرم بودن خربزه مو به تنم سیخ کرد ، یه نشونه بود برام ، یک چیزی مثل اهرم رنج که اگر شرک بورزم، اگر به خدا و هدایت هایش ایمان نداشته باشم و عمل نکنم، اگر تسلیم هدایت خدا نباشم، نه تنها نتیجه دلخواه رو نمی گیرم حتی یک نتیجه کوچکتر مثلا خربزه ای که شیرین نباشه هم بدست نمیارم، بلکه یک نتیجه پر از زشتی و نا زیبایی‌ نصیبم میشه، می دونی همین طور که لذت ها و خوندن نتایج عالی ما رو برای ادامه دادن تشویق می کنه، خوندن نتایج نادلخواه ما رو از تعویق انداختن و پشت گوش انداختن دور می کنه.

      ممنونم ممنونم ممنونم دوست جان

      دوستت دارم عزیزم

      از تنها فرمانروای جهانیان بهترین‌ها را برایت خواستارم 😘😘🌹🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        نسترن فضیلت گفته:
        مدت عضویت: 2367 روز

        به نام رب العالمین

        سلام دوست عزیزم مرضیه جان، مرسی از لطف نظرت و مرسی از ابراز محبت بی ریا و خالصانه ت. ممنونم

        به نکته ی جالبی اشاره کردین. باید به نتایج نادلخواه طوری نگاه کرد که انگار پیامی برای ما داره و اونوقت می شه ازشون درس گرفت .

        مرسی دوست عزیزم.

        منم دوستت دارم و برات از خداوند زیباترین لحظات رو آرزو می کنم.

        در پناه رب باشی دوست عزیز

        🌺🌺🌺💕💕💕

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: