شهود و الهام الهی - صفحه 24

سلام استاد،

سلام اعضای خونواده صمیمی عباس منش،

واقعا سپاس گذارم از این همه آگاهی و انرژی مثبتی که میپراکنین استاد عزیزم،

واقعا چه مثال های بجا و قابل فهمی میزنین استاد،

چه سوال هوشمندانه ای کردین اول فایل،

چه کلام شیوایی دارین، آدم سیر نمیشه از اینکه حرفای شمارو بشنوه،

یه جوری حرف میزنین که هر فردی با هر میزان تحصیل و آگاهی متوجه منظورتون میشه،

یه جوری حرف میزنین که آگاهی کلامتون تا عمق وجود شنوده نفوذ میکنه،

یه جوری مثال میزنین که انگار شنونده تو اون لحظه شنیدن تجربه می‌کنه اون مثال رو،

هیچ موقه اون لحظه ای که واسه اولین بار صداتون رو شنیدم از یادم نمیره،

خود خدا داشت باهام صحبت میکرد و بهم گفت تو نیومدی به این دنیا که معمولی باشی…

با همون فایل انگیزشی شما من هدایت شدم و خداوند به درخواست من پاسخ داد به صورت معجزه آسا و خیلی ساده،

آره دستمو دادم بهش و منو از روی جوب آب رد کرد و پاسخ اعتمادمو داد،

الان که دارم این حرفارو میزنم حدود ۲سال نیم از هدایتم به مسیر توحید میگذره و روز به روز دارم تصلیم تر میشم در مقابلش،

خیلی حالم خوبه ،خدایااااا دوستتتتت دارمممممم،

از قول استاد قبل آشناییم با قانون گوسفندوار زندگی میکردم و هر کی هرچی میگفت قبول میکردم و از خودم هیچ هویتی نداشتم و نمی‌تونستم برای زندگی خودم تصمیم بگیرم، همش در حال تقلید بودم،

یادمه یه موضوع دینی رو که معلم پرورشی در دوران راهنمایی بهم گفته بود رو تا همین چند سال پیش بهش عمل میکردم و با خودم میگفتم حتما درسته دیگه چون معلمم بهم گفته، معلما اشتباه نمیکنن، اگه میخواستن اشتباه کنن معلم نمیشدن و…

یادمه اوایل ازدواجم با یه سخنران که اسمشو نگم بهتره که تو همین زمینه مسائل دینی فعالیت میکرد آشنا شدم و فایلاشو نگاه میکردیم با همسرم، تمام وجودم شده بود استرس و اینکه تمام جهان با من دشمنن و میخوان منو از بین ببرن، تمام چیزایی که اطرافم میبینم چه تو رسانه ها و چه تو تبلیغاتی که روی محصولات و تابلوهای اطرافم میبینم همه برنامه ریزی شده هست و دستای پشت پرده دارن این کارارو میکنن چون چشم دیدن مارو ندارن،

منم تمام این چیزارو قبول کرده بودم و الان که دارم مرور میکنم میبینم که چقدر اون روزا روزای سختی بود برام و چقدر مشکل داشتم و همیشه به خدا میگفتم چرا دنیا روی خوششو بهم نشون نمیده،

بگزریم زیاد نمی‌خوام توجهمون بره روی چیزایه منفی بزار مثبتش کنم…

اگه اون روزا هم نبود من الان اینجا نبودم،

اگه اون حرفا و اون مشکلات نبود من الان اینجا نبودم،

خدای واقعی رو نمی‌تونستم پیدا کنم،

راستی الان یادم اومد به یه جایی رسیده بودم که به وجود خدا شک کرده بودم و همون روزا بود که هدایت شدم،

وای موهای تنم همه سیخ شدن، چه حس زیبایی دارم،

یعنی برای پیدا کردن خدا واقعی اول باید بهش شک کنی بعد هدایت میشی، حداقل در مورد من اینجوری بوده،

مثل استاد که می‌خواسته قرآن بندازه تو دریا،

مرور گذشتم خیلی بهم انرژی داد چون الان هیچ ربطی به اون روزا ندارم،

به خودم افتخار میکنم که این همه تقییر کردم و این باور در وجودم پر رنگتر شد که میشود و هیچی نمیتونه ثابت باشه و تقییر نکنه،

استاد مهربون منم مثل شما چند وقته به این نتیجه رسیدم که کچل کنم و الان سه چهار ماهی هست که کچل کردم و احساس خیلی خوبی دارم، اون قسمتی از تمرکزم که صرف شونه کردن موهام، اصلاحشون و زیبا دیده شدن در نظر بقیه میشد الان صرف ساختن عزت نفس و باورای توحیدی شده، صرف تمرکز کردن رویه خواسته هام و زیبایی ها شده و احساس کچل بودن رو دوست دارم برعکس قبلا،

اینهمه نوشتم تا زمینه سازی کرده باشم و بگم عاشقتم استاد کچل دوست داشتنی من خخخخخ،

موقه گوش دادن فایل هم گفتم اینو گفتم الانم بگم،

بابت تمام این چیزای باحال و تکنولوژی روز دنیا که بهمون نشون میدین سپاس گذارم،

خیلی باورام قدرتمندتر شده،

دوستتون دارم اعضای خونواده من،

از رب منان بهترین هارو براتون آرزو میکنم.