شهود و الهام الهی - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/09/abasmanesh.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2020-09-07 06:58:022020-09-09 14:28:38شهود و الهام الهیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله هدایتگر
من باوردارم که درهرلحظه درحال هدایت پروردگارم هستم
من باوردارم که خداوندقدم به قدم من روهدایت میکنه سمت خواسته هایم
اناعلینااللهدی=ماهمواره درحال هدایت شماهستیم
شهودمنطقی نیست وقتی خداوندجایی توروهدایت میکنه برای کسب وکارکه ظاهرش منطقی نیست اونجاکارکنی ولی عاقبتش عالیه وچندوقت بعدش میفهمی که به نفع توبوده
بایدتجربیات گذشته روازذهنمون پاک کنیم وبه الهامات خداونداعتمادکنیم
اگرچندبارتوی یک شغلی شکست خوردیم ودوست داریم انجامش ندیم اگه خدامیگه دوباره انجام بده پس انجامش بده ومعطل نکن
الهامات منطقی نیستند
شهودمنطقی نیست
اگه باورداشته باشیم که خداوندماروهدایت میکنه وقدم های بعدی روبه مامیگه بعداونجاهدایت میشیم به مسیرخواسته هامون وبه مسیرپرازنعمت وثروت وخوشبختی
من این فایل روامشب رفتم توی یک پارک خلوت روی نیمکت نشستم وگوش دادم وهوای عالی وزیردرختان زیباوچقدرحس خوبی داشت
وقتی استادمیگن برین توطبیعت وباخداوندصحبت کنیدوخواسته هاتونوبه خداوندبگیدچقدرخوبه
وقتی تنهاباشی توطبیعت وخودت باشی وخداچقدرلذت بخشه من اونجامیتونی صدای خداوندروبشنوی الله اکبر
من لایق دریافت الهامات الهی هستم
من لایق هم صحبتی باخداوندهستم
شادوموفق باشید
احمدفردوسی
سلام به استاد عباسمنش عزیز و همه هم فرکانسی های عزیز
الان این فایل رو دید و دارم به حرف های استاد فکر میکنم و باید چند بار دیگه هم این فایلو ببینم
داستان من از اینجا شروع شد که کسب و کارهایی رو داشتم و کارهایی رو انجام داده بودم اما شکست خورده بودم
تنها کاری که به ذهنم رسید این بود که همه چی رو رها کنم و چند روزی برم سفر، جالبتر اینکه حتی پول سفر رو نداشتم و قرض کردم که فقط برم استراحت کنم، الان که برگشتم همش استرس اینو داشتم که چجوری بدهی هایم رو پس بدم و اصلا چکاری رو شروع کنم، تا اینکه قلبم میگفت استاد عباسمنش چند روزه فایل جدید گذاشته برو ببین
الان که فایل رو دیدم آروم تر شدم و استرسم کمتر شده، و خدارو شکر میکنم که به این فایل بی نظیر هدایت شدم
و از خدا میخوام همانطور که منو به این فایل هدایت کرد به سمت ساختن زندگی ام هدایت کنه
خدایا شکرت
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
وقت همگی بخیر وشادی
الهام وشهود
باز هم یکی از بهترین فایل ها را شاهد بودیم بویژه که در مورد الهام شهود و هدایت صحبت شد .
واقعا زیباست و بی نظیر هست این آگاهی های توحیدی و ناب شنیدن این صحبت ها از زبان استاد لذتبخش هست.
در یکی از فایلها دکتر عرشیانفر که با استاد صحبت می کردن گفت در حد قد و قواره ذهن و عقل نیست که به انسان آرامش بده ، آرامش و خوشبختی وفقط درکش فقط با قلب هست و قلبی که آرام هست و ساکت هست می تونه الهام الله را درک کنه و بشنوه ، در مقابل کار ذهن نجوا کردن هست کارش ناراحت کردن انسان هست با یاد آوری خاطرات تلخ گذشته و نشخوار کردن و ترساندن انسان با بد جلوه دادن اتفاقات آینده هست ،
ولی قلب انسان ، جایگاه دریافت الهامات الله هست و راهنمایی انسان در همه وقت و همه زمان بشرط آرامش داشتن .
هیچ موقع منطق انسان و ذهن انسان نمی تونه کار شهود را درک کنه استاد بهترین مثال ها را بیان کردن :
کار ابراهیم با هاجر و اسماعیل،
کار مادر موسی که بچه را به رود نیل انداخت.
تعطیل کردن تمام دفاتر در ایران و مهاجرت کردن به آمریکا توسط استاد.
و بی نهایت مثال دیگه ……
پس وظیفه ما تسلیم الله بودن هست و اعتماد داشتن به ایشان و عمل به ایده های الهامی که در این مورد هم رعایت تکامل ضروری هست.
علیرضا یکتای
مقدم مشهد مقدس
خدایا شکرت که مارو هدایت کردی که با استادِ توحید آشنا بشیم من و همسرم چند هفتس با شما آشنا شدیم اما توی همین چند هفته با فایلهای رایگان شما اصلآ زندگیم زیرو رو شده عالی شده حالم عالی شده من خیلی از دوره هارو شرکت کردم و الانم در صدد تهیه دوره های شما هستم و اینکه توی این زمان کوتاه با آشنا شدن با استاد عباسمنش حتی شغلمون هم داره تغییر میکنه بخدا قسم فراوانیها به سوی ما اومده همش توحید و هدایت در کلام و عملمون دیده میشه از جایی که فکرشم نمیکردیم خدا بهمون پول رسوند قسمت قابل توجهی از قرضمون رو پس دادیم یعنی نزدیک به ۳ برابر درآمد ماهیانمون رو تسویه کردیم و اینکه الان هرچی فکر میکنیم نمیدونیم دو چهارمِ این پول از کجا اومده و این یعنی توجه به ثروتها و باور به فراوانیهای الهی و اینکه خداوند مارو هدایت کرده به سمت شغل و درآمد پرسود جدید خدایا شکرت استاد شما خیلیییی عالی هستین انشاءالله در پناه و لوای امن الهی در کنار خانوادتون همیشه شاد خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشین الهی آمین
دوست عزیز به خانواده صمیمی استاد خوش اومدی
فقط خواستم بگم که حالا حالا ها نتایج عالی در مسائل مالی معنوی روابط و سلامت وجود داره که بهت برسه
بهت قول میدم فقط به شرط ایمان بخودش و فقط خودشششش💯😉💯🌱
دوست عزیز به خانواده صمیمی استاد خوش اومدی
فقط خواستم بگم که حالا حالا ها نتایج عالی در مسائل مالی معنوی روابط و سلامت وجود داره که بهت برسه
بهت قول میدم فقط به شرط ایمان بخودش و فقط خودشششش
سلام واقعا شما رو تحسین میکنم که تو این مدت نتیجه گرفتید امیدوارم نتایجتون پایدار و روز افزون باشه
سلام استاد عزیزم
من با صحبت های شما یاد یک مبحثی در مسائل علمی افتادم به عنوان علم و شبه علم.علم رمزگشایی از هستی است و شبه علم چیزی هایی است با گزاره های به ظاهر علمی بیان می شوند و مردم بی اطلاع باور می کنند و حتی به گزاره های علمی ربطش می دهند مثل طالع بینی که ربطی به علم نجوم نداره در مورد مقاله ای گفتید یک قضیه ای هم در علم فیزیک هست به اسم قضیه سوکال، سوکال یک فیزیکدان آمریکایی بوده که با استفاده از اصطلاحات علمی فیزیک مثل کوانتوم و اینها یک مقاله ای در مورد مسائل اجتماعی می نویسه و در یک مجله معتبر چاپش می کنه همه جامعه شناس ها بدون فکر کردن مقاله را می پذیرند چون به نظرشون علمی می رسه و بعد خود سوکال بهشون می گه که من شما را سر کار گذاشتم. امثال این مقالات که شما هم در موردش توضیح دادید شبه علم هستند و اگه به قول خودتون در فایلی که با مدیر سایت صحبت می کردید و در مورد قوانین هستی بود اگه ما قوانین ثابت هستی را بشناسیم و فرق علم و شبه علم و مذهب و شبه مذهب و اینها را بشناسیم هیچ وقت گول این جور چیزها را نمی خوریم.
از شما خیلی متشکرم
به نام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم
این چند روز که چیزی روی سایت نیومده بود، همش میگفتم که حتما ایتاد منتظر الهام خداونده، هنوز اونقدر تکاملمون طی نشده که فایل جدیدی بیاد، هی میگفتم صبر کن، میاد یه دونه خفنشم میاد.
بعد تازه، یه اتفاقاتی افتاد این چند روزه، که دلم میگفتم میخوام برم تو سایت بگمش ولی بازم دلم میگه وایسا فایل جدید اومد اونجا بگو، بعد شیطان هم به صورت زیرنویس میگفت از کجا معلوم حالا حالاها فایلی بیاد؟ از کجا معلوم که اصلا اونجا بشه گفت؟ بعد من دوباره میگفتم نه!باید صبر کنم، باید بالاخره بعد از این همه که گفتم من شاگرد استادم و عضو این خانواده ام و اینا، باید واقعا نشون بدم که هستم،
به قول استاد الان وقت کنترل ذهنه، وقتشه آگاهی هایی رو که دارم رو بهشون عمل کنم، بعد آقا هدایت شدم که الان برم حالا که یه چند وقت فرصت داریم، گواهینامه مون رو بگیریم، بعد گفتم خدایا خودت هدایتم کن، بعد همون روز با دوستم رفتیم بیرون، که اتفاقا خود اینم هدایتی بود، دلم میخواست یه نفر باشه، ولی کسی زنگ نمیزد، بعد خدا بهم گفت پسر خوب اگه تو ماهی میخوایی تو باید بری سمت دریا، بعد زنگ زدم و در همون لحظه اون گفت میایی بریم بیرون؟
بعد آقا رفتیم و یه دفعه دراومد گفت که من امروز رفتم فلان جا برای گواهینامه و…
بعد من همون موقع رو هوا گرفتمش، گفتم ااااااااا خدایا ببین چطوری منو هدایت کردیا!!! گفتم میخوام این کار رو کنم خودتم چطوری منو آوردی!!
بعد آقا گفتم اتفاقا منم داشتم بهش فکر میکردم و قرار بذاریم که با هم بریم، خلاصه آقا رفتیم، اولا که راهش خداروشکر خیلی سر راست و خوبه، بعد هم که رفتیم، ثبت نام اون یه خرده طول کشید، ولی برای من کلا ۱۰ دقیقه شد شاید، بعد یه مدارکی از اون خواستن که از من نخواستن، حالا میرسیم به اصل داستان،
قرار شد که خب بریم چشم پزشکی و خب معاینه بشیم، بعد خب هرکدوم یه جایی رفتیم، حالا بازم عمیق تر بشم تو داستان،
قرار بود که دکتر ساعت ۱۶ بیاد، ولی خب نیومد ولی ما رفتیم، اونجا دیدیم هیچ کسی نیست، نه منشی نه دکتر هیشکی، ولی چند تا منتظر بودن، حالا دوباره هدایت خدا، یه نفر دست خدا شد و گفت برگه تون رو بذارید رو میز که این نوبتتون بشه، بعد منم گذاشتم، نفر هشتم. بعد آقا همون موقع شیطان شروع کرد، اونروز قرار هم داشتم، واسه همین هی میخواست منو نگران کنه و بگه که نمیشه و نه به این میرسی و نه اون، یا این ترفند معروفشو میخواست بزنه که یا این یا اون، ولی من همون موقع یاد صحبت های استاد افتادم دیگه، گفتم الان وقت کنترل ذهنه،البته چند بار هم گفتم برم و نمونم و باز هم خدا دستشو فرستاد که حالا وایسا، بعد منم گفتم آقا چرا اذیت میکنی، وقتی خدا میگه وایسا، وایسا دیگه، بعد مشخص شد که دکتر حدودا ساعت ۱۷ بیاد، گفتیم بریم یه جایی برگردیم، مدام همراهم میگفت نمیدونم زنگ بزن کنسلش کن و بگو امروز کار دارم و تازه خودشم داشت پیام میداد که قرار منو کنسل کنه، یا مثلا هی میگفت که دکتر دیر میاد و طول میکشه و… بارها گفت که چشم پزشکی خواستی بیایی حداقل سه ساعت باید منتظر باشی، بارها اینو گفت، ولی من خداروشکر میکنم که اینو نپذیرفتم، هی به خودم میگفتم که نه! زودی تموم میشه!خیلی سریع و راحت کارم درست میشه!خیلی راحت هدایت میشم.
آقا خلاصه رفتیم جایی و من حسم گفت که پاشو برو کارت حله، منم دیگه ول نکردم هی گفتم باید بریم ، پاشو بریم، تا بالاخره ایشون پاشد رفتیم،
بعد که رفتیم، مطب واقعا کیپ تا کیپ بود، یه آقای جوونی بود اون دم مطب که وقتی ما اولش رفتیم اون هم اومد، اون هنوز ایستاده بود(دست الله)، پرسیدم آقا چجوریه الان نوبتا؟ گفت اسمت چیه؟ گفتم حسینی، گفت بابا ده بار صدات کرد، رفتم بین اون همه شلوغی و آدم که واقعا شلوغ بود، رفتم به منشیه گفتم منم و باید چکار کنم، گفت پول و ریختی به حساب؟ گفتم مگه کارت خوان ندارین؟ گفت باید به این شماره حساب بریزی و بیایی، شمارشم سخت بود، بهش گفتم میشه برام بنویسیش؟گفت خودکار اینجا هست میتونی بنویسی(دست الله)، بعد نوشتم، رفتم بیرون، ۵ قدن اونورتر فکر کنم بانک پارسیان بود، خودپردازشم از این لمسیا بود که تا حالا ندیده بودم(هدایت الله)، رفتم همینطوری قیمتشو یادم مونده بود ولی با شک، بعد به خدا گفتم خودت کمکم کن دقیق بزنم، بعد تازه جالب اینکه، کارت پدرم پیشم بود همون موقع(جواب یه مسئله ای رو از قبل داشتم)
خیلی سریع رفتم و پولو ریختم اومدم دادم بهش، گفت برو پشت در بایست همین حالا برو تو،
رفتم خیلی سرع تو(شاید یک دقیقه بعدش) بعد دکتره چقدر مهربان و مودب و آرام و با شخصیت بود،
تا حالا شد کلا ۵ دقیقه
بعد آقا نشستم یه معاینه های خیلی ساده و سریعی کرد و خداروشکر منم توپ توپ، سالم سالم، گفت سابقه مریضی و اینا؟ گفتم کلا کلا مریضی هیچی نه قبل نه الان. بعد بقیه معاینات رو انجام داد، خداروشکر فیزیکی سالم، چشم ها هر دوتاش ۱.۰ عالی، شنوایی و همه چیز توپ، خداروشکر
بعد تموم شد گفت میتونید برید، گفتم تموم شد؟
بعد خیلی مودبانه هم خداحافظی و اومدم بیرون
شد چقدر؟کلا ده دقیقه
هم به قرارم رسیدم، هم کارم انجام شد.
حالا از اون طرف،
دوستم که اون روز اصلا بهش نوبت نرسید، بعدش فردا صبحش زنگ زد واسه سه روز بعد بعش نوبت داد، بعد تازه نفر چندم؟ بیست و نهم!
همون روز هم دوباره قرار داشتیم، ساعت ۵:۲۰ بهم گفت فلان ساعت فلان جا باش، بعد من رفتم دیدم این نیومد، زنگ زدم گفتم من هنوز تو نوبتم، کی؟یک ساعت بعدش.
دوباره نیم ساعت بعدش زنگ زدم گفت هنوز تو نوبتم.(البته من منتظر نموندم شروع کردم برم بگردم اطرافو ببینم)
دوباره زنگ زدم گفت تازه میخوام برم تو. یک ساعت و نیم بعدش.
بعدش ده دقیقه یا بیشتر طول کشید بیاد سر قرار.
تا اینجا که یک ساعت و نیم
بعد تازه گفت رفتم اونجا هم منشیش بد اخلاق بود، هم دکتره اعصاب نداشت.
بعد گفتم خدایا، من میخواستم برم همینجایی که این رفته، بعد تو بهم گفتم برو فلان جا، بعد تازه نوبتم هم زود شد، بعد کلا ده دقیقه بیشتر طول نکشید، چقدر هم خوش اخلاق بود و حالش خوب بود، بعد اون اینطوری.
آخه چطور تو اینقدر دقیق همه کارهارو انجام میدی!
من فقط گفتم تسلیمم و منو هدایت کن، تازه نه تسلیم محکم، خیلی شل و سفت کردم، خیلی داشتم میلغزیدم، ولی با همون یه ذره تسلیم تو چطور منو هدایت کردیا!!
چقدر ساده و راحت و سریع.
بعد هی به خودم یاد آوری کردم که یادته استاد میگفت تقسیم کار با خدا یعنی چی؟
یادته گفت وقتی به هدایتش گوش میدی چند صد برابر بقیه بهتر و بیشتر نتیجه میگیری؟
بعد گفتم آره! شیطان تازه داشت نجوا میکرد که اشتباه کردی رفتی اونجا ولی من همون موقع سعی کردم افسار ذهنمو به دست بگیرم و بگم که نه بابا، من کار درستو کردم که به هدایت خدا گوش کردم.
حلاصه میدونم که خیلی نوشتم و تشکر میکنم که تا اینجا وقت ارزشمندتون رو گذاشتید و این داستان رو خوندید.
دلم میخواست اینو یه جا بگم که ثبت بشه برای خودم تا به قول استاد آگاهانه یادآوری کنم به خودم تا ایمانم قوی تر بشه. تازه تا اینجا اینقدر راحت و لذت بخش بوده، از اینجا به بعد چطور شود!!!!!
خدایاشکرت.
عاشقتونم
دستتون در دست الله یکتا
سلام.استادمهربانوخانم شایسته عزیز..
من فقط درکلامی کوتاه میتونم بگم استاددرکلامهای پایانی فرمودن که قلب من گفت این فایلواماده کنیم ومن دراینجا میگم که استادقلب من وشایدتعدادزیادی دیگه ازبچهای سایت بودکه ازقلب شمادرخواست کرد که چنین فایل زیبای رودرست کنیدکه واقعانیازبودبه این ارامش واطمینان قلبی که خداوندمراازطریق واسطه شمااگاه کندکه من جواب میدهم همیشه ب قلبهای منتظر..
خدایاسپاسگزارم
خسته نباشداستاد.خانم شایسته..
سلام
من عااااشق این فایلهای جدید استاد هستم که با لبخند همیشگی شون میان و قوانین رو توضیح میدن. یکی از مصادیق نکات مثبت جهان و خوب شدن حال و احساس من هست وجود و صحبت های این بشر.
گوشیم شارژ تموم کرد و نتونستم فایل رو تا آخر گوش کنم و الان اومدم با لب تاب جان تا براتون بنویسم چیزهایی که برام یادآوری و دریافت شد از همین دقایقی که شنیدم.
یادمه استاد قبلا توی یه فایلی گفته بودن که هر حرفی رو تا میشنوید باور نکنید حتی اگه عباس منش اومد گفت این کار رو بکنید سریع باور نکنید و انجام ندید (به جز تعهدم در دوره ها که مثل وحی منزل پذیرفته ام و عمل کردم) بلکه توی قوانین تحقیق کنید ببینید هست یا نه. یا اینکه من میگم توی قرآن گفته غمگین نباشید یا در مورد مسئله چشم زخم چه نظری داره، به صرف اینکه من دارم میگم قبول نکنید، خودتون برید بخونید. و اینکه توی دوره راهنمای عملی رسیدن به رویاها در مورد نحوه شکل گیری باور گفتن که یکی از راه های به وجود آمدن باور اینه که یه فردی که مورد اعتماد شماست بیاد و یه چیزی بهتون بگه و شما هم باور کنید. اول که استاد سوال لاک پشت رو پرسیدن و گفتن من خودمم دیدم، گفتم خب حتما خودشون دیدن ولی من که ندیدم همچین چیزی رو و یه پاسخ آبدوغ خیاری هم گوشه ذهنم گذاشتم. (یعنی باز هم از ته دل به چیزی که ندیده بودم شک داشتم) اینکه یه مدت هست که من سایت رو پیگیری نمیکنم باعث شده تا باورهای قدرتمند کننده م ضعیف بشه چرا که اگه روشون کار مداوم بکنم همون پاسخ آبدوغ خیاری رو هم نباید گوشه ی ذهنم میذاشتم.
در مورد اون مقاله 53 وقتی نتیجه گیری رو شنیدم به خودم گفتم: وا! چه ربطی داره؟ اینکه اصلا شهود نبوده. چون اگه شهود باشه قطعا طرف برنده میشه و اصلا بهش گفته میشه که دفعه بعدی مثلا چه عددی رو روش قمار کنه یا دروازه بانه میفهمه توپ کدوم سمت زده میشه و اصلا استرس نخواهد داشت و آرام و بدون نگرانی خواهد بود. نشانه شهود، آرامش از دانستنه. اینکه یه نتیجه گیری منطقی بوده که خب بعدش استاد هم همین رو گفتن (خدا رو شکر خیلی هم باورهام بد نشدن، آخه قبلنا هر فایل جدیدی از استاد می دیدم تا استاد لب از لب باز میکردن قشنگ بهم گفته میشد که میخوان در مورد چه موضوعی صحبت کنن و من همزمان با استاد تکرار میکردم که قوانین چیه و درستش چیه ولی الان امروز برام تازگی داشت. یا اینکه قبلا استاد موضوعات به ظاهر بی ربط رو میگفتن و بعد منم همزمان با حرف زدن استاد میفهمیدم موضوع از چه قراره و در واقع ارتباط موضوعات چیه اما امروز داستان لاک پشت ها و شهود و اون مقاله برام منفک بود. این نشونه ها یعنی روی باورات کااااار کن)
حالا چرا در این مورد دارم با جزئیات توضیح میدم؟ این روزها همه در تب و تاب بورس هستن و با تمرکز بر نکات منفی انتظار افتادن اتفاقات خوب رو هم دارن!!! همگی تحلیل میکنن و پیش بینی و قیمت میدن و خلاصه ازین حرکت های منطقی! با هزاران ابزار تکنیکال و فلان و بیستار که منطقی و ریاضی هم هست میگن نه دیگه امروز خوب میشه. اگه تا فلان روز فلان نشه دیگه الفاتحه مع الصلوات. منو یاد چند تا چیز انداخت. اول اون شرکت نفتی بندرعباس استاد که بارها مونده بود و ترخیص نمیشد و هر روز میگفتن نه دیگه امروز درست میشه و دارن کار میکنن!!! و این داستان تا چند سال بعد از رفتن استاد از اون شهر هم ادامه داشت! واقعا چیزی از قبل نوشته نشده و آینده ی ما وابسته هست به فرکانسی که امروز داریم میفرستیم. به همین اعتبار چیزهایی از قبیل فال و طالع بینی رو هم بریزید دور. به اعتبار توحید به الله یکتا تاثیر طلسم و جادو و خرافات بر زندگی تون رو هم بریزید دور. همیشه وقتی نجواهای شیطان و اهل شیطان رو میشنوم که میگن موفقیت هاتو ازت میخوان بگیرن این جمله استاد توی ذهنم میاد که: اگه همه آدمهای دنیا با هم هم پیمان و هم قسم بشن که موفقیت هامو ازم بگیرن یا منو از موفقیت دور کنن و داشته هایی که برای خودم ساختم رو بگیرن نمیتونن چون من پشتم به خدا گرمه. خدا موافق پیشرفت و گسترش جهانه و هرکس که در این راه قدم برمیداره، ازش حمایت میکنه. اون آیه قرآن یادم میاد که کیست که اگر خدا بخواد بالا ببردش بقیه بتونن پایینش بیارن و برعکس؟ کسی حریف قدرت رب العالمین نیست و چه حس امنیت و عشقی میده این حمایت خداوندی. کلام خدا علیاست و کلا شیطان سفلی.
اواسط مرداد بود فکر میکنم که یادم اومد که پارسال من یه بورسی هم ثبت نام کرده بودمااا برم ببینم در چه حاله و خدا رو شاهد میگیرم بی اینکه من کاری کرده باشم (معامله خاصی کرده باشم) مبلغ سرمایه گذاری من در عرض 6 ماه بیش از 22 برابر شده بود. اولش باور نمیکردم و به دوستم نشون دادم و وقتی مبلغ رو خوند تازه باورم شد که باور فراوانی و همون نچسبیدن به خواسته هایی که استاد در جلسه اول راهنمای عملی به رویاها میگفت چقدر خوب جواب میده و چقدرم جذابه. اتفاقا من همون موقع هم به مبلغی که توی حسابم بود نیاز داشتم و اصل اینکه رفتم سراغ حساب بورسم سر همین بود. دوستمم که دید ترغیب شد و کلی هم افسوس خورد. چراکه من همون موقع که برای خودم شروع به سرمایه گذاری کرده بودم بهش گفتم تو هم بیا و چون توی مدار نبود قبول نکرد.
خلاصه من به خودم گفتم حالا که این پول رو دارم برمیدارم ولی بازم سرمایه گذاری میکنم و اونجا تازه اول منفی شدن های بازار بود. گفتم بدون آموزش و مطالعه که اقدام به معامله نکنم و شروع کردم به بررسی بازار سرمایه و خوندن تحلیل ها و تا حدی با بازار آشنا شدم و دوستم هم یه سری نماد برای خودش خرید. اما با این دید که الان بازار منفیه و من برای بلند مدت کار میکنم و بهش چند تا از قوانین رو گفتم: از جمله اینکه اگه از ترس از دست دادن یا خرج کردن پولت هر جایی سرمایه گذاری کنی پولتو به بدترین وجه ممکن از دست میدی پس با این دیدگاه سرمایه گذاری کن که من میخوام اینجا (که شهود و حس میگه خوبه) سرمایه گذاری کنم با این دید که بعد از n مدت سرمایه م بشه n قدر. خلاصه پول رو گذاشتیم و تازه بعدها فهمیدیم که بهترین موقع برای خرید یک نماد در زمانی که هست که برای اون نماد صف فروش وجود داره و قیمت هاش میاد پایین (وقتی مدارت درست باشه در زمان و مکان مناسب خودش بهترین کار رو میکنی). (دوستم به الهامات من خیلی باور داره. مثلا روزهای پایانی تیر که قیمت طلا رفت بالا، رفت طلا خرید برای اینکه روزهای آینده بفروشه و سود کنه اما تا این عزیز خرید، طلا سقوط کرد و خیلی بهش بر خورد. من گفتم صبر کن و به فلان عدد که رسید بفروش. یه نگاهی بهم کرد که یعنی دیوانه شدی؟ همچین قیمتی عمرا برسه اما قاطعیت من رو که دید مقاومتش کمی شکسته شد و این روز ها طلا داره به همون قیمتی که خدا بهم گفته بود نزدیک میشه) خلاصه هر روز اوضاع بورس قرمزتر شد و اگرچه به روش نمیاورد ولی از چشماش و از فرکانسش میتونستم بخونم که داشت با خودش میگفت عجب کاری کردما… چرا جوگیرانه عمل کردما و من یاد مثال اتوبان قم استاد می افتادم و جلسه اول روانشناسی ثروت 3 و مثال طوفان. ( ما قراره به دل طوفان هایی بریم که با باورهای درست نه تنها ما رو نابود نمیکنه بلکه هر موجش برای ما سودهایی رو میسازه که دیگران در خیال شون هم نمیگنجه/ میخوایم از تهران بریم به سمت بندرعباس، اتوبان قم پنچری پیش میاد. همه تو این مثال میگن پنچری رو میگیریم و ادامه میدیم اما توی واقعیت با اولین مشکل جا میزنن و دور میزنن و برمیگردن و برای همین هم هست که هیچوقت به خواسته هاشون نمیرسن چون اصلا به سمت خواسته هاشون حرکت نکردن) تا اینکه دیشب آب پاکی رو ریختم رو دستش و گفتم حالا حالا ها اصلا ست بورس نرو و از هیچ سامانه معاملاتی هم نگاهش نکن. گفت نه و من دیدگاهم بلند مدته، ولی کاملا ناامیدی رو ازش حس میکردم. حالا چرا اینو بهش گفتم؟ چون شهودم اینو ممیگفت و البته از لحاظ ذهنی به پولی که سرمایه گذاری کرده، چسبیده و برای همین هم افتاده رو دورِ ضرر. بماند که نمادهایی که براش گرفتم حتی تو همین دوره ی منفی هم همگی سبزن و مثبت!!! اما این قضیه روی خودم هم بی تأثیر نبود چرا که اولین سرمایه گذاریش توی بورس بود و برخلاف من که سود خیلی خوبی کردم با سرمایه اندک اون به خاطر باورهاش تا این لحظه زیان داده. یاد یه جمله از روانشناسی ثروت 3 افتادم که استاد میگفت به جای اینکه ساعتها تحلیل تحلیل گران بازار بورس، ارز، طلا، مسکن رو برید بخونید که بفهمید چه سهمی رو باید بخرید خدا در یک لحظه بهتون میگه. منم گفتم خدایا خو به منم بگو دیگه قربونت. به منم بگو چه سهمی رو بخرم یا جا سرمایه گذاری کنم بهتره. و در واقع میخوام از شهودم استفاده کنم. داستان هدایت امروز من به این فایل و نوشتن اینها این بود که ما بین همون آموزش و یادگیری های منطقی که داشتم یکی از سهم هایی که نوشته بود بخرین خوبه، سهم چکاد بود که استاد هم قبلا داستانش رو برامون گفته بود. که الان ارزش میلیاردی داره. من دیدمش این نشونه رو ولی توجه نکردم که بابا چکاد… عباس منش… برو سایت. من دیدم سرمایه م از اول سال که دارم با قدم اول دوره 12 قدم کار میکنم بیش از 22 برابر شده و باید میومدم و این موفقیت رو در تمرین دوره مینوشتم ولی تنبلی کردم و نیومدم و حسم بد شد به خاطر غرق شدن در منطق. من امروز با دیدن این فایل یاد حرف استاد افتادم که توی 3 آفرینش و قضیه تجسم خلاق میگفت داوینچی برای این نابغه ست که همزمان از نیمکره راست مغزش (شهود) و نیمکره چپ مغزش (منطق) استفاده میکرد و برای همین تونسته بود اختراعاتی جلوتر از زمان خودش انجام بده مثل هلیکوپتر و قیچی. من یادم اومد که داوینچی رو برای پلی که طراحی کرده بود تحسین کرده بودم. پلی که حتی اگه با چوب بستنی بسازی و روش بایستی (یه انسان روی پلی به اندازه یه وجب بایسته) نمیشکنه. اینا همه نشونه های نبوغ و خلاقیته که از باورهای درستی مثل من خلاق هستم و عمل به الهامات و نشونه ها به دست میاد. اگه من میخوام سود میلیاردی ببرم نباید به خاطر داشتن سهم میلیاردی ارزش خودمو بسنجم که اگه سهمی کم شد ارزشش، من غصه بخورم و اگه سهمی ارزشش رفت بالا من پرواز کنم. این یعنی روی باور لیاقت خودم همچنان باید کار کنم. همه اینا رو گفتم برای اینکه به خودم اول از همه یادآوری کنم که برای موفق شدن توی هر کاری مثلا بورس در این روزها نیازی نیست به خوندن تحلیل هایی که گاها متعارض با همن و هرکس هم اصرار داره حرف من درسته به این دلایل منطقی، نیازی نیست به داشتن فلان مدرک یا فلان قدر سرمایه. همونطور که به دوستم گفتم قلبم میگه همه چیز خیلی بهتر از قبل میشه و dont worry، همونطور که امروز با یه نشونه گفت به کارهای روزمره و خوابت برس و بیخیالی طی کن، همونطور که گفت این فایل جدیده دانلودش کن و گوشش کن، همونطور که من برای سود قبلیم هیچکدوم از کارهایی که در این مدت کردم رو نکردم، پس این بار هم باید همه چیز رو بسپرم به خدا و اجازه بدم اون هدایتگر من باشه. اگه به خدا ایمان داشته باشم و از الله رب العالمین بخوام در یک لحظه بهم میگه. فقط نباید از دیوانه به نظر رسیدن ایده ها بترسم. دست از بهانه آوردن بردارم.
روی باورهاتون و چیزی که واقعا بهش علاقه دارید کار کنید مثل من که وقتی این کارو مبکنم نه متوجه گذر زمان میشم نه خبری از حساسیت فصلی و این برنامه هاست.
خدا رو شکر بابت این فرصت که بهم داده شد و این فضا که بیام و حرفهایی که توی مغزم جمع شده بود و حرفهایی که خدا در لحظه میگفت و من تایپ میکردم رو اینجا بنویسم و ممنون از استاد و هرکسی که بعد از انتشار نهایی این کامنت، اینا رو میخونن.
به نام خداوند خالق زیبایی ها
ودرود بر تمامی زیبا اندیشان و هدایت شدگان خداوند
برم سر اصل مطلب و از شکر گزاری شروع کنم که نزدیکترین فرکانس به خداونده خدایا صد هزار مرتبه شکرت که مارو هر روز و هر لحظه هدایت میکنی با دیدن و درک کردن یه فایل فوقالعاده دیگه از استاد، به محض اینکه فایلو تو سایت دیدم خدارو شکر کردم و فورا فایلو دانلود کردم…🤩🤩🤩من حدود ۶ ساله به طور مرتب دارم سایتو دنبال میکنم و تقریبا تمامی فایل هارو دانلود کردم و با عشق دیدم و جالبه هر فایل جدیدی که میاد نکات تازه و بکری رو یاداوری میکنه که واسه من خیلی هیجان انگیزه و امروز با دیدن این فایل شهود و الهام خداوند واقعا من رو سورپرایز کرد چون من مدتیه واسه یه تصمیمی از خداوند هدایت میخوام و تو این چند مدت حجمی از فایل های هدایتی رو تو سایت اومد (خدا شکرت)
اینکه ما به شهود منطقی فکر نکنیم و به شهود قلبی اعتماد کنیم واقعا با تمام وجود خودم تجربه کردم و بعدها دیدم چقدر این هدایته درست بود تازه مثل امروز این شهود و جریان هدایتو هنوز درک نکرده بودم داستان از این قرار بود که اواسط بهمن ماه ۹۸ که به شدت داشتم رو خودم کار میکردم و احساسم خوب بود از طریق یکی از دوستام که میدونست قصد مهاجرت دارم بهم آدرس یکی از دوستامو بهم داد که تو اون کشوره ست و منم شمارشو گرفتم و تو واتساپ ادش کردم و جالبه من فعلا قصد مهاجرت نداشتم حداقل تا ۶ ماه آینده ولی این دوستم به شدت پیگیر بود که بیا کمکت میکنم کاراتو انجام میدم و با اصرار دوستم ۲۰ بهمن ماه بلیط رو گرفتم و دقیقا همون روز به خاطر یه پیشنهاد کاری بلیطو کنسل کردم و نرفتم و قرار شد بعد از انجام پروژه مجدد بلیط بگیرم اما اینبار زمانی که داشتم مقدمات کارو انجام میدادم واسه مهاجرت و قصد تهیه بلیطو داشتم دیدم خبر بسته شدن مرزهای هوایی و شیوع کرونا باعث شد نتونم بلیط تهیه کنم و تا به امروز منتظرم که مرزها باز بشه که برم
این یکی از الهاماتی بود که من بهش توجه نکردم در حالیکه اون موقعه کار غیر منطقی بود که به پروژه کاری توجه نکنم و رو همون تصمیم بمونم ولی الان برام اثبات شد که چه کار متطقی بود که میرفتم و شاید مسیر زندگی من کلا تغییر میکرد
از این دست ماجراه تو زندگی من و شماها زیاده و خیلی هاشم بهش عمل کردم و نتیجه گرفتم و این نکته آخرو بگم که جنس شهود و الهام خداوند همراه با احساس خوبه و این نکته ایه که خیلی باید بهش توجه داشت
و چه آگاهی نابی رو استاد اشاره کردن که اگر میخایم رو شهودمون حساب کنیم باید تجربه گذشتمونو پاک کنیم
اینقدر نکات فوقالعاده تو این فایل گفته شده که واقعا باید بارها و بارها این فایل رو دید و نکته برداری کرد و بهش عمل کرد الان سومین باره دارم فایلو میبینم (خدایا صد هزار مرتبه شکرت)
در پناه ال…شاد و موفق و ثروتمند باشید❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
خدانگهدار
سلام برپروردگارم
آن یگانه ی بی همتا
او که از قلبهایمان آگاه است
او که لحظه ای تنهایمان نمیگذارد
اوکه باید فقط به اوتوکل واعتماد کرد وازاواستعانت جُست.
وسلام به استاد عزیز و موحدم وبه خانم شایسته ی عزیز و به همگی دوستان
استاد ، چقدر عزیز و محترمید برایم و برای تک تک اعضای این خانواده که زبان گویای پروردگارمان شده اید و هرزمان که لازم است درسی بگیریم بر قلب روشن ومهربانتان الهام میشود.
خدارا سپاس فراوان به خاطر این نعمت که به من ارزانی داشت وتوانستم این فایل را ببینم وبشنوم وبسیار از خودش خواستم تا تمام یا حداکثر آنچه را که به این وسیله بیان فرموده درک کنم.
امروز صبح وقت دکتر داشتم و هنوز ستاره قطبی را ننوشته بودم ولی دلم نیومد ولو چند خطی ننویسم و عاشقانه ای مکتوب با دوست نداشته باشم. لذا خیلی تند تند وسریع نوشتم ” سلام خدا جونم.به نام خودت آغاز میکنم و با سپاس فراوان.امروزم را به تو عزیزترین می سپارم. مارا به خوشبختی و سعادت دردنیا وآخرت رهنمون ساز شکر،شکر شکر. ممنون که با من هستی ” ومثل همیشه استیکر مهربان لبخند گذاشتم🙂
روی هم رفته روز خوبی بود ولی وقتی فایل را دیدم، فهمیدم تمام اتفاقات روزم یکطرف واین هدیه ی بی نظیر یک طرف.
چند وقته که بیشتر تو خونه ایم .یه موقعهایی میگم خدا جونم انشاالله شرایطی بشه بتونم طبیعتت وزیباییهای بیشتری ازاون راببینم و جالبه من یه کانال برای آشپزی تو اینستا پیدا کردم که یک بانوی خوش ذوق ایرانی که ایشون هم به نظرم عاشق هستند درکنار دستورات مختلف آشپزیشون مثل استاد از طلوع یا غروب زیبای خورشید ، مناطر طبیعی مختلف وبسیار دیدنی کشوری که اقامت دارندفیلم میگیرند وبا اعضا به اشتراک میذارند. مطمئنم اینهم کار خداست که من با ایشون اشنا شدم.
استاد جان بسیار بسیار سپاسگزارم به خاطر تک تک فایلهاتون و تک تک جملاتتون همیشه ودرحال حاضر برای این فایل.
براتون سلامتی و توفیق روزافزون ازخداوند خواستارم.
درپناه حق🖐🖐